زبان و خط اصفهان در پیچ و خمى که از جاودانه‌ها مى‌گویند

قبل از اشکانیان به مناسبت آن که یکى از هفت معبد بزرگ و مقدس عالم در اصفهان بوده و بعد آن را آتشگاه ساختند و داراى اهمیت بوده است، هنوز از آثار خرابه‌هاى منازل متولیان آن، اهمیت او ظاهر مى‌شود و نیز به موجب آن چه حمزه‌بن محسن اصفهانى در کتاب سنى ملوک‌الارض که چندین پادشاه بزرگ در اطراف اصفهان آتشگاه بنا نمودند و موقوفاتى جهت مخارج آنها قرار دادند.

از آن جایى که در اصفهان روحانیان بسیار بودند، خط و زبان مذهبى در اصفهان شایع بوده است. خواه آن خط و زبان اوستا گفته شود و خواه زند و یا به مقتضاى اسم پهله، زبان و خط پهلوى.

در زمان اشکانیان از اثر کینه‌جویى اسکندر که اوستا و کتاب مقدس را سوزانید و تصریح به این که در دو هزار سال پیش از این، این زبان از بین رفته و در هیچ کجا مصطلح نبوده است. و نیز آنچه در روى سکه‌هاى اشکانى به یونانى نوشته شده،‌معلوم مى‌شود که در اصفهان خط و زبان یونانى شایع بوده است. ‌ ‌

در زمان ساسانیان، زبان اصفهانى و خط آن پهلوى بوده است و آن را پهلوى ساسانى مى‌نامند. این خط در روى سکه‌هاى آنها،‌امروز دیده مى‌شود و کمال مشابهت را با خط عربى دارد. ظاهراً ایرانى‌ها هم مانند همسایه‌هاى خود اعراب و اهل حجاز که لغت خود را با خط سیرى مى‌نوشته‌اند که با خط عبرى شبیه است ولى ساده‌تر. خط عربى قدیم، خط تورات بوده که پس از واقعه‌ى اسارت بابل تغییر یافت و آن خط زاییده‌اى از خط فینقى بوده که از آن »سامرى« منسوب به سامره‌ى نابلس مشتق گردیده است و یهودیان از گرده‌‌ى خط آرامى خط دیگرى، بنا نهادند و آن را »آشورى یا خط مربع« نامیدند. در الفهرست آمده است: عبرانى از سریانى مشتق شده است.

در اوایل اسلام، خط اسلام که خط شامى بود و اهل حجاز مرسوم داشته‌اند که براى یاد گرفتن آن سفر شام مى‌کرده‌اند، در ایران هم متداول گردید. در ایران تغییراتى و تبدیلاتى در حروف و اعراب آن به تدریج داده شد و نشو کرد تا به خط امروزى ارتقا یافت.

در بین تغییراتى که این خط کرده است صورت‌هاى دیگرى هم به خود گرفت مانند: رقاع تعلیق، ثلث و غیره تا بالاخره سه نوع خط، پسندیده خاطرها گردید و سه نابغه در اصفهان آنها را به طورى کامل نوشتند که فارسى‌نویسان هنوز پیرو مـشـتـق آنـهـا هـسـتـند. یکى میرعماد قزوینى‌الاصل که در اصفهان متوطن و در همین شهر شهید شد و مقبره‌ى او در تکیه ظلمات معروف و داراى ممتازترین تزیین بـا کـاشـى مـى‌بـاشد. میرعماد در خط نستعلیق، نسخ تعلیق را کرد.

دیگرى درویش عبدالمجید طالقانى نویسنده‌ى خط شکسته که در مدرسه‌ى کاسه‌گران اصفهان ساکن بوده و با نهایت فقر زندگى مى‌کرده است. گاهى ورقه را به طور حواله چند سطر مى‌نوشته و تقاضاى مختصر جنسى از قبیل روغن‌ چراغ و قند و چاى و غیره مى‌کرده و همان ورقه در بهاى آن جنس به خرج مى‌رفته است.

خط او داراى پیچیدگى و شکسته‌هاى زیادى مى‌باشد و به همین سبب شکسته نامیده شده است. قبر او مقابل درب تکیه میرفندرسکى به فاصله‌ى ده پانزده متر معروف است. دیگرى آزین‌العابدین سلطانى است که در نوشتن خط نسخ معروف مى‌باشد. این نابغه، نویسنده خطى بوده که سهولت قرائت آن، نسخ خطوط دیگر را کرد. وى بعد از یکصد و ده سال عمر بدون احتیاج به عینک، خط مى‌نوشته است که گویا انگشتانش در استحکام مانند آهن‌ربا بوده است.

زبان اصفهان

در قرