اصفهان

طالع سعد سپاهان آذر است شاخص نقشش ، سرای قیصر است

اصفهان

طالع سعد سپاهان آذر است شاخص نقشش ، سرای قیصر است

جریان حیات بخش آب در زاینده رود جاری شد

جریان حیات بخش آب در زاینده رود جاری شد
خبرگزاری ایمنا: رودخانه زاینده رود اصفهان که تا دو روز پیش به دلیل خشکسالی، تهی از آب شده بود، از شب گذشته مجددا پر از آب شد.
به گزارش ایمنا، پس از اینکه بارندگی های پاییز و زمستان سال گذشته به اندازه ای نبود که ذخایر پشت سد زاینده رود را تامین کند، مسئولان استان اصفهان احتمال خشکسالی کم سابقه در یکصد سال گذشته را بیش از پیش مطرح کردند. در همین رابطه، مدیرکل حوادث غیرمترقبه استان اصفهان، خشکسالی این استان را در یکصد سال گذشته بی سابقه خوانده و گفته بود: ذخایر آب پشت سد زاینده رود بر اثر کاهش نزولات آسمانی در سال گذشته، بیش از 50 درصد کاهش داشته است. با این شرایط، رودخانه زاینده رود که در سال 80 و 81 نیز دو سال بدون آب را سپری کرده بود، به دلیل خشکسالی بی سابقه در سال جاری، مجددا خشکید و همین مسئله باعث شد تا شهروندان و مسئولان استان اصفهان هشدارهای بی سابقه ای را در خصوص بحران کم آبی در اصفهان به جامعه منعکس کنند. با چنین شرایطی بود که دریچه های سد رودخانه زاینده رود از ابتدای خردادماه سال جاری بسته شد تا کاهش بی سابقه آب در دریاچه پشت سد زاینده رود، تاثیرات مخربی به جز خشک شدن رودخانه زاینده رود بر جای نگذارد. همین مسئله باعث شد تا آب رودخانه زاینده رود به تدریج کاهش یابد و طی روزهای اخیر نیز قسمت هایی از این رودخانه به کلی خشک شده بود. با این وجود اما، از دو روز پیش، دریچه های سد رودخانه زاینده رود مجددا بازگشایی شد تا شریان حیات بخش اصفهان، مجددا در رگ های این شهر جریان یابد. با بازگشایی مجدد دریچه های سد رودخانه زاینده رود، آب مجددا به رودخانه همیشگی اصفهان بازگشت و از زیر پل های تاریخی این شهر جاری شد. جریان یافتن دوباره آب در رودخانه زاینده رود از سوی دیگر باعث شد تا شهروندان اصفهانی که به تدریج به خشکی زاینده رود عادت کرده بودند، خوشحال تر از همیشه به سواحل زاینده رود بیایند و جاری شدن مجدد آب در این رودخانه را جشن بگیرند. مراجعه مردم اصفهان به سواحل زاینده رود طی دیروز و شب گذشته به اندازه ای بود که بسیاری، این امر را بی سابقه می خواندند و معتقد بودند کناره های زاینده رود در سال های گذشته هیچ گاه چنین جمعیتی به خود ندیده است. ورزشکاران صبحگاهی نیز که طی یک ماه گذشته و در کنار زاینده رود، بسیار کم فروغ ظاهر شده بودند، از صبح امروز مجدداً ورزش پر شور خود را آغاز کردند. بسیاری از مردم اصفهان نیز برنامه پیاده روی روزانه خود را در کنار زاینده رود که بر اثر خشکی این رودخانه منقطع شده بود، مجددا از شب گذشته آغاز کرده اند و با شور و حرارت بیشتری به زاینده رود می نگرند. این، در شرایطی است که مسئولان استان اصفهان هنوز در ارتباط با چگونگی و چرایی بازگشایی دریچه های سد زاینده رود اظهار نظری نکرده اند و بر همین اساس مردم اصفهان نیز از طول دوره دقیق باز ماندن دریچه های این سد آگاهی ندارند.

پیکر استاد ضیاء الدین امامی در آغوش خاک آرام گرفت


پیکر استاد ضیاء الدین امامی در آغوش خاک آرام گرفت
خبرگزاری ایمنا: پیکر نگارگر برجسته اصفهان، سید ضیاء الدین امامی که روز سه شنبه در سن 86 سالگی دار فانی را وداع گفته بود، روز گذشته در قطعه نام آوران آرامستان باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده شد.
به گزارش ایمنا، آیین تشییع پیکر این هنرمند نامدار نقاشی و نگارگری در میان اندوه و حزن جمع زیادی از مردم، مسئولان فرهنگی و هنرمندان کشور تشییع شد. سید ضیاء الدین امامی هنرمند نگارگر برجسته و صاحب سبک، شامگاه دوشنبه پس از تحمل چندین ماه بیماری در سن 86 سالگی در بیمارستان سعدی اصفهان دار فانی را وداع گفت و روحش در جوار رحمت حق آرام گرفت. سید ضیاءالدین امامی در سال 1301 هجری شمسی در محله جلوخان شهرکرد متولد شد. دوران کودکی وی با سلطنت رضا پهلوی تلاقی یافت و زمانی که دستگاه حکومتی با مراکز دینی و علمای اسلام مخالفت شدیدی داشت، مکان های درس روحانیون به حالت تعلیق در آمده بود و به تدریج مدارس ابتدایی و دولتی جای مکتبخانه ها و دروس آنها را می گرفت. این هنرمند بزرگ پس از گذراندن تحصیلات مکتبخانه و مدرسه ابتدایی، در سال 1314 همراه با پدر خود به اصفهان مهاجرت کرد و در سال 1317 وارد هنرستان تازه تاسیس هنرهای زیبای اصفهان شد. پس از گذراندن دوران هنرستان نیز بلافاصله در دبیرستان های اصفهان به تدریس هنر، ادبیات و معارف اسلامی مشغول شد و در سال 1321 شمسی به استخدام آموزش و پرورش در آمد. وی در سال 1338 از تدریس در مدارس اصفهان دست کشید و به همراه خانواده راهی تهران شد و در سال 1340 همزمان با اولین سال تاسیس هنرکده هنرهای تزئینی در آن دانشگاه پذیرفته شد. ضیاء الدین امامی در سال 1347 با اخذ مدرک لیسانس هنری از هنرکده هنرهای تزئینی فارغ التحصیل و به تدریس در دانشگاه و دبیرستان های تهران پرداخت. وی از سال 1357 همراه با خانواده خود به اصفهان بازگشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی چند سالی را نیز در دانشگاه هنر اصفهان مشغول به تدریس شد و پس از آن تاکنون در منزل خود به نقاشی و نگارگری می پرداخت. خبرگزاری ایمنا فقدان این هنرمند فقید را به جامعه هنری کشور تسلیت گفته و یاد و خاطره این هنرمند بزرگ را گرامی می دارد

همکاری شهرداری و میراث فرهنگی برای احیای حمام خسرو آقا

مدیرعامل سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان خبر داد
همکاری شهرداری و میراث فرهنگی برای احیای حمام خسرو آقا
خبرگزاری ایمنا: مدیرعامل سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان با تاکید بر اینکه تعامل مثبتی میان دو سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان و سازمان نوسازی این شهر وجود دارد، از بررسی طرح مرمت حمام خسرو آقا در این سازمان خبر داد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، حسین جعفری افزود: اختلاف و مشکلاتی که بر سر مرمت و ساماندهی این حمام تاریخی به وجود آمده به 10 سال پیش باز می گردد و من چندان در جریان جزییات امر نیستم. وی در پاسخ به اینکه آیا مقررشده است تا پس از بررسی طرح مرمت این اثر در شورای شهر اصفهان اقدام مرمتی لازم با همکاری سازمان میراث فرهنگی و سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان صورت گیرد اظهار داشت: ما پیش از این نیز همکاری موثر و مثبتی با سازمان میراث فرهنگی داشتیم و در این طرح نیز هرگونه تصمیم گیری ما بستگی به نتایج بررسی پروژه در سازمان دارد. مدیرعامل سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان با بیان این که برای احیای دوباره این حمام تارخی باید بر اساس اسلوب معماری سنتی اقدام کرد ادامه داد: سازمان نوسازی و بهسازی اصفهان همانطور که در طرح های پیشین ساماندهی بناهای تاریخی با میراث فرهنگی همکاری کرده است در مورد این حمام تارخی نیز قطعاً ضوابط سازمان میراث فرهنگی را در نظر می گیرد و بر اساس نظرات کارشناسان برای هرگونه همکاری در این زمینه آماده است. حمام خسرو آقاکه در سال53 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است، در فاصله اندکی از میدان امام خمینی(ره) واقع شده بود و جزو مجموعه سلطنتی صفوی و در نوع خود شاهکاری مثال زدنی در معماری و تزیینات وابسته به آن بود. گفتنی است که با توجه به درخواست های مکرر مردم جهت بازسازی این اثر تاریخی، بازسازی این اثر درطرح های میراث فرهنگی و سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان در اولویت اول قرار گرفته است.

قینان - قسمت اول

خیلی وقته که می خوام در خصوص محله قینان اطلاعاتی را ارائه کنم که خدا را شکر امروز بخشی از اطلاعاتم منتشر می کنم.

 

قسمت اول – نام قینان :

 

قینان در لغت نامه دهخدا :

1.       قینان . [ ] (اِخ ) ابن انوش بن شیث آدم وصی انوش بود و نهصدوبیست سال عمر یافت . وی سازنده ٔ شهر بابل یکی از مدائن هفتگانه ٔ عراق است . در نزهة القلوب ج 3 ص 27 آمده : بابل از اقلیم سوم است و ازمداین به عراق و بر کنار فرات ... قینان بن انوش ساخت و طهمورث دیوبند تجدید عمارتش کرد. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 24، 25، 130 و تاریخ سیستان ص 42 شود

 

2.       قینان . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برزرود بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان ، متصل به شهر(برزرود. [ ب َ ] (اِخ )یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان اصفهان و در جنوب اصفهان واقع و محدود است از شمال به اصفهان و بخش سده ، از جنوب به کوه صفه ، از خاور و باختر به زاینده رود. وضع طبیعی : یک رشته ارتفاعات کوه صفه و تخت رستم که در جهت خاور و باختر کشیده شده و در جنوب دهستان واقع و بلندترین قله ٔ آن 2240 متر است رودخانه : قسمتی از مسیر رودخانه ٔ زاینده رود در حد خاوری و باختری و شمالی این دهستان واقع شده است . زمستان آن معتدلست و آب قراء آن از رودخانه ٔ زاینده رود و چاه تأمین میشود. این دهستان از 9 آبادی تشکیل می شود و سکنه ٔ آن 15276 تن است . ) و یکی از محلات اصفهان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

 

 

3.       قینان . [ ق َ ] (ع اِ) جای قید از دست و پای ستور یا خاص است بشتر. (منتهی الارب ).

 

توضیحاتی پیرامون حضرت قینان:

پرش به: ناوبری, جستجو

قینان یا کنعان(عبری:קֵינָן یا קאנאן به معنی «تملک» یا «آهنگر») از شخصیت‌های تنخ یهودی و عهد عتیق در کتاب مقدس است که نخستین بار نامش در کتاب پیدایش و در زمرهٔ رؤسای طایفه از پیدایش تا طوفان نوح آمده‌است. قینان پسر انوش و نواده شیث پسر آدم بود. او هنگامی که انوش نود سال داشت،زاده شد. قینان در هفتادسالگی صاحب نخستین فرزندش مهللئیل شد. قینان پسران و دختران دیگری داشت که نامشان در تورات نیامده‌است.[۱] او در ۹۱۰ سالگی مُرد. نام قینان در نسب‌نامه عیسی[۲] و نیز در نسب‌نامه محمد پیغمبر اسلام[۳] ذکر شده است.

پانویس

1.       پیدایش ۵:۹

2.       لوقا ۳:۳۷

3.       سیرت رسول‌الله ج۱ ص ۱۹

منابع

*       عاطف الزین، سمیح، داستان پیامبران علیهم السلام در قرآن، ترجمه علی چراغی، اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰، ISBN ۹۶۴۳۰۷۱۶۳۴

*       کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-X

*       یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲. 

*       جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴. 

*       ابن هشام. سیرت رسول‌الله صلی الله علیه و سلم. ترجمهٔ رفیع‌الدین اسحاق بن محمد همدانی قاضی. علی‌اصغر مهدوی. چاپ سوم، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰، ۵۱۹.

 

*       آدم پدر شیث بود،

*                شیث پدر انوش،

*                         انوش پدر قینان،

*                               قینان پدر مهلل ئیل،

*                                         مهلل ئیل پدر یارد،

*                                                            یارد پدر خنوخ،

*                                                                   خنوخ پدر متوشالح،

*                                                                                     متوشالح پدر لمک،

*                                                                                                       لمک پدر نوح

 

 

نوح پدر سام بود،

                 سام پدر ارفکشاد ،

                              ارفکشاد پدر قینان،

                                              قینان پدر شالح،

                                                           شالح پدر عابر،

                                                                  عابر پدر فالج،

                                                                          رعو پدر سروج،

                                                                                   سروج پدر ناحور ،

                                                                                            ناحور پدر تارح،

                                                                                                  تارح پدر ابراهیم

زبان و خط اصفهان در پیچ و خمى که از جاودانه‌ها مى‌گویند

قبل از اشکانیان به مناسبت آن که یکى از هفت معبد بزرگ و مقدس عالم در اصفهان بوده و بعد آن را آتشگاه ساختند و داراى اهمیت بوده است، هنوز از آثار خرابه‌هاى منازل متولیان آن، اهمیت او ظاهر مى‌شود و نیز به موجب آن چه حمزه‌بن محسن اصفهانى در کتاب سنى ملوک‌الارض که چندین پادشاه بزرگ در اطراف اصفهان آتشگاه بنا نمودند و موقوفاتى جهت مخارج آنها قرار دادند.

از آن جایى که در اصفهان روحانیان بسیار بودند، خط و زبان مذهبى در اصفهان شایع بوده است. خواه آن خط و زبان اوستا گفته شود و خواه زند و یا به مقتضاى اسم پهله، زبان و خط پهلوى.

در زمان اشکانیان از اثر کینه‌جویى اسکندر که اوستا و کتاب مقدس را سوزانید و تصریح به این که در دو هزار سال پیش از این، این زبان از بین رفته و در هیچ کجا مصطلح نبوده است. و نیز آنچه در روى سکه‌هاى اشکانى به یونانى نوشته شده،‌معلوم مى‌شود که در اصفهان خط و زبان یونانى شایع بوده است. ‌ ‌

در زمان ساسانیان، زبان اصفهانى و خط آن پهلوى بوده است و آن را پهلوى ساسانى مى‌نامند. این خط در روى سکه‌هاى آنها،‌امروز دیده مى‌شود و کمال مشابهت را با خط عربى دارد. ظاهراً ایرانى‌ها هم مانند همسایه‌هاى خود اعراب و اهل حجاز که لغت خود را با خط سیرى مى‌نوشته‌اند که با خط عبرى شبیه است ولى ساده‌تر. خط عربى قدیم، خط تورات بوده که پس از واقعه‌ى اسارت بابل تغییر یافت و آن خط زاییده‌اى از خط فینقى بوده که از آن »سامرى« منسوب به سامره‌ى نابلس مشتق گردیده است و یهودیان از گرده‌‌ى خط آرامى خط دیگرى، بنا نهادند و آن را »آشورى یا خط مربع« نامیدند. در الفهرست آمده است: عبرانى از سریانى مشتق شده است.

در اوایل اسلام، خط اسلام که خط شامى بود و اهل حجاز مرسوم داشته‌اند که براى یاد گرفتن آن سفر شام مى‌کرده‌اند، در ایران هم متداول گردید. در ایران تغییراتى و تبدیلاتى در حروف و اعراب آن به تدریج داده شد و نشو کرد تا به خط امروزى ارتقا یافت.

در بین تغییراتى که این خط کرده است صورت‌هاى دیگرى هم به خود گرفت مانند: رقاع تعلیق، ثلث و غیره تا بالاخره سه نوع خط، پسندیده خاطرها گردید و سه نابغه در اصفهان آنها را به طورى کامل نوشتند که فارسى‌نویسان هنوز پیرو مـشـتـق آنـهـا هـسـتـند. یکى میرعماد قزوینى‌الاصل که در اصفهان متوطن و در همین شهر شهید شد و مقبره‌ى او در تکیه ظلمات معروف و داراى ممتازترین تزیین بـا کـاشـى مـى‌بـاشد. میرعماد در خط نستعلیق، نسخ تعلیق را کرد.

دیگرى درویش عبدالمجید طالقانى نویسنده‌ى خط شکسته که در مدرسه‌ى کاسه‌گران اصفهان ساکن بوده و با نهایت فقر زندگى مى‌کرده است. گاهى ورقه را به طور حواله چند سطر مى‌نوشته و تقاضاى مختصر جنسى از قبیل روغن‌ چراغ و قند و چاى و غیره مى‌کرده و همان ورقه در بهاى آن جنس به خرج مى‌رفته است.

خط او داراى پیچیدگى و شکسته‌هاى زیادى مى‌باشد و به همین سبب شکسته نامیده شده است. قبر او مقابل درب تکیه میرفندرسکى به فاصله‌ى ده پانزده متر معروف است. دیگرى آزین‌العابدین سلطانى است که در نوشتن خط نسخ معروف مى‌باشد. این نابغه، نویسنده خطى بوده که سهولت قرائت آن، نسخ خطوط دیگر را کرد. وى بعد از یکصد و ده سال عمر بدون احتیاج به عینک، خط مى‌نوشته است که گویا انگشتانش در استحکام مانند آهن‌ربا بوده است.

زبان اصفهان

در قرن دوم و سوم هجرت طورى لغات اصلیه پهلویه را مهجور دانست و به لغت طایفه‌ى فاتح مانوس شد که مافروخى آنها را عربى زبان نوشته است. در زمان حکومت دیالمه و ملک‌شاهى‌ها، لغات فارسى از عربى جلو افتاده که قوت قاهره تاتار، کلمات ترکى را در میانه‌ى آنها شایع ساخت. زمان صفویه یک زبانى مرکب از لغات فارسى عربى و ترکى رواج داشت که هنوز هم باقى است.

در پاره‌اى از نقاط اصفهان مانند: سده، گز، جرقویه و غیره زبـانـى متداول است از لغات پهلوى که معلوم مى‌شود انقلابات در آنجا اثرى نکرده است. ‌ ‌

زبان معمول اصفهان

در بازار اصفهان، بعضى کسبه لغات مخصوصى میانه خود وضع نموده‌اند که مخصوص است به خود آنها و در موقعى که مشترى‌هاى غریبه داشته باشند به آن زبان مطالبى را که مى‌خواهند از مشترى مستور دارند گفت‌وگو مى‌کنند. مانند بزازها و صراف‌ها و... زبانى هم به اسـم زرگرى متداول است که اغلب مى‌دانند غیر از بچه‌ها، که براى مستور داشتن مطالب از بچه‌ها به این زبان تکلم مى‌کنند. طریقه آن از این قرار است که پهلوى هر حرف متحرکى، حرف »ز« را با حرکت همان حرف سابق تکرار مــى‌کـنـنـد: مثلاً »مـن‌مـى‌خـواهـم« را مـى‌گـوینـد: م‌ز‌ن مى‌زى،‌خازا، هزم.

برگرفته از کتاب فرهنگ مردم اصفهان، مولف میرسیدعلى جناب


اوایل مردادماه در اصفهان جلال ذوالفنون کنسرت مى‌دهد

جلال ذوالفنون نوازنده سه‌تار به همراه گروهش در سینما سپاهان اصفهان کنسرت مى‌دهد. ‌ ‌

جلال ذوالفنون نوازنده سه‌تار و آهنگساز در گفت: این کنسرت اوایل مرداد در سینما سپاهان اصفهان برگزار مى‌شود و من به همراه گروهم در دو بخش به اجراى قطعاتى به صورت بداهه مى‌پردازیم. ‌ ‌

وى افزود:این کنسرت که هنوز تاریخ دقیق آن مشخص نشده 2 شب در این مکان برگزار خواهد شد. ‌ ‌

این نوازنده سه‌تار با اشاره به حضور نوازندگان محلى در اجراهاى شهرستانها بیان داشت: ما در هر کدام از اجـراهاى شهرستانها، از هنرمندان آن منطقه بهره مى‌بریم و بر این اساس، در این کنسرت نیز چنین کارى را انجام خواهیم داد اما از آنجایى که نتوانستیم با هنرمندان اصفهان ارتباط برقرار کنیم، در این اجرا برخى از هنرمندان شیراز در کنار گروهمان قرار مى‌گیرند. ‌ ‌

این آهنگساز تصریح کرد:هنوز مشخص نشده که اجراى‌مان به همراه نوازندگان شیراز به چه صورت خواهد بود، اما قطعا یا هر کدام از دو گروه به طور مجزا کنسرت مى‌دهند و یا اینکه به صورت مشترک کنسرت را برگزار خواهیم کرد. ‌ ‌

ذوالفنون در خاتمه در خصوص اجرا در شهرستانها، خاطرنشان کرد: از آنجایى که علاقمندان به موسیقى در شهرستانها زیاد هستند، استقبال از کنسرت‌ها نیز بسیار بالا است و به همین دلیل، من معتقدم ما باید در سراسر ایران کنسرت‌هایى را برگزار کنیم. ‌ ‌



نگاهى بر هنر ملیله‌سازى: طرح و نقشى از مفتول‌هاى نقره‌اى

فرزانه توکلى: ‌ ‌

دور اما نزدیک ‌ ‌

تابلوى مستطیلى شکل که نوشته ى نقره اى رنگش بر روى زمینه ى مشکى آن در نورتند آفتاب تابستان برق مى زند تنها نشانه اى است که حیات و زندگى را پشت یک درب چوبى رنگ و رورفته گوشزد مى کند. اما درون همین خانه ى به ظاهر متروک دنیایى از شوروعشق موج مى زند. راهروى باریک کاهگلى به اتاق کار استاد رفیع هنرمند ملیله ساز اصفهانى ختم مى شود. دیوارها پراز لوح هاى تقدیر است و درمیان آنها تصاویرى ازبهترین ملیله کارى ها به چشم مى‌خورد . ‌ ‌صمیمیت و سرزندگى استاد و شاگردانى جوان که یکى پس از دیگرى وارد مى شوند و لباس کارمى پوشند تا با مفتول هاى ظریف طرح ونقش بسازند،باور گسترش رخنه و شکاف سقفى که توان چوب هایش تحلیل رفته را از ذهنت پاک مى کند. ‌ ‌اینجا اگرچه به ظاهر فرسوده است ،اما خاطراتى از زمان ازدواج استادتا کنون که دوره‌ى 62سالگى‌اش را مى گذراند درخود نهفته دارد.اینجا هم خانه ى بخت استاد بوده است و هم محل کارش . ‌ ‌

توغریبه نیستى ‌ ‌

پذیرایى،فنجان کوچک چاى است با کیک دست پخت یکى از شاگردان . بدون احساس غریبه بودن و رفتارهاى رسمى .انگار که سالها تو را مى شناسند و درکنارت نان و نمک خورده اند. ‌ ‌

استادمجموعه اى از عکس ها و مجلاتى را که به هنرش پرداخته اند با خود مى آورد وازنمایشگاه بلغارستان مى گوید. اینکه آنها هم بیگانه با هنرملیله نبوده اند و علاقه و تعلق خاصى به آن نشان داده اند. ‌ ‌

وقتى برگه هاى آلبوم را یکى یکى ورق مى زنم احساس مى‌کنم حاصل 45سال ظرافت و حوصله و خلاقیت را دردست دارم. بطرى ملیله کارى بیش ازهمه چشم را به سوى خود فرامى خواند. این بطرى که هم اکنون درموزه ى تهران نگهدارى مى شود از 25قطعه و 4500ملیله نقره خالص تشکیل شده است. ‌ ‌

زندگى بامفتول نقره و موم عسل

گاه شده است با دید ظریف تر و موشکافانه ترى به انگشتر ،جااستکانى ،قندان و یا میوه خورى نقره اى که دست یک نفر یا روى میز خودنمایى مى کند نگاه کنى و به انسجام سیم هاى ظریف و کوچکى که با حوصله کنار هم چیده شده اند تا یک برگ گل یا بال پروانه را بسازندپى ببرى؟ ‌ ‌

‌ ‌استاد رفیع سابقه این رشته هنرى را قبل از اسلام و سرچشمه ى آن را اصفهان و زنجان مى داند. قدیمى ترین ملیله ایران به روایت اکثر محققان مربوط به دوره هخامنشى مى شود. اما به دلیل آن که اکثر اشیاء ملیله‌ ‌براى استفاده مجدد ذوب شده اند، نمونه هاى زیادى در دسترس نیست و تنها از دوره قاجاریه مقدارى سرقلیان، گیره استکان و سینى در اندازه هاى مختلف باقى مانده است. ‌ ‌نـقـــوش رایـــج در ملـیلــه‌ ‌کــارى را بیشتـردنـدانـه، تـابیـده ،جقـه، یـا بتـه ترمه،ریزه جقه و.... تشکیل مى دهند. ‌ ‌

قبلا این هنر به شبکه کارى معروف بوده و حدود بیست سال مى شود که به ملیله سازى تغییر نام داده است. ‌ ‌ اساس کــارملـیلــه سـازى را نـقـره تـشـکـیـل مى‌دهد.نقره مصرفى در ملیله‌ ‌سازى‌ ‌داراى عیار 100 است . ولى براى ساختن دسته یا پایه ظروف که میبایست داراى استحکام بیشترى باشند معمولاً نقره با عیار پایین تر را مورد استفاده قرار میدهند . ‌ ‌ نقره هاى ایرانى یک تکه هستند که با حرارت آب مى شوند تا به صورت مفتول درآیند.

نورد دستگاه کوچکى است که مفتول را همچون موى بافته شـده نـقـش و تـاب مـى دهدو سپس براساس قالب بندى سیم ها شکل پیدا مى کند و درکنارهم روى مستطیل آهنى چیده مى شوند تا موم عسل نقره سیماب گون را شیرین کند و گره هاى کوچک در دلش نقش و طرح زند. پودر نقره یا به اصطلاح )سواله( وسیله اى براى جوش دادن قاب یک طرح به نقش هاى درون آن است. ‌ ‌ک‌ار تقریبا از نیمه گذشته اما هنوز روح به آن دمیده نشده تا همچون ماه بدرخشد و دلربایى کند. وجود ظرف هاى شوره زده کنار دیوار و جوهر گوگرد اکنون روشن مى شود. براى سفید شدن روى اثر خلق شده و زدودن سیاهى فرچه و شوره و گوگرد به کمک مى آیند. سپیدى صورت این نوزاد تازه متولدشده به آفتاب رو به زردى مى رود. رمز کار در خاک اره است. نقش هاى گل و پروانه و مرغ و اسلیمى در خاک اره مـدفـون مـى شوند تا به دور از چشم آفتاب از سفیدى بدرخشند. ‌ ‌

استاد رفیع یکى از شاهکارهاى هنر ملیله سازى را درب داخلى مدرسه چهارباغ مى داند که دایره هاى تودرتوى آن به ظرافت و زیبایى معروف است .اما در دوره هاى قبل ازاسلام به سبب رواج استفاده از ظروف گران قیمت توسط طبقات ثروتمند، صنعتگران فلز کار، به ویژه زرگران و نقره کاران تمامى توجه خود را براى زیباتر ساختن ظروف بکاربردند و سعى کردند تا به آنها حالتى زینتى بدهند.از طرفى هم با تاراج اسکندر و سپاهیان او،از ظروف و اشیاء فلزى گران قیمت این دوره که غنایمى کم وزن و پر بها بودند، اثر چندانى باقى نمانده، ولى گاه در کاوش هاى باستان شناسى نقوش ملیله کارى بر روى آثارى چون گنجینه جیحون، همدان و شوش دیده شده است. استاد علاوه برآموزش درهمین خانه ى قدیمى صمیمى در دانشگاه هنر و پیام نور هم شاگردانى را تربیت مى کند.او هنر را یک کار ذهنى و خدایى مى داند. عشقى که با تشویق و تکریم صد چندان مى شود و به اوج مى‌رسد. او خود دلیل اصلى استمرار و پافشارى دراین هنر را مـوفقیت دراولین نمایشگاه چهلستون معرفى مى کند و مى‌گوید: اگر این تشویق و توجه نبود به طور جدى این هنر را پیگیرى نمى کردم. ‌ ‌

ملیله سازى یا ملیله دوزى ‌ ‌

آنقدر غرق در تارو پود شیرین گل و پروانه هاى نقره اى شده ام که گذرزمان را حس نکرده ام . نزدیک ظهر است . با استاد رفیع به اتاق هنرجویان مى روم . یکى سفره ى هفت سینش را نشان مى دهد و دیگرى از حلقه ى ازدواجش که با هنر دستانش ساخته و پرداخته مى گوید. ‌ ‌

وقتى سراغ ازطرح هاى روى پارچه ترمه یا مخمل را مى‌گیرم استاد تفاوت میان ملیله سازى و ملیله دوزى را برایم شرح مى دهد. ملیله دوزى دوخت مفتول هاى فنرمانند تو خالى برروى پارچه است و ملیله سازى همه ى آنچه که امروز من در دنیایش سفرکردم. ‌ ‌بچه ها درکنارهم درهمین خانه ى قدیمى صمیمى تدارک سفره ى ناهار را مى بینند. عصر و زمان دامن کشیدن آفتاب همه سبد سبد گلهاى نقره اى را درکنار ستون هاى چوبى و باغچه سرسبز حیاط رو سفید مى کنند تا در هر منزل و مکانى خوش بدرخشد و ماندگارشود. ‌ ‌







زمینه ها برای آغاز احیای میدان عتیق فراهم شده است

نایب رئیس شورای اسلامی شهر اصفهان:
زمینه ها برای آغاز احیای میدان عتیق فراهم شده است
خبرگزاری ایمنا: نایب رئیس شورای اسلامی شهر اصفهان گفت: به نظر می رسد زمینه ها برای آغاز برخی از فعالیت های اولیه در اجرای طرح میدان عتیق فراهم شده است.
به گزارش ایمنا، سید کریم داوودی صبح امروز در جلسه علنی شورای اسلامی شهر اصفهان با اعلام این مطلب افزود: طرح های بسیار جامع و گسترده ای برای احیاء میدان عتیق اصفهان پیش بینی شده است و امیدوارم با تمامی شرایط پیش رو، بهترین و مفیدترین فعالیت های ممکن در زمینه احیای این میدان صورت گیرد. وی با تاکید بر اینکه برخی از زمینه ها برای آغاز بخشی از فعالیت های اولیه در اجرای طرح میدان عتیق فراهم شده است اظهار داشت: شهرداری باید اقدامات خود را در برخی شرایط نظیر آزادسازی زیرگذر و قسمت هایی از پروژه به مرحله اجرا رساند و عملیات اجرایی آن را آغاز کند. وی در بخش دیگری از صحبت های خود به اجرای پروژه تقاطع غیرهمسطح هشت بهشت- بزرگمهر اشاره کرد و گفت: عملیات اجرایی تقاطع غیرهمسطح هشت بهشت- بزرگمهر از سرعت بسیاری بالایی برخوردار است و همین موضوع باعث می شود که این پروژه نیز همانند دیگر پروژه های مهم شهر اصفهان زودتر از موعد مقرر به بهره برداری برسد. نایب رئیس شورای اسلامی شهر اصفهان تصریح کرد: مدیران پروژه بزرگ تقاطع غیرهمسطح هشت بهشت- بزرگمهر باید با فعالیت های مستمر و تلاش شبانه روزی، شرایط افتتاح این طرح تا قبل از فرارسیدن سال نو را فراهم کنند.

یک روز و دو طلاى تیمى براى اصفهان

یک روز و دو طلاى تیمى براى اصفهان

مسابقات بسکتبال جوانان دومین المپیاد ایرانیان در قم با قهرمانى اصفهان به پایان رسید. دیدار نهایى این مسابقات بین تیم‌هاى جوانان اصفهان و تهران در سالن شهید محمود رضائیان قم برگزار شد. تیم اصفهان 75 بر 70 حریف را شکست داد و قهرمانى را کسب کرد. در دیدار رده‌بندى نیز خراسان‌رضوى با برترى 79 بر 75 مقابل فارس، عنوان سومى را به خود اختصاص داد. در مسابقات بسکتبال جوانان دومین المپیاد ایرانیان 32 تیم به مدت 9 روز رقابت کردند.

همچنین رقابت‌هاى شمشیربازى دومین المپیاد ایرانیان در رده جوانان با قهرمانى اصفهان پایان یافت. در این مسابقات که در اسلحه سابر، اپه و فلوره در سالن نیلفروش‌زاده اصفهان برگزار شد، تیم شهرمان در مجموع تیمى و انفرادى با کسب 2 طلا و 3 برنز به قهرمانى دست یافت. مازندران با 2 طلا و 2 برنز و یزد با یک طلا، یک نقره و 3 بـرنز در مکان هاى دوم و سوم ایستادند.


چهارسوهای اصفهان

چهارسوها

این کلمه به دو قسم تلفظ و نوشته می شود نخست چهارسو و دیگرى چهارسوق. و چون در شهر اصفهان این کلمه زیاد مورد محاوره است چند کلمه ‏اى براى توضیح مطلب می نگارد:

چهارسو به مکانى اطلاق می شود که چهارسمت و گنبدى داشته باشد حالا گاهى چهارسمت آن بازار است در چنین فرضى آنجا را چهار بازار یا چهارسوق می خوانند و اما اگر چهارسمت آن بازار نباشد دیگر اطلاق کلمه چهارسوق مورد نخواهد داشت. و در هر حال چه چهارسمت بازار باشد چه نباشد اطلاق چهارسو بر آن درست خواهد بود از اینرو در تمام موارد این کلمه و به لفظ چهارسو به کار می بریم.

چهارسو شیرازی ها
این چهارسو در بازار محله چهارسو شیرازی ها واقع از بناهاى قطب الدین على باب الدشتى 955 ه.ق و جز بخش از محلات شمالى رودخانه زاینده رود می باشد. گنبد این چهارسو از میان رفته است.

چهارسو شاه

این چهارسو در اول بازار شاه و نزدیکى مدرسه ملا عبدالله و حمام شاه واقع میباشد.

چهارسو در شیخ

این چهارسو که بسیار وسیع و مرتفع است در نزدیکى محله شیخ ابومسعود رازى قرار گرفته است.

چهارسو آجرى

این چهارسو که به مناسبت ساختمان آن با آجر بنام آجرى معروف است محله خواجو گردیده است.

چهارسو مخلص

این چهارسو در نزدیکى سراى مخلص در بازار بزرگ می باشد که کمى زیرتر از سراى مخلص بطرف شمال ساخته‏ اند. چهارسوهاى دیگرى نیز وجود دارد که معروفیتى ندارند.

چهارسوچوبى

این چهارسو از چهارسوهاى بزرگ است در قسمت خواجوى کوچک قرار دارد.

و از مستحدثات زمان صفویه است.

چهارسو کوچک
این چهارسو در چهارسو شیرازی ها و بجانب مشرق آن واقع است.

چهارسوى ساروتقى

این چهارسو در بازرا قهوه کاشی ها واقع مسجد و کاروانسرائى نیز از همان ساروتقى بجامانده بود که کاروانسراى آن در دست مالک آن و مسجد به حال نیم ویران افتاده است. واحد ساختمان هاى منسوب به ساروتقى عبارت از: بازار - چهارسو - کاروانسرا و مسجد می باشد.

این سه واحد از بازار منشعب مى ‏شود کارانسرا در ضلع شمالى چهارسو و مسجد ساروتقى در ایوان جنوبى آن واقع است در حال حاضر کاروانسرا با تغییراتى که در آن داده شده معمور شده ولى مسجد وضع اسفناکى دارد و قسمتى از مقرنس هاى آجرى سر در و کتیبه خط ثلث آن بقلم محمد رضا امامى است ریخته و از بین رفته است.

سقف بازار آن در بعضى قسمت ها فروریخته این بازار چون در قدیم معبر مردم به میدان قدیم بوده وضع بهترى داشته است ولى اکنون که مسیر تغییرکرده و بصورت یک بازارچه متروک درآمده است.

در اطراف چهارسو در هشت لوحه در بالاى چهارگوشواره و زوایاى چهارسو به خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشى خشت لاجوردى رنگ بقلم محمد رضا امامى و مورخ بسال 1056ه.ق چهار بیت شعر نوشته شده است که فرد آخر حاکى است که بناى مزبور پس از گذشتن یکسال کشته شدن او باتمام رسیده است. اشعار مزبور چنین خوانده می شود:

دولت عباس ثانى در جهان خاک در گاهش.............چشم از شرف شد جانشین تونیا

سال تاریخش چو جستم از خرد ............. در ره این مصرعم شد رهنماى

حاسد شد را سرافکندند و شد .......... چارارکان چاررکن این بنا

و در یک نیم لوح در آخر این اشعار به خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشى لاجوردى رنگ نوشته شده است:

کتبه المذنب المحتاج محمد رضا الامامى

بر یکى از دیواره‏ هاى بازار چهارسوى مزبور که در حال ویرانى است لوح سنگى به طور نیم متر و عرض سى سانیتمتر نصب شده که کتیبه آن بخط نستعلیق برجسته چنین است:

مخفى نماند که چهاردانگ ازدکان نشاسته گرى جنب چهارسوق ساروتقى با متعلقات آن به موجب وقفنامه جداگانه وقف است بر تعزیه دارى جناب خامس آل عبا حضرت سیدالشهداء علیه الاف التحیة و الثناء و یک دانگ دیگر وقف است. بر امامزاده واجب التعظیم امامزاده اسماعیل. هر کس تبدیل و تغییر دهد به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود. فى غره ذیحجه الحرام 1298.

این چهارسو ها از آثاری است که فقط نامى از آنها مانده است.

چهارسو نقاشى یا چهارسو اسفندیار بیک

چهارسو نمکى

چهارسوى قیصریه

چهارسوى بازار مثقالى فروشها

چهارسوى بازار چیت سازها

چهارسوى امامزاده اسماعیل

چهارسو مقصود

چهارسو علیقلى آقا

چهارسوى بیدآباد

چهارسوى دروازه نو واقع در محله دروازه نو

چهارسو فریدون واقع در محله خواجو

بازار های اصفهان -۲

بازار ها
سر در قیصریه

در مقابل مسجد امام در شمال میدان نقش جهان اصفهان سردرى هلالى شکل با کاشیکارى مجلل و با شکوهى پدیدار است که از آنجا داخل بازار قیصریه می شوند.

بازار قیصریه

بازار گلشن یات جارچى


این بازار از چهارسوى قلندرها تا محل دروازه اشرف امتداد دارد و از ساختمان هاى عصر صفوى است.

بازار دروازه اشرف

این بازار از دروازه اشرف شروع تا چهارسو شاه و مدرسه ملا عبدالله امتداد دارد و از احداثات عصر صفویه است. مدرسه جده بزرگ( 1058ه.ق) و مدرسه ملا عبدالله از بناهاى شاه عباس کبیر در این بازار واقع است، چهارسوى شاه از بناهاى شاه عباس است.

بازار لواف ها و آهنگران
این دو بازار در دو طرف خیابان حافظ که از میدان شاه منشعب می شود قرار دارند. در شرق بازار آهنگرها کوچه ایست بنام بیگدلیها و سرائى بزرگ و حمامى و محل دیگرى هم به همین نام معروف است.

بازار کفشدوزها
این بازار در مسجد شیخ لطف الله بدر مسجد شاه امتداد دارد از جانب جنوب و غرب میدان نقش جهان و طرفین کاخ عالى قاپو دنباله چهار بازار اطراف میدان نقش جهان پیوسته بوده و اکنون جز ادارات شهربانى و دخانیات است.

بازار رنگرزها

این بازار که از بناهاى شاه عباس کبیر است از بازارتر کشدوزها به بازار دارالشفاء منتهى می شود و اکنون هم دائر است.

بازار چهارسو نقاشى

بازار بزرگى بوده که قسمتى از آن باقى مانده و اکنون در جنوب خیابان شاه عباس واقع است مدرسه مریم بیگم و چهارسو نقاشى در این بازار واقع بوده ‏اند.

بازار مقصود بیک = یا چهارسو مقصود

این بازار از جنوب شرقى میدان نقش جهان تا بازار حسن آباد امتداد دارد. امامزاده احمد، مسجد ساروتقى، در این بازار در نزدیکى حسن آباد واقع شده ‏اند نیز تکیه گلبنده ‏ها در نزدیک امامزاده احمد قرار دارد.

بازار غاز

این بازار از آخر گلبهار شروع و به محله جوباره اتصال داشت و از طرف دیگر بواسطه بازار خروجى بزازها بیازار بزرگ متصل می شد و کنون در بین خیابان هاى رضا پهلوى و کمال اسماعیل قرار دارد.

بازار ریسمان
این بازار از انشعابات بازار عربان و به میدان هاتف متصل و مدرسه کاسه گران در آن بازار (ریسمان) واقع است.

بازار نجف آبادی ها

این بازار از منشعبات بازار عربان قدیم بوده است و سراهائى که در این بازار قرار دارند: خانى واردستانى می باشد. از این بازار کوچه‏ اى منشعب می شود که به دو مناره گنبد سلطان بخت آغاملکه آل مظفر می رسد در وسط راه حمام کوچکى است از آثار شیخ بهائى.

بازار نیم آورد

از بازار تالار بازارى منشعب می شود به نام بازار نیم آورد و به خیابان جدید متصل می گردد مدرسه تاریخى نیم آورد که از بناهاى عهد شاه سلطان صفوى است در این بازار واقع و نیز مساجد: خیاط ها، مسجد نو، مسجد ذوالفقار، مسجد شیشه واقع در جنب باغ قلندرها که کتیبه آن به خط محمد رضا امامى و تاریخ آن (1100 ه.ق) قمرى است در این بازار قرار دارند.

بازار زرگرها
بازارى است که از چهارسوى کرباس فروش ها ببازار قهوه کاشی ها منتهى می شود در وسط آن چهارسوئى است و بدارالشفاء منشعب می شود. چنانکه گفته شده مسجد کوچک دارالشفا در این بازار انشعابى قرار دارد.

بازار تفنگ سازها

این بازار از احداثات عصر شاه عباس بزرگ است که در سراى مخلص به بازار سماور سازها مى ‏پیوندد و بازار انشعابى آن چنانکه گفته شده بازار چخماق سازها است که هر دو بازار زمانى بنام شمشیرگرها موسوم بوده ‏اند.

بازار کلاهدوزها

این بازار به در قیصریه منتهى می شود و مقابل بازار قنادها واقع گردیده است.

بازار قنادها

در عهد صفویه این بازار مخصوص قلمزن ها و قندیل سازان بوده و در دوران قاجارسیه تبدیل به بازار قنادی ها شده است.

بازار شاهى = بازارچه بلند
این بازار یا بازارچه در خیابان چهارباغ و در عصر صفوى بکوى شاهزادگان متصل می شده و آن را به نام شاهزادگان می نمامیدند. باقى مانده این بازار نفیس انبار دخانیات است از مدرسه چهارباغ و سراى فتحیه مهمان سراى کنونى شاه عباس و باغ هشت بهشت درهائى به این بازار باز می شده است و این بازار در تاریخ حاضر تعمیر شده و مرکز فروش کارهاى دستى اصفهان می باشد و به همت متصدى قابلى از صورت اندراس بیرون آمده است و وضع کنونى نمودار گذشته دوران زیبائى این بازار است.

بازار علیقلى آقا

این بازار در محله بید آباد واقع و داراى چهارسوئى زیبا می باشد که در دوران شاه سلطان بوسیله علیقلى آقا درباریان احداث گردیده است و در این بازار مسجد حمامى نیز قرار دارد.

بازار مجلسى

بازارى است که از نزدیکى مقبره مجلسى امتداد دارد و مسجد جامع و مقبره مجلسى در نزدیکى این بازار قرار گرفته است.

بازار جماله کله
این بازار از حدود نیم آورد به طرف مسجد جامع محمد جعفر آباده‏اى امتداد دارد و مسجد مزبور در این بازار است.

بازارچه در دشت
این بازارچه در محله دشت واقع گردیده و خود در حکم بازار بزرگى است.

بازارچه بید آباد
این بازارچه در حدود مسجد سید واقع و داراى طاقهاى ضربى و گنبد و چهارسو نیز می باشد و مقدارى از آن در اثر وقوع در خیابان جدید خراب شده است. در این بازارچه مسجد و مدرسه هم قرار دارد.

بازارچه حمام قاضى

این بازارچه در محله در دشت نزدیک فلکعه شهشهان قرار دارد و مسجد کوچک حاجى یونس از خواجگان شاه عباس ثانى که در (1073ه.ق) بنا شده در این بازارچه می باشد.

بازارچه خان

این بازارچه در محله دروازه نو واقع در مسجد کوچک سلیمان بیک از کارگزاران شاه عباس ثانى که در (1072 ه.ق) احداث گردیده در آن قرار دارد.

بازارچه آقا

همانطور که گفته شده از انشعابات بازار عربان و یکى از درهاى هارون ولایت در این بازارچه باز می شود.

بازار هارونیه

این بازار از بازارى که در مقابل بازار عربان از جانب جنوب خیابان جدید محمد رضا شاه از جنب هارونیه می گذرد منشعب می گردد و تا مسجد على ادامه دارد.

بازار بوریابافت ها
این بازار همان بازار هارونیه است که به مناسبت بودن کاروانسرائى به نام بوریاباف ها در آن محل که آنجا را بازار بوریابافها گفته‏ اند و هنوز هم آن سرا وجود دارد وجه تسمیه آن به این نام اشتغال عده ‏اى در آن کاروانسرا به بوریا باقى بوده است.

بازارچه چهارسوق شیرازیان

این بازار در محله چهارسوق شیرازیان قرار دارد و بازار بزرگى است .

بازار میدان میر

این بازار در محله میدان میر واقع و منشعب از بازار عربان است.

بازار حبیب الله خان .
بازار خیار

این بازار با بازاری که به نام بازار ریسمان معروف است منطبق می گردد، چه سرائى که در بازار ریسمان بنام سراى بازار خیار نامیده می شود در همان بازارى است که ریسمان نامیده مى ‏شود و مدرسه کاسه گران در همین بازار که نام هاى مختلفى دارد قرار گرفته است.

بازارچه حاجیه خانم .

بازارچه حسن آباد .

بازار سار و تقى

این بازار که بقیه بازار ساروتقى اعتمادالدوله شاه عباس ثانى است میان بازار مقصود بیک و بازارچه حسن آباد و در نزدیکى امزاده احمد قرار داد قسمتى از طاق بازار خراب و قسمتى برفراز سر در مسجد ساروتقى و منزلش باقى مانده که جالب است. مسجد ساروتقى و منزل او در این بازار واقع بوده است.

بازار مرغ
این بازار روبروى مسجد جامع در خیابان هاتف واقع و شاید به اعتبار اینکه در آنجا روزى مرغ میفروخته ‏اند باین نام خوانده شده است.

بازار بزرگ اصفهان
این بازار از میدان شاه شروع و به بازار طوقچى ختم می شود و در این بازار عمده سرای ها و نیمچه ها و مساجد و مدارس اصفهان واقع گردیده است.

بازارچه حاج محمد جعفرآباده‏اى

این بازارچه در دنباله بازار نیم آورد و در محله جماله کله واقع است. مسجد حاج محمد جعفرآباده یا و تیمچه حوابیگم در این بازارچه قرار گرفته است.

بازار منشى

این بازار از بناهاى میرزا رضى منشى الممالک است که آثار زیادى چون قصر منشى و حمام منشى و مسجد منشى او بجامانده است.

بازار نجارها

این بازار ظاهراً جزء بازارها متصل ببازار قیصریه است.

بازار گندم فروشان
این بازار از انشعابات میدان کهنه اصفهان است.

بازارچه اسماعیل کوسه
این بازارچه در محله باغات واقع و مناره کله که در زمان امیرتیمور از کله مردم اصفهان ساخته شده بود در این بازارچه قرار داشته است.

بازار های اصفهان - ۱

1

بازارچه اسماعیل کوسه 

2

بازار گندم فروشان 

3

بازار نجارها 

4

بازار منشى 

5

بازارچه حاج محمد جعفرآباده‏اى 

6

بازار بزرگ اصفهان 

7

بازار مرغ 

8

بازار سار و تقى 

9

بازار خیار 

10

بازار میدان میر 

11

بازارچه چهارسوق شیرازیان 

12

بازار بوریابافت ها 

13

بازار هارونیه 

14

بازارچه آقا 

15

بازارچه خان 

16

بازارچه حمام قاضى 

17

بازارچه بید آباد 

18

بازارچه در دشت 

19

بازار جماله کله 

20

بازار مجلسى 

21

بازار علیقلى آقا 

22

بازار شاهى = بازارچه بلند 

23

بازار قنادها 

24

بازار کلاهدوزها 

25

بازار تفنگ سازها 

26

بازار زرگرها 

27

بازار نیم آورد 

28

بازار مقابل بازار عربان 

29

بازار نجف آبادی ها 

30

بازار ریسمان 

31

بازار غاز 

32

بازار مقصود بیک 

33

بازار چهارسو نقاشى 

34

بازار رنگرزها 

35

بازار کفشدوزها 

36

بازار لواف ها و آهنگران 

37

بازار دروازه اشرف 

38

بازار گلشن یات جارچى 

39

سر در قیصریه 

میرزا محمدتقی (ساروتقی) -۱ :نقش ساروتقی در معماری دوره صفویه

نقش میرزا محمدتقی (ساروتقی) در معماری دوره صفویه

میرزا محمدتقی اعتمادالدوله (ساروتقی) پس از شاهان سلسله صفوی بیشترین سهم را در حمایت و توسعه طرحهای عظیم معماری در دوره صفویه داشت. در زمان شاه عباس اول، ابتدا وزیر بیگلربیگی قراباغ و سپس وزیر کل ولایت طبرستان شد. در زمان ولایت بر مازندران، در ساختن دو شهر فرح‌آباد و بهشهر و اسکان مردم در آنجا مشارکتی مؤثر داشت. سالها بعد شاه صفی ساروتقی را، با عنایت تجربه‌هایی که در معماری و مدیریت طرحهای ساختمانی در مازندران اندوخته بود، مأمور مرمت حرم امام علی(ع) در نجف کرد، که مهم‌ترین طرح ساختمانی دوره شاه صفی به حساب می‌آید. پس از آن به مقام وزیر اعظم (اعتمادالدوله) ارتقا یافت و در زمان شاه عباس دوم بانفوذترین شخصیت حکومت شد. فعالیتهای معماری او در دوره وزارت با ساخت چندین عمارت تداوم یافت. افزودن تالاری ستون‌دار به جلو عمارت عالی‌قاپو و کاخ چهل‌ستون از آخرین اقدامات ساختمانی ساروتقی است. شاید بتوان قرابتی میان این تالارها و بناهای مشابه در مازندران، که ساروتقی با معماری آنجا آشنایی داشت، یافت و اندیشه این تالارها را ملهم از معماری آن منطقه شمرد.

استاد جلال‌الدین تاج اصفهانی

استاد جلال‌الدین تاج اصفهانی از استادان برجسته آواز ایرانی بود.

استاد جلال تاج اصفهانی در سال 1282 شمسی خداوند پسری به شیخ اسماعیل واعظ اصفهانی که به تاج الواعظین معروف بودند فرزندی عطا کردکه نامش را جلال گذاشت. شیخ اسماعیل پدر جلال علاوه بر منبر گرم و گیرایی که داشت از حنجره یی داودی و صدای دلنشین نیز برخوردار بود و طبق مرسوم زمان بر اثر حشر و نشر با مردم اهل ذوق زمانش با گوشه ها و ردیف های آوازی ایران نیز آشنایی پیدا کرده بود. جلال فرزند شیخ اسماعیل هم، صدا و حنجره را از پدرش به ارث برده بود و این موضوع را اهل خانواده همه می دانستند ولی جلال به احترام پدر هرگز جلوی او دهان باز نکرده بودو پدر از صدای خوش فرزندش خبری نداشت. عاقبت زمان مدرسه رفتن جلال رسید. پدر او را به مدرسه ((علیه)) سپرد. این مدرسه در بازارچه رحیم خان در نزدیک مسجد رحیم خان واقع بود و با منزلشان فاصله ای نداشت. در مدرسه به خاطر صوت خوشی که جلال داشت مکبری و موذنی و قرائت قرآن را به او واگذار کرده بودند. یک روز عصر وقتی جلال 9 ساله از مدرسه برمی گشت. با خود اندک اندک زمزمه میکرد و این زمزمه تا نزدیک در منزل ادامه داشت. غافل از اینکه پدر بر خلاف معمول و امروز در منزل است و صدای او را شنیده. وقتی جلال پایش را از هشتی به داخل حیاط گذاشت پدرش او را صدا کرد. رنگ از روی جلال پرید و به لکنت افتاد. در این هنگام پدر با چهره ای گشاده و ملاطفت آمیز به فرزند گفت: جان پدر. تو صدایت خوب است و قشنگ آواز می خوانی ومن صدایت را شنیدم؛ حالا کمی برای من بخوان. وقتی جلال با صدای لرزان اندکی خواند، پدر دستی به سرش کشید و بوسه ای از مهر بر پیشانیش زد و گفت: برای آواز خواندن تنها صدای خوب کافی نیست تو باید تعلیم ببینی.

استاد تاج در ده سالگی نزد استادانی چون سید عبدالرحیم اصفهانی، حبیب شاطرچی، میرزا حسین ساعت ساز، خضوعی، میرزا حسین عندلیب، نایب اسدالله نی زن اصفهانی به کسب معلومات پرداخت. وی به اشعار سعدی علاقه زیادی داشت و منتخباتی از اشعار سعدی و دیگر شاعران را حفظ بود و در هنگام اجرای آواز به مناسبت زمان و محیط از آن اشعار استفاده می‌‌کرد. پس از گشایش رادیو از اولین خوانندگان رادیو بود. بعد از دایر شدن رادیو اصفهان تاج ضمن خوانندگی سرپرست نوازنندگان رادیو اصفهان گردید وی در رادیو اصفهان به اجرای برنامه‌هایی با تار اکبرخان نوروزی و برنامه آموزش گوشه‌های دستگاههای موسیقی ایرانی پرداخت.

آن روز ها به جلال چون فرزند شیخ اسماعیل تاج الواعظین بود ((تاج زاده)) می گفتند. جلال تاج زاده از 9 سالگی تعلیم آواز را شروع کرد. ابتدا پیش پدرش با مقدمات و اصول ردیف ها آشنا شد و سپس پدر او را به مرحوم آسید عبد الرحیم اصفهانی استاد مسلم آواز آن زمان سپرد و تاج مدتی نزد این استاد گوشه ها را یاد گرفت. پس از مرحوم آسید عبدالرحیم پدر تاج برای این که او را با گوشه ها ی سازی در ردیف ها آشنا کند، تاج را به خدمت شاد روان نایب اسداله نی زن معروف برد.تاج زمانی نسبتاً طولانی در خدمت نایب اسداله نکته ها و ظرایف آواز ایرانی را فرا گرفت. آخرین استادی که تاج بنا به توصیه ء پدر برای گوشه ها و ردیف ها به خدمتش رفت مرحوم شاد روان میرزا حسین خان ساعت ساز معروف به ((خضوعی)) بود و تاج پس از اتمام فراگیری نزد این استاد، دیگر در آواز سر آمد شده بود و اندک اندک در محافل می خواند و اینجا و آنجا همه از صوت خوشش و تسلط او بر آواز سخن می گفتند.


اولین تجربه ی آواز خوانی با ساز

استاد تاج در نوجوانی با مرحوم حسین خان اسماعیل زاده استاد معروف کمانچه (دایی استاد اصغر بهاری) آشنا می شود و اولین باری که قرار بوده به همراه ساز حسین خان آواز بخواند، حسین خان ساز را کوک میکند و هنوز جمله اول را نزده استاد تاج با عجله شروع به خواندن می کند. مرحوم حسین خان اسماعیل زاده با لبخندی میگوید: پسرم در خواندن اینقدر عجله نکن صبر داشته باش تا من درآمد بکنم، بعد کمی بیشتر صبر کن چهار مضرابی هم بزنم، وقتی مجلس سر حال آمد و خودت هم کاملاً سر ذوق آمدی آنوقت شروع کن به خواندن. آن وقت هم با طمانینه بخوان تا مردم فرصت شنیدن و لذت بردن از ریزه کاری های آوازت را داشته باشند.


هم آوازهای استاد تاج

استاد تاج همیشه از آواز مرحوم آسید عبدالرحیم اصفهانی و مرحوم میرزا حسین ساعت ساز با تجلیل و گرامیداشت فراوان یاد می کرد و بخصوص می گفت: صوت داود نبی در حنجره و صدای استاد مرحوم آسید رحیم تجلی میکرد و ممکن نیست کسی دیگر بتواند مانند او به این خوبی بخواند. جز این دو نفر تاج با سعهء صدر ومناعتی که داشت و اصولا هر خواننده ای را تشویق می کرد از خوانندگان هم زمانش نیز از جمله به این استادان ارادت داشت و از آنان و آوازشان به نیکی یاد می کرد:

آسید حسین طاهر زاده اصفهانی، سید اسماعیل خان قراب، قربان خان شاهی، تجلی، حاج محمد علی، حبیب شاطر حاجی، شهاب (معروف به شهاب چشم دریده که شاگرد حبیب شاطر حاجی بود و گوشه شهابی در دستگاه بیات زند (بیات ترک) به او منسوب است).


کسانی که با استاد تاج ساز نواخته اند

بی تردید بسیاری از استادان مسلم موسیقی و نوازندگان چیره دست سازهای ایرانی با شادروان تاج ساز نواخته اند نام این هنرمندان را میتوان در ردیف نام استاد کسانی که با تاج همنوازی داشته اند ثبت کرد:

مرحوم نایب اسداله نی زن معروف، مرحوم شکری ادیب السلطنه استاد (تار)، مرحوم استاد ابو الحسن صبا (سه تار سنتور و ویولون)، مرحوم مرتضی محجوبی (پیانو)، مرحوم رضا محجوم (ویولون)، مرحوم حسین یا حقی (ویولون)، مرحوم ارسلان خان درگاهی (تار و سه تار)، مرحوم اکبر خان نوروزی (تار)، مرحوم غلامرضا خان سارنگ (کمانچه)، مرحوم شعبان خان اصفهانی (کمانچه)، مرحوم علی اکبر خان شهنازی (تار)، مرحوم حسین خان شهناز (تار)، استاد حسن کسایی (خداوندگار نی و جانشین به حق نایب اسداله)، استاد جلیل شهناز (خداوندگار تار)، استاد علی تجویدی و ...


شاگردان استاد  تاج

استاد تاج بر خلاف اینکه استادان انگشت شماری داشت، شاگردانش فراوان بودند. او در تعلیم با لطف پدرانه ای که داشت با اصرار هر کسی را که حتی دو دانگ صدا داشت تشویق به خواندن میکرد.و اغلب خودش هم محض ترغیب شاگردان جوان و تازه کار بی هیچ نازو افاده ای چند بیتی مناسب زمزمه میکرد.تاج با خضوع و خشوع فراوان تعلیم میداد و با روحییه ای که داشت اکثراً از شاگردانش به عنوان شاگرد نام نمی برد بلکه به نام دوست و رفیق یاد میکرد.شاگردان استاد تاج فراوانند و من بیشتر آنها را ندیده و نمی شناسم ولی در این میان فقط با دو نفر آنها آشنایی پیدا کرده ام، یکی آقای مرتضی شریف (قاضی دادگستری) از شاگردان قدیمی تاج که شیویه استاد تاج را خوب دریافت کرده و به کار می گیرد، حنجرهء توانایی دارد و پخته می خواند و شعر را به جا به کار آواز می گیرد. یکی هم که بیش از همه و تا آخرین روزهای زندگی، با تاج و در خدمت او بود؛ آقای اصغر شاهزیدی خواننده خوب آواز اصفهان که خود به تعلیم آواز هنر جویان مشغول است و در یکی از آزمون های باربد نیز رتبه اول شده است. عده زیادی هم غیر مستقیم شاگرد تاج بودند، این عده از روی صفحات و نوارهای تاج با سبک آواز او آشنا میشوند و روش او را ادامه میدهند که در این میان میتوان به خواننده خوش صدای معاصر آقای حسین خواجه امیری (معروف به ایرج) اشاره کرد. از جمله شاگردان او مرتضی شریف، اصغر شاهزیدی، ناصر یزدخواستی، رضا قرنیا و علیرضا افتخاری را می‌‌توان نام برد. وی در ۱۳ آذر ماه ۱۳۶۰ بدرود حیات گفت. اما تا سال ۱۳۷۵ به دلیل آنکه حکومت جمهوری اسلامی ایران موسیقی را غنا می‌‌دانست اجازه ساختن مقبره برای استاد به خانواده او داده نشد.


خاطره ای از استاد شجریان:

آخرین باری که در محضر این هنرمند بزرگوار بودم، چهاردهم آبان 1360 درست یک ماه قبل از درگذشت ایشان به اتفاق استاد حسن کسایی و آقای محمد موسوی (نوازنده نی و شاگرد استاد حسن کسایی) آقای پرویز مشکاتیان (نوازنده سنتور) آقای ناصر فرهنگ فر مهر، آقای منوچهر غیوری (شاگرد وفادار استاد کسایی) شاطر رمضان و چند تن دیگر از هنر دوستان تهرانی و اصفهانی کلبه محقر مرا به قدوم شریف خود آراسته بودند. در آن روز کسایی برای شادروان تاج که خیلی افسرده به نظر می رسید با نی، دشتی در آمد کرد و  تاج با غزلی از سعدی به این مطلع:

تاجم نمی فرستی تیغم به سر مزن                    مرهم نمی گذاری زخمم دگر مزن

آوازی با نهایت قدرت تاثیر خواند که در حقیقت عقده گشایی دا آزردگی هایش بود. پس از فرود آواز ایشان تکلیف کردند که چیزی بخوانم من هم اطاعت امر استاد کرده چند بیتی خواندم که طبق معمول مورد ستایش و لطف پدرانه ایشان قرار گرفتم.
 



روحیه و خلقیات استاد تاج

شادروان استاد تاج مردی بود سلیم النفس و با مناعت طبع هرگز در طول مدت زندگی اش به خاطر مال دنیا و مسائل مادی به کسی کرنش نکرد و به این خاطر مدح کسی را نگفت و از همه تعریف و تمجید می کرد و همه را با نام خیر یاد می کرد، شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتی یک بار از کسی گلایه کند و یا از کسی بد بگوید او حتی اگر از کسی رنجشی می دید و خاطرش آزرده می شد، این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانه ای تحمل می کرد. استاد تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد می کرد. با دوستانش با مهربانی و عطوفت رفتار می کرد و حتی تا آخرین روز های عمرش به اغلب دوستانش سرکشی و احوال پرسی می کرد. او با شاگردانش نیز عطوف و مهربان بود و مانند پدری خود را موظف به غمخواری آنان می دانست.


خانواده ی استاد تاج

شادروان استاد تاج در زندگی یک همسر اختیار کرد و همیشه از او به عنوان یک کدبانوی خانه دار مهربان و دلسوز که موجب و موجد گرمی کانون خانوادگی اوست نام می برد. خداوند به استاد تاج از این همسر شش فرزند عطا کرد؛ چهار دختر به نام های: تاجی، پروین، هما، پروانه و دو پسر به نام های همایون و جمشید.



سرانجام در روز ۱۴/۹/۱۳۶۰ دار فانی را وداع گفت و به دیدار حق رفت. در شب سومین روز فوت او عده ی کثیری از مردم هنر دوست و هنرمند اصفهان شرکت داشتند طوری که فضای مسجد به طور مداوم پر و خالی می شد.
در آن شب استاد کسایی نی می زد و گریه می کرد. همراه ناله های نی همه شیون می کردند.
در همان حال استاد دکتر شفیعی به مناسب حال حضار مجلس خطاب به تاج گفت:

سلک جمعیت ما بی تو گسسته ست زهم
ما که جمعیم چنینیم تو تنها چونی


نکاتی درباره فرش

 

شیوا قربانی

نکاتی درباره فرش

تاریخچه فرش

هنر اصیل فرش ایران با فرهنگ کهنسال این کشور پیوندی ناگسستنی دارد . این هند در گذر قرنها ، ره آورد عمر مبارک این ملت و جزیی از زندگی  فرهنگ جامعه اسلامی و ایرانی است .

مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ( پژوهشگاه ) جهت پژوهشهای لازم در این هنر و در اختیار داشتن فرشنامه أی که حاوی فرهنگ و مسائل مربوط به آن باشد کار تدوین این فرشنامه را شروع نمود . فرشنامه مذکور زمانی متجاوز از یازده سال کار ، صرف آن گردید با کوششش خستگی ناپذیر دو نفر از محققان کشور سرانجام یافته است .

سخنی چند : قالی ایران درگذر قرنها نه تنها جلوه أی بزرگ از هنر و صنعت این سرزمین بلکه جزئی از زندگی مردم نیز بوده است .

در نقشهایی که در مجموع از سنتی ریشه دار مایه می گیرد برخی نگاره ها در پیوند با فرهنگ کهنسال این کشور نما دین است که بهره گیری آذینی از آن در طول قرنها ، آن را از رمز و رازش جدا کرده است و بی ریشه می نمایاند که این گونه نیست .

در این صنعت ، اشاره نگاره ها همان اندازه ازرشمند است که هماهنگی آرام و دلنشین آنها با هم : چه به صورت به هم پیوسته و چه گسسته ، چه در نقشی که دارد و چه در رنگی که به خود می گیرد .

در پهنه قالی ، جای خالی و بی نقش نمی توان و یا کمتر می توان دید . هر جا نگاره أی است چه کوچک و چه بزرگ : جهانی گسترده برای آفرینش و چرا خالی از آفریدگان ؟ که در پیوند با آنان چنین است دور نمایه هر نقش پردازی سنتی ایران در نقشهایی که می آفریند و رنگهایی که به چهره نقشها می نهد : همه جا پیوند هستی و شور و زیبایی آن ، غم دور بودن از این پیوستگی و شوق رسیدن به آن .

برای همین است که آنچه که نقش می شود ، گر چه در مجموع به گونه أی همان است که قرنها پیش بوده است ولی باز هم در چشم خوشامیز است و در دل نشستنی . در بیرون نشانه أی از توانایی فراوان هنرمندان ایران در نقش پردازی ، و در درون شوری که به زبان نگاره ها بیان می شود و این قالی پر نقش و نگار ایران ، همراه زندگی مردم این آب و خاک ، سر گذشتی دارد که ، همچنان که معمول زندگی است . در فراز و نشیبهایی بوده است و درخششها و خاموشیهایی داشته است ولی کدامین جلوه راستین زندگی است که حتی خاموشی آن نیز نشانی از بالندگی نباشد ؟

واژه قالی : در نوشته های بازمانده از زبان پهلوی برای قالی نفیس واژه    « بت » یا « بوپ » ( bop / bup) و برای فرش و (نمد) واژه ( نمت )  (  namat +) و برای فرش ، جامه و بستر واژه « ویسترگ »  (  vistarg ) آمده است که واژه اخیر از « ویسترتن » ( vistartan ) معنی گستردن      می آید ! 

معنای « بوب » در لغتنامه دهخدا چنین آمده است :

فرش و بساط خانه . فرشی که آن را انبوب نیز گویند .

در ارمنی ، بوب و پهلوی ، بوپ .

در تاریخ طبری از ابوجعفر محمد بن جدید طبری ( حدود 226 310 ه . ق ) و ترجمه و تالیف ابو علی محمد بلعمی ( 352 ه . ق . ) واژه « بساط » مترادف فرش آمده است و آنجا که از « فرش بهارستان » سخن می رود که در حمله اعراب به ایران از کاخ تیسفون بدست آمده است چنین می آید :     « بساطی یافتند از دیبا ، شصت ارش اندر شصت ارش » .

در معجم البلدان از یاقوت حموی ( اوایل قرن هفتم ه . ق . ) در نزهه القلوب حمدالله مستوفی ( 750 ه . ق . ) از قول ابوعون صاحب کتاب الذیج چنین آمده است : « در قالی قلا فرشی بافته می شود که آن را قالی نامند و قالی نسبت اختصاری است به شهر قالی و قلا و قالی قلاشهر است در ارمنستان کبیر . از عهد انوشیروان ، هنوز ارمنستان بدست ایرانیان بود تا اسلام آمد ……. « ارمینیاغس » یکی از مردم ارمنستان زمام حکومت . را در دست گرفت . پس از وی زنی به حکومت رسید بنام « قالی » و شهری ساخت و آن را « قالی قاله » نامید که به معنای احسان است !

کهنترین نقش قالی : درباره تاریخچه « گستردنی » در ایران ، فردوسی که در شاهنامه خود اشاره أی به ( تهمورث دیوبند ) ، ( پسر هوشنگ ) از سلسله پیش ادیان کرده است .

بر اساس نوشته رودنکو (   Rudenko ) دانشمند شوروی و کاشف قالیهایی «  پازدیک » (Ra zirik    ) ، قرنها پیش از میلاد قالیهای زیبایی در بابل ، آشور ، پارس ، و ماد بافته می شد . کهنترین نمونه نقش قالی را دانشمندان آشور شناس در نقشهای برجسته « کاخ نینوا » ( پایتخت آشور ، سرزمین قدیمی در بخش وسطای رود دجله ) یافته اند که گل و حاشیه آن تقلیدی از گلدوزی های بابل به نظر می رسد . تاریخ این نقشها را قرن هفتم پیش از میلاد می دانند . بهترین نمونه این نقش متعلق به خورس آباد در موزه « لوور » نگهداری می شود .

در وسط این تصویر طرح گل و گیاه چهار برگه أی تکرار شده است . و در حاشیه آن تصویرهایی از نیلوفر آبی است . همانند آنچه که امروزه در برخی از قالیچه های کردی نقش می شود . در همین زمینه ، دو مجسمه سفالین اسب در دست است که یکی در سال 1328 در شوش بوسیله دکتر    « گیرشمن » (   Roman   Girsman ) کشف شده است که تاریخ آن به قرن هشتم پیش از میلاد می رسد و محل کشف دیگری در ماکو است که تاریخ آن متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد است . در هر دو اسب ، قطعه فرشی به جای زین است که به عقیده گیرشمن ، نگاره های آن کهنترین نمونه نقش فرش ایران ، نقش نمدزین مجسمه شوش در یک سو تصویر دو گراز در حال تاخت در نیزار را نشان می دهد و در سوی دیگر ، دو گراز در دو طرف نگاره های مربع شکل را ( که به نوشته گیرشمن ، این مربع در گذشته برای نمودن آب کشیده می شده است ) ، افزون بر گرازها در هر دو سو نیز یک مرغ ماهیخوار در حال پرواز دیده می شود . نقش نمدزین اسب ماکور ، حیوانی است مانند سگ شکاری با آهو و پرندگان و گل و بتونه .

کهنترین نمونه قالی :

کهنترین نمونه قالی ، فرشهایی است که در پازیریک ( 1949 . م . ) بدست آمده است . پازیدیک ، دره أی است در دامنه تپه های نواحی شمالی کوهستان « آلتایی » ، از نواحی « جنوب سیبری مرکزی » در 79 کیلومتری مرز مغولستان خارجی با ارتفاع نزدیک 1500 متر از سطح دریا . در بازدید از پازیدیک بوسیله رود نکو ، پنج مقبره بزرگ و نه مقبره کوچک کشف شد که ظاهرش مانند تپه های سنگی بود . حفاری این مقبره ها که در روسیه « کورگان » نامیده می شود از اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی آغاز شد و دنباله آن در طول بیست سال در چند نوبت ادامه یافت به علت یخبندان درون مقبره ها ، یخها را با کمک جریان آب گرم شکسته و خارج کردند تا بتوانند به وسایل درون گورها دسترسی پیدا کنند و معلوم شد که ساکنان این نواحی « سکایی » بوده اند . این مقبره ها که مربوط به پادشاهان سکایی بود

اجساد مردگان در درون تابوتهای چوبی قرار داشت ، بدن آغشته به مواد عطر آگین و سر رو به سوی مشرق بود .

اتاقهای مقبره چوبی بود و بدنه درونی آنها با نمد پوشیده شده بود . از جمله این نمدها ، نمد سفید رنگی بود که بر آن نقش شیری ، با بدن انسان و نگاره مرغان گوناگون دیده می شد . بر کف تابوت نمد دولا و روی آن قالیچه پشمی گسترده بودند و بدن مرده روی قالیچه بود . در مقبره پنجم آثاری از صنعت بافندگی زمان هخامنشیان پیدا شد که از جمله دو فرش     از گونه قالیچه برای زین است ( فرش غاشیه ) است که اندازه یکی از آنها

 83 / 1×2 متر کلفتی 2 میلیمتر است با رنگ قرمز سیر ، آبی ، سبز ، رزد کمرنگ و نارنجی که به جز بخش کوچکی از آن بقیه سالم مانده است . در این قالیچه که کرک آن از پشت گره خورده و از سمت رو چیده و صاف شده است به نوشته رود نکو در هر دسیمتر مربع 3600 گره به کار رفته است . نقشه این فرش ، در وسط عبارت است از چند ردیف نگاره چهار برگی به شیوه گل و بوته آشوری و نقش حاشیه آن نیز ردیف است از جانوران افسانه أی بالدار و پس از آن سوارکاران ، وگوزنها ، براساس نوشته رودنکو ، نگاره اسبهای سوارکاران با آن گردن برگشته و پارچه أی که برسینه اسب است و گذاشتن قالیچه به جای زین ، از ریزه کاریهای نقش ، مانند شیوه گره زدن دم اسب را ، در تخت جمشید نیز می توان دید همچنان که نقش آنها که در کنار اسب راه می روند و جامه کوتاه و شلوار تنگ پوشیده اند نیز در آنجا به چشم می خورد . این فرش را بر اساس برآورد های رودنکو می توان متعلق به قرن چهارم یا پنجم پیش از میلاد دانست .

فرش دوم نیز قالیچه أی که چند تکه شده است و نقش آن چهارگوشه هایی است به رنگ قهوه أی روشن یا آبی با نقش چند زن هخامنشی در برابر آتشدان که نمونه آن در مهرهای عصر هخامنشی نیز دیده می شود . تاروپود این فرش از پشم و بافت آن دورو است . یعنی در هر سانتی متر مربع از یک سو 22 گره و از سوی دیگر 24 گره دارد و به این ترتیب نقش فرش از هر دو سو نمایان است . نمونه دیگر این هنر بافندگی دوره هخامنشی ، تکه هایی از یک فرش دیگر ایران است که در موزه           « ارمیتاژ »  Ermitage  تپروگراد نگهداری می شود .

این تکه ها پیش از حفاری پازیدیک ، بوسیله « هیات کوزلف » ( Kozlov ) از زیر یخبندان کوههای شمالی مغولستان واقع در« نویین اولا» (    nuinula ) در سیبری بدست آمده و تاریخ آن معادن آغاز تاریخ میلادی برآورد شده است . بافت آن محکم و از پشم کلفت و انبوه به رنگ آبی تیره است و به علت کوچک بودن تکه ها ، نقش کلی فرش را نمی توان مشخص کرد

دوره ساسانیان

از صنعت قالیبافی ایران در زمان ساسانیان ( 226 م - /31 . ه . ) یادگاری در دست نیست جز روایتهایی در نوشته های پراکنده . در سالنامه چینی    ( سوئی سو  Sui –Su ) ( مربوط به سالهای 590 617 م / سالهای5 32پیش از هجرت ) قالی از جمله فرآورده های ایران شمرده شده است .

در جنگ « هراکلیوس » (   Herakliyus ) امپراطور روم شرقی با خسرو پرویز در اوایل قرن هفتم میلادی ، از جمله اشیاء غارت شد از ایران از « قالیهای نرم » نیز یاد شده است و همچنین این روایت که بر « تخت طاق دیس » ( طاق کسری در تیسفون ) خسرو پرویز ، چهار قالی که نمودار هار فصل سال بود گسترده می شده است . مؤلف تاریخ طبری اسم این چهار قالی را « بهار خسرو » ذکر می کند . در وصف این قالی که آن را با قالی بهارستان یکی می دانند آمده است که نقشه آن مانند باغی بود در فصل بهار که با گلهای رنگارنگ و درختان پر برگ آذین شده بود و همچنین با نگاره حوض آب و جویهایی در وسط آن مرغابی نشسته بر کناره های جوی . زمینه قالی از نخهایی سیمین و زرین بافته شده بود و برگ درختان و گلهای آن از ابریشم روشن بود . این فرش که گفته می شود . گوهرنشان بوده است به نظر می رسد گلیم گونه باشد . چون اگر گره بافته بود با اندازه أی که برای آن روایت کرده اند ( 30 متر× 30 متر ) باید نزدیک 5/2 تن وزن داشته باشد .

از سوی دیگر چندین قطعه از پارچه های دوره ساسانی در کلیسا ها و موزه های اروپا و امریکا وجود دارد که نشانی پیشرفت صنعت بافندگی و رنگرزی در این زمان است . به نظر برخی از کارشناسان هنر ، این  پارچه ها ، ظریفترین بافته هایی است که تا آن زمان به وجودآمده بوده است .

فرش معروف این دوره ، فرش بهارستان است که گفته می شود برای خسرو انوشیروان بافته شد و تا زمان یزدگرد سوم در موارد خاصی در قصر مدائن از آن استفاده می شد . این فرش در بزرگی ابعاد                        ( به روایتی باندازه 450 و 90 قدم ) و به کارگیری نخهای عالی و ابریشم و زر و سیم و به نخ کشیدن انواع جواهر رنگارنگ در آن از قابلیت بافت هنرمندان آن عصر نشان دارد . در مورد فرش بهارستان افسانه هایی تا حد اغراق به وجود آمده است . در مورد سرنوشت آن نیز داستانهایی گفته شده است که بعضی از آنها خالی از غرض نیست . در روضه الصفا آمده است که « سعد » از فرماندهان اسلام بی آنکه دست تصرفی بدان فرش دراز کند آن را به مدینه فرستاد تا قطعه قطعه شود و بین مهاجرین و انصار تقسیم گردد .

پس از اسلام

پس از اسلام تا پیش از قرن نهم هجری نمونه أی از فرش به جا نمانده است . جز آن که در کتاب این جهانگرد و آن تاریخ نویس اشاره هایی به شهرت قالی ایران آمده است .

کمی پس از هجرت ، یک جهانگرد چینی به نام « هوانگ تسانگ » از مهارت ایرانیان در بافت قالی سخن گفته است . و دیگر اینکه « المستنصر » خلیفه عباسی قالی مصور به صور انسانی با کتیبه های پارسی داشته است .

( مسعودی مورخ اوایل قرن چهارم  ه . ق . ) در حدود العالم ( تالیف شده در سال 372 ه . ق . ) آمده است : « و از پارس بساطها و فرشها و زیلویها و گلیمهای با قیمت خیزد » . در همین کتاب از بافته های سیستان و بخارا و قالیچه های فارس نیز یاد شده است . « مقدسی » جهانگرد و جغرافیا دان عرب ( 336 380 / 375 ه . ق . ) نیز رواج صنعت قالی در خوزستان اشاره هایی دارد . براساس نوشته وی ، « قاینات » ( قهستان ) به بافت قالیچه های سجاده معروف بوده است . در تاریخ بیهقی ( 385 470 ه . ق . )   آمده است که از جمله هدایایی که « علی بن عیسی » از خراسان برای                  « هارون الرشید » فرستاده است « دویست خانه قالی بود » و                                 
 آنچه می باید از آمل و طبرستان حاصل شود
محضوری [  =بافته هایی مانند زیلو و قطیفه ] و قالی هزار دست » بود .

در معجم البلدان ( یاقوت حموی ، اوایل قره هفتم ه . ق . ) به ئقالی آذربایجان اشاره هایی دیده می شود . و خاقانی نیز آن گونه که در صفحات قبل مشاهده شد به قالی مرندی در شعر خود اشاره کرده است .    « ابن بطوطه »703 779 ه . ق . ) از قالی سبز فام حدود « مال میر »           ( ایذه در خوزستان ) یاد می کند . به نوشته ابن خلدون                               ( 703    806 / 808 ه . ق. ) صادرات طبرستان ، قالی و صادرات گیلان ، قالی سجاده بوده است . طبرستان افزون بر مالیات ، هر سال ششصد قالی نیز به دربار خلفای بغداد می فرستاده است .

 

دوره تیموریان

از نمونه فرشهای دوره « تیموریان » ( 771 911  ه . ق . ) نقشهایی است که از جمله در تصویرهای یکی از نسخه های خطی « خمسه جامی »           (817 898 ه . ق . ) متعلق به موزه کاخ گلستان و همچنین در برخی از کارهای مینیاتوری این زمان متعلق به قرن دهم هجری آمده است . با توجه به علاقمندی « شاهرخ » ( 779  - 850  ه . ق . ) چهارمین فرزند امیر تیمور گورکان ( 736 807  ه . ق . ) به کار هنر و هنرمندان شاید زمینه هایی برای پیشرفت صنعت فرش در آن زمان فراهم بوده است .

« جوزافا بابارو » (   Josa fa Barbara ) سفیر و نیز در دربار
« اوزون حسن » ( 873
882 ه . ق . ) موسس سلسله « آق قوینلو » در تبریز از قالیهای عالی کاخ این امیر سخن می گوید . در برخی از تابلوهای  « هانس هولبین » (   Hans  Hulbein  ) نقاش آلمانی آغاز قرن دهم هجری تصویرهایی از قالی ایران دیده می شود . از روی این تصاویر می توان دانست که بیشتر قالیهای پیش از قرن نهم هجری ، کوچک و نقشهای آن هندسی و یا نگاره هایی از جانوران و تقلید شده از طبیعت بوده است .

دوره صفویه

دوره شکفتگی صنعت فرش ایران ( و گسترش بازرگانی آن ) به قرنهای دهم و یازدهم هجری در زمان « صفویه » ( 907 1135 ه . ق . 9 مربوط می شود . با توجه هنرمندان و گسترش امکانات از یک سو و همکاری استادان تذهیب و پیشرفت صنعت رنگرزی از سوی دیگر باعث شد که قالیبافی در این زمان مقامی ویژه در زمینه هنر و صنعت پیدا کند همچنان که معماری و پارچه بافی . کارگاههای بزرگ برای بیشتر هنرها در اصفهان دایر شد و قالیهایی که امروزه به نام فرشهای نفیس ایران در موزه های عمومی و خصوصی جهان نگهداری می شود و نشانی از استادی ایرانیان در نقش و بافت دارد ، ثمره تلاش بافندگان ، طراحان و رنگرزان این دوره است .

شاه تهماسب که به روایتی خود نیز در کار طراحی فرش دست داشت هنرمندان و صنعتگران بزرگ ایران را در تبریز گرد آورد و برای پیشرفت کارشان به ایشان کمک کرد . در همین زمان است که تبریز به مرکز بزرگ هنر و صنعت ایران تبدیل می شود و فرش ایران به دوره طلایی خود      می رسد و از جمله ، به عنوان هدیه به پادشاهان و امیران کشورهای دیگر داده می شود . « نصرالدین محمد همایون » پادشاه هند که چندی به دربار شاه تهماسب پناهنده شده بود ، تحت تاثیر این صنعت ، در بازگشت عده أی از هنرمندان و بافندگان قالی را نیز با خود به هندوستان برد که بخشی از نتیجه کارایشان در هندوستان ، به صورت یازده تخته فرش در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می شود . در همین زمان کارگاههای دولتی قالیبافی نیز در برخی از شهرستانها دایر شد . سفیر مجارستان در دربار شاه تهماسب در گزارش خود درباره اهدای فرش بوسیله این پادشاه به مسجد « صنعان » بزرگ در استانبول ( جامع سلیمانیه امروز )               می نویسدکه این قالیها را در همدان و در جزین بافتند .

در زمان شاه عباس ، شکفتگی هنر قالیبافی ایران بیشتر شد . هنرمندان تذهیب کار برای طراحی نقشها ، چه برای قالی ، و چه برای تزیینات معماری مانند کاشیکاری ، گچبری و آثار آجری نیز به کار پرداختند . کارهای این هنرمندان و همچنین هنرمندان خاتمکار مورد بهره برداری طراحان قالی قرار گرفت و طرحهای قالی نیز در نقشهای تذهیب بازتاب یافت . شاه عباس یک کارگاه دولتی در پایتخت جدید اصفهان دایر کرد که بر اساس نوشته های « تاورینه » (   Tavernier ، 1605 1689 م ) و     « شاردن » (  Chardin  1643 1713 م ) جهانگردان فرانسوی و                  « رابرت شرلی » (  R .Sherley 1518 ؟ - 1628 م ) جهانگرد انگلیسی و همچنین وقایع نویس دربار ، این کارگاه نزدیک کاخ سلطنتی و بین چهل ستون و میدان امام ( اصفهان ) قرار داشته است . در این کارگاه برای نیازهای دربار ، خانه های اشراف و صاحب منصبان بزرگ فرش             می بافته اند . به نوشته « کروزینسکی » (  Krusinski  ) کشیش لهستانی که از 1116 تا 1142 هجری در ایران می زیست این بافندگان فرشهایی نیز برای تجارت می بافته اند که به همراه سودگران دولتی برای فروش به اروپا و هندوستان فرستاده می شد تا بر ثروت خزانه شاهی افزوده شود .

گسترش پایتخت و ساختمانهای تازه از سوی دیگر نیاز به قالی را بیشتر کرد و فرشبافی ( همچنان پارچه بافی ) از رشته های مهم اقتصادی برای مردم شد . به دستور شاه عباس ، همچنین در استرا آباد ، شیروان ، قره باغ ، کاشان ، گیلان و مشهد نیز کارگاههایی دایر شد . به نوشته شاردن ، به دستور شاه عباس هر کانون بافت فرش می بایست فرش را به شیوه خود ببافد .

کرمان نیز در زمان صفویه از کانونهای قالیبافی بوده است و در زمان        « جلال الدین اکبر شاه » از سلسله تیموریان هند ( 949 1014 ه . ق . ) فرش کرمان به هندوستان نیز صادر می شده است . « اسکندر بیگ » ، منشی دربار شاه عباس اول نیز در کتاب خود « تاریخ عالم آرای عباسی »  از قالی این دیار یاد می کند و همچنین « آنتونی شرلی »                              (    A . Sherley ، 1565 ؟ - 1635 م ) برادر رابرت شرلی ، که سالها در دربار شاه عباس به سر برده است در کتاب خود از مهارت مردم کاشان در بافتن قالیهای ظریف و همچنین مخمل و اطلس و حریر گلدار سخن          می گوید .

« ریشارد هکلوت » (  Richard   Hakluyt ) ، جهانگرد انگلیسی که در قرن دهم هجری می زیسته است در کتاب خود به نام « جهانگردان » در نامه أی به یکی از بازرگانان هموطن خود می نویسد :

« در ایران فرشهایی از پشم زبر که در اطراف ، دارای رشته های نخی است خواهی دید . این فرشها بهترین انواع فرش عالم و رنگهای آن بهترین و زیباترین رنگهاست . تو باید به این کشور بروی و به انواع وسایل باید متوسل بشوی تا بتوانی از مردم آنها ، طرز رنگ کردن ( خامه ) قالی را یاد بگیری زیرا اینها به طوری رنگ شده که باران و سرکه و شراب در رنگشان تاثیر نمی کند و چون تو این علم را از آنها آموختی و به اسرار آن دست یافتی خواهی توانست در رنگ کردن قماش ، آن را به کار بری . و به دوام آن اطمینان داشته باشی . زیرا رنگی که در رشته های زبر ثابت باشد قطعاً در رشته های باریک منسوجات ثابت تر است . البته در ضمن باید از رنگهای مایع و وسایل رنگرزی و بهای آنها آگاه شوی .

 

فرشهای نفیس

فرشهایی که اینک در بعضی از مجموعه های شخصی و کلیساها و        موزه های جهان نگهداری می شود . مربوط به همین دوران شکفتگی صنعت فرشبافی یعنی سده های دهم و یازدهم است که « پرفسور پوپ »              (    A . U Pope)  شماره آنها را بیش از سه هزار تخته تخمین زده است . که چون به صورت سالم و چه به صورت تکه های فرسوده وجود دارند . بسیاری از این فرشها از نظر طرح ضعیف و از نظر بافت خراب هستند و تنها ارزش آنها در کهنگی آنهاست . در میان این فرشها ، دویست تخته آنها بوسیله کارشناسان به عنوان عالیترین نمونه فرش شناخته شده است . در بیشتر این فرشها نشانی از بافنده و محل بافت دیده نمی شود . این فرشها را اگر چه از نظر نقش و نگار و شیوه بافت و رنگ آمیزی می توان به گونه أی دسته بندی کرد ولی این ضابطه ها به معنی مرز دقیق نیست و اگر هم زمانی بود ، موجهای رکود و رونق این صنعت ، ایجاد مراکز تازه کار ، جابجایی بافندگان و پیروی از این نقش و آن نقش ممیز محلی ، این مرز را در هم شکسته است . توجه به نکته هایی در زمینه رنگ و نقش و بافت می تواند شناختی از ارزشهای کمی و کیفی فرش به دست بدهد و حتی برای شناخت نسبی هویت دقیق ، کاری بس دشوار و حتی غیر ممکن است . موزه هایی که برخی از این نمونه های عالی در آن نگهداری          می شوند عبارتند از :

موزه های « برلن »  ، « پنسیلوانیا » ، « پولدی پزولی »                              (    Poldi   Pezzoli  ) در شهر میلان ایتالیا ، « چیپور » (  Jaipur  ) در هندوستان ، « هنر و صنعت وین » در اتریش ، « متروپولیتن »                    (   Meteopolitan  ) در نیویورک ، « ویکتوریا و آلبرت » در لندن ، هنرهای تزیینی در پاریس  « کلیسای کراکووی » (  Cracouie ) در لهستان « موزه فیلا دلفیا ، « مجموعه های مک ایل هنی » ، و « لام » ، « موزه آستان قدس رضوی » ، « موزه ملی ایران » و موزه فرش ایران .

قاجاریه

دوره شکفتگی قالی که در زمان صفویه پیدا شد کوتاه بود . شورش افغان و انقراض سلسله صفویه و هرج و مرج که به دنبال آن پیدا شد ، اقتصاد ایران و در نتیجه صنعت قالیبافی آن را از هم پاشید . سرمایه و امنیت برای کار و رفاه عمومی برای تشویق قالیبافان از میان رفت . نه تنها در دوره نادر که آشوبهای زمانش فرصتی برای قالی نمی گذاشت بلکه در زمان « زندیه » نیز که آرامش در ایران برقرار شده بود قالیبافی رونقی نگرفت و نزدیک صد سال تا پایان جنگ ایران و روس چنین بود و از آن پس با پیدایش بهبود در کار کشاورزی و بازرگانی ، قالیبافی نیز رونق پیدا کرد . در آغاز پادشاهی « ناصرالدین شاه » ترکیه بازاری برای فروش قالی ایران به بازرگانان خارجی شد . و چون قالیهای کهنه همه در این بازار به فروش رفت ، بازرگانان تبریز برای تامین فرش این بازار ، همتی کردند و در اراک ، تبریز ، کرمان و مشهدکارگاههای قالیبافی دایر کردند و تاریخ جدیدی در قالیبافی ایران آغاز شد . تجارت فرش که تا چندی پیش از آن ، تنها برای رفع نیاز بازارهای داخل بافته می شد به عنوان یک کالای صادراتی و در رابطه با تقاضای بازار جهانی در نظر گرفته شد . شرکت انگلیسی « زیگلر » (   Ziegler ) در سلطان آباد ( اراک ) ، و پس از آن دیگر شرکتهای خارجی مانند شرکت امریکایی « قالی شرق » (   Eastern  Rug ) و شرکت عثمانی ایتالیایی « نیر کاستل » (  Near  Kastel  co ) در تبریز و کرمان ، شرکت انگلیسی یونان (  O . C . M ) معروف به            ( شرکت شرق ) در کرمان و برخی دیگر از کانونهای مهم بافندگی قالی ، شعبه هایی برای تهیه قالی و صدور آن بر پا کردند و در ظاهر برای تشویق صادرات فرش و در  واقع برای فروش هر چه بیشتر و به دست آوردن سود زیادتر قالیبافان را وادار به بافت فرشهای مناسب تقاضای بازارهای خارج کردند . با بحران اقتصادی پیش از جنگ جهانی دوم و محدودیت ورود قالی ایران به کشورهای غربی ، شعبه شرکتهای خارجی در ایران برچیده شد و آن رونق ظاهری بازار فرش از دست رفت . ورود رنگهای مصنوعی و ارزان قیمت به ایران و بهره گیری از آن به جای رنگهای طبیعی و همچنین رو آوردن به بافت تقلبی برای ارزان تمام شدن تولید فرش و در نتیجه فروش بیشتر آن بویژه در پایان جنگ جهانی دوم ، پیوند فرش ایران را با مایه های واقعی شهرت آن یعنی سنتهای رنگ ، نقش و بافت سست کرد . و تلاشهایی مانند تاسیس « مؤسسه قالی ایران » و « هنرستان عالی اصفهان » که تنها نگرش به یک سوی دشواریها بود و نه همه آنها نیز نتوانست گره گشا باشد و درنتیجه مشکل ، همچنان به جا ماند و صنعت قالیبافی ایران که در قرن نهم هجری به دوره جوانی و در قرنهای دهم و یازدهم به کمال رسیده بود در قرنهای دوازدهم و سیزدهم رو به ضعف گذاشت و از آن پس نیز نتوانست آن شکوه دوره درخشان خود را به دست آورد

 

وضع موجود

در دوران معاصر سازمانهای کثیری در زمینه فرش ایجاد شدند و وجود مؤسسات و ارگانهای دولتی از قبیل وزارت بازرگانی با داشتن واحدهائی از قبیل : شرکت سهامی فرش ایران ، مرکز توسعه صادرات ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی ، سازمان نمایشگاههای بین المللی و کمیسیون نرخ گذاری ، وزارت جهاد سازندگی با زیر پوشش قرار دادن کلیه قالیبافان روستائی کشور و ایجاد شرکتهای تعاونی قالیبافی و کمیته های صنایع روستائی ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با داشتن موزه فرش ایران ، سازمان میراث فرهنگی و مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، وزارت صنایع با استقرار سازمان صنایع دستی ایران و مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران ، از مراکز دست اندرکار امور مربوط به فرش هستند .

مجامع حرفه أی و صنفی از قبیل اتحادیه صنف فرش فروشان ، اتحادیه صادرکنندگان فرش ایران ، اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران ، اتحادیه بازرگانان فرش دستباف در آلمان غربی ، مؤسسات اوقافی ، مذهبی و خیریه از قبیل کمیته امداد امام خمینی ، آستان قدس رضوی ، سازمان بهزیستی ، مؤسسات آموزشی و دانشگاهی از قبیل دانشکده هنر دانشگاه الزهراء و مجتمع هنر و شرکتهای عدیده ای که در زمینه پشم ، نخ ، ابریشم به کار اشتغال دارند نیز از این دسته هستند . صنعت فرش در دوران نیم قرن اخیر گواینکه شاهد گسترش و سرمایه گذاریهایی در نقاط محروم کشور بوده است ولی از سه عامل مهم که در خط مشی این صنعت مؤثرند رنجور بوده است :

الف وجود مراکز مختلف تصمیم گیری بوسیله سازمانهای مشروحه فوق

ب رقابت مکارانه و اقتباس از نقوش قالی ایران بوسیله کشورهای تولید کننده فرش دستباف .

پ تقلب در بافت و رنگ فرش که از نیم قرن پیش شروع شده و متاسفانه هنوز هم در برخی نقاط دیده می شود . بررسی نهادهای فرش به همراه آمارهای ذیربط که در کار این مجموعه در صفحات آتی می آید نمایانگر وضع موجود است .

دستمزد و مواد قالیبافی

قالیبافی طبیعتاً شغلی کارمزدی است ، متجاوز از نیمی از قیمت تمام شده قالی صرف دستمزد می شود ( چنانچه کیفیت فرش بالا باشد سهم دستمزد بیشتر از این خواهد بود ) قالیبافان در شمار پائین ترین طبقات درآمدی شاغلین کشور هستند . فشار بیکاری و فقر این گروه را به قبول کمترین مزد واداشته است . یادآوری این نکته ضروری است که بالا بودن سهم دستمزدها در کل هزینه تولید مخصوصاً در سالهای اخیر به معنی بالا بودن کلی دستمزدها در قالیبافی نیست . مؤسسات تولید کننده فرش از قبیل شرکت فرش و شرکتهای دیگر بیشتر به تکبافی پرداخته اند .

طبق طرحی که مدتی با جدیت دنبال شد . در شرکت فرش قالیبافان در سود قالیبافی شریک شدند . براساس طرح مذکور شرکت فرش مواد اولیه و ابزار بافت و نقشه و همچنین مبالغی به عنوان علی الحساب در اختیار بافندگان قرار می دهد و پس از آن قالی بافته شده را قیمت و شرکت معادل 12% قیمت آن ( 10% برای خدمات ارائه شده و 2% جهت رفاه حال قالیبافان در زمینه بهداشت و درمان ) را برداشت می کند و پس از کسر بهای مواد اولیه تحویلی و علی الحساب پرداختی بقیه را تا نرخ ارزیابی به قالیباف پرداخت می نماید .

دستمزد قالیبافی در ایران براساس مقاطعه کاری و یا کارمزدی معمول بوده است . قالیباف به تناسب رجهای فرش نرخ معینی را در مقابل مقدار فرش بافته شده که معیار آن ممکن است « قبال » ، « مقات » ، « رج » ،          « ذرع » ، « مربع » ، « متر مربع » باشد ( البته به نسبت محل ) مزد خود را دریافت می کند .

اجرتها در کار قالیبافی بسیار متفاوت و از منطقه أی به منطقه دیگر فرق می کند . به موجب گزارش جهادسازندگی دستمزد روزانه یک قالیباف در ترکمن صحرا روزانه بین 30 تا 40 تومان در  مقابل 16 ساعت کار         بوده است و به موجب گزارش مدیر تولید شرکت فرش ، اجرتها ، در سال 1360 در این شرکت به قرار زیر است .

 

نوع فرش                                   اجرت بابت یک متر مربع ( ریال )

30 رجی                                               35000  - 25000

35 رجی                                               45000  - 35000  

40 رجی                                              60000 - 45000

50 رجی                                              150000  - 80000

60 رجی                                               350000 - 250000

به موجب بررسی انجام یافته در سازمان صنایع دستی ایران در سال 1368 ، دستمزد یک نفر قالیباف براساس معیار قالی 30 رجی متر مربع 25000 ریال تا 40000 ریال بوده است . در سال مذکور قیمت تقریبی مواد و ابزار قالیبافی به قرار زیر تخمین زده شده است . ( تقریب به خاطر اینکه سطح قیمتها در کانونهای مختلف قالیبافی متفاوت است ) :

-                     خامه 6 دولا حدود کیلویی 600 تومان

-                      چله و پود ، حدود کیلویی 300 تومان .

-     نقشه چاپی در طرحهای مختلف از 300 تومان تا 1500 تومان                ( بسته به اندازه ) .

-     دار قالیبافی چوبی از 3000 تومان تا 12000 تومان ( بسته به اندازه ) .

-     دار قالیبافی دولتی از 1500 تومان تا 8000 تومان ( بسته به اندازه ) .

-       نخ ابریشم وارداتی دولتی کیلویی 400 ومان ، آزاد 800 تومان .

-                     نخ ابریشم داخلی کیلویی از 300 تا 600 تومان

-        پنبه کیلویی از 120 تومان تا 170 تومان دولتی و آزاد 400 تومان .

-                      رنگ کیلویی 200 تومان دولتی و آزاد 2500 تومان .

بی شبهه می توان گفت با آنکه دستمزد قالیبافان در ایران مانند بسیاری از اقلام دیگر در قیاس با سالهای 45 و 50 متجاوز از 10 برابر شده است ولی غافل از این نکته نباید شد که دستمزد این رشته از صنعت همواره از متوسط کل مزد و حقوق و مزایای پرداختی به کارکنان کارگاههای صنعتی کمتر بوده است .

قالیبافان و دار قالیبافی

آمار جامع و دقیقی از تعداد قالیبافان در دست نیست . همه آمارها و حدسیات مربوط به سالهای گذشته است . سرشماری سال 1345 ، از مجموع 430 هزار خانواده یک تا ده نفره أی که به صنعتی مشغول بودند حدود 250 هزار خانوار یعنی 58% آنها را مشغول به کار قالیبافی نشان    می دهد . آمار سال 1355 مرکز آمار ایران توزیع کارگاههای قالیبافی را بر حسب طبقات کارکن طبق ارقام خلاصه شده زیر ارائه می دهد :

- تعداد کارگاهها ( بدون کارکن )                            539

- تعداد کارگاهه ( از 1 تا 9 کارکن )                      122437

- تعداد کارگاهها ( از 10 کارکن بیشتر )                  998

طبق ارقام فوق اگر متوسط کارکنان کارگاههای 1 تا 9 نفر را 5 نفر و کارگاههای با 10 کارکن و بیشتر را 25 نفر حساب کنیم کل تعداد قالیبافان در سال 1355 بیش از 737 هزار نفر می شود .

طبق سرشماری جامعه روستائی در سال 1352 با فرض دو قالیباف برای هر دار ، تعداد قالیبافان روستائی به 1090578 نفر می رسد . آمار مربوط به کارگاههای بزرگ صنعتی سالهای 59 و 1360 متاسفانه آمار کارگاههای قالیبافی را نشان نمی دهد . کارشناسان ، تعداد افرادی را که از صنعت فرش و صنایع وابسته به آن ارتزاق می کنند تا 8 میلیون نفر تخمین       زده اند . در سمینارهائی که در سالهای گذشته برگزار شده است ، مسئولین مؤسسات مختلف بیشتر روی عدد 8 میلیون نفر تکیه کرده اند . آمار سرشماری جامعه روستائی سال 1352 تعداد دار قالیبافی را 545289 نشان می دهد . طبق برآورد سال 1360 جهاد سازندگی تعداد دار قالیبافی در روستاهای کشور حدود 806 هزار است . در سمینار صنایع روستائی که در تیر ماه 1370 برگزار شد معاون صنایع روستائی وزارت جهاد اظهار داشت : « در سراسر کشور 120 هزار کارگاه قالیبافی با 240 هزار قالیباف در قالب 80 تعاونی تحت پوشش جهاد سازندگی است . این وزارتخانه با تولید 600 هزار متر مربع فرش در سال بزرگترین تولید کننده             فرش است » 

در نمایشگاه بزرگ فرش که در خرداد ماه 1371 در تهران برگزار شد در محل جایگاه شرکت سهامی فرش ایران تابلویی نصب گردیده بود که آمار کلی قالیبافی در کل کشور را نشان می داد . این آمار که توسط واحد تحقیقات و آمار شرکت مذکور با همکاری جهادسازندگی تهیه شده است به قرار زیر است .

کل دارهای قالیبافی کشور                                          400/981 دستگاه

کل قالیبافان کشور                                                         000/1920 نفر

افراد شاغل در حرف جنبی این صنعت                                  000/450 نفر

تولید سالانه فرش دستباف                                     000/400/5 مترمربع

پشم شسته مورد مصرف در یک سال                                     25000 تن

نخ پنبه مورد مصرف در یک سال                                            15000 تن

ابریشم مورد مصرف در یک سال                                              800 تن

تعداد روستاهایی که به امر قالیبافی می پردازند .                  27108 روستا

 

 

بیمه

در سالهای اخیر وزارت کار با نظارتی که از طریق بازرسان خود معمول داشته قدمهای مؤثری در جهت بهبودی کارگاههای متمرکز قالیبافی برداشته است ولی چون مساله بهداشتی کردن کارگاههای متمرکز همچون اجرای قانون بیمه های اجتماعی برای قالیبافان عاملی برای افزایش هزینه تولید برای کارفرمایان است از این نظر برخی از کارفرمایان جهت کاهش هزینه تولید و افزایش سود دهی اکثراً به سفارشات تکبافی پرداخته اند و با بر پایی دار در خانه قالیباف ، از ایجاد کارگاههای متمرکز خوداری     کرده اند . اندیشه آنان این بوده است که قالیبافی در خانه قالیباف ، پرداخت بیمه های اجتماعی و رعایت حداقل سن و حداقل دستمزد را به دنبال ندارد .

در چند سال گذشته به خاطر حمایت از کارگاههای تولیدی کوچک و تشویق برقراری بیمه و تامین اجتماعی برای کارگران آن ، دولت پرداخت حق بیمه سهم کارفرما را برای حداکثر 5 نفر تقبل کرده است . بطوری که کارگاهی با 5 نفر کارگر از پرداخت حق بیمه سهم کارفرما معاف است . این قانون شامل کارگاههای قالیبافی نیز می شود .

کارگاههای قالیبافی از نظر رعایت بهداشت و اجرای مقررات کار نیازمند بررسی جدی هستند . کار در پشت دار قالی آن هم در کارگاههایی که بیشتر دخمه است تا محل مناسب کار ، فرساینده است و نیروی کار را زود از بین می برد . آماری از آذربایجان و کرمان گواینکه مربوط به سالهای گذشته است می تواند گواه این فرسایش نیروها باشد .

براساس برآورد سال 1348 از جمع کارگران قالیباف آذربایجان ، 92% کمتر از 35 سال ، 54% کمتر از 15 سال و 12% کمتر از 10 سال دارند . بیشتر کارگران ، زن هستند و از کودکان با وجود منع قانونی بهره گیری فراوان می شود . مردان به علت داشتن میدان وسیعتر برای پیدا کردن کار منظم و کم دردسر و درآمد بیشتر ، کمتر به کار قالیبافی جذب می شوند که در همین برآورد ، شمارشان بیش از 000/52 و شمار زنان بیش از 000/76  ذکر شده است . برآورد سال 1346 شماردارهای منطقه کرمان را 000/23 نشان می دهد که 000/11 آن در کانونهای شهری باف یعنی کرمان ، رفسنجان ، زرند و راور و . مستقر است و 000/12 دیگر در کانونهای روستایی باف یعنی : سیرجان ، بافت شهر بابک و از شمار 000/59 بافنده کرمان 000/32 نفر در کانونهای شهری باف و 000/27 نفر در کانونهای روستایی باف ( به صورت فصلی ) کار می کنند . 36% بافندگان نوع شهری و 28% نوع روستایی کمتر از 15 سال دارند . استادکاران 33 ، نویسندگان 21 و شاگردان و پرکن ها 46% بافندگان را تشکیل می دهند که بین استادکاران 62% بین 15 و 35 سال و بین نویسندگان 40% کمتر از 15

و 89% کمتر از 35 سال و بین شاگردان و پرکن ها 60% کمتر از 15 و 97% کمتر از 35 سال دارند و « رئیس شرکت فرش سعبه شهر کرمان              می گوید …… در مورد بیمه و از کارافتادگی کارگران فرش ، بایستی هر چه زودتر به وضع آنان رسیدگی شود . زیرا کارگران قالیباف به علت نشستن مستمر در روی داربست ، پس از مدتی کار دچار کجی استخوان ستون فقرات و عوارض مختلف از جمله از دست دادن بینایی می شوند و در بیشتر موارد به سن بازنشستگی نرسیده این پیش آمد ، روی می دهد » .   و « در حال حاضر برای شرکت فرش در حدود 400 نفر کار می کنند که 350 نفرشان بیمه و از مزایای آن برخوردارند . سازمان بیمه های اجتماعی می گوید : کارگرانی که در خانه فرش می بافند بیمه کردن آنها به خاطر این که شیفتی و منظم بر سر کارشان حاضر نمی شوند قانونی نیست اما به نظر ما این حق کارگران است که بیمه شوند ، چون بافنده در کنار انجام کارش در خانه به بچه اش و به امورات دیگر هم می رسد و احیاناً شبانه روز هم روی دار قالی کار می کند » .

بازار

« بازار داخلی تولید فرش با توجه به اتکای این کالا بر صادرات خارجی از سال 59 بشدت به سردی گرائیده و مشکلات جدی مالی ، زندگی صدها هزار نفر از تولید کنندگان فرش مخصوصاً بافندگان خرده پا را تهدید       می کند . یکی از علل اساسی کمبود صادرات فرش ایران ، بالا بودن هزینه تولید این کالای صادراتی است » . در مورد بالا بودن هزینه تولید ، به عنوان مثال « در حال حاضر قیمت هر کیلو قرمز دانه که در سه سال پیش 500 تومان بود به 500/3 تومان رسیده است » . و « نقشه فرشی که 500 تومان بود حالا به 3 هزارتومان می فروشند » . میزان فرش صادراتی 10/9 تولید کل فرش ایران تخمین زده شده است . زمانی 80% این فرشهای صادراتی به ترتیب در کشورهای آلمان ، آمریکا ، انگلستان ، سؤئیس ، کویت ، و لبنان جذب می شده است .

البته به عامل بالا بودن هزینه تولید فرش ایران دو عامل دیگر یعنی تولید فرش ماشینی در کشورهای غربی که بیشتر با طرح ایرانی و به قیمت ارزان فروخته می شود ، و مهمتر از آن ، رقابت دیگر کشورهای تولید کننده فرش از جمله هند ، ترکیه و پاکستان که محصول خود را به قیمت ارزان عرضه می کنند نیز باید افزوده شود ». سپس وزیر بازرگانی چنین گفت : صادرات فرش از 700/ 14 تن در سال 52 به حدود 000/6 تن در سال 56 و 57 تنزل پیدا کرده و از این رقم 6000 تن تا سال 61 به رقمی معادل یک هزار تن تنزل پیدا کرده است » شک نیست که تاکنون تلاشهایی شده و می شود تا از کاهش صادرات فرش جلوگیری به عمل آید ولی نباید فراموش کرد که در عرصه رقابتها ، آن عامل بزرگ تهدید کننده فرش ایران  ندیده گرفتن هویت فرش ایران ( در سه زمینه : نقش ، رنگ ، بافت ) از سوی دست اندرکاران است . برای گسترش بازارهای داخل و خارج و افزایش هر چه بیشتر فروش قالی ، گر چه دوام فرش و قدرت خرید مردم نیز باید در نظر گرفته شود ولی تولید فرش به عنوان یک کار هنری نباید فراموش شود . یعنی سنتی که فرش ایران را در بازارهای جهان یکه کرده است . در گذشته ، گاهی برای فروش بیشتر فرش ، طرحهایی را با نقشهایی یگانه با سنت نقش پردازی قالی ایران و رنگهایی سست و ناهماهنگ به وجود می آوردند که از سوی کشورهای خارجی و به ویژه امریکا سفارش بازار خارجی و ندیده گرفتن ویژگیهای طرح و رنگ و بافت فرش ایران گر چه ممکن است اینجا و آنجا رونقی البته موقت به فروش فرش ایران بدهد  ولی به یکه بودن فرش ایران ضربه خواهد زد . سنت آن را در هم خواهد شکست و آن را به انحطاط خواهد کشانید . نکته دیگر اینکه هر گونه کوشش برای افزایش کیفیت قالی و در نتیجه تامین بازار برای فروش بیشتر آن ، از رسیدگی به وضع بافندگان قالی ، نمی تواند جدا باشد .

 

اهمیت فرش ایران

بی شبهه این سخن گزافه نیست که هیچ برنامه أی بدون تحقیق و بررسی دقیق و توجه به « اهمیت » آن نمی تواند پایه أی استوار یابد و مراحل پیش بینی شده را در زمانهای مقدر بپیماید . درک اهمیت هر پدیده أی در زندگی انسان اولین قدم در حصول نتیجه و دسترسی به آن است . فرش در زندگی روزمره ما ایرانیها عجین شده و با ما به سر می برد . به قدری به ما نزدیک است که گوئی پاره أی از تن ماست به این دلیل کمتر به فکر اهمیت و اثر بخشی آن هستیم و از این همزاد خود غافلیم .

تاملی و درنگی در این زمینه خالی از فایده نیست :

1-  فرش ایران که افتخار ملتی را برصفحه روزگار حک کرده است محصول سر پنجه های خلاق مردمانی است که از قدیم الایام فرآورده خود را به عنوان یکی از منابع مهم درآمدهای ارزی کشور به خزانه مملکت واریز نموده اند . به کمک این کالا بخشی از کسری موزانه پرداخت های بازرگانی جبران می شود . در میان صادرات غیر نفتی کمتر کالائی را می توان یافت که چون فرش دستباف ارز نصیب کشور نماید و یا مانند این کالا به دلیل کیفیتش از رقابت نسبی و گاه مطلق در بازارهای جهان برخوردار باشد . تنها در سال 1366 رقمی حدود 500 میلیون دلار از طریق صدور فرش ، ارز عاید کشور شده است . در سال 1370 بیش از 43 درصد کل صادرات غیر نفتی کشور را فرش به خود اختصاص داده است .

2-   نیروی انسانی در صنعت فرش تنها عامل تولید نیست بلکه سرمایه بالقوه است که هر قدر برای آن سرمایه گذاری بیشتری انجام گیرد موجد و مولد ارزش های بالفعل بیشتری خواهد بود . بی شبهه افزایش درآمد ملی کشور رابطه مستقیم با افزایش تولید و بهره برداری مطلوب از ظرفیت های فعلی انسانی و مادی و بهبودی مناسبات امور تولیدی دارد . نگاهی به بررسیهای که در عرض چند ساله اخیر در زمینه اشتغال در کشور شده است موید آن است که بیکاری و عدم بازدهی توان های نیروی انسانی از جمله هشدار دهنده ترین ویژگیهای جمعیت و اشتغال کشور است . ایجاد امکانات اشتغال مولد برای بیکاران از طریق توسعه سرمایه گذاریهای تولیدی و انتخاب تکنولوژی مناسب و نیز توانمند ساختن کارکنان برای احراز مشاغل مولد و مؤثر باید از جمله محورهای اساسی برنامه ریزی و سیاستگذاری کشور باشد .

براساس بررسیهای انجام شده در ایران حدود 330 هزار نفر سالانه جوینده کار وارد بازار کار می شوند و با توجه به روند نرخ رشد جمعیت پیش بینی می شود که در سال 1386 جمعیت کشور به حدود 100 میلیون نفر افزایش یابد و حجم نیروی کار به 24 میلیون نفر برسد . بر این اساس برای اینکه کشور به اشتغال تام برسد لازم است در فاصله سالهای67 - 1368 معادل تمام ظرفیت شغلی فعلی کشور ( 5/11 میلیون ) شغل      فعالیت های اقتصادی 18 سال آتی تکوین پذیرد . به موجب این بررسی مشخص شده است که « در ایران سالانه حدود 600 هزار شغل جدید که حداقل به حدود 200 میلیارد تومان سرمایه گذاری احتیاج دارد آماده ورود به بازار کار است » این آمار حداقلی است که در سمینار جمعیت و توسعه که در تاریخ 19/6/67 از طرف سازمان برنامه در مشهد برگزار شد توصیه شده است . حال چنانچه مبلغ حداقل 250 هزار تومان بخواهیم برای هر فرد سرمایه گذاری کنیم و آمار اشتغال در صنعت فرش را هم 6 میلیون نفر بدانیم خواهیم دید جهت اشتغال مولد 10% از کل جمعیت کشور که صنایع قالیبافی و حرف وابسته به آن را تشکیل می دهد چه سرمایه گذاری عظیمی براه افتاده است . با توضیح اینکه سهم نیاز ارزی در این سرمایه گذاری نیز بسیار ناچیز می باشد و از طرفی کالای تولید شده در این رشته صددرصد قابل تبدیل به ارز می باشد .

در زمینه اشتغال توجه به مطلب دیگری هم حائز اهمیت است ، به موجب گزارشی که در تاریخ دیماه 1364 از طرف سازمان برنامه و بودجه انتشار یافت مشخص می سازد که : « جمعیت فعال کشور فقط در حدود 6/28 درصد از کل جمعیت در سال 1363 را تشکیل می دهد و کل نیروی کار با توده جامعه در این سال در حدود 3/12 میلیون نفر است . لذا بار تکفل از این نظر به حدود 8/3 درصد بالغ می گردد . به عبارت دیگر حتی اگر تمامی جمعیت فعال کشور نیز به کار تولیدی اشتغال داشته باشند باز هم هر فرد شاغل جامعه باید قادر به تامین زندگی 8/3 نفر باشد . از نظر اشتغال جمعیت فعال کشور باید توجه داشت که در حال حاضر ایران با دو پدیده مخرب عمده بیکاری و کم کاری یا اشتغال ناقص در زمینه اشتغال مواجه است که جمعیت جوان و بویژه جمعیت 20 تا 30 ساله بیشتر گرفتار مشکل نخست یعنی اشتغال ناقص بیشتر در بخشهای خدماتی به چشم              می خورد » بنابر این بیکاری چه به صورت آشکار و چه پنهانی به معنای هدر رفتن امکانات بالقوه تولید و رشد بیشتر است و یکی از هدفهای اساسی برنامه های اقتصادی از بین بردن بیکاری در هر دو شکل می باشد  از این نظر وجود فعالیت قالیبافی در کشور خصوصاً در روستاها از نظر بالا رفتن سطح اشتغال که مآلاً باعث افزایش درآمد و مصرف گردیده و رفاه اجتماعی را به دنبال خواهد داشت باید مورد نظر باشد .

3 قالیبافی بیشتر یک صنعت روستائی است . در خدمت کشاورزی و احتیاجات روستا است . درآمد روستائیان را افزایش می دهد ، حجم تولید را گسترش می دهد ، اوقات فراغت و بیکاری را پر می ماید و به تولید ناخالص ملی می افزاید و نهایتاً باعث جلوگیری معقول از مهاجرت نیروی فعال روستا به حاشیه شهرها می شود .

مهاجرت روستائیان هم نتیجه و هم علت یک سری تغییرات اقتصادی اجتماعی است . زیرا به محض اینکه اوضاع و احوال اقتصادی اجتماعی تغییر می کند فرصت و کشش برای روستائیان نیز کم و زیاد می شود . ساکنان یک ناحیه وقتی پی می برند که ناحیه دیگری می تواند وسایل و راههای زندگی بهتری به آنان بدهد در این موقع است که تصمیم به مهاجرت می گیرند . در جریان مهاجرت همیشه دو نیرو در کار است که    می توان از آنها به عنوان نیروی « دافعه » و « جاذبه » یاد کرد . دلایل مهاجرت روستائیان ، پائین بودن درآمد آنان ، نبود کار برای نیروی انسانی مازاد و عدم توسعه رفاهی مناسب در روستاها است . برای جلوگیری از این پدیده باید درآمد روستائیان به عنوان یکی از مهمترین عوامل ، افزایش یابد و برای این امر برنامه ریزی لازم برای ایجاد اشتغال نیروی انسانی بالقوه و بالفعل باید انجام گیرد . قالیبافی بهترین حرفه جهت استقرار در روستا است به شرط آنکه امکانات رفاهی توسط خدمات دولتی به این مناطق داده شود تا روستائی انگیزه ماندن در روستا را داشته باشد .

3-   و بالاخره هنر فرشبافی ، آئینه تمام نمائی از هنر و تمدن اسلامی و ایرانی است . میراث گرانقدری است که از دیرباز به جا مانده و در شناسنامه این ملت مهر تائید خورده است . پاسداری از این فرهنگ و هنر ملی با هوشیاری و اشتیاق باید توام باشد .

 

مشکلات صنعت فرش ایران

صنعت فرش ایران بیمار است و چنانچه این بیماری را علاج نکنیم روزی نه چندان دور ، از هم خواهد پاشید ، اگر آنچه محققین و کارشناسان این صنعت گفته و نوشته اند کنار بگذاریم توجه به مشکلات این صنعت از زبان مسئولان سازمانهای مختلف دولتی و بخش خصوصی که به نحوی در کار تولید و فروش فرش دخالت دارند شنیدنی و قابل تامل است . سمینار « بررسی مسائل تولید و صادرات فرش دستباف » که در تاریخ 20 خرداد ماه 1369 در مشهد از طرف وزارت بازرگانی ترتیب یافت مشکلات این صنعت را به قرار زیر خلاصه می کند :

الف مشکلات تامین مواد اولیه :

1-  پشم : با توجه به اینکه توسعه صنایع نساجی و عدم رشد متناسب دامداری با این صنعت ، پشم تولید داخلی که در گذشته بیشتر برای تولید فرش بکار گرفته می شد عمدتاً برای سایر مصارف استفاده      می شود نتیجتاً برای بافت فرش از پشمهای نامرغوب وارداتی یا پشمهای دباغی شده استفاده می گردد که اثرات سوئی در تولید فرش گذاشته است .

2-   پنبه : در حال حاضر کمبود پنبه یکی از مشکلات تولید فرش می باشد .

3-   ابریشم : ورود بی رویه و قاچاق ابریشم وکم توجهی به صنعت پرورش ابریشم .

4-   رنگ و مواد رنگی : طبیعی بودن مواد رنگرزی که زمانی برای فرش کشور مایه افتخار و مباهات بود جای خود رابه مواد شیمیائی کم ثبات داده است و تهیه همین مواد نیز دستخوش نوسانات شدید می باشد قرمزدانه و کمتر بدست می آید و مشکلات رنگرزیهای سنتی ما به جایگزین شدن روشهای غلط رنگرزی و پدید آمدن رنگهای غیر اصیل گردیده که خود از اهم مشکلات تولید فرش است .

5-   طرح و نقشه : عدم حمایت از طراحان قدیمی و عدم اقدام به موقع در تجدید نظر در طرحهای سنتی .

6-              مواد اولیه جنبی : ، دارقالی ، ابزارکار و ..

7-   نبود تشکیلات واحد و متمرکز بمنظور برنامه ریزی لازم جهت تامین و تولید و واردات مواد اولیه مورد نیاز و بعضاً رقابت منفی و ناسالم تشکیلات دولتی و خصوصی در این زمینه و عدم وجود کنترل کافی .

ب مشکلات تولید و بافت :

1-  افزایش دستمزد ناشی از افزایش تورم که مآلاً موجب گرانی فرش شده است . اگر چه دستمزد قالیبافان در مقایسه با سایر مشاغل پایین        می باشد .

2-              ترویج روشهای غلط بافی ( جفتی بافی ، بافت بی گره و )

3-   مکفی نبودن دخالتهای سیستماتیک در هدایت صحیح تولید فرش به منظور اصلاح روشهای تامین مواد اولیه و تولید .

4-   نبودن تشکیلات مسئول جهت آموزش و تربیت افراد متخصص و ارتقاء کمی و کیفی تخصص دست اندرکاران تولید فرش ( طرح نقشه ، رنگرز ، بافنده ، رفوگر و )

5-   بی اطلاعی تولید کنندگان از نیازهای داخلی و خارجی و ضعیف بودن تبلیغات رسمی و دولتی در این زمینه .

6-   فعال بودن واسطه های متعدد در امر توزیع مواد اولیه و تولید و فروش .

7-   عدم حمایت از قشر قالیباف و نداشتن آینده روشن بیمه و بازنشستگی و .

8-   مشخص نبودن رابطه قانونی بین کارگر و کارفرما و مشکلات بافت استادکاری .

9-              نبودن سیستم حمایتی از قالیبافان .

10- عدم امکان استفاده قالیبافان از امکانات بیمه و خدمات درمانی .

 

 

پ مشکلات فروش داخلی و خارجی .

1-            داخلی

1-1     گرانی قیمت که متاثر از تورم  - تعدد واسطه ها فعالیت مخرب قاچاقچیان فرش و گرانی مواد اولیه و دستمزد می باشد .

(توضیح اینکه با توجه به اختلاف شدید قیمت ارز دولتی با ارز آزاد از آنجا که قاچاقچیان فرش تعهد ارزی ندارند قیمتهای داخلی تاثیری در درآمد آنها نداشته ، نتیجتاً فرش را در داخل گران می خرند و در خارج ارزان      می فروشند .

2-1 - تولید بی رویه فرش ماشینی .

3-1-     ورود سرمایه های سرگردان و فعالیت مخرب سرمایه داران غیر متخصص در صنعت فرش .

4-1- کم اطلاعی و ناآگاهی برخی از دستگاههای ذیربط تصمیم گیرنده .

5-1- پایین آمدن کیفیت فرشهای تولیدی .

6-1- عدم تبلیغات صحیح در شناسائی و معرفی فرش ایران و متقابلاً فروش فرشهای بافته شده نامرغوب سایر کشورهای بنام فرش ایرانی .

7-1- عدم اطلاع از سلیقه خریداران خارجی و کم تحرکی در ایجاد تغییرات مناسب در طرح و رنگ و اندازه فرشهای صادراتی .

2-             خارجی :

1-2- قاچاق فرشهای نفیس و ارزان آن در بازارهای جهانی توسط قاچاقچیان .

2-2- وجود رقبای متعدد از قبیل هند ، چین ، پاکستان و .

3-2-     تغییر معیارهای قیمت گذاری و عدم اطمینان خریداران از ثبات قیمتها .

4-2- بالا بودن پیمان ارزی و مشکلات قیمت گذاری و ارزیابی در این زمینه.

5-2- ثابت نبودن نرخ ارز آزاد و تاثیر آن در بازارهای جهانی و نوسانات قیمتهای بین المللی

6-2- عدم تحریک صادرکنندگان در ایجاد بازارهای جدید و محدود شدن در چند بازار دنیا .

7-2- عرضه فرش توسط نهادها و ارگانها و استفاده از امتیازات خاص توسط آنها از ارز مکتسبه در تولید کالا یا واردات .

8-2- تعداد ایستگاههای صادراتی .

9-2- نبود سیستم حمل و نقل مطمئن بین المللی در سطح کشور .

10-2- انحصاری بودن گمرکات صدور فرش .

11-2- ضعف تبلیغاتی و بازاریابی .

12-2- مشکلات خروج از کشور صادرکننده .

13-2- عدم برنامه ریزی برای صادرات فرش در جهت حفظ بازار فرشهای ایرانی .

14-2- مشکلات قوانین و مقررات .

 

سازمانهای موازی در تشکیلات صنعت فرش

امروزه ، با توجه به تغییرات زیربنائی و عمیقی که در کشور به وجود آمده است گسترش این صنعت در قالبهای تشکیلاتی موجود ابعاد مختلفی پیدا کرده است که کار نظریه پردازی و ضابطه سازی را در برنامه ریزی و مدیریت امور صنایع فرشبافی در سطح کلان اقتصاد جامعه دشوار و از طرفی برای رفع مشکلات سازمانهای موازی در این صنعت تغییراتی را در ساختار تشکیلاتی آن توجیه پذیر می سازد . مناسب است قبلاً تعریفی از    « تشکیلات » و « سازمانهای موازی » به عمل آید تا بعداً به ساختار این صنعت از بعد تشکیلاتی پرداخته شود .

« تشکیلات به عنوان یکی از اجزاء متشکله نظام اداری عبارت است از : قالبی برای تنظیم روابط عناصر تشکیل دهنده نظام اداری در جهت نیل به هدفهای آن . به دیگر سخن تشکیلات عبارت از چهارچوبی است که تعدادی از افراد با استفاده از امکانات مادی و ابزارهای مورد نیاز براساس     برنامه أی مشخص برای دستیابی به هدفهای معین فعالیت می نمایند . از این رو ، تشکیلات ابزاری است که در اختیار مدیریت قرار دارد تا او بتواند وظایف مشخص خود را که عبارت از برنامه ریزی ، سازماندهی ، هماهنگی  نظارت و کنترل است با استفاده از آن و به کمک عوامل و ابزارهای دیگری به انجام رساند . بدیهی است هر چه تشکیلات ، منطقی و مناسبتر طراحی شود مدیریت بهتر خواهد توانست وظایف محوله را جهت نیل به اهداف تعیین شده به انجام رساند . به عبارت دیگر تشکیلات به عنوان بستری که مدیریت بر روی آن جهت دستیابی به اهداف و آرمانهای مشخص حرکت می کند نقش با اهمیتی در مجموعه نظام اداری و اقتصادی دارد . »

بدین سان اگر بخواهیم برای « سازمانهای موازی » تعریف بدست دهیم ، بطور خیلی کلی می توانیم اشاره کنیم که : « سازمانهای موازی عبارت است از وجود دو یا چند مؤسسه که وظایف معینی را جهت نیل به هدف واحدی به موازات همدنبال می کنند » مثلاً اگر قرار باشد وظیفه « اخذ مالیات » توسط دو سازمان انجام پذیرد در اصطلاح تشکیلاتی به این دو مؤسسه « سازمان موازی » اطلاق می شود و قس علی ذالک .

نگاهی شتابگر به تشکیلات صنعت فرش در ایران مؤید این است که سازمانهای عدیده ای در کار تولید و فروش آن دخالت مستقیم دارند که چنانچه وظایف فرعی و جنبی آن را هم بخواهیم به حساب آوریم شمار این سازمانها افزون می شود . در این زمینه از همه مهمتر ابهام در برنامه ریزی و کنترل این صنعت مشهود است . که معلوم نیست وظیفه برنامه ریزی و نظارت برکمیت و کیفیت این کالا با کیست ؟ و در نهایت کدام مؤسسه در اداره آن در سطح کلان مسؤول است .

مناسب است مؤسسات دست اندرکار فرش را یک بار مرور کنیم :

 

الف در زمینه تولید و بازرگانی

شرکت سهامی رش ایران

قدیمترین و مجهزترین واحد دولتی تولید فرش در ایران است . بیش از چهل شعبه تولید دارد و مجهز به یک کارخانه تامین مواد اولیه در کرج است . این شرکت وابسته به وزارت بازرگانی است . هدف این شرکت :  

« ترویج صنعت فرشبافی و بازرگانی آن در داخل و خارج از کشور است »

 

سازمان صنایع دستی ایران

این سازمان که در سال 1343 تاسیس گردید به کار تولید ، خرید ، بازاریابی ، فروش و صادرات صنایع دستی می پردازد و در سراسر کشور دارای تشکیلات منطقه أی است سازمان مذکور که وابسته به وزارت صنایع است از سال 1361 به موجب طرح بازسازی و نوسازی مناطق امور جنگ زده کار قالیبافی را آغاز کرده است .

وزارت جهادسازندگی

بیشترین تولید فرش در حال حاضر متعلق به وزارت جهاد سازندگی است که کلیه فعالیت خود را در روستاها متمرکز کرده است . امور فرشبافی در این وزارتخانه زیر نظر حوزه معاونت صنایع روستایی است .

 

شرکتهای تعاونی فرش دستباف

در تاریخ 13/9/1364 به موجب مجوز هیات دولت مسئولیت تشکیل ، هدایت و نظارت بر شرکتهای تعاونی فرش دستباف به وزارت جهادسازندگی محول شد . تا به حال بیش از 82 تعاونی مستقل تحت نظر جهاد در زمینه فرش دستباف تشکیل گردده است .

 

اتحادیه بازرگانی شرکتهای تعونی تولید کنندگان فرش دستی ایران

این اتحادیه در تاریخ 3/4/1366 با گردهم آئی 12 شرکت تعاونی تولید کننده فرش دستباف تحت پوشش وزارت جهادسازندگی تاسیس گردید .

فعالیت این اتحادیه عبارت است از :

-    تامین و توزیع مواد اولیه و ابراز کار بین تعاونیهای عضو .

-                      خرید تولیدات تعاونیها .

-                      ارائه خدمات فنی جهت ارتقا کیفیت تولیدات .

 

شرکت تهیه و تولید فرش آستان قدس رضوی

این شرکت در سال 1360 در روستای « کنه بیت » نزدیک مشهد وابسته به آستان قدس رضوی تاسیس گردید . هدف از تشکیل این شرکت ، تولید فرش دستباف برای اماکن متبرکه حرم مطهر حضرت رضا (ع) است .

 

سازمان بهزیستی کشور از ادغام چند مؤسسه امور رفاهی وخیریه أی در سال 1358 به وجود آمد . این سازمان برای خانواده های نیازمند زیر پوشش خود ، دارهای قالیبافی تهیه کرده است که پس از آموزشهای لازم این افراد بکار قالیبافی می پردازند . کار قالیبافی در این سازمان زیر نظر امور حمایتی سازمان قرار دارد .

 

ب تولید کنندگان مواد اولیه قالیبافی

شرکت تعاونی کارخانجات پشم ریسی ایران

این شرکت در سال 1366 تحت نظارت سازمان مرکزی تعاون کشور تاسیس گردید .

هدف این شرکت عبارت است از :

بهبود مواد اولیه ، کنترل کیفیت و انجام خدمات لازم به کارخانجات پشم ریسی است . این شرکت در سراسر کشور حدود 120 واحد ریسندگی تحت پوشش دارد و خامه و نخ قالی را از طریق شرکتهای تحت پوشش تولید می کند .

شرکت سهامی پرورش کرم ابریشم ایران

این شرکت در سال 1358 از ادغام شرکت پیله ور وابسته به سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و شرکت ابریشم گیلان وابسته به بانک توسعه صنعتی و معدنی و بانک کشاورزی  تشکیل گردید و در حال حاضر وابسته به وزارت کشاورزی است .

این شرکت بزرگترین و تنها شرکتی است که کلیه فعالیتهای مربوط به      « نوغانداری » را در سراسر کشور تحت کنترل دارد و ابریشم مصرفی در فرش را تولید می کند .

سندیکای صنایع نساجی پنبه أی و الیاف مصنوعی ایران

نخ پنبه أی یکی از مواد اولیه قالیبافی است که در تارکشی فرش مورد استفاده قرار می کیرد . سندیکای صنایع نساجی پنبه أی در سال 1349 متشکل از حدود 200 کارخانه نساجی که در سطح کشور فعالیت می کنند تشکیل گردید .

کارگاه قالیشویی :

فرش وقتی بافته می شود رفع عیب های فرش ، نارضایتی از رنگ فرشهای ایرانی ، رنگها را عوض می کنند فقط برای اینکه کشورهای خارجی فرشهایی را می پسندند که سبک قدیمی و کهنه داشته باشد .

فرش را برای صادرات به قالیشویی می آورند .

برای پرداخت ( قیچی زدن ) ابتدا فرش را می شویند تا فرش نرم شود و بعد با شانه های مخصوص شانه می زنند سپس برای پرداخت آماده است.

برای پرداخت ابتدا فرش را آبشور می کنند ( آب و تاید ) و بعد به قسمت پرداخت ، دستگاه پرداخت ( فرش را نازک می کند ) و بعد دوباره فرش را شستشو می دهند .

فرشهای سبک قدیمی را معمولاً کهنه شور و به عنوان فرش قدیمی وکهنه به خارجی ها می فروشند و فرشهای خانگی را آبشور می کنند ، موادی که برای شستن فرشها استفاده می کنند عبارتند از : کلر ، هیدروسولفید ، سود سوزآور ، شامپوی مخصوص فرش و تاید ، که این مواد هم به فرش جلا و زیبایی می دهند و هم از عمر فرش کم می کنند . البته شایان به ذکر است که این مواد باید به اندازه معین استفاده شود در غیر این صورت فرش را کاملاً از بین می برند . در بین این موارد می توان گفت که از اسید اسیتیک و اسید سولفوریک هم استفاده می شود .

برای اینکه پشت فرش کلکهایش از بین برود با دستگاهی پشت فرش را کز می دهند .

از فواید کلر می توان گفت که فرش را براق می کند . فرش با کلر و سود سوزآور براق وصیقل می دهند و این نوع فرشها بر اثر پا خوردن از بین می رود ، رنگهای فرش کم رنگ می شود و فرش زرد رنگ می شود .

مراحل شستشوی فرش به این صورت است که : اول پشت فرش را کز      می دهند و بعد آبشور می کنند با مواد شیمیایی و با فشار آب زیاد         می شویند و دستگاه شلاق زن تعداد زیادی تسمه وصل شده و می چرخد و لاستیکها می خورند روی تسمه وقتی که دستگاه می خورد روی فرش  تاب خامه را باز می کند وسطح فرش را حالت مخملی می کند و بعد دوباره یکبار موگیری می کنند به این صورت که دستگاه را آرام بر روی آن        می گذارن تا پرزهای روی فرش گرفته شود و بعد به قسمت دارکشی       می برند و فرش اگر در موقع بافت به هر علتی کج شده باشد در این قسمت صافش می کنند.

دستگاه دارکشی :  این دستگاه دارای میخهای است و آن میخها باعث          می شود که کجی فرش گرفته شود و سپس چسب سلیکا را با آب مخلوط می کنند و پشت فرش می مالند تا به صورت آهار در آید تا این کشیدگی ها ثابت باقی بماند . بعد از این مرحله فرش را به سرویس می برند تا ریشه های فرش را مرتب کنند . بعد از اینکه فرش خشک شد و کاملاً درست شد   ( صاف شد ) دو سر فرش را می گیرند و تکان می دهند و جارو می زنند و خاک فرش را به صورت می گیرند .

 

فصل دوم

قسمت هلاجی پشم :

-       این دستگاه خارجی است یا ایرانی ؟ خارجی و مال سال 1344 می باشد .

در این قسمت ابتدا فرش را سورت می کنند ( یعنی طبقه بندی می کنند ) در ایران پشمها را از روی رنگشان طبقه بندی می کنند .

پشم در قسمت هلاجی زده می شود و کاملاً همه از هم باز می شود و مواد زائد شان گرفته می شود . با یک نوع مایع صابون و آب در حوزچه اول که دمای آب 90 درجه می باشد ( گرمایش ) . پشم با چنگکهایی زیرو رو       می شوند بعد می آید به قسمت قلتک وحالا پشم شسته شده و به حوزچه دوم می آید ، حالا دمای آب 70 درجه و مایع صابون نصف می شود و دوباره قلتک آب را گرفته و به حوزچه سوم می آید در اینجا مایع صابون کم و آب 40 درجه گرما دارد . هر چه به حوزچه پنجم نزدیکتر می شویم می بینیم که دمای آب کاهش می یابد . دوباره به قلتک می رسد و به حوزچه چهارم که دیگر مایع صابون وجود ندارد و دما همان 40 درجه است و باز هم به قلتک می رسیم و در حوزچه پنجم دمای آب 40 درجه ( دیگر دمای آب در سه حوزچه آخر همان 40 درجه می ماند ) و مایع صابون دیگر اصلاً وجود ندارد.

بعد از این مراحل به مرحله خشک کردن می رسیم .پشمها به قسمت خشک کن می روند از زیر این دستگاه باد گرم به پشم می خورد و پشم خشک    می شود . ( درجه گرمی باد 90 می باشد ) ، در قسمت دوم خشک کردن دمای باد کمتر شده و باد سرد می زند .

دستگاه پرس : به دستگاه پرس که می رسیم پشمها را پرس می کند ، برای اینکه حجم آن کم شود و محل آن راحت باشد .( دستگاه پرس یا عدل بندی )

فصل سوم

رنگرزی :

رنگرزی به دو صورت است : رنگرزی سنتی و رنگرزی طبیعی ، در این قسمت بیشتر خامه رنگ می شود .

رنگرزی شیمیایی یا مدرن : استفاده از رنگهای شیمیایی تولید ، قیمت ، یک دستی رنگ می باشد که از ویژگیهای این نوع رنگرزی است . در رنگرزی گیاهی حجم مواد زیاد است ، سرعت به 24 ساعت می رسد پس زمان زیادی مصرف می کند و همچنین سرعت کار پائین است .

به خاطر شرایط محیطی و انسانی همه خصوصیات در رنگرزی با یکدیگر تفاوت دارد .

خصوصیات رنگرزی شیمیایی به این صورت است که : رنج رنگها زیاد است و خصوصیات سنتی به این صورت است که : ثبات رنگ بالا ، شکل زیبا به رنگ می دهد . در این کارخانه از رنگرزی سنتی ، گیاهی و شیمیایی استفاده     می شود و از شرکت سیبا کمک می گیرند و استفاده می کنند .

در رنگرزی ( گیاهی ) از پاتیل استفاده می شود و خامه در این پاتیلها ریخته می شوند . در رنگرزی شیمیایی مواد کمکی برای ثبات رنگ ها ضد بید و اسید ها می باشند که داخل الیاف می ریزند و در ابتدا آنها را با آب شستشو می دهند .

در رنگرزی رنگها بسته به تیرگی و روشنی که دارند درجه ماندنشان در    ا ین پاتیل ها متفاوت است ، یکی از این متفاوت ها از نظر فیزیکی است .

فصل چهارم

ریسندگی پشم :

در آغاز الیاف رنگی و سفید منتقل می شود برای ریسندگی آماده می شوند الیاف را با دست باز می کنند و باآب و روغن مخلوط می کنند برای جلوگیری از الکتریسته و حالت پیوستگی این عمل صورت می گیرد            (  P H خنثی ) ، 24 ساعت می ماند و بعد از دستگاه ولف عبور می دهند که باعث باز شدن الیاف از هم ( یعنی هلاجی ) می شود و به ماشین کاردینک فرستاده می شود .

این دستگاه پشمها را شانه می کند و ناخالصیها ، خاک ، خاروخاشاک ، کثیفی ها را می گیرد و تولید نیمچه نخ می کند .

-    نمره نخ را در کدام مرحله اندازه می گیرند ؟ نمره نخ را در ابتدای کارد اول در دستگاه کاردینک .

ماشین کاردینک : سه قسمت دارد کارد اول : از بین بردن ضایعات پشم ، کار دوم : بازهم از بین بردن ضایعات و خاروخاشاک پشم خیلی بیشتر از کارد اول ، کارد سوم : که پشم را به صورت نخ خامه ( نیمچه نخ ) در     می آورد .

نمره نخ : برای کنترل کیفیت کار نمره نخ را بدست می آورند . هر نیم ساعت 50 متر نیمچه نخ را گرفته و در دستگاه اندازه گیری نمره نخ ، نمره متریک آن بدست می آورند .

-    آیا نمره نخ خاصی مد نظر است ؟ برای ما خیر ولی برای مشتری بله ، بستگی به سفارشات تمان دارد .

دستگاه رینگ ( تمام تاب ) : این دستگاه نخ راتا به صورت یک لا در         می آورد ( برای خامه خالی 120 تا 160 تاب ) هر چه سرعت دستگاه رینگ را کم کنیم تاب نخ زیادتر می شود .

دستگاه دولا تاب : دوباره هر نخ یک لا با هم ترکیب شده و دولا می شود و بیشتر این کار به خاطر استحکام صورت می گیرد .

دستگاه کلاف کن : برای بسته بندی و همانطور که از نامش پیداست نخها را به صورت کلاف در می آورد .

دستگاه بقچه کن : برای بقچه کردن نخهای کلاف شده می باشد .  

نکته :

آخرین نکته مرحله در فرش مرحله سرویس است که سه قسمت کار         می باشد : اول درست کردن بافت اشتباه ( مرمت ) ، دوم رفوکاری ، سوم ریشه فرش که این ریشه فرش به چند صورت گره می خورد :

1- گره نخودی                2- گره مدل گیس           3- دوگره

برای سفارشات خارج از کشور بیشتر از دو گره استفاده می شود و اکثر فرشهای خانگی در ایران مدل گره نخودی و گره مدل گیس هستند .

آشنایی با فرش

 ترجمه از : ملیکا مظفری و رشید سینایی

 

مقدمه

فرشهای قدیمی به دم بخش عمده تقسیم بندی می شوند : 1ـ تخت باف یا نمونه پرده ای 2ـ فرشهای پرز دار . از فرشهای تخت باف نویسندگان یونان قدیم و رم نیز نام برده اند .

فرشهای پرزدار در حدود هزار سال قبل از میلاد در اطراف مغولستان بوجود آمده اند و پس از آن توسط کوچ عشایر به خاور میانه ( بویژه ایران و ترکیه ) آورده شده اند . صادرات فرش پرزدار به طرف غرب اروپا و ورود آن به شهر مورز در اسپانیا نتیجه جنگهای صلیبی در قرن 11 تا 13 و سفرهای مارکوپولو و بازرگانان ونیزی به شرق در قرن 13 به بعد بود .

تولیدات فرشهای پرزدار در اروپا در قرن 12 در اسپانیا شروع شد و مقدار کمی از آن نیز تا قرن 17 باقی ماند تا زمانیکه پلند ، رومانی  ، ایتالیا ، سوئد ، انگلیس و فرانسه توسعه صنعتی یافتند . از مراکز اصلی فرشبافی در فرانسه میتوان Savonneire   و Aubusson  و در انگلیس ، Wilton  و Axminster   را  نام برد . فرشهای تخت نیز در شمال آمریکا بوسیله بومیان آمریکایی در قرن 16 و بعدها بوسیله مهاجرین اروپایی بافته شد . توایدات صنعتی فرشهای پرزدار از نیمه دوم قرن 19 در ایالات متحده شروع شد . 

دار قالیبافی

فرشهای تخت و فرشهای پرزدار هر دو روی دستگاهی که در طی قرنهای متمادی قاعده کلی آن کمی تغییر پیدا کرده بافته میشوند . چار چوب اکثر دارهای عمودی چوبی هستند که تارهای عمودی فرش را تحت کشش نگه میدارند . این دستگاه به بافنده اجازه میدهد روی تخته ای ( نیمکت ) در جلوی دار بنشیند . تارهای افقی از زیر و روی تارهای عمودی عبور کرده و گره ها روی آنها بافته میشوند .در بافتن از پائین به بالا بافنده میتواند تخته ای را که بر روی آن نشسته بهسمت بالا حرکت دهد .

دار افقی دوقسمت دارد که توسط میخ به زمین کوبیده میشود و همچنین به آسانی نیز حمل می گردد ، بنابراین توسط عشایر چادرنشین جابجا میشود . بافندگان (معمولا دو نفر ) روی قسمت بافته شده و در امتداد بافت می نشینند .

در طی انقلاب صنعتی روشهای قدیمی بافت فرشها بر روی دارهای دستی از میان رفت و در بسیاری از مراکز اصلی بافندگی این کار توسط اختراعات بزرگ که در ابتدا بوسیله انرژی الکتریسیته کار می کردند صورت گرفت .

فرشهای تخت باف قدیمی

فرشهای تخت باف به دو بخش اصلی تقسیم می شوند که شامل گلیم و سوماک می باشند . مراکز اصلی بافندگی گلیم ترکیه و ایران میباشند . گلیم ها بوسیله تارهای افقی در جلو و تارهای عمودی به صورت یکسان در عقب بافته شده و توسط شانه به پائین کوبیده می شوند . مرکز اصلی بافندگی سوماک نیز شمال غربی ایران و قفقاز می باشد . در بافت سوماک تارهای افقی از روی دو تار عمودی می گذرند و قبل از اینکه دور تار جفت بچرخند به دور آنها  می گردند .

نقش مایه ها و واگیره ها هر دو بوسیله روشهای مختلف بافت و رنگهای گوناگون تار و پود خلق می شوند . مدلهای مختلف گلیم و سوماک با پشم بافته میشوند ، البته در بعضی از موارد با پنبه و ابریشم نیز تولید میگردند .

فرشهای پرزدار قدیمی

فرشهای پرزدار توسط کشش تارهای عمودی به صورت موازی روی دار تولید میشوند . تکه های نخ نیز از عرض فرش روی تارهای جفت گره زده می شوند . پس از تکمیل یک ردیف گره در عرض فرش پود را از زیر و روی تارهای عمودی می گذرانیم و قبل از اینکه ردیف بعدی پرزها را ببافیم به وسیله  شانه ( دفه ) آن را می کوبیم . اندازه یک پرز معمولا پس از هر گره کوتاه می شود و دوباره بعد از تکمیل یک ردیف گره نیز این کار را انجام می دهیم .

در فرشهای پرزدار نقش سایه ها و واگیره ها توسط استفاده از پود در بافت و رنگ کردن یک یا چند لا از خامه ها و ترتیب قراردادن گره ها با رنگ های مختلف درجاهای مختلف خلق می شوند گره ها به سه قسمت عمده تقسیم می شوند : 1ـ گره ترکی 2ـ گره فارسی (سنه)3ـ گره جفتی ، به شرح در صفحه 166

پایان گلیم ، ریشه و نخهای اطراف

معمولا پایان کار فرشهای تخت و فرشهای پرزدار مانند پایان گلیم شناخته شده اند . در فرشهای تخت بافت بخش اصلی فرآیند پایان در این است که به جهت سر ریشه ها یا منگوله ویا گیس باف کردن پس از بافت تارهای عمودی بیشتر از پود ها امتداد می یا بند.

ریشه ها فقط به جهت تزئینات فرش نمی باشند بلکه از دست بافته و پرزهای فرش محافظت می کنند. کناره (شیرازه ) فرش نیز توسط نخهای اطراف فرش را تزئین کرده محکم نگه  می دارد. معمولا کناره عبارت اند از بستن یک یا چند نخ تار توسط پودها . (اگر بیش از یک تار باشد نخها به دور آن می پیچند) . ترتیب قرار گرفتن پودها نیز به صورت یک در میان و پیچیدن به ور تارهای عمودی در بافت به شکل 8 (هشت) می باشد که بصورت جداگانه از میان تارهای جفت عبور می کنند .

 

مواد رنگها‌

تا قرن 19 همه نخها توسط جوهر گیاهان و حیوانات رنگ می شدند . به عنوان مثال : قرمز دانه رنگ قرمز ، گیاه جوشانده رنگ سبز ، پوست درخت بلوط رنگ قهوه ای ، نیل رنگ آبی و برگ مو رنگ زرد را شامل می شدند .

همه می توانند برای به دست آوردن طیف وسیع رنگها آنها را با یکدیگر ترکیب کنند . مزیت اصلی این مواد رنگزا زیبایی خوشایند و آهنگ ملایم آنها است .

رنگهای ثابت نیز در بیشتر موارد در مقابل کم رنگ شدن دوام زیادی دارند ولی این مواد رنگزا با اختراعی مبنی بر ارزانی مواد رنگ زای آنیلینی در سال 1856 با ترکیب قطران زغال سنگ کنار گذاشته شدند . اکثر مواد رنگزای آنیلینی ثبات ندارند و بعد از مدتی رنگ آنها اساسا عوض می شود آنها همچنین نسبت به رنگهای گیاهی و حیوانی همتای خود در ظاهر بسیار تند و زننده هستند .

مواد رنگزای آنیلینی نیز در سال 1920 با ثبات مواد رنگزای کروماتیک از میان رفتند ولی اخیرا مواد رنگزای گیاهی به دلیل بی نظیر بودن در ملایمت و شفافی رنگ به مقدار زیادی احیاء شدند .

ابزار و مواد

شما برای تعمیرات (مرمت) جزئی یک فرش یا قالی کهنه و قدیمی به چند ابزار احتیاج دارید و همه آن ابزار در خرازی ها و فروشگاه های فلز آلات در دسترس شما هستند . مقدار مواد مورد نیاز به میزان زیادی به نوع تعمیر و مشکلات تمیز کردن سطح کار شما مربوط می شوند .

ـ اتو : همراه با کاغذ خشک کن برای بر طرف کردن لکه های گوناگون استفاده می شود .

ـ انبردست : یا دم باریک برای کشیدن سوزن نخ از وسط پرز فرشها در زمان مرمت استفاده می شود .

ـ قیچی : جهت آراستن پرزها استفاده می شود . برای پرزهای کوتاه قیچی هایی که تیغه راست دارند و برای آرایش دیگر پرزها قیچی هایی که لبه دار هستند و تیغه منحنی دارند. (معمولا شما می توانید با خرید قیچی هایی با لبه تخت به هدف خود برسید ) ضمنا یک قیچی زنانه 20 سانتیمتری نیز برای کارهای گوناگون مفید است .

ـ سوزنها : شما برای مرمتهای گوناگون قالی به مجموعه ای از سوزنهای راست و منحنی احتیاج خواهید داشت . برای کار با نخهای کلفت سوزنهای با سوراخ بزرگ انتخاب میشوند. شما به سوزنهای مخصوص مرمت با سایزهای 20و22 و سوزنهای خیاطی با سایزهای 2و6و8  احتیاج خواهید داشت .

ـ انگشت دانه : در هنگام مرمت قالی بسیار ضروری است. بعضی وقتها برای فشار دادن سوزن در برگشت از پرز فرش احتیاج به نیروی زیادی دارید و انتهای سوزن خیلی آسان به انگشت شما آسیب میرساند .

شما همچنین به وسایل دیگری نظیر: فرشزن ، جارو برقی ، خاک انداز و جارو ، سشوار ، چاقوی کمکی، گیره چوبی بزرگ ، طناب لباس ، سوزن کلفت ، موچین ، چکش ، میخ فرش و تیوپ مقوایی احتیاج خواهید داشت . 

مواد

ـ پشم یا ابریشم : جهت مرمت پرزها و  تعمیر ریشه های اکثر فرشها و قالی ها استفاده میشوند . جهت هماهنگ کردن رنگها و اثر نخهای جدید کوشش و دقت کنید تا مانند نمومه اصلی شود .

ـ نخ خیاطی کتان و پنبه ای  در هنگام انواع  مختلف مرمتها با ساختارهای گوناگون نخهای مقاوم پنبه و کتان لازم می شود. این نخها با وسعت انتخاب رنگ و ضخامت در دسترس می باشند و باید با دقت با نخهای مشابه هماهنگ شوند .تا مانند نمونه اصلی گردند.

ـ موم : برای لیز کردن و نرم کردن سوزنها و نخهای پنبه و کتان استفاده می شود .

شما می توانید از شمع مومی که در بسته های کوچک و دو قسمتی فروخته می شوند استفاده کنید.

ـ کاغذ خشک کن سفید :‌ درزمان آزمایش ثبات رنگها استفاده می شود همراه با اتو در تمیز کردن اجسام ریخته شده روی فرش و جهت بر طرف کردن چربیها و روغنها استفاده می گردد.

ـ‌ شامپو فرش :‌ برای تمیز کردن  فرش و قالی استفاده می شود.

ـ‌ دترژانت پشم :‌ در مواقع خاص استفاده می شود. دترژانتها با کیفیت عالی جهت بر طرف کردن لک استفاده می گردند.

ـ‌ گرد سیب زمینی :‌ جهت  رنگبری در مواقع خاص استفاده می گردد.

ـ‌ نمک : برای برطرف کردن لک

ـ‌ سرکه سفید :‌ برای بر طرف کردن لک

نظافت عمومی فرش و نمای آن

جهت به حداکثر رساندن عمر فرش و قالی و برای حفاظت الیاف در برابر خسارت شما باید فرش را بطور منظم پاکیزه نگاه دارید.

شما جهت نظافت اجسام گوناگون وقت زیادی صرف می کنید مثلاً اگر یک قطعه فرش لهستانی از دیوار خانة‌ شما آویزان باشد یا یک تختة‌  باریک چوبی و یا رومیزی ،‌آنها بسیار کم  توجه بیننده را به خود جلب می کنند ولی آسیب دیدگی یک فرش که از آن برای پوشش کف اتاق استفاده می شود بسیار قابل توجه است. همچنین جهت تمیز باقی ماندن فرش و قالی برای مدتهای زیاد در انبارها و محیطهای روستایی نگهداری
 می شوند و این در حالی است که در شهرها همیشه آلودگی هوا مانند دیواری بلند  فضای شهر را مسدود کرده است.

علاوه بر نظافت  منظم فرشها و قالی ها شما باید به لکه های اتفاقی روی فرش خیلی زود رسیدگی کنید. عموماً اجسام متعددی بر اطراف خانه جهت دکور استفاده می شوند که می توانند از زیبایی رنگ و طرح فرش بکاهند همانطور که آنها می توانند به الیاف آن  آسیب وارد کنند. سناریوی یک نمایش می تواند دلیل مناسبی برای درست اجرا  نشدن آن باشد بر همین اساس قالیها و فرشهای لهستانی و تخته های باریکی که به دیوار آویزان شده اند اگر بدون دقت و بدون نظم و ترتیب و فقط جهت پر کردن دیوار و همچنین اگر به روشهای غلط به دیوار کوبیده شوند به آنها آسیب می رسد.

شما قبل از شستن یا برطرف کردن لکها از روی فرش یا قالی باید ثبات رنگها را آزمایش کنید و البته اهمیتی ندارد که چند قسمت فرش آسیب دیده باشد . اگر هیچ رنگی پس نداد شما باید جاهای آسیب دیده را به یکی از روشهای متعدد شستشوی فرش بوسیلة‌ یک متخصص فرشهای کهنه  تمیز کنید . شرکتهای قالی شویی در شستن فرشها دقت
نمی کنند.

عموماً مواد شیمیایی قوی که در شستن فرشهای جدید استفاده می شوند سبب آسیب دیدگی به فرشهای کهنه می گردند به غیر از گرد گیری فرشها هر گز برای شستن فرشهای نادر و با ارزش به تنهایی و بدون  یک متخصص شستشو برای انجام دادن این کار اقدام نکنید .

گردگیری فرشهای کوچک و بزرگ

همیشه قبل از شستشو و بر طرف کردن  لکه ها باید فرشها گرد گیری شوند. برای برطرف کردن تکه های خاک و کثیفیها که در یکجا جمع می شود باید بسیار دقت کرد چون در اثر آنها  الیاف به تدریج  فرسوده می شوند همچنین در اثر آنها تخم بید  میتواند در الیاف رشد و نمو کند .

ـ‌ جهت گردگیری فرشهای کوچک و بزرگ آنها را در هوای آزاد و روی یک طناب لباس کلفت آویزان کنید. زمانی مناسب در روز برای  خشک کردن آنها انتخاب کنید و تکه ها را بصورتی آویزان کنید و تا آنجا که ممکن است قسمت کوچکی از آنها روی هم افتاده باشند. برای اینکه ممکن است پشت آنها در معرض آسیب قرار گیرد.

ـ مدل قدیم فرشزنها نیروی زیادی برای ضربه زده به فرشها نداشت. هرگز از عصا یا چوب برای ضربه زدن به فرش استفاده نکنید. البته نیروی زیاد و پهن کردن مساحت زیادی از فرش و ضربه زدن به آن به الیاف خسارت وارد می کند. به روی فرش ضربه نزنید. شما فقط در صورتی موفق خواهید شد که جهت بر طرف کردن گرد و خاک به عمق پرز یا بافته ضربه بزنید.

ترجمة‌ بخشی از کتاب

Care & Repair  Of  Antiques & Collectables

 نوشتة‌

Judith  Miller   

انتشارات

 Mitchell  Beazley

فرش اصفهان

ندا غفر الهی

 

یکی از برجسته ترین و ممتازترین فرشهای ایران است  . فرش این منطقه حجم کامل آن نوع نقوش و طرح هایی است که به آن ها نقوش سنتی گفته می شود که ریشه در طراحی کهن و سنتی ایران دارد . با آنکه ریشه های این نوع طراحی به نگاره های قبل از ظهور اسلام و دوران هخامنشی و ساسانی بر می گردد . ولی اوج شکوفایی و شکل گیری آن ها مربوط به زمان مکتب هرات ( دوران صفویه ) و به دست هنرمندانی نظیر بهزاد و سلطان محمود و تعداد دیگری از نقاشان ایرانی است . پایگاه شکل گیری و این نقش آفرینی بعد از هرات که در آن دوران در حوزه فرهنگ ایران داشت به شمال غربی ایران و تبریز بوده است .

بی تردید انتقال پایتخت در دوران صفویه و به تبع آن آوردن هنرمندان در بازار تبریز به قزوین باعث گردید که شالوده دوره ای پی ریزی گردد که بعدها به نام مکتب اصفهان سرآمد تمامی رشته های هنری ایران گردد .

تمرکز 85 ساله پایتخت در قزوین باعث شد تا مرحله رشد و تکامل نقوش سنتی ایران پس از هرات و تبریز ادامه یافته و شکوفایی خود را در اصفهان جشن بگیرد . در واقع رشته نقوش سنتی ولی سیمای قالی امروز اصفهان که اغلب در زمره شاهکارهای دوره صفوی به شمار می رود . قبل از آنکه در هنر معماری ، کتاب آرایی ، تذهیب و 000 مکتب اصفهان جستجو شوند ،‌باید ریشه آن ها را در حیات سبز هرات و تبریز و قزوین جستجو کرد . این نقوش به وسیله هنرمندان برجسته آن زمان برای فرش هایی بزرگ که در کارگاه های سلطنتی اصفهان بافته می شد مورد استفاده قرار گرفت ،‌به نحوی که بقایای آن به طور مکرر در قالی امروز اصفهان ( اما تا حدودی دگرگون شده ) مشاهده می شود . ویژگی های عمده نقشه های اصفهان استفاده از اسلیمی هایی منظم و گردان است . که مشتقات فراوان و زیبایی با توجه به هنر و مهارت در اطراف آن ایجاد می گردد . از انواع اسلیمی ها می توان اسلیمی یاری ، اسلیمی دهان اژدری اشاره کرد . همراه با اسلیمی معمولاً گل های اناری است که به علت کاربرد وسیع و متنوع آن ها در فرش های دوران شاه عباس به گل شاه عباسی نیز معروف است . از ضمائم این طرح ها شاخ هایی حنایی ، غنچه ، سه غنچه ، درخت و برگ ، پرنده و حیوان است .

از ویژگیهای نقوش سنتی ایران آن است که تمام سطح طرح با نقوش فرعی و پرگار از گل ها و برگهای به هم پیوسته پر می شود . تقارن نا متعادل و عناصر سازنده و از همه مهمتر ظرافت و نظم از ویژگیهای نقوش سنتی ایران است .

در دوران قاجار در طرح های سنتی ایران عناصر جدیدی متاثر از نقاشی اروپایی وارد شد که به آن نقاشی قاجاری می گویند . این نوع طرح با نام گل فرهنک و نقش قاجار نیز معروف بوده و جای خاصی در طرح و نقشه فرش ایران یافت . از ویژگیهای دیگر طراحی سنتی ایران استفاده از رنگهای پخته لاکی ( رو ناسی ) ، آبی ، لاجوردی ، کرم ، نخودی ، سرمه ای و زرد چرک است . در نقوش قاجار استفاده از گلهای درشت قرمز و صورتی و رنگ زرد به شدت رایج شد . 

متداولترین نقوش سنتی ، لچک و ترنج است که با ترکیبات مختلفی از گل و اسلیمی مورد استفاده قرار می گیرد . از نقوش معروف اصفهان می توان به نقش های لچک و ترنج ، اسلیمی ، کچک و ترنج افشان ، شکارگاه ، طرح گنبد ، چوگان ، نقش گلدان ، درختی و گل و پرنده و بعضا منظره سازی ( با تاثیر از میناتور های ایرانی ) اشاره کرد .

استفاده از نقوش قاجار و گل فرنگ با حفظ روح نقاشی ایرانی در طرح های اصفهان جای خاصی دارد . از خانواده فرش اصفهان فرش نائین است که گاه در ظرافت و لطافت و استفاده هنرمندانه از رنگ به صد شاهکار می رسد .

بافت محکم و در عین حال ظریف فرش نائین مدیون تجربه و مهارت استادکاران و بافندگانی است که دقت و ظرافت را از پدران خویش که در بافت مهارت داشته اند به ارث برده اند . نقوش نائین با تغییرات جزئی در واقع همان نقوش اصفهان است . با این تفاوت که رنگ خاص فرش نائین به آن تقویت خاصی بخشیده است .

طراحان اصفهان :‌ همانطور که گفته شد طرح های اصفهان ریشه در طراحی سنتی ایرانی دارد که سوابق آن از قرن های بسیار دور در مناطق شمال غربی ایران قابل پیگیری است . اما از چهار صد سال پیش به اینطرف مرکز رشد و بالندگی این هنر را باید در اصفهان دنبال کرد که جلوه و شکوه زیبایی آن در روی گنبدها و تزئینات مساجد و کاخ های حکومتی می توان مشاهده کرد . غالب این طرح ها به قلم هنرمندانی بزرگ نظیر سلطان محمود ، رضا عباسی ، میرزا رضا ، حسین منصور و 000 جاودانی شده اند . در قرن گذشته نیز بعد از احیاء دوباره فرش بافی در ایران ، شهر اصفهان که مرکز آموزش و تعلیم هنرمندان برجسته ای شد که کمر به زنده کردن این نقوش و طراحی سنتی ایران بسته بودند .

در عصر قاجار هنرمندانی با استفاده از نقوش گل فرنگ و نوعی هنر آفرینی بر روی قلمدان ها و تابلوهای کوچک پرداختند .

از استادکاران بزرگ طراحی سنتی ایران که ابتدا از این نقوش روی وسایل و ابزار مختلفی نظیر جلد کتاب ها ، قلمدان ها ،‌جعبه های چوبی ، ظروف مسی و 000 و سپس تابلوهایی از چرم بوم نقاشی به کار گرفتند باید از میرزا آقا امامی و حاج مصور ( مصوالملک ) نام برد .

با آنکه شهر اصفهان همواره مدرسه بدون رقیب هنر آموزان و جستجوگران هنرهای قدیمی ایران بوده است . اما در دوره ای از اوایل هنرهاس سنتی ایران به وجود آمده ند که از معروفترین آنها هنرستان هنرهای زیبای اصفهان است که در اینجا به چند هنرمند برجسته از این هنرستان که بخصوص در زمینه طراحی فرش شناخته شده هستند اشاره می شود .

عیسی بهادری : وی در سال 1284 شمسی در یکی از بخش های تابعه اراک به نام برحلبو در مزرعه خانوادگی به نام آنچه کهریز متولد شد . وی پس از خاتمه تحصیلات ابتدا در مدرسه کمال الملک به آموزش نقاشی طبیعت پرداخت ، ولی در تهران زیر نظر استاد بزرگ مینیاتور ایران هادی خان تجویدی کار کرده بود . بسیاری از اوقات جهت تکمیل کار خود به اصفهان می رفت و ساعت های متمادی به کپی برداری از آثار هنرمندان گذشته اصفهان می پرداخت .

وی پس از مدتی از تهران به اصفهان رفت و مدت سی سال سرپرستی هنرستان هنرهای زیبای اصفهان را به عهده گرفت و در مدت سرپرستی به این هنرستان هنرمندان بسیار برجسته ای در رشته های مختلف هنرهای سنتی از آنجا
فارغ التحصیل شدند . وی علاوه بر آنکه نقاشی هنرمند و مینیاتوریستی چهره دست بود آثار مختلفی برای کاشیکاری و رشته های دیگر نظیر نسبت و خاتم و قلم زنی طراحی کرد که هر یک از آنها شاهکارهای هنری این دسته محسوب می شود با آنکه کار وی طراحی نبود با این حال چند طرح بسیار زیبا و استثنایی برای فرش طراحی کرد . که زینت بخش سوزه لیلی تهران و همچنین هنرستان اصفهان است . معروفترین فرش هایی که طرح آن به وسیله عیسی بهادری طراحی شده است فرش شریت ، شکار چرخ ، ستاره دریایی و طرح شیهوکاد است .

جواد رستم شیرازی : یکی دیگر از طراحان برجسته اصفهان است که فارغ التحصیل هنرستان اصفهان می باشد وی در سال 1322 پس از فراغت از تحصیل به استخدام وزارت پیش و تهران زلیان درآمد و در نهراقان به عنوان مربی مشغول به کار گردید . وی با آنکه در منیاتور شهرت دارد طراح بسیاری از نقوش زیبایی است که به فرش های اصفهان بافته شده است .

از طرح های معروف این هنرمند شکار سیمرغ و چند طرح بسیار زیبای کچک و فرش با نقشه کاووس و طرح میوان دار شده است .

احمد ارچنگ از هنرمندان برجسته دیگری است که به طور آزاد به کار طراحی فرش در اصفهان اشتغال داشته است . ایشان طرح های اصیل و سنتی اصفهان را با قلمی بسیار زیبا و ظریف و به سبکی بسیار متفاوت و قابل شناسایی طراحی می کردند . طراحی فرش در اصفهان با قلم این هنرمند به اوج زیبایی و ظرافت خود رسید احمد ارچنگ در سال 1293 در اصفهان متولد شد علاقه به کار هنرهای اصیل ایران با توجه به کار استادان طراح خود به مرحله ای از شکوفایی رسید که بسیاری از هنرمندان اصفهان به شاگردی او افتخار می کردند .

احمد ارچنگ در سال 1372 درگذشت . وی دارای سبک شخصی در طراحی فرش و بخصوص نقوش ایلی و نقوش گلدارو حیواندار بود .

از طراحان نسبتاً قدیمی و صاحب سبک دیگر اصفهان می توان از هوشنگ جزئی زاده ، جعفر رشتیان و اصغر بیات نام برد .

آشنایی با رنگهای مورد استفاده در اصفهان :

در زمان پادشاهان صفوی با انتقال پایتخت به اصفهان دوران طلایی رونق و شکوه و جلال این شهر آغاز گردید . ایجاد بناهای عالی و هنرمندانه ، گسترش مدارس و ساخت و احداث مساجد و بازارها و حمایت بی دریغ از صنعتگران و هنرمندان در دوران شاهان اولیه صفوی به خوبی توانست این شهرها را از اهمیتی شایسته تر و شهرتی جهانی برخوردار سازد . در این دوران است که طرحهای سنتی ایرانی بر مبنای گردشهای اسلیمی و خطایی کاربردی عام در بسیاری از رشته های هندسی و آثار و اشیاء و ابنیه پیدا می کند . فرش اصفهان با اتکا بر هنر اصیل و سنتی ایرانی و استفاده از طرحهای اسلیمی و خطایی و گلهای شاه عباسی که الهام گرفته از اماکن تاریخی این شهر هستند توانست جایگاه ویژه ای در میان بافتهای شهرهای دیگر بنا بر گنبد لاجوردی مسجد امام و مسجد شیخ لطف الله بناهای عالی قاپو ، چهل ستون و هشت بهشت از جمله اماکنی هستند که طراحی گلها و کاشیکاریهای آنها از زمانهای دور الهام بخش طراحان و نقاشان فرش بوده است .

همچنین رنگ آمیزی مخصوص که در فرشهای اصفهان وجود دارد به راحتی این فرشها را از فرشهای دیگر شهرها متمایز می کند . ویژگیهای خاصی در اکثر فرشهای اصفهان جلب توجه می کند رعایت قرینه گذاری گلها می باشد . این ویژگی در نیمه گلهای شاه عباسی وجود دارد . در فرشهای اصفهان حداقل 12 رنگ و تابع رنگ استفاده می شود در اکثر فرشهای این شهر رنگهای سردنسبت به رنگهای گرم کاربرد بیشتری دارد . استفاده از رنگهای گرم و صورمه ای و انواع رنگهای آبی از آبی روشن و آبی فیروزه ای ، آبی ماستی ، الماسی و انواع رنگهای خاکی شامل خاکی روشن ، خاکی متوسط ، خاکی بادامی ، خاکی اصفهانی ، خاکی سیر ، سبز کاشان ، سبز سیر ، بژ صورتی و لاکی از ویژگیهای این فرش است .

از ویژگیهای رنگ زدن اصفهان :

در مرحله رنگ زدن نقاش رنگ زمینه ها و حاشیه ها را در نظر می گیرد . برای مثال در زمینه کرم با توجه به رنگ زمینه روشن رنگهای تیره حرف اول را در نقشه می زند در این حالت نقاش رنگ زمینه حاشیه را رنگی تیره انتخاب می کند و در رنگ آمیزی گلها از رنگ زمینه حاشیه استفاده می کند تا به نوعی حاشیه در زمینه اصلی ملموس باشد

انواع خاکیها و انواع آبیها را یکدست پخش می کند و انتخاب رنگ لچک و ترنج نیز به گونه ای صورت می گیرد که تضادی در فرش ایجاد شود و رنگ نا آشنا و غریبی در فرش وارد نشود . استفاده از رنگهای کرم در فرشهای اصفهان صددرصد صورت نمی گیرد برای مثال در زمینه کرم با انتخاب رنگ حاشیه ها و لچک و ترنج و بخش رنگهای مورد نظر دیگر جای خالی برای استفاده از رنگهای مانند صورتی یا سبز سیر و سبز کاشان باقی نمی ماند این در حالتی است که بطور مثال در فرش تبریز و در زمینه ای با رنگ کرم رنگهای مسی یا لاکی بژ صورتی ، صورتی ، زرشکی و انواع رنگهای گرم حرف اول را می زنند .

در زمینه صورمه ای نیز اصول انتخاب رنگ مانند انتخاب رنگ در زمنیه کرم است نقاش به دو صورت رنگ و نقطه می زند و یا با انتخاب رنگهای سرد زمینه حاشیه لچک ترنج و گلها را با انواع آبی ها و خاکی ها و سفید و کرم زینت می دهد یا اینکه رنگهای کرم را انتخاب می کند . نکته قابل توجهی که در رنگهای اصفهان وجود دارد این است که حتی در نقشه های با رنگ کرم نیز قرینه گذاری ، هماهنگی و پخش رنگ یکدست و به وضوح دیده می شود . در نقشه ای که از رنگهای گرم استفاده شده است رگهای سرد نیز در رنگهای اصلی به کار برده شده است در زمینه لاکی به تناسب رنگ زمینه حاشیه گلها را با انواع خاکی و آبی و سفید و صورمه ای و کرم رنگ آمیزی می کنند . در نقشه های اصفهان گاهی نقاشی رنگ زمینه ها سیر را اصلاً در زمینه اصلی وارد نمی کنند و نوعی تضاد را در حاشیه و متن ایجاد می کند . این اصل را همیشه در نظر دارد که تضاد بکار رفته بگونه ای بنا شد که از همرنگی و یکدستی فرش اصفهان بکاهد . نقاش بگونه ای کار می کند که بیننده با یک نظر ودیدی که بر فرش می اندازد زادگاه فرش آن را به درستی تشخیص می دهد .

منابع: مجنونی ها

مصاحبه: آقایان ابراهیمزاده _ سعیدی _ کشین زاده

 

 

ضوابط ثبت آثار در فهرست میراث جهانی یونسکو

ایران تا کنون موفق شده است پنج محوطه تاریخی را ( چغازنبیل، تخت‌جمشید، میدان امام، تخت سلیمان و پاسارگاد) در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت کند.
در روزهای آینده ارگ بم و سال آینده نیز گنبد سلطانیه در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت می شوند.
با ثبت یک اثر در فهرست میراث جهانی یونسکو توجه و حمایت‌های جهانی به سوی اثر ثبت شده معطوف می‌شود.
هم‌اکنون ۱۶ محوطه تاریخی در ایران در فهرست موقت میراث جهانی یونسکو جاگرفته‌اند تا پس از بررسی‌های یونسکو در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شوند.
در نوشته‌ای که پیش رو دارید ضوابط ثبت یک اثر در فهرست میراث جهانی یونسکو آورده شده است.
آشنایی با کمیته میراث فرهنگی و طبیعی یونسکو
کشور ایران از تاریخ 26 فوریه 1975 میلادی به عضویت کمیته حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی یونسکو در آمده است. این کمیته هم‌اکنون 176 عضو دارد.این کشورها بر پایه مناطق جغرافیایی به 5 منطقه تقسیم شده‌اند:
• آفریقا
• دول عربی
• اروپا و آمریکای شمالی
• آمریکای لاتین و کانادا
• آسیا و اقیانوسیه
ایران در منطقه آسیا و اقیانوسیه قرار دارد.
کل آثار ثبت شده جهانی بیش از 754 اثر است که در این بین 149 اثر طبیعی، 582 اثر فرهنگی و 23 اثر فرهنگی _ طبیعی دیده می‌شود.
سه دسته اثر به عنوان اثر فرهنگی قابل درج در فهرست میراث جهانی است:
1 _ آثار: اثر معماری، پیکره و مجسمه، نقاشی و سنگ نگاره ها و کتیبه ها، آثار با طبیعت باستان شناسی، پناهگاه های داخل غارها
2 _ بنا: مجموعه ای از بناهای مرتبط به لحاظ معماری و یا جایگاه، و یا بناهای مجزا
3 _ سایت: منظره های فرهنگی و یا سایت های باستان شناسی و یا محوطه های مردم شناسی
ارزیابی آثار فرهنگی برای ثبت در فهرست میراث جهانی:
ارزیابی و تشخیص این که آثار پیشنهادی واجد معیارها و شرایط اصالت برای ثبت در فهرست میراث جهانی هستند با شورای بین المللی آثار و محوطه های فرهنگی _ تاریخی ICOMOS است. در مورد چشم اندازهای فرهنگی علاوه بر ICOMOS ، اتحادیه های حفاظت IUCN نیز بر ارزیابی اثر پیشنهاد شده نظارت خواهد کرد.
ICOMOS و IUCN پس از دریافت اطلاعات اضافی که احتمالا برای رفع نواقص پرونده پیشنهادی لازم است تا کشور عضو ارسال دارد، گزارش نهایی ارزیابی خود را تسلیم کمیته میراث جهانی می کند.
این گزارش نهایی شامل معیارهایی که اثر تحت آنها به ثبت خواهد رسید، دلایل اصالت اثر و هر گونه پیشنهاد و نظر خاصی در رابطه با اثر پیشنهاد شده خواهد بود.
هر اثر پیشنهادی باید حداقل یکی از شاخص های زیر را دارا باشد:
1 _ نمایان گر دست آوردی بی بدیل از نبوع هنری بشر باشند.
2 _ نمایان گر تبادل مهمی از ارزش های بشری در یک محدوده زمانی در درون یک حیطه فرهنگی جهان از لحاظ پیشرفت در معماری یا فن آوری، هنرهای یادمانی، برنامه ریزی شهری یا طراحی چشم انداز باشد.
3 _ گواهی بی همتا یا دست کم استثنایی بر یک سنت فرهنگی یا تمدن زنده یا از میان رفته باشد.
4 _ نمونه ای برجسته از نوعی بنا یا مجموعه معماری یا فن آوری یا منظره که نمایان گر مرحله یا مراحلی در سرگذشت انسان باشد.
5 _ نمونه ای برجسته از یک سکونت گاه سنتی بشری یا استفاده از زمین، که معرف یک یا چند فرهنگ است، باشد. به ویژه مواقعی که تحت تاثیر تغییرات برگشت ناپذیر شده است.
6 _ به طرزی مستقیم یا ملموس مرتبط با رویدادها یا سنن زندگی افکار و عقاید یا آثار هنری یا ادبی واجد اهمیت والای جهانی باشد.
ضوابط تهیه پرونده برای ثبت آثار در فهرست میراث جهانی
با وجود این که هر اثر دارای ویژگی های مخصوص به خود است، با این حال لازم است تا اطلاعات مربوطه در قالب زیر ارایه گردد.
مشخصات اولیه اثر:
1 _ نام کشور
2 _ نام استان (روستا و ...) محل قرارگیری اثر
3 _ نام اثر
4 _ مشخص کردن محل دقیق اثر روی نقشه با ذکر مختصات جغرافیایی اثر
5 _ نقشه عرصه و حریم مصوب اثر در مقیاس 50000/1 تا 100000/1
با ذکر مساحت محوطه پیشنهادی برای ثبت (به هکتار) که دارای مرز مشخص شده باشد (به وسیله حصار و یا غیره) و نیز مساحت حریم (به هکتار)، ضوابط حریم باید در حاشیه نقشه آورده شود.
شاخص های ثبت اثر:
1 _ دلایل اهمیت و ارزش اثر
2 _ بررسی موقعیت اثر در مقایسه با آثار مشابه ‌آن
3 _ دلایلی در توجیه اصالت اثر
4 _ معیارهای انتخاب اثر برای ثبت در فهرست میراث جهانی
• دست آوردی بی نظیر از نبوع هنری بشر
• نمایان گر تبادل ارزش های بشری در حوزه فرهنگ و دوره زمانی خاص
• نمایان گر سنت فرهنگی بی همتایی که از بین رفته و یا هنوز پابرجاست
• نمونه برجسته از نوعی بنا، معماری، فن آوری و یا منظر
• نمونه ای برجسته از سکونت گاه سنتی بشری
• به طور مستقیم و ملموس با رویدادها، عقاید و آثار ادبی دارای ارزش جهانی مرتبط است
توصیف اثر:
1 _ توصیف ظاهری اثر
2 _ تاریخچه و تحولات تاریخی اثر
3 _ آخرین تغییرات و وضعیت مرمتی اثر
4 _ کارهایی که در زمینه حفظ و احیا اثر انجام شده
طرح مدیریتی اثر:
1 _ مالکیت اثر با کدام سازمان یا ارگان است.
مشخصات کامل شامل نشانی، کد پستی، تلفن تماس، نمابر، آدرس پست الکترونیکی سازمان ذکر شود.
2 _ وضعیت قانونی هر گونه دخل و تصرف، مرمت و نیز میزان گستردگی اماکن موجود در حریم اثر به چه صورت است. (اگر مالکیت اثر، عرصه و حریم و یا غیر دارای مشکل قانونی است ذکر شود)
3 _ برای حفاظت از اثر چه تمهیداتی در نظر گرفته شده است.
4 _ مدیریت و نظارت بر اجرای کلیه برنامه های فوق با چه سازمانی است.
5 _ نشانی، کد پستی، تلفن تماس، نمابر، آدرس پست الکترونیکی سازمان متبوع و مسئولین مرتبط.
6 _ کلیه برنامه هایی که در رابطه با امکانات گردشگری، مسایل حفاظتی، امور مرمتی و معرفی و شناساندن اثر انجام شده و یا در حال اجرا است.
7 _ منابع مالی که هزینه های اجرای برنامه های مرمتی، امکانات گردشگری مسایل حفاظتی و معرفی و شناساندن اثر از آنجا تامین می شود.
برای مثال بودجه خاصی به صورت سالانه از سوی سازمان در رابطه با اثر فوق در نظر گرفته شده یا خیر و یا اگر از طرف سازمان ها و ارگان های دیگر داخلی یا خارجی بودجه هایی در رابطه با این اثر پرداخت می شود.
8 _ تعداد و تخصص نیروهای انسانی که در رابطه با مسایل حفاظتی، مرمتی و پژوهشی به صورت دایم و یا موقت با اثر فوق در ارتباطند (تعداد و نوع تخصص)
9 _ امکانات رفاهی که برای گردشگران موجود است و آمار بازدیدکنندگان (به صورت روزانه، ماهانه یا فصلی)
10 _ برنامه های مصوبی که برای ایجاد و ارتقا امکانات گردشگری، مسایل امنیتی، امور حفاظتی و مرمتی، معرفی و شناساندن اثر به صورت کوتاه مدت 1 ساله و بلند مدت 4 ساله در رابطه با اثر فوق موجود است با ذکر میزان تخمین زده شده هزینه، نیروی انسانی و امکانات فنی مورد نیاز، همچنین این برنامه ها در چه مرحله اجرایی هستند.
11 _ تعداد و تخصص کارکنان متخصص، فنی و حفاظتی مستقر در حوزه اثر (تعداد، درجه تحصیلی و نوع تخصص).
مشکلات موجود در رابطه با اثر:
1 _ اثرات مخرب توسعه و پیشرفت تکنولوژی بر اثر فوق.
2 _ اثرات مخرب محیطی نظیر آلودگی، شرایط جوی و نظایر آن.
3 _ صدماتی که از زلزله، سیل و سایر بلایای طبیعی بر اثر وارد شده و تمهیداتی که برای مقابله با آن در نظر گرفته شده.
4 _ مشکلاتی که گردشگران به وجود می آورند.
5 _ سایر مشکلات
طرح حفاظتی و مرمتی اثر:
1 _ شاخص هایی که برای تعیین وضعیت پابرجایی اثر صورت می گیرد.
2 _ برای حفاظت و مرمت آثار چه برنامه هایی (بلند مدت و کوتاه مدت) در نظر گرفته شده است.
3 _ اقداماتی که در رابطه با حفظ و مرمت اثر تاکنون انجام شده و میزان کارایی آنها.
مدارک مورد نیاز پرونده ثبت اثر:
1 _ عکس (36 قطعه عکس رنگی از کلیه زوایا و بخش های شاخص اثر، ترجیحا تعدادی عکس سیاه و سفید.)
2 _ اسلاید (24 عدد اسلاید رنگی)
3 _ در صورت موجود بودن نمونه هایی از دفترچه راهنما، کاتالوگ، بروشور و یا سایر انتشاراتی که برای معرفی اثر صورت گرفته.
4 _ پرونده الکترونیکی شامل متن کامل پرونده و طرح مدیریتی، کلیه اسلایدها، عکس ها و نقشه ها (Photoshop 6.0 , Word 2000)
5 _ طرح مدیریتی اثر به صورت پیوست (کوتاه مدت 1 ساله و بلند مدت 4 ساله)
6 _ فهرست کلیه منابع و ماخذی که در تهیه پرونده فوق به آن رجوع گردیده است.
7 _ آدرس مکان هایی که مدارک و اسناد مربوط به اثر فوق در آنجا نگهداری می شود.
جمع بندی و ارایه پیشنهادات و راه حل هایی در رابطه با اثر فوق
امضاء فرد مسئول از طرف کشور پیشنهاد دهنده
ضوابط ثبت شهرها در فهرست میراث جهانی
مجموعه بناهای شهری واجد شرایط برای درج در فهرست میراث جهانی در سه مقوله زیر قرار می گیرد.
1 _ شهرهایی که دیگر مسکونی نیست ولی مدارک باستان شناسی که دستخوش تغییر نشده، راجع به گذشته آنها می باشد.
2 _ شهرهایی که هنوز مسکونی است و به خاطر طبیعت خود با تاثیرپذیری از تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی توسعه یافته و می یابند.
3 _ شهرهای مدرن قرن بیستم که ساختار شهری اولیه آنها حفظ شده و قابل تشخیص است، توسعه آنها تا حدود زیادی غیر قابل کنترل است.
در رابطه با شهرهای غیر مسکونی لازم است بقایای چنین شهری به صورت کامل و در صورت امکان به همراه محیط طبیعی اطراف آن ثبت شود و نه فقط چند اثر انگشت شمار و یا دسته ای کوچک از بناهای آن، این شهرها دارای معیار شماره III ، یعنی گواهی بی همتا یا دست کم استثنایی از یک سنت فرهنگی و تمدن از میان رفته است، باشد.
برای درج یک شهر مسکونی در فهرست میراث جهانی باید معیار IV یعنی نمونه ای برجسته از نوعی بنا یا مجموعه معماری یا فن آوری و یا منظره باشد که نمایان گر مراحل مهمی در سرگذشت بشر است و نباید صرفا به دلایل فکری دارا بودن معیار IV ثبت گردد. در این راستا چهار دسته شهر قابل تشخیص و پیشنهاد است:
1 _ شهرهایی که نمونه ای مناسب از یک دوره یا فرهنگ خاص است که تقریبا به طور کامل حفظ گردیده و در نتیجه تحولات بعدی دستخوش تغییر نشده است که در این مورد شهر و تمامی محیط پیرامون آن باید ثبت و حفاظت شود.
2 _ شهرهایی که از جنبه هایی خاص تکامل یافته اند و بعضی مواقع در مرکز یک محیط طبیعی، ساختارهایی را حفظ کرده اند که مشخصه مراحل متوالی تاریخچه آنها است و در این مورد بخش تاریخی واجد ثبت و حفاظت است.
3 _ مراکز تاریخی که دقیقا همان منطقه باستانی اولیه خود را می پوشانند و در حال حاضر در داخل شهرهای امروزی محصور شده اند باید پیرامون اطراف این مراکز در بالاترین مساحت خود ثبت و مورد حفاظت واقع گردد.
4 _ بخش ها و یا نواحی مجزا که با وجود باقی ماندن به صورت بقایایی از حالات اولیه و اصلی خود، مدرکی درباره هویت تاریخی شهر ناپدید شده پیشین می باشند.
مراکز و محوطه های تاریخی که در قالب بافت شهری به ثبت می رسند باید حاوی تعداد زیادی از بناهای باستانی با اهمیت باشد و ثبت چند بنای دور افتاده و غیر مرتبط با این ادعا که به خودی خود نمایان گر شهری است که بافت شهری آن دیگر قابل تشخیص نیست، امکان ندارد.
ضوابط ثبت منظره های فرهنگی در فهرست میراث جهانی:
مناظر فرهنگی نمایان گر ترکیبی از فعالیت های طبیعت و بشر هستند و در آنجا تکامل جامعه انسانی و سکونت انسان ها تحت تاثیر موانعی است که ناشی از محیط زیست طبیعی می باشد. این مناظر فرهنگی باید نمایان گر شیوه های خاص و مداوم استفاده از زمین با توجه به ویژگی ها و محدودیت های محیط طبیعی محل استقرار باشد.
مناظر فرهنگی به 3 دسته تقسیم می شود:
1 _ مناظری که بشر آنها را به قصد و از روی طرحی ایجاد کرده است. مانند باغ ها و بوستان ها که به دلیل زیبایی ایجاد شده و مرتبط با بناها و مجموعه های مذهبی و یادمانی است.
2 _ مناظری که انگیزه اولیه ایجاد آنها اجتماعی، اقتصادی و یا مذهبی بوده و شکل فعلی خود را در واکنش نسبت به محیط طبیعی خود پیدا کرده است.
این گونه منظره ها خود به دو دسته تقسیم می شود:
1 _ منظره هایی که حالت مرده دارد و یک فرایند تکاملی طی یک دوره زمانی در آنها اتفاق افتاده و پایان یافته است و هنوز ویژگی های مهم و متمایز کننده آنها مشهود است.
2 _ مظاهری که در جامعه امروز نقش اجتماعی خود را حفظ کرده و ارتباطی تنگ با شیوه زندگی سنتی دارد و فرایند تکاملی در آنها هنوز ادامه دارد و شواهد مهم دال بر تحول آنها در طول زمان موجود است.
3 _ مناظری که به لحاظ پیوندهای نیرومند مذهبی، هنری یا فرهنگی با عنصر طبیعی ارزش دارد و نه به واسطه شواهد فرهنگ مادی
ضوابط تنظیم گزارش ادواری بر آثار ثبت شده جهانی:
هدف از تهیه گزارش ادواری ارزیابی عملکرد کنوانسیون میراث جهانی در کشورهای عضو و نیز بررسی ارزش هایی که برای ثبت یک اثر به عنوان میراث جهانی ذکر شده، در طول زمان و نیز نگاهی به آینده آن است.
اهداف تهیه گزارش ادواری:
اثر ثبت شده در فهرست میراث جهانی: بهبود مدیریت، برنامه ریزی، کاهش رویدادهای اضطراری و دخالت های تخصصی در بر طرف ساختن آنها، کاهش هزینه ها از طریق اقدامات پیشگیرانه.
کشور عضو: بهبود خط مشی در مورد میراث جهانی، برنامه ریزی، بهبود وضعیت اداره محل و اقدامات حفاظتی پیشگیرانه.
منطقه: همکاری منطقه ای، سیاست ها و اقدامات منطقه ای در مورد حفاظت از میراث جهانی.
کمیته میراث جهانی: درک بهتر شرایط مناطق میراث جهانی، بهبود خط مشی ها و تصمیم گیری ها.
کشورهای عضو باید امر نظارت بر میراث جهانی را به صورت روزانه انجام دهند و در انجام این کار نیاز به همکاری تنگاتنگ مدیران پروژه های میراث جهانی با مسئولین میراث جهانی در کشور عضو می باشد. باید هر سال وضعیت حفاظتی و مرمتی اثر به طور کامل ثبت شده و در اختیار مسئولین میراث جهانی در کشور عضو قرار گیرد.
باید هر شش سال یکبار از طریق کشور عضو یک گزارش علمی درباره وضعیت حفاظتی آثار جهانی به کمیته میراث جهانی ارایه گردد. مرکز میراث جهانی گزارش ادواری کشورها را به صورت منطقه ای مورد بررسی قرار دهد.
گزارش ادواری باید در دو بخش تهیه شود.
بخش اول: در مورد به کارگیری مباحث مربوط به میراث جهانی و شامل مشخصات آثاری که در لیست موقت هستند، حمایت و حفاظت از میراث جهانی کشور فوق، همکاری های بین المللی و دریافت کمک مالی و آموزشی.
بخش دوم: در مورد وضعیت حفاظتی و مرمتی هر یک از آثار ثبت شده در فهرست میراث جهانی.
این گزارشات ادواری باید در قالب زیر تهیه شود:
بخش I :
1 _ معرفی
الف: کشور عضو
ب: سال عضویت در کنوانسیون میراث جهانی
پ: سازمان و فرد تنظیم کننده کنوانسیون ادواری
ت: تاریخ تهیه گزارش ادواری
ث: امضاء به نمایندگی از طرف کشور عضو
2 _ مشخصات آثار فرهنگی و طبیعی
الف: میراث ملی
ب: فهرست موقت
پ: آثار پیشنهادی
3 _ نگهداری، حفاظت و معرفی آثار فرهنگی و طبیعی
الف: سیاستگذاری کلی توسعه
ب: وضعیت خدمات حفاظتی، مرمتی و معرفی
ج: مطالعات علمی، فنی و پژوهشی
ت: معیارهای مطالعه، مرمت، حفاظت و معرفی آثار
ث: کارآموزی
4 _ همکاری های مشترک بین المللی و دریافت کمک های بین المللی
5 _ آموزش، معرفی و اطلاع رسانی
6 _ نتایج و پیشنهادات
الف: نتایج اصلی
ب: برنامه پیشنهادی آتی
ت: موسسات اجرایی مسئول
پ: چهارچوب زمانی اجرا
ث: نیاز کمک های بین المللی
بخش II :
1 _ معرفی
الف: کشور
ب: نام اثر
ت: مختصات جغرافیایی
پ: تاریخ ثبت در فهرست میراث جهانی
ث: سازمان و فرد مسئول آماده کردن گزارش ادواری
ج: تاریخ تنظیم گزارش ادواری
چ: امضا به نمایندگی از طرف کشور عضو
2 _ بیان اهمیت اثر
3 _ اصالت و تمامیت اثر
4 _ مدیریت
5 _ عوامل و مشکلات تاثیرگذار بر اثر
6 _ نظارت
7 _ اقدامات پیشنهادی
الف: نتیجه گیری اصلی با توجه به وضعیت ارزشی که اثر به خاطر آن ثبت جهانی شده
ب: نتیجه گیری اصلی با توجه به مدیریت و عوامل موثر بر آن
ت: پیشنهادات آتی
ث: مراکز اجرایی مسئول
پ: برنامه زمانی اجرا
ج: نیاز به کمک های بین المللی
ضوابط درج آثار جهانی در فهرست میراث در معرض خطر
هر اثر جهانی که شرایط زیر را دارا باشد در فهرست میراث در معرض خطر قرار می گیرد:
1 _ خطری مشخص و وخیم آن را تهدید کند.
2 _ اقدامات عمده برای حفاظت آن ضروری باشد.
3 _ درخواست دریافت کمک از طرف کشور عضو شده باشد.
خطری که اثر را تهدید می کند ممکن است به دو صورت باشد:
1 _ خطر قطعی:
الف: خرابی شدید ساختار و یا ویژگی های تزیینی
ب: انحطاط شدید انسجام معماری یا شهرسازی
پ: انحطاط وخیم موقعیت مواد ساختاری
ج: انحطاط شدید فضای شهری یا روستایی یا محیط طبیعی
ه‍: از دست رفتن چشم گیر اصالت تاریخی
و: از دست رفتن معنای فرهنگی اثر
2 _ خطر بالقوه:
الف: تغییر وضعیت حقوقی ملک که موجب کاهش سطح حفاظت از آن می باشد.
ب: نبود خط مشی حفاظت
ج: تاثیرات تهدید کننده طرح های برنامه ریزی محلی
د: تاثیرات تهدید کننده شهرسازی
ه‍: وقوع یا خطر وقوع درگیری مسلحانه
و: تغییرات تدریجی ناشی از عوامل زمین شناسی، جوی و یا دیگر عوامل محیط
ضوابط استفاده از برنامه های آموزشی سازمان میراث جهانی:
کشورهای عضو می توانند برای آموزش پرسنل متخصص در کلیه سطوح و در زمینه های شناسایی، حفاظت، نگهداری، معرفی و مرمت میراث فرهنگی طبیعی تقاضای کمک کنند درخواست های آموزش در سطح ملی یا منطقه ای باید شامل اطلاعات زیر باشد:
1 _ اطلاعات درباره دوره آموزشی مورد نظر
درس ها و مباحثی که مورد نظر است
سطح آموزشی
مدرسان
تعداد شاگردان
محل برگزاری کلاس
تاریخ برگزاری کلاس
طول دوره
در صورت امکان مشخصات شرکت کنندگان در کلاس ها و ارتباط آنها با مساله میراث جهانی
2 _ نوع کمک درخواستی از سازمان میراث جهانی
کمک مالی
تامین مدرسان متخصص
تامین تجهیزات
کتاب و وسایل کمک آموزشی
3 _ ارایه مخارج تقریبی کمک مالی درخواست شده
حق التدریس
کمک هزینه روزانه (اقامت و خورد و خوراک)
هزینه نقل و انتقالات
هزینه خرید کتاب و وسایل آموزشی
هزینه آماده سازی محل کلاس
4 _ در مورد کلاس هایی که سلسله ای خواهد بود
باید گزارشی از نتیجه اولین دوره برگزاری و به همین منوال برای هر دوره برگزاری، ارایه شود و در نهایت یک گزارش نهایی مجموع تهیه گردد.
5 _ ذکر سایر کمک هایی که برای برگزاری این کلاس خواهد شد
تامین هزینه های آموزش توسط خود دولت
کمک های دوجانبه یا چند جانبه ارگان های ذیربط
کمک های مراکز غیر دولتی وابسته

 

استاد جواد رستم شیرازی

نگارگر مینیاتوریست و طراح چیره‌دست فرش و قالی و موسیقیدان برجسته‌ی ایران صبح روز شنبه در اصفهان درگذشت.          به گزارش بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، « جواد رستم شیرازی » در سال 1298 در اصفهان در یک خانواده صنعتگر به دنیا آمد و از سن پنج سالگی شروع به نقاشی کرد و در سن هشت سالگی به دبستان علمیه رفت و تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان یاد شده با معدل 15 به پایان رساند. در سال 1314 در دوران تحصیلات ابتدایی همواره ساعت فراغت را به نقاشی می‌کشید و ازاین بابت مورد تشویق اولیای دبستان قرار می‌گرفت.          برای ادامه تحصیلات متوسط در سال 1315 در دبیرستان سعدی نام نویسی کرد و در آبان ماه همان سال هنرستان هنرهای زیبا در اصفهان تاسیس شد.          او با علاقه‌ای که به هنر داشت، در هنرستان نام‌برده اسم نویسی و در رشته مینیاتور و تذهیب مشغول تحصیل شد و مدت شش سال تحصیلات خود را با معدل 19 به پایان رسانده و موفق به اخذ دیپلم گردید.          اسفند سال 1321 به سمت هنر آموز به استخدام هنرستان درآمد و سال 1322را در هنرستان انجام وظیفه کرد و وی سپس دو سال به طور آزاد مشغول تهیه تابلوهای مینیاتور برای راه اندازی نمایشگاهش شد و در سال 1325 جهت ادامه تحصیل و آشنایی با هنر روز به هنرکده در دانشگاه تهران رفت و یک سال به تحصیل ادامه داد.          رستم شیرازی در اردیبهشت 1326 برای تشکیل نمایشگاه و مطالعه آثار هنرمندان اروپا در موزه‌ها به اروپا رفت و چهار نمایشگاه در گالری‌های لندن و یک نمایشگاه در ادینبورگ و بروکسل برپاکرد و مدت دو ماه در کارخانه رویال کارپت به طور متوالی به کار و مطالعه پرداخت.          در این نمایشگاه‌ تابلوهایش مورد توجه خاص تماشا کنندگان قرار گرفت. مسافرت او سه ماه به طول انجامید و به ایران بازگشت.          در سال تحصیلی 1326 استخدام و در سال 1326 و 1327 در آموزش و پرورش خدمت کرد، بعدا به تقاضای هنرستان‌ هنرهای زیبا به سمت هنرآموز سال دوم هنرستان هنرهای زیبا منتقل و از سال 1328 مشغول آموزش هنرجویان شد و درساعت فراغت در کارگاه شخصی خود مشغول تهیه تابلوهای مینیاتوری بود. در طول مدت زندگی هنری خود تاکنون در بیش از چهل نمایشگاه در داخل و خارج کشور شرکت کرد، که شاید بزرگترین‌شان نمایشگاه جهانی بروکسل در بلژیک به شمار رود.          رستم شیرازی از آن نمایشگاه مدال طلا و دیپلم مربوط به آن را دریافت و به نشان درجه یک هنرمندی نایل شد و تاپایان عمر پربرکتش تقدیرنامه های بسیاری از مقامات فرهنگی دولت جمهوری اسلامی دریافت کرد.          او 26 سال در رشته مینیاتور و تذهیب تدریس کرد و بازنشسته شد و تا پایان عمر، در کارگاه شخصی خود به تعلیم و نیز به کارهای هنری و خلق آثار مشغول بود.                    مصطفی کاویانی درباره‌ی مرحوم استاد جواد رستم شیرازی در زمان حیات وی نگاشته بود:          «شاهنامه را عاشقم و پهلوانانش‌، خاصه جهان‌پهلوان رستم را دلباخته‌، به علت همین‌اشتیاق فراوان و وصف‌ناپذیر نام رستم برای من نوعی تقدس و احترام دارد، زیرا این‌یگانه مرد روزگار را نمونه یک انسان واقعی و حقیقی در تمامی ابعاد زندگی می‌دانم‌. احساس می‌کنم هر که نام رستم دارد در زمینه یا زمینه‌هایی حرف اول را می‌زند و بالاتراز پایگاه او پایگاهی نیست‌، خواه رستم تاج‌بخش باشد یا استاد جواد رستم هنرمند بزرگ و بلندمرتبه عصر ما. من فردوسی نیستم تا تصویرگر مردی در عرصه گسترده اقلیم‌هنر با عظمت و شکوه رستم در میدانهای پیکار باشم‌. اما بر این باورم که در میدان هنر، جواد رستم یکه‌تازی بی‌همانند و سرداری بزرگ و بی‌نظیر است‌.          دنیای وسیع و پهناور این پهلوان‌ عرصه هنر، به دور از آشوبها، ستیزها، کشتارها،جنگهای طولانی و فرساینده و قدرت‌نمایی‌های جسمی‌، جهانی است آرام‌، بی‌دغدغه واضطراب‌، سراسر مهر و وفا، شکوفا، شاداب‌، تماشایی‌، غرق در احلام و رؤیاها، آمیخته ‌با عالی ترین عواطف و تجلیات انسانی و آفرینش‌های هنری و محل بروز پاکتریناحساسات بشری در قالب دلپذیرترین تابلوهای بدیع و افسون‌کننده و تا حد اعجازپیشرفته و تحسین برانگیز.          به اعتقاد من هدف این دو پهلوان که یکی خداوند میدان جنگ و دیگریپروردگار تلفیق رنگ است‌، یکسان و همانند است و آن همانا اعتلا و عظمت زادگاه آنان‌،ایران عزیز است‌، ولی بنا به مقتضیات زمان و قرنها فاصله و تحول و دگرگونیهایی که‌حاصل قرون و اعصار است ، راه رسیدن به این هدف والا و مقدس یکسان نیست‌.          یکی ستیز با اهریمنان و جنگ با بیگانگان و پاسداری از حق و داد و جلوگیری از ستم و بیداد را راه نیل به مقصود می‌دانسته و دیگری هنر را وسیله رسیدن به آرمان خودقرار داده است‌. یکی بر رخش می‌نشست و تیغ در چنگ داشت و دیگری سوار بر بالرقیق‌ترین و مردمی‌ترین احساسات و تفکرات ژرف و عمیق‌، قلم در دست گرفته است‌.          او از خون دشمنان‌، زمین را گلگون می‌کرد و این با آمیزش رنگها، سرخی شفق وسفیدی فلق را جان می‌بخشد. تفکر و اندیشه یکی را قدرت عضلات و توانمندیهای‌جسمی‌، نقشه‌های خردمندانه و دقیق جنگی بار بود و خلاقیت و ابداع و معنویت‌دیگری را، طبع نکته‌سنج‌، آرامش روح پرتوان‌، وسعت اندیشه و دید و شناخت‌خطاناپذیر. اگر کوه و دشت و دریا جولانگاه جهان پهلوان بود، تمامی پدیده‌های طبیعت‌در سیر نگاه نافذ و تازه‌جوی پهلوان معاصر قرار دارد و الهام بخش او در آفرینش‌های‌هنری است‌.          هر دو فرزند برومند ایران‌زمین و یگانه روزگار خویش‌اند و در قلب هم‌میهنان‌خود جای دارند. هر دو خیلی زود و پیش از آنچه رسم زمان بود و انتظار می‌رفت واردمیدان عمل شدند. جهان پهلوان در نوجوانی و جواد رستم که متولد سال 1298خورشیدی است در خردسالی‌. شرح زندگی یکی را همگان می‌دانند و زندگینامه دومیاز زمانی آغاز می‌شود که جواد رستم پنج ساله بود:          جواد در پنجمین بهار زندگی و بامداد نخستین روز فروردین‌ماه که آغاز عید نوروز فرخنده است برای دیدار نیایش که روحانی تقوا پیشه‌ای بود، همراه پدر و مادر به‌ خانه پدربزرگ رفت و قلمدانی منقوش و زیبا به‌عنوان عیدی دریافت داشت‌. علاوه بر این‌، پدربزرگ ورق کاغذی که دارای سرمشق «الفبا» بود به جواد داد و از او خواست که‌آن را تمرین و مشق کند. جواد که محو تماشای نقاشیهای روی قلمدان شده و شدیداً تحت تأثیر رنگهای‌آن قرار گرفته بود به جای تمرین و نوشتن الفبا مشاهدات آن روز خود را با دیدی کودکانه‌روی همان کاغذ نقاشی کرد. هنگام ظهر و در موقع صرف غذا که همگان بر گرد سفره جمع بودند پدربزرگ ‌نقاشیها را دید و به جواد گفت‌: اینها چیست‌؟ مجدداً کاغذی و سرمشقی به او داد، آقاجواد این بار هم کار گذشته را تکرار کرد و پدربزرگ علاقه شدید و استعداد جواد رادر نقاشی به پدر جواد یادآوری کرد.          تا هفت سالگی در و دیوار خانه لوح نقاشی جواد بود، تا اینکه او را برای شروع‌تحصیل به مدرسه علمیه اصفهان فرستادند و او ضمن تحصیل‌، نقاشی را هم ادامه داد ومورد تشویق مربیان مدرسه قرار گرفت‌.          شوق فراوان جواد به نقاشی باعث شد که برای تعلیم او به‌طور خصوصی‌، معلمی‌را به خانه دعوت کنند تا نقاشی را با اصول علمی و زیر نظر مربی آگاه بیاموزد. وزیرزاده‌دو سالی با او به‌عنوان مربی و هنرآموز همکاری داشت و سپس هفته‌ای دو جلسه از کلاس درس تیکران در جلفا استفاده می‌کرد و نقاشی از طبیعت را فرا می‌گرفت‌.          در کلاس ششم بود که شبیه مدیر و ناظم مدرسه را کشید و همچنین شبیه استادتوس فردوسی را و آنگاه شبیه لرد بیدین پاول‌، رییس پیش‌آهنگی آن روز جهان را ترسیم‌کرد که در سالن پیش‌آهنگی نصب شد و علاوه بر اینکه مورد تشویق فراوان قرار گرفت‌،جوایزی نیز دریافت داشت‌.          البته این شوق و علاقه فراوان به نقاشی‌، مانع جواد در فراگیری دروس مدرسه‌نگردید و وی به مثابه شاگردی ممتاز با معدلی نسبتاً بالا دوره ابتدایی را سپری کرد وهمین معدل خوب باعث شد که در دبیرستان سعدی که از دبیرستانهای سطح بالای شهربود پذیرفته شود.          یک سال محصل دبیرستان سعدی بود. آنگاه آگهی تأسیس «هنرستان هنرهای زیبا» در اصفهان نظر او را جلب کرد و اولین نفری بود که در هنرستان ثبت نام کرد. ابتدا زیرنظر عیسی بهادری به مدت یک سال به طبیعت‌سازی پرداخت و تعلیم نقشه فرش دید.          در سال دوم‌، رشته اختصاصی او را مینیاتور قرار دادند و مدت پنج سال در این رشته‌زیر نظر استادان خبره تحت تعلیم بود و با معدل 19 از عهده امتحانات پایان سال برآمد.          سرپرست هنرستان‌، این استعداد و توانایی را در او تشخیص داد که می‌تواند معلمی دلسوز و هنرآموزی آگاه باشد، از این‌رو، بلافاصله پس از فراغت از تحصیل به کار در هنرستان دعوت شد و مدت دو سال با سمت هنرآموز، تعلیم فرزندان این مرز و بوم را برعهده داشت‌. در این موقع به دانشکده هنرهای زیبای تهران راه یافت‌. در این دانشکده‌ مدت دو سال تحت تعلیم استادان بزرگواری چون استاد حیدریان» قرار گرفت و درهمین ایام بود که در نمایشگاه مینیاتور اصفهان شرکت کرد و رتبه اول را حایز شد.          استاد رستم سفرهایی به اروپا کرد و سه نمایشگاه در کشور انگلستان برگزار کرد و آثار او مورد توجه فراوان قرار گرفت‌. پس از بازگشت از این سفر موفقیت‌آمیز به‌استخدام آموزش و پرورش درآمد و در هنرستان مشغول به کار شد. سی سال صادقانهخدمت کرد و حاصل این سی سال فداکاری و تعلیم‌، پرورش و تربیت استادان بزرگی‌چون فرشچیان‌، مصری پور، امیرهوشنگ جزی‌زاده‌، طائی‌، برادران اخوت‌، کاوش‌، بهمن‌زاده و مرحوم یسایی شاجانیان بود که اینان خود از اعجوبه‌های دنیای هنرند.          استاد در سال 1354 خورشیدی بازنشسته شد تا به استراحت بپردازد و بیرون ازبرنامه‌های رسمی‌، آزادانه در کارگاه شخصی خود ذوق سرشارش را به یاری دستهایتوانایش درآورد تا زاده‌های ذوق سلیمش شگفتی بر شگفتی فزاید.          استاد تاکنون افزون بر سیصد تابلوی مینیاتور به جهان هنر عرضه داشته است‌. دررشته‌های طراحی قالی‌، گچ‌بری‌، کاشی‌، برجسته کاری با طلا و نقره ، قلمزنی ، طراحیزری‌، منبت کاری‌، موزائیک چوب‌، آثار فراوان و جالبی خلق کرده است . بیش از35 نمایشگاه از کارهای استاد جواد رستم در کشورهای انگلستان‌، ایتالیا، بلژیک‌، ژاپن وداخل کشور برپا شده است‌.          استاد رستم در سال 1337 همراه با زنده‌یادان مصورالملکی و بهزاد در نمایشگاه ‌بین‌المللی بروکسل شرکت کرد و موفق به اخذ دیپلم و مدال طلا و تقدیرنامه گردید. تذهیب مهمان‌سرای عباسی در آغاز امر در برنامه کار استاد رستم بود.          بیرون از مرزهای کشور، خاصه در شیخ‌نشین کویت نمونه‌هایی از طراحی‌های‌گچبری رستم وجود دارد. تابلویی از او زینت‌بخش موزه سلطنتی انگلستان است و تابلوهایی در موزه هنرهای ملی ایران دارد.  

عیب شناسی فرش

به نام حضرت دوست

موضوع :شناخت عیوب فرش و چگونگی کنترل و نظارت بر پروسه بافت

نوشته :عبدالله احراری عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی طبس

وسرپرست اداره فرش سازمان بازرگانی خراسان رضوی

 

 

کنترل های کیفی بافت شامل

1- بافت فرش بر طبق نقشه

2ـ استفاده از گره های استاندارد

3ـ پود کوبی دقیق بعد از هر رج اعم از پود زیر و رو

4- استفاده از قلاب و سیخ پود کشی

5ـ پرهیز از دو گانگی در بافت

6ـ پایین کشی صحیح مقدار بافته شده ودوخت سالم

7ـ کنترل نظم چله ها در حین بافت و میزان کشش آنها در حین بافت

8ـ کنترل روی گیری و پرداخت فرش

9ـ کنترل نحوه بریدن فرش از روی دار

 

کنترل کیفی دستگاه قالیبافی شامل

1ـ نصب صحیح و دقیق دستگاه

2ـ عدم انحنا و خمیدگی در هیچ یک ار قسمت های دستگاه

3ـ مقاومت کافی دستگاه با توجه به ابعاد و رجشمار فرش و سبک بافت

4ـ فاقد گره بودن سردار و زیر دار

5ـ تمایل بالای دار به سمت عقب  بطوریکه بافنده مسلط بر دار باشد

 

 کنترل کیفی مواد اولیه شامل

1ـ تمیزی و یکنواخت بودن الیاف پشم ،پنبه و ابریشم مصرفی

2ـ رسیدگی و تابندگی مطلوب

3ـ وجود حداقل %3 چربی در پشم مصرفی

4ـ ظرافت جعد ،انعطاف پذیری ،قابلیت جذب رطوبت و  رنگ خامه مصرفی

کنترل کیفیت چله دوانی شامل

1- نصب صحیح دستگاه چله دوانی

2- تناسب نمره و تعداد لای نخ چله با رجشمار

3ـ محاسبه صحیح طول نخ تار

4- محاسبه صحیح تعداد نخ های تار با توجه به نقشه

5ـ تاب یکسان نخهای چله

 

عیوب نقشه فرش

1ـ عدم اصالت طرح و رنگ

2ـ خلوت بودن نقشه

3ـ شلوغ بودن نقشه

4ـ عدم تناسب تقشمایه با رجشمار

5ـ عدم پخش صحیح رنگ ها

6ـ عدم دقت در ترسیم واگیره ها

7ـ عدم تقارن نقشمایه ها در نقشه های واگیره ای

8ـ عدم تناسب نقش مایه های حواشی با میانکار

9ـ عدم تناسب سطوح

10ـ عدم استفاده از تضاد های رنگی مختلف

11ـ رعایت نکردن سلیقه مشتریان

 

پوکی فرش

1ـ گره جفتی زدن

2ـ پود نسبت به رج شمار ضخیم تر است

3ـ بی گره بافی (گره u) یا همان گره اسپانیایی

4ـ پشم باف نسبت به رجشمار نازکتر است

5ـ زیاد اره قشو کشیدن به فرش

 

متفاوت بودن مواد اولیه

1ـ دو رنگی ایجاد می شود

2ـ دو دستی ایجاد می شود

3ـ مقاومت متفاوت در برابر عوامل طبیعی

4ـ سره دار شدن

5- رگه دار شدن

 

ریزش گلیم باف سرهای فرش

1ـ فرش سربندی نشده است

 

ذرتی شدن

1ـ نامرغوب بودن پشم

2ـ زیاد قشو کردن و سرکش کردن  گرههای فرش

3ـ در پرز چینی دقت نکردن

4ـ نامنظم پرداخت کردن

5ـ کار کردن فرش در زیر پا به مرور زمان

6ـ دو دست شدن بافت

7ـ بی گره بافی

 

ترکیدگی هنگام بافت فرش

1ـ زیاد ماندن بیش از حد فرش روی دار

2- کم دوام بودن نخ چله

3ـ نارکتر بودن نخ چله نسبت به رجشمار

4ـ پیچ های دار زیاد سفت باشد

5- تیز بودن نبشی زیر دار

6ـ از ضخامت خامه کم کردن و به ضخامت پودافزودن

7ـ هنگام پایین کشی ابزار تیز بافت داخل تار باقی بماند

 

لول شدن کنار فرش

1- تاب داشتن پود ضخیم     

2ـ سفت کشیدن پود بیش از حد

3- ضخیم یا نازک بافتن گره ها    

4- نا هماهنگ شانه زدن پود نازک

5- سفت و شل بودن تار ها    

6ـ سفت پیچیدن بیش از حد شیرازه ها

7ـ شل پیچیدن شیرازه ها  

8- فاصله دار بودن تارها

9- عدم رعایت اندازه ها و پخش منظم چله ها موقع پایین کشی

10ـ منظم نبافتن 

11ـ بالا و پایین رفتن دم کار هنگام بافت

12ـ نا هماهنگ بودن گره ها با رجشمار  

13- سالم نبودن دستگاه و خمیدگی سر دار و زیردار

14ـ عدم پخش چله ها در سر دار       

15ـ رد نکردن پود از تسمه های عمودی در کنار فرش

 

شانه دار شدن

1- تراکم چله ها در یک طرف قالی

2ـ شل شدن چله در یک طرف دار

3- عدم کوبیدن یکنواخت شانه

4- موازی نبودن سردار و زیر دار

5- مهار نبودن چله ها در شیوه چله کشی ترکی

6- یکنواخت نبودن قطر زیردار در دستگاه قالیبافی گردان فارسی

 

رگه رگه شدن

1- قیچی کاری نا مطلوب

2- پرداخت نامطلوب

3ـ زدن گره با با ساق های نا یکنواخت 

 

رگه دا رشدن

1ـ نا منظم کوبیدن پود ها

2ـ مواد اولیه متفاوت

3ـ دو دست شدن بافت

4ـ استفاده از خامه متفاوت  بویژه دربافت قالی های با طرح واگیره ای 

5ـ تابش نور مستقیم آفتاب به بخشی از فرش بافته شده

 

شمشیری شدن

1ـ گلیم بافی زیر بافت استقامت نداشته باشد

2ـ محکم زدن بیش از حد شانه زدن در هنگام گلیم بافی

3ـ کج بودن و انحنا داشتن چوب زیر دار

4ـ قرار ندادن تخته یا میله زیر گلیم بافی

5ـ استفاده از طناب پلاستیکی جهت سفت نمودن

نخ های چله در زیر دار گردان فارسی

6ـ عدم یکنواختی  در واریز نخ های چله قسمتهای

 میانی و کناری فرش

7ـ مهار نکردن نخ های چله

 

تمام نشدن نقشه بعد از رسیدن به اندازه مورد نظر

1- تراکم تار ها زیاد باشد

2- شانه شل زده شود

3- تعویض پودها و استفاده از پود ضخیم تر نسبت به رجشمارقبلی

4- عدم تناسب نخ با رجشمار

5ـ ضخیم بافتن گره

6- بدون حساب و محاسبه نقشه کشیدن

 

شکستن دستگاه بافت در حین بافت

1ـ شانه زدن

2- کج شدن

3ـ جمع شدن

4ـ باز شدن

 

چاک دار شدن

1ـ سفت کشیدن نخ پود

2- فاصله دار بودن پود ها به هنگام گردش پود

 

شکستگی فیزیکی

1- در حین بافت مسیر پود ضخیم عوض شده باشد

2ـ دو بار پود دادن باعث ایجاد این نوع شکستگی می شود

جمع شدن (کسر دار شدن)

1ـ نازک بودن خامه پشمی مصرفی

2ـ تراکم کم چله

3ـ نازک تر کردن پود

4ـ محکم کوبیدن پود ها

 

گشاد شدن (باز شدن یا شکم دار شدن)

1- ضخیم بودن پشم خامه

2- تراکم بیش از حد چله

3ـ ضخیم تر کردن چله

4ـ شل کشیدن پود ها

5ـ محکم کوبیدن پودها

 

هم اندازه نبودن حاشیه

1ـ بالا زدگی فرش

2ـ پایین زدگی

3ـ عدم واریز یکنواخت

4ـ سره دار شدن

 

کیس شدن

1- یکسان نبودن شکل و قطر دو سر زیر دار

2ـ قرار گرفتن شیئی اضافی به هنگام لوله شدن در زیر دار

3ـ عدم رعایت دوخت صحیح فرش به زیردار

4ـ جمع شدن چله ها در ناحیه گلیم بافی قبل از شروع بافت

5ـ کاربرد مواد مصنوعی در خامه ،نخ چله ،پود

6ـ قوس برداشتن سردار و زیردار ،باعث شل شدن نخ های چله می شود

7- اگر نخ چله پشمی باشد و بیش از حد کشیده شود

 

دو رنگی

1ـ متفاوت بودن پشم از نظر جنس

2ـ د بار رنگ شدن خامه فرش

3ـ ممکن است از غلط بافی دو رنگ شده باشد

4ـ بافت فرش متفاوت باشد

5ـ اسنفاده از پشم نامرغوب

6ـ خوب رنگ نکردن پشم طوری که مغز آن رنگ نشود

7ـ عدم شستشوی کامل پشم و نزدودن مواد خارجی از کلاف قبل ازبافت

8ـ پشم را بدون زیر و رو کردن در زیر آفتاب خشک کردن

9ـ فرش روی دار زیاد دار بماند

10ـ عدم تهیه مواد اولیه به مقدرا متناسب

11ـ پشمی که قبل از رنگ شدن بیش از 3% چربی داشته باشد

12ـ استفاده کردن از رنگ های نامرغوب موقع رنگرزی 

 

بی منظمی در گره

1ـ نا صاف بودن خامه بافت

2ـ نا هماهنگ شانه زدن

3ـ عدم یکنواختی در کوبیدن پود ها

4ـ ضخیم یا نازک بافتن در یک ردیف

5- شفت و سل سدن تار ها

6- یکنواخت نبودن نخ چله

7- عدم پیش کشی گرهها

 

غلط بافی

1ـ بافنده نقشه را غلط ببافد

2ـ گوینده نقشه را غلط بگوید

3ـ طراح ممکن است نقشه را غلط ترسیم کند

4ـ عدم تناسب نقشه با رجشمار

5ـ ضخیم و نازک بودن نخ چله

6ـ به جای رنگ مورد نظر در نقشه رنگ دیگری به کار بردن

7ـ در موقع چله کشی رجشمار در 605 سانتیمتر متفاوت باشد

8ـ چند ردیف از نقشه را نبافتن یا تکراری بافتن

 

با لا و پایین زدگی

1ـ ضخامت پود ها کم و زیاد باشد

2ـ ناهماهنگ بودن پشم بافت هنگام بافت

3ـ سفت و شل بودن تار ها

4ـ سفت و شل کشیده شدن پود نازک

5ـ تراکم پیدا کردن پود ها

6ـ از هم فاصله گرفتن تار ها

7ـ نا منظم زدن شانه

 

ساده بافی

1ـ جا به جا بافتن رنگ ها

2ـ حواس بافنده جمع نباشد

3ـ دزدی در نقشه و حذف بخشی از نقشه به صورت عمدی

 

ترنج دار شدن

1- تغییر ضخامت نخ های پود در انتهای نیمه اول یا ابتدا نیمه دوم

2ـ تغییر ضخامت خامه مصرفی در انتهای نیمه اول یا ابتدای نیمه دوم

3ـ شل شدن نخ های چله در انتهای نیمه اول یا ابتدا نیمه دوم

4ـ دو دست شدن بافت با تغییر بافنده

5ـ افزودن رج های فرش یا کاستن از آنها به علت نرسیدن به اندازه مورد نظر

6ـ بهم ریختن نظم چله ها

7ـ نقشه را در جای خود نبافتن

8ـ سفت بودن نخ های چله در یک طرف نسبت به طرف دیگر

 

لوچه دار شدن

1ـ به هنگام پاره کردن نخ های چله باعث فشار به یک طرف فرش می شود و باعث کشیدگی آن

می شود

2ـ عدم دقت در بافت یک طرف

3ـ اگر چله ها به یک طرف به مقدار قابل توجه شل باشد

4ـواریز نا یکنواخت نخ های چله در دو طرف فرش

 

کج بودن کنار فرش

1ـ اگر پود ضخیم را از دور تسمه های زیر راست رو نکرده باشیم

2ـ عدم استفاده از کجو

3ـ عدم واریز نخ های چله در واحد های بزرگتر از زیردار در سردار

4ـ یکسان نبودن فاصله نخ های چله روی کجو

5- شل بودن نخهای چله باعث بیرون زدگی می شود

6ـ یکسان نبودن فاصله نخ های چله در سردار و زیردارباعث فرورفتگی می شود

7ـ عدم رعایت کجو تا لبه کار

8ـ اندازه بخش کوجی یا شانه بیش از لبه کار نباشد

9ـ پرتاب بودن پود ضخیم

10ـ اگر پود ضخیم بیشتر یا کمتر از حد معمول کشیده شود

 

زود تر تمام شدن نقشه قبل از رسیدن به اندازه مورد نظر

1ـ تراکم تار ها کم باشد

2ـ شانه بیش از اندازه زده شود

3ـ جا انداختن نقشه در حین بافت

4ـ تعویض پود های نازکتر نسبت به پود قبلی

5ـ بیش از حد کوبیدن پود نازک

6ـ عدم تناسب نخ با رجشمار

7ـ نازک بافتن

8- بدون حساب و کنترل نقشه کشیدن

سیمرغ پرنده حکمت و معرفت

سیمرغ پرنده حکمت و معرفت

در فرهنگها آمده است، به ضّم ثالث عنقا را گویند و آن پرنده ای بوده است که2 زال پدر رستم را پرورده و بزرگ کرده، و بعضی گویند نام حکیمی است که زال در خدمت او کسب کمال کرد (برهان – آنندراج- برهان جامع)
در ذیل کلمه «سیرنگ» آمده است: به معنی سیمرغ زیرا که سی رنگ دارد (رشیدی) – سیرنگ بروزن بیرنگ پرنده ایست که آنرا سیمرغ و عنقا خوانند و عنقای مغرب همانست و آن را بسبب آن عنقا گویند که گردن او بسیار دراز بوده است و کنایه از محالات و چیزی که فکر بدان نرسد و اشاره بر ذات باریتعالی هم هست (برهان قاطع) – مرغ داستانی معروف مرکب از دو جزء سین یا سئینه و مرغ . سئینه به لغت اوستا مرغ شکاریست و بشکل سین در کلمه سیندخت مانده و سیمرغ در اصل سین مرغ بوده است. این مرغ نظیر عنقاء عربیست (فرهنگ شاهنامه)- و در کتبی که قدما راجع به حیوانات و طیور نوشته اند یا ضمن «علوم اوایل» از این اجناس اسم برده اند آمده است: «عنقا که آنرا به پارسی سیمرغ گویند. او را در جهان نام هست اما نشان نیست و هر چیزی را که وجود او نادر بود به عنقای مغرب تشبیه کنند. و در بعضی از تفاسیر آورده اند که در زمین اصحاب رس کوهی بود بس بلند بهر وقتی مرغی بس عظیم با هیأتی غریب و پرهای او بالوان مختلف و گردنی به افراط دراز که او را بدان سبب عنقا گفتندی و هر جانوری که در آن کوه بودی از وحوش و طیور صید کردی و اگر صیدی نیافتی از سر کوه پرواز کردی و هر جا کودکی دیدی برداشتی و بردی و چون آن قوم ازو بسیار در رنج بودند پیش حنظلهٔ بن صفوان رفتند که پیغمبر ایشان بود و ازو شکایت کردند. حنظله دعا کرد حقتعالی آتشی بفرستاد و آن مرغ را بسوخت. و زمخشری در ربیع الا برار آورده است که حقتعالی در عهد موسی (ع) مرغی آفرید نام او عنقا و از چهار پای بود و از هر جانب او رویی مانند روی آدمی و او را همچو او جفتی بیافرید و ایشان در حوالی بیت المقدس بودندی و صید ایشان از وحوش بودی که با موسی (ع) انس داشتند و چون موسی بدار بقا پیوست ایشان از آن زمین نقل کردند و بزمین نجد فرود آمدند و پیوسته کودکان را می بردند و طعمه می ساختند. چون خالدبن سنان العبسی بعد از عیسی (ع) به تشریف نبوت سرافراز گشت اهل حجاز و نجد از آن مرغ شکایت کردند (و) او دعا کرد حقتعالی بدعای خالد بن سنان نسل ایشان را منقطع کرد و جز نام ایشان در جهان نماند و بعضی گویند بدعای حنظله ایشان را به بعضی از جزایر محیط انداخت و در آن جزایر فیل و کرگدن و ببر و جاموس و بیشتر حیوانات باشند لیکن او جز فیل را صید نکند و اگر فیل نیابد تنین یا مار بزرگ صید کند و دیگر حیوانات را بواسطه آنکه مطیع اویند متعرض نشود (نفایس الفنون ج ۲ص۱۵۰) – دمیری در حیاهٔ الحیوان ذیل عنوان عنقاء المغرب آورده است که مرغیست عجیب بسیار دور پرواز و در کوهها بیضه نهد و گویند او را باین جهت بدین اسم خوانده اند که در گردنش طوق سپید رنگی است و گفته اند او پرنده ایست نزدیک مغرب الشمس – و قزوینی آورده است که از حیث جثه و خلقت بزرگترین مرغان است، فیل را می باید همانطور که غلیواج موش را رباید، هنگام پروز از بال او صدایی چون صدای رعد قاصف و سیل برخیزد و هزار سال زندگی می کند و چون پانصد سال شد جفت گیری می نماید و هنگام بیضه گذاشتن درد شدیدی حس می کند- ارسطا طالیس در نعت این پرنده آورده است که پرنده ایست شکاری و در منقار او قدحهای بزرگ برای شرب آب تعبیه شده است. ... او را شکمی است چون شکم گاو و استخوانی چون استخوان درندگان و او بزرگترین پرنده گوشتخوار است (دمیری ذیل عنقاء المغرب).
اما این مرغ پرنده ایست آریائی که نامش در اوستا بصورت SAENO MEREGHO (برهان قاطع ص ۱۲۱۱) و در پهلوی SEN- MURV یا سیمرغ پیشوا و سرور همه مرغان و اولین مرغ آفریده شده است (بندهش فصل ۲۴ بند۱۱).
در کتاب CULTS AND LEG?NDS OF ANCIENT IRAN AND CHINA از مرغی چینی بنام "SIEN – HO" اسم برده شده است که مولف کتاب آنرا کلنگ ترجمه کرده و با سئنه اوستائی و یا مرغ دیگر در اوستا بنام VAREGHAN (بال زن) که مترجمین آنرا عقاب و شاهین ترجمه کرده اند مقایسه نموده است (ص۴۶ تا ۵۲) و حکایت سیمرغ افسانه ای شاهنامه را نیز با افسانه ای مانند آن که در آثار چینی موجود است تطبیق نموده (ص ۱۳ تا ۱۸) و فصلی راجع به سیمرغ و مرغ رخ چینی آورده است. (ص ۱۲۲) مرحوم صادق هدایت که نسخه ای ازین کتاب را بمن داد در حاشیه ص ۱۵ کتاب که بحث راجع به سیمرغ است نوشته است سیمرغ باید سیمرغ = مرغ چین باشد. – در اوستا و آثار پهلوی آشیانه این مرغ بلند پرواز در بالای درختی است که در میان اقیانوس فراخ کرت واقع است. هر وقت که از روی آن درخت برمی خیزد هزار شاخه از آن می روید و هر وقت که بروی آن فرود می آید هزار شاخه از آن شکسته تخمهای آنها پاشیده و پراکنده می گردد (ر. ک: یشتهاج ۱ حاشیه ص ۵۷۵ تا ۵۷۷) و نیز در فروردین یشت از کسی باسم SAENA AHUM STUT نام برده شده است که نماز اهون (یثااهو) را بجای می آورد و در فقره ۱۲۶ همین یشت از سه تن یاد شده که از خاندان سئن هستند و در کتاب هفتم دینکرد فصل ۶ بند ۵ آمده «در میان دستوران راجع به سئن که او صد سال پس از ظهور دین متولد شد و دویست سال پس از ظهور دین در گذشت او نخستین پیرو مزدیسناست که صد سال زندگی کرد و با صد نفر از مریدان خویش بروی این زمین پدید آمد.»

(یشتها ج ۲ حاشیه ص ۸۲) بی شک بین دو مفهوم سئنه اوستائی و سیمرغ فارسی یعنی اطلاق آن مرغ مشهور و نام حکیمی دانا رابطه ای موجود است. برای توضیح این معنی ر. ک. (ح – برهان از دکتر معین ص ۱۲۱۱) و برای اطلاع بیشتر از افسانه های مربوط به سیمرغ در آثار فارسی بمقاله فاضلانه همان مولف دانشمند در مجله ایران لیک، جلد ۲۸، شماره ۱، ص۱۱-۱ رجوع شود که در آن از جمله می نویسند: «در روایات و داستانهای ملی ما (شاهنامه) سیمرغ بدوگونه جلوه کرده است، نخست اسم نوع پرنده ای عظیم الجثه است که بر فراز کوه آشیانه و نیرویی بزرگ و قدرتی عظیم دارد ولی او نیز فانی گردد.»- رستم در خوان پنجم از هفت خوان باین سیمرغ بر می خورد و او را می کشد (ر. ک. شاهنامه ج ۳ ص ۲۷۱ و شاهنامه ثعالبی ص ۱۴۶). «دوم اسم خاص ظاهراً پرنده ای از نوع اول که دارای دانش و حکمت است و در داستان وی بویی از بقا استشمام می شود و همین سیمرغ که یاد آورسئنه اوستاست.» – این سیمرغ بشرحی که در شاهنامه باید دید تن نوزادی را که پدرش سام او را بدور افکنده بود به البرز کوه می برد تا خوراک جوجگان خویش سازد ولی از جانب بارگاه الهی:
بسیمرغ آمد صدایی پدید که ای مرغ فرخنده پاک دید
نگهدار این کودک شیرخوار کزین تخم مردی در آید ببار
سیمرغ هم بنا بامر حق به تربیت زال همت می گمارد تا جوانی برومند می شود و چون خبر او به سام می رسد برای یافتن فرزند به البرز کوه می رود و به مکمن سیمرغ می رسد که:
یکی کاخ بد تارک اندر سماک نه از رنج دست و نه از آب و خاک
و سیمرغ از واقعه آگاه می شود زال را که به آواز سیمرغ سخن می گفت و همه هنرها آموخته بود وادار می کند که نزد پدر رود و از پر خویش باو می دهد تا در هنگام سختی بر آتش افکند تا سیمرغ بمدد او شتابد چون او را نزد پدر می آورد سام:
فرو برد سر پیش سیمرغ زود نیایش همی بافرین بر فزود
که ای شاه مرغان ترا دادگر بدان داد نیرو و ارج و هنر
که بیچارگانرا همی یاوری به نیکی بهر داوران داوری
ز تو بدسگا لان همیشه نژند بمان همچنین جاودان زورمند
(ر. ک. : شاهنامه ج ۱ ص ۱۰۶ تا ۱۱۳)
سیمرغ دو بار در هنگام سختی بفریاد زال می رسد یکی هنگام زادن رستم که بعلت بزرگی جسم از زهدان مادر بیرون نمی آمد و کار رودابه - زن زال و مادر رستم - به بیهوشی مرگ می کشد و زال ناچار پری از سیمرغ را در آتش می نهد و او حاضر می شود و دستور می دهد تا شکم مادر را بشکافند و فرزند را بیرون آورند و گیاهی را با شیر و مشک بیامیزند و بکوبند و در سایه خشک کنند و پس از بخیه زدن شکم رودابه بر آن نهند و پر سیمرغ بر آن مالند تا بهبود یابد (ر. ک: شاهنامه ج ۱ ص ۱۷۶) دوم در جنگ رستم و اسفندیار که چون رستم در مرحله اول جنگ از اسفندیار شکست می خورد و مجروح و افکار به خانه بر می گردد زال برای بار دوم پر سیمرغ را در آتش می نهد و سیمرغ حاضر می شود:
چو سیمرغ را دید زال از فراز ستودش فراوان و بردش نماز
به پیشش سه مجمر پر از بوی کرد ز خون جگر بر رخش جوی کرد
سیمرغ این بار هم بشرحی که در شاهنامه باید دید زخمهای رستم را علاج می کند و او را بدرخت گز که در ساحل دریای چین می رویید، راهنمایی می کند و تیری دو شاخ که قاتل اسفندیار بود به او می دهد (ر. ک. شاهنامه ج ۳ ص ۳۵۵ تا ۳۵۸ و شاهنامه ثعالب ص ۱۶۹). داستانهای مذکور سبب شده که سیمرغ (سیرنگ) را حکیم و دانایی باستانی تصور کنند. «در رساله (زردست افشار) ترجمه دادپویه ابن هوش آئین از رسائل فرقه آذر کیوان جملاتی حکمی از او تحت عنوان «حکیم کامل مرتاض سیمرغ که از دوری از جهانیان و اعراض از اغراض فاسده فانیه دنیویه او را بدین نام یعنی عنقا خواندند» نقل کرده است- در نزد صابیان عراق داستان دلکش «سیمرغ و هرمز شاه» متداول است و نیز در داستانهای عامیانه (فولکلور) ایران حکایتهای لطیف از سیمرغ باقی است از جمله داستان «دژ هوش ربا» و «سیمرغ (مرغ) هادی و راهبر بسوی مرغ حکیم.» (ایران لیک ذیل مقاله سیمرغ)
برای اطلاع از تعبیرات دیگر در باره سیمرغ رجوع شود به:
THE DOG- BIRD, SENMURV – PASKUDJ تالیف C. TREVER طبع لنین گراد، ۱۹۳۸ و نیز مقاله "THE SENMURV" توسط P.O. HARPER در THE METROPLITAN MUSEUM OF ART BULLETI سال ۱۹۶۱ ص ۹۵ و بعد، و به مقاله E. BENVENISTE
بنام: ,"LES NOMS DE L, OISEAU EN IRANIAN"
PAIDEUMA, MITTEILUNGEN ZUR KULTURKUNDE, BAND VLL, JULI ۱۹۶۰, HEFT ۴/۶ (FESTSCHRIFT H. LOMMEL)
سیمرغ در قصص انبیاء: جویری در قصص الانبیاء خود، در ذیل عنوان «حدیث سلیمان با سیمرغ» حکایتی مفصل آورده است و مختصر آن اینست که در محضر سلیمان سخن از قضا و قدر می رفت و سیمرغ منکر آن شد و گفت من قضای الهی را بگردانم. سلیمان گفت دختر و پسری از دو پادشاه در مشرق و مغرب زمین بوجود آمده اند و حکم قضاست که این دو با هم ازدواج کنند. اگر می توانی این قــَدَر بگردان. سیمرغ بهوا شد تا بدانجا رسید که مملکت مغرب آنجا بود نگاه کرد دایگانرا (دایه گان را) دید که دختر را نگاه داشته اند چون سیمرغ را دیدند از هیبت او بگریختند. دختر در گهواره بود سیمرغ در آمد و دست فرو کرد و او را برداشت و بهوا برد، چه دست و پای سیمرغ همچو دست و پای آدمیست. آن دختر را از هفت دریا گذرانید و بفراز درختی برد که بر سر کوه بسیار بلندی روییده است و روزها نزد سلیمان می آمد و شبها به پرورش او قیام می کرد. اما پسر پادشاه مشرق چون بسن رشد رسید درصدد بر آمد که سرچشمه نیل را بیابد و مشقتها کشید تا بزیر همین درخت آمد که از زیر آن نیل جاری بود و با دختر ازدواج کرد و پس از یکسال فرزندی از آنها بوجود آمد. سلیمان سیمرغ را امر کرد تا آنها را که در پوستینی سترک پنهان شده بودند نزد او آورد و چون آنها از پوست بیرون آمدند «سیمرغ خجل شد و بقضا و قدر ایمان آورد و به هوا برشد و بدریاها بگذشت و بعد از آن هیچکس سیمرغ را ندید.»(جویری ص ۱۹۸ تا ۲۰۲)

سیمرغ از نظر صوفیان: سهروردی در رساله عقل سرخ ضمن قصه زال و رستم و اسفند یار آورده است: «سیمرغ آشیانه بر سر طوبی دارد. بامداد سیمرغ از آشیانه خود بدر آید و پـَـر بر زمین باز گستراند. از اثر پر او میوه بر درخت پیدا شود و نبات بر زمین. (ص ۹) و در سیمرغ آن خاصیت است که اگر آینه یا مثل آن برابر سیمرغ بدارند هردیده که در آن آینه نگرد خیره شود.(ص ۱۱) پیر را پرسیدم که گویی در جهان همان یک سیمرغ بوده است؟ گفت آنکه نداند چنین پندارد و اگر نه هر زمان سیمرغی از درخت طوبی بر زمین آید و اینکه در زمین بود منعدم شود معاًمعاً. چنانکه هر زمان سیمرغی می آید این چه باشد نماند.» (ص۱۱)
و در رساله صفیر سیمرغ آورده است: "هر آنکس که در فصل ربیع قصد کوه قاف کند و آشیان خود را ترک بگوید و بمنقار خویش پر و بال خود را بر کند چون سایه کوه قاف بر او افتد مقدار هزار سال این زمان که "وان یوماً عند ربک کالف سنهٔ" و این هزار سال در تقویم اهل حقیقت یک صبحدمست از مشرق لاهوت اعظم در این مدت سیمرغی شود که او خفتگانرا بیدار کند. و نشیمن او در کوه قاف است صفیر او بهمه کس برسد ولکن مستمع کمتر دارد همه با اواند (با او هستند) و بیشتر بی اواند (بی او هستند) چنانکه قایل گوید:
با مائی و مارا نه ای جانی از آن پیدانه ای
و بیمارانی که در ورطه علت (بیماری) استسقاء (۱) و دق گرفتارند سایه او علاج ایشانست و برص (۲) را سود دارد و رنجهای مختلف را زایل گرداند. و این سیمرغ پرواز بی جنبش کند و بپرد بی مسافت و نزدیک شود بی قطع. اما بدانکه همه نقشها دروست و الوان ندارد و در مشرق است آشیان او، مغرب از او خالی نیست. همه بدو مشغولند و او از همه فارغ (.) همه از او پرند و او از همه تهی و همه علوم از صفیر آن مرغست، سازهای عجیب مثل ارغنون و غیر آن از صدای آن مرغ استخراج کرده اند. چنانکه قایل گوید:
چون ندیدی همی سلیمان را تو چه دانی زبان مرغان را
و غذای او آتش است و هر که پری از آن پر بر پهلوی راست بندد و بر آنان گذرد از حریق ایمن باشد. و نسیم صبا از نفس اوست از بهر آن عاشقان راز دل و اسرار ضمایر با او گویند. (رساله صفیر سیمرغ سهروردی- خطی از نگارنده ).
و در اصطلاحات خود آورده اند: العنقاء، هوالهباء الذی فتح الله فیه اجسادالعالم (ابن عربی).
هوالهباء الذی فتح الله فیه اجساد العالم مع انه لا عین له فی الوجود الا بالصورهٔ التی فتحت فیه و انما سمی بالعنقاء لا نه یسمع بذکر. و یعقل و لا وجود له فی عینه (تعریفات ص ۱۳۸) و یسمی ایضاً بالهیولی (تعریفات ص ۲۲۸).
گاهی از «سیمرغ آشیانه ی ابدیات» وجود کامل خواجه کائنات را اراده کرده اند که در حقیقت سلسله جنبان باب معرفت و سر حلقه کاملان جهان است (عبهرالعاشقین۲۰) و گاهی از «سیمرغ» جان و روان را اراده کرده اند که عرش آشیان است (عبهرالعاشقین ۱۱۱) و زمانی از «سیمرغ عرش» عقل اول را خواسته اند. (عبهر العاشقین ص ۶۲)
سیمرغ در منطق الطیر: سیمرغ، حقیقت کامله جهان است که مرغان خواستار او پس از طی مراحل سلوک و گذشتن از عقبات و گریوهای مهلک کوه قاف خود را به او می رسانند و خویش را در او فانی می بینند.
حاصل کلام آنکه این مرغ و افسانه او اصلاً آریائیست و ارتباطی با عنقای آفریده شده در زمان موسی (ع) و نفرین شده خالدین سنان یا خنظله بن صفوان و GRIFFIN مغربیان ندارد از همان دیر زمان صورت افسانه ای بخود گرفته و مقامی والا یافته است و در مذهب زرتشت و آثار صوفیان ایران به حکیمی روحانی و یا کاملترین وجود بشری تعبیر شده و عارفان کامل خاصه شیخ فرید الدین عطار او را منبع فیض و سر چشمه هستی یا وجود باریتعالی تصور کرده اند که کاملان جهان که مرغان بلند پرواز این دیر ِ رند - سوزند تمام همّ خود را صرف شناسایی او می نمایند و با همت مرشدان خویش می کوشند که پس از طی مراحل سلوک و گذشتن از مخاوف و مهالک راه جان چون قطره ای که در پهنای دریا محو می شود خود را باین مرغ بی نهایت برسانند و در اقیانوس عنایات او محو و فانی شود
پاورقی:
۱) بیماری که مریض آب بسیار خواهد.
۲) پیسی – بیماری که پوست نقاط مختلف بدن مریض شده و دارای لکه های کم و بیش وسیع سفید می شود.
منابع
منطق الطیر مقامات طیور- شیخ فریدالدین عطار نیشابوری به اهتمام سید صادق گوهرین
منتخب اللغات، تالیف عبدالرشید الحسینی مدنی ، نسخه خطی متعلق به نگارنده
معجم البلدان یاقوت حموی- در ده جلد چاپ – مصر، سال۱۳۲۳ هجری قمری
یشتها- ادبیات مزدیسنا- یشتها در دو جلد، قسمتی از کتاب مقدس اوستا، تفسیر و تالیف پور داود
فرهنگ مصطلحات عرفاء – تالیف سید جعفر سجادی، چاپ تهران، چاپخانه مصطفوی، سال ۱۳۳۹ هجری شمسی
قصص من القرآن- تالیف محمود زهران، طبع دارالکتب عربی مصر، چاپ اول ، سال ۱۳۷۵

برخی از واژه ها در فرش

فرش

کلمه‌ای است عربی و به هر آنچه که گستردنی باشد گفته می‌شود معادل فارسی آن قالی، قالیچه و ... می‌باشد

 

تار (چله)

نخهایی هستند نازک، چند لا شده و پرتاب که معمولاً از جنس پنبه بوده و برای بافت فرش بایستی بر روی دار بطور عمودی نصب گردند و وظیف آن نگهداری گره‌های فرش می‌باشند. جنس چله‌ها برای فرشهای ریزبافت به منظور برخورداری از استحکام لازم، ابریشمی انتخاب می‌شوند و در فرشهای بافت مناطق عشایری و روستایی جنس چله‌ها را به جهت مقاومت بیشتر در برابر سرما و رطوبت و همچنین ایجاد نرمی و انعطاف لازم در فرش که برای کوچ کردن امری ضروری است از پشم انتخاب می‌نمایند.
 

نمره

به تعداد کلافهای (HANK) 840 یاردی (یک یارده = 44/91 سانتیمتر) نخ پنبه‌ای یک لا در یک پوند (یک پوند = 59/453 گرم) می‌گویند و معمول] نمره نخ یک لای پنبه‌ای مورد استفاده در قالیبافی 5، 10، 20 و بعضاً 40 می‌باشد.
 

پنبه

الیاف سلولزی است که از غوزه گیاه پنبه به دست می‌آید و بر اثر سوختن بوی کاغذ سوخته از خود متصاعد می‌نماید و پس از دور شدن از آتش خاموش می‌شود و خاکستری نرم و پودر مانند باقی می‌گذارد.
 

دنیر

واحد اندازه‌گیری ضخامت الیاف ابریشم است و به وزن 9000 متر لیف ابریشمی بر حسب گرم گفته می‌شود لذا برعکس عدد متریک هر چه عدد دنیر بیشتر شود لیف ابریشمی ضخیمتر می‌گردد. دنیر 60 الی 160 در قالیبافی مصرف دارد و ظریفتر از آن (کمتر از دنیر 60) را در پارچه‌بافی استفاده می‌نمایند.
 

ابریشم

الیاف بسیار بلند پروتئینی هستند که کرم ابریشم برای تولید پیله در اطراف خود ترشح می‌کند.

متریک

واحد اندازه‌گیری ضخامت خامه پشمی مورد مصرف در قالیبافی است. به عدد طولی خامه پشمی یک لا بر حسب متر که وزن آن یک گرم باشد می‌گویند لذا هر چه عدد متریک بیشتر بشود خامه پشمی یک لا ظریف‌تر می‌گردد. متداولترین اعداد متریک در خامه‌ها 3 الی 10 می‌باشند.
 

خامه

اصطلاحاً در هنر فرشبافی به نخ پشمی مورد استفاده برای پرزهای فرش است که به صورت دو لا تهیه می‌شود خامه گفته می‌شود.
 

پشم بهاره

پشمی است که طی روزهای آخر زمستان یا اول بهار، قبل از بارش اولین باران بهاری بر روی گوسفندان چیده شده باشد که بخاطر داشتن لطافت و طول زیاد و نداشتن خار و خاشاک از پشم پاییزه مرغوبتر است.

کرک

الیاف ظریف لابلای موی بز یا شتر است و لیکن در فرش، به الیاف ظریف و بلند پشمی (مانند پشمهای گوسفندان نژاد مرینوس در استرالیا و یا بلوچ) کرک گفته می‌شود.
 

پشم

لیف پروتئینی و مجعد است که روی پوست گوسفندان می‌روید و بر اثر سوختن بویی مشابه بوی موی سوخته از خود متصاعد

 می‌نماید و پس از دور کردن شعله خاموش می‌شود و خاکستری نرم و پودر مانند باقی می‌گذارد.

 

کمانه

چوب یا قطعه‌ای لوله‌ای شکل است که محل چله‌های زیر و رو را در فرش تغییر می‌دهد و باعث می‌شود تا یک ردیف ضربدری در چند سانتیمتری دم بافت بوجود آید.
 

 چله کشی

به نصب تار بر روی دار جهت بافت فرش به صورتی که تار‌ها یک در میان زیر و رو باشند چله‌کشی می‌گویند چله‌های زیر در پشت فرش قرار گرفته و توسط بدنه‌های پرز پوشانده می‌شوند و چله‌های رو نیز در داخل فرش قرار می‌گیرند عمل چله‌کشی به سه روش فارسی و‌آذری و یا تلفیقی انجام می‌شود.
 

طول پرز

به ارتفاع پرزهای فرش گفته می‌شود.

 

ریشه

به پایه و اساس هر چیزی ریشه گویند که در فرش پایه و اساس را جفت چله‌ها (یک چله زیر و یک چله رو) یعنی همان ریشه‌ها انجام می‌دهند. بدیهی است که اگر ریشه‌های فرش (جفت چله‌ها) را از ساختمان فرش خارج کنیم آن فرش کاملاً از هم گسیخته می‌شود و این ریشه‌ها هستند که پس از نصب بر روی دار امکان بافت را میسر ساخته و ابعاد و رجشمار فرش را مشخص می‌نمایند.
 

رجشمار

به تعداد رجهای بافته شده (یا گره‌های زده شده) در یک گره ذرعی رجشمار می‌گویند. اندازه گره ذرعی بستگی به سبک بافت فرش (آذری یا فارسی) دارد.
 

رج

به ردیف طولی و عرضی گره‌ها رج می‌گویند.

 

گره ذرعی

به 16/1 ذرع و یا به 4/1 چارک گره ذرعی می‌گویند که در مناطق فارسی‌باف 5/6 سانتیمتر و در مناطق آذری‌باف 7 سانتیمتر است.
 

چارک

به 4/1 ذرع، چارک گفته می‌شود که در مناطق فارسی‌باف 26 سانتیمتر است و در مناطق آذری‌باف 28 سانتیمتر است.
 

ذرع

واحد اندازه‌گیری طول فرش از قدیم می‌باشد که در مناطق فارسی‌باف معادل 104 سانتیمتر و در مناطق کرمانی‌باف 108 سانتیمتر و در مناطق آذری‌باف 112 سانتیمتر است.

گره‌زدن

به تاباندن خامه‌های پشمی یا ابریشمی به دور چله‌های فرش در حین بافت گره زدن می‌گویند.

 

سرترنج

معمولاً در ابتدا و انتهای طرح ترنج قالبی به همراه اجزا طرح کشیده می‌شود که اصطلاحاً به آنها سرترنج می‌گویند.
 

ترنج

به بخش مرکزی فرش که معمولاً مدور یا بیضی شکل است ترنج گفته می‌شود.
 

زمینه

بخشی است در میان فرش که گلها و اجزا طرح بر روی آن نقش بسته‌اند و اغلب در رنگهای لاکی، کرم و سرمه‌ای انتخاب می‌شود

 

حاشیه

معمولاً به دو شکل باریک و پهن اطراف طرح مرکزی فرش را می‌پوشاند و وجود یک حاشیه پهن در میان حاشیه‌های باریک باعث می‌شود تا تعداد آنها فرد باشد.
 

دار

به دستگاه قالیبافی که از چوب یا فلز تهیه شده باشد اصطلاحاً دار گفته می‌شود که اجزا آن عبارتند از: سردار زیردار و راست روها. دارها بسته به نحوه قرار گرفتن بر روی زمین به انوع زیر تقسیم می‌شوند:
الف) دارهای افقی:
دارهایی هستند که به موازات سطح زیمین نصب می‌شوند و بافنده برای بافت بایستی روی آن بنشیند لذا عوارض حادی در انحنای ستون فقرات و شکل لگن خاصره ایجاد می‌شود. دارهای افقی مورد استفاده در خانواده‌های کوچ‌نشین فاقد راست‌روها می‌باشند تا عمل نصب و حمل و نقل به سهولت انجام شود

 

ابزار بافت

به وسایلی که برای بافت فرش مورد استفاده قرار می‌گیرند گفته می‌شود

 

پود رو ( پود نازک)

در این نوع بایستی از تعداد لاها و تاب بیشتری استفاده شود تا پود ضمن نازک بودن از استحکام لازم نیز برخوردار باشد پود نازک از بالای ضربدری عبور داده می‌شود و پس از دور زدن چله‌های زیر و رو بر روی پود زیر به شکل زیگزاگ قرار می‌گیرد.
 

پود زیر (پود ضخیم)

در این نوع پود که نخها در یک جهت تابیده می‌شوند هر چه تعداد لاهای نخ و مقدار تاب آن کمتر باشد بهتر است پود زیر ضخیمتر می‌باشد و از زیر ضربدری چله‌های فرش به طور مستقیم عبور داد می‌شود.

 

پود

پودها نیز معمولاً از جنس پنبه می‌باشند و به صورت افقی در بافت فرش استفاده می‌شوند و وظیفه آن نگهداری چله‌ها در کنار یکدیگر می‌باشد پودها را معمولاً به جهت رویت بهتر (در لابلای چله‌ها) و رفع جمع‌شدگی رنگ می‌کنند که این رنگرزی نیز به دلیل مقرون به صرف بودن و آسانتر بودن بانیل صورت می‌پذیرد. پودها بسته به محل عبور آنها از بالا یا زیر ضربدری و یا ضخامت آنها به انواع زیر تقسیم می‌شوند.

 

سه لا گرد (سه لا سه گرد)

در مناطقی مانند کاشان و اصفهان و ... به منظور ایجاد استحکام در چله‌ها ابتدا نخهای نازک چله را در سه گروه و در جهت عقربه‌های ساعت (S) تاب می‌دهند سپس این سه گروه را روی هم گذاشته و به منظور باز نشدن تاب اولیه در جهت عکس عقربه‌های ساعت (Z) می‌تابند. بدیهی است هر چه تعداد لاها و تاب نخ بیشتر شود استحکام نخ نیز بیشتر می‌شود.

فرش نایین و اصفهان

پیشگفتار

شناخت فرش اصفهان  و نائین

رنگها

رنگرزی

گره

چله

کارگاهها

طرح ها و نقش ها

ابزرها مواد

مصاحبه با دبیر انجمن اتحادیه فرش اصفهان

فهرست منابع و مآخذ

 

 

پیشگفتار

به نام خالق رنگ ها ، به نام خالق طرحها ، به نام خالق فکر و به نام او که هر چه زیبایی است ،‌از اوست، اگر که آموختیم از تو بود ، اگر ساختیم از تو بیاموختیم و هر چه را که هنر گفتیم ، از هنرت که بر جهان گسترانده ای یافته ایم . با نام تو آغاز می کنم تا یادت همیشه آرامش دلم باشد و قوت دستانم ،‌ این تحقیق را برای درس ابزار و مواد فرش , تهیه و تنظیم شده است که به دو روش تحقیقی پرسش و پاسخ و کتابخانه ای انجام گرفته است . در ابتدا به مراجعه به اتحادیه فرش و معرفی به دستند رکاران این کار سپس با مراجعه به کتابخانه موزة معاصر اصفهان ، دانشگاه هنر اصفهان و کتابخانة مرکزی اصفهان پی گیری شد و در انتها در میدان امام و مراجعه و فروشندگان فرش و کارگاههای مربوطه انجام گرفت. این گزارش سراسر نقص به علت کمبود دقت و در شرایط نامناسب تهیه شده ولی امیداوارم ،‌تا گوشه نا چیزی از مطلب را بیان نموده باشم .

 راز عشق و آرامش  یاد گرفتن از دیگری است

 

 

شناخت فرش اصفهان ، فرش نائین

نائین یکی از شهرهای مهم قالیبافی در استان اصفهان است . نائین در حاشیة غربی کویر لوت در 150 کیلومتری شرق اصفهان واقع شده است .

هنگامی که مردم ایران جامة اروپائی را اختیار کردند و بازار فروش پارچه ظریف و زیبای پشمی برای عبا ، که تهیة آن در نائین یک سنت باستانی بود ، رونق خود را از دست داد ،‌مردم این شهر قالیبافی را جایگزین آن ساختند .

قالیبافان این منطقه به رشتن کلافهای ظریف برای تیهة پارچه های نازک و زبر عادت داشتند ، چله های قالیچه را طوری گذاشتند که در هر اینچ 22×22 گره به دست می آمد و به این ترتیب قالیچه های تهیه کردند که از لحاظ ریزی بافت تا آن موقع در ایران نظیر نداشت .

در طرحهای قالی نائین آثار نفوذ طرح شاه عباسی ، که ملهم از نقشهای کاخهای اصفهان هستند به چشم می خورد .

در آمد این منطقه بیشتر از صنعت قالی بافی است . بیشتر این قالی ها ، توسط زنان در خانه ها بافته می شود.

در فرش های نائین در صد بالایی کرک مصرف می شود ، پشم و کرک این فرش ها از نظر ظرافت و کیفیت امتیاز بالایی دارد . الیاف پشم نائین ظریف تر و نرم تر از پشمی است که معمولاً در سایر نقاط فلات ایران به دست می آید .

رنگها : رنگهای مشخصه قالیهای نائین از درجات مختلف آبی روشن ، سفید ، شیری ، خاکستری روشن و گاهی در فرشهایی ، در زمینة آنها آبی تیره ، قهوه ای یا ندرتاً قرمز بکار می رود .

البته در فرشهای نائین آبی روشن ، کرم و بژ دیده می شود و در زمینه قالیها ، عدم استفاده از قرمز قرمز لاکی کاملاً مشخص است و قالی به رنگ لاکی و طلایی به ندرت دیده می شود .

تعداد رنگهای مصرفی در فرش نائین 11 رنگ اصلی و 4 رنگ فرعی است که بعضی ها آن را 9 رنگ اصلی و 3 رنگ فرعی می دانند .

رنگرزی :‌ اصولاً الیاف در این منطقه به دو روش طبیعی و شیمیایی رنگرزی می شود ، که می توان مهم ترین شهرت ا ین فرش ها را مدیون این کیفیت رنگرزی دانست .

رنگ های طبیعی از موادی چون پوست انار ، پوست گردو ،‌روناس ،‌اسپرک ، برگ مو ، نیل و غیره بدست می آورند .

گره : بافت فرشهای نائین دارای گره فارسی است و دو پود زیر و رو می باشند .

نقص هایی چون کجی ، سره ، نزدن پود ، دو دست شدن ، چند رنگی ، غلط بافی ، بسیار کم دیده می شود و اصولاً کیفیت بافت تا حد استاندارد است .

تار و پود  این قالیها از نخ تابیده بسیار ظریف و یا ابریشم طبیعی است ،‌چون در این فرشها از پشم و یا ابریشم به صورت مخلوط استفاده می شود ، سطح فرش گاه ناهموار می نماید بنابراین پرز این قالی را کوتاه تا بسیار کوتاه می چینند .

چله‌: نخ چلة مصرفی ، بیشتر نخ پنبه ای است و گاهی از چله ابریشم مورد استفاده است . در واقع همان نخ چله ای که در مناطقی چون اصفهان و کاشان مصرف می شود البته هم اکنون استفاده از چله ابریشمی بسیار زیاد و رایج شده است .

دارها : عموماً دارها در این مناطق چوبی است که در حال تبدیل شدن به فلزی است روش نصب دار و چله کش و پایین کشی فرش ، مشابه مراکزی نظیر اصفهان و کاشان است . دارهای این منطقه عمودی می باشد .

کارگاهها : اصولاً کارگاههای متمرکز در این مناطق بسیار کم است ، بیشتر فرش ها بوسیله بافندة در خانه ها بافته می شود ، ولی در کارگاههای موجود اصول استاندارد از نظر روشنی و پر نور بودن محیط و همچنین بهداشت دیده می شود .

طرح ها ونقش ها : اصلی ترین نقش های نائین ، شاه عباسی لچک ترنج با استفاده از ترکیبات اسلیمی و ختایی و نقوش با سنتی ترین طرح های ایرانی رابطه دارد .

نقش ها شباهت زیادی به طرح های قالی های اصفهان دارد . از دیگر نقوشی که در بافتها دیده می شود نقش گنبد ، افشار ، محرابی ، درختی ، لچک ترنج ، کتیبه یی است .

ابزارها : این فرش ها بیشتر با دست بافته می شوند از دفتین فارسی و قیچی فارسی نیزبرای کوبیدن و چیدن استفاده می شود .

مواد : یشترین مواد مصرفی در این فرشها پشم و ابریشم است که مقداری از آنها به صورت سنتی در داخل تهیه می شود و بقیه وارداتی است . که البته بیشترین مقدار مصرفی پشم از پشم بومی خود منطقه می باشد و ابریشم یا از چین وارد می شود و یا از منابع داخلی خریداری می شود .

 

مصاحبه با دبیر انجمن اتحادیه فرش اصفهان :

به طور کلی می توان گفت : شباهت فرش اصفهان و نائین بسیار زیاد و نزدیک بهم است چه از نظر مواد اولیه و چه از نظر نوع طرح و بافت که البته در مصاحبه ای که با اعضای انجمن اتحادیه فرش اصفهان انجام شد ، تفاوتهای کمی مشاهده می شود و آنها اعتقاد دارند نائین یکی از مراکز فرش بافی اصفهان است و از زمان قدیم اینگونه بوده و هست . فرش نائین فرشی است با هویت و با سابقه که در منطقه موفقیت محلی و بومی زیاد دارد از نظر کیفیت ، ثبات رنگ، ابعاد و استحکام و صحت و دقت نقشه بسیار خوب است . که البته در حال حاضر به خاطر رقابت های زیاد و بازار جهانی مقداری از کیفیت آن کاسته شده و یکی از دلایل آن این است که فرش نائین یا با نام فرش نائین در اقصی نقاط ایران بافته می شود و به نام فرش نائین ، اصفهان به فروش می رسد .

در مصاحبه ای که با آقای ماهانی دبیر انجمن اتحادیه فرش اصفهان انجام گرفته است ، که با حوصله و صبر و همچنین با داشتن مشغله فراوان مرا پذیرا شدند به نکات زیر اشاره شد :

 

* مختصری در مورد فرش اصفهان و نائین شرح دهید ؟

فرش نائین به علت قرار گرفتن در منطقه کویری اصولاً دارای رنگهای روشن است و فرش اصفهان چون کشش به سمت جلگه ای دارد از تنوع رنگ بیشتری برخوردار است ، مواد اولیه در هر دو فرش کرک و ابریشم است و نوع طرح و بافت شبیه به هم می باشد .

 

* مواد مصرفی شامل پشم و کرک و ابریشم چگونه تهیه می شود ؟

کرک اصفهان وارداتی است ، پشم 18 تا 26 میکرون اروگوئه ریسندگی شده و تبدیل به کرک می شود . ابریشم مورد استفاده دو نوع می باشد یکی تولیدی ایران که برای قالی های تمام ابریشم مورد استفاده قرار می گیرد که این ابریشم در اطراف اصفهان برای قالی های این منطقه تولید می شود که این ابریشم بسیار کیفیت خوبی دارد و به این دلیل بهتر است که با آب و هوای این منطقه سازگار است و با فرش های این منطقه بسیار هماهنگ است زیرا رنگ کردن این ابریشم بسیار راحت تر است چون می دانیم چگونه ابریشم را بتابیم و همچنین عمل آوردن ابریشم برای رنگ طبیعی هماهنگ است ولی ابریشم دوم که از چین وارد می وشد اولاً کیفیت آن بسیار مرغوب نیست دوماً با رنگهای طبیعی هماهنگ نمی شود بیشتر با رنگهای شیمیایی هماهنگ است .

از ایشان خواستم برای بازدید مرکز تولید ابریشم مرا راهنمایی کنند ، که ایشان فرمودند فصل تابیدن ابریشم اوایل اردیبهشت تا اواخر خرداد می باشد و البته این ابریشم به میزان خیلی کم تولید می شود ، دو محل تولید پیله در منطقه نجف آباد و نطنز واقع شده و محل تابیدن ابریشم یکی در داخل اصفهان و دیگری در اطراف نجف آباد است . البته ابریشم چینی در اصفهان مصرف می شود ولی برای قالی های درجه 2 و 3 که البته گاهی از ابریشم روسی نیز مصرف می شد ولی قالی های مرغوب اصفهان از ابریشم خود اصفهان استفاده می کنند . پشم اصفهان کلاً وارداتی است و عملیات ریسندگی و تابیدن همگی در خود اصفهان انجام می شود .

و اما ابریشم مورد استفاده در قالی نائین اکثراً وارداتی است از چین وارد می شود و رنگ نمی شود اصولاً سفید بافته می شود .

پشم این منطقه بومی می باشد و در خود نائین رنگرزی می شود رجشهار این فرش ها اکثراً 9 لا و 6 لا می باشد .

 

* کارگاهها و مراکز بافت فرش نائین و اصفهان چگونه است ؟

80 درصد کارها در خانه بافته می شود ، کارگاه بسیار کم است و بیشتر تولید کننده ها به علت مسائل بیمه بافنده و اداره کار و ... کارگاههای خود را مصرفی نمی کنند .

در مناطق نائین و اصفهان اکثر قالی ها توسط بافنده های خانم در منازل بافته می شود کارگاه متمرکز بسیار کم است و مهم ترین مسئله این است که کار قالی بافی با قانون کار هماهنگی لازم را ندارد و خود به خود نفی می شود .

 

*نوع و جنس دارها در منطقه اصفهان و نائین چگونه است ؟

دارها در هردو منطقه عمودی است ، جنس آنها چوبی است ولی در حال تبدیل شدن به فلزی است ، در هر دو منطقه به یک صورت چله کشی می شود و  به علت اینکه کار به صورت خانگی چله کشی زمان خاصی ندارد .

 

* در مورد گره در این دو منطقه توضیحی بدهید ؟

نوع گره در هر دو منطقه فارسی باف است .‌گاهی در بعضی فرش های درجه 2 و 3 اصفهان و در خیلی از فرش های نائین جفت بافی دیده می شود .

در مورد نخ مصرف چله ها توضیح بدهید ؟

هم اکنون اکثراً فرشهای اصفهان چله ابریشمی دارند که استحکام بسیار زیاد دارد ولی در نائین از چله نخ پنبه ای استفاده می شود .

محاسبة مقدار چله بصورت تجربی است و اصول خاصی ندارد ،‌اصولاً برای قالی 2×3 20 تا 100 تایی ابریشم 18 لا استفاده می شود برای همین قالی 18 تا 100 تایی ابریشم 24 لا مصرف می شود و برای 16 تا 100 تایی ابریشم 27 تا 30 لا مورد مصرف قرار می گیرد.

 

* اصلی ترین نقوشی که در حال حاضر در این مناطق بافته می شود ، چه طرحهایی است ؟

در منطقه اصفهان دو نوع طرح بافته می شود یکی لچک و ترنج عباسی که از قدیم رایج بوده و هست و دیگری طرح های نو ، که خود به دو دسته نوگرا و نو آور تقسیم می شوند که طرح های نو گرا هیچ اصول خاصی ندارد و با هیچ مقیاس فرش هماهنگ نیست و طرح های نوآور و طرح های قدیمی یا فراموش شده را با دیگری تغییر و تحول به صورت طرح جدید در آورده اند و محور استفاده قرار می گیرد .

در منطقة نائین هم اکثراً همین طرحها بافته می شود .

آقای ماهانی تعداد رنگ هایی که در طرح ها وجود دارد چند تا است ؟

قالی اصفهان اصولاً 10 رنگ است که اصطلاحاً به 7 رنگ معروف است ولی قالی 13 رنگ نیز متداول است التبه بدون احتساب پرده های رنگی . قالی های نائین نیز از 10 رنگ بیشتر نمی شود که البته سرمه ای ولاکی نیز جزء آن حساب می شود که خیلی کم مصرف می شود .

بطور تقریبی ، ابعاد و اندازة قالی های که در اصفهان و نائین بافته می شود چقدر است ؟

در اصفهان : 70×110 پشتی ، 80×125 زرع و چارک ، 110×165 زرع و نیم ، 160×240 قالیچه ،     30/1×2 هفت چارک و قالی های 2×3 و 4×3 و 5/2×5/3 اصولاً بافته می شود .

و در منطقه نائین : 100×150 زرع و چارک ،‌30/1×2 زرع و نیم ،‌5/1×5/2 قالیچه و قالی 2×3  ،‌4×3 ، 5/2×5/3 رایج است .

 

* نخ پود چگونه استفاده می شود و جنس آن چیست ؟

اصولاً با دست رد می شود در هر دو منطقه و جنس آن از پنبه می باشد .

لطفاً در مورد رنگرزی خامه و الیاف این مناطق شرحی بدهید ؟

کارگاههای رنگرزی شیمیایی و طبیعی وجود دارد که گاهی در کارگاهها هر دو روش رایج است که از موادی چون پوست گردو ، پوست انار ، روناس ،‌اسپرک ، برگ مو، قرمزدانه و .... استفاده می شود و بریا دندانه به علت اینکه قره قورت های جدید دارای آرد است از جوهر لیمو یا سرکه استفاده می شود ولی متأسفانه در نائین اکثراً از رنگهای شیمیایی استفاده می کنند در حال حاضر و این برای این فرش با این قدمت و شهرت تأسف آورد می باشد .

زیرا ثبات و دوام رنگ طبیعی بسیار زیاد است و هر چه از فرشی که با الیاف رنگ شده طبیعی بگذرد رنگ آن پخته تر و زیباتر می شود .

جناب آقای ماهانی ابزارهای بافت و عیوب فرش اصفهان و نائین را ذکر کنید ؟

اصولاً فرش ها با دست بافته می وشد و با تیغ بریده می شود ، دفتین ها و قیچی ها فارسی است و هر چه تیغة قیچی پهن تر باشد کوتاه تر می چیند الیاف را و فرش ظریفت تر می وشد . این روش در هر دو منطقه وجود دارد . از عیوبی که در فرش های این دو منطقه می توان نام برد شکستگی نقشه ، پاره شدن نخ چله و ترمیم نشدن آن ، جمع شدن و باز شدن دست بافنده در عرض قالی ، نا متعادل بودن دست قالی باف در طول قالی و همچنین جفت بافی که در فرش نائین بسیار زیاد رایج شده است .

 

* از چه رنگهایی در فرش اصفهان و نائین بیشتر استفاده می شود ؟

در فرش اصفهان از رنگ کرم ،‌سرمه ای ، لاکی ، آبی و اصولاً رنگ حاشیه و ترنج را یکی می گیرند یا هم خانواده می بافند و رنگ لچک را رنگی انتخاب می کنند که یک ارتباط بین زمینه و حاشیه برقرار می کند .

در فرش نائین از رنگ کرم ، بژ ، تا حدودی سرمه ای استفاده می شود .

که البته با بازار امروز و وجود متقاضی خارجی و تنوع طلبی مشتریان ، هم اکنون فرشهایی با رنگ های مختلف و تنوع زیاد بافته می شود تا سلیقه مشتری را برآورده کند .

از جمله نکاتی که در مورد فرش نائین می توان گفت این است که از نظر کیفیت افت کرده و در بیشتر مناطق ایران بافته می شود و به علت رنگ های کم رنگ و کرم که بیشتر باب سلیقه روز است مورد مصرف قرار می گیرد واینکه قیمت آن نسبت به فرش اصفهان بسیار ارزان تر است ،‌خریدار زیادتری دارد .

فرش اصفهان در خود اصفهان و گاهی در اطراف مثل نجف آباد ، حبیب آباد و دولت آباد بافته می شود .

آقای ماهانی از قالیبافان معروف این مناطق به چه کسانی می توان اشاره کرد ؟

نائین به آقایان حبیبیان ، مفیدی ، پهلوان صفا ،‌قاسمی ،‌کسائیان که از نام آوران قالی بافی منطقه نائین می باشد و در اصفهان به آقایان صیرفیان ، صفر زاده ، حقیقی ، میرزا امامی ،‌حسن در دشتی ، دکتر حکمت نژاد ،‌عصاچی ، عباس در دشتی ،‌نقش بند ، مهدی ایی ،‌کام خواه ، داوری ،‌مکاری ، ماهانی ، تاجی ، ذولفقاری اشاره کرد .

 

فهرست منابع

فرش ایران (مجموعه از موزه فرش ایران ) : تالیف لیلا دادگر

قالی ایران : سیسیل ادواردز ، ترجمه مهین دخت صبا

قالیها و قالیچه های شهری و روستایی ایران : اریک اشنبرز

فرش نائین : شیرین صور اسرافیل

اتحادیه فرش اصفهان

سایت علمی پژوهشی فرش ایران www.rugart .org

مجله فرش ایران

نقوش شاه عباسی

 

مینا کرباسی نجف آبادی

 

رای تو که آفتاب فضل است و هنر

 گو یاد کند نیمشب از نیلوفر........


 

 

چکیده

        فرش ایران برگرفته از طرح ها ونقش های گوناگون است : زیبا وپر رمز وراز وقدمتی به درازی تاریخ هنر سرزمین ایران دارد . در هر گوشه ی این سرزمین طرحی ودر نهایت فرشی با سبک همان منطقه بافته شده است .که هرکدام از این طرح ها وسبک ها جای بسی تامل وتفکر را دارند .

این که این طرح براستی زائیده ی ذهن کدام هنرمند وکدام دوره تاریخی این مرز وبوم بوده است ؟ با کشف قالی پازیریک وبررسی طرح ونقش این فرش کهن سال تاریخ فرش این دیار قدمتی فراتر از آنچه می پنداشتند پیدا کرده است . البته منسوب داشتن این فرش به ایرانیان را می توان تا حدود زیادی مدیون طرح ونقش برگرفته از نقوش تخت جمشید ودوران هخامنشی دانست . نقوش این فرشها همواره درگیر تحولات ودگرگونی های خاص در شرایط زمانی ومکانی مختلف بوده است . تغییراتی که در ادوار مختلف فرش بافی ایران بر طبق شرایط وبر گرفته از آداب ورسوم وسنتها وعقاید مردم مناطق مختلف کشور شکل گرفته است .

بررسی این تحولات ودگرگونی ها در طراحی فرش ایران نقش حائز اهمیتی داشته ودارد کما اینکه نکات مهمی را در شکل گیری یک طرح وسبک در منطقه و دوره ی خاصی از تاریخ فرش ایران آشکار می سازد .

با نگاه ودقت درنقشه ی فرش و مطالعه ی یک به یک طرح ها، اجزاء و ترکیبات خاصی را می توان از درون فرشها بیرون کشید اجزائی همچون : گل ، برگ ، بوته ، پرنده درخت ،گلدان و ....که بادر کنارهم قرار گرفتن همراه با شیوه ها و اسلوب متفاوت در نهایت طرحی به نام نقشه را در فرش نمایان می سازد که هر کدام باز دارای طرحهاو نقشه ها ی گوناگون می باشند و دراین بین گل ها که مظهر زیبایی طبیعت و هم قالی ایران گشته اند.

در این مقاله ابتدا پس از بررسی سیر تاریخی نقوش شاه عباسی و نحوه ی شکل گیری آنها مروری نیز برسیر تحول وتطور گل شاه عباسی شده است .

واژگان کلیدی :

فرش ، نقشه ی، شاه عباسی، گل شاه عباسی ، نیلوفر آبی ، لوتوس

1-1-مقدمه :

  نقشه ی شاه عباسی یکی از طرح ها و سبک های رایج بافته شده در مناطق مختلف ایران _ به ویژه منطقه ی اصفهان_ می باشد بسیاری از اساتید و کارشناسان آغاز بافت فرش با نقشه ی شاه عباسی را به دوره صفوی رسانیده و منسوب به اصفهان دانسته اند .برخی از محققین براین باورند که این فرش در دوران پادشاهی شاه عباس صفوی و در کارگاههای سلطنتی این پادشاه بر روی دارها پیاده گردیده است و عده ای نیز نام گذاری این نقشه را بر گرفته از  همان دوره و حکومت شاه عباس میدانند .

در نگاه کلی فرشهای عهد صفویه به دو گروه زمانی تقسیم می گردند:

الف- آن دسته از قالی هایی که در زمان پادشاهی شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی بافته شده و به شاه طهماسبی معروف است که خود مکتبی به همین نام دارد.

ب- قالی های بافته شده در دوران شاه عباس که به مکتب شاه عباسی شهرت دارند که در این دوره با بهره گیری از بافندگان و طراحان نامی و همچنین بر پایی کارگاه های مختلف در اصفهان تحولات جدیدی وارد عرصه فرش گردیده است . این دگرگونی همان استفاده از طرح های اسلیمی  ختائی و گل های رایج در نقشه های فرش این دوره است که در این باره میتوان به نقشه ی شاه عباسی نیز اشاره نمود.

1-2-بیان مسآله :

- نقشه ی شاه عباسی دارای چه طرحها و چه ویژگی هایی است ؟

- استفاده از نقشه ی شاه عباسی در فرش ایران از چه دوره ای آغاز گشته است ؟(سیر تاریخی)

- به کارگیری این نقشه در کدام یک از مناطق قالیبافی ایران رایج بوده و میباشد ؟(جغرافیای بافت )

- رنگبندی در نقشه شاه عباسی به چه گونه ای شکل می گیرد و استفاده از چه رنگهایی رایج تر می باشد ؟

- اجزاء وعناصر تشکیل دهنده ی نقشه ی شاه عباسی کدامند ؟

- گل شاه عباسی دارای چه ویژگی ها و چه ساختاری است ؟( بررسی طرح و موتیف)

- شکل گیری و پیدایش گل شاه عباسی و نیلوفر آبی مربوط به کدام دوره ای است ؟( بررسی سیر تحول و تطور تاریخی این گل )  

1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق :

بدیهی است در امر پژوهش هر قدر مطالعات عمیق تر باشد و مدارک و اسناد بیشتری گردآوری شود و  پژوهشگر دست به تحقیق وسیعی در زمینه ی موضوع مورد نظر خود زنده این تحقیق از اعتبار فزایندهای برخوردار خواهد شد .به ویژه در زمینه ی موضوع بس مهم به نام ( نقوش شاه عباسی ) که تحقیق و پژوهش بیشتر درباره ی آن راهگشای خیلی از سؤالات و فرضیاتی خواهد شد که در ذهن این جانب و سایر پژوهشگران رشته فرش ایجاد شده است و چه بسا با جمع آوری مدارک بتوان نظریات جدیدی در این زمینه ارائه داد و حتی آنها را اثبات و تآئید نمود . این تحقیق جرقه ای در گشودن باب جدیدی در این زمینه است .

1-4-اهداف تحقیق :

علاقه مندی و اظهار ذوق نسبت به هنر و شناخت آن جزء لاینفک و جدانشدنی فرهنگ ایرانیان است و شاید هم ادای دینی نسبت به هنر مندان بی نام ونشانی باشد که همواره ثابت کرده اند :" هنر با ایرانیان زنده می ماند "

بررسی و شناخت و تحقیق در زمینه ی فرش ایران گوشه ای از این زیبایی وذوق و سلیقه ی هنری را در پیش روی علاقه مندان به این عرصه آشکار می سازد . شناخت فرش ایران همواره آگاهی از حقایقی محض را به همراه داشته است حقایقی که حکایت از تلاش در زحمات هنرمندان گمنامی در دوره های مختلف دارد . فرش در هر گوشه از این سرزمین نماد و جلوه گاهی از رسوم وسنتهای همان منطقه بوده و گاه راز و رمزی در پس پرده داشته است .

با مطالعه ی بیشتر در این طرحها و درنهایت تحلیلی بر ما حصل کار مطمئناً نتیجه زیبا و دلنشینی به همراه خواهد داشت و آن : فرشی است الهام گرفته از ذهنیتی سرشار از عشق وهنر .

پژوهش در فرش و تحقیق در این زمینه جهت دستیابی به این شناخت برای هر پژوهشگری امری ضروری است تا زوایای پنهان راز انگشتان زربفت هنرمندان فرش باف ایران را در و رای تاروپود وطرحها و نقشه های دلکش و دلاویز برای ماآشکار نماید .

1-5-فرضیه تحقیق

- طرح و نقشه ی شاه عباسی یکی از متداول ترین طرحها و نقوش فرش ایرانی است بالاخص نقشی رایج در بافته های دوران صفوی که ریشه در تاریخ فرهنگ و هنر ایرانی داشته است.

- گل شاه عباسی عنصر اصلی و گل معروف نقشه ی شاه عباسی است که پیدایش و شکل گیری آن مربوط به دوره های قبل از دوران صفوی بوده و با عنوان نیلوفر آبی _ لوتوس _نامیده شده است .

- طرحهای اولیه ی این گل را میتوان برروی ظروف دوره های قبل از اسلام (ساسانی)مشاهده نمود.

- طرح این گل بر گرفته از نیلوفر آبی _ گل کار شده درنقش ماهی درهم/ هراتی _ است که ریشه در آئین میترائیسم دارد.

1-6- پیشینه ی تاریخی تحقیق :

احمد دانشگر د فرهنگ جامع فرش در قسمتهای مختلف کتاب اشاراتی به نقشه ی شاه عباسی و همچنین گل شاه عباسی داشته اند :

( طرح شاه عباسی یا "طرح گل شاه عباسی" امروزه کلیه ی اینگونه نقشها را (شاه عباسی ) نامند . گلهای شها عباسی در این طرح معمولآ شاخ وبرگ و غنچه و بوته در سراسر فرش پراکنده اند و بدین گونه طرحی سراسری مرکب از نقوش و اشکال کلاسیک دوران شاه عباسی بوجود می آورند .اگر چه این نقش دراغلب نقاط ایران بافته میشود اما در فرشها ی اصفهان کاشان مشهد و تبریز طراحی می گردد . می توان طرح شاه عباسی راکامل شده طرح اسلیمی دانست که گلها ی تجربه یافته اسلیمی ها را زینت می بخشد . بنابراین عوامل تشکیل دهنده طرحهای شاه عباسی اسلیمی گلها برگها و  ختایی هایند .[1]‍‍‍‍

دررابطه با تعریف گل اینگونه گفته اند :

«..... گل یکی از این نگارهای معروف ورایج وزیبا در فرش است ، برخی نوشته اند که از عهد صفویه در نگاره های فرش به صورت جدی واصلی داخل گردیده وبویژه نوعی گل به نام « گل عباسی» طراحی شده است ....»[1]

گل نقشمایه ای در فرش :

« گل با همه زیبائیش به صورت حقیقی یا تجریدی وخیالی از زمان های بسیار دور یکی از رایج ترین نقشمایه های فرش ایران بوده است . گل در فرش وسایر مصنوعات دستی ، محملی است برای مفاهیمی که طراح وبافنده قصد القاء آنها را به بیننده دارند .

هنرمندان از شکل گل این آفریده زیبا وبیانگر اعجاز خالق در هنرهای ظریف دستی به صورت های گوناگون بهره می گیرند. ایشان در بیشتر موارد گلهای تجریدی از طبیعت را به سلیقه خود تغییر شکل می دهند . وآنرا با طرح مورد نظرهم آهنگ می سازند . در فرش گل ها اغلب تغییر شکل یافته از نوع طبیعی آنها است وشکل طبیعی گل در این دستبافت به ندرت مشاهده می گردد ، نظیر گل شاه عباسی.»[1] 

در رابطه با قالیهای بافته شده در اصفهان با طرح های شاه عباسی به این نکته اشاره کرده اند که :

«... بیشتر قالیهای طراحی وبافته شده در اصفهان دارای بن نگارهای شاه عباسی است که ترنجی در میان ولچک ها درکنار دارد...اصولا نقشی از فرش ایران در جهان بنام« نقش اصفهان » معروف شده است این نقش دارای گل های افشان وشاه عباسی با شاخ وبرگها و اسلیمی های بسیار جالب وموزون در زمینه ای با رنگهای زنده ومتنوع طراحی می گردد.» [1]

« باغ های پر گل وگیاه ، خطوط اسلیمی ساده یا دهان اژدری ،گل که با شاخ وبرگ های خزنده بهم پیوسته اند ، حاشیه پهن با نوارهای طرفین باریک ، گل های شاه عباسی وپراکنده در سراسر متن از اختصاصات فرش اصفهان می باشد.»[1]

- تورج ژوله درکتاب پژوهشی در فرش ایران به نکات زیر اشاره کرده اند .

« در طبقه بندی کلیه طرح های فرش ایران به 19گروه اصلی:

گروه 2- طرح های شاه عباسی :

اساس کلیه طرح های شاه عباسی برمبنای کاربرد گل معروف شاه عباسی در این طرح است . دراین طرح ها گل های شاه عباسی به همراه بندهای ختایی وگاه تلفیق آنها با اسلیمی ها ، انواع مختلفی از نقوش فرش را ارائه می دهند .

انواع طرحهای این گروه عبارتند از لچک وترنج شاه عباسی ، افشان شاه عباسی ، شاه عباسیِ درختی ، شاه عباسیِ شیخ صفی ، شاه عباسیِ جانوری و....»[2]

محمد جواد نصیری در کتاب سیری در هنرهای قالی بافی ایران در رابطه باطرح شاه عباسی اینگونه نوشته اند : « اساس این طرح ها راگل وبوته های خاصی که اصطلاحاً بنام گل های شاه عباسی معروف شده اند تشکیل می دهند . این گل ها با اسلیمی ها ، و ختائی ها وسایر موتیف های معمول در نقش قالی نقوش اصلی را در حاشیه ومتن فرش بوجود می آورند . شاه عباسی لچک وترنج ، شاه عباسی تصرفی ، شاه عباسی افشان ، شاه عباسی طره ائی از گروه های فرعی آن طرح می باشند.»[3]

- تعریف وتوضیحات نقشه ی شاه عباسی وگل شاه عباسی از دیدگاه جواد یساولی در کتاب شناخت قالی ایران :

- «گلهای شاه عباسی : این گلها که به گلهای شیخ صفی نیز مشهورند ، به احتمال قریب به یقین ، از زمان صفویه به بعد متداول شده اند . وانتساب آن به شیخ صفی نیز ، از نظر علاقه ی مفرط سرکردگان این سلسله به جد اعلایشان شیخ صفی بوده است . استفاده از گل انار در نقشه های تزئینی ایران ، دارای سابقه ی طولانی تری است که ریشه ی آن راباید در تقدس گل انار در آیین زردشت باستان جستجو کرد. امروزه ، کاربرد فراوان این نگاره ی تزئینی ، مدیون حالت دلربا ودلفریب ومدور آن است ، زیرا گلهای شاه عباسی می توانند بصورت گلهای پنج پر وهشت پر وگاه دوازده پر درحالی که در مرکز بوسیله ی گلی کوچک ودگمه ای به هم اتصال می یابند وبا چرخش در زمینه قالی وایجاد وحدت وهماهنگی با طرح های ختایی ، فضاهای گسترده ای رافارغ از ریتم های تکراری به خود اختصاص دهند.»[4]

«نقشه ی شاه عباسی : به سلسله ی طرح هایی اطلاق می شود که بیشتر عوامل یادگیری آنها را نگاره ها ونقشهای مرسوم در دوره ی صفویه وسلطنت شاه عباس تشکیل می دهد . این عناصر ونقشها عبارتند از گلهای چند پر ساده ومرکب ، معروف به شاه عباسی وخطوط کمانی پیچان ، اسلیمی ها ونگاره هایی به شکل ابرهای چینی که برای تزیین متن بکار می روند . طرحهای شاه عباسی به انواع افشان ، لچک ترنج (ترنج دار) درختی، جانوری ، شیخ صفی ، طره دار سلسله ای ، شاه عباسی تصرفی ، ترنجی طره دار ، بوته دار، لچک ترنج کف ساده قابل تقسیم است .»[4]

- آرمن ها نگلدین در کتاب قالی های ایرانی در بخش مربوط به خصوصیات فرش اصفهان اینگونه نوشته اند: «... قالی ای که در قدیم به غلط «قالی لهستانی »نامیده می شد وامروز آنرا «قالی شاه عباسی »(1628-1578میلادی ) می نامند ، نام خود را از پادشاهی گرفته که آنها را برای اهداء به شاهان وشاهزادگان سفارش می داده است ...»[5]‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌     

- در مجموعه مقالات از ارنست کونل – شهریار مالکی – هادی اقدسیه بنام اسلیمی وختایی ، گلهای شاه عباسی در رابطه با گلهای شاه عباسی اینگونه عنوان گشته است :

«... در اینجا گذشته از طرح های ختایی انواع گلهای شاه عباسی نیز مانند گلهای اناری وبرگی وپیچک وگرد وغیره به خوانندگان معرفی می گردد . در قالی وکاشی ،خاصه در قالیهای بافته شده از زمان صفویه به بعد ، ضمن ختایی ها به گلهای  شاه عباسی بیش از هر گل دیگری بر می خوریم . چنانکه گویی ختایی تنها همچون ریسمانی است که گلهای مزبور را به آن می بسته اند . البته بته های تجرید مانند بته ی جقه ای وسایر بته ها درختائی جایی ندارند. نهایت آنکه می توان وسط تپه ها ساقه ای طرح کرد , نظری به گلهای شاه عباسی ، توجه شدید به طرحهای تجریدیافته‌‌ ی اناروگل آن به خوبی احساس میگردد .اگر این توجه دنباله ی تقدیس گل انار در ایران زردشتی باستان هم نباشد ، لااقل طرح دلربا ودایره مانند گل انار وخود آن‌ وپیچ وخم خطوط منکسر تاج آن و سربر کشیدن شعله وار آخرین آثار گلبرگهای آن،آنقدر جالب بوده است که به اینهمه طرحهای گوناگون بیازرد .

واز همه مهمتر نامگذاری این نوع گلهاست که در اغلب موارد گل شاه عباسی‌‌‌‌‌‌ نامیده می شوند و در موارد نادری نیز به گل شیخ صفی موسومند .صرف نظر از این اختلاف رای مسلم است که عمر این نامگذاری ازدوره ی صفوی پیشتر نمی رود. و  شاید اگرهم استنادی به شیخ صفی شده است ، از نظر احترامی است که صفویان نسبت به جد اعلای خود داشته اند ودرصدد تخلید نام او کوشش ها کرده اند.»[6]

در صفحه 92 همین کتاب ، تصاویری از موتیف هایی از عصر ساسانی تاقرن یازدهم میلادی بر ظروف نقره وسرامیک وپارچه های ابریشم وسطوح گچبری نقش بسته است ، برگرفته از کتاب بررسی هنر ایران پروفسور پوپ ، آورده شده است .

- گل شاه عباسی‌‌‌‌‌‌ در کتاب واژگان فرش اینگونه تفسیر شده است: palmette

« این گل که در طرحهای ختایی نقش اصلی را دارد منسوب به طراحان دوره صفوی بوده وعده ای آن را شبیه نیلوفر آبی می داد . این گل بصورت پنج پر ،هشت پر و دوازده پر به همراه برگ ها و گلبرگ ها درطرح های متنوعی ارائه می شود .»[7]

 

طرح گل اناری  pomegranate  design                        

«این طرح در گلهای شاه عباسی فرش ایران ، در فرش های چینی بصورت درخت انار، ودرفرشهای ترکستان وقفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ وبرگ استفاده میشود.»[7]

نیلوفر آبی         lotus  

«نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرشهای چینی بیشتر بکار رفته ونشانه مذهب ،    تکامل ، خلوص وزیبایی بوده ، شباهتی نیز به گلهای ختایی دارد .»[7]

- در فرهنگ فارسی معین نیز دررابطه با لوتوس اینگونه گفته شده است:

« لوتوس یکی از گونه های نیلوفر آبی است که به نیلوفر آبی سفید مصری مشهور است که در مصر وبعضی کشورهای آسیایی نیز یافت می شود.»[8]

نظریه ی سیروس پرهام درکتاب دستبافهای عشایری وروستایی فارس دررابطه با نیلوفر آبی یا نخل بادبزنی :

« پراکندگی این نگاره به شکل ها وشیوه های گوناگون درهنر ساسانی وفرشبافی فارس به حدی است که پس از گلِ هشت پرِ پازیریک آنرا باید پر برکت ترین نقشمایه ی باستانی در هنر فرش بافی دانست . تقریباً تمامی فرشهای اشکالی فارس وحتی نقشه های منظم غیر اشکالی ، ماهی در هم ونیز فرش های قفقاز صورتی وحالتی از این نقشمایه در خود دارد . طرفه آنکه این نگاره ی دیرینِ سال که در مغرب زمین به نخل بادبزنی ونیلوفر آبی شهرت یافته ودر فارس به شکل ساده تر وطبیعی تر آن گل کنگر می گویند متداول ترین نگاره ی فرش بافی دوران صفوی را بوجود آورده و به «گل شاه عباسی » معروف شده است .»[9]

دررابطه با بررسی گل نیلوفر آبی در نقش ماهی درهم /هراتی نیز در کتاب های مختلف مطالبی عنوان شده از آن جمله می توان به کتاب مبانی طراحی سنتی در ایران نوشته علی حصوری اشاره نمود که در قسمتهای بعدی مقاله ودر بخش ارائه یافته ها به آن نیز پرداخته خواهد شد .

- نیلوفر آبی در فرهنگ دهخدا

نیلوفر معمولی یا نیلوفر آبی گیاهی است از تیره ی نیلوفرهای آبی که نزدیک به تیره ی آلاله ها است . این گیاه آبزی است ودرمناطق گرم ومعتدل می روید. برگ هایش قلبی شکل ومسطح است .درازای دمبرگ طویل است وبرگها برسطح آب شناورند ...»[10]

قابل ذکر است که نیلوفر در فرهنگ دهخدا به انواع مختلف تقسیم بندی شده است وهرکدام با تعاریف خاص خود گونه ای از انواع نیلوفر آبی می باشند .

در سایر کتب آموزشی دررابطه با طراحی فرش نیز بصورت پراکنده تعاریفی اینگونه ازگل شاه عباسی گشته است :

پرویز اسکندر پورخرمی در کتاب آیین هنر وآموزش نقاشی ایرانی (گلهای حنایی)

گل شاه عباسی را با نام گل لاله عباسی نامیده واینگونه توصیف کرده اند :

« گل لاله عباسی در حقیقت همان گل نرگسی است که از تکراردو دایره ودو برگ بوجود می آید ودر بخش مقدماتی گل های مادر طریق ترسیمشان مطرح شد وهم اکنون با نظامی جدید واضافاتی چند ، به معرفی گل کاملی از ختایی ، یعنی لاله عباسی پرداخته می شود . البته در میان گل نرگسی تا لاله عباسی حدواسطی از گلهای پروانه ای نیز وجود دارند . این گل همچون گل برگ چناری با برگ ها وتزئینات دایره ای متعدد در اطراف دایره ای بزرگ ایجاد شده اند که تعداد برگ های آن در بین شش وهشت وده برگ درکش وقوس است . خود نمایی شش وهشت را در بین آثارشاخص بیشتر شاهدیم . گل لاله عباسی به دلیل دارا بودن تمامی خصایص گلها وقابلیت پذیرش هر نوع تحولی ، منعطف ترین گل در بین گلهای حنایی است . این گل به همین جهت از نظر شکل ظاهری نیز زیبا تر از همه ی گلها جلوه می کند .

دایره ی قلب مانندی در میانه گل با شکلی مدور و پیچش درونی که در تضادی زیبا با برگهای نوک تیز در حاشیه قرار گرفته زیبایی خاصی را که حاصل این تضاد است به دست می دهد . از سویی شکل کلی این گل غالبا به شکل لاله است . به این ترتیب که بخش پایینی آن ، پهن تر وقسمت بالا کشیده تر است . گرچه برخی از انحنای این گل را بصورت دایره ای کامل نیز طراحی می کنند اما هیات لاله شکل گل لاله عباسی زیباتر وکاملتر می نماید . تغییر شکل لاله عباسی از دایره که شکلی مجرد است به شکل لاله ، حرکتی را از بالا به پایین ایجاد می کند که خود سبب نوعی تعالی شکل می شود . غالبا برای تزیین بیشتر وهماهنگی برگهای اطراف با شکل مدور قلب مانند میانی ، اشکالی به شکل قلب ویا دایره های تزیینی قرار می دهند . این اشکال نیز همچون برگها تابع قانون تکثیر از کوچک به بزرگ از قسمت پایین به بالا است . برگهای اطراف قلب لاله عباسی ، از محور پایین که اغلب بصورت یک دایره کوچک ویا گلی چهار پر است آغاز می شود . در قسمت پایین ، برگها کوچک تر وهرچه به بالا صعود می کنند ، بزرگتر می شوند . طریق قرار گرفتن برگها در اطراف قلب میانی ، معمولا به چهار شکل عمده ترسیم می شوند ، یا اینکه برگها از بالا به پایین روی هم قرار گرفته به طوری که احساس می شود بخشی از برگهای پایینی در زیر برگهای بالاتر رفته اند .

نوع دیگر قرار گیری برگها این است که هر برگ مستقلا به قلب مرکزی چسبیده شده باشد . یک صورت دیگر باز شدن برگها از محور مرکزی گل در نقطه پایین قلب مرکزی است . در این صورت همه برگها از کوچک ترین برگ تا بزرگ ترین آنها از همین نقطه آغاز می شود وهرچه برگها بالاتر روند کشیده تر به نظر می آیند . آخرین جلوه را هم می توان ترکیب همه این مراحل با یکدیگر دانست که اگر چه از نظامی ترکیبی برخوردار هستند اما دارای ریتم وآهنگ خاصی می باشند که زیبایی منحصر به خودشان را ایجاد می نمایند.

گل لاله عباسی از نظر گاه دیگری نیز دارای ویژگی های ممتازی است . شباهت شکل این گل به لاله ، که در فرهنگ اسلامی ایران مظهری از انسان های آزاده ومقام والای شهید است این تصویر رادراذهان ، بسیار محترم ودرعین حال نجیب می گرداند . شاید زیبایی دیگراین نام دروابستگی آن بنام عباسی باشد . در افواه عامه نام این گل را « شاه عباسی» منسوب به شاه عباس صفوی یاد می کنند که هیچ دلیلی نیز بر این موجود نیست زیرا این گل از اعصار قبل از صفوی نیز در آثار تذهیب مشاهده می شود . اما نسبت آن به عباسی و شکل لاله گونش ، نشانی است کامل وسرافراز به مقام شامخ حضرت ابالفضل العباس (ع) که در فرهنگ اسلامی نماد جوانمردی وفاداری درزیباترین صورت است این گل نیزدرطایفه گلهای ختایی زیباترین گل به شمار می آید ودرهمه نقش ها (کاشی-قالی-تذهیب)به کاربرده شد.»[11]

 استاد  عصاره ـ دررابطه با طرح شاه عباسی  اینگونه می گوید :

«این طرح همان طورکه ازنامش مشخص است درزمان صفویان واردعرصه گردیدویکی ازبیشترین طرحهای کاربردی است درفرشهای ایرانی عده ای آنراگل شیخ صفی می نامند کلادارای ساقه ای مشخص درانتهای گل بوده وبه صورت پنج پر،هشت پروگاه دوازده پربه کارمی رود .تفاوت اصلی اش درحالت ختایی دربازتربودن گل است .      این طرح بسته به تلفیق آن با طرحهای دیگرنامهای مختلفی می گیردکه معروفترین آنهاعبارتنداز:شاه عباسیِ افشان ،لچک ترنج ،جانوری،طره دار،تصرفی ترنج دار،بته ای وکف ساده  شاه عباسی افشان:زمینه این گونه فرش پراست ازگلها ، اسلیمی ها ، ختایی ها وشاه عباسی ها که به صورت نامتقارن درهم پیچ خورده ومتنی پرکارراجلوه می دهد.گاه درمیان آن ازنقوش حیوانی نیزاستفاده شده که به آن افشان حیوان داراطلاق می شود .ویژگی خاص این طرح مشخص نبودن ترنج است که گاه اصلا وجودنداردوگاه به دلیل تراکم طرح مشخص نیست.

شاه عباسی لچک ترنج :این طرح ازطرح های اصلی منطقه اصفهان است وریشه ی آن رادرکتب وجلدقرآن های قدیمی دانسته اند.ترنج دراین طرح اکثرا حالت بیضی داردخصوصا درفرش های قدیمی تروامروزه فرم دواریاگردآن دربین بافندگان رایج شده است اصولا طرح بایست دارای ترنجی مشخص که بارنگ متفاوت ازمتن دیده می شود به همراه چهارلچک مشخص وقرینه ازترنج  به کار رفته باشد ولی جهت ایجادتنوع درطرحهای امروزی لچک ها نقشی متفاوت رانسبت به ترنج به عهده دارند(گاه کلا حذف می گردندوگاه نقشی متفاوت دارند)

    شاه عباس جانوری:این طرح بیشتر درکرمان رایج است ودرنقش مرکزی          ازگلها باشاه عباسی ختایی ودرحواشی ازحیوانهای متفاوت استفاده شده همچون گوزن،گرگ ویا پرندگان ، درحالت کلی نسبت به نوع قبلی ،فرش پرکارتراست.

    شاه عباسی طره دار: در آن طرح ترنج حالتی کشیده به خودمی گیرد وباریکترمی شودومعمولا دوانتهای حاشیه رابه هم متصل می کند.دربیشترطرح های طره دار،لچک استفاده نمی شود.متن فرش باتوجه به سلیقه ی طراح تزیین شده و نام های متفاوتی همچون:طره دارافشان ، درختی و یا حیواندار رابه خود می گیرد .

  شاه عباس شیخ صفی:این طرح الهام گرفته از آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی مؤسس  سلسله ی صفویان است در آن ترنج مرکزی حالتی گرد داشته ودر اطراف آن گلهایی به نام گلهای کومه ای یا خربزه ای دیده میشود و معمولآ تعداد آن شانزده عدد است . لچک کاملآ قرینه ی ترنج است زمینه ی اطراف ترنج تا حاشیه ها ساده باف بوده و فقط تعداد کمی اسلیمی و گلهای شاه عباسی دیده می شود در دو طرف ترنج دو قندیل دیده میشود یکی بالا یکی پائین .ویژگی چهارم آن استفاده از کتیبه در حاشیه ی اصلی است.

     شاه عباسی تصرفی (تلفیقی ): این طرح از همان اسلیمی ها و شاه عباسی ها بوجود آمده ولی ویژگی خاص آن تبدیل شدن ترنج مرکزی به چهار ترنج می باشد که ازنظر فاصله بصورت کامل قرینه در متن قرار می گیرد ودر آن لچک بکار نمی رود .»[12]

- سیسل ادواردز در کتاب قالی ایران طرح شاه عباسی را اینگونه تعریف کرده اند :

      «مردم ایران اصطلاح شاه عباسی را بر یک نوع طرح سراسری مرکب از نقوش واشکال کلاسیک اواسط دوران صفویه اطلاق می کنند ، این نقوش یعنی انواع مختلف برگ نخل ، نگاره های مارپیچ ،تبرزین ،گلدان وغیره درقالبهایی که بنام قالبهای نقش گلدانی معروف اند طرح شده است وهمه معتقدند که این قالبها در زمان سلطنت شاه عباس تهیه گردیده است . این نقوش در زمینه ی قالی بطور پراکنده وجدا از یکدیگر با فواصل مساوی طرح گردیده وهمیشه بوسیله ی نوعی شاخه یاشبکه با یکدیگر ترکیب وپیوسته شده است .

        این طرح قالی در کلیه ی نقاط ایران بافته می شود . طراحان کرمان وکاشان وتبریز واصفهان ومشهد دوست دارند طرح هایی گوناگون وزیبا که در آنها مهارت واستادی زیاد بکار رفته باشد تهیه نمایند . در روستا ها نیزاغلب قالیبافان با انواع معمولی نقش درخت نخل وگلدان آشنایی دارند واغلب قالیچه وقالی هایی رابا این طرح ها وبافت گردان تهیه می کنند....»[13]

    دررابطه بررسی کتب ومنابع خارجی : از آن جمله می توان به مجموعه کتب

پروفسور پوپ بنام«بررسی هنر ایران» اشاره نمود که در بخشهای مربوط به نقوش ایران در رابطه با گلهای شاه عباسی LOTUS PALMETTES اینگونه نوشته اند:

 ابتدا بررسی گل نیلوفر آبی  The lotus

 « در بین اجزای خاص وویژه ی طراحی فرش ، گل نیلوفر آبی قدیمی ترین ،پرطرفدارترین ودر حقیقت زیبا ترین می باشد . آن گلی است که توجه هنرمندان مصر تا چین را برای هزاران سال به خود معطوف داشت . هیچ طرحی مثل این طرح دارای تنوع و تکثیر نمی باشد دردوران اولیه این گل بعنوان سمبل حاصلخیزی محسوب می شد که در سرتاسر آسیا از دوران بسیار قدیم طرفداران بسیار زیادی داشت .طرح این گل بعنوان سمبل خورشید هم درنظر گرفته می شد. بطور همزمان در سرتا سر مصر ، این طرح در هنر آشوری به عنوان یکی ازمتداولترین الگوهای حاشیه ی فرش مورد استفاده قرار گرفته است . این طرح که هم از دید کلی و هم نیمرخ شکل یک بوته ی گل رز را متجلی می سازد و نقش عمده ای رادر طرح ها ی دوران هخامنشی ایفا می نماید ولی فرم و ساختار آن به صورت محدودوجزئی بوده است . دردوره ساسانی این طرح تا حد زیادی تکمیل تر شده است ارزش تزئینی آن به نسبت کاهش توجهات سمبلیک افزایش یافته است .

   طی قرون اولیه دوران اسلامی ترسیم نیمرخ طرح نیلوفر آبی مشکل می باشد. می توان چنین نتیجه گرفت که این طرح در شرق دور به عنوان یک روش مستقل حفظ گردیده ویا ادامه یافته است چرا که در دوران سلجوقی دوباره در ایران نمود می یابد . یک نمونه نفیس و استادانه از طرح نیلوفر آبی که نمونه مستندی از این طرح محسوب می شود ، طرح زیبا و دلکش محراب گچ بری شده مسجد ملک در کرمان می باشد.

درقرن چهاردهم این طرح به عنوان طرح گلی سر تاسر کشورهای اسلامی محسوب می شد ودر این زمان این طرح که تا حد زیاد و مشخصی مدیون مدل های چینی بود تغییر نموده وبا دیگر طرح های شکوفه بزرگ چینی _ طرح گل شقایق فرنگی _ ترکیب گردید به گونه ای که در عهد صفوی این دو طرح را نمی توان از هم تشخیص داد چرا که هریک تا حد زیادی از طرح دیگری سود برده است .

      این طرح که بصورت غنی وپیچیده درآمده بود حساسیت خاصی به محیط خودداشت ودرجایی که مورد استفاده قرار می گرفت انعکاس دهنده ی سلیقه ،دیدگاه تزیینی وحدود تکنیکی هنرهای گوناگون نواحی مختلف بود .

در فرشهای مناطق شمال غرب این طرح بصورت متراکم،معماری وتا حدی درشت بود واکثرا از بافت عمودی محکم برخوردار هستند . اگرچه هرچه به پایان قرن شانزدهم نزدیک می شویم این میزان تا حدی کاهش می یابد . این فرم متراکم که در این طرح گل تازه شروع به باز شدن نموده است غالبا با یک نمونة کامل تر ترکیب می شود وآن گلی است که کاما باز شده است . فرش های تبریزی که این ویژگی طرح عمودی را با طرحهای ظریف درباری ادغام می نمایند گروهی از طرح های بسیار زیبا واستثنایی را فراهم می آورند . کاهش شفافیت واستحکام طرحهای گل نیلوفر آبی در نمایشگاه فرش Saltingگواه یک دوران نسبتا دورو قدیمی است.

بافندگان سبک هراتی اگر اساسا الگویی مشابه با طراحان شمال غرب ایران را استفاده می نمودند ولی در طرحهای خود جنبه ای از تجمل گرایی وظرافت را افزودند . گلبرگها به زیبایی در نقاط سوزنی وباریک خم می شوند . حتی زمانی که این طرح به فرمی ساده تر وعریض تر تغییر شکل می دهد زیبایی وپرداخت مناسب خود را حفظ می نماید . فرش های بافته شده در شمال غرب ایران در فرش های شرق ایران هم انعکاس یافته اند یک ترکیب ماهرانه ودرعین حال مطلوب را از دو خصوصیت نشان می دهند وبا ساختار معماری نسبت داده شده به شمال غرب وطرحهای دوره گرد ونرم وتجملی شرق ترکیب شده اند .

      فرشهای ابریشمی کاشان هنوز هم دارای فرمی شفاف ،محکم وجواهر شکل هستند .این فرشها با توجه به تراکم زیاد خود هنوز هم مورد توجه هستند اگرچه در تخته فرشهای بعدی مشاهده شده که آنها کمی باریکتر واز تراکم آنها کاسته شده است .درنهایت بعضی تغییرات طرح کنگر فرنگی رادر ذهن به تصویر می کشاند . در نهایت در سری های اخیر طرح بصورت سست ونامفهوم درآمده است .

    با این وجود با اقدامات ماهرانه ی گروه sanguszko واستفاده از زیبایی وتنوع در طرحهای دوره گرد وطرح های داخلی این فرشها احیا شده اند . در بهترین نمونه های Goaگل در یک توده ی کروی متراکم می شود ،در حالی که دربهترین نمونه فرشهای گلدانی مشاهده می شود که آن به ویژگی مجلل فرمهای اولیه دوره ی صفوی شباهت دارد که در گونه های بعدی آن طرحها اصلاح وغنی گردیده اند . در شکوفه های نیلوفر آبی فرشهای گلدانی تنوع بسیار زیادی مشاعده می شود وغالبا در یک تخته فرش مشابه ویژگی های نسبتا متفاوتی می توان مشاهده نمود .بعضی از آنها بسیار عریض وساده هستند مثل نمونه ی موجود در موزه ی ویکتوریا وآلبرت که در آنجا یک طرح با تنها شش گلبرگ به نمایش گزارده شده است . نمونه های دیگر غنی تر ونرم تر هستند مثل نیلوفر ابی موجود در فرش clark-corcoran که جلوه ی اصلاح شده ی طرح درباری را منعکس می نماید ونزدیکی وقرابت آن به فرشهای گلدانی را آشکار می سازد چرا که الگوی مرکزی آن مثل یک کتیبه ویک جریان مکانیکی می باشد . این رویکردبعنوان قائده ی نیلوفرهای آبی فرشهای گلدانی محسوب می شود ولی در ان نیلوفر آبی فرش Mccormickیک استثنای بارز قلمداد می گردد . بر عکس فرشهای گلدانی ، نیلوفرهای آبی فرشهای کاشان وهرات ارگانیک تر هستند . مرکز آنها تا حدی مثل یک گل در گلی دیگر است ویا قلب آن از یک جام گل پیچیده تشکیل شده است . طراحان فرشهای Polonaise   از نیلوفر آبی به روشی صوری تر استفاده می نمایند وبطور کلی روش فرش ابریشم کاشان را دنبال می نمایند ، ولی وقتیکه آن طرح در یک ساختار خاص دچار تغییر می گردد ، مثل فرش Deering،گل ممکن است با بزرگ نمودن کاسبرگ گل بصورت پیچیده درآید که همین امر اصالت آن را به مخاطره می اندازد .نیلوفر آبی با توجه به اینکه بسیار فریبنده وانطباق پذیر است در فرمهای با تنوع بسیار مورد استفاده قرار گرفته است . یک سر شیر درنده می تواند در قلب آن مخفی شود که از دید رئالیستی عجیب وغریب ولی از دید تزئینی زیبا ومتقاعد کننده به نظر می آید .غنچه های در حال جوانه زدن می توانند بعنوان مرکز یک طرح مرکب در نظر گرفته شوند ، ویا با یک کیفیت  کاملا متفاوت می توان آنرا درنقشه ی داخلی طرحی دیگر ادغام نمود که این مورد نه تنها در شمال غرب بلکه در فرشهای کاشان وخراسان مشاهده می شود .

 

شاه عباسی برگی                                      Leaf   palmettes

     این طرح که غالبا همراه با گل نیلوفر آبی همراه می باشدودرقرن شانزدهم هم دارای اهمیت بوده است دارای فرم برگهای قاشقی شکل متعدد می باشدکه بعضی اوقات بصورت بهم چسبیده ، جدا جدا ، ویا حلقه ای (تا شده) می باشند. وقتی این برگها عریض تر شوند بصورت نوعی گل شاه عباسی در می آیند وساختار تزئین داخلی مشابه با آن گل را به خود می گیرند . مثل یک نیلوفر آبی فوقانی ، یا بعضی اوقات یک شکوفه شقایق فرنگی یا نیلوفر آبی عریض را همراه خود دارند ،ویا ترکیب داخلی آنها شامل نیلوفر آبی وبرگهای قاشق شکل جفتی می باشند . گل شاه عباسی  واقعی که معمولا تخم مرغی شکل است   هم از این برگها ساخته می شود ،این طرح بعنوان طرح ویژه وبارز فرشهای ایرانی مناطق شرق محسوب می شود . 

ساختارهای داخلی ساده وتجسمی هستند . گلهای نیلوفر آبی متعدد وگونه هایی از طرحهای شقایق فرنگی دراینجا هم بعنوان الگوی مرکزی ایفای نقش می نمایند . نواحی خارجی دندانه دندانه وحاشیه دار هستند که نه تنها کیفیت تزئینی ذاتی آنها را افزایش می دهند ، بلکه انطباق آنها را با سری های دیگر آن آسانتر می نمایند . در شمال غرب بعضی اوقات این گلهای شاه  عباسی یک گل نیلوفر آبی را شکل می دهند ودر عین حال جوانه های شعاع داری را به سمت خارج طرح ودر جهات مختلف می فرستند . این جوانه ها دارای غنچه های جوانی می باشند . این نقشه در بعضی از گلهای شاه عباسی  فرش های شرق ایران هم مشاهده می شود و براستی در هنر آن زمان بعنوان طرحی چرخه وار محسوب می شود .برگ موهم یک الگوی فرش آرمانی را شکل می دهد . آویزهای به سمت پایین ودندانه های باریک شباهت آنرا با رنگ زمینه تسهیل می نماید واین امکان رابوجود می آورد که از آن مقیاسی وسیع بدون از هم پاشیدگی ساختار مجمو عه ای آن استفاده نمود . بنا بر این برای ایجاد یک محور مرکزی می توان از آن استفاده زیادی نمود . این نقشه تا حد زیاد وگسترده ای در مرکز ایران نسبت به شرق یا شمال غرب بکار گرفته می شد . این طرح ویژگی مشخص ومنحصر بفرد گروه sanguszko  محسوب می شود وبا طرحهای تجسمی بسیار وتنوع فراوان درفرش های گلدانی افزایش یافته است . در ابتدا آن بصورت یک نیمرخ سایه ای زاویه دار است ولی در مراحل بعدی با روی هم قرار گرفتن ساختار داخلی شکل آن ساخته می شود .

     همه ی این طرحهای گل شاه عباسی ، چه از گل نیلوفر آبی ، وشاخ وبرگ قاشقی شکل مشتق شده باشند وچه از برگ مو یا ترکیبات متعدد دیگر در هنگام لزوم برای نقشه های مرکب هم مورد استفاده قرار می گرفتند ، ترکیب ،حتی ترکیب به ظاهر نا همگون ، یک فرایند عمده در نوآوری تزئینی ایرانیان درعهدc  chalcolitiبوده است واگر چه این گرایش در عهد صفوی کاهش یافته ولی به هیچ عنوان دچار انحطاط وزوال نشده است . دردوران باستان چنین ترکیباتی شتاب یافته وتوسط انبوه واردات سمبلیک هدایت شده اند واین همسویی معنایی بین نوع دیگر اجزای نا همگون هنوز هم کلید این طرحهای اخیر در فرشها محسوب می شود . بنا براین ساختار مرکب در بسیاری از فرشهای Hunting(شکار) میلان ووین گل نیلوفر آبی با نماد سر خروس ترکیب شده اند . در تفکر غرب تغییر طرح گل به سر یک پرنده تا حدی نماد ترس است . ولی در تفکر ایرانی دو روش استفاده از خورشید محسوب می شود . همچنین گل نیلوفر آبی یا گل شاه عباسی با استفاده از یک جفت مارپیچ بهم وصل می شوند وبعضی اوقات کل نقشه روی یک سپر دونیم شده طراحی می شود . در قلب طرح گل رز گل نسترن قرار نمی گیرد . مارپیچ های محیط طرح که سمبل یک قالب ستاره ای را دربر می گیرد درسپر دوگانه موجود در فضای دوقسمتی طرح قرار می گیرند . همچنین طرح شیری که مرکز یک گل شاه عباسی را پر می کند یا،طرح نه چندان ظریف  پوست شیر بعنوان جمع بندی ترکیب طرحهای گیاهی وحیوانی محسوب می شود . ودر نهایت گرایش کلی به اوج خود میرسد.ودر یک درخت vag-vagخلاصه می شود که در این طرح درخت بعنوان خورشید یا ماه قرار گرفته وشاخص های حیوانی آن به طور مستقیم جوانه زده اند . یک فرم ساده تر ترکیب در فرم برگ های مرکب بزرگ مشاهده می شود که در آن یک برگ در برگی دیگر طراحی می شود . اگر قرار باشد مقیاس نقشه بزرگ باشد ، مثل فرشهای گلدانی بزرگ برگ می تواند توسط یک تاج گل در بر گرفته شود ومی تواند در درون خود یک دسته ویا یک باغچه گل را جای دهد که در این حالت مرکز آن را شکوفه های شعاعی تشکیل می دهند مثل فرش ماهان .

طرح بوته ی گل سرخی                                        The Rosette

    بوته گل سرخ – دراصل گل نیلوفر آبی با شکوفه کامل طرحی نا معقول محسوب می شود – قبل از اینکه وارد فهرست فرشها شود دچار تغییرات زیادی گردید ، ولی طراحان دمدمی مزاج از آن استفاده های بسیار نمودند . این طرحها دارای دو قابلیت ساختاری هستند : اول ویژگی تند وتیز وستاره شکل آن می تواند یک خال را که به نظر می آید بیش از حد سست وبی جنبش باشد شاداب وتقویت نماید؛ ولی قابلیت خیلی مهمتر آن حالت سکون قطعی آن است . تغییرات ایجاد شده در طرح پارسی جهت بررسی ، ارزیابی واندازه گیری وبعنوان قاعده ای مدون جهت ارزیابی دیگر طرح ها سودمند می باشند واین وظیفه ای است که طرح های گل سرخی ایفا می نمایند . در فرش های گلدانی آنها نسبت به آنچه که حقشان است فضای بیشتری را به خود اختصاص می دهند وفرم هایی پر قدرت وپر آب وتاب را شکل می دهند .»[14]

گل وبته گل سرخی در کتاب واژگان فرش اینگونه توصیف شده است :

«هر گلی که طرح آن شبیه به گل رز باشد ودر بافت دارای تقارن ، وبیشتر متن را بپوشاند.»[7]
مواد وروشهای تحقیق
2-1- روش تحقیق :

- اسنادی : استفاده از منابع داخلی وخارجی وهمچنین نشریات داخلی ، اینترنت

- میدانی : مصاحبه با اساتید فرش دانشگاهی

2-2- جامعه آماری :

در رابطه با آماری که در این مقاله می توان به آن اشاره کرد ،فراوانی مناطقی است که در آنها در بافت قالیها از انواع طرح ونقشه ی شاه عباسی استفاده می کنند که با برداشت از کتاب پژوهشی در فرش ایران به مناطق زیر می توان اشاره کرد :

-      طرح گلهای شاه عباسی در فرش مشهد : گلهای بزرگ شاه عباسی به همراه ساقه های نسبتا باریک وظریف از ویژگی های طرحهای قدیم مشهد بوده است ...

-      ... طرحهای افشان بویژه افشان شاه عباسی یکی از مهمترین طرحهای مورد استفاده در قالیهای کرمان می باشد .

-      طرح افشان شاه عباسی در فرش کاشمر

-      سبزوار : انواع طرحهای لچک وترنج شاه عباسی

-      کاشان : انواع لچک وترنجهای شاه عباسی... انواع گلهای شاه عباسی در سبک های گوناگون زینت بخش فرشهای منطقه ی کاشان میباشند .

-      نائین : انواع لچک ترنج های شاه عباسی

-      گلپایگان : از طرحهای متداول این منطقه عموما لچک و ترنج شاه عباسی

-      محلات : : انواع لچک وترنج های شاه عباسی وافشان شاه عباسی

-      بیجار: : لچک وترنج شاه عباسی

-      همدان : استفاده از انواع طرح های رایج ایران نظیر افشان شاه عباسی ، لچک وترنج شاه عباسی

-      ملایر : طرحهای لچک وترنج شاه عباسی

-      ودرمنطقه اصفهان که از عمده ترین مراکز بافت فرش با طرح ونقشه ی شاه عباسی در انواع آن می باشد می توان اشاره نمود.

2-3- ابزارهای جمع آوری اطلاعات :

     -  فیش برداری از کتاب ها ونشریات

     -  مشاهده ی طرح وبررسی موتیف ها

     -  مصابحه وتهیه ی پرسشنامه

        2-4- ارزیابی اطلاعات :

         ارزیابی اطلاعات این مقاله به عهده ی استاد ارجمند جناب آقای احراری می باشد.

 

 

 

 

3- یافته های تحقیق :

3-1- ارائه ی یافته های قومی وقبیله ای :

     در رابطه با ارائه مطلب مربوط به یافته های قومی وقبیله ای ، قبل از هر چیز لازم می دانم مطلبی از دکتر سیروس پرهام راعنوان کنم در مورد تحولات تاریخی نقوش فرش ایران در دوره های مختلف از حیث هندسی و گردان بودن نقوش ، که این امر تاثیرات فراوانی را بر تغییرات و شکل گیری نقوش شاه عباسی و بالاخص گل شاه عباسی داشته است . پرداختن به سه ماهیت عشایری ، روستایی وشهری بود ایرانیان که شکل گیری بسیاری از نقوش فرش ایران به گونه ای مربوط به این سه منطقه بوده است :

    « دوره ی اول پیش از روزگار صفو یه که فرشبافی ایران به طور عمده ماهیت عشایری و روستایی داشت ، طرح ها ماهیت ساده شده ی هندسی ونیمه هندسی داشته که   نیاز مند نقشه وطرح های از پیش آماده شده نبودو غالبآ به شیوه ی « ذهنی باف» به انجام رسید دوره ی دوم صفوی کارگاههای بافندگی بزرگ ومتمرکز در شهرها پدیدار شد .( البته درروستا ها نیز همچنین به کار خود ادامه دادند) به تبع این تحول بنیادی ،نقش مایه های سنتی و باستانی طرح های ساده شده ی هندسی جای خود را به طرحها ونقشهای پیچیده ی اسلیمی و گلشاخه های پیچان و گردان دارد . بر غم همه ی این تحولات بنیادی ، فرشبافی عشایری وروستایی و همچنان به حیات آرام و باستانی خود ادامه می داد و مبانی سنتی آن دیگرگون نشد . همچنین قالیهای شهری هرگز مایه وماهیت ایرانی خودرا از دست نداد و پیوند خود را با سنتهای طراحی و نقشمایه های پس از اسلام وحتی پیش از اسلام ایران یکسره نبرید »[9]

3-2- ارائه ی یافته هایی در ارتباط با پتانسیل های بالقوه و بالفعل در رابطه با فرش بافی :

در رابطه با این مسآله که فرش های بافته شده با طرح ونقش شاه عباسی ازچه مواد اولیه و خاصی جهت بافت بهره می برده است وخواهد برد ،مطلب مشخص ومستندی در کتابها و منابع مورد مطالعه نشده بود ،لذا با توجه به مناطق بافت فرش با اینگونه طرحها ، پس از بررسی مناطق مربوط در این رابطه نتایجی حاصل گشت به شرح زیر :

استفاده از پشم وابریشم برای پرز از خصوصیات بارز فرش های بافته شده با این طرح ونقش هستند .

از پنبه وابریشم به عنوان تار (چله)فرش استفاده میشود .

در مورد مناطق عمده ای که از این طرح ونقش جهت بافت قالی بهره می گیرند می توان شهرهای زیر را نام برد :

اصفهان _ مشهد_ کاشمر_ سبزوار_کاشان _نائین _ گلپایگان_ محلات _بیجار_ همدان _ملایر و....

که در هر منطقه از نوع خاصی از این طرح استفاده میشود .[1]

3-3-ارائه یافته های تکنیکی تولید فرش :

ابعاد فرشهای بافته شده با این نقوش ، اغلب ذرع نیم،دوذرع، و حداکثر6ویا 9 متر مربع است . ابعاد بزرگتر از این اندازه به ندرت یافته  میشود .

گره به کار رفته معمولآ فارسی (نا متقارن) می باشد .

رنگهای مصرفی در رنگرزی اکثرآ طبیعی بوده ، در موارد استثنایی و جهت قالیهای سفارشی با رنگهای مخصوص از رنگزاهای شیمیایی استفاده می شود .

قالیها دو پوده بوده ،رجشماراکثر آنها بالای 40 رج می باشد . دارهای قالی عمودی و ایستاده است .

3-4- ارائه یافته های تحقیق در رابطه با رنگبندی :

     تنوع رنگ در قالی های بافته شده با طرح ونقشه ی شاه عباسی زیاد بوده وکمتر اتفاق می افتد که در آنها کمتر از چهارده رنگ به کار رود .

مهمترین رنگهای به کار رفته در این نقشه عبارتند از :

لاکی سیر و روشن _ کرم_ سبز _ عنابی – بژ_ مسی _ خاکی _ سرمه ای _ آبی _زرد _مشکی _نیلی _ فیروزه ای _قرمز آجری

استفاده از رنگهای نخودی یا کرم و لاکی در زمینه ی قالی در رنگهای آجری ، سرمه ای در حاشیه آن همچنین استفاده از رنگهای فوق در رنگبندی گلهای شاه عباسی .

3- 5 - ارئه یافته های توصیفی دررابطه باطرحها ونقوش :

     «اساس کلیه طرح های شاه عباسی بر مبنای کاربرد گل معروف شاه عباسی در این طرح است . دراین طرحها گلهای شاه عباسی به همراه بندهای ختایی و گاه تلفیق آنها با اسلیمی ها ، انواع مختلف از نقوش فرش را ارئه می دهند. انواع طرحهای این گروه عبارتند از لچک وترنج شاه عباسی ، افشان شاه عباسی ، شاه عباس درختی ، شاه عباس شیخ صیفی ، شاه عباس جانوری و ....»[2]

« ... با نظری به گلهای شاه عباسی ، توجه به طرحهای تجرید یافته ی اناری و گل آن بخوبی احساس می گردد . اگر این توجه دنبا له ی تقدیس گل انار در ایران زردتشتی باستان هم نباشد، لااقل طرح دلربا و دلیره مانند گل انار و خود آن وپیچ وخم خطوط منکسر تاج آن و سر بر کشیدن شعله وار آخرین آثار گلبرگهای آن ، آنقدر جالب بوده است که به این همه طرحهای گوناگون بیارزد.

و از همه مهمتر نامگذاری این نوع  گل هاست که در اغلب موارد گل شاه عباسی نامیده می شوند ودر موارد نادری نیز به گل شیخ صفی موسومند .صرفظر از این اختلاف رای مسلم که عمر این نامگذاری از دوره ی صفوی پیشتر نمی رود و شاید هم اگر استنادی به شیخ صفی شده است ، از نظر احترامی است که صفویان نسبت به جد اعلای خود داشته اند و درصد تخلیه نام او کوشش ها کردهاند .»[6] (1)

نیلوفر آبی :[2]

     «پراکندگی این نگاره به شکلها وشیوه های گونا گون در هنر ساسانی وفرش بافی فارس به حدی است که پس از گل هشت پر پازیریک آن را باید پر برکت ترین نقشما یه ی باستانی در هنر فرش بافی دانست . تقریبا تمام فرشهای اشکالی فارس و حتی نقشهای منظم غیر اشکالی ، ماهی در هم ونیز فرشهای قفقاز صورتی و حالتی از این نقشمایه در خور دارد . طرفه آنکه این نگاره ی دیرین سال که در مغرب زمین به نخل باد بزنی و نیلوفر آبی شهرت یافته و در فارس به شکل ساده تر و طبیعی تر آن گل کنگر می گویند متداولترین نگاره ی فرش بافی دوران صفوی را بوجود آورده و به «گل شاه عباسی» معروف شده است »[9]

بررسی گل نیلوفر آبی در نقش ماهی در هم /هراتی :

       «... بنیاد طرح هراتی رادر آئین مهر (میترائیسم) یافته ایم . در آئین مهرباور بوده است که مهر (میژه/میترا)درون آب متولد شده است . به همین دلیل در آثار این آئین مهر رابه صورت کودکی بر روی نیلوفر آبی تصویر می کنند . دو ماهی دلفین مهر را از آب بیرون می آورند . مجسمه ای از مهر با قی است که دو ماهی دلفین را در دوطرف چهره ی او نشان می دهد ...

مایگان هراتی در دوره ی تیموری فراوان بر روی فرش در ترکیب با عناصری دیگر ، مثل ختائی ،اسلیمی ،برگ بادبزنی ، نیلوفر آبی (شاه عباسی دوره های بعد)گل، برگ،غنچه،برهم سوار و... به کارگرفته شد و فرشهای هراتی دوره ی تیموری را ساخت ...»[15]

     «... مهر در آب متولد میشود و روی یک گل نیلوفر قرارمی گیرد و به همین دلیل است که نیلوفر آبی در فرش ایران تبدیل به شاه عباسی شده است و جایگاه خاصی را درنقوش سنتی ما بویژه نقشه های فرش یافته است .»[3]

نیلوفر آبی /گل هشت پر :

     «... نقشه این به مرور به گلهای اناری و در زمان شاه عباس به گل شاه عباسی مبدل می شود. ریشه اسطوره ای این گل به افسانه میترا و آئین آن اشاره دارد . چنین می توان برداشت نمود که گل نیلوفر آبی نماد شاخص تجلی این اسطوره در فرش دستبافت است .

وهمچنین در تعریف نقش ماهی در هم :

     بنیاد واصل آن دو یا چهار برگ خمیده است که گل بزرگی را در برگرفته اند . از گل وسط به همان گل نیلوفر آبی یا شاه عباسی تعبیر می شود . چنین گفته می شود که برگ ها در ابتدا ماهی بوده اند که در دوران اسلامی به برگ مبدل شده و گل میان نیز احتمال می رود چهره انسانی بوده که آن هم به گلی گرد تغییر شکل یافته است.

مهر نقش بسیار مهمی در آئین دینی وزردتشتی ایرانیان داشته است ...

... در همین حال افسانه دیگری تولد مهر را از دوشیزه ی باکره ای می داند که در آن دریاچه ی هامون باربر می دارد. مروارید ودلفین با ماهی از نمادها ونقوش مهر هستند. همچنین نیلوفر آبی نیز از نمادهای مشهور مهر است که بر سطح آب می روید که در آن صورت مهر از مادر مهر زاده می شود ، چرا که مادر مهر از تحفه ای که در آب است آبستن میشود و میترا را می زاید . نیلوفر آبی از سویی با آب و از دیگر سو با خورشید درارتباط است .

ارزش وقیمت گل نیلوفر در اسطوره آئین میترا جای بسی تآمل وتفکر دارد ...»[16]


 

3-6- ارائه یافته های توصیفی در رابطه با نقشمایه ها :

    انواع طرحهای نقشه شاه عباسی عبارتند از :

لچک ترنج شاه عباسی ، افشان شاه عباسی ، شاه عباسی درختی ، شاه عباسی شیخ صفی ، شاه عباسی جانوری ، شاه عباسی تصرفی ، شاه عباسی طره ای

وطرح های خاص مانند :

   طرح سجاده ی شاه عباسی که آیاتی از قرآن در بالای آن در فرم محراب بافته شده است وطرح شاه عباسی درشت گل که طرح گلهای شاه عباسی درشت بافته می شود .

در موارد فوق نوع لچک ترنج شاه عباسی یا شاه عباسی لچک وترنج به مراتب بیشتر از انواع دیگر جهت بافت در قالیها استفاده می شود وبعد آن نیز افشان شاه عباسی بیشتر بکار برده می شود .

   در رابطه با گلهای شاه عباسی به موارد زیر می توان اشاره نمود : گل گرد پیچکی ، گل پنج پر (گل گرد ) ، گل شاه عباسی برگی (انواع گلهای برگی ) گل شاه عباسی  اناری (یکی از معروف ترین طرحهای این گل) ، گل شاه عباسی  معروف به  سه سره ، گل  شاه عباسی  سه برگی ، گل شاه عباسی  دوگل درهم (ترکیبی از اناری وبرگی در هم).

این گلها بسته به نوع طرح برروی بند های ختایی قرار می گیرند.

تصویر ب)

 

 

 

4- تحلیل یافته ها :

 در این بخش ابتدا لازم می دانم در رابطه با نقشه ی شاه عباسی وانواع طرحهای آن ، به این نکته اشاره کنم که پس از بررسی ومطالعات کتب منابع مختلف در این زمینه وبا عنایت به مطالب:

1- اساس کلیه ی طرحهای شاه عباسی برمبنای کاربرد گل معروف شاه عباسی در این طرح است . در این طرحها گلهای شاه عباسی بهمراه بندهای ختایی وگاه تلفیق آنها با اسلیمی ها ، انواع مختلفی از نقوش فرش را ارائه می دهند . انواع طرحهای این گروه عبارتند از ...[2]

2- بیشتر قالیهای طراحی وبافته شده در اصفهان داری بن نگارهای گل شاه عباسی است که ترنجی در میان ولچک ها درکنار دارد ... اصولا نقشی از فرش ایران در جهان بنام « نقش اصفهان» معروف شده است این نقش دارای گل های افشان و شاه عباسی

با شاخ وبرگها واسلیمی های بسیار جالب وموزون در زمینه ای با رنگهای زنده متنوع طراحی می گردد .[1]

3- قالیهای بافته شده در زمان شاه عباس به مکتب شاه عباسی معروف است ، در این دوره با اغتنام  فرصت از وجود هنرمندان عصر ، نقش های جدید بویژه با استفاده از اسلیمی ها وگلهای مخصوص بوجود آمده ...[1]

4- اوج هنر فرشبافی ایران را باید در دوران حکومت سلسله ی صفویان جستجو کرد . در واقع برخی از عالیترین قالی های ایران که تنها نمونه های باقی مانده از دوران عظمت این هنر می باشد متعلق به دوران حکومت پادشاهان صفوی است ... فرش معروف اردبیل ، در سال 942 یعنی 12سال پس از به سلطنت رسیدن شاه طهماسب بافته شده ...[2]

5- ترنج طلایی رنگ فرش تاریخی اردبیل پوشیده شده از ترکه های ظریف اسلیمی با 16 کلاله ی جانبی محصور شده است . این ترکیب جالب در متن به رنگ سرمه ای مملو از شاخه های گل اناری که در جرگه ی طراحان نقش قالی بنام گل های شاه عباسی معروفیت دارند جای گرفته است .[3]

پس با توجه به اینکه قالی اردبیل یا قالی شیخ صفی یکی از قدیمی ترین نمونه های بافته شده در دوران صفویه است ونیز بررسی نقش وطرح آن که داری گلها وشاخه های پر شده از گلهای اناری و شاه عباسی است ،همچنین نمونه های فراوان فرش بافته شده با این طرح ونقش در اصفهان که پایتخت صفویه بوده است فرضیه های فوق تایید می گردد که پیدایش وشکل گیری نقشه ی شاه عباسی (نقوش گردان وپیچان در زمینه فرش که مملو از انواع گلهای شاه عباسی است ) از دوران صفویه بوده است . کلا می توان گفت ایجاد نقوش گردان وخارج شدن نقوش از فرم کامل هندسی از بعد از دوران صفویه در فرش ایران آغاز می گردد .

اما نکته ی بسیار مهم در این قسمت از تحقیق به نقش گل شاه عباسی – ونحوه وزمان پیدایش وشکل گیری این گل در فرش وهمچنین هنر ایران مربوط می شود . گلی که در نزد بعضی از اساتید وکارشناسان فرش با نام نیلوفر آبی و لوتوس نیز نامیده می شود .

از فرضیه های مختلف وهمچنین بررسی نقش این گلها در هنر ایران ودر دوران قبل از صفوی ، اینگونه استنباط می شود که شکل گیری این گل مربوط به دوران قبل از صفویه است ، لذا با توجه به مطالب :

1- پراکندگی این نگاره به شکل ها وشیوه های گوناگون در هنر ساسانی وفرش بافی فارس به حدی است که پس ازگل هشت پرپازیریک انرا باید پربرکت ترین نقشمایه ی باستانی در هنر فرشبافی دانست . تقریبا تمامی فرشهای اشکالی فارس وحتی نقشهای منظم غیر اشکالی ، ماهی درهم ونیز فرشهای قفقاز صورتی وحالتی از این نقشمایه در خود دارد . طرفه آنکه این نگاره ی دیرین سال که در مغرب زمین به نخل بادبزنی ونیلو فر آبی شهرت یافته ودر فارس به شکل ساده تر وطبیعی تر آن گل کنگر می گویند ،متداول ترین نگاره ی فرش بافی دوران صفوی رابوجود آورده وبه «گل شاه عباسی » معروف شده است.[9]

وهمچنین اشاره پرهام در پیشگفتار کتاب به این مسئله که «گل شاه عباسی تکامل یافته ی نقش نیلوفر آبی در هنر ساسانی است » وبررسی دوره های تاریخی فرش بافی در ایران .

1- بررسی نقش نیلوفر آبی در نقوش ماهی درهم / هراتی

2- بررسی نقش اسطوره ای گل نیلوفر آبی : نقش این گل به مرور به گلهای اناری ودر زمان شاه عباس به گلهای شاه عباسی مبدل می شود ...[16]

3- نوشته های پروفسور پوپ دررابطه با نیلوفر آبی دربررسی هنر ایران

    وضمن بررسی نقشمایه ها وموتیف های این گل برروی ظروف سفالی مربوط به دوره های ساسانی وبعد از آن در کتاب بررسی هنر ایران ، می توان فرضیه های فوق را اینگونه ثابت کرد که پیدایش گل شاه عباسی که تکامل یافته ی گل نیلوفر آبی است مربوط به دوره های قبل از صفویه بوده وشکل گیری آن برروی ظروف سفالی دلیلی محکم بر این گفته است .

(در بررسی موتیف ها ، می توان سیر تکامل وتغییرات بر روی گل را بوضوح مشاهده کرد)

    پس با عنایت به مطالب فوق پیدایش این گل مربوط به درره ساسانی وقبل از اسلام بوده است . البته گفته هایی نیز بر این مبنی وجود دارد که گلهای نقش شده برروی فرش پازیریک را نیز نیلوفر آبی می نامند که شاید شکل گل نیلوفر آبی خود برگرفته از گلهای چند پر فرش پازیریک باشد که با توجه به این مطلب وهمچنین هجاری های سنگی مکشوفه در نینوا ، می توان پیدایش این گل را در دوره ی هخامنشیان نیز بررسی نمود . ولی چون چون دلایل کافی برای اثبات این مطلب موجود نیست ، همچنان بصورت فرضیه خواهد ماند .

 

5- جمع بندی وپیشنهادات :

     تلاش اینجانب در ارائه ی این مقاله این بود که بتوانم تنها گوشه ای از خصوصیات فرش ایران ، بالاخص طرح ونقوش قالیها رابه علاقه مندان این رشته عرضه نمایم .

در پایان نیز بر خود واجب می دانم ازهمه ی بزرگوارانی که بنده را در تهیه وانجام این پژوهش یاری کردند تشکر وقدردانی نمایم.

« هنر بی انتها است ، اما فرصتهای طلایی ما روزی به پایان خواهید رسید.»

                              پائیز وزمستان 1383

  

6-1-      فهرست منابع :

- دانشگر،احمد . فرهنگ جامع فرش یادواره (دانشنامه ی ایران).تهران . گلشهر.1376

- ژوله ، تورج . پژوهشی در فرش ایران . تهران . یساولی .  1381

- صور اسرافیل ، شیرین. طراحان بزرگ فرش ایران . تهران .پیکان.1381

- نصیری.، محمد جواد. سیری در هنرقالیبافی ایران. تهران .1374

- حصوری ، علی. مبانی طراحی سنتی در ایران . تهران . چشمه .1381

- ادواردز ، سیسیل. صبا ، مهین دخت. قالی ایران. تهران . فرهنگسرا.1368

- حشمتی رضوی ،فضل ا... . فرش ایران . تهران .دفتر پژوهشهای فرهنگی .1380

-کونل ،ارنست. مالکی ، شهریار . اقدسیه، هادی . اسلیمی وختایی ، گلهای شاه عباسی . تهران . فرهنگسرا .1367

- یساولی ،جواد. شناخت قالی ایران. تهران . فرهنگسرا .1375

- عصاره ، امیر حسین. آقا کابلی ، سیدعلی. فرهنگ واژگان فرش . اصفهان . گلدسته .1381

- پرهام ، سیروس . دستبافتهای عشایری وروستایی فارس . تهران .امیر کبیر.1371

- هانگلدین ، آرمن . کریمی ، اصغر . قالیهای ایرانی . تهران .فرهنگسرا .1375

- دهخدا، علی اکبر. لغت نامه . جلد چهاردهم

- معین،محمد . فرهنگ فارسی

- عصاره، امیر حسین . جزوه ی درسی سبک شناسی . دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد.1381

- پوپ،آپهام . بررسی هنر ایران

POP Arthuru: Ackerman , Phyllis.(Editor)

An In troduction  to Persian Art . since the seventh centry A.D 

Oriental   Rug  Review                                         

Orient  stars  A  carpet  collection.                       

Rugs   of  the  Mediterranean  countries.                

6-2- فهرست منابع وماخذ عنوان شده درپیشینه ی تاریخی وارائه یافته ها:

[1] فرهنگ جامع فرش ، احمد دانشگر ، صفحه ی 342و468و470و61و326

[2] پژوهشی در فرش ایران ،تورج ژوله، صفحه ی 20

[3] سیری در هنر قالیبافی ایران  ، محمد جواد نصیری، صفحه ی 71

[4] شناخت قالی ایران ، جواد سیاولی ، صفحه ی 98و106

[5] قالیهای ایرانی ،آرمن هانگلدین، صفحه ی61

[6] اسلیمی وختایی ، گلهای شاه عباسی ،ارنست کونل – شهریار مالکی –هادی اقدسیه، صفحه ی 78و88

[7] فرهنگ دو زبانه کاربردی تخصصی واژگان فرش، امیر حسین عصاره ، سید علی آقا کابلی ، صفحه ی 73و78و60

[8] فرهنگ فارسی ، محمد معین

[9] دستبافهای عشایری وروستایی فارس، سیروس پرهام، صفحه ی 104

[10] لغت نامه ، علی اکبر دهخدا، صفحه ی 20317

[11] آئین هنر وآموزش نقاشی ایرانی (گلهای ختایی) پرویز اسکندر پور خرمی ، صفحه ی 39تا41

[12] جزوه ی درسی دانشگاهی ، درس سبک شناسی ،استاد امیر حسین عصاره

[13] قالی ایران،سسیل ادواردز، صفحه ی 52

[14] بررسی هنر ایران ، پروفسور آبهام پوپ ، صفحه ی 2410تا2417

                                   Arthuru: Ackerman , Phyllis.(Editor)   POP

An In troduction  to Persian Art . since the seventh centry A.D                                                         2410-2417

[15] مبانی طراحی سنتی درایران ،علی حصوری ، صفحه ی 43و47

[16] مجموعه مقالات اولین سمینار ملی تحقیقات فرش دستباف، نقش واسطوره در فرش دستباف ایران، نازیلا دریایی، صفحه ی 77

           Summary:

Persian carpet has different  designs and plans. It is beautiful and my sterious and it is as old as the history of art in Iran . Every where in this country a design is drawn and the a carpet  based on the style of that region  is woven . Each of these designs and styles needs much consideration and deliberation .whose mind has created this masterpiece? And to which  age of this territory dose it belong?

By discovering Pazyryk carpet and after consideration of the designs and plans of this old carpet it was found that the history of carpet in this territory was older than what was supposed , although the allocation of this carpet to Iranian is because of the designs and plans found in persepolise and in the reign of Achaemenian.

In different circumstances of time and place the design of these carpets have always faced with cartain changes and transitions .these change of designs in different periods of carpet wearing in Iran have been based on the conditions and have been derived from people customs and belifs in   different parts of the contry .Investingating and evalusting these changes and transitions has had a major role  and determines important  points in the formation of a design and a style in a certain place and time in Iran . By clear look and investigation in the  designs of the carpets and careful study of the plans. Certain componets and combinations can be found –like flower  leaf  bush bird tree vase …….- which in  combinations with each other along with different methods and styles  make aplan called design and each of them has different plans too. In these design the flowers are the symbols of the beauty of the nature and carpets in Iran. In this article after considering the historical route of shah Abbasi designs and their formation the transition and evolution of palmette flower is reviewed.  

                                                                                    

 


 

[1] در قسمت مربوط به جامعه آماری  به این مبحث بیشتر پرداخته شده است .

[2] در رابطه با مطالب بیشتر در مورد نقشه  و گل شاه عباسی به پیشینه ی تاریخی تحقیق رجوع شود .

[3] دکتر علی حصوری در گفتگویی با تورج ژوله در کتاب پژوهشی در فرش ایران این مطلب را ذکر نموده اند .

نگاهی کوتاه به اصطلاحات فرش اصفهان

 

پدیده رحیمی/سمانه قاسمی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد

بافت :
1) دوتا ول یکی آبی
 2) سه تاول یکی
3) 5 تاول یکی موشی
4) 3 تاول 5 تا
5 ) 6 تا ول دو تا
 6 ) 2 تالاکی ول 3 تا آبی
7 ) سه تا موشی ول 8 تا سرمه ای
8 ) 15 خفت ول 25 خفت سفید .
صدتایی = 10 خانه که هرخانه شامل بر10 خفت می باشد.
رگ : هرخفت ازفرشی که بافته می شود.

اصطلاحات فرش
1- پایین کشی فرش
2- بالا گیری فرش
3- روخودی گیری درفرش
4- بالاکشی خفت
5- دفتین زدن
6- قیچی زدن
7- کُجی
8- ملیله بافی (دورشته نخ رنگی که ازمیان رشته های چله که به صورت 6تار6تار جدا شده است کشیده می شود تا به کمک آن بتوان ملیله کشی کرد.
9- درقاج وملیله
10- مارک قالی

 

معایب فرش
11- پوکی فرش
12- شمشیری شدن
13- شکم دادگی
14- ته خواب شدن
15- ترنج دارشدن
16- کیسی وکیس خوردن
17- شکست
18- ترکیدگی
19- جیرشدن
20- ابرش شدن

 

میلیله بافی :کاربافندگی قالی با سوف شروع می شود وبافنده درپایان آن، به بافت اصلی قالی می‌پردازد. ولی گاهی بین سوف وبخش بافت اصلی قالی، مرحلة ملیله بافی است وآنگاه با کمک چله و 2 رشته نخ رنگین 2 رج بافته می شود یا دراصطلاح ملیله داده می شود که به آن ملیله کشی یا دندانه شدن می گویند.
ملیله بافی برای یکنواخت کردن تقسیم بندی چله است.

پایین کشی : یعنی پایین کشیدن قالی ازدار،‌هنگامی که قالی به اندازة لازم، به طورمعمول نزدیک یک سوم «بالا آمد» اگردارثابت باشد نخهای تار را آزاد می کنند واگر نوردهای دار متحرک باشد گوه ها را شل می کنند وبخش بافته شده قالی با پیچاندن به دور زیردار پایین می کشند تا دنبالة کاردردسترس باشد وبافنده بتواند با تسلط به آخرین رج بافته شده به بافت قالی ادامه دهد. فرش را پس ازپایان بافت ازدار پایین می‌کشند،‌که به آن نیز « پایین کشی » می گویند.

بالاگیری درفرش : چنانچه نقوش برخی ازفرشها را ببینیم دربرخی ازقسمت های عرضی دچار شکستگی شده اند به شکلی که ادامة حرکت بندها دریک امتداد نبوده، حتی خطوط نگاره ها وگل ها نیز به صورت عرضی دریک ردیف قرار ندارند ودچار شکستگی هستند. این امر به علت حذف یک یا چند ردیف ازنقشة فرش است. چنانچه بافندگان به طور سهوی یا عمدی ازبافتن رج های نقشه خودداری می کنند نقوش دچارشکستگی می شوند. به این عمل درمناطق مختلف کشور بالاگیری وتودزدی گفته می شود. بالاگیری بیش ازاندازه درفرش علاوه برشکستگی باعث کوتاهی طول آن نیز می شود.

کجی : چوب کجی وسیله ای است که علاوه برتفکیک چله های زیرورو باعث جلوگیری ازکج شدن فرش درهنگام بافت می شود. زیرا مقدار پخش چله ها برروی چوب کجی وسردار بیشتر اززیر دار است.

دفتین زدن : دفتین وسیله ای است که برای کوبیدن گره های فرش پس ازبافتن یک رج، ونیز خواباندن پودهای ضخیم ونازک قالی مورد استفاده واقع می شود دفتین مورد استفاده درقالی اصفهان معروف به دفتین فارسی است که ازدو قسمت تشکیل شده است. یک قسمت تیغة دفتین که تماماً فلزی است وبخش دیگر دستة دفتین که اغلب چوبی است.

قیچی زدن : قیچی زدن درقالی اصفهان با قیچی فارسی انجام می پذیرد. این قیچی برروی هردو تیغة خود دارای لبه هایی است که ارتفاع لبه ها متناسب با ارتفاع پرزها دررجشمارهای مختلف تغییرمی یابد وجود این تیغه ها کمک می کند تا بافنده تمامی سطح فرش را یکسان ودریک اندازه قیچی کند. دراین نوع ازقیچی معمولاً برای سهولت کار،بین دسته وتیغه‌هااختلاف‌سطح‌وجود دارد یعنی دسته ها بالاتر ازتیغه ها قرارمی‌گیرند.

بالاکشی خفت : چنانچه بافنده قالی درحین بافت ،گره ای را اشتباهاً بزند وباعث خرابی نقشه شود می تواند آن گره رابیرون آورد وازخرابی نقشه جلوگیری کند به این عمل بالاکشی خفت گفته می شود.

مارک قالی : مارک قالی نشان دهندة نام استادکار قالی می باشد یعنی شخصی که سرمایه گذاری کرده وسرپرستی کار را به عهده دارد ونقشه وخامه ومصالح مورد نیاز را دراختیار بافنده قرار می دهد در بعضی ازقالیها مشاهده می شود که نام طراح وبافندة آن نیزدرمارک قالی دیده می شود.

پوکی : وقتی ازگره جفتی استفاده کنیم این اتفاق می افتد یعنی به جای اینکه روی 2 تار 1 گره بزنیم روی 4 تار 1 گره می زنیم دراین صورت تراکم بافت کم می شود واصطلاحاً می گویند فرش پوک است. وزن این فرش سبک تراست.

شمشیری شدن : پائین فرش یک گودی خاصی پیدا می کند.

شکم دادگی : « تورفتگی » زمانی که حاشیة فرش روی یک خط مستقیم قرارنگرفته باشد.

ته خواب شدن : وقتی که فرش را پرداخت می کنند وقیچی می زنند آنقدرکوتاه کنند که شما گره های ته فرش را ببینید که به آن ذرتی ولچکی هم می گویند.

ترنج دار شدن : ترنج در وسط قرارنگیرد.

کیسی وکیس خوردن : چین وچروک درسطح فرش یا کناره.

عمده ترین دلایل :
1- استفاده ازالیاف مصنوعی2- زمانی که فرش را تا می کنیم یک چیزی دروسط قرار گرفته باشد که سبب کیس خوردن شود   3- پائین کشی نا صحیح

لوچه شدن : کج شدن لبه های فرش را می گویند.

شکست : جابجا زدن پود ضخیم ونازک اگر فرش را به این صورت تا انتها ببافیم اگر فرش را تا کنیم پود پاره شده واصطلاحاً گفته می شود فرش شکست پیدا کرده است.

ترکیدگی : یعنی چله ها ازهم گسیخته می شود.

جیرشدن : پود نازک ازپشت  فرش دیده شود.

ابرش شدن : عدم رنگرزی مناسب باعث ایجاد این عیب می شود.

 

مکتب نگارگری اصفهان

 

 

سارا جمشیدی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد

استاد راهنما:علی امیری

ناشر:پایگاه علمی پژوهشی فرش ایران

تاریخ نشر:(21/آبان/1386)

 

 

از مرگ شاه اسماعیل دوم در سال 985 هـ . ق تا پادشاهی شاه عباس اول حدود 10 سال اوضاع سیاسی کشور دچار آشفتگی و نابسامانی بود . در این سالها حاکم اسمی حکومت محمد خدابنده بود . پس از وی شاه عباس 16 ساله وارث تاج و تخت گردید . از اولین اقدامات وی برای سامان دادن به این اوضاع جابجایی پایتخت از قزوین به اصفهان در سال 995 هـ . ق بود . کم کم اصفهان نماد قوت و ثبات سیاسی ایـــران گشت . او به رغم طغیان ها و مــــزاحمتهای ازبکان و عثمانی ها همواره به تحکیم سلطه خود می پرداخت و از حمایت هنرمندان و معماران دست بر نمی داشت و با کمک هنرمندان و معمـــاران خیابان ها عمارات و مساجد بزرگ و زیبایی بر پا داشت و شهر نه تنها مرکز حکومتی بلکه مرکز تجاری و نمادی از نظام جدید اجتماعی ایران شد .
« آغاز مکتب اصفهان در نقاشی منتسب به اواخر سال 997 هـ . ق  است ولی این نوع نگرش حداقل از 10 سال قبل آغاز شده بود » 1
« بطور کلی در اکثر دوره حکومت شاه عباس هنر بسیار مورد حمایت بوده ، معماری منسوجات فرشها و سفالگری این دوره ستایشگران پرو پا قرصی داشت با این وجود با توسل به نقدی منصفانه تقریباً در تمام هنرهای این دوره میتوان انحطاطی در سرزندگی و خلاقیت یافت که به طرق گوناگون نمودار میشود .... در هنر نقاشی و نتایج کما بیش متفاوت بود . البتـــه این تا حدی بدین علت که در این زمان نقاشی تا اندازه ای مستقل از حمایت دربار بود ... روحیه تازه ای از اصالت دیده میشود .»  2

« در نقاشی ایران تغییر و تحولات کلی بوجود آمد و هنرمندان به آزادی بیشتری نسبت به گذشته دست یافتند واز چهار چوب موضوعاتی که قبلاً هنرمندان روی آن کار کرده بودند فراتر رفت . نقاشی از درون صفحات کتابهای خطی بیرون آمد و نقاشی و طراحی به صورت تک ورقی رواج پیدا کرد ، بیشتر موضوع کار این نقاشان به تصویر کشیدن زندگی سنتی مردم و درباریان و تصویر کردن اشخاصی بود که لباسهای فاخر و الوان پوشیده اند و همچنین در همین زمان است که سبک طراحی به شیوه قلم گیـــری از اهمیت خاصی برخوردار میگردد .
 در مکتب اصفهان به علت کوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های ‹ تک چهره › نقاشی به شیوه قدیـــم که در آن تعـــداد زیادی پیکرهای انسانـــی کار شده از رونق می افتد . » 3
« در کتابسازی رفته رفته همکاری نزدیک هنرها کم میشود . تصاویر آشکار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میکنند . تذهیب کتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه کیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیکره دار کاملاً عادی و فاقد هر گونه شکوه هستند . » 4
از اواخر قرن 16 تاثیرات هنر اروپایی بر نقــاشی ایرانی بیشتر نمود پیدا میکند ، نقاشی پیکره های منفرد ، انجــام سایه پردازی ، رعایت پرسپکیتو و نقاشی های رنگ و روغن از جمله موارد تاثیر هنر اروپایی میباشد .

« اگـرچه طراحــی های این دوره تــاریخ و امضاء دارند ولی انتساب آنها به نقاشان مشخصی بی نهایت دشوار است . » 5
« 2 یا 3 نفر از هنرمندان کار آزموده سابق که در خـــدمت شاه طهماسب ، ابراهیم میرزا و اسماعیل دوم بودند ، بار دیگر در کتابخانه شاه عباس بکار گماشته شدند که برجسته ترین آنها صادقی بیک بود و در مقام رئیس کتابخانــه ابقا شد ولی شخصیت و طبع سرکش و مبتکر از وی فضای ناسالمی آفرید و از کار بــرکنار شد . اما نگارگـــری را همچنان پی گرفت ، افول  او در نتیجه درخشش شهرت رضا پسر علی اصغر بود .  » 6
« رضا پسر علی اصغر که از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . »7
« این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبکی را ابداع کرد که در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به کلی تغییر داد . کار و اثر او شامل طراحی بی عیب و نقش و در درجه اول رنگ آمیزی درخشان سبک عالی صفوی بود . اما با گذشت زمـــان چهره پیکره های جـوان او مملو از چشمان درشت ، بی لطافت ، طره های تکلف و گاهی هم چانه های پهن گردیـــد و همه  آنها در زیر درخت بیــد تصویر شد که تاثیر کمتری در پی داشت . جدول رنگ آمیــزی او کم کم تغییـر یافـت و رنگهای زرد ، قهــــوه ای و ارغوانی جــای قرمز روشن و لاجــوردی آثــار اولیــه را گرفـت . او آثـــار متاخــر خود

(که شاید منسوب بــه اوست ) به نام ‹‹ رضا ››  و یا ‹‹ آقا رضا ›› امضاء کرده ولی در اواخر قرن لقب افتخاری لقب ‹‹ عباسی ›› را نیز بـــدان افـــزود که احتمالاً از طرف شاه به او تفویض شده بود . سابقاً آقا رضا و رضا و رضا عباسی دو هنرمنــد مجزا و متفاوت فرض میشد ولی مرحوم دکتر بچوکین بالاخره توانست مردم را قانع سازد که هرسه اسم از یک نفر است. »  8
« میتوان نتیجه گرفت که همه آثاری که به امضاء آقا رضا و رضا عباسی موجود است همگی از آثار یک هنرمند میباشد . در ابتدای جوانی بنام آقارضا آثارش را رقم می زده و سپس در اصفهان در دربار شاه عباسی عنوان عباسی را کسب کرده و به نام رضای عباسی آثارش را امضاء کرده . در اینجا باید به نام دو هنرمند دیگر بنام های آقا رضا جهانگیری و علیرضا عباسی که در بعضی از منابع به اشتباه آنان را با رضای عباسی یکی دانسته اند اشاره شود . در مکتب اصفهان علاوه بر هنرمندانی که قبلاً نام آنها ذکر شده نقاشان دیگری کار میکردند که مهمترین آنها حبیب ا.. مشهدی ، محمد رضا تبریزی ، محمد طاهر ، لطف ا.. ، محمد حسن ، ملک حسین اصفهــانی و محمد رضا عراقی هستنـــــد . » 9
« در مـــورد خود رضا عباسی نکته گفتنی این که شباهت قابــل ملاحظه ای به شخصیت صادقی داشته است . یعنــی مشکل پسند و ســـر سخت و دارای استقلال عمـل شدیــــد دو مـــاخذ موجودی یعنی کتاب قاضی احمد و اسکند منشـــی ، هردو آنند که وی بـرای

مــدت کوتاهی که فراتر از آغاز قرن یازدهم هـ .ق نرفته از هنر خود دست کشید و اختلاط با مردان و لوندان اوقات او را ضایع ساخت و میل تمام به  تماشای کشتی گیران و وقوف در تعلیمات آن می یافت .
چنین مینماید که او علیرغم دلجویی و احترام و ملاحظه دربار از حمایت آن مضطرب و دلگیر بود . از سال 1029 به بعد آثار باقیمانده او بسیار زیاد است و اما از نظر شیوه ودلچسبی چندان به پای سبک طراحی ها و نقاشی ها ی اوایل زندگیش نمی رسد . تقریباً همه آثار او تصاویری آلبومی است که حاوی یک پیکره منفرد و یا گاهی دو پیکره است بغیر از شاهنامه سترگی که با کمک صادقی بیک تهیه شد ، فقط سه نسخه مذهب از او در دست است . .... رضا عبــاسی حتی پس از مرگ شاه عباس در سال 1038 /  1629 بـــرای دربار کار میکرد .» 10
«  شاه عباس همچون نیکان خود در سفارش اجرای نسخه با شکوهی از شاهنامه هیچ درنگ نکرد .... در نگاره های زیبای این نسخه میتوان شاهکارهایی از استاد کهنه کار صادقی بیک  نظیر زال و سیمـــرغ فریدون با فرزندان و زنانش  و ترکیب بندی های با شکــوه رضا جوان ( همچون طهمورث و دیو ها و رستم و فیل ) را مشاهده کرد . » 11
« شاهنامه شاه عباس در مجموعه اسپنسر از کتابخانه عمومی نیویورک موجود است. شاه عباس آنرا در سال 1019 هـ . ق شخصاً سفارش داد و حاوی چهل و چهار نگاره برگ است .

ایـــن نگاره ها بطـــور کلی تلفیقــی دقیق و درست از سبک شاهنامه بایسنقری سال  832 هـ . ق موجـــود در تهران است . چنین مینمایــد که دارای ترکیب بندی های اصیل است و موضوعـات که مطابق با نگاره های نسخه تهران – شاهنامه بایسنقری – تهران است مستقیماً از آن اقتباس نشده است . البته مگر در جایی که نسخه ثانوی از شاهنامه  بایسنقری اجازه یک چنین اقتباس غیر محسوس را داده است. چند تا از نگاره های این نسخه گو اینکه از حیث کیفیت پایین است ولی گاه به گاه رنگ عوض کرده است . » 12
 در میان پیروان رضا عباســـی معروف از همه محمد قاسم محمد یوسف و محمد علی هستند به غیر از نگاره های جدا و متعدد و طراحی های گوناگون که به نام آنهاست زیباترین آثار آنها را باید شاهنامه سال 1058 دانست که متعلق به قصــر وینزور است . افضل حسینی نیز از نقاشان به نام دیگر این ایام است که نگاره های مستقل او در زمینه مسائل عاشقانه و گرایش های منحط زمانه از بیان قوی برخوردار است او در مقایسه با نقاشان دیگر ، تعداد بیشماری از نگاره های تـوامند چشمگیر شاهنامه سترگ سال 61- 1051 هـ .ق را اجرا کرده است.» 13
« رضا عباسی عده ای پیرو نیز داشت که از آن میان حیدر نقاش از بهترین آنان بود . دیگر پیروان او عبــــارتند از افضل ، محمد یوسف ، محمد قاسم تبریزی ، محمد علی تبریزی و معین . » 14


« یکی از معروفترین هنرمندان بعد از حکومت شاه عباس اول محمد معین مصور است که در زمان چهار پادشاه صفوی ( صفی ، عباس دوم ، سلیمان و سلطان حسین ) زنــدگی میکرد و از جملـــه او از با استعداد ترین شاگران رضا عباسی به شمار میرود و جزو آخرین هنرمندان سنتی مکتب اصفهان میباشد و تا پایان عمر طولانی هنر خویش حدود 75 سال که همزمان با نفوذ نقاشی اروپا در این  بود ، علیرغم اینکه اکثر هنرمندان معاصرش همچون محمد زمان و علیقلی جبه دار که شدیداً تحت تاثیر هنر اروپا بودند او به خاطر احترام خاصی که به سنت استاد خویش داشت آثار خود را از نفوذ  هنر اروپایی حفظ کرد . معین مصور در اوایــل قــرن 11 هجری به دنیا آمد اولین اثر تاریخ دار او متعلق به سال 1043 هـ .ق میباشد و آخرین آثار او در تاریخ 1119 هـ . ق کار شده است . معین مصور علاوه بر تعداد زیادی طرحی و نقاشی تک ورقی تعــداد کتب خطی مصور شده نیز از او بر جا مانده است .
در برخی از این کتابها بیش از ده مینیاتور کارکرده است . بعضی از کارهای معین دارای ابعاد تاریخی است و گاهی موضوع کارش به یک اتفاق ساده روزمـــره اختصاص پیدا کرده است . مثلاً تصویــر یک مــــرد و خروس در بغل را مــی کشد و بر روی آن برای یکی از ســـه فرزندش با علاقــــه می نوشت ( با عجله برای فرزندم آقا زمان کشیدم پنجشنبه ( 1069 هـ . ق ) ، به امید خوشبختی ) . معین مصور تصویر از استادش رضا عباسی در سال 1404 هـ. ق کار کرده است .

از دیگـــر هنرمندان اواخر مکتب اصفهان محمد شفیع عباسی وافضل الحسینی است . محمد شفیع پسر رضا عباسی است . او تحت نظر پدرش آموزش یافت و در طراحی به درجه والایی دست یافت ، او علاوه بر اینکه در مینیاتور مهارت داشت ،طراح مهم پارچه هم بود . او همچنین در نقاشی گل ها که نوع جدیدی از نقاشی بـــود که در اواخر دوران صفویـــه از تاثیر نقاشی اروپا بوجود آمده بود مهارت کافی داشت ( این شیوه که مبتنی بر مطالعه گلها و پرندگان بود بعدها به وسیله نقاشان قاجار کاملاً گسترش یافت) . افضل الحسینی نیز از شاگردان رضا عباسی است کارهای افضل شباهت زیادی به آثار رضا عباسی دارد . تعدادی از نقاشی های شاهنامه عباس دوم که در موزه لینگراد نگهداری میشود به امضاء این هنر مند است . محمد علی ، محمد یوسف و محمد قاسم سه تن از هنرمندان اواخر مکتب اصفهان هستند که ظاهراً در دربار شاه عباس دوم و شاه سلیمان به موازات هم پیش رفته اند ، هر سه از پیروان و شاگردان رضا عباسی هستند و شیـوه استــاد خود را توسعــه داده اند . در طـراحی های آنها خطوط به نرمی تمام طـراحی شده است و زمینـه های منظره و صخره ها را با لطافت تمام تصویــر کرده اند ، موضوع کار آنها زن و مردهای ایستاده و یا نشسته دراویش ، حیوانات و پرندگان است . در طراحی های محمد قاسم و محمد یوسف علاوه بر رنگ مشکی از رنگ قرمز نیز استفاده شده است .


طراحی های محمد علی نیز از نظم و زیبایی خاصی برخوردار است و از مشخصات فنی طرحهای این استاد استفاده از رنگ صورتی در آثارش میباشد و بیشتر طراح های او در ابعاد کوچک کار شده است .
 محمد یوسف حدوداً 1042 هـ .ش از دنیا رفته و محمد قاسم نیز تا سال 1078 هـ . ش در قید حیات بوده است . این سه هنرمند جزء آخرین هنرمندان مکتب اصفهان به شمار میروند .
با هجوم فرهنگ بیگانگان ، تاخت و تاز یغماگران ، فقر و سوء حکومت ، تشویق و ترویج نقاشی اروپایی بوسیلـــه شاه عباس دوم و مرگ شاگــردان با وفای رضا عباسی موجبات فنا و اضمحلال سبک مینیاتور پر شکوه صفویه فراهم شد . مهمترین عامل این سقوط نفوذ هنر اروپا بود .... » 15 



پـی نـوشــت

1- نقاشی ایرانی ، ص 98
2- سیر تاریخ نقاشی ایرانی ، ص 376
3- کیمیای نقش ، صص 25و 26
4-  سیر تاریخ  نقاشی ایرانی ، ص 379
5- همان ، ص 382
6-  تاریخ هنر ایران (11 ) ( هنر نگار گری ایران ) ، ص 71
7- نقاشی ایرانی ، ص100
8-  تاریخ هنر ایران ( 11 ) ( هنر نگار گری ایران ) ، ص 73
9- کیمیای نقش، صص 28 ، 29
10 – تاریخ هنر ایران ( 11 ) ( هنر نگارگری ایران ) ، ص 75
11- همان ، ص 73
12- همان ، ص 76
13- همان ، ص 78
14- سیر تاریخ نقاشی ایران ، ص 390
15- کیمیای نقش ، صص 29،30،31


فهــرست منابـع و ماخـذ

 1-  بینیون ، لورنس و دیگران / سیر تاریخ نقاشی ایرانی / مترجم : محمد ایرانمنش
 موسسه انتشارات امیر کبیر / چاپ اول / تهران /1367
2- خزایی ، محمد / کیمیـــــای نقش ( مجموعه آثار طراحی اساتید بزرگ نقاشی ایران و بررسی مکاتب  نقاشی از مغول تا آخــــر صفوی ) / انتشارات حوزه هنـــــری سازمـــان تبلیغات اسلامی / چاپ اول /1368
3- رابینسن ، ب . و / تاریخ هنر ایران ( 11 ) ، هنر نگارگری / مترجم : یعقوب آژند
4- کن بای ، شیلار / نقاشی ایرانی / مترجم : مهدی حسینی / دانشگاه هنـر/ تهران/1378

نام های رنگ های مورد استفاده در فرش

ردیف نام فارسی رنگ  تولیدی
1 اسپرک زرد - طلایی
2 برگ درخت تبریزی قهوه ای روشن - لیمویی
3 برگنو -  مندارچه زرد طلایی
4 بلوط سیاه نارنجی – نخودی - طلایی
5 پیاز مسی
6 ترشک -  حماض زرد تیره
7 تمشک خاکستری روشن
8 جعفری زرد- نخودی- طلایی
9 چای جنگلی -  غافث زرد
10 روناس قرمز
11 رویینه زرد طلایی
12 ریش بز -  اسپیره زرد مایل به سبز
13 زعفران زرد - نارنجی
14 ژنیستا رنگرزی زرد
15 سرخس عقابی سبز مایل به زرد
16 سماق خرمایی تا قهوه ای - خاکستری
17 سیتیزوس زرد
18 عرق الدم قرمز
19 علف چای -  هوفاریقون زرد
20 غالیون  - شیر پنیر قرمز - زرد
21 فلفل آبی -  هفت بند زرد طلایی
22 گردو قهوه ای تیره
23 گزنه زرد مایل به سبز
24 گل اشرفی نارنجی سیر -
زرد روشن
25 گل بابونه -  ستاره سفید زرد – طلایی - خاکی
26 گل برف زرد مایل به سبز - طلایی
27 گل رنگ - کافشه زرد
28 نیل آبی

مکتب اصفهان

کشور ایران و جهان درگذر از هزاره اول به هزاره دوم هجری قمری تحولات شگفت آوری را از سرگذرانده و تجربه کرد ه و همه سده های بعد از آن را تا امروز که درآنیم متاثر خود ساخته است. در چنین دورانی فعالیت ها و روابط فرهنگی با گستردگی و گوناگونی بی سابقه ای در حال شکل گیری بود، چنانکه تمامی ابعاد زندگی بشری همچون هنر، تفکر، صنعت و جامعه را دگرگون می کرد. در چنین شرایطی "اصفهان" به عنوان پایتخت صفویان انتخاب شد و در پیوندی زمانی مجموعه دستاوردهای سده های گذشته را به شکل تکامل یافته ای به منصه ظهور گذارد. همراه با این پیوند در زمانی برای بهره وری از تجربیات گذشته، ایران به عنوان یکی از مهمترین مراکز جهان اسلام به رفاقت و رقابت درون فرهنگی با حوزه های دیگر فرهنگی در جغرافیای اسلامی همچون شبه قاره، آسیای صغیر و آسیای میانه پرداخت. این تبادلات درون فرهنگی تاثیر و تاثرات سازنده بسیاری را در این حوزه ها موجب گردید، اما با تحول و توسعه وسایل نقلیه به ویژه دریایی و راه های زمینی، روابط ایرانیان به درون فرهنگی محدود نشد، بلکه به بینا فرهنگی میان ایران و کشورهای اروپایی و کشورهای شرق دور نیز منجر گردید که به نوبه خود دستاوردهای سازنده و گاه مخربی را به همراه داشت. این روابط در زمانی، درون فرهنگی و بینا فرهنگی موجب تحولاتی اساسی در اندیشه، هنر، ادبیات، جامعه، اقتصاد و سیاست این دوره شد چنانکه فصل نوینی را در تاریخ کشور ایران ورق زد. این فصل نوین چالش ها یا پیوستگی های عناصر گذشته و تازه و نیز، بیرونی و درونی را به همراه داشت چنانکه موجب ظهور سبک ها و مکاتب نو از جمله مکتب اصفهان گردید. این تحولات آنچنان وسیع و گسترده می باشد که هیچ هنری و تفکری از آن بی بهره و بی تاثیر نبوده است. در واقع، شناخت دقیق این دوره، شناخت علل بسیاری از جریانات فکری، اجتماعی، سیاسی و هنری ایران دوره جدید است. از جمله شاخه های گوناگون هنری، ادبی و فلسفی مکتب اصفهان می توان به نگارگری، خوش نویسی، موسیقی، هنرهای نمایشی، هنرهای صناعی، معماری و شهرسازی، ادبیات و حکمی - هنری اشاره کرد.

خوش نویسی:

خوش نویسی یکی از هنرهای ریشه ای و کهن ایران است که به لحاظ حضور همیشگی در عرصه تاریخ و تداوم و پیوند با سایر هنرهای ملی در فرهنگ این سرزمین نقش داشته و در طول قرن های متمادی و در جغرافیای سیاسی و فرهنگی و به دست توانای نوابغ بزرگ آن، سیر رشد و تعالی را پیموده و شهر تاریخی و هنری اصفهان یکی از مهم ترین حوزه های ابداع و قوام و دوام این هنر بوده است.

هنرهای صناعی:

پایگاه رفیع هنرهای صناعی در ایران دارای سابقه ای زیاد و درخشان در بسیاری از هنرهای بومی و سنتی از جمله فرش بافی، فلزکاری، هنرهای مرتبط با چوب، نساجی سنتی، سرامیک و کاشی سازی، سفال گری، شیشه گری و برخی از دیگر صنایع دستی کشورمان است. در این زمینه اگرچه پیش از دوران صفویه نیز اصفهان در برخی از این گونه هنرها دارای سابقه و حتی بعضا پیشگام و آغازگر بوده است، اما آنچه بررسی ها مسلم کرده از عهد صفویه و به ویژه زمان انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت، درخشش و شکوفایی رشته های متعددی از صنایع دستی آغاز شده است.

هنرهای نمایشی:

در زمینه هنر نمایش انواع نمایش های تعزیه یا مصیبت خوانی، معرکه گیری، قصه خوانی یا نقالی و لعبت بازی به علاوه اشکال گوناگونی که از کنار هر یک از این نمایش ها به وجود آمده است، در زمان صفویه بر فضای هنر ایران بال گسترد و دامن گشود و در این میان، مولانا کمال الدین حسین واعظ کاشفی دردانه نظریه پردازی در تاریخ نمایش ایران، در دو کتاب "فتوت نامه سلطانی" و "روضه الشهدا" به توصیف آداب و قواعد انواع نمایش پرداخته که روح و جسم، دو عنصر تفکیک ناپذیری که نزد بسیاری از نظریه پردازان تئاتر غرب از هم جدا مانده اند، هنرهای نمایشی ایران را یکجا باز می شناساند. پیوند دوباره این دو عنصر در هنر نمایش امروز همراه با پیشرفت چشمگیر عصر جدید بر بستر پایه های محکم از پیش نهاده شده، شاید نیاز روح و جسم جدا افتاده در جهان امروز را دست کم در لحظه برخورد با هنر برآورد.

موسیقی:

در این حوزه نیز موسیقیدانان و موسیقی شناسان برجسته ای در اصفهان پا به عرصه وجود گذاشته اند و در تثبیت مکتب موسیقیایی دوره صفویه نقش مهمی ایفا کرده اند. آنان به نوعی سنت موسیقیایی دوره تیموری را که توسط نظریه پردازانی چون عبدالقادر مراغه ای تدوین و اشاعه یافته بود، تکمیل کردند. آثار تالیف شده در این حوزه، موید آن می باشد که ارتباط نزدیکی بین دربار صفوی و دربار عثمانی وجود داشته است. مبانی مکتب موسیقی اصفهان چه از لحاظ نظری و چه از نظر عملی، در آثار موسیقی این دوره به خوبی تثبیت شده است و با بررسی و تحلیل این آثار، می توان چهره جامعی از فرهنگ موسیقیایی اصفهان قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم ترسیم کرد.

معماری و شهرسازی:

بدون تردید و بی اغراق نمود عینی خواست های آرمان گرایانه مردم ما در سده های 11 و 12 به ویژه در کانون فرهنگی تاریخی اصفهان از راه هنر معماری و شهرسازی آن جای تامل بسیار دارد. این همه، وامدار بزرگانی در بستر هنر معماری و شهرسازی بود که هر چند چهره تابناکشان در آثار ممتازشان جاودانه می درخشد، ولی شخصیت چند بعدی بی مانندشان شخصیت هایی همچون استادعلی اکبر معمار اصفهانی، استاد محمدرضا اصفهانی، استاد یوسف بنا اصفهانی، علیرضا امامی و بسیاری از ستارگان درخشان هنر معماری و شهرسازی دوران که باید آنان را شناخت تا راه و رسمشان چراغ راه نسل امروز و فردا گردد، هنوز آن طور که شایسته است، متاسفانه ناشناخته مانده اند.

فلسفه و حکمت:

یکی دیگر از عناصر مهم جنبش فرهنگی که از حدود سال 1000 هجری قمری در ایران رخ داد و تمدن ایران را به اوج شکوفایی رساند و بعدا به مکتب اصفهان مشهور گردید، فلسفه و حکمت معنوی خاص آن است. تفکر، مبنای فرهنگ و تمدن است و شناخت عمیق هیچ تمدنی بدون درک عمیق تفکری که اساس آن تمدن است، ممکن نیست. تمدن و فرهنگی که از آغاز هزاره دوم در ایران ظهور کرد بر پایه حکمت و فلسفه ای معنوی شکل گرفت که در نوع خود در همه تاریخ بی نظیر یا کم نظیر بود. حکیمانی چون میرداماد و صدرالمتالهین برجسته ترین نمایندگان حکمت معنوی این دوره به شمار می آیند.

ادبیات:

در این حوزه اهمیت موضوعاتی همچون نظم و نثر، شیوه های نقد ادبی، فرهنگ نویسی، تذکره نویسی، زیبایی شناسی و نوآوری های شعری و صورخیال در عصر صفوی غیرقابل چشم پوشی است.

نگارگری:

درباره هنر نگارگری به این بسنده می کنیم که سهم ویژه ای را در مکتب اصفهان ایفا می کند و بازشناسی، معرفی و حفظ ارزش های اصیل فرهنگی - هنری ایران به ویژه نقاشی عصر صفویه در اصفهان بسیار قابل بررسی و تامل است.

آشنائی با صنایع دستی اصفهان

استان اصفهان یکی از بزرگترین مراکز تولید انواع مختلف صنایع دستی ایران محسوب می شود. این استان از قدیم الایام مهد هنرهای زیبا و صنایع ظریفه بوده است. تزئینات آجری، کاشی کاری، گچ بری و انواع خط در آثار تاریخی اصفهان، از حدود قرنها پیش تا دوره معاصر، بر اطراف و جوانب مناره ها و داخل و خارج مساجد، قصرها و هنرهای زری دوزی و قلم کاری، ترمه و نقره کاری و تذهیب و تحریر انواع کتاب، قرآن و قطعات نگارگری و نقاشی جملگی به مرکزیت هنری اصفهان گواهی می دهند.

سیم کشی، زرکشی، زربافی، گلابتون دوزی، پولک دوزی، زنجیره بافی، قالی بافی و نساجی از صنایع دستی رایج اصفهان است. این صنایع در عهد شاهان صفوی رونق فراوان داشت. در دوران قاجاریه، بازار صنایع دستی در اصفهان از رونق افتاد. ولی بعد از انقلاب مشروطه باز توسعه یافت. به طور کلی طرح و نقش عموم مصنوعات دستی اصفهان اعم از فرش و قلمکار و ظروف قلم زنی و کاشی، دوختنی های روی پارچه تحت تاثیر طرحهای تزئینی دوران صفویه قراردارد و طراحان اصفهان، به نسبت قدرت درک و مهارت خود از آثار قدیمی اقتباس می کنند و با خلاقیت خود، آنها را زیباتر می سازند. در حال حاضر اهم صنایع دستی استان عبارتنداز:

قالی بافی:

اصفهان در زمان صفویه یکی از مراکز عمده قالیبافی بود. در این شهر تعداد زیادی کارگاه وجود داشت که در آن قالیهای زر بفت بافته می شد. اصفهان در فتنه افغان آسیب فراوان دید و تعداد بسیاری از هنرمندان و صنعتگران خود را از دست داد ولی پس از چندی توانست رونق اولیه خود را به دست آورد. در زمان قاجاریه قالی بافی اصفهان دوباره احیاء شد. در جنگ جهانی اول اصفهان یکی از مراکز عمده تهیه قالیچه بود و پس از آن نیز بحرانهای زیاد اقتصادی تاثیر در کار قالی بافی نگذاشت چون قالیچه های آن بسیار ارزان تهیه می شد.
تعداد رنگهای انتخاب شده در قالیهای اصفهان بسیار محدود است. گره قالیهای اصفهان فارسی بوده و جفتی آن نیز کم نیست. رنگهای طبیعی بسیار کم مصرف می شود و بیشتر در قالیهای خوب از رنگهای شیمیایی دندانه ای استفاده می شود.
در روستاهای اطراف اصفهان نیز کم و بیش دارهای قالی وجود دارد. روی این دارها قالی و قالیچه ها طرح شاه عباسی و سایر طرحهای اصفهان بافته می شود. رنگهای بکاررفته در آنها عموماً نباتی بوده و بیشتر از روناس، قارا، اسپرک، گنده یا گندل، پوست گردو، پوست انار و چند گیاه دیگر استفاده به عمل می آید.
از توابع اصفهان که در هنر قالی بافی مشهور هستند از قالیچه های بختیاری و قالی های جوشقان بایستی نام برد. قالیچه های بختیاری را البته بیشتر در روستاهای شهرکرد و چهار محال می بافند. قالی و قالیچه های جوشقان از زمان صفویه مشهور عالم بوده است و سابقه قالی بافی جوشقان به پیش از زمان صفویان می رسد. ولی در روزگار شاه عباس این صنعت در آنجا توسعه بسیار یافت. در آن زمان کارگاههای متعدد شاهی در آنجا مشغول کار بوده اند. جوشقان در آن زمان از توابع کاشان بوده است. در موزه های اروپا و امریکا تعداد زیادی قالی وجود دارد که منصوب به این روستای کوچک بوده است. قالیهای جوشقان ریز بافت و دوپوده است.
نقش قالی جوشقان شکسته است و شاید از دویست و پنجاه سال پیش تابحال همچنین ثابت مانده است. رنگهای آن از بهترین رنگهای طبیعی انتخاب می شود و همچنین رنگها کاملاً زنده و شاداب است. نوع پشم قالی جوشقان بسیار خوب و خامه آن دستریس است و گره جفتی چندی است که در جوشقان رخنه کرده است. درمیمه واقع در سه فرسنگی جوشقان بر سر جاده اصفهان به تهران نیز قالیهایی با همان نقش شکسته جوشقانی اما ریز بافت و بهتر از کار خود جوشقان بافته می شود.
نایین در شمال یزد و کناره دشت کویر قرار دارد و پیش از این به بافتن عباهای بسیار لطیف شهرت داشت اما پس از آنکه در کشور ما مردم به لباس اروپایی درآمدند عبا منسوخ گشت. بافندگان نایین مانند شال بافان کرمان و مخمل و زیبا بافان کاشان به قالی بافی روی می آوردند. صنعت قالی بافی در نایین در آستانه جنگ دوم جهانی آغاز شد و چون بافندگان آنجا همواره با پشم نازکتر سروکار داشتند به بافتن قالیچه های بسیار ریز بافت پرداختند و از آنجا که میزان تولید کم و جنس بسیار خوب بود، بازار خوبی برای کالای خود یافتند. که در زمان جنگ باز بر رونق آن افزوده شد. بدین ترتیب قالی نایین که شاید بهترین قالی امروز ایران باشد پدید آمد. پشم نایین نازکتر و نرمتر از دیگر پشمهای ایران است. رنگها چندان دلاویز نیست و تنوع ندارد. شاید90 درصد قالیهای اصفهان دارای متنی است به رنگ کرم بایک ترنج سرمدادی یا آجری و حاشیه آجری تند، رنگهای فرعی نیز در مایه های تند و شماره آنها محدود است و شاید در سراسر صنعت قالی بافی اصفهان بیش از 15 رنگ بکار برده نشود. مسئول این امر البته رنگرزان اصفهان هستند. ولی همچنین خود صاحب کار که توجهی به مایه های رنگی که تحویل می گیرد ندارد نیز مقصر است.

قالی کاشان:

قالیهای تاریخی و گرانبهای کاشان مظهر زیبایی ذوق و هنر ایرانیان در جهان است. قالی ایران که عامل بزرگ شناسایی کشور کهنسال ما به جهانیان گشته و اکنون در زندگانی همه اقوام بشر از هر نژاد و ملت خودنمایی می کند، گذشته از تامین نیازمندیهای زندگی و تشکیل اندوخته پربهای هر خانه و خانواده ای، ارزنده ترین نماینده اندیشه های لطیف انسانی و زیباترین پدیده های دلپذیر بشمار می رود. اما قالی کاشان که شهرت آن دنیا را فرا گرفته و شامل گرانبها ترین آثار هنری و قطعه های ممتازی در نوع خود می باشد از نظر تاریخی دو عصر متفاوت و مختلفی را پیموده و یک تعطیل طولانی و فاصله زمانی قریب به دو قرن این دو مرحله را از یکدیگر جدا ساخته است.

هر چند اظهار نظر قطعی درباره همه قالی های بافت کاشان که اکنون در موزه ها و مجموعه های دنیا موجود است کار سهل و آسانی نیست اما از بررسیهای فنی کارشناسان و تحقیق و تطبیق کلی و قراین دیگر خصوصیاتی از قالی کاشان به دست آمده که برای شناختن و تشخیص آنها بسیار مؤثر است. از جمله تزئینات مربوط به نقش و تزئینات و ریزه کاریها و نقش و نگار مشترکی که با ظروف سفالی و کاشی سازی کاشان در آنها موجود است.همچنین بافت ریز و مخمل نما و ظرافت خاص آن نسبت به قالی های دیگری که باگره فارسی بافته شده است. پروفسور پوپ مختصات دیگری را هم برای نقشه قالیها ی کاشان شمرده است مانند: ترنجهای کنگره دار و برگهای ظریف، شاخه ها و برگهای دندانه دار و ... .
 

قلمکارسازی استان اصفهان:

قلمکارسازی یکی از صنایع دستی پر سابقه ای است که قرنها در اوج شهرت بود و از دوره مغولها در ایران مرسوم شده است. در دوره مذکور به منظور جلب نظر خوانین مغول ایرانیان نیز دست به ابتکاراتی زدند که از جمله ابداع نقاشی روی پارچه یا پارچه های قلمکار بود، سپس این صنعت در زمان صفویه گسترش بیشتری پیدا کرد.
به هر صورت عمر پرشکوه این صنعت در زمان صفویه بود و در اواسط عصر قاجاریه بتدریج از رونق آن کاسته شد. در زمان سلطنت شاه عباس کبیر این صنعت رونق بسزایی یافت و بیشتر لباسهای مردانه و زنانه از پارچه های قلمکار تهیه می شد و این پارچه ها در این زمان شهرت فراوان داشته و مورد توجه درباریان بود و از اینرو بیشتر لباس آنان از " قلمکارزر" یا " اکلیلی" تهیه می شد. در آن زمان محلهای مخصوصی برای تهیه لباس درباریان در بازار قیصریه اصفهان وجود داشت وپارچه های قواره ای قلمکارراکه دراصطلاح آن روز "دلگه" نامیده می شدرا از آن محلها به دست می آوردند.
}در زمان سلطنت رضا شاه با امتیازات خاصی که برای صنعتگران و ارباب حرف به ویژه صنعتگران قلمکار فراهم شد بار دیگر این صنعت رونق گذشته خود را به دست آورد و عده ای از استادکاران بزرگ قدیمی مثل شیخ حریری مشهدی عبدالخالق، حاج محمدرضا و حاج محمد تقی اخوان چیت ساز، برادران بیرجندی و شیخ بهایی و چند تن دیگر شرکت تولید قلمکار را تشکیل دادند.
اگر علاقه و پشتکار عده ای از استادکاران این فن نبود، اکنون اثری از این صنعت ظریف باقی نمی ماند ولی تلاش پیگیر صنعتگران این رشته و استقبالی که از آن شد موجب شد تا بار دیگر حجم تقاضا برای اینگونه پارچه های نقش دار افزایش یابد و چون مقدار تولید و عرضه این محصول محدود بود صنعتگران را به چاره اندیشی و پیدا کردن راه حل جهت عرضه بیشتر باهمان کیفیت هنری واداشت. در این مورد تنها راه چاره را ایجاد نقوش مورد نظر را روی قالب و انتقال قالبهای مذکور روی پارچه دانستند.
معروفترین استاد قالب تراش در این رشته مرحوم استاد رحیم بیدادی بود که سالها پیش در گذشت. از استادان دیگر قالب تراش می توان از استاد اسماعیل قالب تراش و استاد مهدی اولیایی نام برد.
 

خاتم سازی اصفهان:

خاتم هنر آراستن سطح اشیاء با مثلثهای کوچکی است که طرحهای گوناگون آن همواره به صورت اشکال منظم هندسی بوده است. این شکلهای هندسی را با قرار دادن مثلثهایی کوچک در کنار هم نقشبندی می کنند. می توان گفت، کار خاتم نقشهای هندسی تشکیل شده از مثلثهای سه پهلو (متساوی الاضلاع) است که از عاج، استخوان، چوب و مفتول برنج ساخته شده و معمولاً به ضخامت 2 میلی متر در سطح خارجی یا سطح داخلی و خارجی اشیاء چوبی چسبانده می شود.
آثاری که از قدیم مانده نظیر درهای کاخها، رحلهای قرآن و صندوقهای مقابر خاتمکاری نشان می دهد که این هنر در زمان قدیم و به ویژه عهد صفویه رواج کامل داشته یکی ازمراکز اصلی آن هم اصفهان بوده است. اما همین معلوم می کند تا چند سالی این هنر در اصفهان رو به زوال گذاشته و تنها شیراز مرکز این صنعت شده است.
در ابتدا کار خاتم با استفاده از مثلثهای بسیار بزرگ که پهلوی هم قرار می دادند تهیه می شد ولی به تدریج با پیشرفت ذوق و تبحر هنرمندان ابعاد مثلثها ریزتر و کوچکتر شد. بهر حال هنر خاتم سازی از زمان پیدایش تا کنون تحولاتی را داشته است. صنعتگران خاتم ساز برای تهیه خاتم از مواد اولیه متنوعی استفاده می کنند که در کمتر صنعت دستی دیگری این چنین تنوعی به چشم می آید. این مواد عبارتند از: چوب فوفل، چوب گردو، چوب نارنج، چوب عناب، استخوان شتر، مفتول برنجی، لایه برنجی، سریشم گرم، سریشم سرد، فرمالین، فیبر و روغن جلا و تخته سه لایی. غیر از آن برای تکمیل ساخت از چفت و لولا و غیره نیز استفاده می کنند. از خاتم در تهیه محصولات مختلفی استفاده می شود که از آن جمله است: قاب عکس، جعبه سیگار، عصا، پیپ، جعبه لوازم آرایش، جا کلیدی، جاقلمی و جلد آلبوم.
در اصفهان علاوه بر اشیاء خاتم که به شیوه شیرازی می سازند قسمتی از مصنوعات خاتم را با نقره و مینا سازی توأم کرده اند که در شیراز وجود ندارد. مثلاً جعبه های خاتمی که رویه آن را نقاشی مینیاتور می کنند و روی آنرا روغن می زنند.
 

ساخت و قلمزنی فرآورده های مسی و برنجی:

یکی از پر رونق ترین رشته های صنایع دستی اصفهان ساخت و قلمزنی محصولات نقره ای مسی و برنجی است.
مواد اولیه مورد مصرف سازندگان فرآورده های مس و برنج و نقره شامل نقره، مس، برنج و آلیاژ مس و برنج است. مقداری از مواد اولیه مذکور از کشورهای دیگر نظیر یوگسلاوی بقیه آن در ایران از شرکتهای برق منطقه ای و شرکت ملی نفت ایران و غیره تهیه می شود.
ابزار کار صنعتگران این رشته از دو دسته تشکیل می شود. یک دسته از ابزار در مرحله ساخت محصولات مورد استفاده قرار می گیرد مانند دستگاه خم کاری، موتور فرچه، کوره برقی، سندان، چکش و دسته دیگر که در مرحله قلمزنی مورد احتیاج است و عبارت از دستگاه قیر آب کنی، پرگار، تعدادی قلم آهنی، چکش و غیره است. برخی از کارگاه های این رشته صرفاً بکار ساخت محصولات نقره مسی و برنجی مشغول هستند و در مقابل کارگاههایی نیز وجود دارد که فقط کارقلمزنی برروی این فلزات را انجام می دهند و دسته سوم کارگاههایی می باشند که به هر دو کار ساخت و قلمزنی تواماً می پردازند.
 

منبت کاری:

واژه منبت به معنای کنده کاری خاص و همراه با خلل و فرج روی چوب است که سابقه ای دیرینه دارد، شاید بتوان آغاز تاریخ منبت کاری را از زمانی دانست که انسان نخستین بار، با ابزاری برنده چوبی را تراشیده است. در حال حاضر هم هنر منبت کاری همچنان رواج دارد و در گوشه و کنار ایران هنرمندان بسیاری بدان مشغولند اما متأسفانه رفته رفته استفاده از نقوش اصیل که شامل طرحهای اسلیمی و ختایی یا گل و بوته است رو به فراموشی می رود و طرحهای خارجی جای آنها را می گیرد. در نوعی از این هنر بجای آنکه زمینه چوب را کنده کاری کنند ونقش مورد نظر را برجسته سازند چوبهای مختلف را با رنگهای گوناگون طبیعی آن بریده پهلوی هم قرارمی دهند. این کار شباهت زیادی به هنر موزائیک دارد. در این گونه جدید از چوبهای شمشاد برای رنگ زرد و عناب برای رنگ قرمز استفاده می کنند. زمینه کار بیشتر از چوب گردو و یا ریشه درختان جنگلی است که خود دارای نقوش زیبایی هستند. مهمترین ماده ای که روی آن منبت کاری می کنند چوب است. این چوب باید محکم و بدون گره باشد. برای این منظور از چوبهای آبنوس، فوفل، بقم، شمشاد، و عناب و گردو، استفاده می کنند. البته آبنوس و بقم چون هم محکمتر و هم چربتر هستند دوام بیشتری دارند اما در ایران بخاطر فراوانی چوب گردو اکثراً از این چوب استفاده می شود.

منبت کاری چوب در شهرهای گلپایگان و اصفهان رونق و رواج درخور و شایان توجه ای دارد.
 

نمد مالی:

نمد مالی در استان اصفهان رونق فراوان دارد و یکی از مراکز مهم تولید انواع نمد شهر«شهرضا» است.
 

گیوه بافی و گیوه دوزی:

متأسفانه گیوه دوزی در شهرهای مختلف استان اصفهان در حال از بین رفتن است. گیوه دوزان این شهر علاوه بر تولیدگیوه به تعمیر کفش نیز می پردازند. نحوه تولید گیوه که شامل تهیه رویه، تهیه تخت گیوه و نهایتاً دوخت رویه و تخت است، همانند سایر مناطق کشور است.
 

عبا بافی در نایین:

نایین در مشرق شهر اصفهان قرار دارد و تنها صنعت دستی آن عبا بافی که در ناحیه ای نزدیک شهرنایین به نام محمدیه وجود دارد. حدود 25 درصد عباهای تولید شده در محل به فروش می رسد و بقیه به شهر های مشهد و قم و گاهی کشورهای عربی ارسال می شود.
 

سفال و سرامیک سازی در شهرضا:

در شهر اصفهان و نیز در شهرهای نطنز و شهرضا در استان اصفهان سفال و سرامیک سازی رواج دارد. شهرضا از مراکز عمده سفال سازی ایران است و محصولات آن دارای خریداران بسیار است.

نقشهایی که در سرامیک شهرضا به چشم می خورد اغلب نقش گل و بوته و ماهی است و برای رنگ کردن لعاب نیز از اکسیدهای فلزات آهن، مس و منگنز و کبالت استفاده می شود. درشهر نطنز نیز یک کارگاه سرامیک سازی با استفاده از خاک استون ور محصولات جالبی را تولید می کند. در شهر اصفهان هم کارگاههای متعدد سفال و سرامیک سازی وجود دارد.
 

پوست و پوستین دوزی:

صنعت پوست دوزی در اصفهان از صنایع دستی پررونق این شهر در گذشته بوده است ولی اکنون آن رونق دیرین را ندارد. فرآورده های پوستی اصفهان به لحاظ ظرافت و لطافت الیاف و رنگ سفید یکدست آن خواستاران زیادی دارد. بررسی ها نشان می دهد که تعداد خریداران فرآورده های پوستی روز به روز در حال کاهش است، از طرفی کاهش تعداد کارگاههای پوست دوزی نیز حاکی از نقصان تقاضا برای محصولات مذکور است.
 

ملیله سازی در اصفهان:

یکی از رشته های صنایع دستی اصفهان که از ارزش هنری زیادی برخوردار است و تولید محصولات آن نیاز به ظرافت و دقت فوق العاده دارد ملیله سازی است و فرآورده های تولیدی صنعتگران این رشته نمایانگر ذوق سرشار آنان است.

باید به این نکته توجه کرد که در تولید برخی از فرآورده ها چون گل سینه و گوشواره تنها ملیله سازان دخالت ندارند بلکه از مینا سازان و زرگران هم استفاده می کنند و در مقابل انجام عمل به آنان کارمزد می دهند.
 

سکمه دوزی و قلاب دوزی:

یکی دیگر از رشته های صنایع دستی موجود در شهر اصفهان سکمه دوزی و قلابدوزی است.
مواد اولیه مورد استفاده سکمه دوزان و قلابدوزان عبارت است از:

کتان ایرانی و خارجی و نخ پنبه ای (که از تهران تهیه می شود و به صورت کلاف یا عمامه ای است)، کتان خارجی را که بیشتر هم مورد استفاده دارد و عرض آن 140 سانتیمتر است. رومیزی گرد، زیربشقابی و دستمالهای مخصوص از انواع محصولات سکمه دوزان یا قلابدوزان است.
 

نگارگری در اصفهان:

نگارگری در ایران از سابقه ای طولانی برخوردار است. در زمان شاه عباس دوم که اصفهان پایتخت و مرکز هنر ایران شد، نگارگری هم در این شهر تکامل یافت.

معمولاً برای نگارگری از چوب، عاج، فیبر و استخوان استفاده می شود و هر کارگاه رأساً اقدام به تولید می کند ومعمولاً برای دور قاب عکس و جعبه از خاتم و مینا استفاده می شود. ضمن آن که باید گفت عده ای از هنرمندان اصفهانی نیز در زمینه طراحی فرش، تذهیب و تشعیر هم فعالیت دارند.
 

نقره سازی:

نقره سازی از جمله صنایع دستی رایج در شهر اصفهان است کارگاههایی که در آنها کار نقره سازی انجام می شود کارهای دیگر از جمله قلمزنی روی نقره محصولات مسی و برنجی انجام می دهند.

انواع فرآوده های تولیدی نقره سازان عبارتست از: سرویس چایخوری، گلدان، شمعدان وسرویسهای چند پارچه.
 

مینا کاری اصفهان:

مشکل بتوان گفت از چه زمانی هنر مینا کاری در ایران رواج گرفته است. زیرا از روزگاران پیش از عهد صفویه نمونه هایی از میناکاری در دست نیست وحتی از دوران صفوی هم نمونه های قابل ملاحظه ای برجای نمانده است. لکن در دوران قاجاریه مینا کاری به مقدار کم وجود داشته است و اشیایی مانند سرقلیان وکوزه قلیان وکوزه و بادگیر قلیان را میناکاری می کرده اند.

رواج صنعت مینا کاری در اصفهان از دوران پهلوی و حدود سال 1310 ه.ش. است و مخصوصاً این که این هنر- صنعت به وسیله یکی از استادان هنرمند و بنام اصفهان یعنی استاد شکرا... صنیع زاده بسط و توسعه یافت و شاگردانی در این مکتب تربیت شدند که هر یک کانون دیگری در هنر مینا بوجود آوردند.

بیشتر اشیایی که مینا سازان فعلی به بازار عرضه می کنندعبارتست از گوشواره، گلوبند، انگشتر، جعبه های بزرگ و کوچک آرایش زنانه، قوطی سیگار، جعبه های خاتم کاری و مینا کاری، بشقاب مینا، گلدان مینابه اندازه های مختلف، تابلوهای بزرگ و کوچک میناکاری که با هنرهای دیگر مانند طلا کاری و خاتم کاری و مینیاتور ترکیب می شود. روی اشیاء طلایی و نقره ای هم می توان مینا کاری کرد ولی اساساً مینا کاری روی مس انجام می شود.
 

کاشی سازی:

کاشی سازی یکی از اصلی ترین صنایع دستی اصفهان است. در این فرآورده ها ویژگی طرحها و نقشهای قدیمی به خوبی حفظ شده است و حتی امروز هم خواستاران بسیاری دارد. از دیگر هنر هایی که با استفاده از کاشی در این استان انجام می گیرد کاشی معرق می باشدکه عبارت از بریدن و خرد کردن کاشی و در کنار هم قرار دادن آنهاست. از آنجاکه نقشهایی که روی کاشی ها پیاده می شود تا حدی پیچیده است کاشی سازها نمی توانند آنها را به صورت ذهنی ترسیم کنند، از این رو صنعتگران طرحهای مورد نظر را به طراحان سفارش می دهند. پس از اینکه طرح مورد نظر تهیه شد صنعتگران آنرا روی کاشی پیاده می کنند. برای این منظور طرح مورد نظر را روی کاشی ساده که قبلاً آماده شده قرار می دهند و سپس روی خطوط طرح، سوزن فرو می کنند و به این ترتیب خطوط نقشه در جای سوزن باقی می ماند که باریختن گرد زغال روی منفذهای ایجاد شده، شکل و طرح مورد نظر برروی کاشی انتقال داده می شود. پس از آن خطوط را بر حسب ذوق و سلیقه رنگ آمیزی کرده و جهت پخت به داخل کوره می گذارند. از این به بعد محصول آماده عرضه به بازار خواهد بود.
 

طلا کوبی روی فولاد:

طلاکوبی یکی از شیوه های تزیین اشیاء و آثار فولادی است که در شهر اصفهان رواج دارد. از فولاد علاوه بر افزارهای معمولی اقدام به ساخت علم نیز می کنند که می دانیم آن را پیشاپیش صف عزاداران بویژه در مراسم سوگواری سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع)، حرکت می دهند. علم علاوه بر تیغه های فولادی معمولاً دارای پیکره هایی از برخی از پرندگان حیوانات دیگر و نیز گلدان، قوطی و شمعدان است که تمامی آنها به میله ای که قاب بر آن تکیه دارد متصل است و برروی تیغه های علم بویژه تیغه وسط که از سایر تیغه ها بلندتر است اسماء مبارکه طلاکوبی می شود.

در حال حاضر طلاکوبی برروی مجسمه های پرندگان و حیوانات نظیر طاووس، کبوتر، آهو، شیر و... (که در واقع به تقلید از پیکره هایی که به انواع علم های سوگواری متصل است، ساخته و پرداخته می شود.) نیز صورت می گیرد.
 

قفل سازی:

چیزی که موجب شگفتی هر بیگانه ای که از ایران دیدن می کند می شود همانا نزدیکی و پهلوی هم بودن اشیای بسیار کهن و کالاهای نو و وارداتی است. در مورد قفل و کلید هم همین طور است. قفل کردن خزانه ها و انبارهای گندم و پرستشگاهها در هزاره دوم ق.م. در مصر و بین النهرین متداول بوده است. قفلی که قفل ساز ایرانی می سازد نشانه نبوغ فنی او در جهات مختلف است. پاره ای از این قفل ها همانند قفل های مصری و یونانی است، برخی دیگر همانند قفل های رومی ها است برخی به قفلهای چینی و هندی می ماند و تعدادی هم مانند قفلهایی است که در اروپا از قرون وسطی تا انقلاب صنعتی به کار برده می شد.

قفلهای ایران را از دیدگاه فنی می توان به رده های زیر بخش کرد.

الف) قفلهای ثابت در (کلیدون خانه)

1-کلون دان
2-کلون
3- قفل فنر پخش شو

ب) قفل آهن

1- قفل فنر (با کلید پیچی)
2- قفل فنری (با کلید فشاری)
3- قفل لوله (با کلید پیچی)
4- قفل رمز (حرفی بی کلید)
 

لاکی روغنی:

محصولات لاکی روغنی مختلف هستند از آن جمله قلمدان سازی است. قلمدان و قلمدان سازی با هنر و فرهنگ ایران رابطه و پیوند دیرینه دارد. چرا که گرانمایه ترین میراث های نقاشی و نگارگری تذهیب و منبت کاری هنرمندان قدیمی ما بر جعبه های قلمدان نقش بسته است. از طرفی قلمدان در گذشته ای نه چندان دور مهمترین وسیله کتابت و بهترین عامل برانگیختن و ترغیب مردم طبقات گوناگون به فراگیری آموزش و خطاطی و خوشنویسی بود. قلمدان سازی از عهد صفویه رونق و اعتبار افزونی گرفت. قلمدانهای این دوره از جمله اصیل ترین آثار هنری باستان به شمار می رود.

قلمدان ها به طور عمده از سه دسته تشکیل یافته اند (از نظر جنس):

1- قلمدانهای چوبی
2- قلمدانهای فلزی
3- قلمدانهای مقوایی

به طور کلی از لحاظ اندازه قلمدانها بر چهار گونه اند:

الف) کوچک که به آن نیم بهره نیز می گویند و ابعاد آن 2*13 سانتیمتر است.
ب) قلمدان متوسط یا یک بهره که ابعاد آن7/3*21 سانتیمتر است.
ج) قلمدان عادی که دوبهره نیز نامیده می شود و ابعادش 4/4*5/23 سانتیمتر است.
د) قلمدانبزرگ که تقریباً به اندازه جعبه قلمدان است به ابعاد 5/5*28 و سه بهره نام دارد.

از قلمدان سازان معروف که قلمدان مقوایی می ساختند. که در دوره قاجار شهرت داشتندمی توان به میرزا ابوالقاسم طباطبائی، مشهدی حسن تهرانی، عبدالحسین مقوا ساز اصفهانی و کریم مقوا ساز اشاره کرد.
از محصولات دیگر لاکی روغنی می توان به جلد سازی و قاب آئینه اشاره کرد.
به لاکی روغنی هایی که از جنس کاغذ تهیه می شود پاپیه ماشه هم می گویند، پاپیه ماشه که اساساً واژه ای فرانسوی است و در فرهنگهای لغت به معنی کاغذ فشرده آمده، معمولاً به اشیایی مقوایی که سطح آنها به وسیله نگارگری تزیین و با لاک مخصوص پوشش یافته است اطلاق می شود. سابقه این نوع هنر که در گذشته «نقاشی روغن» یا «لاکی» نامیده می شد، چندان روشن نیست، لیکن از آثار موجود در موزه ها چنین استنباط می شود که تا بعد از دوره سلجوقیان کلیه کتابهای خطی دارای جلد چرمی ساده یا ضربی و فاقد هر نوع تزئینات اسلیمی بوده است.
در دوره ایلخانی نیز که شهر هرات مرکز عده تحقیقات و تألیفات بوده و جلد کتاب بسیار معتبر از نوع سوخت و جلد کتاب عادی معمولاً چرمی سادهیا ضربی و فاقد هر نوع تزئینات اسلیمی بوده است.
در دوره ایلخانی که شهر هرات مرکز عمده تحقیقات و تألیفات بوده و جلد کتاب بسیار معتبر از نوع سوخت و جلد کتاب عادی معمولاً چرمی ساده یا ضرب بوده وبرای تزئین کتب علاوه برنقوش اسلیمی ازخطوط ختایی استفاده می شده و ظاهراً تا آن زمان پاپیه ماشه در ایران رواجی نداشته ولی اسناد معتبری در دست است که نشان می دهد این هنر از دوره صفویه به ایران راه یافته و به موازات سایر انواع صنایع دستی شکل گرفته و متکامل شده است.
 

سوزندوزی اصفهان:

این «هنر- صنعت» تولیدش در انحصار زنان و دختران خانه دار است.
در حال حاضر از این هنر علاوه بر کلاه برای تهیه زیر لیوانی، کمربند، کفش، جلیقه استفاده به عمل می آید. طرحهای سوزندوزان عموماً ذهنی و ملهم از برداشتها و بینشهای مشخص هنرمندان از محیط طبیعت است و بیشتر شامل گل بوته های تمثیلی می شود.
 

صحافی:

عبارتست است از عمل اتصال همه برگهای کتاب و قراردادن آنها در پوشش و محافظ به نام جلد که می تواند با دست یا با ماشین باشد. البته این کار در قدیم بیشتر توسط دست هنرمندان با ذوق انجام می گرفت و هر هنرمند با ذوق و استعداد آثاری هنری خلق می کرد که نمونه های آنها هم اکنون درموزه ها موجود است.
قدیمیترین نسخه های جلد شده، از روایتهای انجیل بود که مربوط به شش قرن بعد از میلاد است که در مصر نوشته و کاغذ آن از جنس پاپیروس است. که روی آن را از چرم می پوشاندندو برای بستن آن از چرم استفاده می کردند.

جلدها را از نظر نوع ساخت آن به انواع مختلف میتوان تقسیم کرد که هر کدام از روشها به مرور زمان در اثر پیشرفت هنر جلد سازی بوجود آمده است.

1-جلدهای سوخت
2-جلدهای ضربی
3-جلدهای لاکی
 

ضریح سازی:

در اصطلاح فارسی ضریح را صندوقی بر قبر و حفاظی گرداگرد قبر معنا کرده اند. که بعضاً با عناوینی چون صندوق حایل حفاظ محجر نیز همراه است. در فرهنگ فارسی امروز چنین آمده است: ضریح صندوقی مشبکی است که برروی مزار اولیا و قدسیان نصب می کنند.
نکاتی که در ساخت ضریح باید رعایت شود: عامل تقدس، عدم کاربرد صورت در نقوش، کتیبه های قرآنی و طلا، آوردن سوره های یاسین، الرحمن (آیه تطهیر، آیه نور، عددهای بکاررفته و سمبل آنها، ذکر نام بانی و تاریخ ساخت آن، علامتی به عنوان شاخص ضریح و صاحب آن، دیگر مدفونین در ضریح)
ضریح از نظر فرم، محفظه ای است مکعب مستطیل با عرض و طول و ارتفاع متغیر که اغلب پلان آن مستطیل است و در نگاه اول چون اتاقکی فضای داخل مقبره را از اطراف جدا نموده است.

اجزاء متشکله ضریح به ترتیب:
بدنه و اسکلت، پیکره های سنگی، ستونها، پایه ستون، گوی ماسوره ها، لچکی ها، ترنجها، کتیبه های نقره، حواشی برجسته کاری، کتیبه های طلامشبکهای طلایی، زهوارها، میخهای تزیینی، گلدانها، نقاشی های داخل ضریح، پارچه روی سقف مزار.

هنرهای تشکیل دهنده مجموعه هنری ضریح:
طراحی و نقاشی سنتی، درودگری، مرصعکاری و ترصیع، زرگری، سازندگی، بافت، ترمه بافی و رودوزی، قلمزنی و سبکهای مختلف آن، مینا سازی، حجاری، خطاطی.
استادان ضریح ساز شهر اصفهان عبارتند از: استاد حسین پرورش، استاد اصغر مباشرپور، استاد مهدی ذوفن، استاد حاج محمد تقی ذوفن و استاد کمیلیان، استاد محمد علی فرشید، استاد علی والیان، استاد سطوت، استاد علی حاج زرگر باشی، استاد دیناری.
 

فیروزه کوبی:

فیروز کوبی یکی از معدود رشته های صنایع دستی است که سابقه تاریخی چندانی نداشته و در حال حاضر هم تولید محدودی دارد و همین امر باعث آن گردیده تا فیروزه کوبی آنگونه که باید شناخته نشده باشد هر چند که زیبایی و گیرایی یک محصول خوب صنایع دستی را با خوددارد.
قدمت فیروزه کوبی به حدود 70سال قبل می رسد و در آن زمان صنعتگری بنام«یوسف حکیمان» معروف به محمد رضا در مشهد کار فیروزه کوبی بر روی زینت آلاتی نظیر دستبند، گل سینه، گوشواره... را شروع کرد. و حدود 20 سال بعد این صنعت توسط صنعتگر دیگری بنام«حاج داداش» از مشهد به اصفهان برده شد. در حال حاضر صنعت دستی فیروزه کوبی فقط در اصفهان رایج و صنعتگران شاغل در این رشته نیز همچون تولید آن محدود است.
در اصفهان فیروزه کوبی صرفنظر از جواهرات در ظروفی مانند بشقاب، لیوان، کاسه و گلاب پاش و... نیز مورد استفاده قرارمی گیرد. یکی از کارهای جنبی صنعت فیروزه کوبی تهیه«زیرساخت» است که در کارگاه زرگری و به طور جداگانه صورت می گیرد.
یک فرآورده فیروزه کوب اعم از زیور آلات و یا ظروف عبارت از شیئی است مسی، برنجی، نقره ای و یا برنزی که ذرات و قطعات ریز سنگ فیروزه بر قسمتهایی از سطوح آن به فرم موزاییک در کنار هم نشانده شده و به این ترتیب جلوه ای خاص به آن بخشیده می شود. ساخت و پرداخت چنین فرآورده ای شامل دو مرحله کلی است:

الف) زرگری ب)فیروزه کوبی

صنعتگر تولید کننده فیروزه کوب در مراحل مختلف کار از ابراز کار و وسایلی نیز بهره می گیرد که عمدتاً شامل قالب، چکش، دریل، چراغ گاز، چراغ بنزینی، گاز انبر، انبردست، پنس، منقاش، لوله های مختلف فلزی، سوهان و سنگ سمباده است.
نکته حایز اهمیت در فیروزه کوبی در درجه نخست نصب صحیح فیروزه برروی فلز است به گونه ای که دارای قدرت کافی بوده و هنگام پرداخت قطعات فیروزه از آن جدا نشود و دیگر اینکه هر چه ظرف فیروزه کوبی شده پرکارتر باشد و قطعات سنگ منظم تر در کنار یکدیگر نصب شده باشد و فاصله زیادی در بین قطعات فیروزه دیده نشود کار دارای ارزش هنری بیشتری است.




منبع:
www.rugart.org 

دو گرایش در مکتب فلسفی اصفهان

رجبعلی‌ تبریزی‌ و صدرالمتألهین

شاید کمتر شنیده‌ باشید که‌ حکمت‌ معنوی‌ تشیع‌ در حوزه‌ی‌ فلسفی‌ اصفهان‌، انشعاب‌ پیدا کرد و از این‌ طریق‌ دو جریان‌ فکری‌ متفاوت‌ به‌ منصه‌ی‌ ظهور و بروز رسید.
پس‌ از درگذشت‌ میرداماد در زمان‌ حکومت‌ صفویان‌ دو شخصیت‌ ممتاز فکری‌ در صحنه‌ی‌ اندیشه‌ ظاهر می‌شوند و هر یک‌ از این‌ دو شخصیت‌ در رأس‌ یک‌ جریان‌ فکری‌ قرار می‌گیرند. منشأ این‌ اختلاف‌، ریشه‌ای‌ است‌ و تفاوت‌ را باید در مسئله‌ی‌ اساسی‌ اصالت‌ ماهیت‌ یا اصالت‌ وجود جستجو کرد. صدرالمتألهین‌ شیرازی‌ پس‌ از اینکه‌ سالهای‌ جوانی‌ خود را در تقویت‌ و تثبیت‌ مبانی‌ اصالت‌ ماهیت‌ سپری‌ کرد در یک‌ تحول‌ شدید فکری‌ موضع‌ خود را تغییر داد و باشور و شوق‌ هر چه‌ بیشتر به‌ اقامه‌ی‌ برهان‌ در راه‌ اثبات‌ اصالت‌ وجود و اعتباری‌ بودن‌ ماهیت‌ پرداخت‌. شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ در مقابل‌ این‌ جریان‌ فکری‌، موضع‌ گرفت‌ و تا آنجا که‌ می‌توانست‌ در راه‌ اثبات‌ اصالت‌ ماهیت‌ و اعتباری‌ بودن‌ وجود کوشش‌ نمود.

اشتباه‌ غرب‌؛ با دفن‌ ابن‌رشد، همه‌ چیز تمام‌ نشد!

کسانی‌ که‌ با فرهنگ‌ اسلامی‌ آشنایی‌ دارند به‌ خوبی‌ می‌دانند که‌ تفسیر معنوی‌ قرآن‌ و توجه‌ به‌ باطن‌ این‌ مصحف‌ شریف‌ یک‌ منشأ مهم‌ اساسی‌ برای‌ تأملات‌ فلسفی‌ به‌ شمار می‌آید. اغراق‌ نیست‌ اگر ادعا شود که‌ تفسیر تأویلی‌ قرآن‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌تواند از نوعی‌ تأمل‌ فلسفی‌ منفک‌ و جدا بوده‌ باشد. این‌ مسئله‌ نیز مسلّم‌ است‌ که‌ تفسیر تأویلی‌ قرآن‌ و توجه‌ به‌ اعماق‌ و پرده‌های‌ باطنی‌ این‌ کتاب‌ مقدّس‌ در روایات‌ و احادیثی‌ که‌ از ائمه‌ اطهار - علیهم‌ السلام‌ - رسیده‌ است‌، ریشه‌ دارد. به‌ این‌ ترتیب‌ می‌توان‌ گفت‌ تأملات‌ فلسفی‌ در جهان‌ اسلام‌، چه‌ در دایره‌ی‌ تجربیات‌ معنوی‌ و چه‌ در حوزه‌ی‌ حکمت‌ نظری‌، با روایاتی‌ که‌ از ائمه‌ معصومین‌ - علیه‌ السلام‌- رسیده‌ است‌، اتصالی‌ وثیق‌ و ارتباطی‌ عمیق‌ دارد. با مراجعه‌ به‌ آثار عرفا و کتب‌ حکمای‌ الهی‌ به‌ آسانی‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ توجه‌ به‌ برخی‌ از روایات‌ تا چه‌ اندازه‌ در سیر اندیشه‌ و تأملات‌ فلسفی‌ این‌ اندیشمندان‌ اثر داشته‌ است‌.
غافل‌ ماندن‌ از این‌ حقیقت‌ تاریخی‌ است‌ که‌ موجب‌ شده‌ بسیاری‌ از اشخاص‌، به‌ خصوص‌ شرق‌ شناسان‌، مرتکب‌ اشتباه‌ شوند و تاریخ‌ را تحریف‌ کنند. مهم‌ترین‌ اشتباه‌ این‌ افراد این‌ است‌ که‌ گفته‌اند جریان‌ فکر فلسفی‌ با مرگ‌ ابن‌ رشد در سال‌ 595 هجری‌ پایان‌ یافت‌ و پرونده‌ی‌ تأملات‌ فلسفی‌ در جهان‌ اسلام‌ برای‌ همیشه‌ بسته‌ شد. این‌ افراد معتقدند هنگامی‌ که‌ در پایان‌ قرن‌ ششم‌ هجری‌، جنازه‌ی‌ ابن‌ رشد به‌ خاک‌ سپرده‌ شد، فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ نیز به‌ گور تاریخ‌ پیوست‌ و چشمه‌ی‌ اندیشه‌ برای‌ همیشه‌ در این‌ دیار خشکید.
با افول‌ ستاره‌ی‌ فلسفه‌ در مغرب‌ جهان‌ اسلام‌ پس‌ از مرگ‌ ابن‌ رشد، خورشید حکمت‌ اشراقی‌ در مشرق‌ جهان‌ اسلام‌ با نشر آثار سهروردی‌ درخشیدن‌ گرفت‌. با تشکیل‌ حکومت‌ سلسه‌ی‌ صفویه‌ در ایران‌ که‌ به‌ طور رسمی‌ آیین‌ تشیع‌ را ترویج‌ می‌کرد، شجره‌ی‌ حکمت‌ و فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ بار دیگر بارور گشت‌ و ثمرات‌ نیکو و شیرین‌ داد. البته‌ نباید فراموش‌ کرد که‌ تاریخ‌ تشیّع‌ از هنگامی‌ که‌ در زمان‌ پیغمبر- صلّی‌اللّه‌ علیه‌ و آله‌- با نام‌ شیعه‌ی‌ علی‌ (ع‌) به‌ ظهور رسید تا تشکیل‌ دولت‌ صفوی‌ در ایران‌، یعنی‌ حدود مدت‌ نه‌ قرن‌ بعد از آن‌، یکی‌ از طولانی‌ترین‌ و پرجاذبه‌ترین‌ فصول‌ تاریخ‌ اسلام‌ را آشکار می‌سازد.

ویژگیهای‌ اندیشمندان‌ طلوع‌ عصر صفوی‌

از خصوصیات‌ اندیشمندان‌ این‌ عصر، یکی‌ این‌ است‌ که‌ آنان‌ علاوه‌ بر اینکه‌ در حکمت‌ و مباحث‌ عقلی‌ صاحب‌نظر بودند، در مورد علوم‌ نقلی‌ مانند فقه‌، حدیث‌، رجال‌ و درایه‌ نیز از مهارت‌ و توانایی‌ لازم‌ برخوردار بودند. ملامحسن‌ فیض‌ کاشانی‌ ، محقق‌ سبزواری‌ ، آقاحسین‌ خوانساری‌ و سید محمد اصفانی‌ (معروف‌ به‌ فاضل‌ هندی‌) را می‌توان‌ از نمونه‌های‌ بارز و آشکار این‌ دسته‌ از اندیشمندان‌ به‌ شمار آورد. بهاءالدین‌ فاضل‌ هندی‌ آثاری‌ از قبیل‌: المناهج‌ السویة‌ فی‌ شرح‌ الرّوضة‌ البهیّة‌ و کشف‌ اللّثام‌ عن‌ قواعد الأحکام‌ در فقه‌ به‌ رشته‌ی‌ تحریر درآورده‌ و در عین‌ حال‌ به‌ تلخیص‌ کتاب‌ شفای‌ ابن‌سینا تحت‌ عنوان‌ ملخّص‌ الشفاء دست‌ یازیده‌ است‌. او فقیه‌ بزرگی‌ بود که‌ اندیشه‌های‌ فلسفی‌ را منافی‌ مبانی‌ فقهی‌ نمی‌دانست‌. ملامحسن‌ فیض‌ کاشانی‌، علاوه‌ براینکه‌ در فلسفه‌ و مسائل‌ عقلی‌ آثاری‌ ارزنده‌ از خود به‌ یادگار گذاشت‌، در علم‌ حدیث‌ و تفسیر نیز مهارت‌ و توانایی‌ داشت‌. بین‌ تفسیر صافی‌ و کتاب‌ وافی‌ او، که‌ به‌ احادیث‌ مربوط‌ است‌، هماهنگی‌ و سازگاری‌ وجود دارد. در تفسیر صافی‌ و کتاب‌ وافی‌، امور معنوی‌ و مسائل‌ مربوط‌ به‌ باطن‌، فراوان‌ دیده‌ می‌شود.

یادآور شدیم‌ که‌ غور در امور معنوی‌ و مسائل‌ مربوط‌ به‌ باطن‌ همواره‌ با تأملات‌ فلسفی‌ همراه‌ است‌، به‌ همین‌ جهت‌ است‌ که‌ می‌توان‌ گفت‌ این‌ دسته‌ از اندیشمندان‌ جامع‌ معقول‌ و منقول‌ بوده‌ و اندیشه‌ی‌ آنان‌ همواره‌ به‌ صبغه‌ی‌ معنویت‌ آراسته‌ است‌. بیشتر اندیشمندان‌ عصر صفوی‌ از این‌ ویژگی‌ برخوردار بوده‌ و آثاری‌ که‌ از آنان‌ باقی‌ مانده‌ می‌تواند گواه‌ این‌ مدعا باشد.

صدرای‌ کبیر

در میان‌ اندیشمندان‌ عصر صفوی‌ شخص‌ صدرالمتألهین‌ به‌ عنوان‌ بنیادگذار یک‌ مکتب‌ فلسفی‌ نیرومند، از هر شخصی‌ دیگری‌ شناخته‌تر است‌. اندیشه‌های‌ بلند این‌ حکیم‌ بزرگ‌ به‌ گونه‌ای‌ گسترش‌ یافته‌ که‌ در طول‌ حدود چهار قرن‌، بسیاری‌ از صاحبان‌ فکر را تحت‌ تأثیر و سیطره‌ی‌ خود قرار داده‌ است‌. البته‌ در طول‌ این‌ چند قرن‌، کسانی‌ آمده‌اند که‌ در مقابل‌ صدرالمتألهین‌ موضع‌ گرفته‌ و کوشیده‌اند اندیشه‌های‌ او را مورد انتقاد قرار دهند، ولی‌ عده‌ی‌ این‌ اشخاص‌ اندک‌ بوده‌ و نقد آنان‌ نیز تنها به‌ چند حاشیه‌ و تعلیقه‌ محدود شده‌ است‌. از زمان‌ صدرالمتألهین‌ تاکنون‌، هنوز کسی‌ نتوانسته‌ به‌ طور منظم‌ و منسجم‌ و براساس‌ اصول‌ و مبانی‌ محکم‌ فلسفه‌، این‌ فیلسوف‌ را با نقدی‌ شامل‌ و جامع‌ الأطراف‌ ارزیابی‌ کند.
 

میرفندرسکیِ ناشناخته‌!

دو شخصیت‌ مهم‌ عصر صفوی‌، یعنی‌ میرابولقاسم‌ فندرسکی‌ و شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌، چنان‌ که‌ باید و شاید، شناخته‌ شده‌ نیستند. همان‌ گونه‌ که‌ میرداماد و صدرالمتألهین‌، استاد و شاگرد بوده‌اند، میرابولقاسم‌ فندرسکی‌ نیز استاد شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ به‌ شمار می‌آید. ولی‌ بین‌ این‌ استاد و شاگرد و آن‌ استاد و شاگرد از لحاظ‌ سبک‌ اندیشه‌ و اسلوب‌ تفکر فاصله‌ بسیار است‌. کسانی‌ (همچون‌ استاد علی‌اصغر حلبی‌) بر این‌ عقیده‌اند که‌ میرفندرسکی‌ از پیروان‌ حکمت‌ مشائی‌ بوده‌ و بیشتر اوقات‌ کتب‌ شیخ‌الرئیس‌ابوعلی‌سینا را تدریس‌ می‌کرده‌ است‌. ولی‌ حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ تدریس‌ کتب‌ ابن‌سینا دلیل‌ برمشائی‌ بودن‌ شخص‌ نیست‌، زیرا بسیارند کسانی‌ که‌ آثار ابن‌سینا را تدریس‌ می‌کنند ولی‌ خود را پیرو مکتب‌ مشائی‌ معرفی‌ نمی‌کنند. به‌ علاوه‌ شواهدی‌ در دست‌ است‌ که‌ نشان‌ می‌دهد میرفندرسکی‌ تابع‌ اندیشه‌ی‌ مشائیان‌ نبوده‌ است‌. قصیده‌ای‌ که‌ از این‌ حکیم‌ به‌ یادگار مانده‌ و در بسیاری‌ از کتب‌ نقل‌ شده‌، نشان‌دهنده‌ی‌ این‌ است‌ که‌ او به‌ مشرب‌ فکری‌ افلاطون‌ بسیار نزدیک‌ بوده‌ است‌. ما به‌ عنوان‌ نمونه‌ چند بیت‌ از آن‌ قصییده‌ را نقل‌ می‌کنیم‌:
چرخ‌ با این‌ اختران‌ نغز و خوش‌ زیباستی‌ صورتی‌ در زیر دارد آنچه‌ در بالاستی‌
صورت‌ زیرین‌ اگر با نردبان‌ معرفت‌ بررود بالا همی‌ با اصل‌ خود یکتاستی‌
در نیابد این‌ سخن‌ را هیچ‌ فهم‌ ظاهری‌ گر ابونصر استی‌ و گر بوعلی‌سیناستی‌
از سوی‌ دیگری‌ اهل‌ بصیرت‌ به‌ روشنی‌ می‌دانند که‌ قاعده‌ی‌ امکان‌ اشرف‌ و اتحاد عاقل‌ و معقول‌ صبغه‌ی‌ مشائی‌ نداشته‌ و به‌ مشرب‌ افلاطون‌ نزدیک‌تر است‌. شیخ‌الرئیس‌ ابوعلی‌سینا، با صراحت‌ تمام‌، اتحاد عاقل‌ و معقول‌ را مردود شمرده‌ و بضاعت‌ علمی‌ افلاطون‌ را در مورد این‌ مسئله‌، مزجات‌ دانسته‌ است‌. نکته‌ای‌ که‌ باید به‌ آن‌ توجه‌ شود این‌ است‌ که‌ میرفندرسکی‌ در رساله‌ی‌ حرکت‌، مُثُل‌ افلاطونی‌ را فضل‌ دانسته‌ و گفته‌ است‌ در مکوّنات‌ به‌ وجودد مُثُل‌ نیازمند نیستیم‌. آنچه‌ در این‌ رساله‌ راجع‌ به‌ مُثُل‌ آمده‌ با آنچه‌ او در قصیده‌ی‌ سابق‌الذکر ابراز داشته‌ سازگار نیست‌. و در اینجاست‌ که‌ باید یا قصیده‌ را مجعول‌ بدانیم‌ یا اینکه‌ در صحت‌ نسبت‌ رساله‌ی‌ حرکت‌ به‌ میرفندرسکی‌ تردید روا داریم‌. البته‌ راه‌ سومی‌ نیز وجود دارد و آن‌ این‌ است‌ که‌ بگوییم‌ میرفندرسکی‌ رساله‌ی‌ حرکت‌ را تنها بر مذاق‌ و مشرب‌ حکمای‌ مشائی‌ به‌ رشته‌ی‌ تحریر درآورده‌ است‌. این‌ نظریه‌ که‌ گفته‌ شود او رساله‌ی‌ حرکت‌ را بر مشرب‌ حکمای‌ مشائی‌ نوشته‌، طبیعی‌تر است‌ از اینکه‌ بگوییم‌ این‌ فیلسوف‌ قصیده‌ی‌ معروف‌ خود را مطابق‌ مشرب‌ دیگران‌ به‌ رشته‌ی‌ نظم‌ کشیده‌ است‌.
 

میرفندرسکی‌ و تأثیر بر آرای‌ رجبعلی‌ تبریزی‌

هرچه‌ در این‌ باب‌ گفته‌ شود، در این‌ واقعیت‌ تردید نیست‌ که‌ میرفندرسکی‌ در اندیشه‌های‌ شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ به‌ شدت‌ اثر گذاشته‌ است‌. شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ نیز به‌ نوبه‌ خود یک‌ جریان‌ فکری‌ را به‌ وجود آورد که‌ بسیاری‌ از اندیشمندان‌ پس‌ از وی‌ این‌ جریان‌ فکری‌ را اساس‌ اندیشه‌ خویش‌ ساختند شیخ‌ رجبعلی‌ از معاصران‌ صدرالمتألهین‌ شیرازی‌ شناخته‌ می‌شود ولی‌ از جهت‌ نوع‌ فکر و سبک‌ اندیشه‌، فرسنگها با او فاصله‌ دارد. حکیم‌ تبریزی‌ با نظریه‌ی‌ حرکت‌ در جوهر به‌ شدت‌ مخالف‌ است‌، و با قول‌ به‌ وجود ذهنی‌ نیز روی‌ خوش‌ نشان‌ نمی‌دهد. او در رساله‌ی‌ الأصل‌ الأصیل‌ به‌ ابطال‌ وجود ذهنی‌ پرداخته‌ و آن‌ را بر دو مقدمه‌ استوار ساخته‌ است‌. از جمله‌ی‌ مسائل‌ مهم‌ و اساسی‌ که‌ شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ بر آن‌ تأکید می‌کند، یکی‌ این‌ است‌ که‌ او اطلاق‌ وجود را بر واجب‌ و بر ممکنات‌ به‌ نحو اشتراک‌ لفظی‌ می‌داند، در همین‌ مورد است‌ که‌ حکیم‌ تبریزی‌ به‌ قول‌ حکمای‌ هند تمسّک‌ کرده‌ و می‌گوید: حکمای‌ هند به‌ این‌ معنی‌ تصریح‌ کرده‌اند و گفته‌اند که‌ حق‌تعالی‌ هست‌ نه‌ به‌ هستی‌ که‌ ممکناتند.

او پس‌ از پذیرش‌ قول‌ به‌ اشتراک‌ لفظی‌ وجود بین‌ واجب‌ و ممکنات‌، نظریه‌ی‌ دیگری‌ را مطرح‌ می‌کند که‌ بسیار بحث‌انگیز است‌. شیخ‌رجبعلی‌ تبریزی‌ صفات‌ حق‌ تبارک‌ و تعالی‌ را انکار کرده‌ و معتقد است‌ صفات‌ در مورد واجب‌، عین‌ ذات‌ نیست‌، زائد بر ذات‌ نیز نیست‌. این‌ سخن‌ به‌ معنی‌ این‌ است‌ که‌ ذات‌ مقدس‌ حق‌ تبارک‌ و تعالی‌ از هرگونه‌ صفت‌ منزّه‌ و مبّراست‌ و نمی‌توان‌ او را موصوف‌ به‌ صفات‌ دانست‌.

مبانی‌ فکری‌ و فلسفی‌ شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ به‌ نوعی‌ از الهیات‌ تنزیهی‌ منتهی‌ می‌گردد. طرز تفکر و سبک‌ اندیشه‌ی‌ او به‌ هیچ‌ وجه‌ جدید نیست‌ و سابقه‌ی‌ آن‌ به‌ زمانهای‌ دور باز می‌گردد. منابع‌ فکری‌ این‌ حکیم‌ و کتابهایی‌ که‌ او به‌ آنها دسترسی‌ داشته‌ برای‌ ما شناخته‌ شده‌ نیست‌. البته‌ او به‌ کتاب‌ اثولوجیا که‌ به‌ اشتباه‌ آن‌ را به‌ ارسطو منسوب‌ کرده‌اند استناد کرده‌ و رگه‌های‌ فکری‌ مکتب‌ نو افلاطونی‌ در آثارش‌ به‌ وضوح‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌.
حکیم‌ تبریزی‌ در برخی‌ موارد به‌ سخنان‌ حکمای‌ هند نیز تمسّک‌ کرده‌ ولی‌ به‌ هیچ‌وجه‌ سند گفتار خویش‌ را روشن‌ نکرده‌ است‌. با این‌ همه‌ نمی‌توان‌ به‌ طور قاطع‌ ادّعا کرد که‌ شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ از حیث‌ اسلوب‌ اندیشه‌ و طرز تفکر به‌ کدام‌ یک‌ از مکتبهای‌ شناخته‌ شده‌ی‌ فلسفی‌ وابسته‌ است‌. آنچه‌ در آثار شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ واضح‌ و آشکار است‌ و می‌توان‌ آن‌ را سند سخنان‌ این‌ حکیم‌ به‌ شمار آورد، تعدادی‌ از احادیث‌ و روایات‌ اهل‌ بیت‌ عصمت‌ و طهارت‌ است‌ که‌ او به‌ شرح‌ و تفسیر آنها می‌پردازد. حکیم‌ تبریزی‌ موضع‌ خود را در مورد مسئله‌ی‌ صفات‌ حق‌ - تبارک‌ و تعالی‌- که‌ بسیار پرماجرا و بحث‌انگیز است‌، با استناد به‌ همین‌گونه‌ از روایات‌ توجیه‌ می‌کند.
 

تأثیرات‌ تبریزی‌ و ملاصدرا

اکنون‌ و حدود مدت‌ چهارصد سال‌ است‌ که‌ افکار فلسفی‌ صدرالمتألهین‌ شیرازی‌ و اندیشه‌های‌ حکمی‌ شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ دو جریان‌ فکری‌ نیرومندی‌ را ترسیم‌ می‌کنند که‌ بعد از این‌ دو اندیشمند بزرگ‌، پیروان‌ آنان‌ این‌ دو خط‌ فکری‌ را ادامه‌ می‌دهند.
حکیم‌ تبریزی‌ در تربیت‌ شاگردان‌ خود کوشش‌ فراوان‌ کرد و شاگردان‌ او نیز در نشر اندیشه‌های‌ استاد از هیچ‌ کوششی‌ دریغ‌ نکردند. شاگردان‌ معروف‌ شیخ‌ رجبعلی‌ عبارتند از: قاضی‌ سعید قمی‌ ، محمد حسن‌ قمی‌ (برادر قاضی‌ سعید)، مّلا عباس‌ مولوی‌، مّلا محمد تنکابنی، میرقوام‌ رازی‌ و محمد رفیع‌ پیرزاده‌  این‌ شخص‌ تقریرات‌ استاد را در دو مجلّد ضبط‌ نمود و به‌ ارشاد شیخ‌ رجبعلی‌ آن‌ را معارف‌ الهیه‌ نام‌ گذاشت‌. قاضی‌ سعیدقمی‌ که‌ از عرفا و حکمای‌ متألّه‌ شناخته‌ می‌شود، نسبت‌ به‌ استاد خود شیخ‌ رجبعلی‌ بسیار خاضع‌ و صمیمی‌ بوده‌ و برخی‌ از آثار خود را به‌ وی‌ تقدیم‌ کرده‌ است‌. این‌ عارف‌ عالی‌ مقام‌ در بسیاری‌ از آثار خود مانند شرح‌ توحید صدوق‌ و کتاب‌ کلید بهشت‌، آرا و عقاید شیخ‌ رجبعلی‌ را منعکس‌ کرده‌ و براساس‌ همین‌ آرا و عقاید موضع‌گیری‌ نموده‌ است‌.
 

شاگردان‌ رجبعلی‌ تبریزی

از جمله‌ی‌ اندیشمندان‌ بزرگ‌ و در عین‌ حال‌ گمنامی‌ که‌ تحت‌ تأثیر افکار و عقاید حکیم‌ تبریزی‌ قرار گرفته‌ است‌ علی‌ قلی‌بن‌ قرچغای‌ خان‌ (موسوم‌ به‌ خان‌ حکیم‌ )، را باید نام‌ برد. این‌ حکیم‌ متألّه‌ که‌ از اندیشمندان‌ بزرگ‌ عصر صفوی‌ محسوب‌ می‌شود، در سطح‌ وسیع‌ و گسترده‌ای‌ افکار و عقاید شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ را ضمن‌ آثار و تألیفات‌ متعدد خود بیان‌ داشته‌ است‌. علی‌ قلی‌ بن‌ قرچغای‌ خان‌ در میان‌ اساتیدی‌ که‌ از محضر پرفیض‌ ایشان‌ بهره‌مند گشته‌ است‌ بیش‌ از همه‌ تحت‌ تأثیر افکار و عقاید شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ و سبک‌ اندیشه‌ و تفکر وی‌ بوده‌ است‌. این‌ امر در احیای‌ حکمت‌ به‌ وضوح‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌. این‌ حکیم‌ خان‌ یا (خان‌ حکیم‌) که‌ از رفاه‌ در زندگی‌ و معیشت‌ تا حدودی‌ برخوردار بوده‌، توانست‌ به‌ بسیاری‌ از رسائل‌ فلسفی‌ و کتب‌ حکمی‌ که‌ میراث‌ گذشتگان‌ محسوب‌ می‌شود دست‌ یابد. دسترسی‌ به‌ کتب‌ متعدد فلسفی‌ و شوق‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ که‌ خداوند به‌ علی‌ قلی‌ خان‌ عنایت‌ فرمود، موجب‌ شد که‌ بتواند حوزه‌ی‌ اندیشه‌ی‌ خود را گسترش‌ دهد و به‌ نکات‌ جالب‌ توجه‌ و بدیعی‌ دست‌ یابد. این‌ موهب‌ و عنایت‌ خداوندی‌ بود که‌ خان‌ حکیم‌ توانست‌ آثار ارزشمند و گرانقدری‌ را به‌ وجود آورده‌ و آنها را برای‌ آیندگان‌ به‌ یادگار باقی‌ بگذارد. در میان‌ حکما و اندیشمندانی‌ که‌ از مکتب‌ فکری‌ شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ پیروی‌ می‌کنند کمتر اندیشمندی‌ را می‌شناسیم‌ که‌ به‌ اندازه‌ی‌ علی‌ قلی‌ خان‌ آثار مکتوب‌ از خود به‌ جای‌ گذاشته‌ باشد.
 

یک‌ خبر خوش‌ دو مورد خان‌ حکیم‌ (علی‌ قلی‌ بن‌ قرچغای‌ خان‌)!

اجازه‌ بدهید اینجا درد دل‌ بکنیم‌ و بگوییم‌ آنچه‌ درباره‌ی‌ آثار علمی‌ خان‌ حکیم‌ ذکر شد، درباره‌ی‌ آثار ارزشمند بسیاری‌ از حکما و علمای‌ دیگر اسلامی‌ نیز صادق‌ است‌. بسیاری‌ از آثار گرانبهای‌ اندیشمندان‌ اسلامی‌ در گوشه‌ی‌ کتابخانه‌های‌ جهان‌ وجود دارد که‌ هنوز به‌ زیور طبع‌ آراسته‌ نشده‌ است‌. بانهایت‌ تأسف‌ باید گفت‌ برخی‌ از این‌ آثار به‌ علت‌ عدم‌ توجه‌ درست‌ در حال‌ فرسوده‌ شدن‌ و نابودی‌ است‌. بی‌تردید از میان‌ رفتن‌ است‌ آثار علمی‌ و فلسفی‌ که‌ از ثمرات‌ و نتایج‌ فرهنگ‌ پرمحتوای‌ اسلامی‌ است‌، فاجعه‌ای‌ بزرگ‌ و رویدادی‌ سهمناک‌ به‌ شمار می‌آید. امید است‌ علاقه‌مندان‌ به‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ به‌ این‌ خطر بزرگ‌ توجه‌کنند و تا آنجا که‌ می‌توانند در رفع‌ این‌ نقصیه‌ کوشش‌ نمایند.

و خبر خوش‌ (اینکه‌ در سال‌ تحصیلی‌ 73-1372 در گروه‌ فلسفه‌ی‌ دانشگاه‌ تهران‌، کار تصحیح‌ و احیای‌، کتاب‌ احیای‌ حکمت‌ اثر همین‌ خان‌ حکیم‌، یعنی‌ علی‌ قلی‌ بن‌ قرچغای‌ خان‌ است‌. این‌ کتاب‌ ارزشمند که‌ مشتمل‌ بر یک‌ دوره‌ حکمت‌ طبیعی‌ و الهی‌ است‌ و به‌ زبان‌ شیرین‌ فارسی‌ به‌ رشته‌ی‌ نگارش‌ درآمده‌ توسط‌ محقّق‌ سخت‌ کوش‌ و پژوهشگر مشتاق‌ خانم‌ فاطمه‌ فنا به‌ عنوان‌ پایان‌ نامه‌ی‌ کارشناسی‌ ارشد رشته‌ی‌ فلسفه‌ تصحیح‌ و آماده‌ی‌ گردید. علاقمندان‌ درباره‌ی‌ احوال‌ و آثار و زندگی‌ علی‌ قلی‌ بن‌ قرچغای‌ خان‌ می‌توانند به‌ آنجا مراجعه‌ نمایند.

کتاب‌ احیای‌ حکمت‌ علی‌قلی‌ بن‌قرچغای‌ خان‌ همانند سایر آثار این‌ اندیشمند توانا نشان‌دهنده‌ی‌ جریان‌ فکری‌ نیرومندی‌ است‌ که‌ در جهت‌ خلاف‌ اندیشه‌های‌ صدر المتألهین‌ شیرازی‌ وجود داشته‌ است‌. این‌ جریان‌ فکری‌ در تعلیمات‌ شخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ به‌ اوج‌ خود رسیده‌ و به‌ عنوان‌ یک‌ نظام‌ فلسفی‌ مطرح‌ شده‌ است‌. این‌ نظام‌ فلسفی‌ که‌ با نوعی‌ از الهیات‌ تنزیهی‌ سازگاری‌ دارد، با معانی‌ و مضامین‌ برخی‌ از روایات‌ اهل‌ بیت‌ عصمت‌ و طهارت‌ - علیه‌ الّسلام‌ - نیز نزدیک‌ است‌. در این‌ نظام‌ فلسفی‌ رگه‌هایی‌ از اندیشه‌های‌ مکتب‌ نوافلاطونی‌ نیز وجود دارد که‌ برای‌ اهل‌ بصیرت‌ به‌ وضوح‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌.

رجبعلی‌ تبریزی‌ و ملاصدرا؛ همسوییها و ناهمسوییها

بی‌تردید صدرالمتألهین‌ شیرازی‌ نیز در نظام‌ فلسفی‌ خود که‌ در جهت‌ خلاف‌ مکتب‌ شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ قرار دارد و از مضامین‌ روایات‌ شیعه‌ و معانی‌ آیات‌ قرآن‌ مجید بهره‌مند شده‌ و از این‌ طریق‌ به‌ اندیشه‌ی‌ خویش‌ وسعت‌ و غنا بخشیده‌ است‌، ولی‌ در این‌ مسئله‌ نیز تردید وجود ندارد که‌ سبک‌ تفسیر صدرالمتألهین‌ از آیات‌ و برداشت‌ او از روایات‌ غیر از سبک‌ و اسلوبی‌ است‌ که‌ شیخ‌ رجبعلی‌ تبریزی‌ و شاگردانش‌ از آن‌ پیروی‌ می‌کنند. به‌ عبارت‌ دیگر می‌توان‌ گفت‌ هر یک‌ ا ازین‌ دو جریان‌ فکری‌ که‌ هم‌ معاصر و هم‌ رقیب‌ یکدیگرند به‌ حکم‌ اینکه‌ از معانی‌ و مضامین‌ روایات‌ اهل‌ بیت‌- علیهم‌ السّلام‌ - مدد می‌گیرد، رنگ‌ حکمت‌ شیعی‌ را در ناصیه‌ی‌ خود آشکار می سازد.




منبع:
www.iptra.ir

بقاع متبرکه اصفهان


ردیف

نام

آدرس

1

امامزاده دوقلو شریف ابراهیم و اسماعیل

اصفهان خیابان شریف واقفی

2

امامزاده شاهزاده ابراهیم طوقچی

میدان طوقچی

3

امامزاده جوربران شمالی

ناحیه دو روستای جور

4

امامزاده با با قاسم

چهار راه ابن سینا

5

امامزاده علی ابن سهل

طوقچی میدن قدس

6

امامزاده شهشهان

ابن سینا

7

امامزاده صاحب بن عباد

خیابان طوقچی

8

امامزاده شوری ابن سینا

ابن سینا

9

امامزاده محمد عبداله منارجنبان

اتشگاه محله کارلادان

10

امامزاده مقبره کلباسی

عبدالرزاق کوچه مسجد حکیم

11

امامزاده شاه مردان مختار خوراسگان

چریان کرارج

12

امامزاده شمس اله بران شمالی

روستای برسیان

13

امامزاده سید موسی جوزدان

خیابان ایت اله کاشانی

14

امامزاده شاه قاضی

خوراسگان روستای خاتون اباد

15

امامزاده علی دستجردماربران

جرقویه روستای دستجرد

16

امامزاده قاسم راشنان

روستای راشنان

17

امامزاده محسن حسن چهارمیان ابوالحسن

زیار روستای چهارمیان

18

امامزاده شاه الحق

ناحیه دو اصفهان خوراسگان

19

امامزاده حسن کیجلی قهاب

روستای قهاب

20

امامزاده شاه نوری

جنب بیمارستان شهید چمران

21

امامزاده حصه

اتوبان فرودگاه روستای حصه

22

امامزاده ابودردا

خیابان میرزا طاهر

23

امامزاده علامه مجلسی

خیابان هاتف بازار

24

امامزاده کرارجی

خیابان جی کوچه سنگتراشی

25

امامزاده ابوالعباس

ناحیه دو اصفهان خوراسگان

26

امامزاده ابراهیم مستهلک

خیابان ابوذر کوچه امامزاده ابراهیم

27

امامزاده عبدالمظفر

روستای سیان جرقویه

28

امامزاده هارونیه ( هارون )

میدان قیام خیابان هارون ولایت

29

امامزاده عبداله – افاران

جاده قدیم رهنان خیابان شهیدان

30

امامزاده ابراهیم سودان

کهندژ

31

امامزاده محمد

خیابان وحید

32

امامزاده محسن

خیابان وحید خیابان رودکی

33

امامزاده شاه کرم پایگاه هشتم شکاری

جاده فرودگاه جنب انتظامات

34

امامزاده باقر

خیابان چهارباغ خواجو خیابان عافیت

35

امامزاده اسماعیل

خیابان هاتف

36

امامزاده اسحاق

خیابان پروین کوچه امام زاده اسحاق

37

امامزاده احمد

خیابان نشاط دروازه حسن اباد

38

امامزاده شاه میر حمزه

خیابان سروش

39

نذورات مسجد سید

خیابان مسجد سید

40

امامزاده پیر محمد

خیابان کهندژ

41

امامزاده دوطفلان

خیابان زینبیه

42

امامزاده درب امام

خیابان ابن سینا محله درب امام

43

امامزاده راس موسی الرضا

میدان طوقچی کوچه صاحب ابن عباد

44

امامزاده زینبیه

خیابان زینبیه

45

امامزاده شاه زید

بزرگمهر خیابان زید

46

امامزاده ستی فاطمه

خیابان ایت اله کاشانی کوچه امامزاده ستی

47

امامزاده حسن ابوابراهیم عطشاران جی

خیابان جی ابهر

48

امامزاده علی فرزند موسی ابن جعفر

اصفهان ناحیه یک

49

امامزاده سید ابراهیم فرزند سید محمد

اصفهان ناحیه یک

50

امامزاده ابوالقاسم زیار واقع دربرکان

روستای زیار

51

امامزاده احمد

جاده دولت اباد محله باطان زینبیه

52

امامزاده محمد باقر

خوراسگان

53

امامزاده مسجد حسن عسکری اسفندداران

جرقویه

54

امامزاده شاهزاده ابراهیم محمد قهاب

اصفهان

55

امامزاده بابا پیر محمد

دشتی

56

امامزاده ابوسعید

جرقویه روستای محمد اباد

57

امامزاده ابراهیم دار البطیخ

خیابان ولی عصر

58

امامزاده احمد

خیابان اتشگاه خیابان شهید نبوی منش

59

امامزاده جعفر

خیابان هاتف

60

امامزاده شاه مراد

قهاب روستای جلادران

61

امامزاده ارامگاه واله

خیابان فیض

62

امامزاده ابوالقاسم

جاده کوهپایه نائین روستای جیلان اباد قهاب

63

امامزاده ابراهیم

کوهپایه روستای کاج

64

امامزاده بابا سلطان

کاوه یونارت

65

امامزاده محمد بن عبداله

میرزاطاهر-ناحیه یک

66

امامزاده سلطان محمد

فنارت – ناحیه دو

67

امامزاده علی

روستای کوهان

68

امامزاده یحیی

جلوان قهاب

69

امامزاده سید علی

شریف واقفی

70

امامزاده سلطان ابراهیم

واقع در بران جنوبی روستای زیار

71

امامزاده مختار

جی

72

امامزاده تکیه گرکیراق

اصفهان

73

امامزاده ابراهیم ردان

ردان

74

امامزاده سید محمد صمصام

خیابان سعادت اباد جنب نان ماشینی

75

امامزاده مقبره سید اصفهان

اصفهان

76

امامزاده یوشع النبی

جنب گلستان شهدا

77

امامزاده مقبره ابت اله شمس اباد ی

خیابان سعادت اباد داخل گلستان شهدا

78

امامزاده ابراهیم

خیابان پروین محله هفتون

79

امامزاده مسجد نو بازار

عبدالرزاق اصفهان

80

امامزاده مالواجرد

روستای مالواجرد

81

امامزاده قوام الدین

خوراسگان خیابان ابوذر

82

امامزاده سید علی قریه دشتی

روستای دشتی

83

امامزاده مقبره محمود بن جابر انصاری

اصفهان

84

امامزاده اسحاق

خوراسگان خیابان مسجد علی

85

امامزاده مسجد لنبان

خیابان دکتر بهشتی

86

امامزاده تکیه گرک یراق

اصفهان

87

امامزاده بابا علمدار

اصفهان

88

امامزاده ابواحسن دیداران

اصفهان

89

امامزاده سلطان زینب

اصفهان

90

امامزاده ابراهیم چریان

اصفهان

91

امامزاده شاه میران

اصفهان

92

امامزاده شمس الدین

قائمیه

زاینده‌رود و مادیهای آن

زاینده‌رود و مادیهای آن

زاینده‌رود یکی از بزرگترین رودخانه‌های ایران است که در مرکز کشور، یعنی استان اصفهان، از مغرب به مشرق جریان دارد. این رودخانة مصّفا، رگ حیاتی و عامل اصلی سرسبزی و حاصلخیزی اصفهان محسوب می‌شود.

سرچشمه این رودخانه، دامنه‌های زردکوه بختیاری است که در حد فاصل بین اصفهان و لرستان قرار دارد. سرچشمه زاینده‌رود به شکل حوضی مدور با مساحتی در حدود سیصد زرع می‌باشد که به «چشمه جانان» معروف است. چشمة مذکور در این ناحیه می‌جوشد و به طرف مشرق سرازیر می‌شود. پس از طی سه فرسنگ، به چشمه دیگری به نام «چهل چشمه» می‌رسد. همچنین از سمت شمال این منطقه، یعنی ناحیة فریدن، دو چشمة بزرگ دیگر به نام «خُرِسنگ» و «کودَنگ» به جانانه‌رود ملحق می‌شود. انشعاب دیگری نیز به نام زرین‌رود از طرف جنوب یعنی چهارمحال به این رودخانه اضافه می‌شود. منبع اصلی انشعاب‌ اخیر زیر‌ِ کوهی قرار دارد که زردکوه نامیده می‌شود.

مافروخی در کتاب محاسن اصفهان نوشته است: ایل چهار لنگ در کنار رودخانة خُرِسنگ و کودنگ و ایل هفت لنگ در کنار رودخانة زرین رود زندگی می‌کرده‌اند. در کنار و اطراف جانانه‌رود هم، آبادیها و جمعیت‌هایی وجود داشته که بر اثر کش‌مکش‌های قومی، به ویرانی کشانده و تبدیل به محل کشت و زرع شده‌اند.

اکثر کوههای این منطقه برف‌گیر است. دو چشمه دیگر نیز در این حوالی وجود دارد، که یکی از آنها نمکین و شور است و حتی از آن نمک سفید و لطیفی استخراج می‌کنند. اما چشمة دیگر دارای آب شیرین است و با آن زراعت می‌نمایند.

عظمت رودخانه زاینده‌رود پس از الحاق آب کوهرنگ به آن، مشخص می‌شود. در حقیقت سرچشمة اصلی زاینده‌رود، کوهرنگ است که باعث می‌شود در فصول مختلف رودخانه زاینده‌رود پر آب و با برکت باشد. اتصال آب کوهرنگ را به زاینده‌رود، به زمان صفوی و شاه طهماسب نسبت می‌دهند. اسکندربیک در عالم آرای عباسی می‌نویسد: شاه طهماسب به میر فضل الله شهرستانی حاکم آن نواحی دستور داد تا چشمة محمودی (چشمة کوهرنگ) را که آب آن به طرف خوزستان هدر می‌رفته، به زاینده‌رود متصل نماید. اما به رغم انجام مقدمات کار و تلاش فراوان، وجود کوهی عظیم در حد فاصل بین این دو رود، همچنین وجود معادن گوگرد در آن کوه که باعث خفگی می‌شد و عده‌ای از کارگران را به هلاکت رساند، این کار پس از صرف هزینه‌های سنگین متوقف گردید.

در سال 1027 شاه عباس، محبعلی بیگ را جهت انجام این کار به کوهرنگ فرستاد، اما او هم کاری از پیش نبرد. سپس شاه عباس، امام قلیخان بیگلربیگی فارس و حسین‌خان حاکم لرستان را مأموریت داد، آنها نیز ناموفق بودند. سرانجام شاه عباس شخصاً اقدام نمود، و به طرف سرچشمة زاینده‌رود حرکت کرد ولی اجل او را مهلت نداد. در زمان شاه عباس دوم نیز اقداماتی اساسی و جدی انجام گردید. حتی از مهندسین فرانسوی دعوت به عمل آمد، اما آنها نیز توفیقی نیافتند، زیرا کار سنگین و مخارج آن زیاد و بیشتر سال، هوای آنجا سرد و یخ‌بندان بود.

عاقبت در هفتم مهرماه سال 1327 شمسی مقدمات حفر تونل کوهرنگ آغاز و در 24 مهرماه سال 1332 شمسی تونل مزبور افتتاح و آب کوهرنگ به زاینده‌رود هدایت گردید.تونل کوهرنگ در ارتفاع 2700 متری کوه تعبیه گردیده. طول آن 2835 متر و قطر آن 11 متر مربع می‌باشد. این تونل به وسیله دریچه‌هایی باز و بسته می‌شود. عرض تونل 75/2 متر و ارتفاع آن 5/2 متر است. آب رودخانه زاینده‌رود پس از عبور از تونل مذکور هزاران هکتار زمین را مشروب کرده، پس از پیمودن 360 کیلومتر از راههای پرپیچ و خم و سرسبز و حاصلخیز، در 140 کیلومتری جنوب شرقی اصفهان به باتلاق گاوخونی می‌ریزد.

یکی دیگر از سرچشمه‌های معروف زاینده‌رود، «چشمة دیمه» است که از نظر شرب و املاح، دارای سالم‌ترین و عالیترین نوع آب در جهان است. این چشمه در روستای دیمه نزدیک فارسان و پایین کوه، در سطح زمین قرار گرفته است که آب آن در طول سال به طور یکنواخت از زمین می‌جوشد. در سالهای اخیر املاح معدنی آب این چشمه در آزمایشگاههای معتبری مورد آزمایش قرار گرفته و به دنبال تأیید کیفیت عالی آن، کارخانه‌ای بزرگ با سرمایه‌ای سنگین در شرف احداث است تا آب این چشمه به صورت بطرهای سربسته و بهداشتی. به کشورهای جهان صادر شود.

 

این رودخانه در کتب تاریخ و جغرافیا به نام‌های زاینده‌رود، زنده‌رود، زندرود، زرین‌رود، زرینه‌رود، زن رود و زندک‌رود آمده است، زیرا آب آن در طول مسیر زایش کرده، تزاید می‌یابد. و به همین مناسبت زاینده‌رود نامیده شده است. بعضی نیز آن را عامل سلامتی و زنده‌بودن می‌دانستند و نام زنده‌رود بر آن نهاده‌اند ماه فروخی در کتاب محاسن اصفهان می‌نویسد: موقعی که عضدالدوله برای دیدار پدر و برادرانش به اصفهان آمد، از آب رودخانه فرات برای نوشیدن با خود آورده بود، وقتی آب گوارای زاینده‌رود را چشید، دستور داد آبهای فرات را ریختند و گفت: «با وجود زنده‌رود، فرات، شرب را نشاید.»

از این رودخانه، جهت مشروب ساختن باغها و عمارتها و کشتزارهای داخلی اصفهان، پنج شاخة بزرگ، جدا شده که در گویش اصفهان به آنها‌«مادی» می‌گویند. این مادیها به ترتیب زیر وارد اصفهان می‌شوند:

1- جوی شاه: که آب آن مخصوص عمارتهای سلطنتی بوده و نصف مادی فرشادی آب داشته است.

2- مادی نیاصرم: این مادی که از بزرگترین مادیهای اصفهان است از کنار پل مارنان از رود جدا شده، از جنب محله لنبان می‌گذرد به طرف شرق اصفهان جریان می‌یابد. این مادی، به هنگام پرآبی، دویست سنگ آب دارد.

3- مادی فرشادی: این مادی بالاتر از مادی نیاصرم از رودخانه جدا شده، محله‌های چهارسو و شمس‌آباد را مشروب می‌سازد و سپس از محلة خواجو می‌گذرد و آب آن به یک چهارم‌اب مادی نیاصرم می‌باشد.

4- مادی فدن: آب این مادی را سلاطین صفویه وقف سلامتی خود کرده بودند. این مادی بالاتر از سه مادی دیگر قرار داشت و به دروازه دولت می‌رفت. سپس در آنجا به شعبات کوچکی تقسیم می‌شد.

5- مادی تیران یا طهران: این مادی از مغرب شهر گذشته، به محلة بیدآباد و چهارسوق شیرازیها می‌رسید.

سایر مادیهای بزرگ شهر اصفهان عبارت‌اند از ناجوان، نایج، شایج، قمش، و عبدالله خان. بطور کلی از سرچشمة زاینده‌رود تا گاوخونی 154 مادی و نهر از این رودخانه جدا می‌شود. شاید کلمة مادی مربوط به زمان مادها باشد به علت آنکه آب را از چاهها به صورت قنات به روی زمین آورده و جاری می‌ساختند.

استفاده و برداشت از آب زاینده‌رود در زمانی که استفاده زراعی ندارد، آزاد است ولی در زمان نیاز و کم آبی، به صورت سهم‌بندی تقسیم می‌شود که اشتراک آن برای بلوک‌ های ششگانه به روش طومار شیخ بهایی شامل 33 سهم به شرح زیر است:

1- بلوک لنجان: شش سهم 2- بلوک النجان: چهار سهم 3- بلوک ماربین: چهار سهم 4- بلوک جی: شش سهم  5-بلوک کراج: سه سهم 6- بلوک رودشین / براآن: ده سهم.

در طومار دیگری که به شیخ بهایی نسبت داده می‌شود، تقسیمات جزیی دیگری نیز وجود دارد. اما انتساب این طومار به شیخ بهایی صحیح به نظر نمی‌رسد، چون تقسیم‌نامة آب زاینده‌رود به فرمان شاه طهماسب صفوی است که سواد آن در مالیة اصفهان موجود و مربوط به سال 923 هجری است، بنابراین طومار اخیر را به میرفضل الله شهرستانی نسبت می‌دهند که گویا فقط به تأیید شیخ بهایی رسید و تغییراتی جزئی در آن انجام داده است.

 

این رودخانه زیبا و مصفا همواره الهام‌بخش شاعران خوش ذوق ایران بوده است. شاعران تحت تأثیر زیباییها و سواحل فرحبخش زاینده‌رود، آن را بهشت ثانی دانسته و اشعار نغز و دلکشی در توصیف این رودخانه و لطافت و گوارایی آب آن سروده‌اند که از آن جمله‌اند: حافظ شیرازی شاعر زیباپرست و ستایشگر آب رکن‌آباد، در وصف زاینده‌رود و محلة باغ‌کاران چنین سروده است:

روز وصــل دوستـداران یاد بــاد                         یاد باد آن روزگـاران یاد بــاد

کامم از تلخــی غم چون زهر گشت              بانگ نوش شاد خواران یاد باد

مبتلا گشتـم در ایــن بنــد و بــلا                  کوشش آن حـق گزاران یاد بـاد

 گرچه صد رود است از چشمم روان                   زنــده رود و باغ کاران یاد بـاد

در جای دیگر نیز می‌گوید: «اگرچه زنده رود آب حیات است»‌ و در مصرع دوم تحت تأثیر شهر و دیار به وصف شیراز پرداخته و می‌گوید: «ولی شیراز ما از اصفهان به!»

و باز در جای دیگر چنین گفته است:

          خرد، در زنده رود انداز و می نوش                بــه گلبانــگ جوانان عراقــی

* حسین ابن محمد ابن ابی الرضا آوی مترجم کتاب «محاسن اصفهان»  چنین سروده است:

مرا هوای تماشای باغ کاران است                 که پیش اهل خرد بهترین کــار آن اســت

برای جرعة آب حیاتش اسکنــدر              چه سالهاست که سرگشته و پریشان است

و در جای دیگر:

لب زنده رود و نسیم بهار             رخ دلستان و می خوشگوار

چنان بیخ انده ز دل بَر کَنَد            که بیخ ستم، خنجر شهریار

* خاقانی شروانی، قصیده سرای توانا چنین سروده است:

رودی ست که کوثرش عدیل است              آبش سلسال و سلسبیل است

گـــه سیمگــری نمایــد آبـــش                   گه شیشه گری کند حبابــش

آبــش بَـــدَلِ گـــلاب داننـــــد                    زود دردسر سران نشاننـــد

از شربـــت او کننــــد حاصــل                    مستسقیی را شفـای عاجـــل

* استاد سعدالدین سعید هروی، زاینده رود و سواحل آن را چنین وصف نموده است:

آب حیوان است گویی پیش بستان ارم       زنده رود است آن که دارد باغ کاران در کنار

* صدرالدین عبدالطیف خجندی، زاینده‌رود را با نامی دیگر چنین ستوده است:

ای چو سیم مذاب زریـن رود                     اصفهــان پرنوا شده ز تو رود

در لقای تو داشت خضر برات                    آب گشته ز شرم تو است فرات

* نگارنده نیز گوارایی آب زاینده‌رود را سکرآور می‌داند:

          چو می خوشگوار است زاینده رودت             از این روست آب رزان دوست دارم

اگر بخواهیم شعر شاعرانی را که در وصف زاینده‌رود سروده شده جمع‌آوری کنیم، کتابی جداگانه خواهد شد.

خوشبختانه در دهة اخیر به دنبال زیباسازی اصفهان و بنابر طرحهای نوین شهرسازی، رودخانه لای‌روبی و سواحل آن مرمت شده‌اند و با احداث فواره‌ها، ایستگاههای قایقرانی و خیابان‌کشی‌ها و جدول‌بندی و پله‌های سنگی، پارکهای ساحلی پر گل و چمن و زمینهای بازی و ورزش برای کودکان و بزرگسالان، سواحل زاینده‌رود به زیباترین گردشگاههای جهان تبدیل شده است و به هنگام جشن نوروز باستانی، میهمانان نوروزی از سواحل زیبای زاینده‌رود دیدن می‌کنند که معمولاً به همین مناسبت، قسمتی از دریچه‌های سد کوهرنگ باز می‌شود تا رودخانه زیبای زاینده‌رود پر آب‌تر و دلنشین‌تر جلوه نماید.

پ :

زاینده‌رود پس از پیمودن مسیر 360 کیلومتری خود، از میان کوهها، دره‌ها، دشتها، باغها، بیشه‌ها و کشتزاران می‌گذرد و سرانجام با پیچ و خمهای زیبا، اصفهان را به دو منطقة شمالی و جنوبی تقسیم می‌نماید. زاینده‌رود زمانی خروشان و غرّان، گاهی آرام و خرامان در بستر خود می‌لغزد، کشتزارها و درختهای مسیر خود را سیراب می‌کند تا به آرامگاه خود – مرداب گاوخونی – برسد.

در این مسافت طولانی، از دیرزمان جهت ارتباط شمال با جنوب رودخانه، پل‌هایی زده شده که قدمت بعضی از آنها، به اندازة قدمت اصفهان است. از جمله، پل شهرستان یکی از کهن‌ترین پل‌های زاینده‌رود است.

اکنون به طور اختصار به شرح بعضی از پل‌هایی می‌پردازیم که در طول مسیر غربی – شرقی زاینده‌رود بر روی آن احداث شده‌اند و از دیرباز تا زمان حاضر پابرجا هستند.

1-پل دِه کرم سفلی: این پل از پل‌های قدیمی زاینده‌رود است که در نزدیکی سد کوهرنگ قرار دارد.       

2-پل وَرگان: این پل نیز در نزدیکی دو روستای بُن شور و نار سفلی قرار دارد و غیر از پل فلاورجان می‌باشد.

3-پل هوره یا سوادجان: نظر به اینکه این پل مجاور دهکده هوره قرار گرفته پل هوره نامیده می‌شود.

4- پل ایسی سو: این پل که نسبتاً‌ جدید می‌باشد، در مجاورت سد شاه عباس ساخته شده و طول آن 80 متر است.

5-پل زمان خان: این پل قدیمی، دارای دو دهانه و  30 متر طول است که به پل سامان نیز شهرت دارد.

6- پل باغ بهادران: در شهر کوچک اما بسیار زیبا و حاصلخیز و پر برکت باغ بهادران قرار دارد و طول آن 60 متر می‌باشد.

7- پل کلّه: این پل قدیمی و معروف چندین بار بازسازی شده است. مردم اصفهان و نقاط دیگر برای گردش و تفریح کنار آن می‌روند. این پل بین روستای مدیسه و نوگوران واقع شده،  98متر طول دارد که قبلاً راه عبور اصفهان به شهرکرد بوده است.

8- پل سر: این پل در سالهای اخیر در کنار پل کلّه ساخته شده که جادة اصفهان به چهارمحال و بختیاری و خوزستان از آن می‌گذرد. پل سر نزدیک سیصد متر طول و یکصد متر ارتفاع دارد و یکی از بزرگترین پل‌های استان محسوب می‌شود.

9- پل ریز لنجان: یکی از پل‌های معمولی روی زاینده‌رود است که در روستای ریزِ زرین‌شهر قرار دارد.

10- پل دیزیچه: از پل‌های نسبتآً جدید که در محل دیزیچه جهت کارخانه سیمان سپاهان ساخته شده است.

11- پل بابامحمود: این پل قدیمی است و قدمت آن به زمان مغول می‌رسد. محل آن را فیروزان می‌گفتند. طول این پل 152 متر می‌باشد.

12- پل راه‌آهن: از پل‌های نسبتاً جدید است که به سال 1348 شمسی در مجاور کوه قلعه‌بزی ساخته شد.

13- پل باغشاه: این پل در محل مزرعه باغشاه صفی آباد احداث گردیده است یا ورگون ساخته شده و 140 متر طول دارد.

14- پل فلاورجان: از پل‌های قدیمی زاینده رود است که در روستای ورگان قرار دارد.

15- پل درچه: این پل ابتدا مال رو بوده ولی اخیراً پل دیگری در کنار آن به صورت بتون مسلح ساخته شده که ماشین‌رو می‌باشد. طول این پل 95 متر است.

16- پل وحید: نخستین پلی که زاینده‌رود پس از وارد شدن به اصفهان از زیر آن می‌گذرد پل وحید است. این پل معظم سابقة چندانی ندارد اما از پلهای مستحکم و پر رفت و آمد غرب اصفهان است که به عنوان پل کمربندی عمل می‌کند و محل عبور خودروهای سنگین و کامیونهایی است که از شمال ایران به جنوب حرکت می‌کنند.  این پل حدود 130 متر طول و 22 متر عرض دارد.

17- پل مارنان: این پل در کنار شهر، در مغرب اصفهان و پس از پل وحید قرار دارد که چون به قریة مارنان وصل می شود به این نام شهرت یافته است. مارنان متصل به جلفا – محله ارمنی‌های اصفهان – می‌باشد. نام این پل در قدیم پل سرافراز بوده که به دست یکی از ثروتمندان ارامنة جلفا در زمان صفویه ساخته شده و دارای هفده چشمه است. مدتی پیش (پس از انقلاب) چند چشمه آن بر اثر سیل و طغیان رود خراب شد که به دنبال دستور مخصوص نخست‌وزیر وقت و به وسیلة شهرداری به نحو مطلوبی مرمت گردید. طول این پل 160 متر است و گردشگاههای زیبایی در کنار آن قرار دارد.

18- پل فلزی: این پل بسیار محکم است و از خروارها آهن ساخته شده است. پل فلزی تقریباً در وسط اصفهان کنونی است و خیابان دکتر بهشتی را به خیابان حکیم نظامی متصل می‌نماید و راه عبور اکثر کامیونها و اتوبوسهای بین شهری می‌‌باشد. این پل در سال 1338شمسی ساخته شده و در اطراف آن پارکهای بسیار زیبایی احداث گردیده است. طول این پل 136 متر است.

19-  پل آذر: این پل بزرگ چند سال بعد از پل فلزی ساخته شده که از نظر استحکام نیز قابل توجه است. اما ارتفاع آن از سطح آب نسبت به پل‌های مشابه بسیار کم است. این پل خیابان آذر را به خیابان نظر و جلفا متصل می‌سازد.

20- پل سی و سه پل: این پل از بناهای تاریخی و معروف اصفهان و درست در مرکز شهر قرار گرفته است که خیابان چهارباغ عباسی را به چهارباغ بالا متصل می‌کند. این پل به نامهای پل چهارباغ، سی و سه پل و پل الهوردیخان نیز شهرت دارد سی و سه پل طولانی‌ترین پل زاینده‌رود است

و دارای 300 متر طول و سی و سه چشمه است. این پل در قدیم، چهل چشمه داشته است.

جشن سنتی آب ریزان ایرانیان در کنار این پل باستانی انجام می‌گرفت که طی جشن پل را آذین‌بندی و چراغانی می‌نمودند و اهالی اصفهان، شاه و شخصیتهای لشکری و کشوری در آن حضور می‌یافتند. یکی از شاعران این جشن را چنین توصیف نموده است:

چو هر سال روز نخستین مهر                             بــرافروزد از بــرج خرچنــگ مهــــر

بـود آب پاشان به رسم عجـم                     که کسری شگون کرده بوده است و جم

در آن روز در چـارباغ ازدحام                        نمودند بیش از شَمــُر خــاص و عــام

ز بس ریختنـد آب بـر یکدگـر                       جهـان گشــت تــا ماهــی و مــاه تــر

این پل به دستور شاه عباس اول و به دست  الهوردیخان ، سپهسالار ارتش در سال 1011 هجری ساخته شده است.

21- پل فردوسی: این پل در بلوار آینه خانه و بین پل چهارباغ و پل جویی (پل سعادت آباد) واقع شده است. این پل مستحکم، شمال و جنوب اصفهان را در یک منطقه زیبا به هم متّصل می‌نماید. نظر به اینکه عبور وسایط نقلیه از پلهای چهارباغ و جویی و خواجو ممنوع است، این پل مهمترین وسیلة ارتباط دو جانب رود و شلوغترین محل آمد و رفت خودروهاست.  این پل عریض و طویل چندان قدیمی نیست و حدود 25 سال قبل با اصول فنی ساخته شده است.

22- پل جویی: این پل محاذی عمارت هفت دست و در حد غربی باغ سعادت‌آباد قرار داشته است که چون جوی آبی بر روی آن ساخته بودند به این نام معروف شده است. این پل، اختصاصی‌ بوده و عمارت هفت دست را به باغ سعادت‌آباد وصل می‌نموده است. پل جویی به رغم عرض کم و طول زیاد، بسیار محکم ساخته شده و با وجود قدمت چند صد ساله، از حوادث مصون مانده است. تاریخ دقیق بنا و نام سازنده این پل مشخص نیست، شاید مربوط به زمان شاه عباس دوم باشد. نام پل جویی در تلفظ اهالی به پل چوبی تبدیل شده است.

33- پل خواجو: این پل یکی از زیباترین بناهای تاریخی و ارزشمندترین آثار هنری و معماری عهد صفویه در اصفهان و ایران است.

پل خواجو در انتهای شرقی خیابان، محل تلاقی خیابانهای کمال اسماعیل، مشتاق و چهارباغ خواجو قرار دارد و به نام‌های پل خواجو، پل حسن بیک، پل بابارکن و پل گبرها معروف بوده است. تاورنیه سیاح معروف در مورد آن نوشته است: «رودخانه زاینده رود در هیچ کجا، بستری به این زیبایی ندارد». این پل شامل چهار طبقه و از حیث معماری و استحکام بی‌نظیر است. نقاشیها و طلاکاریهای زیبای این پل از زمان صفویه تاکنون هنوز چشمگیر است. پل خواجو در سال 1060 هجری به دستور شاه عباس دوم بنا شده و در سال 1068، سدی برای آن پل ساخته شد تا با تجمع آب روی رودخانه کشتیرانی کنند. برای این منظور تخته‌هایی جلو چشمه‌های پل قرار می‌دادند تا آب پشت پل بالا بیاید، و کشتیهای تفریحی روی آن حرکت نموده و مردم به تفریح و تماشا بپردازند.

شاه عباس که به چراغانی و جشن و پایکوبی علاقه خاصی داشت، این محل را برای جشنها و چراغانی انتخاب می‌کرده و پل را آذین‌بندی نموده، هر غرفة آن را جهت زینت و چراغانی بین علاقمندان صاحب سلیقه تقسیم می‌کرد. آنها نیز با رقابت و چشم و هم چشمی در تزئین و چراغانی از هم سبقت می‌گرفتند. یکی از شاعران در وصف زیبایی این پل چنین سروده است:

گشت در عهد پادشاه زمان                                  جنتی بر پل صراط عیان

صائب تبریزی شاعر بزرگ و توانای اصفهان که در این جشنها شرکت داشته چراغانی را چنین توصیف کرده:

اصفهان، یک دل، روشن ز چراغان شده است                     پل ز آراستــگی تخــت سلیمــان شــده است

می‌دهــد یـــاد ســر پــل ز خیابان بهشت                         شمع و گل چهرة حور است که تابان شده است

زنده رود از کف مستانـه که بــر لــب دارد                          جوی شیری است که در خلد، خرامان شده است

خون خود می‌خورد و خــاک به لــب می‌مالد                      زاهــد از توبة خود بسکه پشیمان شــده است

چشم بد دور از این عهد که هـر چشمــة پــل                    زندگی بخش، چو سرچشمة حیــوان شده است

گفتنی است که قبل از احداث این پل، در محل آن پل کوچکی وجود داشته است.

24- پل بزرگمهر: این پل عریض و طویل و پر رفت و آمد در شرق اصفهان قرار دارد و از پل‌های مهم زاینده‌رود به شمار می‌رود. طول پل حدود 130 متر و عرض آن 16 متر است. این پل مانند پل‌های وحید، فلزی، آذر و فردوسی در دوران پهلوی ساخته شده است.

25- پل شهرستان: این پل که جزء بناهای تاریخی و مشهور اصفهان است در سه کیلومتری شرق اصفهان و در ناحیة جی، از نواحی اصفهان قدیم، قرار دارد. بعضی از مورخین و باستان‌شناسان اساس و بنیاد این پل را به زمان ساسانیان نسبت داده‌اند. پل شهرستان در دوران دیلمیان و سلجوقیان تنها پل مهم زاینده‌رود در داخل اصفهان بوده است. در دو دورة مذکور و دوران‌های بعد تعمیراتی در آن به عمل آمده است. این پل در کمال استحکام ساخته شده است و نظر به نزدیکی به قریة شهرستان به این نام شهرت دارد. پل‌های مشابه و همزمان آن، پل دزفول و پل شوشتر می‌باشد که از عهد ساسانی بر جای مانده‌اند.

26- پل چوم: این پل در فاصلة شش کیلومتری شرق پل خواجو و مقابل قریة چوم قرار دارد. طول آن 116 متر است.

27- پل سروش فادران: این پل نیز بعد از پل چوم و در شرق اصفهان در جوار قصبه‌ای به همین نام قرار گرفته است.

28- پل ورزنه: در منتهی الیه شرقی رودخانه و در جوار قصبة ورزنه، از بلوک رودشت اصفهان، قرار دارد.

از پل‌های دیگر زاینده‌رود: پل اژیه، پل فارفان، پل پلان، پل ورغان و پل دشتی را میتوان نام برد. بعضی از پلهایی که نام برده شده، به علت تغییر مسیر رودخانه و یا احداث پل جدیدی در حوالی آن، ویران شده یا از اعتبار افتاده است.

:

اصفهان به علت موقعیت جغرافیایی و وجود رودخانة زاینده‌رود و کوههای اطراف و همچنین نقاط برف‌گیر. دارای چشمه‌های متعدّد و مختلفی است، ولی وجود چاههای آب و قنوات، بسیای از آن چشمه‌ها را خشکانیده است. بیشتر چشمه‌های اصفهان در اطراف کوههای برف‌گیر بختیاری است که آب بعضی از آنها از نظر املاح معدنی از گواراترین نوع آب جهان به شمار می‌رود، مانند: آب چشمه دیمه که در نزدیکی روستای فارسان بختیاری قرار دارد و شرح آن گذشت و همچنین بسیاری از چشمه‌های پر آب دیگر از این جمله‌اند. بعد از چشمه‌های بختیاری و اطراف مسیر زاینده رود چشمه‌های دامنة کوههای اطراف اصفهان مانند صفه، کلاه غازی، شاه کوه و سید محمد قابل توجه است. علاوه بر اینها در مرکز اصفهان هم چشمه‌هایی وجود دارد که به اختصار به شرح آنها می‌پردازیم:

چشمة هفتون: این چشمه در خیابان مدرّس و در نیم کیلومتری ایستگاه سرچشمه قرار دارد. عرض بستر این چشمه به 15 تا 18 متر می‌رسد و پس از گذشتن از پل طوقچی و خیابان سروش، پس از چند کیلومتر به ده هفتون می‌رسد.

چشمة خوراسگان: که از دو منبع سرچشمه می‌گیرد، یکی در محل باغ مراد که چشمه‌ای است قدیمی و در زمان دیالمه به صورت خندق، قلعة طبرک را احاطه کرده بود، چشمه دوم، در پا قلعه، در محوطه‌ای بیضی شکل به عرض 7متر می‌باشد که پس از طی مسافتی حدود نیم کیلومتر به مسیر چشمة اول می‌رسد و هر دو چشمه، مجموعاً چشمة باقرخان را تشکیل می‌دهند. این چشمه پس از پیمودن مسافتی، به خیابان بزرگمهر می‌رسد. این چشمه از بزرگترین چشمه‌های اصفهان به شمار می‌اید.

چشمة راهروان: این چشمه در ضلع جنوبی خیابان احمدآباد و در محلة قدیمی باغ مراد واقع است. عرضه این چشمه 9 متر است و در 30 متری سرچشمة خوراسگان قرار دارد. آب آن پس از گذشتن از خیابان سروش به روستای رهروان می‌رسد و در ده مزبور به مصرف کشاورزی و آبیاری کشتزارها می‌رسد.

چشمه‌های کوه صفه

1- چشمه نی واقع در کوه گبرها 2- چشمه نی مقابل حسن آباد 3- چشمه قطار واقع در زرده پران 4- چشمه خاجیک واقع در قلب کوه  5- چشمه گل زر نزدیک فرح آباد 6- چشمه علی واقع در گردنه باد 7- چشمه لنگ واقع در تخت رستم  8- چشمه درویش واقع در دامنه کوه.

چشمه‌های شاه کوه

1- چشمه تونی  2- چشمه لاتاریک 3- چشمه بابا عبداله 4- چشمه سنجد  5- چشمه روچهار. 

چشمه‌های کوه کلاه قاضی

1- چشمه بخش علی  2- چشمه لاگرا  3- چشمه آب بید   4- چشمه قدبریده  5- چشمه تونی    6- چشمه صادق یا چشمه آب گُل.

علاوه بر آنچه گفته شد در حوالی سده و نجف آباد و اردستان نیز چشمه‌های زیادی وجود دارد. همچنین در روستای بزرگ چرمهین، چشمه و آبشار «شاه لرها» یا به لفظ محلی «شالورا» شهرت بسیار داشته و گردشگاه بسیار زیبا و مصفایی به شمار می‌آید.

 :

در فاصله 140 کیلومتری شرق اصفهان باتلاق بزرگ و مشهوری به نام مرداب گاوخونی وجود دارد. رودخانه زاینده رود پس از پیمودن فرسنگها راه و مشروب کردن مرداب وارد شده و فرو می‌رود. مرداب گاوخونی در 23 کیلومتری پل ورزنه و در شمال شرقی دهستان جرقویه و جنوب غربی شهرستان نائین و غرب منطقه ندوشن از استان یزد و شمال  اراضی متعدد به این غربی کویر ابرقو و شرق دهستان رودشین واقع شده است. مرداب شبیه گلابی است که به سمت جنوب کشیده شده است.

در وسیع‌ترین نقطه، عرض آن حدود  45  کیلومتر و طول آن 25 کیلومتر است. اطراف مرداب گاوخونی خشک و تا دهها کیلومتر عاری از سکنه است. این مرداب نمکزار، در وسط، گودالی دارد که تاکنون خشک نشده و هنگام وزش باد و طوفان امواجی به ارتفاع بیش از یک متر از آن بر می‌خیزد و در پهنة وسیعی از نمکزار پخش می‌شود.

اطراف این مرداب شنزار است و در آن گیاهانی مناسب آن اراضی، مانند: کز شور، طاق، غان، چوبک و غیره می‌روید. این باتلاق به علت شوری زمین و استخراج نمک شکار دریایی ندارد ولی در اطراف آن گورخر، آهو، گرگ و شغال و بعضی از پرندگان یافت می‌شود. مرداب گاوخونی در کتابهای قدیم به نام‌های: گاوخونی، گاوخانی و گاوخانه نیز آمده که از دو جزء «گاو» به معنای بزرگ و «خانی»‌ به معنای چاه و چشمه، تشکیل شده است. مقدار آبی که در زمستان به این مرداب می‌رسد چند برابر تابستان است. بعضی اعتقاد دارند که آبهای فرو رفته در این باتلاق، در حوالی رفسنجان و کرمان از زمین بالا آمده و جاری می‌گردد. ولی دانشمندان علم جغرافیا از نظر پستی و بلندی زمین، منکر آن بوده و معتقدند آبی که در مرداب فرو رفته یا در نقاط بسیار دور از زمین بالا می‌آید و یا در کویر ابرقو ظاهر می‌شود. زیرا با حفر چاههای عمیق در اطراف آن، از آبهای تحت‌الارضی خبری نبوده است. بعضی معتقدند بهرام گور که علاقة خاصی به شکار، بخصوص شکار گورخر داشته در این مکان گرفتار گور شده است. چنانکه حکیم عمر خیام نیشابوری سروده است:

بهرام که گور می‌گرفتنی همه عمر             دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

 :

اصفهان که در منطقه مرکزی ایران و نزدیک کویر قرار گرفته از برکت رودخانه زاینده رود، یکی از سرسبزترین شهرهای ایران است. بلوکات و قصبات حاشیة زاینده‌رود، پیوسته از درختان سر به فلک کشیدة چنار و کبوده و تبریزی و غیره مستور بوده و بیشه‌ها و محیطهای زیبایی جهت گردش و تفریح در کنار آبهای خروشان زاینده‌رود وجود داشته و جمع کثیری از اهالی این شهر و مسافران و سیاحان در آنجا به تفریح و استراحت و شنا می‌پرداختند. اما بر اثر مرور زمان و احداث خیابانها و ساختمانها و وسعت شهر، بسیاری از این درختان کهن به وسیلة طماعان کج‌اندیش، به دست ارّه و تیشه و تبر سپرده شد. این بیشه‌های سرسبز که پوشیده از درختان کهن و سر به فلک کشیده بود عبارتند از: بیشة جعفرآباد، بیشة سمرقند، بیشة ناژوان، بیشة صاحبان، بیشه حبیب، بیشة خلیفه، بیشة صالح‌آباد و بیشة تاریکی. خوشبختانه در دو سه دهه اخیر دولت و شهرداری، دوراندیشی نموده و جهت جلوگیری از سموم ناشی از تمدن ماشینی با احداث پارکها و فضای سبز در ده ناحیة شهرداری اصفهان و ممانعت از ریختن فاضلاب کارخانه‌ها به زاینده‌رود، جلو آلودگی آب و هوا را گرفته‌اند، همچنین میدانهای ورزشی و چمن‌کاری و گلکاریهای وسیعی در نقاط مختلف شهر، از جمله در ساحل زاینده‌رود احداث گردیده و گردشگاههای سالمی برای خانواده‌ها و جوانان به وجود آمده است. از طرف دیگر سازمان بین‌المللی یونسکو که حافظ بناها و آثار تاریخی مهمّ دنیاست، اصفهان را در زمرة یکی از ده شهر زیبای جهان دانسته است، و پیوسته سعی در حفظ آثار کهن و مرمت و زیباتر ساختن آن دارد.

باغ پرندگان

باغ پرندگان

 

باغ پرندگان مجموعه ای علمی-تفریحی با وسعت 17000 مترمربع (40000 متر مربع تورکشی ، 16 ستون و حداکثر 32 متر ارتفاع) است که در حاشیه رودخانه زاینده رود واقع گردیده است. در این مجموعه بیش از 5000 پرنده از گونه های مختلف وجود دارد که با توجه به شرایط زیست طبیعی ، زیستگاههای مختلفی برای آنها در نظر گرفته شده است که شامل زیستگاه پرندگان شکاری ، جنگلی ، بیابانی و همچنین مکانهایی با امکانات ویژه برای پرندگان مناطق گرمسیری می باشد. باغ پرندگان دارای سالنهای تکثیر ، پرورش ، آموزش و کلینیک دامپزشکی بوده و روزانه مورد استقبال هزاران تن از علاقه مندان به طبیعت و زیبایی قرار می گیرد.

نشانی : پارک طبیعی ناژوان واقع در حاشیه رودخانه زاینده رود

تلفن : 7713500

50 سیاح و جهانگرد به اصفهان سفر کرده‌اند

نفیسه یزدانى: 50 سیاح و جهانگرد به اصفهان سفر کرده‌اند که مهمترین آنها شاردن است که از خود سفرنامه‌اى ارزشمند به جاى گذاشته است.

فرشید ابراهیم‌پور کارشناس ارشد علوم فرهنگى و پژوهشى سازمان میراث فرهنگى، صنایع‌دستى و گـردشـگـرى اصـفـهان با بیان این مطلب گفت: گردشگرى از گذشته تاکنون با صنعت و اقتصاد هر کشور ارتباط داشته است. وى با اشاره به این که اوج سفر گردشگران به اصفهان در دوره صفویه بوده است افزود: پیترو دلاواله، شوالیه ژان شرون فرانسوى، انـگـلابــر کـنـنــر از مــشــهـــورتـــریـــن سیاحانى بوده‌اند که بــه اصـفهـان سفـر کــــرده‌انــــد. ایـــن کارشناس با اشاره به ایــــن کـــه اولـیـــن جـهــانـگـرد کـه بـه اصفهـان سفـر کرده است ناصرخسرو قبادیانى در قرن چهارم هجرى قمرى و آخرین آنها کلـیـفــورد ادمـونـد باسورث بوده است یادآور شد: اولین زن جهـانگـردى کـه به اصفهـان سفـر کـرد خـانم هـزیـلا یـارد بـوده کـه در دوران قــاجـاریـه صـورت گرفته است. ابراهیم‌پور با اشاره به این که سفرنامه شاردن نسبت به دیگر تالیفات سیاحان دیگر کامل‌تر است یادآور شد: در صدر اسلام حجاج بن یوسف ثـقفى که مى‌خواست یکى از فرماندهانش را به اصفهان براى ماموریتى بفرستد در وصف این شهر گفت»به شهرى مى‌روى که خاکش سرمه چشمان است« و شاید این توصیف در تاریخ بى‌نظیر است.

وى در پایان با اشاره به وجود 20 هزار اثر تاریخى در استان اصفهان اظهار امیدوارى کرد: با برنامه‌ریزى صحیح اصفهان را به بزرگترین قطب گردشگرى جهان تبدیل کنیم.



تاریحچه پیدایش جلفا

تاریحچه پیدایش جلفا

 

پس از آنکه در سال 1603 میلادی گروهی از ارامنه ساکن در خاک عثمانی به دستور شاه عباس به ایران مهاجرت کردند برخی از شخصیتهای برجسته ارامنه به دربار شاه درآمدند و با دلجویی او روبرو شدند و ارمنیان ساکن در مناطق شرق و جنوب ارمنستان به بخشهای مرکزی ایران کوچانده شدند. این اقدام باعث گردید تا مسیرهای تجاری باستانی که حتی پیش از سلسله ساسانی نیز کالاهای شرق را از طریق ارمنستان به روم منتقل من نمودند به مرکز ایران منتقل گردد.

حدود 3 هزار خانوار ارمنی در کنار زاینده رود جای داده شدند و محله جلفا را به یادگارزادگاه خویش بنا نمودند. ارامنه بتدریج در محل سکونت جدید خود کلیساها و خانه های زیبایی ساختند و نقشه بنای محله را به شیوه زیبایی معماری و مهندسی طرح کردند. خیابان طولانی از شرق به غرب کشیدند که به نام خواجه نظر عالی رتبه ترین مقام جافایی نامگذاری کردند که به ده بخش با کوچه های وسیع به نظر پیوند می خورد. محله های سنگتراشها ، تبریزیها ، ایروانیها ، چهارسو و کاسگ پس از رانده شدن برخی از ارامنه از مرکز شهر به دستور شاه عباس دوم شکل گرفت که بعدها به جلفای نو معروف شد. بخش عمده فعالیت ارامنه جلفا در مسیر تجارت بود به گونه ای که تجارت ابریشم در ایران رت به انحصار در آوردند و رقبای سختی برای بازرگانان انگلیسی و ارئپایی محسوب شدند. بدین ترتیب رشد و شکوفایی جلفا شهره آفاق شد و ارمنیان گروه گروه به سوی جلفا روانه شدند.

 

گسترش جلفا

جلفا در پنج مرحله بر اثر مهاجرت و جابه جایی ارامنه گسترش یافت:

   1- سالهای 1603 تا 1605 میلادی با مهاجرت اهالی جلفای ارس به دستور شاه عباس یکم

   2- بین سالهای 1620 تا 1655 میلادی بر اثر ازدیاد جمعیت به صورت تدریجی گسترش یافت

   3- سالهای 1630 تا 1640 که به دلیل مهاجرت 200 خانوار سنگتراش توسعه یافت

   4- بن سالهای 1655 تا 1656 که در پی رانده شدن 12 هزار ارمنی ساکن در بخش شمالی زاینده رود در زمان شاه عباس بالاترین حد گسترش خود را تجربه کرد.

   5- در سالهای 1670 میلادی گروهی از ارامنه ساکن از         به جلفا آمدند و در محله ایروانی ها ساکن شدند.

وضعیت اجتماعی ارامنه در دوره های مختلف دچار تحولات گوناگونی شده که در 4 دوره پس از عصر صفوی این تحولات پدیدار گشتند.

   1- در زمان نادر شاه به سال 1728 که به دلیل بدگوئیهایی که نزد نادر شاه از ارامنه کرده بودند بسیاری از ارامنه بدلیل وضعیت رقت بار آن دوره به کشورهای بیگانه مهاجرت کردند و تا زمان قاجاریه باز نگشتند.

   2- در دوره قاجاریه که دول بزرگ غربی نفوذ قابل توجهی در ایران پیدا کردند اوضاع ارامنه بهتر شد بطوریکه جمعیت مهاجر تا حدودی باز گشتند.

   3-دوره پهلوی که به دلیل گسترش شهر اصفهان و ازدیاد جمعیت گروهی از مسلمانان در محلات اختصاصی      ساکن شدند و ارامنه که طی سده ها از      ایرانیان جدا بودند فرصتی پیدا کردند تا خود را بیشتر با فرهنگ         همنوا سازند. جمعیت ارامنه که در آستانه انقلاب مشروطیت 1286 نفر بود در سال 1353 به 6000 نفر رسید. اختصاص یک      زبان و ادبیات ارامنه در دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان در دهه 40 خورشیدی از اقداماتی بود که منجر به پویایی بیشتر جامعه ارامنه شد.

   4- پس از استقرار جمهوری اسلامی جمعیت مسیحی شهر اصفهان به دلیل مهاجرت به امریکا و کانادا به طور چشمگیری کاهش یاقت بطوریکه جمعیت 1678 نفری آبان سال 1355 به 5838 نفر در آبان 1375 رسید.

 

وضعیت فرهنگی مذهبی ارامنه

اکثر ارامنه درجلفا ارامنه می باشند. در سال 1381 حدود 2000 نفر پیرو  در اصفهان زندگی می کنند که کلیسای  متعلق به عصر صفوی  ساخته شده در دوران قاجار متعلق به این  است. 600 تن از مسیحیان در قالب 15 خانوار پیرو کلیسای بوده که ارمنی تبار و گریگور می باشند. 34 خانوار آشوری نیز در اصفهان زندگی می کنند که 30 خانوار در شاهین شهر و 4 خانوار در جلفا به سر می برند که یادگاران قوم کهن آشوری هستند. جلفا در گذشته دارای 24 و به روایتی 36 کلیسا بوده است که تعدادی از آنها به مرور زمان ویران شده اند و اکنون ارامنه گریگوری تنها 13 کلیسا دارند : وانک،هاکوب،گورک،مریم،استپانوس،یوحنا، ..............

تاریخ جلفای اصفهان نشان می دهد که این محله یکی از بی نظیرترین بافت های درون شهری اصفهان است که به لحاظ جاذبه های تاریخی ، فرهنگی ، تحقیقی و جلب توریسم فرهنگی و گردشگری اقتصادی از امتیازات خاصی برخوردار است. بنابراین حفظ و نگهداری آثار تاریخی و  منطقه وظیفه مهم و سنگینی است که به عهده شهرداری گذاشته شد. احیاء و باز زنده سازی محور تاریخی - گردشگری جلفا با هدف ایجاد محور توریستی ، فضای شهری جذاب و بهبود وضعیت محله و دسترسی های آن در حال اتمام می باشد.

 

میدان جلفا

این محدوده در قدیم پذیرایی خانواده های آبکاریان ملاک بوده و از جمله گذرهای تاریخی و ارزشمندی می باشد که بناهای تاریخی مربوط به عصر صفوی را در خود جای داده است. کلیسای وانک ، حضرت مریم ، معروف به کلیسای میدان ، مدرسه هایکیان (مدرسه ارامنه قوم پرور) ، میدان جلفای کوچک معروف به از عناصر تاریخی این محله می باشند.

کلیسای وانک:

پس از مهاجرت ارامنه ارس صومعه کوچکی ساخته شد که بعدها در سال 1613 با موافقت شاه عباس کلیسای کوچکی با نمازخانه به یاد کلیسای وانک ارس بنا گردید  و  عظمت و شکوه   کلیسای   آنها را بر آن داشت تا یک کلیسایی نظیر آنچه در جلفا داشتند به سال 1655 بنا شود. این  مذهبی به عنوان یک اجتماعی - مدنی اعتبار خاصی پیدا کرده است.

این کلیسا دارای کتابخانه ای با نسخ خطی می باشد که عشق ارامنه به کتاب و ادبیات و تبدیل شدن آن به کتابخانه ارمنستان را یادآور می شود. براساس روایات سالخوردگان ، همچنین محتوای کتابهای امروز صنعت چاپ به دست ارامنه در اصفهان ابداع و گسترش یافت  کلیسای وانک نسخه ای از پیمان پیامبر اسلام با مسیحیان با در میان به سال 40 هجری می باشد. از آنجائیکه می رفت تا این محدوده که از جذابترین بخش محور گردشگری مجسوب می گردد در پس عبور و مرور ماشینها پنهان گردد و تردد وسائط نقلیه آسیب های جدی به ساختمان کلیسا وارد سازد حرکت سواری از این محور حذف گردید و صرفا به عنوان دسترسی پیاده در نظر گرفته شد. همچنین سنگفرش کوچه جلفا حد فاصل میدان جلفا تا کلیسای وانک شامل کوچه جافا در خیابان مهتاب که با توجه به کاربریهای مسکونی-تجاری وضعیت آشفته ای داشت در سال 1379 کف سازی و روان سازی این گذر با در نظر داشتن حرکت پیاده و سواره به طور منظم اجرا گردید. کف سازی کوچه نمازخانه مریم که از خیابان توحید شروع و به میدان جلفا ختم و مدرسه  واقع در حیاط کلیسای مریم از دیگر عناصر تاریخی این محور محسوب می گردد.

محله سنگتراشها

   این کوچه که در قدیم به علت سکونت زردشتیان پس از کوچانده شدن 200 خانوار ارنی سنگتراش از ارمنستان در سال 1603 به محله سنگتراشها معروف گردید. کلیسای که اکنون نرسس نامیده در این محله واقع شده و در مجاورت آن  قرار دارد. این محدوده دارای خانه های قدیمی با قدمت 300 سال می باشد. کف سازی و ساماندهی این محله با هدف حذف حرکت عبوری  و حفظ کالبد اصلی در سال 80 انجام پذیرفت.

 محله چهارسو

   این محله یکی از مشهور محور جلفا می باشد که از خیابان خاقانی شروع و به کوچه سنگتراشها منتهی می گردد. محل تقاطع محور تاریخی و فرهنگی جلفا با مادی های     است که از نقاط عطف محور مزبور محسوب می گردد. کلیسای هوانس ، کاتارینه ، سیاه پوشان از عناصر این محله می باشد. عملیات کف سازی این محله در سال 1380 به اتمام رسید.

محله تبریزیها

   این محدوده در امتداد کوچه سنگتراشها می باشد که به لحاظ تعداد سکنه مهمترین محله جلفا به شمار می آید. عناصر تاریخی این محله کلیسای   و مدرسه می باشد که در زاویه کلیسا قرار دارد. از دیگر ویژگیهای این محل تعداد سکنه مسلمان آن می باشد. کف سازی و ساماندهی این محله در سال 1380 صورت گرفته است.

مدیریت صحیح منابع آب، ضامن حیات تالاب گاوخونی خواهد بود

کارشناس مسئول محیط طبیعی اداره کل محیط زیست استان اصفهان:

مدیریت صحیح منابع آب، ضامن حیات تالاب گاوخونی خواهد بود

خبرگزاری فارس: کارشناس محیط طبیعی اداره کل محیط زیست استان اصفهان گفت: مدیریت صحیح منابع آب و تغییر در الگوهای مصرف، ضامن حیات تالاب گاو خونی خواهد بود.

مریم فرهمند در گفتگو با خبرنگار فارس در اصفهان اظهار داشت: در راستای میل به اهداف توسعه پایدار توجه به اکوسیستم های طبیعی از سوی دستگاه های مختلف ضروری است.

وی افزود: در این راستا تالاب بین المللی گاو خونی که در فهرست تالاب های کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده از زیستگاه های حائز اهمیت در استان اصفهان محسوب می شود.

کارشناس مسئول محیط طبیعی اداره کل محیط زیست استان اصفهان با اشاره به اینکه خشکی گاوخونی ریشه در عواملی غیر از بحران خشکسالی امسال دارد بیان داشت: در سال های پرآبی نیز به دلیل افزایش جمعیت و انتقال آب زاینده رود به شهرها و استان های اطراف، توسعه اراضی کشاورزی، صنایع و شهرک های صنعتی تالاب گاوخونی نیز با مشکل کم آبی و خشکی مواجه بوده است.

وی با بیان اینکه در اوایل دهه هفتاد در فصل مهاجرت تالاب گاوخونی میزبان بیش از یکصد هزار پرنده آبزی و کنار آبزی بوده است تصریح کرد: با ادامه روند کم آبی و خشکی تالاب گاوخونی، تعداد پرندگان به شدت کاهش و ارزش های زیستگاهی تالاب تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته است.

فرهمند افزود: در حال حاضر بر اساس آخرین گزارش های به دست آمده از تالاب، لکه های کوچکی از آب در سطح تالاب وجود دارد که حدود دویست قطعه فلامینگو را در خود جای داده است.

وی با تاکید بر جلوگیری از گسترش کویر با احیای تالاب گاوخونی بیان داشت: تعدیل آب و هوا، تغذیه سفره های زیرزمینی و حفظ زیست گاه بی نظیر پرندگان و گسترش صنعت توریسم در سایه توجه به گاوخونی فراهم می شود.

کارشناس مسئول محیط طبیعی اداره کل محیط زیست استان اصفهان در ادامه با اشاره به اکوسیستم آبی رودخانه زاینده رود اظهار داشت: نبود آب داخل زاینده رود بستر حیات زیستمندانی چون کف زیان یا بنتوزها، سخت پوستان، ماهی ها و گیاهان آبزی را با خطر نابودی مواجه می کند.

وی با بیان اینکه سازمان آب منطقه ای اصفهان با توجه به مسئله خشکسالی و استفاده از آب را برای مصارف شرب، صنعت و کشاورزی اولویت بندی کرده است افزود: پیش بینی آب مازاد برای رها سازی کامل در روخانه زاینده رود و تالاب گاوخونی وجود ندارد.

فرهمند با اشاره به اینکه آب رها شده در رودخانه زاینده رود در پایین دست در محل بند فارفان به سمت کانال های کشاورزی منحرف و آب به گاوخونی نمی رسد خاطرنشان کرد: تنها از سمت ورزنه زهاب های کشاورزی و جریان های زیر سطحی وارد تالاب می شود.

گفتنی است وسعت تالاب گاو خونی پنجاه هزار هکتار است.

تالاب گاوخونی در حال خشک شدن است

 

تالاب گاوخونی در حال خشک شدن است

به گفته مریم فرهمند یکی از مسئولان سازمان محیط زیست اصفهان: تالاب بین المللی گاوخونی روز به روزدر حال خشک شدن است و تنها لکه هایی از آب در این تالاب باقی مانده  که در آنها تعداد زیادی از پرندگان مهاجرمستقرهستند. مریم فرهمند افزوده که در پی خشکسالی امسال و بسته شدن سد زاینده رود و کاهش شدید آب تالاب گاوخونی، حیات زیست محیطی این تالاب در معرض خطر جدی قرار دارد.

تالاب گاوخونی که در فاصله ۱۴۵ کیلومتری جنوب شرقی اصفهان واقع شده در سال ۱۹۷۵ در کنوانسیون بین المللی تالاب ها به ثبت رسید.

زاینده رود دوباره پر آب شد

زاینده رود از دیروز دوباره پر آب شد

مناسبات اصفهان و حجاز

مناسبات اصفهان و حجاز

پدیدآورنده:رسول جعفریان،

مقدمه

در باره روابط خارجی ایرانِ صفوی با دیگر کشورها، کارهای عالمانه بسیاری صورت گرفته است. از دید محققان، این روابط که در بُعد سیاسی واقتصادی اهمیت بیشتری دارد، به طور معمول با چهار بخش اروپا، عثمانی، هند و ازبکان است.(1) سیاست ایران در بخش اروپایی با تحوّلات منطقه خلیج فارس نیز مربوط بوده و در این میان، اشاراتی هم به برخی از امیران این منطقه می‏شود. مع الأسف در میان این آثار، اشاره‏ای به روابط ایران و حجاز نشده است. این در حالی است که در آن روزگار، همه ساله، شمار فراوانی زائر از ایران راهیِ حرمین شریفین می‏شدند و علاوه بر آن، جمعی از عالمان و فقیهان شیعه از ایران در آن دیار اقامت داشته‏اند.

پیشتر در باره دو موضوع «زائران» و «اقامت برخی از علمای ایرانی در حرمین»، در مقاله «پاره‏ای از مسائل حجاج شیعه و شیعیان مقیم حرمین شریفین در دوره صفوی»(2) به بحث پرداختیم(3) و اکنون در این مقاله، به دو نکته دیگر در ضمن دو فصل، می‏پردازیم:

الف: ارتباط سیاسی حکام صفوی با اشراف مکه، که از طرف سلطان عثمانی برای حکومت بر حجاز منصوب می‏شدند.

ب: مهاجرت سادات مدینه به ایران عصر صفوی، که آثار فرهنگی و مذهبی در دو طرف از خود برجای گذاشت.

فصل اول :

شاه صفوی و شریف مکه

در باره روابط اشراف مکه با دولتمردان صفوی، اطلاعات قابل توجهی در دست نیست. اما مسلّم است که حجاز در این زمان زیر سلطه عثمانی‏ها بود و دولت مستقلی نداشت؛ بنابراین نباید انتظار داشت که به عنوان یک دولت مستقل، طرف خطاب دولت صفوی قرار گیرد. اما به هر روی، دولت اشراف، هم به دلایل مذهبی و هم استقلال نسبی خود و نیز به دلیل مسأله حج، با ایرانی‏ها روابطی داشته‏اند، که به‏طور پراکنده در مقاله پیشگفته، به آن اشاره کرده‏ایم. از آن زمان، تنها یک سفرنامه، آن هم به صورت منظوم(4) برجای مانده که در آن، آگاهی‏های اندکی در این زمینه وجود دارد. مطالب پراکنده دیگر، در آثار مرحوم آخوند ملامحمدتقی مجلسی و میرزا عبداللّه‏ افندی آمده است که هیچ‏کدام به نوع مناسبات میان دولتمردان صفوی با اشراف اشاره‏ای ندارند.

آنچه می‏ماند و خوشبختانه برجای مانده، یک نامه مفصل عربی است که از سوی شاه عباس دوم (سلطنت از 1052 تا 1077) برای شریف مکه ارسال شده است. متن این نامه توسط عالم بزرگِ نیمه دومِ قرن یازدهم هجری، مرحوم آقاحسین خوانساری (م 1098) نگاشته شده است. به نظر می‏رسد این نامه برای شریف زیدبن محسن نگاشته شده است؛ زیرا وی از سال 1040 تا 1077 امارت مکه را در اختیار داشته است.(5)

نامه یاد شده در باره دشواری‏های راه حج از طریق بصره است که گستردگی آن سبب تعطیلی امر حج از سوی دولت ایران شده است. اندکی بعد، حاکم بصره به شاه ایران قول داده است تا از این دشواری‏ها بکاهد و در عوض از دولت ایران خواسته است تا اجازه عبور کاروان‏های حج ایرانی را از آن مسیر بدهد. نامه یاد شده توضیحاتی در این باره برای شریف مکه است.

از آنجاکه همین یک نامه مغتنم بوده و بر حسب اطلاع ما تاکنون به چاپ نرسیده، متن آن را در اینجا می‏آوریم. پیش از آن شرحی در باره مجموعه‏ای خطی که این سند در آن درج شده و در کنار آن نامه‏های با ارزش دیگری هم در ارتباط با شرفای مکه درج شده، به دست می‏دهیم:

مجموعه‏ای با عنوان «مکاتبات» با شماره 11639 در کتابخانه آیت‏اللّه‏ مرعشی رحمه‏الله نگهداری می‏شود که حاوی چندین متن مختلف است. در جمع این مکاتبات ادبی، نامه‏هایی دیده می‏شود که از میان آنها، نامه شاه عباس دوم به شریف مکه، که به انشای آقاحسین خوانساری نگاشته شده، تاریخی‏تر و قابل استفاده‏تر است. اما در دیگر نامه‏های آن نیز مطالب سودمندی وجود دارد. اصل مجموعه به عنوان یک متن ادبی، فراهم آمده از نامه‏ها و منشآت و وقف‏نامه‏های عربی، با خطی زیبا نوشته شده و دارای «سرلوحه‏ای با زمینه طلا و لاجورد گل و برگ مرصّع اسلیمی به سبک اواخر دوره صفوی» است.(6)

در ابتدا، نامه‏ای ادبی آمده که بیشتر به هدف ارسال سلام و دعاست. نامه دوم با عنوان «جواب مکتوب شریف سعدبن زید»(7) است که تنها اشارات تاریخی آن به مسأله راه‏های حج و تأمین امنیت حجاج می‏باشد. (برگ 9 ـ 5) ممکن است این پاسخ از آقاحسین خوانساری باشد که در آن از شریف مکه که از سادات حسنی و فردی مقتدر بوده، به خاطر تلاشش در راه تأمین امنیت، ستایش شده است. نامه بعدی با عنوان «ایضا پاسخ دیگری به همان مکتوب شریف سعد»، در ستایش او و تمجید از نامه اوست. (برگ 12 ـ 9) نامه بعدی از سعد بن زید شریف مکه (میان سال های 1077 ـ 1113) به فرزندش سعید است که باز به لحاظ ادبی در این مجموعه آمده است. (16 ـ 15) عناوین نامه‏های بعدی عبارت است از: «جواب مکتوب شیخ سعدان» (برگ 17) «جواب مکتوب شیخ ناصر الاحسائی» (برگ 19)، «جواب نامه دیگر او» (برگ 20) «جواب کتاب لبعض الاحباب» (برگ 21) «جواب سید فرج‏اللّه‏ خان والی حویزة فی البشارة بفتح البصرة» (برگ 23) «جواب السید عبدالمحسن المکّی» (برگ 24) و چند نامه متفرقه دیگر که برخی جنبه تاریخی نیز دارد. و با «جواب کتاب الشریف سعد بن زید» (برگ 48) «أیضا جواب مکتوب بعض شرفاء مکة» (برگ 50) «جواب مکتوب بعض سادة‏فضلاءمکة» (برگ 51) «کتاب الی الشیخ بنی خالد» (برگ 55) که مربوط به‏راه‏بصره می‏باشد؛ (... إنّ فی فتح طریق البصرة‏یفتح‏لکم‏أبواب‏النصرة وتستفیدون بذلک فوائد غزیرة و لکم فیها منافع کثیرة و قد رخّص من ذلک السبیل وفد حجاج بیت‏اللّه‏ الحرام و رهْط المعتمرین المتمتّعین بادراک المشاعر العظام و اذن لهم فی هذه السنة و أجْر من أحسن الیهم أجر من جاء بالحسنة... برگ 56). «جواب مکتوب بعض مشایخ مکة» (برگ 57) «من جملة المکاتیب ایضا الی شرفاء مکة» (برگ 59 ـ 58) «کتب ایضا الی شریف مکه» (برگ63 ـ 60) این نامه طرحی از یک نامه سلطانی است که به شریف مکه نگاشته شده تا از زائر ایرانی خاصی که از وی در این نامه یاد نشده (تنها با تعبیر فلان آمده) مراقبت کرده، به او احترام بگذارند. «نامه دیگر به ابن الشریف» (برگ 63) این نامه هم مانند نامه پیشین است. «و کتب ایضا الی المولی شریف مکه» (برگ 66) «و من اجوبة المکاتیب المکیة» (برگ 69) «و منها ایضا» (برگ 70) این نامه‏ها بیشتر از همان نوعی است که اشاره شد. در این زمان، برخی از اعضای خاندان سلطنتی یا کسانی از علما به حج مشرف می‏شدند و همراه خویش از این نامه‏های توصیه به اشراف مکه می‏بردند. «و منها ایضا الی بعض مشایخ مکة» (برگ 71).

در ادامه دو متن برای وقفِ قرآن، متنِ نوشته شده در پشت ترجمه کتاب «مفتاح الفلاح» [ شیخ بهایی ] ، چند دیباجه از جمله دیباجه کتاب «وقایع الشهداء»، متنی که پشت کتاب تفسیر «کنز الدقایق» بوده، دیباجه رساله در «شرح حدیث البیضة»، قباله وقف کتاب «الصحاح» و چند نمونه متن دیگر آمده است. برخی از آن متن‏ها عباراتی است که در شهادت نامه‏هایِ نوشته شده در کناره وقف نامه‏ها بکار می‏رود که جالب توجه است.

آخرین متن در این نسخه، نامه شاه عباس دوم به شریف مکه است که آقا حسین خوانساری آن را نگاشته است: «کتبه النحریر العلاّمة آقا حسین خوانساری ـ قدّس‏اللّه‏ روحه الی السلطان الأعظم ـ شاه عباس الثانی الی شریف مکه» (برگ 95 ـ 92):

نامه شاه عباس دوم به شریف مکه

الحمد للّه‏ الّذی شرّف مکة المبارکة و صیّرها امّ‏القری و الأمصار، و جعل المولودَیْن الذین نَشَاءا فی ذیلها و ربّیا فی حِجرها أفضل من کلّ مولود لفّ [یلفّ] فی قماط اللیل و النّهار، أعنی جدّنا و نبیّنا محمّد، سیّد الکونین الذی أُسری به من المسجد الحرام إلی السّماء، و رأی عند سدرة المنتهی ما رأی، و ارتقی إلی مقام قاب قوسین، و کانَ‏اللّه‏ هو الّذی رمی إذ رمی؛ و أبانا و إمامنا علیّا [ثانی الثّقلین] الّذی وضعته أُمّه فی بطن بیت هو أوّل بیت وضع للناس و رفعه ربُّ هذا البیت و طهّره و أذهب عنه و عن أهل بیته جمیع الأرجاس و و الأدناس ـ صلوات‏اللّه‏ و سلامه علیهما و آلهما المعصومین الأخیار و أولادهما الطیّبین الأطهار ـ أجدادنا الأئمة [الإمامین] العظام و آبائنا [المیامین] الغّر الکرام ما لم تُعَد جمار البطحاء و لاتحصی حصی البیداء.

أما بعد: فإنّ القرابة القریبة العلویّة و الرّحم الماسّة الفاطمیّة، تستدعی أن یکون لایزال من حضرتنا العلیّة و سُدّتنا السنیّة هدایا نسائم تسلیمات تهبّ من مهبّ الشفقة و المودّة وتحائف روائح تَفُوح منها نفحة العطوفة و المودّة توجّه تلقاء نجد المجد و تهامة الشهامة، وتنحّی شطر مسجد العزّ و مشعر الکرامة؛ یعنی حضرة من خصّه‏اللّه‏ تعالی بالنّسب الطاهر المصطفوی و الحسب الزاهر المرتضوی، و حَباهُ الشوکة الباهرة والرفعة الظاهرة، و أعطاه المجد الرفیع و القدر المنیع، و جعله من أهل بیتٍ أنبتهم‏اللّه‏ نباتًا حسنًا بواد غیر ذی زرع، [ و صیّره من أشرف اصل و الکرم فرع [و عظّمه [ کرّمه ] بملازمة حرمه الشریف الّذی یأوی إلیه کلّ قویّ وضعیف، و شرّفه بخدمة بیته العتیق الّذی یؤتی من کلّ فجّ عمیق، زاده‏اللّه‏ سبحانه تعظیمًا و تبجیلاً کما فرض حجَّه علی من استطاع إلیه سبیلا، و هی الحضرة الشریفة الشریفیّة الحَسَنیّة، لازالت مَهْبطًا للفیوضات البهیّة و الفتوحات السنیّة و یقتضی أن یکون دائمًا جنابهم الشریف ملحوظًا بعین العنایة السلطانیة و جانبهم المنیف مراعی حقّ الرّعایة الخاقانیّة. فما زال إن شاءَاللّه‏ الرّحمن رکن المودّة بین الجانبَیْن إلی قیام الساعة رکینًا و حبل المواصلة بین الطرفین الی یوم القیامة متینًا.

ثمّ المنهیّ الی جنابهم العالی، إنّ قبل‏ذلک بسنین وصل إلی شریف مسامع حضّار المجلس الأعلی الخاقانی ـ ما برح محفوفًا [ محفوظا ] بالنصر و التأیید السبحانی ـ أنّ قوافل الحاج والمعتمرین الامّین لطواف بیت‏اللّه‏ الّذی من دخله کان من الامنین، القاصدین لزیارة رسوله سیّد المرسلین و ائمته الکرام المعصومین ـ صلوات‏اللّه‏ علیهم اجمعین ـ الّذین یجیئون من بلادنا المحروسة ـ حرّسهااللّه‏ تعالی ـ یصل إلیهم فی الطریق مِحَن کثیرة بَدنیّة و مالیّة و یصیبهم بلایا عظیمة جسمانیّة ونفسانیّة من جهات مختلفة و طرائق [ أنحاء ] شتّی. حتّی یکون یستلب منهم اللصوص و الذؤبان ثیابهم و أسلابهم و جمیع ما کانوا یتمتعون ،و یذرونهم بالبیداء بایدین و یحلّونهم منزلة ما کانوا یحرّمون.

و مع ذلک، لأجل تسویف المباشرین لإمارة الحاج فی الخروج وتأخیرهم فی الذهاب، و بسبب توقفات فی أثناء الطریق من شؤمة سماجة الأعراب، یتفق فی بعض السنین أن یفوتهم الحجّ إذ لم یدرکوا الموقفَین ویرجعون من هذه الشقّة الشاقّة خائبین بِخُفَّی حنین.(8)

و لمّا کان فی مثل هذه الحال، لما فیها من المخاطرة بالأنفس و الأموال، الاستطاعة التی هی شرط وجوب الحج علی ما قال الملک المتعال مفقودة، إذ من جملتها تخلیة السرب، و ظاهرٌ أنّها لیست حینئذ موجودة و [ کأن ] لم یکن الحج فی هذه الصورة واجبا و لا مثل هذا السفر سائغا، فلاجرم قد صدر عن موقف السلطنة العظمی الحُکم بِمَنْعَیِ القوافل والوفود و سدّ الطّرایق و الصدود امتثالاً لأمراللّه‏ و شفقةً علی خلق‏اللّه‏ و حمایة للرعیّة لا رعایةً للحمیّة.

و فی هذه السّنة أرسل حاکم البصرة إلی خدمتنا و استدعی من حضرتنا أن نرخّص الحاجّ [ و نفتح هذا الطریق ] و شرط أن(9) لایؤخذ منهم من کلّ نفر سوی الجمّال و الطبّاخ و البرید فی الذهاب والعود جمیعًا من کلّ جهة وعلّةٍ، أزید من ثلاثین أحمر نقیرًا و لا قطمیرًا، [ و أنّهم لایصیبهم ظمأٌ و لا نصب و لا مخمصة إلاّ أن یشاءاللّه‏ و لایظلمون نقیرًا ] و أن لایدع أن یصل الیهم أذًی من الأعراب قلیلاً و لا کثیراً، و تعهّد أن یزعجهم [ ینفرهم ] من البصرة الیوم الأوّل أو الثانی من شهر ذی القعدة و لایقیمهم بعد ذلک بقدر قومة و لا قعدة.

و لمّا کان حینئذ مظنّة أن یکون منع الحاج فی هذا الحال، معاذاللّه‏ صدّاً عن سبیل‏اللّه‏ ـ جلّ ذکره ـ و منعًا لمساجده أن یذکر فیها اسمه، فأجبنا مسؤوله [ و أسعفنا مأموله [ و رخّصنا الحجاج و العمّار و أنفذنا الأحکام المُطاعة و الفرامین النافذة الی خوانین [ خواقین [الأطراف و الأقطار بأن یجهّزوا القوافل و یسبّلوا [ السوابل، و یتوجّهوا ] من درب [ صوب ] البصرة [ الی الأرض المقدّسة التی بالتهامة، بادین من کلّ بایر و عامر، آتین رجالاً و علی کلّ ضامر، جائین من نائی البلاد و جابین للبوادی الصخرة الوعرة من کلّ واد ] لیجیبوا الدّعوة التّامّة الخلیلیّة و یدعو فی تلک المقامات الکریمة، لدوام هذه «الدولة القائمة الصفویة الإسماعیلیّة».(10)

و حیث کان خدّامکم الکرام لایزال یسعون فی رعایة الحجاج و الزوّار، سیّما أهل هذه البلاد و الأمصار و یبالون جدًّا بمراقبة أحوالهم و لایألون جهدًا فی محافظة أنفسهم و أموالهم، و لایترکون أن یصل الیهم أذی و ظلم من أحد من الناس(11) و یکونون لهم بمنزلة الحَفَظةِ والحرّاس، أمرنا أن یؤخذ من کلّ رأس منهم الاّ ما استثنی خمسة حمر سوی الثلاثین المذکور، و یرسل الی خدمتکم علی سبیل النذر و الهدیّة، ازدیادًا للمحبّة و المودّة و مجازاة للمشقّة الّتی یتحمّلها خدمتکم السنیّة.

فإذَنْ طریقة الإخلاص و الصفوة التی لایزال یسلکها تلک الزمرة الشریفة الشریفیّة بالنسبة الی هذه السلسلة العلیّة الصفویّة، أن لایقصّروا فی إکرام القوافل الّتی تجی‏ء من ظهر البصرة و کفّ أیدی الناس عنهم ببطن مکّة، کیف و هم أضیاف‏اللّه‏ و أضیافکم و إکرام الضیف من سنن أکارم أسلافکم، و أن لا تدعوا أحدًا أن یکلّفهم بالرّجوع من طریق آخر(12) و یجعلهم الیه ملْجاة، إذ قد سمعنا أنّ فی السّنین السابقة کان یلحقهم خسران عظیم من هذه الجهة.

ثمّ إن کان الأمر بعد ذلک علی ما شرطوا و لم یغیّروا شیئا ممّا تعهّدوا وأخرجوا القوافل حیث ما التزموا وحفظوهم من شرّ الإخوة اللّئام و الأعراب الجفاة الطّغام و أوصلوهم إلی ذلک البلد الأمین فی سعة الوقت آمنین و رجعوهم من الطّریق الّذی أسلکوهم منه سالمین غانمین، فائزین بالمُنی والمرام، [ مدرکین بالمشاعر العظام، طائفین بالبیت الحرام، عاکفین بین الرکن و المقام ] و مشرّفین بزیارة بیت‏اللّه‏ ورسوله و الأئمة الکرام ـ علیهم صلوات‏اللّه‏ تعالی إلی یوم القیام ـ [ عایدین عقیب الاحلال إلی ما کانوا علیه من الاحرام، راجعین بعد البلوغ والکمال إلی یوم یخرجون من الاحرام، حیث یعرون عن الثیاب التی خاطتها أیدیهم من الخطیئات و الاجرام و یتطهّرون بصب ذنوب من ماء زمزم الغفران من جمیع الذنوب و الآثام] فذاک هو [ المستبغی والمرام ] المراد و یکون دائمًا بعون اللّه‏ تعالی و حسن توفیقه هذا الطریق الإلهیّ مفتوحة فی جمیع البلاد و القوافل و الوفود من الأطراف و الأکناف لاتزال فی کلّ سنة تربو و تزداد.

و هذا الأمر العظیم [ و الخطب الجسیم ] مع قطع النّظر عن حصول المثوبات العظیمة الاُخرویة تکون سببًا لأن تصیر تلک البلاد الطیّبة الکریمة المعمورة و سکّانها و قطّانها بالیُسر و الخصب و رفاه الحال و فراغ البال مغمورة، و أن یشهدوا من أجل کثرة اختلاف الناس و تردّدهم إلیهم منافع عظیمة، و یستفیدوا فوائد جسیمة.

و إن لم‏یقیموا علی ما قالوا، و غیّروا أمرًا ممّا قرّروا، و بدّلوا شیئا ممّا عیّنوا، فیلزمُ علینا إذَنْ برخصة الشرع القویم أن لا نرخّص أحدًا بعد ذلک فی سلوک هذا الطریق المستقیم و نحرمَهُم من هذه الفوائد و نقطع عنهم تلک العوائد ویکون إثمه علی الذین یبدّلونه و یرون عاجلاً و آجلاً مکافاة ما صنعوا، و یجزون فی الأولی و الآخرة جزاء ما فعلوا، و لبئس ما یصنعون و ساء ما یفعلون و السلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته.

خلاصه ترجمه: در این نامه با یاد از این‏که شهر مکه شهری است که محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و علی علیه‏السلام در آن به دنیا آمده‏اند و به‏خصوص، امام علی علیه‏السلام در کعبه متولد شده است، بر رابطه خویشاوندی دو دولت صفوی و اشراف به دلیل سیادت تأکید شده و همان را زمینه فرستادن درودها و سلام‏ها از سوی دربار صفوی به سوی نجد و تهامه و مسجد و مشعر؛ یعنی دربار اشراف کرده است. در مقدمه آرزو شده است که روابط دو جانبه تا قیام قیامت بر اساس مودّت و دوستی پایدار بماند.

سپس در باره هدف اصلی از این نامه آمده است: چند سال قبل، سلطان ایران شنید که قافله‏های حج و عمره، که از ایران به مکه اعزام می‏شوند، در راه گرفتار صدمات مالی و جسمی فراوانی شده و بلایای عظیمی از جهات مختلف بر آنان فرود می‏آید؛ به‏طوری که دزدان، دارایی و لباس و وسائل آن را می‏گیرند.

علاوه برآن، به خاطر اهمال مباشرینِ راه نسبت به ورود و خروج و ایجاد تأخیر در حرکت کاروان‏ها و به سبب توقّفاتی که اعراب میان راه ایجاد می‏کنند، در برخی سال‏ها، زمان حج از زائران فوت می‏شود؛ چرا که آنان موقف عرفه و مشعر را درک نمی‏کنند و از این راه دشوار و با این همه زحمت، دست‏خالی بر می‏گردند.

در چنین وضعیتی که ترس جانی و مالی وجود دارد، «استطاعت» که شرط وجوب حج است، از میان می‏رود؛ طبعی است حج در این وضعیت واجب نخواهد بود و طبعی است چنین سفری روا نیست. به همین دلیل از سوی سلطان ایران، فرمان تعطیلی حج و منع قافله‏ها صادر شد؛ کاری که بر اساس امتثال دستور خداوند و ملاحظه حال رعیت بود.

امسال حاکم بصره نماینده‏ای نزد ما فرستاد و از ما خواست تا به کاروان‏ها اجازه حرکت دهیم. وی شرط کرد که جز ازشتردار وآشپزوبرید دررفت‏و برگشت، به هر جهت و علتی، بیش از سی سکه طلا، درهمی‏نگیرد واجازه‏ندهدتا اعراب آزار و اذیتی به آنان برسانند. همچنین متعهد شد که روز اول یا دوم ذی قعده آنان رااز بصره‏حرکت‏دهد و جز به اندازه ضرورت آنان‏را میان راه معطل نکند.

از آنجایی که تصور بر این بود که در چنین وضعیتی دیگر منع حجاج از حج روا نیست، به درخواست او پاسخ مثبت داده و دستورات و فرامین خود را به خان‏های اطراف و اکناف صادر کردیم تا قافله‏ها را آماده کرده، از راه بصره روانه سازند تا به دعوت ابراهیم پاسخ دهند ودر آن مقامات برای دولت صفویه اسماعیلیه (به‏نام شاه اسماعیل) دعاکنند.

از آنجاکه مأموران بزرگوار شما همیشه در رعایت حال حجاج و زوار، به ویژه زائرانی که اهل بلاد و شهرهای ما هستند، می‏کوشند و از هیچ کوششی در حفاظت از جان و مال آنان دریغ نمی‏کنند و اجازه نمی‏دهند که از سوی احدی بر آنان آزار و ستمی برود و به منزله نگاهبانان آنان هستند، ما هم دستور دادیم که از هر نفر ـ به جز موارد استثنا ـ پنج سکه طلا، منهای آن سی سکه، گرفته شده وبرسبیل‏نذر و هدیه به شما پرداخت شود تا رشته‏های محبت و الفت استوار شده و تسکینی بر مشقت و رنجی باشد که در این خدمت خود متحمّل می‏شوید.

طریق اخلاص و دوستی که پیوسته آن دستگاه شریف با این دولت علیّه صفویه دارد، اقتضا می‏کند تا در اکرام به قافله‏ها که از طریق بصره می‏آیند کوتاهی نکرده، دست اهل مکه را از تجاوز به آنان باز دارند. چون آنان میهمانان خدا و شمایند و کرامت در حق میهمان از سنن اسلاف بزرگوار شماست، اجازه ندهند کسی آنان را مجبور کند تا از راه دیگری برگردند که در سال‏های پیش، از این بابت، ضررهای زیادی پیش آمده است.

اگر بر شروط خود باقی مانده و چیزی از آن را تغییر ندادند و قافله‏ها را همان‏گونه که ملتزم شده‏اند حرکت داده و از شرّ اعراب حفظ کرده، در وقت مناسب آنان را به مکه رساندند و از همان راهی که برده‏اند باز گرداندند، در حالی که آنان به فیض زیارت بیت‏اللّه‏ الحرام و حرم پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نائل آمده‏اند، مقصود حاصل شده است. طبیعی است که در این صورت، راه حج در تمامی بلاد و برای همه کاروان‏ها از هر نقطه باز است و هر سال بیشتر و بیشتر خواهد شد.

این کار بزرگ، علاوه بر ثواب عظیم اخروی آن، می‏تواند وسیله‏ای برای آبادانی آن سرزمین مقدس و ثروتمندی و رفاه حال ساکنان آنجا باشد که شاهد رفت و آمد مردمان از هر نقطه به آنجا هستند. اما اگر به شروط خود پایبند نباشند، در این صورت ما به‏لحاظ شرعی، به احدی اجازه حرکت در این مسیر را ندهیم و آن نواحی را از این همه فواید محروم گردانیم. گناه آن هم بر عهده کسانی است که شروط را عوض کرده‏اند و آنان پاداش عمل خود را می‏بینند.

* * *

این نامه به نوعی روشنگر برخی از دشواری‏های سفر حج در دوره صفوی است. نمونه زنده این دشواری‏ها را در سفرنامه بانوی فرهیخته و شاعره اصفهان در دوره اخیر صفوی می‏توان دید که به زبان شعر، بخشی از آنها را یادآور شده است.(13)

فصل دوم:

رفت و آمد اشراف بنوحسین مدینه به اصفهان

بر اساس اطلاعاتی که در باره گرایش مذهبی سادات حرمین ـ که اصطلاحا به آنان «اشراف» گفته می‏شود(14) ـ در اختیار است، می‏توان چنین اندیشید که به‏طور کلّی، هر دو گرایش تشیع و تسنن در آنان وجود داشته است. در این باره دو یادآوری مناسب است:

نخست آن که، سادات شیعه مذهب، در بسیاری از موارد به دلیل سلطه دولت‏های قدرتمند سنی در این دیار، مجبور به تقیه بوده‏اند.

دوم آنکه، ساداتی هم که سنی بوده‏اند، به دلیل آن‏که از نسل امام علی علیه‏السلام بودند، به‏طور طبیعی علایق شیعی بسیار شدیدی داشته‏اند. به سخن دیگر، تسنن افراطی در میان سادات و اشراف به ندرت دیده شده است. اما اینکه درصد جمعیتی شیعه و سنی سادات در حرمین تا چه اندازه بوده، نمی‏توان به جایی رسید. دلیل آن نیز دقیقا همان دو نکته‏ای است که اشاره کردیم.(15)

وجود چنین فضایی به لحاظ گرایشِ مذهبی در میان اشرافِ حرمین، راه را برای ایجاد ارتباط میان آنان و دولت شیعه صفوی فراهم می‏کرد. مسأله سیادت خود صفویان از یک سو و علاقه شدید و عمیق این دولت نسبت به سادات، و نیز تشیع دولت صفوی از سوی دیگر، در فراهم کردن زمینه ارتباط میان صفویان و اشراف تأثیر بسزایی داشت. اشراف با آمدن به ایران، انتظار آن را داشتند تا دولتمردان صفوی به آنان توجه کرده و ایشان را مورد حمایت مالی خود قرار دهند که آنان نیز چنین می‏کردند؛ هرچند مواردی نیز وجود داشت که آنان به چیزی دست نمی‏یافتند.(16)

افزون بر ایران، سرزمین هند نیز که ایضا قبله‏گاه بسیاری از عالمان و شاعران ایرانی بود، برای اشراف حرمین هم، عرصه‏گاه مناسبی برای استفاده از مواهب بی‏حد و شمار آن به حساب می‏آمد. نمونه‏های فراوانی از مهاجرات سادات مدینه به هند را سید ضامن‏بن شدقم (زنده 1090) در «تحفة الأزهار» آورده است.

به علاوه، کسانی از سادات که در زمره عالمان بودند، در اصفهان و دیگر شهرهای ایران با علما ارتباط برقرار کرده و نزد آنان به شاگردی می‏نشستند و اجازه روایتی و علمی دریافت می‏کردند. در این زمینه، آنان همانند برخی از طلاب و علمای بحرین، جبل عامل و عراق ـ بیشتر از حلّه و نجف و کربلا ـ عمل می‏کردند که برای تحصیل، تدریس و بهره‏گیری از دیگر زمینه‏های علمی و کتابخانه‏ای، پس از تشکیل دولت صفوی به دیار عجم رفت و آمد می‏کردند.

باید توجه داشت که حضور این قبیل افراد که دستشان از نسخ خطی آثار شیعی هم خالی نبود، به نوعی در انتقال بخشی از فرهنگ شیعه از مناطق عربی به ایران کمک کرده است. در واقع تشیع ایران در این برهه، در درجه نخست از شهرهای عراق، سپس از جبل عامل و بحرین و در مقیاس کمتری از ناحیه سادات و اشراف حرمین بوده است. همچنین، به‏طور متقابل، ارتباط اشراف حرمین با ایران، سبب تقویت تشیع در آن دیار نیز می‏شد.(17) این ارتباط از طریق علمایی نیز که از ایران به حرمین رفته، در آنجا مجاور می‏شدند، تقویت می‏گردید که نمونه‏هایی از آن را در جای دیگر آورده‏ایم.(18) به علاوه، حضور اینان سبب تقویت ادبیات عرب در ایران می‏شد. بیشتر این افراد شاعران و منشیانی بودند که نثر و نظم فراوان می‏گفتند.(19) نمونه بسیاری از این اشعار را در «تحفة الأزهار» می‏توان یافت.

جامع‏ترین اطلاعات در باره حضور اشراف مدینه در ایران، و به‏طور خاص اصفهان، در یک اثر علمیِ ارجمند با عنوان «تحفة الأزهار و زلال الأنهار فی نسب أبناء الائمة الأطهار علیهم‏السلام » از سید ضامن بن شدقم بن علی (زنده در 1090) آمده است.(20) این اثر که در شرح انساب سادات است، در قرن یازدهم هجری تألیف شده و حاوی اطلاعات فراوانی از رفت و آمد سادات به شهرهای مختلف ایران و روابط آنان با دربار صفوی است.

ما در این نوشته، می‏کوشیم اطلاعات پراکنده این کتاب را در این زمینه، به صورتی منظم عرضه کنیم تا بدین ترتیب بخشی از تاریخ روابط صفویان با اشراف مدینه روشن شود.

ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که اشراف مکه، از سادات بنی الحسن و اشراف مدینه از سادات بنی الحسین بودند. طبعا ریاست و امارت حرمین در اختیار اشراف مکه بود و اشراف مدینه موقعیت محدودتری داشتند. به همین دلیل، بیشتر، این سادات بنی‏الحسین بودند که به ایران و هند مسافرت می‏کردند. به علاوه تشیع امامی در مدینه نیز ریشه‏دارتر از مکه(21) بود که این نیز خود برای کوچ آنان به ایران و هند مؤثر بود. حضور سادات بنوالحسین در جنوب هند، تأثیر خاص خود را در نشر تشیع در آن دیار داشته است.

مجلد نخست «تحفة الأزهار» شرح انساب سادات حسنی و شرفای مکه است که افزون بر انساب، بخش‏هایی از تاریخ مکه را نیز در بر دارد. مجلد دوم و سوم این کتاب به سادات حسینی اختصاص دارد که ضمن آن نسل تک تک امامان را به صورتی مستقل تا امام عسکری علیه‏السلام آورده است.

مؤلف «تحفة الأزهار» سید ضامن [بن شدقم بن علی بن حسن بن علی بن حسن‏بن علی‏بن شدقم] از سادات حسینی مدینه و از طایفه شداقمه(22) است که مانند اجدادش، عالمی فرهیخته بوده و به‏ویژه در دانش انساب و تاریخ تبحّری ویژه داشته است. این خاندان تا چند نسل منصب نقابت را در شهر مدینه عهده‏دار بودند و سفرهایی به هند و ایران داشتند:

* نورالدین علی نقیب (بن حسن بن علی بن شدقم) (م 960) عالم و نقیب سادات مدینه بود که به درخواست برهان شاه از سلاطین نظام‏شاهیه هند(23) در سال 954 به‏دکن رفت و شخص شاه به استقبال او آمد. وی دو سال بعد به مدینه برگشت و به سال 960 در همانجا درگذشت.(24)

* فرزندش حسن بن نورالدین علی (932 ـ 999) از علما و فضلای قابل و شایسته بوده و در شهرهای مختلف ایران نزد شیخ حسین بن عبدالصمد (پدر شیخ بهایی) و نیز خود شیخ و عده‏ای دیگر در قزوین و جای‏های دیگر تحصیل کرده است. وی پس از درگذشت پدرش در سال 960 نقابت علویان حسینی مدینه را عهده‏دار شد؛ اما دو سال بعد، از این مسؤولیت کناره گرفت. وی در سال 963 به دکن و احمدآباد رفت و مورد استقبال حسین نظام شاه پسر برهان شاه قرار گرفت. در آنجا بود که نظام شاه خواهرش فتحشاه را به عقد وی درآورد. وی سپس به شیراز آمده، مدتی در آنجا به تحصیل پرداخت، و پس از آن در سال 964 نزد شاه طهماسب (930 ـ 985) ـ طبعا در قزوین ـ رفت که شاه اکرام و انعام فراوانی به وی کرد.(25) وی به سال 976 به مدینه بازگشت(26) بعدها در سال 982 باز به هند رفت و به سال 999 در دکن درگذشت که جسدش را به وطنش مدینه آورده، دفن کردند. از وی آثاری برجای مانده است که یکی از آنها کتاب «زَهْر الریاض و زلال الحیاض» است.(27) محمد فرزند همین حسن (م 1008) از شاعران برجسته است که نثر و نظم فراوان از وی برجای مانده بوده است.(28)

* علی بن حسن بن نورالدین علی (976 ـ 1033) از علما و مؤلفان و فردی نسب شناس بوده است. مادر وی، فتحشاه دختر برهان شاه نظامشاهی است و در همان دکن هم به دنیا آمد. از وی کتاب «زَهْرة المقول فی نسب ثانی فرعی الرسول»(29) یعنی شرح سادات حسینی که در مدینه بودند، برجای مانده است.(30) سید ضامن شرح حال وی و برخی از اشعارش را آورده است.(31) از دیوان وی نیز نسخه‏ای به خط سید ضامن برجای مانده که بی‏تردید سزاوار نشر است.(32)

* شدقم بن علی بن حسن نیز سیدی جلیل القدر و از علما بوده که به سال 1006 متولد شده و نزد علمای مختلف به تحصیل پرداخته است.(33) وی به سال 1038 درگذشته است.(34)

* سید ضامن بن شدقم عالم امامی مذهب است که اطلاعات ارجمندی را در زمینه مورد بحث ما؛ یعنی حضور سادات بنی الحسین در ایران و به ویژه اصفهانی صفوی در اختیار ما گذاشته است. وی خود سال‏های متوالی به ایران رفت و آمد داشته و در لابلای کتاب خود؛ یعنی «تحفة الأزهار و زلال الأنهار» به سفرهایش اشاره کرده است. آخرین تاریخی که از خود برجای گذاشته، سال 1090 هجری است.(35) سید ضامن به شهرها و بلاد زیادی سفر کرده و از جمله در سال‏های مختلفی در شهر اصفهان اقامت داشته است. یکی از همسران وی نیز اصفهانی بوده که از وی دو فرزند با نام زینب و عبدالرسول محمد داشته است.(36) سال‏هایی که وی در اصفهان بوده، به طور پراکنده در میان سال‏های 1052(37) تا 1088(38) است.(39)

اخبار حضور اشراف بنی الحسین درایران

از مجموعه آگاهی‏هایی که در باره حضور اشراف در ایرانِ صفوی در اختیار داریم، چنین به دست می‏آید که آنان از مهاجرت موقت یا دائم، سه هدف داشته‏اند؛ نخست: زیارت قبر امام رضا علیه‏السلام (40) دوم: تحصیل علم(41) و سوم: بهره‏مندی از مواهب مادی که شاه یا دیگران ممکن بود به آنان بدهند. این قبیل مهاجران، در مواردی به‏طور موقت به ایران آمده و گاه فرزندانشان را نیز همراه خویش می‏آوردند. (تحفه، 2/373) این ممکن بود که به دفعات به ایران آمده و حتی در اصفهان مدفون شوند. (تحفه، 2/452).

چنان‏که خواهیم دید، اعتنای شاهان صفوی به سادات بنی الحسین مدینه، از زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب به این سوی بوده و در دوره شاه عباس اول (996 ـ 1038) در جریان موقوفه مهمی که شاه عباس برای آنان معین کرد، این اعتنا به نهایت خود رسید. بعد از آن، موقوفه مزبور در دوره شاه عباس دوم تجدید شد که قاعدتا باید تا پایان دوره صفوی ادامه داشته باشد. ما در جریان ارائه اخباری که سید ضامن بن شدقم در باره مهاجرت سادات بنی الحسین به ایران و به خصوص اصفهان آورده، اشاراتی به این وقف خواهیم داشت، اما نص صریح آن خبری است که «ولی قلی شاملو» در «قصص الخاقانی» آورده است. متن این وقف‏نامه که مربوط به سال 1014 هجری است، پس از مقدمات، چنین است:

همگی و تمامی و جملگی کاروانسرای واقع در صدر «میدان نقش جهان دارالسلطنه اصفهان مع قیصریه متصل بدان و کلّ بازار دور میدان» مذکور و حمام واقع در حوالی آن، مشهور به «حمام شاهی» که جمیع آنها احداث کرده کلب آستان علی‏بن ابی‏طالب علیه‏السلام ، بندگان نواب کامیاب سپهر رکاب اعلی حضرت واقف است ـ خلداللّه‏ ملکه و اجری فی بحار الخلود فُلْکه ـ و در بین صیغه وقف شرط فرمودند که نصف حاصل اجاره موقوفات مذکوره در وجه وظیفه و ارتزاق و مدد معاش سادات عالی درجات «بنی حسین که ساکن و عاکف مدینه طیبه مقدسه باشند»، صرف نمایند، خواه مرد و خواه زن؛ به شرط آن‏که وظیفه و سیورغال و مواجب نداشته باشند و شیعه امامی اثنی‏عشری باشند و شرط زن آن است که بیوه باشد یا بکری که هنوز در حباله زوجیت احدی در نیامده باشد. و چون اختیار شوهر نماید دیگر چیزی به او ندهند. و نصفی دیگر را در وجه وظیفه و مدد معاش و ارتزاق ساکنان و متوطنان نجف اشرف نمایند...(42)

در این زمینه، به بیان نمونه‏هایی که هر کدام به یکی از ین اهداف اشاره دارد،

می‏پردازیم:

تقی بن علی (عموی سید ضامن) که به هدف زیارت قبور امامان علیهم‏السلام راهی عراق شده، از آنجا برای زیارت امام رضا علیه‏السلام به ایران آمده و سپس به دربار شاه عباس و شاه صفی (1038 ـ 1052) رفته است. وی پس از مدتی اقامت در ایران، در سال 1040 به مدینه برگشته اما بار دیگر در سال 1046 به اصفهان بازگشت و در سال 1048 در این شهر درگذشت.

علی فرزند تقی هم در سال 1055 سفری به ایران داشته و بعد از آن سال‏ها در قاهره اقامت کرده و به سال 1065 به مدینه برگشته است. وی توسط شریف زید، امیر حجاز، به نقابت بنی‏الحسین در مدینه منصوب گشته و در این زمان، با گزارش وضعیت سادات مدینه به شاه عباس دوم، از وی خواسته است تا درآمد موقوفاتی را که جد وی شاه عباس اول وقف سادات کرده بوده، باز برقرار سازد که او هم پذیرفته و چنین کرده است.(43)

حسین بن حسن بن علی (عموی سید ضامن و متولد 978) پس از تحصیلات اولیه، عازم ایران شد تا از عالمان این دیار بهره علمی ببرد. وقتی اوصاف وی را برای شاه عباس اول گفتند، او را به مجلس عالی خود طلب کرد. وی در فقه مطالعاتی داشت و محل رجوع بود. شاه در حق وی انعامی شایسته کرده، مقرری‏های فراوانی قرار داد که از آن جمله، پرداخت 1500 تومان در یک مرتبه بود. پس از آن بجز قرار پرداخت مخارج او، سالانه دویست تومان برای او قرار داد که وی چیزی از آن را نگرفت. شاه او را در مجلس خود در کنار یکی از سادات حسنی با نام سیدهاشم عجلانی قرار داد که بر اساس نزاعی که میان سادات حسینی مدینه و سادات حسنی مکه بود. او از این کار ناراحت شد. پس از آن، سید مزبور عازم حویزه شده، نزد حاکم آن دیار رفت که مقرری در حد سالانه دویست تومان، و پنجاه محمدی برای هر روز بجز مخارج روزانه او قرار کرد و وی هم نزد او ماند. سپس به بصره رفت و در راه بازگشت به وطن مفلوج شد. وقتی خواست به حویزه بازگردد، در راه درگذشت؛ جسدش را به کربلا برده، دفن کردند. (تحفه، ج2، صص292 و 293).

علی بن فواز بن جماعه، از ساداتی است که در ابرقوی ایران فرزندانی از وی بر جای مانده است؛ از جمله فرزندانش شهربابان است که مادرش سیده‏ای کاشانی بوده است. فرزندی هم با نام اسماعیل داشته، که مادرش ابرقویی بوده است. (تحفه، ج2، ص374)

سلیمان بن محمد (از عموزادگان سید ضامن) برای زیارت قبور ائمه و تحصیل علم به عراق آمد. پس از آن به ایران شتافت و از محضر شیخ بهایی و میرداماد و دیگران بهره برد. زمانی که شاه عباس وصف وی را شنید، او را نزد خود خوانده، به وی سخت احترام و اکرام کرده، جدای از آنچه همان لحظه به او بخشید. در اوده ـ در هند ـ نیز حواله‏ای به وی اعطا کرد. شاه عباس، از وی احوال بنی الحسین یعنی سادات و اشراف مدینه را پرسید که وی احوال آنان را برای شاه بازگفت. پس از آن از شاه خواست تا برای آنان چیزی از (وقف) قرار دهد تا منفعتش عاید آنان شود. همین امر سبب شد تا شاه عباس وقفی را برای آنان قرار دهد تا حاصل آن به اهالی حرمین شریفین و مشاهد مشرفه ائمه برسد. (تحفه، ج2، صص260 و 261).(44) بعدها شاه عباس دوم، بار دیگر آن را احیا کرده مستمری سادات را می‏پرداخت.

محمد بن جویبر از سادات آل مُهنّا، که سیدی جلیل القدر و متقی بود، روزگاری را در هند گذراند و رفاقتی هم با حسن (جد سید ضامن) داشت. پس از آن به عراق عرب و عجم آمده، به تحصیل علوم پرداخت و سپس به وطن خویش بازگشت. این محمد، همسری شیرازی گرفت که فرزندش جابر از او بود. همچنین دختری با نام دلالا داشت که مادرش زنی ترک بود. (تحفه، ج2، ص336) علی و جابر دو فرزند محمد، هر دو در شمار علمای فقیه و ادیب بودند. جابر که در علوم مختلف دست داشت و شاگرد حسن (جد سید ضامن) بود، سفری هم به ایران داشت که هدفش استفاده علمی بود (بقصد الاستفادة و النقل عن العلماء العاملین و الفضلاء المجتهدین). پس از آن از طریق لحسا به وطنش بازگشت و مدتی بعد راهی دارالسلطنه صفویه؛ یعنی اصفهان شد.

سید ضامن می‏گوید: وی دراصفهان درگذشت وقبرش درمقبره «هارون‏ولایت» است که گویند از اولاد موسی‏بن جعفر علیه‏السلام است. فرزند وی محمد در سال 1048 به اصفهان آمد و همانجا درگذشت که وی را کنار قبر پدرش دفن کردند. حسن بن جابر نیز در شیراز ماندگار شد. (تحفه، ج2، صص337 و 338).

در واقع کسانی از اشراف و سادات مدینه که به ایران می‏آمدند، همسرانی از مردم این شهر می‏گرفتند.(45) نمونه آنان مبارک بن علی از سادات مدینه بود که مادرش زنی اصفهانی بود. (تحفه، ج2، ص314) این در حالی بود که اشراف، به دلیل سیادت، حاضر به تزویج دختران خود به ایرانی‏های غیر سید ـ و حتی سید ـ نبودند.

عامربن بدیوی از سادات مدینه است که به ایران آمد و نزد شاه عباس رفته، شاه برای او از موقوفات دو روستای کلیل(46) و سرمه(47) سالی بیست تومان تبریزی قرار داد. وی این پول را تا زمان مرگش می‏گرفت. وی سه پسر با نام‏های محمدباقر، محسن(48) و قاسم داشت که مادرشان ایرانی بود. با این حال، به آنان توصیه کرد که: «أن لایزوّجوا البنت من الأعاجم و إن کانوا صحیحَیِ النسب إلاّ لبنی أعمامه بنی حسین أهل المدینة». (تحفه، ج2، ص315) در این باره، حتی در موردی که مردی از کُردها زنی از سادات مدینه گرفته بود، اقوام وی به سراغش آمدند و از وی درخواست کردند تا دختر آنان را طلاق دهد، چرا که «لیس من عادتنا أن نزوّج نساءنا للأجانب و إن کان صحیح النسب ذا مال.» در این مورد اعتراض آنان به آن شخص کُرد این بود که «أنت لسْتَ منّا و لست بشریف و لا کفوا لها» اما این شخص کُرد حاضر به طلاق دختر نشد و آنان نیز در فرصت مناسب او را کشتند. برادران آن کردی، این افراد را گرفته نزد شاه طهماسب فرستادند، او هم آنان را نزد قاضی فرستاد. برخورد به‏گونه‏ای شد که گویا به حسب ظاهر شرع، قتل او ثابت نشد، اما در اصل به دلیل تمایل شاه به سادات، آنان رها شدند. (تحفه، ج2، صص374 و 375) دقیقا شبیه این حکایت در مورد دیگری هم نقل شده است (تحفه، ج2، ص331).

فاضل بن حمود یکی از این سادات به اصفهان آمده، نزد شاه سلیمان (1077 ـ 1105) رفت و پس از آن هم عازم دیار هند شد. (تحفه، 2/441)

علی بن امیر مسعود دو بار به اصفهان آمد؛ بار نخست در سال 1069 و بار دوم در سال 1080. به همراه وی جمعی از آل جماز و آل عرار هم بودند. آنان نزد شاه سلیمان رفتند. وی اندکی بعد در سال 1082 در اصفهان درگذشت. شاه همچنان نسبت به نزدیکان او توجه داشته، آنان را انعام می‏کرد. حتی شاه برخی از قریه‏ها را در حاشیه شط ...(49) نیز به‏آنان‏واگذار کرد. (تحفه، ج2، ص428).

ضامن بن شدقم می‏نویسد: عذیفان ابن سعود یکی از شرفا بود که زبانی شیرین داشت و شعر می‏سرود. وی با عسرت می‏زیست و کسی هم به فریادش نمی‏رسید. طبعا به هوای گرفتن کمک عازم اصفهان شد. زمانی که به تخت‏گاه صفویان رسید، رسیدنش همراه با رسیدن نامه من (یعنی ضامن) و برادرم و عموزاده‏ام به شاه عباس دوم بود که از وی درخواست کرده بودیم [ گویا از همان موقوفه شاه عباس ] تا حقوقی برای سادات بنی‏الحسین مدینه معین کند. شاه نام عذیفان را نیز داخل آن افراد کرده برای او 9 تومان که معادل هفتاد و اندی زر سرخ بود قرار داد. وی سپس به وطنش بازگشت اما مجددا پس از انجام مناسک حج، راهی اصفهان شد. ضامن می‏افزاید: منزل او روبروی منزل من در اصفهان بود و درخت توتی هم قرار داشت ! یکبار هم با میرزا مسعود بن نورالدین محمد جابری انصاری وزیر وقف درگیر شد؛ چرا که حقوق او را نپرداخته بود و البته حق به جانب وزیر بود؛ زیرا سید یاد شده، حکم سلطانی نداشت. وی در ربیع الاول سال 1062 به مدینه بازگشت. اندکی بیش از یکسال نقیب بود و در رجب سال 1063 درگذشت. (تحفه، ج2، ص433).

قناع بن محمد بن علی بن رملی بن قداح، از سادات مدینه بود که فردی بلند مرتبه، کریم‏النفس وسخاوتمند به حساب می‏آمد. وی دو بار بر شاه طهماسب اول وارد شد؛ نخست در سال 965 و بار دوم در سال 968 که هر دو بار او را اکرام کرد و بار دوم بیشتر. وی سپس به وطن خود بازگشته، در سال 979 درگذشت.

از همین خاندان، محمد بن رمال بن قداح نیز در مدینه متولد شد، اما در دیار عجم بالید و ملازمت شاه اسماعیل (اول) و سپس فرزندش طهماسب را اختیار کرد. مدتی بعد به وطن بازگشته، از آنجا به دکن رفت که اکرام فراوان دید. پس از آن از طریق سند به ایران بازگشت و در حالی که تنها سه دختر داشت در سال 967 در لار درگذشت. (تحفه، ج2، صص330 و 331).

سید مهنّا بن صالح از آل‏جماز، سال‏ها در هند بسر برد، پس از آن عازم اصفهان شده، مدت اندکی در آنجا ماند و سپس به بندر بنی‏تمیم ! رفت که خاندانش در آنجا بودند. شاه سلیمان نیز به واسطه او اکرام بر آنان کرده و او نیز شیخوخیت قوم خویش را داشت. سید ضامن با اشاره به اینکه او همچنان درآنجاست، اشعار وی را که با لهجه بادیه مدینه مشرفه در باره حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سروده شده، آورده است.(50)

سید ضامن و دشواری‏های او دراصفهان

از سید ضامن مجموعه‏ای نفیس، به خط خود او ، حاوی رساله‏های چندی برجای مانده است. در این مجموعه نفیس، اطلاعات تاریخی جالبی در باره مسائل مختلف، از جمله وضعیت خود وی و مسائلی که در اصفهان با آن درگیر شده، آمده است. همچنین اشعاری از وی در این مجموعه دیده می‏شود. مرور بر برخی از این اطلاعات در روشن کردن آنچه ما در پی آن هستیم، مناسب است:

نخستین رساله این مجموعه، «حمایة الدین فی ردع المنافقین» است. مقدمه این رساله اشارتی به وقایع زمان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقش منافقان و قریش در مبارزه با آن حضرت دارد که در لابلای آنها آیاتی از قرآن نیز آمده است. پس از آن، باب اول کتاب در باره وقایعی است که طی سال‏های سلطان عادل (شاه سلیمان) رخ داده است؛ مانند زلزله خراسان و خراب شدن بقعه مبارکه حضرت رضا علیه‏السلام . همین‏طور دو خسوف رخ داده، و دیگر آیات الهی. اما آنچه به سید ضامن مربوط می‏شود، مصیبتی است که در این روزگار خیانت پیشه و حیله‏گر از سر دروغ و بغی و طغیان بر وی فرود آمده و از هر طرف وی را در فشار قرار داده است. وی این حکایت را به صورت مختصر بیان کرده و پس از بیان هر بخشی از آن، آن هم به شکلی مبهم، شروع به ارائه آیات و روایات می‏کند. با این حال، اصل حکایت روشنگر برخی از نکات در باره وضعیت سادات مدینه در اصفهان دوره اخیر صفوی است.

عبارات وی حکایت از آن دارد که عده‏ای به دلایلی کوشیده‏اند تا وی را نزد صدر اعظم که «شیخ علی خان زنگنه» بوده، بدنام سازند. باب بعدی در باره رفتن آنان نزد اعتمادالدوله است. وی بی آن که در ادامه، شرح ماوقع را بدهد، با نثری مسجع و ارائه آیات و روایات در باره سادات و صله ارحام و غیره مطالبی آورده است (صص 13 ـ 10). پس از آن می‏نویسد: آنان به اعتمادالدوله گفتند: ای وزیر، بدان این‏که این مرد، فردی معتبر و معروف نیست. پس از آن در این باره گفتگو شده، اعتمادالدوله از سخنان آنان قانع نشده اما قلوب آنان همچنان پر از بغض و کینه بوده و همچنان به توطئه ادامه می‏داده‏اند. (صص14 و 15). در این شرایط، سید ضامن، قدری در خود تفکر کرده و خویش را به دست قضای الهی سپرده است. بعد از آن، اعتماد الدوله طبیبی به سراغ سید ضامن فرستاده، در حالی که وی سخت مریض الاحوال بوده است. طبیبی از نسل قوم عاد و فرعون که قرار بوده است سید را به خانه اعتمادالدوله برده در آنجا معالجه کند. وقتی طبیب به خانه او می‏آید و معاینه‏اش می‏کند، نزد وزیر می‏رود و می‏گوید او مریض نیست ! (ص18) دشمنان وی همچنان به توطئه بر ضد او ادامه می‏دهند. در اینجا به یاد مظلومیت امام علی علیه‏السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام می‏افتد و شرحی از وقایع پس از سقیفه می‏دهد. در این میانه، از کسانی هم یاد می‏کند: السید محمد الشولستانی (ص 19) راشد بن حمدان بن راشد الموسوی الحسینی (23). بعدهم اشاره به مصیبت‏هایی می‏کند که روزگار بر سر آنها آورد. کسانی از دوستانش نیز خواستند تا میان آنان را مصالحه دهند، اما وی با توجه به بغض و کینه آنان گفته است که آشتی امکان‏پذیر نیست (ص 26). در ادامه باز به شرح مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسلام و وقایع شهادت آن بزرگوار می‏پردازد (ص 30).

وی در فصلی دیگر، به سبب اصلی این وقایع و آنچه که در شوال 1083 بر سر وی آمده، اشارتی کرده است. عامل آن قضایا چیزی جز طغیان و تکبر و بغی نیست (ص 36).

از آنچه بعد از این آورده، چنین به دست می‏آید که اختلاف سر موقوفه‏ای خاص است. شاید همان موقوفه‏ای که شاه عباس برای سادات بنی الحسین مدینه قرار داده بود. وی می‏نویسد: شرط واقف این بوده است که حقوق افراد را سالانه پرداخت کنند. سید ضامن نیز بر همین اساس، حقوق خود و اولادش را طلب کرده است، اما گویا از سوی کسی که اداره موقوفه در اختیارش بوده، اوراقی به او داده شده که هیچ ارزشی نداشته است. این اوراق دو سال در دست او بوده و وی حتی با توسل به دوستانش نتوانسته آنها را نقد کند. وی دست به دامان اعتمادالدوله شده و او هم یکی از خدام خود را فرستاده است. این شخص، در روزی که وزیر غایب بوده، به سراغ آن شخص رفته و عاشور غلام او را گرفته حبس کرده است. همین امر سبب برآشفتن وی شده و بر بغض و عدواتش نسبت به سید ضامن افزوده است (ص 39).

ادامه ماجرا گفتگوی آنها گویا در حضور مسؤول دفترخانه موقوفات است که شخصِ طرفِ سید ضامن مدعی داشتن وکالت نامه از طرف «قوم» ـ شاید اشاره به سادات بنی الحسین ـ بوده و در دفتر حکومتی هم چیزی در این باره بوده است، اما سید ضامن آن را انکار می‏کرده است (صص41 و 42). و باز گویا کسی که مدعی وکالت بوده، مال را تفریط یا تصاحب کرده و الآن به همان وکالت نامه که سید ضامن مدعی است که مزورانه درست شده، استناد می‏کند (ص 44). وی در اثبات موضع خود با استناد به روایات، فراوان کوشیده است (تا ص 52). سید ضامن که نتوانسته کاری انجام دهد، دست به دامان خالق یکتا شده است.

او می‏نویسد: هفته‏ای نگذشت که میرزا سلمان کاتب استیفا مرد. امااشخاصی‏که طرف وی بوده‏اند، همچنان علیه وی کار کرده و نزد این و آن از او بدگویی می‏کردند(ص53). در نهایت اعتماد الدوله از وی پرسش کرده و او نیز واقعیت را برای او شرح داده است. پس از آن روشن شده است که این شخص خیانت پیشه در دفاتر به مقدار دوازده تومان دست برده و به مقدار 122 سکه طلا در خزانه خیانت کرده است. به علاوه نامه‏ای هم از زبان شیخ [ سید؟ [حسین بن سلیم مدنی جعل کرده و بر تعداد مهرها در آن افزوده است. در واقع شیخ حسین هیچ وکالتی به او نداده بوده و این امر چند سال ادامه داشته است. در این وقت، کسانی نزد خان از او شفاعت کرده و خان (گویا شیخ علی خان؛ یعنی همان اعتماد الدوله) از او گذشته است (ص 55).

باب بعدی در باره هجوم سید دویرج بن مناع الحسینی به خانه اوست. وی او را متهم به جهالت کرده و عامل آن را هم تولد و نشأت وی در منطقه نجد با بدوی‏ها دانسته است. برای همین فهم کافی ندارد و از شریعت هم سر در نمی‏آورد. آنها سید ضامن و فرزندش را گرفته و به زندان می‏اندازند (ص 57، 59، 60). در این وقت، وی شعری سروده و از مصیبتی که در این دار غربت بر او فرود آمده، سخن گفته است. زندانی شدن وی و فرزندش محمد برهان الدین از ظهر تا غروب آفتاب بوده تا آن که دو نفر از سادات؛ یکی جبربن حصن جمازی و دیگری ناصر بن منصور خان بن مطلب الموسوی الحسینی الحویزی به یاری‏اش می‏شتابند. بعد از آن نزد میربداخان و سپس نزد دیوان بیگی ابوالقاسم خان بن غرشی باشی جانی خان رفته که از وی ستایش هم کرده است. در محفل خان، باز سیدی که طرف وی بوده مطالبی گفته اما خان تبسم می‏کرده و دیگران نیز از سخنان وی می‏خندیدند؛ چرا که وی را به عنوان رأس منافقین و محرک اصلی می‏دانسته‏اند (ص 64). وی عامل دشمنی این سید را هم چنین توضیح داده است که زمانی که دست سید ضامن خالی بوده به منزل او آمده، درخواست کمک از درهم و لباس و غیره داشته و وقتی او کمکی به وی نکرده ـ که آن زمان نمی‏توانسته بکند ـ به دشمنی با وی پرداخته است. (ص65 و 66) وی در شعری که باز در باره دشواری‏هایش سروده، از چند نفر عرب با نام‏های خالد و دویرج یاد کرده است (ص 66).

در نهایت، دیوان بیگی متوجه ظلم آنان در حق سید ضامن شده، همه اینان را به متابعت از شرع دستور داده است (ص 67). در اینجا رساله حمایة الدین شاید به صورتی ناتمام، به اتمام می‏رسد.

رساله بعدی هدایة الدین فی قمع المعتدین است که این رساله نیز حاوی اخباری در باره او و مسائلی است که برای وی رخ داده است. این رساله نیز بسان رساله پیشین است که مؤلف ضمن آن، به برخی از مشکلاتی که برایش پیش آمده اشاره کرده و در ذیل آنها به نصایح دین در آن زمینه پرداخته است (ص 70). نصایح با خطاب «یا نفس» آغاز می‏شود و ذیل آن روایاتی ارائه می‏گردد (تا ص 101). در اینجا باز مؤلف اشاره به وقایعی دارد که در سال 1083 رخ داده و مهم‏ترین آن همان زلزله مشهد است. رعد و برق وحشتناکی هم در سال 1088 در شبی آمده که مانند روز هوا را روشن کرده و صدای آن مردم را به هراس انداخته است. (ص 102) در ادامه، به مصیبات و بلایایی که در برخی از سالهای پیش از آن رخ داده اشاره کرده است. یکی از آنها وقوع آتش سوزی در مسجد النبی در سال 654 است که سنیان، شیعیان را ـ که آن زمان تسلط بر مدینه داشتند ـ متهم کردند که آتش برای پاک کردن محل تماس آنها با در و دیوار برافروخته شده است !(51) (ص 112) وی برخی از این حکایت را به نقل از جدش حسن بن علی که از وی با عنوان «حسن المؤلف» یاد می‏کند، آورده است. به نظر می‏رسد این نقل‏ها از کتاب زهر الریاض است.

روال بحث از ص124 با آنچه پیش از آن است، جدا می‏شود و در اینجا باز اشارتی به منافقین دارد. گویا کسانی به آزار سیدی پرداخته‏اند که وی نزد سید ضامن آمده و به او پناه آورده است (ص126). او نیز این شکایت را برای شاه سلیمان صفوی نقل کرده و شاه طرف‏های درگیر را خواسته است. در این مجلس، قاضی القضاة اصفهان، سید ماجدبن سید محمد بحرانی نیز برای قضاوت حاضر بوده است. گویا ماجرا هنوز، همان ماجرای سابق و بحث وکالت ساختگی بوده است. به هر حال سید ماجد قاضی از آنها خواسته است تا با یکدیگر صلح کنند. سید ضامن نیز اصرار دارد که صلح گرچه خوب است، اما نه اینکه به قیمت پایمال شدن حقی بینجامد (ص 132).

به دنبال این بحث صفحات زیادی، به اشعاری که به احتمال از مؤلف با اجداد اوست، اختصاص یافته است. رساله‏ای هم در نصایح به فرزندش در ادامه آمده است (تا ص 189). به دنبال آن، سید ضامن در ده صفحه، خلاصه‏ای از کتاب تحفة الأزهار را آورده است. (صص200 ـ 191) رساله‏ای با عنوان وقعة الجمل (صص325 ـ 276) و کتابی با عنوان زهرة الریاض فی نسب الأئمة الأطهار (صص425 ـ 327) در ادامه آمده است. بخش نهایی کتاب، چند نمونه انشاء عربی و نیز چند رساله کوچک دیگر است.(52) در ص455 این مجموعه، زمان تألیف رساله‏ای را که موضوعش فهرست نام سلاطین عثمانی است، 1089 یاد شده است.

* . * . *

پی‏نوشتها:



1 . برای مثال، در کتاب «روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفوی» (عبدالحسین نوایی، تهران، سمت، 1377) این روابط تنها در قالب «روابط ایران و عثمانی» و «ایران و کشورهای اروپایی» و «ایران و هند» بررسی شده و نه تنها از ازبکان و ممالیک یادی نشده بلکه اشاره هم به روابط دولت صفوی با حجاز و شرفای مکه و مدینه نشده است. همین‏طور بنگرید به: اسناد و مکاتبات سیاسی ایران، از سال 1038 تا 1105، عبدالحسین نوایی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1360

2 . صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 2، صص849 ـ 825

3 . بدیهی است افزوده‏هایی بر آن مباحث وجود دارد که باید در اینجا به آن بپردازیم.

4 . نک : سفرنامه منظوم حج، (از قرن دوازدهم)، بانوی اصفهانی! به کوشش رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1374

5 . نک : تاریخ امراء مکة المکرمة، صص731 ـ 727 ؛ (در آنجا آمده است: در سال 1047 در مکه اعلام شد که زائران عجمی ـ ایرانی ـ حق انجام اعمال حج را ندارند، اما روز بعد گفته شد: امسال حج خود را انجام دهند اما از سال دیگر نباید به حج بیایند !) امراء مکة فی العهد العثمانی، اسماعیل حقی اوزون چارشی لی، بصره، 1406 ق. صص115 ـ 113

6 . فهرست نسخه‏های خطی کتابخانه آیت‏اللّه‏ العظمی مرعشی، ج 29، صص409 ـ 408

7 . وی به «الشریف الأفضل» مشهور بوده و از سال 1077 تا 1113 بر مکه حکم کرد اما سال درگذشت او 1116 بوده است. نک : تاریخ امراء مکة المکرمة، (عارف عبدالغنی، دمشق، دارالبشائر، 1413) صص745 ـ 738 ؛ امراء مکة فی العهد العثمانی، صص120 ـ 115

8 . و مع ذلک یتّفق أیضا فی بعض السنین أن یفوتهم الحجّ، اذ لم‏یدرکوا الموقفین و یرجعون عرافة حفاة بحفی حنین.

9 . و عرض علی أولیاء دولتنا الباهرة مؤکّدا بالعهود و المواثیق أن لایؤخذ منهم من کلّ نفرٍ ...

10 . حتی یجیبوا الدّعوة التامّة التی لأبینا الخلیل و یصغوا لأن یدعوا فی تلک المقامات الکریمة لدوام هذه الدّولة الصفویّة القائمة فی ذرّیّة اسماعیل ـ علی نبیّنا و علیهما الصلوات الملک الجلیل.

11 . و لایدعون أن یعدو علیهم أحد من النّاس.

12 . و أن لاتدرؤا أحدا یدعوهم الی الرجوع من طریق آخر.

13 . سفرنامه منظوم حج، ص50

14 . در باره اصطلاح شریف، نک : جامع الانساب، سید محمدعلی روضاتی، اصفهان، 1335 ش . ص30ـ32

15 . در این باره نک : وِرنر اِنْده، جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل، 1379 ؛ رسول جعفریان، مقالات تاریخی، دفتر چهارم، (قم، دلیل، 1377) مقاله «تاریخ تشیع در مکه ، مدینه و...» صص56 ـ 45

16 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 466 . در باره شخصی آمده است: سافر الی العجم مرّتین و لم ینل بها حظاً ثمّ عاد الی وطنه.

17 . برای نمونه می‏توان به تلاش یکی از ایرانی‏ها «رجلاً اَعْجمیا» مبالغی پول برای تزیین بقعه امامان علیهم‏السلام در بقیع در سال 1074 اهدا کرد. زمانی که بین بوّابین و متولیان بقعه در سال 1077 و 1078 درگیری پیش آمد، یکی از آنان به عثمانی‏ها خبر داد که شیعیان در اینجا کارهای غیر صحیح انجام می‏دهند ! آنان نیز به بقعه یورش برده و حاصل کارهای انجام شده را از میان بردند و مانع از خواندن نماز توسط شیعیان در بقعه ائمه شدند؛ از جمله کارهای انجام شده، تهیه کردن خُمْره‏های فراوان از درختان نخل بود که برای سجده ساخته می‏شد (حصیرهای کوچک 20 در 20 سانتیمتر برای سجده که هنوز هم در میان شیعیان مدینه معمول است). همچنین قندیل‏ها و فرش‏های تازه‏ای برای آن خریداری شده بود.

سید ضامن، سپس از جدش نقل می‏کند که در سال 988، یک شیرازی با نام سید علی حیدر ملک شیرازی به بازسازی مسجد علی علیه‏السلام در نزدیکی کوه سلع پرداخت و به علاوه خانه‏ای در مدینه خرید و آن را وقف مسجد کرده دربانی هم برای آن قرار داد. به علاوه وی بیت الاحزان فاطمه زهرا علیهاالسلام را در بقیع تعمیر کرد. وی همه این کارها را از اصل مال خود انجام داد و قاضی مدینه حسین مالکی ناظر اجرای آنها بود. (تحفة الأزهار، ج 2، ص 44).

بحث کمک به شیعیان مدینه؛ اعم از سادات و غیر سادات، یکی از سنت‏های ریشه داری است که از عصر صفوی تا دوره قاجار و حتی تا زمان ما برقرار بوده است.

18 . نمونه دیگر جمال‏الدین محمدبن علی‏بن عبدالعزیز است که سید ضامن ستایش فراوانی از علم و دانش و تقوای وی کرده، می‏افزاید: وی از سادات آل شمالی بود که در جرجان ساکن بودند. او در مکه اقامت گزید و نزد سلطان آنجا سخت محترم بود تا آن‏که درگذشت و در نزدیکی قبر خدیجه مدفون شد. تحفة الأزهار، ج 2، ص 206

19 . در این باره می‏توان به کتاب ارجمند «سلافة العصر فی محاسن شعراء العصر» از سید علی صدرالدین مدنی، مشهور به «ابن معصوم» (قاهره، الطبعة الاولی 1324 ق .) مراجعه کرد که ادبیات شیعه را در زبان عربی در این دوره، با نام «شاعران برجسته شیعه» شناسانده است.

20 . چاپ شده به کوشش کامل سلمان الجبوری، تهران، میراث مکتوب و کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام وایران، 1378 ش .

21 . در مکه بیشتر سادات، شیعیان زیدی مذهب بودند.

22 . این خاندان چهره‏های برجسته‏ای داشته که در بسیاری از منابع، شرح حال آنان آمده است. سید علی‏خان مدنی شرح حالِ شماری از آنها را در «سلافة العصر» (صص 255 ـ 249) آورده است.

به علاوه، مرحوم میرزا عبداللّه‏ افندی در موارد مختلف از کتاب «ریاض العلما و حیاض الفضلا» (قم، به کوشش سید احمد اشکوری، کتابخانه مرعشی، 1401) خود ـ که نامش هم به نوعی اقتباس از کتاب «زهر الریاض و زلال الحیاض» است ـ یاد کرده است. (از جمله: ج 1، صص 243 ـ 236، ص 248، 259، ج 2، ص 61) همچنین در مقدمه «زهرة المقول» چاپ نجف سید محمد حسن آل طالقانی شرح‏حال مفصلی برای آنان نوشته است.

به علاوه در «تحفة الأزهار» و «تحفة لب اللباب» (و مقدمه‏های آنها) و نیز در خود «تحفه» و همچنین «طبقات اعلام الشیعه» شیخ آقا بزرگ (قرن یازدهم ص 258) شرح حال آنان آمده است. به‏طور قطع با توجه به برخی از آثار چاپ نشده آنان، می‏تواند برای این خاندان که از عالمان امامی مذهب مدینه منوره هستند، یک تک نگاری مفصل نگاشت.

سید ضامن در یکی از رساله‏هایش، خود را به لحاظ نسبی این چنین معرفی می‏کند: ضامن‏بن شدقم‏بن حسن النقیب بن علیّ النقیب بن حسن الشهید بن علی بن شدقم الشدقمی الحمزیّ الحسینی المدنی. نک : مجموعه عکسی ش 601 مرکز احیاء میراث اسلامی، ص 192

23 . این دولت در احمدنگر هند توسط احمد بن نظام الملک در سال 896 تأسیس شد. در سال 914 برهان شاه به قدرت رسید که تا سال 961 زنده بود. از این سال حسین شاه فرزند وی حکومت یافت. این دولت تا سال 1007 پایدار بود تا آن که اکبرشاه آن ناحیه را فتح کرد.

24 . تحفة الأزهار، ج 2، صص 222 ـ 219

25 . تحفة لب اللباب، ص 166 : فأجری علیه النعم الجسام بالعشیّ و الابکار، و أمدّه العطایا الفخار.

وی در ص 168 و 169 از مشایخ خود یاد کرده که شماری از آنان در ایران می‏زیسته‏اند. سید ضامن در «تحفة» شرح حال مفصل سید حسن را آورده است. یکی از کسانی که به وی اجازه علمی داده است، سید محمد عاملی صاحب «مدارک الاحکام» است که وی را در سفر حج ملاقات کرده و از او ستایشی شایسته کرده است. نک ریاض العلماء، ج 1، ص 237

26 . نک : زهرة المقول، (مقدمه)، ص 9، (متن) ص 17 گویا در این سفر بود که فتحشاه به عقد ازدواج وی درآمد.

27 . این کتاب به شماره 5055 در کتابخانه مرعشی موجود است. نسخه کتاب «معالم العلماء» ابن شهرآشوب که متعلق به این سید بوده، با تصحیحات او در اختیار میرزا عبداللّه‏ افندی قرار گرفته و به ملکیت او درآمده است. وی این مطلب را ذیل شرح حال «سید حسن» آورده است. نک : ریاض العلماء، ج 1، ص 238

28 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 260 ـ 254

29 . تصحیح السید محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، 1380 ق . سید علی این کتاب را در دفاع از کتاب جدش که نامش «المستطابة فی نسب سادات طابة» بوده و مورد اعتراض برخی قرار گرفته، نگاشته است.

30 . این کتاب در شناخت سادات حسینی است که آن را در سال 1013 نگاشته و تکمله‏ای هم با عنوان «نخبة الزهرة الثمینة فی نسب اشراف المدینة» (تحقیق عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینة المنورة، المکتبة الثقافیة، (بی‏تا 1420 ؟) در سال 1014 بر آن افزوده است.

31 . تحفة الأزهار، ج 2 ، ص 263 و 264 یک مجموعه با ارزش از «رسائل» سید علی بن حسن‏بن نورالدین به شماره 6662 مرعشی موجود است که بیشتر آنها پرسش‏های فقهی از علمای برجسته این دوره، مانند شیخ بهایی و پاسخ‏های آنهاست. سزاست که مجموعه یاد شده تصحیح شده، به چاپ برسد.

32 . مع الأسف در «فهرست نسخه‏های خطی مرکز احیاء میراث اسلامی» این دیوان به نام سید ضامن آمده است. در حالی که همان‏گونه که سید ضامن در صفحه اول این نسخه یادآور شده، وی دیوان جدش سید علی را همراه با توضیحاتی به خط او یافته و استنساخ کرده و برخی از اشعار خود را در انتها بر آن افزوده است. نسخه اصل دیوان به شماره 702 در مرکز احیاء موجود است. این اشعار حاوی اطلاعات جالبی در باره سید علی و اندیشه‏ها و افکار اوست. همین‏طور اطلاعات فراوانی در باره شماری از علمای معاصر، اتفاقاتی که در مکه و مدینه افتاده، روابط شاعر با شرفای مکه و نیز جریان ادبی جاری آن روزگار دراین دیوان ـ که همراه با شرح وتوضیح لغات دشوار آن‏است ـ یافت می‏شود. همچنین در این دیوان، برخی از قصاید سید حسن پدر سید علی هم آمده و منشآتی نیز در انتهای آن وجود دارد. شدقم نیز اشعار اندکی از خود در صفحات پایانی دیوان آورده‏است (ص 295).

33 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 279

34 . نک : طبقات اعلام الشیعة القرن الحادی عشر، (تصحیح منزوی، تهران، مؤسسة فقه الشیعة) ص297

35 . وی همچنین کتابی با عنوان «تحفة لب اللباب» دارد که به چاپ رسیده است (به کوشش سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت‏اللّه‏ مرعشی، 1376). مؤلف در این کتاب شرح حالِ شماری از برجستگان خاندان علوی را، که طی ده قرن در تحوّلات سیاسی و اجتماعی و انقلابی نقشی داشته‏اند، با استفاده از منابع مختلف آورده است.

36 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 280

37 . در این سال وی در مشهد بوده است. نک : تحفة الأزهار، ج 3، ص 439

38 . وی در شعبان این سال، در اصفهان بوده است. تحفة الأزهار، ج 2، ص 334

39 . سال‏های 1057 (3/371) 1063 (1/188) 1069 (2/425)، 1079 (2/396) 1080 (2/465) 1081 (1/295) 1082 (2/393، 1/280) 1083 (/294) 1087 (1/247) 1088 (2/334).

40 . نک : تحفة الأزهار، ج 2، ص 223

41 . شهرهایی که در این زمینه فعال بودند، یکی قزوین بود ـ تا پیش از پایتختی اصفهان ـ دوم شهر اصفهان و سوم شیراز. شهر سوم به ویژه برای مهاجران عرب، به خصوص بحرینی‏ها (نک : تحفة الأزهار، ج 2، ص 264، ج 3، ص 389) جاذبه خاصی داشت. شیراز یکی از سه ضلع مثلثی بود که دو ضلع دیگر آن مناطق عربی و هند بود و مسافران زیادی در این مثلث حرکت می‏کردند.

42 . قصص الخاقانی، ولی قلی شاملو، به کوشش سید حسن سادات ناصری، تهران، وزارت ارشاد، 1371، ج 1، صص 189 و 190

43 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 283

44 . پیش از این، وقف‏نامه شاه عباس را در این باره آوردیم.

45 . برای نمونه نک : تحفة الأزهار، ج 2، ص 374، 280

46 . روستای کوچکی با نام کلیل از بهش کوهپایه اصفهان است که از دهستان رودشت به حساب می‏آید. نک : فرهنگ جغرافیایی اصفهان، (سازمان جغرافیایی ارتش جمهوری اسلامی، 1367) ص 219

47 . در فرهنگ جغرافیایی ارتش یادی از این روستا نشده است. تنها روستایی به نام «سرما» در سمت سمیرم و دهاقان وجود دارد (تاریخ اصفهان، میرزا حسن خان انصاری، تصحیح جمشید مظاهری، اصفهان، 1378، ص 446) که بعید می‏نماید مقصود روستای «سرمه» مورد نظر باشد.

48 . سید ضامن نوشته است که محسن با مادرش ـ که اصفهانی بوده ـ در سال 1069 به اصفهان برگشته و وی کتاب المتسطابة جدش حسن را در دست وی دیده است. (ج2، ص315).

49 . در اصل سفید است.

50 . تحفة لب اللباب، صص 363 و 364

51 . نیز نک : تحفة الأزهار، ج 2، ص 357، 360 در آنجا پاسخی که یکی از شیعیان داده، آورده است؛ پاسخی که تاکنون در منابع رؤیت نکرده بودیم. (در این باره، پاسخ دیگری بود که ما در «صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج2، ص 827» آوردیم).

52 . نک : فهرست نسخه‏های عکسی مرکز احیاء میراث اسلامی، ج 2، صص 195 ـ 196. نسخه مورد استفاده ما برای استخراج مطالب بالا همین نسخه عکسی است که به شماره 601 در مرکز یاد شده نگهداری می‏شود و اصل آن در کتابخانه سپهسالار (شهید مطهری فعلی) است.

پژوهش در سنگ نوشته های گورستان تخت فولاد

پژوهش در سنگ نوشته های گورستان تخت فولاد

مردم اصفهان از دیر باز نه فقط در بین ایرانیان بلکه در جهان به ذوق و هنر شهره آفاق بوده اند ، زیرا همیشه نمونه های زیبا و شاهکار های هنری از سر پنجه سحرآمیز این هنرمندان تولد یافته است . بر همین اساس در تاریخ صنایع ایران ، همیشه اصفهان دارای سبک و شیوه خاص خود، در تمام رشته های هنری بوده که محققین این اسلوب را مکتب اصفهان نامیده اند .

مکتب اصفهان به خوبی نشانگر این امر است که ذوق و طبع ظریف هنرمند اصفهانی هر جا که ممکن بوده تجلی یافته است . نه تنها درمعماری،گچ بری،کاشیکاری،نقاشی بر روی ظروف و دست بافته ها بلکه نشانه های این هنرمندی را حتی در گورستان های اصفهان نیز می توان مشاهده کرد .

بدون شک گورستان تخت فولاد را می توان موزه ای بزرگ از زیبا ترین سنگ قبرها به حساب آورد. سنگ قبرهای این گورستان مولود کار جمعی هنرمندان اصفهانی است. ذوق و قریحه شاعران،خطوط زیبای خطاطان و قلم هنرمندانه حجاران و سنگ تراشان، همه و همه در خلقت این مجموعه به یاد ماندنی، نقش ارزنده ای ایفا کرده اند.

البته مقصود ما در اینجا از نشان دادن خطوط و تصاویر روی سنگ قبرها تنها معرفی آنها نیست بلکه نمایش عواطف،احساسات،ذوق و قریحه هنرمندانه ایست که درگورستان ها نیز با تمامی ظرافت هایش به چشم می خورد.

انواع سنگ نوشته های موجود

در گورستان تخت فولاد سه دسته سنگ نبشته مشاهده می شود که می توان آنها را به دو بخش جنبی شامل سنگابها و سنگ کتیبه ها و یک بخش اصلی شامل سنگ قبرها تقسیم کرد.از آنجا که موضوع اصلی بررسی سنگ مزارهای این گورستان می باشد لذا به اختصار به دو بخش فرعی فوق الذکر یعنی سنگابها وسنگ کتیبه ها می پردازیم.

الف- سنگابها:

در گورستان تخت فولاد سنگابها می تواند مجموعه جالبی را تشکیل دهند. هرچند که تعداد آنها محدود است و از نظر هنری نیز عاری از ظرایف لازمه است اما از دیدگاه مردم شناسی حائز اهمیت می باشد.

نصب سنگابها در مساجد ویا گذرگاه ها از دوره صفویه معمول شده بود. به وجود آمدن این پدیده جالب،ارتباط خاصی با عقاید مذهبی مردم دارد. علاقه مندی و ارادت مردم به سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیه السلام،مظلومیت و عطش آن بزرگوار و خاندان و یارانش در روزهای گرم و داغ سرزمین کربلا که با قطع آب فرات بر روی آنها  همراه بود،موجب شده است جهت اجر و ثواب چه از طریق احداث آب انبار ها،سقاخانه ها و یا تعبیه سنگابها به تشنه لبان آبی برسانند.

وجود سنگابهای کوچک و بزرگ در تخت فولاد نیز از همین اعتقادات مایه می گیرد،افزون بر اینکه ثواب این عمل پسندیده به ارواح اموات خیرین نیز نثار می گردد.

سنگابهای تخت فولاد عموما به صورت ساده و گاه حجاری شده هستند که در ورودی بنا نصب شده اند مانند سنگابهای تکیه بابارکن الدین و تکیه مادر شاهزاده.پاره ای از سنگابها به صورت جامهای پایه داری هستند که نمونه آن در تکیه واله و تکیه آقا مجلس مشاهده می شود.

نمونه های سنگاب مزین به خط نوشته در تخت فولاد را می توان در تکیه لسان الارض و میرفندرسکی،بابارکن الدین،آغاباشی مشاهده کرد.هرچند سنگاب تکیه میرفندرسکی را ازنظر حجاری وشکل وفرم نمی توان با سایر سنگابهای دوره صفوی مقایسه نمود اما ازآنجا که سنگاب کتیبه داری است ازاهمیت خاصی برخورداراست.

سنگاب تکیه میر از آثار دوره صفوی است وبانی آن شاه محمود بیکاخلف مرحوم بیکا می باشد که بر مؤمنین وقف کرده و ثواب آن را بر پدر خود هدیه نموده است ودرپایان لعنت خدا ونفرین رسول وائمه هدی علیهم السلام را نثار تغییر دهنده این وقف کرده است. خط این کتیبه نستعلیق وفاقد تاریخ است.   

 

 

                    

ب- سنگ کتیبه ها:

این سنگ نبشته ها عموماً حاوی اطلاعات مربوط به تاریخ احداث ویا مرمت بناهای موجود در تخت فولاد است. این کتیبه های انگشت شمار هم گویای طبع ظریف هنرمند اصفهانی است. در اینجا به چند نمونه از سنگ نبشته ها اشاره می شود.

1- سنگ نبشته مرمت تکیه بابا رکن الدین:

در سمت راست در ورودی بقعه تکیه بابا رکن الدین سنگ مرمر تقریباً مربعی شکل به ابعاد 35*33 سانتیمتر برروی دیوار نصب شده نبشته در5 سطر به خط نستعلیق وشرح تعمیربنا می باشد. طبق این کتیبه میرزا محمد نصیر بایزیدی بسطامی درذیحجه سال 1200هجری درصدد تعمیر وابادی بقعه مزبور برآمده است. 

2- سنگ نبشته مسجد مصلی

این کتیبه سنگی مورخ به سال 1305 هجری به خط عبدالرحیم افسرازشاعران وخطاطان اصفهان وبا حجاری حاجی  حسین بن محمد رضا است. براساس این کتیبه محمد تقی نقشینه به احداث این مسجد اقدام نموده است. ماده تاریخ کتیبه ازمانی شاعر دوره قاجار وبه شرح زیر است:

               چون این فر خجسته بنا شدتمام         که بادا همیون براهل یقین

               زمانی طلب کردتاریخ، گفت              مبارک بگردیدبرمتقین

3- سنگ نوشته آب انبار مصلی

قطعه سنگ مرمر سفیدی است که بردیوارآب انبار نصب شده است وبرروی آن 12بیت شعربه خط نستعلیق حجاری شده است. تاریخ کتیبه 1299هجری وماده تاریخ آن عبارتست از:

             خراج خال می داد روح القدس را                   این نغزمصرع برطبق وقاّد

             بیرون بها کن ازبهرتاریخ                            «ماء معینی ازتخت فولاد»

4- کتیبه های سنگی سرستون های مسجد رکن الملک

برقسمت فوقانی سرستون های سنگی چهارگانه زیرگنبد مسجد رکن الملک اشعاری به خط نستعلیق برجسته حجاری شده که برای نمونه به یکی دوبیتی که برروی یکی ازستون های سنگی حکاکی شده اکتفا می شود:

            شدزرکن الملک چون بنیان این محکم بنا              سال اتمامش خلف ازاین وان جویا شد

            عقل دوراندیش اوازبهرتاریخش سرود                ازسلیمان مسجدالاقصی نگر بر پا شد

ج- سنگ قبرهای تخت فولاد

سنگ قبرهایی که امروزه درمجموعه گورستان تخت فولاد به چشم می خورد بازمانده تعداد زیادی ازسنگ قبرهای باارزش مربوط به قرن دهم تا قرن اخیراست.

متأسفانه ازسنگ مزارهای قبل ازدوره صفوی چیزی باقی نمانده است. امّا طرح هایی ازسه سنگ قبر متعلق به قرن پنجم ویا ششم هجری دردست است که احتمال می رود مربوط به تکیه لسان الارض باشد. ازسنگ قبر قدیمی ترین مدفون این گورستان یعنی یوشع بن نون ازاولیای بنی اسرائیل اطلاعی دردست نداریم و با توجه به همزمانی آثارکهن به نام استر خاتون درقبرستان قدیمی پیر بکران که مربوط به سالهای(615-562 ق.م.) است چنین به نظرمی رسد که قدیمی ترین سنگ قبر نیزمتعلق به این قبر بوده باشد.

اما قدیمی ترین سنگ قبوری که تابحال بدست آمده است یکی سنگ قبر بابا فولاد مورخ 959 هجری و دیگری زیبا بنت خواند درویش مورخ به سال 964 در تکیه بابا رکن الدین است.

هرچند بر روی سنگ قبر بابا رکن الدین سال 760 هجری نقش بسته است اما اصل کتیبه سنگ و حجاری در دوره فوی صورت گرفته است.

حجاری سنگ قبر ها در دوره زندیه و قاجاریه پیشرفت زیادی داشته است ووجود تعداد کثیری از سنگ قبر های این دوره بخصوص قاجاریه نشانگر انحطاطی است که در صنعت حجاری در این دوره پیدا شد لیکن همیشه آن استعداد و ذوق دربین هنرمندان اصفهانی باقی بوده و فقط متر صد فرصت و وضعیت مناسبی بودند که با تمام قوا هنرخود راعرضه بدارند. لذا می بینیم که تعداد کثیری از سنگ قبر های تخت فولاد به این دوره تعلق دارد و بعضاً از لحاظ خطوط،نقوش و طرحها از شاهکارهای هنری به حساب می آیند .

نحوه استقرار سنگ مزارها

سنگ قبر های تخت فولا د به سه شیوه افقی(خوابیده)،عمودی(افراشته)-افقی و عمودی با هم به کار رفته که به اختصار به هر سه شیوه اشاره می شود:

1- سنگ قبرهای افقی (خوابیده)

این نوع سنگ قبرها که قسمت اعظم سنگ قبرهای این گورستان را تشکیل می دهند به دوصورت دیده می شوند:

الف- به صورت مستطیل که قطرآن گاهی از ده سانتیمتر نیز تجاوز نمی کند.

ب- دارای قطرزیاد و به اصطلاح صندوقی شکل که دراین صورت سطوح جانبی آن نیز مورد استفاده حجار قرار گرفته و با گل و بوته و خطوط تزئین شده است مانند سنگ قبرهای صندوقی تکیه بختیاری ها و سنگ قبر بابا فولاد که در بیرون تکیه خاتون آبادی قرار دارد.در این صورت سنگ قبربرروی سکویی بلند تراززمین قرارمی گرفت.

یکی از مهمترین مواردی که از لحاظ مردم شناسی حائز اهمیت است وجود زائده هایی در بالا و پائین سنگ قبر های افقی است که در میان مردم اصفهان به«بالین» مصطلح می باشد بدین صورت که سنگ قبور مردان دارای یک زائده در بالای سنگ و سنگ قبرزنان این زائده را هم در بالا و هم در پائین دارد که بر اساس آن شناسایی سنگ قبر مردان و زنان برای افراد عامی میسر می شده است .گاه آیات قرآنی و یا اسماء جلاله خداوند،بر روی بالین فوقانی نوشته می شد و همین برجسته بودن حرمت آیات راحفظ،و از قرار گرفتن زیر پای زائرین جلوگیری می کرد.

2- سنگ قبر های عمودی(افراشته)

عموماً دارای ارتفاع و قطر و وزن کم هستند و به دو صورت بر روی قبر نصب گردیده اند .

الف- برخی از سنگ های افراشته بر دیوار جنب قبر نصب شده اند مانند سنگ ملاحسن نائینی و یا بر سطوح جانبی سکویی که بر روی قبر قرار دارد تعبیه شده اند،مانند سنگ قبر میر فندرسکی.

ب- برخی دیگر از سنگ قبر ها به صورت افراشته بدون پشتبند می باشند که اطلاعات مربوط به متوفی بر روی آن نوشته شده است مانند سنگ قبر میرزا عبدالله تفرشی و میر معصوم در تکیه بید آبادی و سنگ قبرملا محراب گیلانی در تکیه چهار سوقی .

هر چند هر دو طرف سنگ برای حکاکی قلبل استفاده می باشد اما اغلب ازیک سطح آن بیشتراستفاده نشده است. به جز سنگ قبر افراشته جمال الدین خوانساری و آقا حسین خوانساری که هر دو طرف آن نوشته دارد.

 سنگ قبر افراشته ای در تکیه مادر شاهزاده وجود داشته متعلق به ناصرحکمت طبیب که درمرمت های اخیرآن را به صورت افقی نصب نموده اند.       

 3-سنگ قبرهای عمودی-افقی

   دراینگونه موارد قبردارای دوسنگ نوشته عمودی و افقی است. سنگ قبر اولی به معرفی متوفی پرداخته و اطلاعات اضافی در سنگ قبری که بعداً نصب شده ادامه یافته است. اما تقدم وتأخرنصب سنگ قبر عمودی یا افقی درهر مورد متفاوت است.

هردونوع آن درقبرستان تخت فولاد به چشم می خورد. مثلاً برروی قبرمیر معصوم درتکیه بیدآبادی وقبرملا حسن نائینی درتکیه بابا رکن الدین سنگ قبرعمودی وافراشته قدیمی تر از سنگ قبرافقی است، لیکن سنگ قبور افراشته آقا جمال وآقا حسین خوانساری درتکیه خوانساری متأخرند وسنگ های افقی از قدمت بیشتری برخوردارند.  

انتخاب سنگ ومعدن سنگ

اساساً حجاران اصفهانی جهت دستیابی به سنگ خوب ومغوب دو مسئله را مورد توجه قرار می دادند: 1- انتخاب سنگ با مشخصه های لازم 2- انتخاب معدن

1- انتخاب سنگ:

حجاران در انتخاب سنگ های مورد استفاده جهت قبور ویا دیگر صنایع سنگی نهایت دقت را مبذول می داشتند. از آنجا که آزمودن سنگ به منزله بخشی از فرایند انتخاب سنگ، کاری نسبتاً مشکل وپیچیده است ولی می بایست انواع مختلف سنگ ها را به روش های گوناگون آزمود، به همین جهت حجاران شرایط ومشخصه های اساسی وخاصی را جهت استفاده از سنگ ها مورد توجه قرار داده اند که به چند مورد آن اختصاراً اشاره می شود:

الف: دوام واستحکام

از آنجا که سنگ قبرها عموماً درمعرض تابش مستقیم آفتاب ویا بارش برف وباران قرار می گیرند با توجه به معیارها، سنگی انتخاب می شود که توانایی استقامت دربرابر آب وهوای محیط جدید راداشته باشد به عبارتی دیگر سنگ هایی انتخاب می شود که دربرابر هوازدگی مقاومت کند ومتلاشی نشود، به همین جهت درانتخاب سنگ، ظرفیت جذب آب(با توجه به مقدار تخلخل، نوع واندازه خلل وفرج) را نیز در نظر می گرفته اند.

ب:رنگ

حجاران اصفهانی در انتخاب رنگ سنگ ها نیز دقت لازم را داشتند و با توجه به کاربرد سنگ مورد نظر در فضای باز و یا فضای سرپوشیده،رنگ ها نیز کم و بیش تغییر می کردند .

مثلاً سنگ سیاه که در مقابل شرایط جوی از استحکام بیشتری برخوردار است در صحن ها و سنگ های مر مر روشن، سفید، سبز روشن و یا لیمویی که در مقابل نور خورشید ایجاد انعکاس می کنند جهت قبور داخل بنا استفاده می شده است.

سنگ های مرمریت خاکستری و یا مرمر خرمایی رنگ به علت استحکام بیشتر در فضای باز مورد استفاده قرار می گرفت هر چند در سده اخیر،این مشخصه های اصلی در انتخاب سنگ کمتر دخالت داشته است و البته سفارش مشتریان نیز در استفاده از رنگ ها و نوع سنگ نیز نمی توانست بی  تأثیر باشد.

ج:نوع طرح ها

نوع طرح از نظر پرکاری و ظرافت در انتخاب جنس سنگ ها تأثیر داشت.زیرا با توجه به اینکه یکی از مراحل حساس بعد از حجاری،پرداخت سنگ است انتخاب نابجای جنس سنگ می تواند باعث پریدگی خطوط و طرح های ظریف،به خصوص موقع پرداخت شود.به همین دلیل در حکاکی خطوط و طرح های ظریف،از سنگ مرمر استفاده  می شد.

2- انتخاب معادن

اختلافات محیطی بین معادن و محل مورد استفاده سنگ گاه سبب تغییر شکل آن ها می شود از این رو حجاران سعی می کردند از معادنی،سنگ انتخاب کنند که شرایط محیطی و آب و هوایی نظیر اصفهان داشته باشند.

معادن مورد استفاده:

با توجه به شرایط گزینه معادن و سنگ،پس از بررسی و اطمینان از شرایط مساعد،نسبت به انتقال آن به اصفهان اقدام می کرده اند.برای مثال سنگ سیاه را از نجف آباد،گرانیت از اردستان و جوشقان قالی کاشان،سنگ مرمر سفید را از کرمان و سنگ مرمر سبز را ازاطراف یزد تأمین می کردند.مهمترین معادن به شرح زیر می باشند:

1- معادن اردستان

شاردن فرانسوی در سیاحت نامه خود که به سالهای 1021تا1025هجری در زمان سلطنت شاه عباس نوشته شده می نویسد:« معدن سنگ مرمری در اردستان کشف شد که برای ساختمان مسجد شاه به کار برده می شد اما امروزه اثری از آن وجود ندارد »با توجه به جنس و رنگ مرمر با رگه های خرمایی که در ازاره و ستون های مسجد امام اصفهان به کار برده شده و  مشابهت نام آن با سنگ قبرهای بابا رکن الدین ومیرفندرسکی که همه دراین دوره حجاری شده اند، به نظر می رسد که سنگ قبرهای اخیر نیز ازهمین معدن دراردستان استخراج شده باشند.

یکی دیگر از معادن مهم سنگ اردستان معدن سنگ بلوک علیا یا لاسیب است که تولیدات آن بیشتر جهت استفاده لوحه های قبر به اصفهان وکاشان منتقل می شود.

2- معدن لاشتر

معدن لاشتر در44کیلومتری روستای غضنفریه ازتوابع دهستان سفلی شهرستان شهرضا قرار دارد. کوه لاشتر با ارتفاع حدود 1800متر جزو رشته کوه ماهدشت محسوب می شود. معادن این رشته کوه بزرگترین معدن تأمین کننده سنگ گرانیت است که نه تنها در اکثر سنگ قبرهای تخت فولاد بلکه درشبستان های مساجد وبقاع ستون دار، مانند مسجد مصلی ، مسجد تکیه چهار سوقی ، مسجد تکیه کازرونی ها وتکایای مادر شاهزاده وچهار سوقی و...کاربرد فراوان داشته است.

3- معادن جوشقان قالی

سلسله جبال اطراف جوشقان قالی از توابع کاشان دارای معادن متعدد سنگ است که قسمتی از تولیدات آن به اصفهان حمل  می شده و جهت تهییه سنگ قبور تخت فولاد به کار می رفته است. این معادن عبارتند از :

الف- معدن سنگ مرمریت: این معدن در 130 کیلو متری شمال اصفهان و در 6 کیلو متری غرب جوشقان واقع است.

ب- معدن سنگ لیمویی: در سه کیلو متری جنوب جوشقان واقع شده نوع سنگ آن مرمریت است و امروزه مورد بهره برداری قرار نمی گیرد.

ج- معدن درکان: این معدن در فاصله 170 کیلومتری شمال اصفهان و 38 کیلومتری شمال غربی جوشقان قرار دارد و دارای چهار ناحیه استخراجی است. نوع سنگ این نواحی مرمر کرم،لیمویی و سبز رنگ است و سنگ مرمر سبز که مرغوب تر است به ناحیه چاه یوسفعلی تعلق دارد.

نوشتار سنگ قبرها

انتخاب متن و نوشتار سنگ قبر ها از مهمترین مراحل است و معمولاً این نوشتار شامل سه بخش است:

الف- سرلوحه:

« سرلوحه» یا « آغازین» عبارتیست که بر فراز متن نوشته می شود نگارش و انشای سرلوحه پر محتواترین عبارات مربوط و با ویزگی خاص می باشد. مضمون ای عبارات غالباً به شرح ذیل می باشند:

1- از اسماء و صفات الهی می باشد مانند: «بسم الله؛بسم الله الرحمن الرحیم»،« هوالغفور»،« هوالغفور الرحیم»،« هوالشفیع» ...

2- عباراتی که بقای ذات باری و فنای غیر او را می رساند مانند: «هوالباقی»،«هو النفس ذائقة الموت»،«کل من علیها فان»،« کل شیی هالک الا وجهه» و« هو الحی الذی لایموت» ...

3- توجه به عالم آخرت.

4- تأکید بر توکل و اطمینان قلب به متقین مانند:« الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون»،« یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی ال ربک راضیه مرضیه» و« من ئیتوکل علی الله فهو حسبه»

5- اظهار تأسف ازوقوع فاجعه مانند«واذا مات العالم ثلمه فی الاسلام»

6- گاه محررین وکاتبین خوش ذوق، ایات وروایاتی که به نوعی نام متوفی ذکر شده باشد را جهت سرلوحه برمی گزیده اند. برای مثال بر سنگ قبرمریم دایه سیف الدوله میرزا ازآیه ذیل استفاده شده است: « یا مریم ان الله اصطفیک...» وبر سنگ مزار آقا جمال خوانساری این حدیث به چشم می خورد:« ان الله جمیل ویحب الجمال» وبر سنگ مزار عالم وادیبی به نام ابراهیم ورنو سفادرانی نیز آیه« سلام علی ابراهیم» نوشته شده است.

7- گاه کلمات وعباراتی مانند :« هذا المضجع»،« هذا المرقد» و« آرامگاه» و...در سرلوحه قبور بسیار دیده می شود.

ب- متن سنگ نوشته

قسمت اعظم سنگ نوشته به متن اختصاص دارد. این نوشته ها رامی توان به سه دسته تقسیم کرد:

1- متن سنگ قبر به صورت نثر فارسی وبعضأ به زبان عربی ومعمولأ حاوی اطلاعات تاریخی در مورد متوفی می باشد. ازجمله معرف مقام علمی، فقهی، هنری وادبی، اصلو نصب وتاریخ فوت اومی باشد.

2- گاه متن نوشتار به صورت شعر امده که دراین قالب نیز نه تنها مفاهیم خاص عرفانی ادبی ومقام وموقعیت خاص علمی ایمانی متوفی نمایان است، بلکه احساسات شاعر نیز به نحو احسنت متجلی است. مانند سنگ قبرآقا مجلس وآقا محمد بیدآبادی. گاهی نیز از اشعار ادبی نیز استفاده شده است. یکی از مهمترین اشعاری که برروی بسیاری از سنگ قبور تخت فولاد به چشم می خورد عبارتست از:

                  وفدت علی الکریم بغیر زاد                       من الحسنات والقلب السلیمی

                  وحمل زاد  اقبح  کل  شیی                        اذا کان الوفود علی الکریمی  

3- در بسیاری از قبور متن نظم و نثر با هم آمده و شعر در انتهای متن و حواشی سنگ نقر گردیده است غالب این اشعار به بیت و مصرعی که ماده تاریخ فوت متوفی است ختم میشود البته موضوع ماده تاریخ در سنگ نبشته ها بسیار گسترده می باشد.

ج- حواشی:

حواشی گاه به تزئینات اختصاص یافته و گاه در صورت زیاد بودن ابیات انتهایی متن،ادامه اش که اغلب شعر است در حواشی نوشته شده است.البته گاهی اشعارفقط در حاشیه و از متن جدا می باشد قبوری نیز وجود دارند که دارای متن کوتاه و بدون حاشیه می باشند.

ماده تاریخ سنگ قبور

یکی از مهمترین فنون و ظرایف شعری شعرا،هنر و فن سرودن ماده تارخ بر اساس حروف ابجد می باشد به این صورت که مصرع آخر اشعار به تاریخ فوت شخصیت مورد نظر اختصاص دارد و برای هر حرف این مصرع عددی را قائل شده اند که مجموع اعداد مزبور تاریخ فوت متوفی را به دست می دهد.بعضی از اساتید و شعرا مهارت بسیاری در این فن داشته اند تا جایی که قصایدی سروده اند که هر مصرع آن ماده تاریخ بوده است.

ماده تاریخ فوت میر معصوم از علما و شخصیت های بزرگ قرن دوازدهم را خادم شاعر اصفهانی سروده و چنین آورده است :

                 خادم ازجمله وز رقم به حساب                        بیست مصرع بموقع از پی هم  

در تاریخ فوت آقا محمد بید آبادی عالم،فیلسوف و عارف مشهور قرن دوازدهم،محمد کاظم واله ابیاتی سروده که هر دو مصرع بیت آخر آن ماده تاریخ می باشد که شاعر در یک بیت مانده به آخر به این مسأله اشاره کرده است:

                    کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم              تا بود هرمصرعی برسال فوتش رهنمون

                    قبله ارباب علم آقا محمد شد زدهر              برگزیده عارفی عالم شد از دنیای دون

مضامین ماده تاریخ سنگ قبرها

1- ماده تاریخ تکرار یک واقعه مهم که در ذهن ها وجود داشته و ایجاد ارتباط با آن. ماده تاریخ فوت آقا حسین

خوانساری، مشتمل بر صنایع شعری است که اغلب آن ها در هنگام وقوع حادثه گفته شده است:«امروز هم ملائکه گفتند یا حسین 1098» یعنی فوت خوانساری یادآور واقعه عاشورا است.

2- ماده تاریخ ها از نام و نشان شخص و مقام علمی و شخصیتی افراد سخن می گوید:

در مورد تاریخ در گذشت ملا فرج الله دری مدفون در تکیه حاج آقا باقردردشتی،جلال الدین همایی متخلص به سنا چنین سروده است:

                 « تارخ راسنا به میان پا نهاد و گفت                       دری دری زمخزن علم و کمال بود»          

و یا به مناسبت درگذشت شیخ محمود مفید مدفون در تکیه آقا محمد بید آبادی برنا چنین آورده است:

                    برنا پی رحلتش به شمسی گفتا                         «لقمان زمان و عهد خود بود مفید»

                                                                                                                          1382 

3- زمانی که از منزلت و شخصیت زنان سخن به میان آمده مضامین عفت و عصمت آنان ماده تاریخ فوتشان گردیده است:

برسنگ قبر شهربانو متوفی به سال1257 ه.ق. و مدفون در تکیه مادرشاهزاده چنین سروده است:

                   نوشت کلک ضیا ازبرای سال وفاتش                       مه سپهرعفافی ازاین جهان شده بیرون

                                                                                                                          1257

وتاریخ فوت گوهربیگم سلطان مدفون درتکیه خوانساری رااینگونه سروده اند:

                   گفت بیمه آسمان آمد ازآنک                                  «گوهرجیهون عصمت ماه شد»

                                                                                                                           1258

4- گاهی شاعردراستخراج ماده تاریخ ازمعنای لغوی نام متوفی استفاده کرده است وآنرا درشعرخودگنجانده است:

درمرگ ضیا شاعروخطاط معروف اصفهان،تاراج اصفهانی گفته است:

                   ناگه زبان خامه تاراج زان میان                         کرد این بیان«بدیده مردم ضیا نماند»

در سال فوت شیخ قاسم،خادم اصفهانی چنین سروده است:

                   ازدهر چو شیخ قاسم زهد شعار                          بگرفت به امر حق به فردوس قرار

                   تاریخ وفات اورقم زد خادم                               «آسوده زعفوقاسم جنت ونار»        

5- گاهی ماده تاریخ از علت فوت متوفی خبر می دهد:

                  پی تاریخ سالش کلک دانش                                رقم زد«کشته شدعابد به ناکام»

                                                                                                                           1225

6- بعضی صاحبان ذوق کلمات یا عباراتی راکه به حساب ابجدباتاریخ فوت متوفی مطابقت دارد درارتباط با مرگ وآخرت و موضوعاتی ازاین نوع به رشته تحریر درآورده اند:

الف- مرگ،رحلت وکوچ به سرای ابدی

به نظر می رسدصحبت ازمرگ ازجمله بدیهی ترین مواردی باشد که شعرا دراشعاروماده تاریخ ها ازآن سخن رانده باشند: برهمین اساس استفاده ازاین مزامین بخش مهمی ازماده تاریخ های سنگ قبورتخت فولاد رادربرمی گیرد.

هاتف ماده تاریخ فوت حاج محمد حسن کلباسی مدفون درتکیه اژه ای راچنین رقم زده است:

                       بتاریخش رقم زدکلک هاتف                      «زدنیا پیشوای اهل دین رفت»

                                                                                                                         1190

درسروده برنا تاریخ فوت آقا عطاء الله درب امامی حسینی اینگونه آمده است:

                       کلک برنا از پی تاریخ او رقم زد                رفت از دار فنا سید عطاءالله عالم

                                                                                                                         1387

درتاریخ درگذشت میرزا ابوالقاسم ناصر حکمت آوورده اندک

               بهر تاریخ وفاتش گفت الهامی که حیف                    رفت از دنیای ما آن آدم با افتخار

                                                                                                                         1331

ب- ورود به جنت و بهشت رضوان

مضمون،تمایل و آرزوی شاعر برای ورود متوفی به جنت و فردوس اعلا بخش زیادی از ماده تاریخ های فوت افراد را به خود اختصاص داده است.

این بیت در ماده تاریخ درگذشت حاج میرزا محمد علی انصاری سروده شده است:

                                              « شده جنت مقام انصاری»

                                                            1305

و کفاش شاعر اصفهانی در سال تاریخ فوت ملا عبد الله بن علامه مولی علی اکبر اژه ای چنین گفته است:    

                   از پی تاریخ رحلتش گفتا                 رفته عبد الله از دنیا به گلزار جنان

                                                                                                                    1265

وماده تاریخ وفات میرزا سید هاشم طبیب خراسانی از خادم اصفهانی :

          به تاریخش رقم زد کلک خادم                       « وطن بادش بهشت جاودانی»

                                                                                                                      1154

ویا صهبا شاعر معروف اصفهان مصرع دوم بیت ذیل را در تاریخ مرگ سید عبدالباقی موسوی کلانتر اصفهانی ماده تاریخ قرار داده است:

          کلک صهبا از پی تاریخ فوتش زد رقم            بزم جنت منزل آن زبده سادات باد

                                                                                                                      1168

ج- درخواست غفران آمرزش

درخواست غفران آمرزش و رحمت واسعه حق برای متوفی از دیگر خواسته ها و آرزو های شاعر است که در ماده تارخ تجلی یافته است : 

بیت ذیل توسط پرتو در رثای حاج محمد جعفرآباده ای عالم و فاضل دوره قاجاریه سروده شده است:

                  سال تاریخش ز پرتو شد سؤال              گفت« اللهم نور مضجعه»

                                                                                                                        1280

 تاریخ مرگ حسینعلی مشفق ضرغامی شاعر و ادیب اصفهان در مصرع ذیل بروز یافته است.

                 به شمسی سال فوتش گفت برنا                « روان مشفق ما شاد گردد»

                                                                                                                        1251

د- همنشینی با حوران

همنشینی با حوران بهشتی از جمله عبارات ظریفه ای است که بیشتر در مورد زنان به کار رفته،ماده تاریخ فوت حوری نسا بیگم همسر شیخ الاسلام :

              بهر تاریخ وفاتش زد رقم کلک ضیا               درجنان حوری نسا را حوری آمد هم کلام

                                                                                                                        1249

در وفات مریم دایه شاهزاده سیف الدوله میرزا فرزند فتحعلی شاه شاعر چنین رقم زده است:

              ضیا از بهر تاریخش رقم زد               به حوران همنشینی کرد مریم

                                                                                                                        1246

و سروده برنا در ماده تارخ فوت خانم روضاتی :

             به تاریخ وفاتش گفت برنا                قرین جور شد بهجت مینو

                                                                                                                        1396

ه- ناکامی متوفی

کلمه ناکامی عموماً در مواردی به کار می رفت که متوفی در سنین جوانی و مجرد و یا تهیدست و نیازمند دار فانی را وداع می گفته و بر همین اساس شاعر ماده تاریخ می سرود.

برسنگ قبر ملا عبد الواسع بن ملا کلب علی همدانی شاعر و ادیب متخلص به دامی این بیت دیده می شود:

         رقم زد این چنین کلک رفیق از بهر تاریخش             « به ناکامی ز دنیا رفت عبد الواسع دامی»

                                                                                                                         1173

این بیت نیز بر سنگ قبر شیخ محمد حسین واعظ مدفون در تکیه مادر شاهزاده به چشم می خورد:

                    ازپی تاریخ او بهای حزینی گفت              شیخ حسین از زمانه کام ندیدی

                                                                                                                          1288

و-  شفاعت و همنشینی با معصومین(ع)

شفاعت و همنشینی با معصومین علهم السلام از متوفی و همجواری متوفی با ایشان آرزو و اشتیاقی است که در پاره ای از ماده تاریخ ها متجلی شده است.

در تاریخ فوت محمد علی ملا باشی عالم و فاضل دوره قاجار وحیدی شاعر اینگونه سروده است:

                     بنوشت وحیدی از پی تاریخش               «دربار محمد و علی یافت مقام»

                                                                                                                         1287

و یا در تاریخ مرگ سید محمد طباطبایی مدفون در تکیه بید آبادی خرد چنین سروده:

                     خرد تاریخ سال رحلتش گفت                   محمد رفته تا ئنزد محمد

                                                                                                                         1331

ز- اظهار تأسف و تأثر

افسوس و حسرت از دست دادن متوفی،گاه مضمون کلام ماده تاریخ بوده است.

برسنگ قبر ملا عبدالله بن حسن،ماده تارخ فوت از قلم صهبا به این شرح است :

                     کلک صهبا نوشت تاریخش                     حیف آن زبده افاضل حیف

                                                                                                                         1184

همایی متخلص به سنا در تاریخ فوت میرزا حسن خان جابری انصاری چنین سروده است:

                     زگفتار سنا در سال فوتش                      نوشتم« مرد شیخ جابری آه»

                                                                                                                    1376ه.ق.

ح- سیراب شدن از آب کوثر و سلسبیل

ازآنجا که سیراب شدن ازآب کوثر و سلسبیل منسوب به روز قیامت است بنابراین در اشعار شعرا جهت ماده تاریخ به آن اشاره شده است.

از جمله:

                   پی تاریخ فوتش این رقم زد                       زآب کوثر او نوشید جامی

                                                                                                                    1166

7- گاه در موارد استثنایی نام افراد ماده تاریخ فوتشان می شد. مثلاً میرزا محسن تأثیرتبریزی در تاریخ وفات آقارضی الدین محمد موسوی عالم و عارف قرن دوازدهم هجری چنین گفته است:

                   پی تاریخ فوت او چو گشتم                        همان«آقا رضی» تاریخ آن شد

                                                                                                                    1113

وعبدالحسین آیتی در وفات میر سید محمد صدرالواعظین شهشهانی سروده است:

                    سال تاریخ فوت او گردید                         «شهشهانی محمد ثانی»

                                                                                                                  1262

انواع ماده تاریخ های سنگ قبور

شعرا تاریخ فوت مشاهیر مدفون در تخت فولاد را به صور گوناگون سروده اند که در ذیل به اختصار به آنها اشاره می شود.

1- درمصرع آخر تاریخ واقعی فوت افراد را به نظم در آورده اند، بدون اینکه ماده تاریخ باشند.

            بهر تاریخ وفاتش زد رقم نصری چنین           یکهزارو سیصد و هشتاد و هفت ماه الحرام                                             

تاریخ شعر فوق، تاریخ درگذشت آقا سید جمال الدین مدفون در تکیه آقا رضی است که نصری شاعر اصفهانی سروده است.

ماده تاریخ فوت شیخ محمد حسین سروده صفا چنین است:

            هزاروسیصد و هژده گذشت از هجرت          بسوخت آتش داغش صفا به گلشنرا 

2- گاه تمام مصرع آخر ماده تاریخ فوت می شود، اکثر ماده تاریخ های سنگ قبور تخت فولاد چنین است.

3- بعضی از شعرا به طرز دیگری ماده تاریخ فوت افراد را به رشته نظم کشیده اند به این معنی که از یک مصرع،کلمه یا عبارتی کوتاه را موضوع اصلی قرار دادند و لفظ دیگری نیز برآن افزوده اند این ماده تاریخ را جمع و خرج می گویند.

                       فقضی نحبه وسارالیه                 ودعاالیه ارخ «غفور»

در تاریخ فوت ابو جعفر خادم الشریعه نیز چنین گفته اند:

             در پی تاریخ اتمامش شدم درفکر گفت                 هاتف غیبم«قل ان الجنة للمتقین»

                                                                                                                  1325

4- بعضی از شعرا ماده تاریخ فوت افراد را به صورت معما نیز گفته اند در این موارد گاه با کم و زیاد کردن کلمه و یا عددی ازمصرع ویا عبارتی به صورت کنایه و یا معما تاریخ فوت رابه نظم درآورده اند.دراینجا به دو نمونه آن اشاره می شود:

همایی شاعر معروف اصفهانی در فوت علی عبدالرسولی فیروزکوهی ادیب فاضل،شاعر متخلص به«ثابت» مدفون در تکیه سید العراقی چنین گفته است:

          چون علی از جمع بیرون شد به تاریخش سنا           گو نویسد:«درجنان بگرفته جا عبدالرسولی»

                                                                                                              1322=110-1432

در مورد درگذشت حاج آقارحیم ارباب نیز سروده اند:

          جبرئیل سرفروکرد در جمع و تاریخ                     حاج آقا رحیم ارباب از این جهان برفته            

                                                                                                                   1396=3+1393

نمونه هایی از ماده تاریخ های سنگ قبور

ماده تاریخ هایی که در این بخش ثبت شده اند قطره ای از دریا وخلاصه ای از قصاید بلند،غزل های زیبا،قطعات و رباعیات نغز و جذاب می باشند که به عنوان نمونه از هر تکیه کرد آوری شده اند:

نام متوفی: شیخ محمد تقی رازی ایوانکیفیعالم و از مراجع

تکیه: مادر شاهزاده

نام شاعر: ضیاء اصفهانی

ماده تاریخ:

             ازپی تاریخ آن کلک ضیاء زد رقم                       «راه نمای امم کرد به جنت مقام»

                                                                                                                       1284

نام متوفی: درویش عبلامجید طالقانی خطاط معروف

تکیه: میرفندرسکی

نام شاعر: آذر

ماده تاریخ:

            زدرقم ازپی تاریخ وفاتش آذر                  شده ایوان جنان منزل درویش مجید

  نام متوفی: آقا حسین علی سراجشاعرادیب متخلص به آشفته

تکیه: لسان الارض                                                                                                                                                                             

ماده تاریخ:

            پاهشت برون وگفت عنقا                      «آشفته نهاد پا به جنت»

نام متوفی: آقا محمد باقر چهار سوقی صاحب روضات

تکیه: چهار سوقی

نام شاعر: رکن الملک شیرازی متخلص به خلف

ماده تاریخ:

            خلف سرود به تاریخ فوتش این مصرع          «مقام برد بفردوس حجة الاسلام»

                                                                                                            1313

نام متوفی: میرزا رفیعا عالم فیلسوف

تکیه: میرزا رفیعا

شاعر: خردمند

ماده تاریخ:

                           بتاریخ فوتش خردمند گفت              مقام رفیعا مقام رفیع

                                                                                                                       1082 

نام متوفی: محمدحسن آرندی نایینی عالم، عارف

تکیه: بابارکن الدین

شاعر: سیما

ماده تاریخ:

            گفت سیما بهرتاریخ وی ازالهام غیب            جای بگزیده بجنت مرشد کامل حسن

                                                                                                                        1270

نام متوفی: محمدعلی عارفچه ادیب، شاعر

تکیه:آقا رضی

نام شاعر: صغیر اصفهانی

ماده تاریخ:

                        خواست گوید صغیرتاریخش                 چون سرآمد زمان عارفچه

                       سربرون کرد حوروجنت گفت               «هست جنت مکان عارفچه»

                                                                                                                         1380

 نام متوفی: محمدرحیم شیخ الاسلام

تکیه: خوانساری              

شاعر: ضیاء اصفهانی

ماده تاریخ:

             نوشت کلک ضیاء ازبرای سال وفاتش              رحیم را که کند رحم جز رحیم بعقبا

                                                                                                                        1249 

نام متوفی: حسین شاعر ادیب متخلص به کوشا

تکیه: جویباره ای ها

شاعر: برنا

ماده تاریخ:

                   برنا پی فوت اوبه شمسی بنوشت              کوشا  بسرای دیگری کرد سرای

نام متوفی: رکن الملک شیرازی

تکیه: رکن الملک

شاعر: اعوری

ماده تاریخ:

                           اعوری گفت بهرتاریخش                شد بجنت مقام رکن الملک

                                                                                                                     1331

نام متوفی: حاج محمد حسن کلباسی

تکیه: اژه ای ها

نام شاعر: هاتف

ماده تاریخ:

                 به تاریخش رقم زد کلک هاتف                   زدنیا پیشوای اهل دین رفت

                                                                                                                     1190

نام متوفی: دکترمحمد ریاحی استاد طبیب حاذق

تکیه: بهشتی

نام شاعر: برنا

ماده تاریخ:

   بمینو شد ریاحی فلاطون علم و لقمان رای                  زگیتی شدریاحی محمد نام عیسی دم

                                                                                                                      1389

نام متوفی: هادی علیشاه خاتون آبادی

تکیه: آغا باشی

شاعر: طرب

ماده تاریخ:

                     بهر تاریخ اوسرود طرب                   زدعلم شیخ اهل حق بجنان

                                                                                                           1311

نام متوفی: آقا میرزا محمد مهدی، عالم

تکیه: آقا مجلس

شاعر: مذهب

ماده تاریخ:

            سال فوتش را بجو ازاین خطاب                 ادخل الجنات سید الامین

نام متوفی: محمد رضا شکیب، شاعرو خطیب

تکیه: آغا باشی

نام شاعر: فضل الله اعتمادی متخلص به برنا

ماده تاریخ:

       به شمسی خامه برنا وفات او بنوشت                اجل گرفت قلم از کف شکیب ادیب

                                                                                                           1361

نام متوفی: محمد باقرچهار سوقی صاحب روضات

تکیه: چهارسوقی

ماده تاریخ:

            قد طار من عرف الروضات طارها             نحو الجنان وابقی من ماثره

            قال المورخ  فی تاریخ رحلته                   تعطل العلم من فقدان باقره

                                                                                                          1313

خطوط سنگ نوشته ها

از آنجا که دین و مذهب با تمام ابعاد زندگی انسان آمیخته است، هنری که در این بستر حرکت کند لاجرم از آن مایه می گیرد. ازاین رو می بینیم که هنر دینی در کشور ما با زندگی مردم عجین شده چرا که مذهب درهمه زوایای زندگی مردم ریشه دارد. به قول هربرت رید«اگر هنرمندی بخواهد به مرتبه عالی برسد به حس اجتماعی مردم توسل جوید و تاکنون بالاترین شکل حس اجتماعی همان دیانت بوده است.»

پس مذهب یک حس اجتماعی فراگیر است وبرهمین اساس،مردم،طرف سخن هنرمندان هستند.

شکوفایی استعداد هنرمند در آن هنگام آشکار می شود که بتواند به کمک هنرخود به مخاطبین القاء فکر و اندیشه کند. در این راستا هنرمند گزینه خاصی را برای حرف زدن با مردم دارد. طراح با نقوش بدیع و زیبایش ،شاعر باالفاظ و کلمات موزون، خطاط و حجار با آثار قلمی اش با مخاطب سخن می گوید.

بدون شک خط و کتابت یکی ازمهم ترین موضوعات تزیینی ومهم ترین وسیله وعامل هنرنمایی بوده است.

آثار قلمی هنرمندان اصفهانی بر عرصه سنگ قبر های تخت فولاد نه تنها نشانه خلوص و صفای مذهبی است بلکه اوج توانایی هنرمند را به نمایش می گذارد. هنرمندان اصفهانی در طول قرن های گذشته در آثار منقول و غیر منقول هنری، به شایستگی از این ابزار و زمینه ها استفاده کرده اند و با به کار بردن خطوط زیبا و نغز کمال استادی و مهارت خود را نشان داده اند.سنگ قبر های موجود در گورستان تخت فولاد نشانه بارزی از توانایی بالفعل هنرمندان اصفهانی در به نمایش گذاردن انواع خطوط زیباست.

خط کوفی:

هرچند از خطوط وسنگ نوشته ها و سنگ قبر های این گورستان تا اوائل قرن دهم هجری اطلاع کاملی در دسترس نیست لیکن قدیمی ترین و کهن ترین خطوطی که در سنگ قبر ها مشاهده شده خط کوفی ساده ایست که بر اطراف سه سنگ قبر صندوقی شکل نقر شده است.

متأسفانه محل کشف و نگهداری این سنگ قبرها نامعلوم است فقط طراح طرح سنگ قبر ها به کارگاه مرمت و کشف آن یعنی گورستان تخت فولاد اشاره کرده است.

خط کوفی روی سنگ ها ساده است و کاتب تمایل خود را به تزیین بالای حروف و آخر کلمات نشان داده است.تاریخی که می توان برای این سنگ قبرها منظور نظر داشت اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است و با توجه به اینکه قدیمی ترین بخش گورستان بخش لسان الارض است می توان محتمل دانست که محل کشف این سنگ قبرها همین محل باشد.

بررسی درآثاربجای مانده از اوایل قرن دهم هجری حاکی ازآن است که خطوط متداول مورد استفاده در سنگ نوشته ها اعم از سنگ قبر و کتیبه های سنگی به صورت رقاع،ثلث و نستعلیق و نسخ می باشد.

هرچند از قرن سیزدهم خطوط نسخ،تعلیق و مسلسل بر روی تعدادی از سنگ قبر ها مشاهده میشود اما کاربرد وسیعی در سنگ قبر های تخت فولاد نداشته است.

خط ثلث

این خط را از دقیق ترین و زیباترین اشکال هندسی برشمرده اند که به خط ثلث جلی و خفیف تقسیم می شود.متن بخش عظیمی از سنگ نوشته قبور مشاهیر به خط ثلث آراسته شده که زیباترینشان را برروی قبورتکیه خوانساری و تکیه مادرشاهزاده و تکیه میر می توان مشاهده کرد.

 

 

خط رقاع

این خط که با خط ثلث تفاوت چندانی ندارد از فروعات خط ثلث است که بعد از خط ثلث بوجود آمده و آن را خط ثلث خفیف دانسته اند. تفاوت اساسی دوخط ثلث و رقاع درسهولت وصعوبت حروف است. دو نمونه اززیباترین خطوط رقاع را می توان درسنگ قبرهای بابارکن الدین ومیر فندرسکی مشاهده نمود. هرچند تاریخ فوت این دو شخصیت بیش از سه قرن فاصله دارد لیکن هردو سنگ متعلق به دوره صفویه است وبا توجه به شباهت بسیار زیاد خطوط آنها، می توان آنها را اثر یک هنرمند به حساب آورد.

خط تعلیق

این خط نیز بواسطه زیبایی ظاهردر شکل وحروف تا اوایل قرن دهم موضوع خوشنویسی وهنرنمایی بود. ازآن پس بارواج خط نستعلیق روبه ضعف گذاشت وتا امروز کمترمورد اقبال خطاطان بوده است. تنها سنگ قبری که دارای خط تعلیق است متعلق به آرامگاه محمد کاظم واله شاعروخطاط مشهور دوره قاجار است که برخلاف سایر سنگ قبور تخت فولاد این خط متعلق به خودمتوفی است. به تعبیراستاد حبیب الله فضائلی خوشنویس معاصر خط تعلیق دراصفهان به دست واله بر سنگ مزارش نقش بست وبرای همیشه برخاک واله نشست!

خط نسخ

این خط بعد ارخط کوفی از قدیمی ترین خط هاست ودردوره های مختلف کاربرد فراوان داشته است. تعداد زیادی از خطوط سنگ قبرهای گورستان تخت فولاد به این خط می باشد.

خط نستعلیق

یک قرن پس از توسعه خط تعلیق،یعنی نیمه دوم قرن هشتم خط نستعلیق از ادغام خط نسخ و تعلیق به وجود آمد. این خط که نه کندی خط نسخ را دارد و نه نواقص تعلیق را،خطی بسیار زیبا و معتدل است. دوران صفوی را می توان از ادوار برجسته خوشنویسی از جمله خط نستعلیق دانست از نیمه دوم قرن دوازدهم این خط سیر نزولی طی کرد و در نیمه دوم  قرن سیزدهم مجدداً تجدید حیات یافت و از این به بعد تا اوایل قرن چهاردهم عده ای از خوشنویسان چیره دست به ظهور رسیدند که آثار فراوان و کم نظیر آنان نماینده یکی از برجسته ترین ادوار خوشنویسی در ایران است. از قرن چهاردهم به بعد نیز استفاده خط نستعلیق بر روی سنگ قبر ها و سنگ نوشته ها به اهمییت و اعتبار باقی است. نام خوشنویسان بسیاری را بر روی سنگ نوشته ها و آثار تاریخی تخت فولاد می توان مشاهده کرد که آثار هر کدام از نظر زیبایی کم نظیر است.

اما از اواخر قرن قرن چهاردهم به بعد افول خوشنویسی به خصوص نستعلیق را بر روی سنگ قبر های این گورستان شاهد هستیم به طوری که نسبت به دوران قبل وضع خوش نویسی به حالتی کمترازمتوسط درآمد.کتیبه های سنگی مساجد و بقاع تخت فولاد و همچنین اشعار فارسی و ماده تاریخ های تعداد کثیری ازسنگ قبرها به این خط نوشته شده اند.اوج زیبایی خط نستعلیق را بر سنگ قبر مادرشاهزاده(1262ه.ق.) اثرمحمد باقرسمسوری می توان مشاهده کرد.

خط طغرا

خطی است که ازچند خط قوسی تودرتو متوازی به شکلی خاص رسم می شده است. چون بعضی ازخطوط طغرا به صورت کمان می باشد شعرا ابروی یار وهلال ماه را بدان تشبیه کرده اند این خط فقط درآغازین یاسر لوحه بعضی از سنگ قبرها به کار رفته. زیباترین نمونه این خط ها برروی سنگ قبرحکمی درتکیه آقا مجلس می توان مشاهده کرد.

خط مسلسل

این خط نیزاز فروعات خط ثلث است بااین فرق که خطوط وحروف بسیار ظریف ونازک است وبا ظرافت خاصی حروف کلمات به هم پیوسته وزنجیر شده است. درمجموع تکایای بررسی شده تخت فولاد فقط به یک نمونه خط مسلسل برخورد شد که برسنگ قبر یک تاجراصفهانی مدفون درتکیه بید آبادی نقش بسته است.

خطاطان

هر چند خطاطان معروفی چون محمد رضا امامی،رضا عباسی،محمدحسین تبریزی،میرعلی هروی،مجموعه های تاریخی اعم از مساجد و بقاع متبرکه و مدارس اصفهان را به زیور خطوط خود آراسته اند،اما نام این هنرمندان بر روی سنگ نوشته ها و سنگ قبرهای گورستان تاریخی تخت فولاد به چشم نمی خورد. هرچند که خطوط ثلث پاره ای از آن ها چون محمد صالح مولوی اصفهانی برسردر تکیه بابارکن الدین مشاهده می شود.

از سوی دیگر شکسته نفسی برخی از خطاطان مشهور در خودداری از حکاکی نام خود برروی سنگ قبرها باعث ناشناخته ماندن خطاطین این مجموعه نفیس هنری شده است. اما تعداد معدود و انگشت شماری از سنگ قبرها،نام خطاطان را در خود جای داده است که بیشتر اینان مربوط به دوره زندیه و قاجاریه اند که از آن میان می توان به هنرمندان ذیل اشاره کرد:

1- محمد کاظم واله

آقا محمد کاظم اصفهانی متخلص به واله فرزند محمد ابراهیم اصفهانی ازاعیان وادبا وشعرای اصفهان وازاساتید خوشنویسان خط تعلیق است.گویند هیچکس خط تعلیق را پس ازخواجه اختیارالدین حسن بن علی منشی الممالک سلطان حسین بایقرا در خوبی و پختگی او ننوشته است. وی همیشه مورد تکریم و احترام حاج محمد حسین خان نظام الدوله صدراصفهانی بود. واله به سال 1229ه.ق.در اصفهان در گذشت ودرتکیه ای مخصوص دراول گورستان تخت فولاد مدفون شد سنگ قبرش درزمان حیات وی تهیه شد وخط تعلیق روی آن شاهکار های خوشنویسی است از آثار خود وی می باشد.

2- آقا محمد باقر سمسوری

آقا محمد باقر سمسوری از اعاظم ونوابغ نستعلیق نویسان اصفهان در قرن سیزدهم هجری است اصل وی از اهالی قریه سمسور از قرای بلوک قهاب اصفهان است. نمونه ای از خطوط زیبای آقا محمد باقربر سنگ قبر مریم خانم دایه سلطان محمد میرزا سیف الدوله حاکم اصفهان،معروف به مادر شاهزاده مورخ بسال 1262 موجود است. هنرنمایی این هنرمند بر روی این سنگ قبر به حدی است که به گفته استاد همایی جلوه خط او، رونق خط ضیاء را که خود از نستعلیق نویسان این عصر است از بین برده است.

3- میرزا عبد الرحیم افسر

میرزا عبد الرحیم فرزند میرزا محمد علی مسکین شاعر شهیر اصفهانی است. وی در اشعارش «افسر» تخلص می کرد. در خط نستعلیق اورا تالی میر عماد نوشته اند. افسر از شاگردان آقا محمد باقرسمسوری اصفهانی است.ازآثاروی می توان به کتیبه سنگی سردر شبستان مسجد و آب انبار مصلی تخت فولاد مورخ بسال1305 ه.ق. اشاره کرد. اشعار این سنگ نبشته ها از مانی شاعر است.

4- ملا محمد تقی حسینی اصفهانی

وی از خوشنویسان نستعلیق نیمه دوم قرن دوازدهم است. از آثار خطی او کتیبه سنگ قبر آقا محمد بیدآبادی متوفی بسال 1197 ه.ق. است. استاد همایی او را در ردیف آقا محمد باقر سمسوری قلمداد کرده است.

5- ضیاءاصفهانی

ملا محمد حسین فرزند محمد اسماعیل اصفهانی متخلص به ضیاء از فضلا و شعرا و خوشنویسان دوره قاجار است. نسبش از پدر به مرحوم ملا اسماعیل خواجویی و از طرف مادر به میرزا مهدی خان منشی صاحب دره نادری و جهانگشای نادری میرسد.

ضیاءمعاصر سلطنت فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار و حکومت معتمد الدوله منوچهر خان گرجی(1263-1255) در اصفهان بود. وی در علوم ظاهری سرآمد عصر و در هیئت و نجوم اعجوبه دهر بود. خط نستعلیق را چون رشید و میر عماد و نسخ را چون میرزای تبریزی می نوشت و در خط شکسته نیز استاد بود.

علاوه بر کمالات صوری و معنوی، حالش چنان پسندیده بود که حجره وی هرگز از ادبا، شعرا و فضلای عراق و فارس خالی نبود.

از آثار ماندگارش از شعر و خط ، بر سنگ قبور تخت فولاد، فراوان به چشم می خورد.از جمله متن سنگ قبر شیخ محمد تقی رازی صاحب حاشیه متوفی بسال1248 که بعداً در عهد معتمدالدوله بسال 1258 ساخته و حجاری شده است.

خطوط و اشعار روی قبر میرزا محمد رحیم شیخ الاسلام مدفون در تکیه آقا حسین خوانساری یکی دیگر از آثار وی به شمار میرود. خط نستعلیق کتیبه سنگاب بقعه سید حجة الاسلام بید آبادی نیزازیادگارهای هنری اوست.

ضیاء اصفهانی در سال 1265 وفات یافت و در نزدیکی قبر فاضلان در تخت فولاد مدفون شد در تاریخ فوتش تاراج می گوید:

                ناگه زبان خامه تارج زان میان               کرد این بیان«بدیده مردم ضیاء نماند»

                                                                                                                1265

تعداد دیگری از سنگ قبر های گورستان تخت فولاد نیز به خط اوست.

6- پرتو اصفهانی

میرزا علیرضا آقا جان متخلص به پرتو اصفهانی در قریه اشیان لنجان به دنیا آمد، در اصفهان به تحصیل پرداخت. وی از شعرا و خوشنویسان معروف اصفهان است که در خط شاگرد آقا زین العابدین اشرف الکتاب بود ولی سبکش ترکیبی از سبک اشرف و سبک آقا غلامعلی اصفهانی بود.

پرتو را می توان استاد مسلم خط نسخ و ثلث دانست از آثار او در قرآن یکی مورخ به سال 1277 ه.ق. برای ناصر الدین شاه و دیگری مورخ به سال 1267 ه. ق. جهت معتمدالدوله میرزا به رشته تحریر در آمد. وی در جمادی الاول سال1303 ه.ق. در اصفهان درگذشت. از آثار خطی دیگرش می توان به سنگ مزار خدیجه سلطان بیگم در تکیه خوانساری اشاره کرد.

7- قدسی اصفهانی

میرزا عبد الحسین قدسی اصفهانی فرزند میرزا محمد علی قاری و از اساتید بزرگ خوشنویسان عصر حاضر در خط نسخ و ثلث است.در تقویم و شناختن خطوط و تذهیبات اساتید قدیم  مهارتی تمام داشت. از فنون ادبی فارسی و عربی ، حساب و هندسه و اطلاعات علمی بهره کافی برده بود.درشیوه خوشنویسی تربیت شده مکتب اشرف بود لیکن آقا غلامعلی اصفهانی رابر وی ترجیح می داد. قدسی طبع شعر نیز داشت وغزلیات وی از طبع ظریف ولطیف او حکایت دارد.

وی در ماه صفر 1366 ه. ق. دراصفهان درگذشت ودر تکیه میرزا عبدالغفار تویسرکانی درتخت فولاد مدفون شد. از یادگارهای خط ثلث مرحوم قدسی سنگ لوحه ها ومقابر اصفهان است. سنگ قبر همای شیرازی در امامزاده محمد وسنگ قبر مرحوم آقا میرزا عباس پا قلعه ای در تکیه خاتون آبادی ها در تخت فولاد از آثار اوست.

در میان خطاطان دیگری که نام آنها در گورستان تخت فولاد بر روی بناهای این گورستان به چشم می خورد می توان به محمد صالح مولوی اصفهانی، میر عماد، آقا محمد تقی صحافف میرزا فتح الله خان جلالی، سید حسن چادر دوز تبریزی وطرب شیرازی اشاره کرد.

نوع حجاری سنگ قبرها

اصولاً حجاری به دو صورت برروی سنگ قبرها وسنگ نوشته ها اجرا می گردید.

1- به صورت گود

در این صورت حروف به صورت گود وفرو رفته برروی سطح صیقلی وصاف نقر می شد سپس با مرکب چینی سیاه ویا سرخ رنگ می گرفت.

 

 

2- فرم برجسته

دراین اصل اجرا حروف وطرح ها به صورت برجسته بوده وپس از خالی کردن اطراف آن زمینه را صاف کرده وزوایای حروف را با پرداخت صاف می کردند.

طرز اجرا

درهر دو مورد ابتدا نقوش، طرح های تزیینی و خطوط مورد نیاز توسط هنرمند برروی کاغذ اجرا می گردید سپس با سوزن زنی اطراف خطوط ونقوش وطرح گرده پاشی با دوده برروی سنگ اجرا می شد، آنگاه نقاط سوزنی را به هم متصل می کردند. گاه کاغذ طراحی را بر روی سنگ قبر طوری می چسباندند که با قلم سنگ تراش جابجا  نشود. در بعضی موارد نیز طرح مستقیماًروی سنگ ترسیم می گردید. آنگاه به خالی کردن اطراف حروف و پرداخت اطراف خطوط و طرح ها پرداخته و سطح اصلی سنگ را ساییده و صاف می کردند.

کارگاه های سنگ تراشی

کارگاه های سنگ تراشی عموما در گورستان مستقر بوده وحجاران طبق خطوط و طرح های ارائه شده سنگ را انتخاب می کردند. گاه خطاطی و تزیینات توسط هنرمندانی صورت می گرفت که با حجاران همکاری داشتند. اکثر حجاران با اینکه هنرمندان مههری بودند، لیکن به دلیل عدم شهرت و معروفیت خدمات ارزانتری ارائه می دادند. البته این نکته را نیز نباید از نظر دورداشت،چون هنرمندان و صنعتگران مطابق خواسته سفارش دهندگان مرفه ویا خریداران کم درآمد کار انجام می دادند شیوه کار یکی بود و تنها پرکاری و ظرافت، وجه تمایز بین دو کار یک هنرمند محسوب می شد.

حجاران تخت فولاد

توجهی که ایرانیان همواره در تزیین سنگ چه از نظر طرح ها و به خصوص در کتابت داشتند بی نظیر است به همین جهت سنگ قبر های تخت فولاد از جمله آثار نفیس هنری به شمار می آیند.

حجاران هنرمند اصفهانی نیز با احساس عمیق دینی تیشه بر سنگ آشنا کرده و از ورای سنگ بی جان با زیباترین خطوط، با شیوایی زیاد حجاری بدان حیات بخشیده اند. متأسفانه نام هنرمند اصفهانی کمتر بر روی سنگ قبرها  نقش بسته و آنان که نامشان زینت بخش برخی از سنگ قبرهاست از انگشتان دست تجاوز نمی کند. شاید آن همه دقت و ظرافت در حجاری خطوط و طرح ها و پرداخت سنگ قبر ها که نشانه عظمت روح هنرمند اصفهانی است، از سوی دیگر نشانگر طبع بلند وی نیز می باشد و بر همین اساس هدف از خلق آثار هنری این چنین را انجام یک وظیفه انسانی و مذهبی دانسته و از روی تواضع ، علیرغم تلاش فراوان، در بسیاری از موارد حتی نامی از خود نیز ثبت نکرده است. از این رو کوشش در باز شناختن آفرینندگان بسیاری از این آثار بی نتیجه مانده است.

از طرف دیگر، دربرابر خوشنویسان و حجاران معروف، عده ای از نساخان و حجاران گمنام نیزبه کتابت و حکاکی سنگ ها اشتغال داشتند که هرچند ضاهراً معروفیتی نداشتند و نام آن ها نیز بر سنگ قبری به چشم نمی خورد اما ذوق و هنر زیادی را در پردازش سنگ از خود نشان داده اند . احتمالاً این هنر مندان به دستمزد ارزان و کمتری نیز قانع بودند.تعدادی از حجاران معروف که نامشان در ذیل متون سنگ قبر ها حجاری شده عبارتند از:

1- استاد ملا محمد شریف ورنو سفادرانی

ملا محمد شریف فرزند استاد کلبعلی ازحجاران ماهر وزبر دست دوره صفویه بود. تحصیلات خود رااز ملا عبدالحق ورنو سفادرانی شاعر وموسیقی دان معروف آن زمان (متوفی به سال 1063) که از اقوام اوبود فرا گرفت وتا اوان پیری ازسنگ تراشی امرار معاش می کرد وآخر عمرش به واسطه ضعف باصره دست از آن برداشته ودر محضر قضات شرعی به کتابت سجلات پرداخت.

2- استاد محمد حسین

استاد محمد حسین حجار ازسنگ تراشان نیمه دوم قرن دوازدهم هجری است . ازآثار حجاری او سنگ قبر ملا اسماعیل خواجویی متوفی به سال 1173 هجری است و امضای او «الهم اغفر محمد حسین» می باشد.

3- استاد محمدعلی حجار

  استاد محمدعلی حجارهم عهد با استاد محمد حسین واز حجاران قرن دوازدهم هجری است. از جمله آثار هنری وی سنگ قبرآقا محمد بیدآبادی«متوفی به سال 1197» است وامضای وی بر سنگ قبر«صنعه محمدعلی» است.

4- استاد محمدرضا

استاد محمدرضا فرزند استاد محمدعلی حجار معروف است مانند پدرش در فن حجاری مهارت زیادی داشت. از آثار استاد محمدرضا حجار می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

لوح مقبره مرحوم شیخ محمدتقی رازی صاحب حاشیه مورخ به سال 1258 ه.ق. که ازکارهای ممتاز اوست. این لوح با امضاء «صنعه محمدرضا بن محمدعلی حجار» در تکیه مادرشاهزاده واقع شده است.

- سنگ قبر محمد رحیم شیخ الاسلام مورخ به سال 1249 ه.ق. به امضای « عمل استاد محمدرضا حجار» در تکیه خوانساری .

- سنگ قبر حوری نساء بیگم مورخ به سال 1249 ه.ق. با امضای «صنعه رضا بن مرحوم محمدعلی حجار» در تکیه خوانساری.

5- استاد محمد حسین

وی از استادان ممتاز حجاری در قرن سیزدهم هجری است. از آثار برجسته اش حجاری سنگ قبر مادرشاهزاده است که خط آن از اثر محمد باقر سمسوری مورخ به سال1262 ه.ق. با امضای «کتبه محمد باقر صنعه محمد حسین1262» است.

 

 

6- استاد حسین

از حجاران قرن13 و فرزند استاد رضا حجار است . از آثار هنری وی می توان به سنگ قبر گوهر بیگم سلطان مورخ به سال1258 ه.ق. در تکیه خوانساری اشاره کرد.

امضایش عبارت« عمل استاد حسین ولد مرحوم استاد رضا حجار» است.

7- استاد سید اسدالله

از حجاران قرن14 ه.ق. است . از آثار وی سنگ قبر آقا میرزا محمد مهدی موسوی متوفی به سال 1324 ه.ق. در تکیه چهار سوقی است.

8- استاد محمد علی حجار

استاد محمد علی حجار پسر حاج محمد حسن ترواسکانی استاد بزرگ حجاری نیمه دوم قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم هجری است. سنگ قبر حسین قلی خان ایلخانی بختیاری واقع در تکیه میر از شاهکار های کم نظیر و برجسته استاد محمد علی حجار است.

در اصفهان حجاران قابل و ماهر زیادی نیز نشو و نما یافته اند که از جمله می توان به استاد کلبعلی سنگتراش قرن11 ه.ق. معاصر با شاه عباس اول و شاه صفی ،استاد محمد ابراهیم حجارازاساتید سنگ تراش قرن سیزدهم اشاره کرد . متأسفانه آثار این سنگتراشان در تخت فولاد موجود نیست.

تزئینات سنگ قبرها

هنرمندان همیشه مترصد بهانه و توجیه فلسفی کارهای خویش اند و به همین جهت برای مردم وار کردن هنر خود رابطه عمیق معنوی بین هنر خود و عقاید دینی برقرار ساخته و خطوط و تصاویر را بر اساس آن به وجود می آورند و نوک قلم را بر سنگ بی جان و جامد آشنا کرده به آن روح و طراوت و زیبایی و جان می بخشند. به عبارت دیگر زیبایی طبیعت به نشانه موهبتی الهی در دست های ماهر هنرمند مفهومی والا و بازتابی از معنویت می یابد.                                                                                              

یکی از مهمترین خصائص حجاری و سنگ تراشی سنگ قبور، علاوه بر استفاده از خطوط ساده، استفاده از اشکال مختلف و تصاویر متنوع است. اما موضوع اصلی این مجموعه را سه عنصر گیاه، حیوان و در بعضی موارد فرشته... تشکیل میدهد. چنین به نظر می رسد که غالب تصاویری که روی سنگ قبر های گورستان تخت فولاد نقش بسته است دارای معانی فلسفی خاص می باشدکه به نحوی با اعتقاد جاودانگی روح ارتباط مستقیم دارد. هرچند دربین محققین دراین مبحث توافق نظر حاصل نگشته ومعانی این علامات به خوبی آشکار نیست، ولی مفهوم بعضی از انها کاملاً واضح وروشن است. بدون شک این تصاویر تحت تأثیر عقاید مذهبی وروایات وباورها قرار گرفته است همچنین شغل وصنعت مدفونین نیز در انتخاب نوع تصاویر دخالت کلی داشته است.

دراینجا به اختصار به بررسی مفهوم کلی برخی از این نقوش می پردازیم:

1- گل بوته ها

ازگذشته های دور درحجاری ها به گل وگیاه اهمیت زیادی داده می شد به قول زکی حسن شاید آنان که فکرحجاری این نقوش را شروع کرده اند، پرکردن فضاهای خالی آنرا منظور نظر داشته ویا اهمیت دادن به گل وگیاه ودرخت فقط از جنبه زیبایی شناسی بدون انگیزه مذهبی مورد توجهشان بوده است. اما بعد که مذهب با زندگی مردم درآمیخت این هنر نیز بر اساس آن شکل گرفت وتسری یافت .

گاه درطراحی این نقوش برروی سنگ قبرها، انتخاب اجزای طبیعی مانند شاخه ها، برگ ها و گل ها مورد توجه عینی نبوده وبرهر یک از شاخه ها ، گل های متعدد و مختلفی پیوند خورده که در طبیعت نمونه آن وجود ندارد. اما گاه شاخه های گیاهی با برگ های کوچک وگل های ریز تزئین می شده بدین ترتیب برزیبایی وپرکاری آن افزوده می گردید.

گل وبوته در پهنه وسیع شعر وادب وهنر سرشار از توصیف مظاهر زیبایی است. گل مبین احساسات لطیف هنرمندانه ومظهری از زیبایی طبیعت وتوصیفی عارفانه ومحسوس ازجمال قدرت خداوندی بر ادامه حیات وتولدی دیگر است که محتوا ومفهوم آن کمال مطلوب را عینیت می بخشد وروح آدمی را که گاه وبی گاه گرفتار مسائل نا زیباست به مطلق جهان هستی می برد. ازسوی دیگرارزش های حیات را درسایه گلبرگ های زیبای خود نمایان می سازد وهنرمند برهمین اساس آثا هنری خود را به ارزش های زندگی والهی یوند می دهد.

ازطرف دیگر ازآنجا که گل وگیاه وسرسبزی وطراوت اشجار، غم هارا اززندگی یکنواخت زایل کرده وبهجت وسرور در دل ها ایجاد می کند، لذا نشانگر آمال وارزوی بازماندگان مبنی برتنعم وسرورمتوفی درباغ فردوس وبهشت جاودانی نیز می باشد.

2- گلدان

نقش گلدان برروی سنگ قبرها را می توان سنبل آرامگاه وجایگاه اصلی دانست وگل وبوته در آنرا نقش در گذشتگانی دانست که به سوی الله رجعت کرده ودر گلدان ابدی جای گرفته اند وزمزمه حیات مجدد را ترسیم می کند. به عبارت دیگر گلدان سمبل امید به زندگی دوباره در عالم آخرت است.

3- پرنده

نقش پرنده نیز ز ادبیات وهنر ایران فوق العاده مورد توجه بوده وبه همین جهت برروی سفال ، پارچه ،قلمکار، قلمزنی، جلد کتاب ها وحتی روی سنگ قبرها نیز جایگاه ویژه ای داشته است.

نقش پرنده ها، بلبل، قناری، کبوتر، هدهد و... نشانه بسیار ارزنده ای است از پدیده طبیعی پرواز واوج گرفتن.در فلسفه و عرفان نیز نقش پرنده نشان از عروج روح انسانی، و تعالی و پرواز بسوی لایتناهی است . پرنده سمبل آزادی و رهایی روح از بند تن و عالم خاکی است.

برعکس تصاویر گل و گیاه که ساختار آن بر اساس تخیلات در قالب های گوناگون هنری استوار است. نقش پرنده بر روی سنگ قبرها دقیقاً شبیه طبیعت است و هماره در قسمت های حساس طرح بر روی شاخسار و یا گل قرار می گیرد.

 

4- آهو

وجود نقش آهو بر پاره ای از سنگ قبور چه به صورت ایستاده و چه در حال دویدن همواره مظهر سرعت و دوندگی است. هنرمندان در توجیه بهره گیری از این تصاویر بر روی این سنگ قبر ها، کنایه از گذر سریع و برق آسای عمر انسان می دانند.

5- نقوش اسلیمی و ختائی

یکی از مهمترین نقوش تزئینی سنگ قبر های تخت فولاد، انواع طرح های ساده و پیچیده هندسی بود که اساس ان را یک دایره اصلی و چند دایره فرعی تشکیل می داد. از دایره ها و نیم دایره ها انواع خطوط اسلیمی و ختایی و گل های چند پر ترسیم می شد. دایره و نیم دایره های پیوسته که برروی بعضی از قبورعلمای بزرگ در تخت فولاد دیده می شود دارای معانی خاص عرفانی است.

دایره تنها خطی است که آغاز و انتهای آن مشخص نیست همان گونه که در داخل خود اشکال منظم هندسی را نیز جای می دهد به همان گونه جهان نیز در شکلی دایره گون در عین نظم و گستردگی نهایت یافته و این تعریف مؤمنین را به خدا نزدیک می کند. طرح های اسلیمی و ختایی که از دایره ها و نیم دایره ها نشأت گرفته نشان کوشش هنرمند برای بیان نهایت حرمت به علما است . شاید تحریم و یا احتیاط علما در مورد استفاده از نقوش باعث استفاده از خطوط هندسی و یا اسلیمی و ختایی بر روی سنگ قبور گردیده است.

6- نقوش و خطوط ساده

استفاده از خطوط ساده یا به صورت ترنج با حاشیه ای ظریف که سطورش متن سنگ قبرهارا محصور کرده است هرچند ممکن است دارای مفاهیم خاصی نباشد لیکن نقش تفکیک خطوط را معنا می بخشد .هنرمند اصفهانی با استفاده از این خطوط تمام سطح سنگ را با تزئینات ساده پرنموده و هیچ جای سنگ را خالی از طرح و تزئینات باقی نگذارده است . در تعداد زیادی از سنگ قبور اشعار و متن سنگ قبرها به وسیله ترنج های ظریفی محصور شده است.

7- فرشته

نقش فرشته که بر روی تعداد معدودی از سنگ قبر های تخت فولاد به چشم می خورد نیز مظهر روح و زندگی جاویدان و دنیای ماوراءالطبیعه که موعود و معاد انسانی است می باشد. نقش فرشته برسنگ بیگم سلطان مزار زوجه آقا میرزا عبدالرحیم شیخ الاسلام و بر روی بسیاری از سنگ قبرهای تکیه میرفندرسکی دیده می شود.

8- نقوش دیگر

هرچند سنگ قبور مشاهیر اصفهان در تخت فولاد مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته و سایر سنگ قبر ها جزو برنامه نبوده است، اما نقوشی که بر روی بیشتر سنگ قبرها حک شده و جلب توجه می کند نشانگر حالات معنوی متوفی است ، مثلاً کشکول که نشان از مشرب صوففیه دارد و مهر و تسبیح که بیانگر تقوی و ایمان متوفی است.

پاره ای از نقوش نیز حکایت از شغل و صنعت مدفونین دارد و از اهمییت زیادی برخوردار است. این نقوش عبارتنداز: شانه،قیچی،قنداق تفنگ، نخ و سوزن و قیچی، اره و چکش، قلم و چکش و...

 

منبع :سایت تخت پولاد

‌‌گزارشى از مراسم بزرگداشت آیت‌الله‌ میرمحمد صادق خاتون‌آبادى

‌‌گزارشى از مراسم بزرگداشت آیت‌الله‌ میرمحمد صادق خاتون‌آبادى
 

 

مراسم پرتو صادق در بزرگداشت علامه حاج میرمحمد صادق مدرس خاتون آبادى فقیه و مجتهد اصولى متوفى به سال 1348 هـ .ق و جدّ مادرى شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتى در شامگاه پنج شنبه 2 خـرداد ماه  به همت مجموعه فرهنگى مذهبى تخت‌فولاد و شهردارى اصفهان در محل آرامگاه این فقیه و عالم ربانى در تکیه سیدالعراقین برگزار شد.

این مراسم که با حضور نمایندگان اصفهان در مجلس شوراى اسلامى، اعضاء شوراى اسلامى شهر و همچنین مدیران شهر ، اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه و علماء و خانواده و اعقاب و احفاد آن عالم ربانى، با تلاوت آیاتى از قرآن مجید آغاز شد.

پـس از آن مـهـنـدس حمیدى اصفهانى مدیر مجموعه تاریخی فرهنگى و مذهبی تخت فولاد ضمن خیرمقدم به حاضران و شرکت کنندگان گزارش مختصرى از فعالیت هاى مجموعه تخت فولاد در احیاء یاد و نام مفاخر  بزرگان مدفون ارائه دادند پس از آن دکتر اصغر منتظرالقائم عضو هیئت علمى گروه تاریخ دانشگاه اصـفـهان و مدیر دانشنامه تخت فولاد و مشاور اسـتـاندار در امور اجتماعى و فرهنگى استاندار گـزارشـى از فـعالیت هاى فرهنگى که در قالب طرح‌هاى پژوهشى و برپایى سمینارها در بزرگداشت مقام مشاهیر و علما ارائه دارند. ‌ ‌ وى با اشاره به جایگاه اصفهان در حوزه فرهنگ و هنر اسلامى و نقش رجال و بزرگان و مفاخر این شهر که رکن اصلى این تلالو و درخـشندگى در ادوار مختلف بودند، تجلیل و بزرگداشت از مقام علمى و اخلافى این بزرگان را فریضه اى بر اهل علم و ادب و فـرهـنـگ دانـسـته و هدف از بـرپـایـى سمینار پرتوصادق را علاوه بر تجلیل از مقام علمى ایـن عالم ربانى، بیان جایگاه واقعى شهر اصفهان و بزرگان آن در اعتلا و شکوفایى فرهنگ و  تـمـدن ایـران اسـلامـى عنوان کردند.

 

 

 

دکتر اژه‌اى :عالمى باریک بین، عارى از تصنع و تدلیس ،‌با احتیاط و بى ریا

در ادامه حجت الاسلام والمسلمین دکتر جواد اژه‌اى نماینده ولى فقیه در اتحادیه انجمن‌هاى اسلامى دانشجویان اروپا و رییس سازمان پرورش استعدادهاى درخشان  و نواده دخترى مرحوم علامه خـاتون آبادى در بیان ابعاد شخصیت این فقیه عالیقدر به ایراد سخن پرداخت . ‌ ‌

وى در اشاره به جایگاه اصفهان در نشر علوم و معارف دینى و همچنین ارزش تخت فولاد به واسطه دفن تعداد بیشمارى از این بزرگان گفت:  وجود دانشمندان مدفون در تخت فولاد بیانگر این است که اصفهان شهر علم و شهر مراجع بوده است و به علت کثرت علماء و مراجع، در بعضى دوره‌ها هر محله‌اى براى خود عالمى مرجع داشته که این روند در دوره صفویه رونق خاصى داشته که با حمله افغان‌ها ساختار علمى و مذهبى شهر اصفهان به هم مى‌ریزد و یک رکودى را تا زمان فتحعلى شاه قاجار دارد که در این زمان حیات علمى و فکرى عصر صفوى به نوعى احیاء مى گردد و همچنین حوزه علمى اصفهان با همان تنوع سلیقه که در عصر صفوى در آن بوده مجدداً شکل مى‌گیرد و به گونه اى که بزرگانى همچون مرحوم آیت الله بروجردى خوشه چینى آغازین خود را از محضر علما و بزرگان حوزه اصفهان مى نمایند.‌ ‌وى در ادامه و در بیان دوره زمانى حیات ایشان  درخصوص وفات مرحوم خاتون آبادى گفت: اگر چه برخى منابع فوت ایشان را کـسـالـت عـنوان کرده اند ولى شبهه قطعى در اینجاست که پس از بازگشت علما از قم در جریان اعتراض به اقدامات رضاخانى، اکثر آن ها در فاصله زمانى کمى درگذشتند و با توجه به شیوه‌هایى که رضا خان در از بین بردن مخالفان خود داشتند از جمله مسموم نمودن افراد و تزریق نمودن آمپول هوا در زنـدان به مخالفان، ایشان هم احتمالاً دچار مسمومیت و بیمارى ناشى از آن شده‌اند .

چرا که مرحوم خاتون آبادى در امر تغذیه مراقب احوال خود بودند و وفات در سن 62 سالگى براى ایشـان بـا آن احتیـاط هـا و مسائلى که رعایت مى‌نمودند به صورت عادى قابل قبول نمى باشد . ‌

‌دکتر اژه‌اى در ادامه به بیان جایگاه علمى و اخلاقى مرحوم خاتون آبادى پرداخته و در عظمت مرتبه علمى ایشان گفت: مرحوم خاتون آبادى در جریان مهاجرت به ایران از نجف که در صـــورت مـــانـــدن بــه مــرجـعـیّــت مـى‌رسیـدنـد، فـرموده اند  احساس کردم علم مـرجـعـیـت به شانه‌ام سـنـگین است و آیت الله سیدمحمد نجف آبادى در همین خصوص گفته است: اگـــر ایــشـــان در نــجــف مى‌ماندند نوبت مرجعیت به دیـگـرى نمى‌رسید. ایشان تـدریـس را واجـب عـیـنى مى‌دانستند و حتى محرم و صفر که حوزه‌هاى علمیه، درس را تعطیل مى‌کنند ایشان درس را  تعطیل نمى‌نمودند. بنابر این مطالعات و شنیده ها مرحوم خاتون آبادى عالمى باریک بین، عارى از تصنع، عارى از تدلیس، ‌با احتیاط و  بى ریا، با دقت و روشنفکرانه بوده اند و توجه به تحصیل دخترانشان نشانه روشن فکرى ایشان مى باشد. ‌ ‌

تدریس ایشان چنان توأم با اخلاق و ادب بود که مرحوم آیت الله پسندیده نقل کرده اند: هنگام تدریس نمى‌گفتند: فهمیدید یا نه بلکه مى گفتند: ‌خوب درس دادم؟ اگر خوب نبود بگویید تا دوباره بگویم . دکتر اژه اى در پایان ضمن اشاره به شاگردان مرحوم خاتون آبادى که همه از اعاظم علما و بزرگان علمى بوده اند گفت: ایشان در غربت رضاخانى غریبانه جان باخت و اگر در آن روز مقام و جایگاه ایشان دیده نمى شد، به برکت مقامات عالى علمى و اخلاقى که دارا بودند امروز چنین مجلسى در بزرگداشت و احیاء‌یاد و نامشان برگزار گردیده است.

 

 

 

دکتر علیرضا بهشتى:ایشان در فقه و اصول اهل تتبع وسیع بود

دکتر سیدعلیرضا بهشتى نواده دخترى مرحوم خاتون‌آبادى و فرزند شهید بهشتى در سخنان خود که به بیان شباهت‌هاى مرحوم خاتون‌آبادى و شهید بـهـشـتـى تـوجـه داشـت گفت: امروز در مقابل انسان‌هاى بزرگ و خودساخته‌اى قرار داریم که با وجـود گذشت سالیان طولانى از درگذشت آنها درس‌هــاى فـراوانـى از زنـدگـى آنـهـا، افـکـار و اندیشه‌هایشان براى ما مانده است که مرحوم علامه خاتون‌آبادى و شهید بهشتى از جمله این انسان‌ها مى‌باشند. ‌ ‌دکتر بهشتى گفت: با مطالعه مکتوبات و توجه به شنیده‌ها در خصوص مرحوم خاتون‌آبادى شگفت‌زده از مشابهت‌هایى که به لحاظ خصال روحى و ابعاد روحى میان ایشان با شهید بهشتى شدم و جالب توجه است که با فاصله یک نسل این مقدار  شباهت در گفتار و رفتارشان مى‌توان یافت. ‌ ‌

آنچه که از آثار برمى‌آید مرحوم خاتون‌آبادى در مسایل فقهى و اصولى اهل تتبع وسیع بوده است و تمایل به مطالعه آرا و عقاید گوناگون داشتند که به نوعى وسواس علمى هم منجر مى‌شد چرا که هرچه محقق اقوال مختلف‌ترى و آرا گوناگون‌ترى را ببیند دیرتر و سخت‌تر مى‌تواند آراء خود را بیان کند که هـمین مساله نوعى انصاف علمى را هم به بار مى‌آورد. ‌ ‌مرحوم خاتون‌آبادى حلقه درسى داشته که همه از فقها و مجتهدان و صاحب‌نظران اصفهان بودند و شیوه اداره این حلقه جالب است.

بحثى طرح مى‌شد و تا جلسه بعد فضلا و... برعهده داشتند که بر علیه راى ایشان هر آنچه را مى‌توانند جمع‌آورى نمایند و به ایشان ارائه کنند تا مرحوم خاتون‌آبادى پاسخ دهند. و در زمانى  که شیوه‌هاى عقلانیت انتقادى فلسفه غرب رایج شد، نگاه و توجه شهید بهشتى به این موضوع قابل توجه است و این نه این که این عین آن است یا همان است اما شباهت‌ها بسیار است.

 

‌ ‌

 

دکتر محمدرضا بهشتى: در چهره امام حالت مجذوبیت نسبت به این عالم  بود

 دکتر سید محمدرضا بهشتى فرزند دیگر شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتى و نواده دخترى مرحوم علامـه خاتون آبادى در بخشى از سخنان خود درخصوص توجه امام راحل به مقام مرحوم خاتون آبادى گفت: ‌ ‌در دیدارهایى که پس از واقعه هفتم تیر با مرحوم امام داشتم بعد از بیان مطالب بلافاصله حضرت امام یاد مرحوم حاج میرمحمدصادق خاتون آبادى مى‌افتادند و ذهن ایشان به خاطرات مرحوم حاج میرمحمدصادق معطوف مى شد و در چهره امام یک حالت مجذوبیت نسبت به این عالم جلیل القدر و وارسته و زاهد عارف مشاهده مى‌شد و لحن ایـشان تغییر مى‌یافت. ‌امام مى‌فرمودند: مرحوم خاتون آبادى در نجف از فحول علما و در ردیف مرحوم آقا ضیاء عراقى و  مرحوم کمپانى بودند. ‌ ‌

دکتر بهشتى از دیگر ویژگى هاى خاتون آبادى امتناع ایشان از تبدیل شدن به یک چهره محورى خاص علمى با تمام توانمندى‌هاى علمى که دارا بودند  را عنوان نموده که نه یک بار که دو بار، یک بار  از نجف و دیگر بار از قم مهاجرت  مى کنند . 

و این نه به معناى عزلت گزینى ایشان مى باشد که مرحوم خاتون آبادى در ارائه علم و درس خود حوزه درسى قوى در اصفهان داشتند و شاگردان قابل ملاحظه اى در درس ایشان شرکت مى کردند و در مسائل و مشکلات اجتماعى همراه و همگام مردم بوده‌اند. ‌

 

 ‌

 

آیت الله  فاطمى نیا: مرحوم امام (ره)اسم مرحوم خاتون آبادى را با تجلیل مى آوردند‌

در ادامه برنامه آیت الله فاطمى‌نیا به ایراد سخن پرداخت. وى با تشکر از برگزارکنندگان این مراسم به فضائل مرحوم علامه خاتون آبادى اشاره نموده و گفت: مرحوم امام  رحمت الله علیه  اسم مرحوم خاتون آبادى را با تجلیل و تعظیم مى‌آوردند . ‌ ‌

وى با اشاره به مقدمه کشف الظنون اثر حاجى خلیفه که فهرست کتب اهل سنت مى باشد و در آن اینگونه بیان شده :‌ »روحانیون و علما و دانشمندان بر دو قسم اند: یک دسته هستند که صاحب فکر و اندیشه اند و زحمت مى کشند و از این و آن چیزى مى گیرند و مى‌فهمند و بیان مى کنند اما از خود چیزى ندارند. ‌ ‌دسته دوم منبع علم اند و مردم از این‌ها فیض مى‌گیرند«.  ‌که در مثال قسم دوم از خواجه نصیرالدین طوسى یاد مى کند و علامه خاتون آبادى از قسم دوم بوده اند و منبع به شمار مى رفتند و حرف براى گفتن داشتند.  ایشان در ادامه با اشاره به جایگاه زیارتى مزار تخت فولاد آن را گنجى بى مانند در کل دنیا نامیدند که اولیاء و بزرگان در آن مدفون اند . ‌ ‌

آیت الله فاطمى‌نیا در ادامه صحبت‌هاى خود درخصوص فضیلت و فایده زیارت قبور بزرگان و اولیاء، ضمن اشاره به این مطلب که تفکر وهابیت درخصوص امر تدفین و زیارت قبور نشأت گرفته از بى سوادى و ناآگاهى و جهل آنان مى‌باشند، از تمهیدالقواعد ابن ترکه اصفهانى مطلبى را بیان داشتند که فخر رازى هم به آن پرداخته است و آن اینکه  «نفوس قویه پس از مفارقت از ابدان نیکان آثارى که از آن ها صادر مى‌شد تعطیل نمى‌شود بلکه بیشتر مى‌شود»‌ و بدن خاکى را در این جمله  مانعى و مزاحمى براى روح مى‌داند که روح  در آخرت رها از جسم خاکى و در آن نشئه مزاحمت‌ها کنار مى رود و توسل به ارواح این بزگان در آرامش روح و روان تأثیر فراوانى دارد و از جمله این بزرگان علامه خاتون آبادى که از روح بلندى برخوردار بودند و همانگونه که در زمان حیات منبع  فیض و برکت بوده‌اند زیارت مزارشان نیز فیوضات فراوان براى زائران خواهد داشت .

 

 منبع :سایت تخت پولاد

مناره های آب انبار کازرونی

در تخت فولاد اصفهان در مجاورت تکیه کازرونی ، آب انبار کازرونی قرار دارد .

ساختمان آب انبار یک بنای هشت ضلعی است . که در سمت شمال شرقی آن پلکانی قرار دارد .

بر بالای بنای این آب انبار چهار مناره باریک زیبا قرار دارد که در حدود نزدیک به 4 متر از سطح بام ارتفاع دارند .

این مناره ها در اصل بادگیر هستند و وظیفه تصفیه و خنک کردن فضای داخلی آب انبار را بر عهده دارند .

 

بدنه هر یک از این مناره ها شامل چهار قسمت است :

  قسمت اول بدنه مناره شامل تزئینات کاشی کاری فیروزه ای و مشکی بصورت زیگزال بر روی زمینه آجری .

  قسمت دوم بادگیرها شامل پنجره های خنک کننده است که بصورت آجر کاری تزئین شده است .

  قسمت سوم گلویی مناره شامل کتیبه ای کاشی کاری فیروزه ای با خطوط کاشی کاری زرد رنگ .

  قسمت چهارم سر مناره بصورت گنبدی شکل با کاشی کاری فیروزه ای و نقوش اسلیمی .

 

مسیر دسترسی :

1 ) خیابان فیض – بعد از کاروانسرا – انتهای محور سنگ فرش کازرونی

2 ) خیابان سعادت آباد – کوچه جنب بقعه بابا رکن الدین – تکیه کازرونی

3 ) خیابان مصلی – کوچه شهید شاطرگلی – بعد از باغ طوبی – انتهای مسیر سمت چپ – تکیه کازرونی

 

                      اصفهان - مناره آب انبار کازرونی

          اصفهان - مناره آب انبار کازرونی

منبع :نقش جهان

مادی ها ، تکایا و بناهای از بین رفته تخت فولاد

* تکایا و بقعه های از بین رفته قدیمی :

1- تکیه سید ابوالقاسم خواجویی (سادات خواجویی) :

در سمت شرق خیابان فیض نرسیده به تکیه فاضل سراب قرار داشته و سردر آن تا سالها قبل باقی بوده است .

در وسط بقعه قبری آجری بدون سنگ و در اطراف قبور زیادی از سادات و غیره بوده است .

قسمتی از آن در حال حاضر در گوشه شمال شرقی چهارراه و در کنار سازمان تعاون استان قرار دارد و به فضای سبز تبدیل شده است .

 

2- صومعه ملا محمد لاری :  در سمت راست بابا رکن الدین قرار داشته است .

در سفرنامه شاردن آمده که وی در زمان شاه صفی به اتهام سحر و جادو کشته شده است .

 

3- تکیه بابا بیات : وی از عرفا و صوفیان قرن هشتم بوده است .

4- تکیه و خانقاه بابا لکات : از عرفا و صوفیان قرن هشتم بوده و مرشد و مراد بابا رکن الدین بوده است .

این تکیه و خانقاه نزدیک بابا رکن الدین بوده و بانی آن خود بابا لکات بوده است . شاردن می نویسد که صوفیان اجتماعات خود را در آنجا تشکیل می داده اند .

 

5- بقعه سکاکی : در انتهای ضلع شمالی لسان الارض در اول زمینهای مزروعی کوله پارچه قرار داشته .

برخی او را « سراج الدین ابویعقوب یوسف بن ابوبکر بن محمد بن علی خوارزمی » (مولف مفتاح العلوم) متوفی 626 یا 627 می دانند . اما مرحوم مصلح الدین مهدوی قبر مولف مفتاح العلوم را در خوارزم می داند و این بقعه را به « علی المشهور سکاکی » نسبت می دهد .

بقعه ای دوازده ترک داشته اما کوچکتر از بابا رکن الدین . در بهار 1334 بر اثر سیل قسمتی از بقعه و اطرافش خراب می شود و بعد از گرانی سال 1336 در اثر عدم مراقبت همراه با دروازه دهکده کوله پارچه رو به خرابی رفته و مردم نادان با آجرهای آن دیوار قلعه را استوار می کنند .

با اینکه باقی ماندن بقعه پس از صفویه دلیل بر شیعه بودن صاحب آن است لکن در سالهای دهه چهل مالک ده به جرم سنی بودن آنرا کاملا ویران کرده و کل قبرستان را به مردم می فروشد .

 

6- غسالخانه تخت فولاد : غسالخانه در محل کنونی مرکز مخابرات قرار داشته که پس از ممنوعیت دفن ، آنرا تخریب کردند .(1363 ش)

7- تکیه شیخ زین الدین : شمال مادی آب 250 ما بین تکیه میر و غسالخانه در ضلع شمالی کوچه قرار داشته و تا حدود 48 سال پیش سنگهای قبور در آن مشخص بوده است . امروزه این محدوده به منازل مسکونی تبدیل شده است . قبر مشتاق اصفهانی در آن قرار داشته است .

8- بقعه سادات کتابی : در سمت شمال غربی میرزا رفیعا بقعه ای آجری بوده که در موقع احداث فرودگاه تخریب شده است .

 

9- تکیه درویش صادق : از تکایای عهد صفوی بوده در قبرستان بابا رکن الدین ، که « مرتضی قلی خان » حاکم بندر عباس وقتی در اصفهان بود آنرا بنا کرد .

10- گنبد لالا : « رضی الدین علی لالا غزنوی » شاعر عارف مشهور متوفی 643 ق

11- بقعه محمد بیک : « محمد علی بیک » ناظر و پیشکار کُل دربار شاه عباس بوده است . قبر وی در مقابل تکیه میر در فضای تکیه درویش عبدالمجید واقع بوده است .

12- تکیه خرابه : در کنار میرزا رفیعا و سمت شرق آن بوده و امروزه حتی آثار قبور آن نیز وجود ندارد .

13- تکیه و خانقاه میر معز صوفی : ظاهرا نزدیک به بابا لکات بوده و دارای مهمانسرای بزرگ ، آب انبار ، استخر و یک باغ بوده که همگی وقف بوده است .(سفرنامه شاردن )

بنابر گفته « نصر آبادی » ، میر معز تولیت موقوفات مزار بابا رکن الدین و بابا بیات را داشته و حاصل عایدات را صرف مریدان و دراویش که در آن مزار عبادت می کردند ، می نموده است .

 

14- تکیه بابا یحیی : از عرفای قرن هشتم ، جنب تکیه بابا رکن الدین بوده است .

15- تکیه محمد زکی : در پشت خانه های مسکونی در سمت غرب کوچه مقابل غسالخانه نزدیک تکیه خاتون آبادی بوده ، سالها پیش این فضا تسطیح و درختکاری شد اما یک قبر باقی ماند که معروف به ملا محمد زکی بود ولی اکنون از آن خبری نیست .

16- مقبره الله وردی خان : محل آن معلوم نیست و فقط در سفرنامه شاردن از آن یاد شده است .

17- تکیه فاضل اردستانی : از آثار دوره صفویه بوده و غرب خیابان شاه عباس (فیض) جنوب کوچه واله محل لت آب 250 قرار داشته است .

18 – تکیه گزی : تکیه ای خصوصی بوده که در شمال غسالخانه قرار داشته و به گفته مسئولان هنوز هم آثار آن باقی است .

پشت مخابرات فیض در کنار خیابان شیخ مفید که یک چاه آب و موتور خانه در محدوده آن قرار دارد .

( اینجانب موتور خانه را سال قبل دیده ام اما در مشاهدات اخیر هنوز آنرا ندیده ام ، یا از بین رفته و یا من دقت کافی نداشته ام )

 

* بناها و تکایای خراب شده در دهه 60 :

1- تکیه نواب                                             2- بقعه ابراهیم راه نجات در تکیه بابا رکن الدین

3- تکیه بدیعی از تجار محترم اصفهان               4- تکیه میرزا حسنعلی خان

5- تکیه حاج اسماعیل خیری                         6- تکیه مومنی

7- تکیه رضا ارواحی                                    8- تکیه حاج سید جواد کسایی

9-  تکیه حاج محمد علی شرف                      10- تکیه معتمد الدوله شاهزاده قاجار

11- تکیه ملا باشی                                    12- تکیه همایون فرزند ظل السلطان

13- مقبره سادات رضوی : در مسیر تکیه کلباسی به تکیه ملک رو به قبله دست چپ قرار داشته .

در وسط خانه های مسکونی قرار گرفته و به مرور از بین رفته است . ( سید زین العابدین رضوی خوانساری 1307 ق )

14- بقعه ملا محمد خوانساری : در جنوب غربی تکیه ملا اسماعیل خواجویی در مجاورت دیوار خیابان فیض قرار داشته .                                              

* تکیه هایی که وجود دارد اما بناهای موجود در آن خراب شده :

1- تکیه زرتشتی ها                                    2- تکیه ایزد خواستی

3- تکیه امام جمعه                                                 4- تکیه صدری ها

5- تکیه زند کرمانی                                     6- تکیه صیرفیان

7- تکیه اژه ای ها                                       8- تکیه سید رضی

9- تکیه فیض                                             10- تکیه اشراقی

11- تکیه های داخل گلستان شهدا

 

* مادی های تخت فولاد :

1- نهر آب 250 : این نهر رشته ای از مادی معروف شایج بوده که از حوالی کوه دنبه در درچه پیاز جدا شده و پس از گذشت از دستگرد و فرح آباد و مارنان و سیچان به تخت فولاد می رسیده است .

چون 250 سهم از هزار سهم این مادی مربوط به تخت فولاد بوده به آن آب 250 گفته می شده است .

این نهر پس از عبور از تکیه میر و غسالخانه و باغ واله و مسجد رکن الملک به قریه کوله پارچه می رسیده است .

2- مادی جوی سیاه : این مادی در حوالی آب نیل از رودخانه منشعب شده و از بالای هزار جریب عبور کرده و در حوالی کوله پارچه به رودخانه می ریخته است .

توسط ظل السلطان تخریب شده و فقط قسمت مختصری از آن باقی ماند که با مادی « نایج » ( که به هزار جریب و اوایل تخت فولاد منتهی می شد ) باغات و مزارع تخت فولاد را هم مشروب می کرد .

 

* آب انبار های از بین رفته :

1- آب انبار بابا رکن الدین : در 200 متری جنوب بابا رکن الدین و 100 متری شرق مادر شاهزاده قرار داشته و از مادی نایج تامین می شده است . این بنا از دوره صفوی بوده و در هنگام توسعه فرودگاه خراب شد .

 

2- آب انبار تکیه شهشهانی : قدیمی ترین آب انبار تخت فولاد بوده که عمق بسیاری داشته است .

در اصل چاهی عمیق بوده که چندین پله داشته (شبیه چاه خانه های یهودیان ) یکی از پله ها به تکیه شهشهانی و یکی دیگر هم به محور واله راه داشته است .

 

3- آب انبار تکیه چهارسوقی : در جنوب شرقی تکیه بوده و احتمالا از جوی سیاه تامین می شده است .

 

4- آب انبار تکیه آقا مجلس : در جنوب در ورودی تکیه به فاصله 20 متری قرار داشته و از این رو برخی آنرا آب انبار تکیه ریزی هم گفته اند .

مصلح الدین مهدوی قدمت آنرا به قرن دهم میداند که توسط آقا مجلس مرمت شده ، اما استاد همایی ساخت آنرا به مرحوم کازرونی نسبت می دهد .

از نهر جوی سیاه تامین می شده و در هنگام احداث خیابان سعادت آباد از بین رفته است .

 

5- آب انبار سمائیان : احداث 1360 ق ، بانی آن حاج ملا حسین بزاز معروف به سمائیان از تجار متدین اصفهان بوده که قبرش در سمت غربی آب انبار بوده است . احتمالا از نهر جوی سیاه تامین می شده است .

محل آن در مسیر تکیه کلباسی به تکیه ملک ذکر شده است .

(در حفاری های محدوده قطعه جدید شهدای مفقود الاثر در گلستان شهدا گنبد آن از زیر خاک بیرون آمد که دوباره روی آنرا پوشاندند )

 

------------------------

بر گرفته از

 کتاب : یادمان تخت فولاد – سازمان میراث فرهنگی

کتاب : دانشمندان و بزرگان اصفهان – مجموعه تخت فولاد

 

منبع :نقش جهان

تصاویری از اصفهان


 طالبی محصول اصفهانه



پارک صفه


 


 پارک ناژوان کناره زاینده رود


پل مارنان یکی از قدیمی ترین پل های اصفهان


از بالای پل مارنان


 


کناره ی زاینده رود توبوستان ملت(پارک فرح)


 

از وبلاگ کلبه آبی من

یغماى جندقى

یغماى جندقى:

اگرچه اهل ادب، یغماى جندقى را با غزل ناب و ماندگار «نگاه کن که نریزددهى چو باده به دستم» مى‏شناسند اما باید گفت میرزا رحیم یغماى جندقى شاعرتضادها نیز محسوب مى‏شود. وى که زاده خور و بیابانک به سال 1196 ه.ق‏مى‏باشد شاعرى است خوش‏مشرب و بذله‏گوى و علاوه بر غزلیات شیرین داراى‏هزلیات شنیدنى است اما آنچه یغما را معروف کرده است مراثى جانسوز اوست.مرثیه ماندگار یغما که در قالب مستزاد سروده است در روانى و تأثیر کم‏نظیر است.

مى‏رسد خشک‏لب از شط فرات اکبر من،
نوجوان اکبر من
سیلانى بکن اى چشمه چشم تر من،
نوجوان اکبر من
کسوت عمر تو تا این خم فیروز نمون،
لعلى آورده برون
گیتى از نیل عزا ساخت سیه معجر من،
نوجوان اکبر من
تا ابد داغ تو اى زاده آزاده‏نهاد،
نتوان برد ز یاد
از ازل کاش نمى‏زاد مرا مادر من،
نوجوان اکبر من

یغما با روحانى و مجتهد و دانشمند معروف زمان خود، حاج ملا احمد نراقى‏مجالست داشت. گویند روزى حاج ملا احمد این رباعى را براى یغما خواند که:

عاشق ار بر رخ معشوق نگاهى بکند
نه چنان است گمانم که گناهى بکند
ما به عاشق نه همین رخصت دیدار دهیم
بوسه را نیز دهیم اذن که گاهى بکند(226)

و یغماى جندقىِ حاضرجواب و خوش‏مشرب به جاى اظهارنظر ادبى تنهاگفت: «کاش فتواى سوم را هم مى‏فرمودید.»!

نگاه کن که نریزد دهى چو باده به دستم
فداى چشم تو ساقى به هوش باش که مستم(227)
کنم مصالحه یکسر به صالحان مى کوثر
به شرط آنکه نگیرند این پیاله ز دستم
ز سنگ حادثه تا ساغرم درست بماند
به وجه خیر و تصدق هزار توبه شکستم
چنین که سجده برم بى‏حفاظ پیش جمالت
به عالمى شده روشن که آفتاب‏پرستم
کمند زلف بتى گردنم ببست به مویى
چنان کشید که زنجیر صد علاقه گسستم
نه شیخ مى‏دهدم توبه و نه پیر مغان مى
ز بس که توبه نمودم ز بس که توبه شکستم(228)
ز گریه آخرم این شد نتیجه در پى زلفش
که در میان دو دریاى خون فتاده نشستم
ز قامتش چو گرفتم قیاس روز قیامت
نشست و گفت: قیامت به قامتى است که هستم
حرام گشت به یغما بهشت روى تو روزى
که دل به گندم آدم‏فریب خال تو بستم


بهار، ار باده در ساغر نمى‏کردم چه مى‏کردم
ز ساغر گر دماغى تر نمى‏کردم چه مى‏کردم
هوا تر، مى‏به ساغر، من ملول از فکر هوشیارى
اگر اندیشه دیگر نمى‏کردم چه مى‏کردم
عرض دیدم به‏جز مى هرچه زآن بوى نشاط آمد
قناعت گر بدین جوهر نمى‏کردم چه مى‏کردم
چرا گویند در خم خرقه صوفى فرو کردى
به زهد آلوده بودم گر نمى‏کردم چه مى‏کردم
ملامت مى‏کنندم کز چه برگشتى ز مژگانش
هزیمت گر ز یک لشکر نمى‏کردم چه مى‏کردم
مرا چون خاتم سلطانى ملک جنون دادند
اگر ترک کله افسر نمى‏کردم چه مى‏کردم
به اشک ار کیفر گیتى نمى‏دادم چه مى‏دادم
به آه ار چاره اختر نمى‏کردم چه مى‏کردم
ز شیخ شهر جان بردم به تزویر مسلمانى
مدارا گر به این کافر نمى‏کردم چه مى‏کردم
گشود آنچ از حرم بایست از دیر مغان یغما
رخ امید بر این در نمى‏کردم چه مى‏کردم

شعر ی زیبا - پلی زیبا

 

 

 

500

 

ای باد مشک ریز چو امواج زنده رود......از من به سرزمین سپاهان رسان درود

آنجا که شا هکار هنر ها و ذوق ها ......پیوند خورده اند به هم همچو تار و پود

آن سرزمین که همچو بهشت از هوای آن...... ریزد صفا و خرمی و نغمه و سرود

مدارس دوره صفویه

 

مدارس دوره صفویه

مدرسه ملا عبدالله

در ابتدای بازار قیصریه و در زیر چهارسوی زیبایی که در دوران صفویه چهارسوی شاه نامیده می شد مدرسه ملاعبدالله قرار دارد. این مدرسه به دستور شاه عباس اول صفوی ساخته شد و به تدریس حاج ملا عبدالله شوشتری که یکی از روحانیون برجسته آن عهد بود اختصاص یافت.

مدرسه ملاعبدالله در دو طبقه ساخته شده که در هر دو طبقه حجره های طلاب واقع شده اند. پشت بغل های بالا و پایین مدرسه با تزئینات کاشیکاری معّرق آراسته شده اند. مدرسه ملاعبدالله تاریخ ساخت مشخص ندارد،‌ اما با توجه به نحوه کاشیکاری معرق و منابع و مآخذ موجود قطعاً در زمان شاه عباس اول ساخته شده است.

در ایوان جنوبی مدرسه لوحی از سنگ پارسی نصب شده که به خط نستعلیق برجسته به تاریخ 1088 هجری قمری نوشته شده است. مفاد این کتیبه حاکی از این است که شخص نیکوکاری موقوفاتی برای مدرسه تعیین کرده است. کتیبه سر در مدرسه ملاعبدالله نیز به خط ثلث سفید بر کاشی خشت لاجوردی مورخ به سال 1218 هجری قمری است.

در این کتیبه به تعمیراتی اشاره شده است که در زمان حکمرانی محمدحسین خان صدر اصفهانی بر اصفهان در این مدرسه انجام گرفته است. مدرسه ملاعبدالله درزمان حیات ملاعبدالله از مدارس پر رونق و باشکوه اصفهان بوده که بسیاری از دانشمندان و روحانیون برجسته اصفهان از آن فارغ التحصیل شده اند. بازگشت

مدرسه جده بزرگ

در بازار بزرگ اصفهان و در نزدیکی بازار زرگرها دو مدرسه از زمان شاه عباس دوم باقی مانده که از مدارس بزرگ و باشکوه دوران صفوی است. این دو مدرسه در طول دهها سال حیات خود، دانشمندان و روحانیون برجسته ای را در خود پرورش داده اند. این دو مدرسه به جده بزرگ و جده کوچک معروف هستند.

مدرسه جده بزرگ که در دو طبقه ساخته شده در بازار اصلی اصفهان واقع است و نهر آبی از میان آن می گذرد. وجه تسمیه آن به این علت است که جده بزرگ شاه عباس آن را ساخته است. کتیبه ای که در سر در مدرسه است با خط ثلث با کاشی معرق بر زمینه کاشی لاجوردی است. تاریخ از 1058 هجری قمری و خطاط آن محمدرضا امامی است.

در این کتیبه به نام شاه عباس دوم و جده او اشاره شده است. تزئینات داخل مدرسه جده بزرگ کاشیکاری است. در ضلع شرقی صحن مدرسه لوحه کوچکی است که با خط نستعلیق مشکی تاریخ تعمیر مدرسه را به سال 1334 ذکر کرده است. بازگشت

مدرسه جده کوچک

مدرسه جده کوچک در بازار بزرگ اصفهان واقع شده است. این محل به نام (بازار قهوه کاشی ها) معروف است. همانگونه که از نام این مدرسه مشخص می شود جده کوچک شاه عباس دوم بانی آن بوده است. کتیبه بزرگی که بر یک لوح سنگ مرمر بر دیوار یکی از غرفه های شمالی مدرسه نصب شده است و با خط ثلث برجسته تاریخ 1057 هجری قمری را نشان می دهد بیانگر این مطلب است که جده شاه عباس دوم به نام (دلارام خانم) بانی ساختمان این مدرسه بوده است. عمارت مدرسه جده کوچک دو طبقه است و حجره ها مخصوص اقامت طلاب علوم دینی است.

پشت بغل های نمای اطراف سر در این ساختمان تزئینات کاشیکاری دارد. کتیبه ای که به خط ثلث سفید معرق بر زمینه کاشیکاری لاجوردی رنگ به تاریخ 1056 هجری قمری نوشته شده به نام شاه عباس دوم و پدر او شاه صفی اشاره کرده است. این کتیبه را محمدرضا امامی خوشنویس مشهور عصر صفوی نوشته است. مدرسه جده کوچک از مدارس بسیار نفیس اصفهان است که از مدرسه جده بزرگ مساحت بیشتری دارد. بازگشت

مدرسه شفیعیه

در محله دردشت اصفهان، مدرسه ای است که از آثار زمان شاه عباس دوم صفوی می باشد بانی مدرسه محمد شفیع اصفهانی است. مدرسه شفیعیه 4 ایوانی است که داخل ایوان های چهارگانه با قطاربندی های گچی تزئین شده است کتیبه سر در مدرسه شفیعیه به خط ثلث سفید معرق بر زمینه کاشی لاجوردی است که نویسنده آن محمدرضا امامی است. این کتیبه به نام بانی آن محمد شفیع اصفهانی فرزند جمال الدین محمد خوزانی، شاه عباس دوم و تاریخ 1067 هجری قمری اشاره می کند.

در مدخل ایوان بزرگ جنوبی مدرسه دو لوح سنگی است که متعلقات و موقوفات مدرسه بر آنها نوشته شده است. یکی از این دو لوح به خط نستعلیق برجسته به قلم محمدرضا امامی اصفهانی به تاریخ 1069 هجری قمری است. از آنجا که این لوح دنباله لوح قبلی است قطعاً خطاط لوح اول نیز محمدرضا امامی اصفهانی است.

مندرجات این دو لوح روستاها و دهاتی را نام می برد که بایستی درآمد آنها صرف نگهداری مدرسه شود، مدرسه شفیعیه اصفهان به دلیل وجود تزئینات قطاربندی گچی که شباهت بسیاری با قطارهای مسجدعلی دارد از بناهای قابل توجه اصفهان می باشد. بازگشت

مدرسه آقا کافور

مدرسه آقا کافور یکی دیگر از آثار دوران شاه عباس دوم می باشد که بوسیله آقاکافور یکی از خواجه های حرم شاه عباس در مجاورت بازار توپچی باشی و محمد امین ساخته شد.

به نوشته مؤلف کتاب "گنجینه آثار تاریخی" از این مدرسه جز کتیبه سر در آن که بر یک لوح سنگ مرمری نوشته شده و در یکی از غرفه های مسجد خان نگاهداری می شود اثری بر جای نمانده است. در این کتیبه نفیس که به خط بسیار زیبای نستعلیق برجسته بر سنگ مرمر حجاری شده به نام شاه عباس دوم صفوی اشاره شده، اما آقا کافور، را حاجی کافور نوشته شده است. نویسنده این کتیبه محمدرضا امامی و تاریخ آن 1069 هجری قمری است.بازگشت

مدرسه میرزا حسین

یکی از مدارس قدیمی اصفهان مدرسه میرزا حسین است. این مدرسه که در نزدیکی مسجد سید و در محله بید آباد واقع شده از آثاری است که در زمان شاه سلیمان صفوی ساخته شده است.

سال ساخت مدرسه به موجب کتیبه سردر، سال 1099 هجری قمری است. این کتیبه که به خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی است حاوی اشعاری است که مصراع آخر آن سال 1099 هجری را بیان می دارد. در این اشعار به نام بانی مدرسه و شاه سلیمان صفوی اشاره شده است. سنگاب نفیس مدرسه نیز به خط نستعلیق برجسته بر سنگ پارسی تاریخ 1275 هجری قمری (زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار) را با نام نویسنده برخود دارد. مدرسه میرزا حسین 4 ایوانه است و حجرات طلاب در یک طبقه ساخته شده اند. بازگشت

مدرسه کاسه گران

مدرسه کاسه گران از بناهائی است که در آخرین سال سلطنت شاه سلیمان و آغاز حکومت شاه سلطان حسین صفوی در نزدیک مسجد جامع اصفهان در بازار ساخته شد، بانی مدرسه امیرمحمد مهدی حکیم اردستانی است. مدرسه کاسه گران در دو طبقه و بصورت دو ایوان در جناح های شمال شرقی و جنوب غربی ساخته شده است. حجره ها در یک حیاط مرکزی به شکل 8 گوش نامنظم ساخته شده اند.

کتیبه سر در مدرسه به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه لاجوردی به تاریخ 1105 هجری قمری به قلم "عبدالله رجال" است. در این کتیبه به نام شاه سلیمان صفوی و حکیم الملک اردستانی اشاره شده است. بر سکوهای طرفین سر در مدرسه نیز با خط بنائی آیات قرآن به تاریخ 1103 هجری قمری نوشته شده است. در اشکال مربع طرفین سر در مدرسه هم،‌ با خط نستعلیق و خط بنائی و خط ثلث ضمن اشعاری نام " محمد مومن بنا اصفهانی" و"محمد ابراهیم اصفهانی" با تاریخ 1103 نوشته شده است.

در اطراف ایوان شمالی مدرسه کاسه گران کتیبه ای به خط ثلث سفید بر روی زمینه قهوه ای گچبری شده است. این کتیبه طولانی که روایتی از حضرت رسول (ص) است به خط جعفر بن عبدالله نوشته شده است. تاریخ این کتیبه نیز 1103 هجری قمری است.

در اطراف سردر داخلی مدرسه کاسه گران کتیبه ای بصورت قرینه کتیبه ایوان شمالی وجود دارد که آن نیز ثلث لاجوردی بر زمینه سفید نوشته شده است. به نوشته منابع و مآخذ مختلف، حکیم الملک اردستانی که از اطباء حاذق بوده است به هندوستان رفته و پس از مدتی به ایران مراجعت می نماید و بنای مدرسه را آغاز می کند. بنابراین این مدرسه در ابتدا شمسیه و سپس به حکیمیه معروف می شود.

به هرحال مدرسه کاسه گران به دلیل در برداشتن تزئینات گچبری و خطوط بنائی در عداد آثار بسیار زیبای دوره صفویه به شمار می آید. بازگشت

مدرسه نیم آورد

یکی از مدارس قدیمی اصفهان مدرسه نیم آورد است که در بازار اصفهان و در یکی ار محلات شهر که به همین نام معروف است قرار دارد. وجه تسمیه مدرسه دقیقاً معلوم نیست اما آنچه مسلم است اینکه این مدرسه را یکی از زنان نیکوکار زمان شاه سلطان حسین صفوی به نام زینب بیگم در سال 1117 بنا کرده است. این زن همسر حکیم الملک اردستانی بانی مدرسه کاسه گران بوده است.

مدرسه نیم آورد به صورت 4 ایوانه بنا شده و از نظر تزئینات کاشیکاری و گچبری بی نظیر است. کتیبه سردر مدرسه نیم آورد به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی شامل آیات قرآنی است. تاریخ این کتیبه 1349 هجری قمری است و به نظر محققین از بنای دیگر به این مدرسه منتقل شده است. خطوط بنائی موجود در سردر مدرسه نیز شامل آیاتی از قرآن و احادیث است. در داخل مدرسه نیم آورد نیز قطارهای گچبری به خط نستعلیق مشکی اشعاری نوشته شده که کاتب آنها ابوالفتوح گلستانه است.

مدرسه نیم آورد علاوه بر شهرتی که از نظر تزئیناتی دارد به لحاظ وجود بزرگان و علماء و فضلائی نام آور است که در طول دهها سال در آن به کسب علم و یا تدریس مشغول بوده اند. بطوری که مدرسه نیم آورد یا نم آورد اصفهان با نام بزرگانی همچون مرحومین ملاحسن نائینی و آقا سید محمدباقر درچه ای و آقا عبدالکریم جزی و... همراه است. در زمان معاصر نیز اسوه های علم و دانش همچون آیت الله بروجردی و مرحوم جلال همائی در این مدرسه حجره داشته اند و سالها در این مکان به کسب علم و دانش مشغول بوده اند. بازگشت

مدرسه جلالیه

مدرسه جلالیه در اواخر عصر صفوی در زمان شاه سلطان حسین به سال 1114 هجری قمری بنا گردیده است. این مدرسه که به وسیله جلال الدین محمد حکیم (طیب شاه سلطان حسین) ساخته شده در محله احمد آباد واقع شده است.

کتیبه سردر مدرسه جلالیه سال 1114 هجری قمری را بیان می دارد اما برخی از محققین سال اتمام بنا را 1115 هجری قمری ذکر می کنند. مدرسه جلالیه با دو ایوان در شمال و جنوب و حجره هائی که در جناح های ساختمان انسجام یافته اند با کتیبه هائی که با خط ثلث و کوفی نوشته شده اند و تزئینات کاشیکاری و معقلی و مقرنس کاری و گچبری در عداد بناهای جالب توجه اواخر دوره صفویه به حساب می آید. در ایوان شمالی مدرسه جلالیه بانی مدرسه (جلال الدین محمد حکیم) ذفن شده است. بازگشت

مدرسه ناصری یا مدرسه عباسی

در گوشه جنوب شرقی مسجد امام (مسجد شاه) مدرسه ای است که بنای آن را به اواخر دوره شاه عباس اول یا اوائل دوره شاه صفی نسبت می دهند. اما با توجه به کتیبه هائی که به دست آمده است تزئینات کاشیکاری و کتیبه های مدرسه مربوط به زمان شاه عباس دوم است.

در ایوان جنوبی مدرسه ناصری کتیبه هائی است که یکی از آنها به خط ثلث مشکی بر زمینه زرد به قلم محمدرضا امامی، صلوات بر 14 معصوم را با امضاء محمدرضا امامی و تاریخ 1077 هجری برخود دارد. در اطراف محراب این ایوان نیز آیات قرآن با همان تاریخ و امضاء همان خطاط آمده است.

کتیبه داخل محراب در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی به خط ثلث سفید بر روی زمینه کاشی لاجوردی نوشته شده است. این کتیبه شامل روایاتی از حضرت رسول (ص) با تاریخ 1095 و امضاء محمد محسن امامی است. علت اینکه این مدرسه را ناصری هم می نامند این است که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار تعمیر و مرمت شده است. این مدرسه دارای حجره هائی است که در ضلع جنوب شرقی مدرسه قرار دارند. مدرسه دارای دو ایوان در شمال شرقی و جنوب غربی است. تزئینات به کار رفته در مدرسه کاشیکاری، مقرنس کاری، حجاری و خط نوشته است. بازگشت

مدرسه سلیمانیه

در گوشه جنوب غربی مسجد امام (مسجد شاه) مدرسه سلیمانیه واقع شده است. این مدرسه قرینه مدرسه (ناصری) و برخلاف آن فاقد حجره برای طلاب است. این مدرسه با یک در ورودی به خارج از مدرسه و مسجد راه دارد. این در ورودی که به کوچه پشت مسجد باز می شود دارای کتیبه ای است که به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی نوشته شده است. خطاط این کتیبه محمدرضا امامی و تاریخ آن 1078 هجری قمری است. در این کتبیه به سلطنت شاه سلیمان اشاره شده است. در یکی از دو مدخلی که مدرسه را به صحن مسجد وصل می کند دو لوح سنگی از زمان فتحعلیشاه قاجار به سال 1212 و ناصرالدین شاه قاجار به سال 1268 هجری قمری است.

سنگ شاخص معروف مسجد که محاسبه و نصب آن بوسیله شیخ بهائی دانشمند بزرگ عصر صفویه صورت گرفته است در قسمت پایین یکی از جرزهای صحن این مدرسه تعبیه شده است. مدرسه سلیمانیه به شیوه دو ایوانه ساخته شده که یکی در جنوب غربی و دیگری در شمال شرقی مدرسه واقع شده است. تزئینات مدرسه عبارتند از کاشیکاری، مقرنس کاری، حجاری و کتیبه که به بهترین شیوه در این مدرسه انجام شده اند.

مدرسه صدر بازار

یکی از آثار بسیار نفیس و مشهور دوران قاجار در اصفهان مدرسه صدر است که در بازار بزرگ اصفهان واقع شده است. این مدرسه که از زمان احداث تا کنون پیوسته دائر بوده و در هر زمان محل تدریس علماء و دانشمندان طراز اول اسلام بوده است. از آثار مرحوم حاج محمد حسین خان صدر اصفهانی است.

صدر اصفهانی از رجال بزرگ و نیکنام اوائل عصر قاجار است که در زمان حکومت اصفهان و در دورانی که صدر اعظم ایران بود به دلیل علاقه بسیار به شهر اصفهان و میراث های فرهنگی علاوه بر تعمیر و مرمت بناهای زمان صفویه و نجات بسیاری از آنها از انهدام و نابودی قطعی در اصفهان آثاری ساخت که یکی از آنها به مدرسه صدر بازار معروف است.

ساختمان مدرسه و تزئینات نمای خارجی مدرسه به علت فوت مرحوم صدر ناتمام مانده است اما پس از اتمام به دلیل وجود درختان سر به فلک کشیده و ساختمان جالب پیوسته در بین طلاب طرفداران فراوان داشته است.

مدر قسمت فوقانی سر در مدرسه صدر با خط نستعلیق سفید بر زمینه مشکی معرق جمله "بسم الله الرحمن الرحیم" و عبارات دیگر مذهبی نوشته شده است. خطاط این کتیبه عبدالجواد خطیب است. در سر در مدرسه نیز اشعاری به خط نستعلیق سفید بر زمینه مشکی معرق نوشته شده که تاریخ آن 1342 هجری قمری است. سراینده این اشعار مرحوم جلال همائی است.

بر سنگاب نفیس و زیبای مدرسه نیز کتیبه ای به خط نستعلیق برجسته با تاریخ 1275 هجری قمری وجود دارد که برآن نام واقف سنگاب نوشته شده است. در سر در کتابخانه نیز با خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی نام بانی کتابخانه، آیت اله خراسانی و تاریخ 1364 هجری قمری نوشته شده است.

علاوه بر آن، اشعاری اثر طبع مرحوم جلال همائی و نام استاد کاشی ساز آن نوشته شده است. آنچه مدرسه صدر را در عداد مدارس معروف اصفهان معرفی می کند علاوه بر معماری زیبای دوران قاجار وجود دانشمندان بزرگی همچون مرحوم جهانگیرخان قشقایی و آیت اله دهکردی و آیت اله شمس آبادی و دیگر روحانیون برجسته ای است که در این نهاد عظیم دینی و فرهنگی به تدریس اشتغال داشته اند.

ذکر این نکته مناسب است که مدرسه صدر در زمانی در اصفهان ساخته شد که شهر اصفهان پس از حملات افعانها و تغییر پایتخت از عظمت دوران صفوی عاری گردیده بود بطوری که ساخت مساجدی همچون مسجد سید و مسجد حاج محمد جعفر آباده ای و مدارسی مانند مدرسه صدر شروع مجدد عظمت اصفهان به شمار می رود. بازگشت

مدرسه امامی

مدرسه امامی از مدارس بسیار قدیمی و زیبا و معروف اصفهان است که در مجاورت مقبره بابا قاسم واقع شده است. ساختمان بنا دو طبقه است که با نقشه چهار ایوانی برای سکونت و درس طلاب علوم دینی ساخته شده است. مدرسه امامی دارای تزئینات کاشیکاری بسیار زیبا است و قسمت هائی از ایوان و طاقهای آن با کاشی های معرّق و 7 رنگ پوشانده شده است.

این مدرسه با نقشه 4 ایوانی ساخته شده که این ایوان های 4 گانه با کتیبه هائی به خط بنائی تزئین شده است. این کتیبه ها شامل سورهائی از قرآن مجید، مطالبی درباره اصحاب حضرت رسول (ص) و احادیث مذهبی است. مهمترین بخش این مدرسه از نظر کاشیکاری، ایوان و گنبد جنوبی آن است. نام کاشیکار این قسمت، شیخ محمد عمر نوشته شده است. محراب مدرسه زیباترین بخش این بنا را تشکیل می داده که با کاشی های رنگی تزئین شده بود. که در حال حاضر در مدرسه نیست. این مدرسه به نام مدرسه بابا قاسم و امامیه نیز نامیده می شود.باباقاسم یکی از عرفای اصفهان بود که یکی از مریدان او این مدرسه را برای تدریس او ساخت.

 

شازده محمد (امام زاده محمد) در محله قینان - مارنان

امامزاده محمد(مارنان)

از کتاب مزارات

در محله مارنان، که گاهی آن جا را ماربانان گفته و نوشته‌اند و در زمان‌های گذشته از دهات اصفهان بوده و در جنوب غربی شهر در ناحیه برزرود قرار دارد و خیابان وحید از وسط آن می‌گذرد و از شمال به پل معروف مارنان و از جنوب به فرح‌آباد و از سمت مشرق به جلفا و حسین‌آباد و از سمت مغرب به قریه دستگرد خیار محدود است، در محل سه راه خیابان وجید و خیابان نظر غربی، امامزاده‌ای است به نام: شاهزاده محمد، از امامزادگان معتبر و مورد توجه و عنایت مردم دیندار و در عهد سلاطین صفویه بسیار معتبر و از مقابر بزرگان بوده است.

نسب امامزاده بر حسب مشهور، محمدبن زیدبنالحسن بن علی بن ابی‌طالب علیهم‌السلام می‌باشد. صحن امامزاده نسبتاً بزرگ و در اطراف آن جرات زیادی با درها و ارسی‌های مشبک عهد صفوی و در آن اطاق‌ها، قبور عده‌ای از مشاهیر عهد صفوی بود که متأسفانه در سال‌های اخیر از روی عدم توجه، آن همه آثار نفیس را خراب کرده و مدرسه جدید بنا کردند و ثابت شد که اولاد و اعقاب ائمه معصومین علیهم‌السلام همان‌گونه که در زمان حیات مظلوم بوده و آنان را دشمنان خاندان پیغمبراکرم اذیت و آزار می‌رسانیده و شهید می‌کردند قبور و مزارات آنان نیز به وسیله مدعیان دوستی آنان منهدم و خراب می‌شود. امامزاده دارای بقعه و ضریح نفیسی می‌باشد.

بعضی از منسوبین به این محل: در قرن سوم و چهارم هجری، جمعی از محدّثین اصفهان از این دهکده بوده‌اند [که عبارتند از:]

1- احمدبن تاجیکه [ماربانانی] از محدّثین، متوفی به سال 271هـ (ص123، جلد یکم، ذکر اخبار اصبهان).

2- احمدبن رستم ابوعلی ماربانانی اصفهانی، متوفی به سال 291هـ.ق. از مأمورین دستگاه سلطنت بوده است (ص264کتاب: آثار ملی اصفهان به نقل از ص79، جلد سوم، اللباب فی تهذیب الانساب).

3- شبیب بن عبدالله بن محمدبن احمدبن حوزه ماربانانی اصفهانی. (ص265، کتاب آثار ملی، نقل از معجم‌البلدان).

4- ابوبکر محمدبن فرخان بن ابان ماربانانی، از محدّثین. وی از ابومسعود احمدبن فرات رازی اصفهانی (شیخ ابومسعود) روایت می‌کند (ص276، جلد دوم، ذکر اخبار اصبهان)

5- ابوعبدالله محمدبن فضل بن خطاب عنبری ماربانانی. حافظ ابونعیم اصفهانی درباره او می‌نویسد: «شیخ ثقة کثیرالحدیث» (ص267، جلد دوم، ذکر اخبار اصبهان).

ذکر دو حدیث: 1- حافظ ابونعیم اصفهانی به سند خود از محمدبن فرخان از ابومسعود رازی به سندش از ابوهریره روایت می‌کند که: قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: مابین بیتی و منبری روضةٌ من ریاض الجنة و منبری علی حوض.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ما بین خانه و منبر من باغی است از باغ‌های بهشت و منبرم بر حوض (حوض کوثر) نهاده شده است.

2- حافظ ابونعیم به سندش از ابی‌سعید از حضرت رسول‌اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم روایت می‌کند که: «قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: مَن اطعم مسلماً جائعاً اطعمه الله من ثمارالجنة».

«کسی که مسلنان گرسنه‌ای را سیر کند خداوند متعال او را از میوه‌های بهشت سیر می‌کند» (صدق‌الله و صدق رسوله)

از معاصرین فضلای این محله است: مرحوم آقا سیّدمحمدعلی مارنانی، از فضلاء اهل منبر و وعاظ و ذاکرین مصائب که علاوه بر جامعیت او در فضل و ادب و شعر، دارای آوازی دلنواز بود و قبر از 11350هـ.ق وفات یافته، در تکیه مرحوم حاج میرزاابوالحسن درکوشکی (بروجردی‌) در یکی از اطاق‌های غربی مدفون گردید که در سال‌های اخیر شهرداری آن جار ا خراب کرد. و از مدفونین در این امامزاده است:

«مرحوم عالم جلیل حاج سیّدفضل الله روضاتی» فرزند مرحوم آقا میرزا عطاءالله بن علامه فقیه زاهد آقا میرزا محمدباقر چهارسوقی مؤلف گرانقدر کتاب روضات‌الجنات. وی در سال 1314هـ متولد و در اصفهان در نزد جمعی از بزرگان مانند: 1- آقا سیّدابوالقاسم دهکردی(1272-1353هـ) 2- آقا سیّدمحمدباقر درچه‌ای (1266-1353هـ) 4- آخوند ملاعبدالکریم

 

گزی (فوت 1339هـ) 5- مرحوم آقا شیخ علی مدرس یزدی (فوت 1353هـ) 6- آقا میرزا عطاءالله چهارسوقی، پدر دانشمند خود (1266-1335هـ) و جمعی دیگر تلمذ کرده است.

مرحوم حاج آقا فضل‌الله پس از فوت پدر در مسجد ایشان(1) در محله مارنان (خیابان خاقانی) امامت جماعت داشت و به بیان احکام و نشر فضائل و مناقب خاندان عصمت و طهارت می‌پرداخت. سرانجام در ماه رجب سال 1412هـ.ق در اصفهان وفات یافته، در امامزاده محمد مدفون گردید. رحمةالله علیه.

 1- این مسجد اکنون در خیابان خاقانی و به نام امام جعفر صادق علیه‌السلام است.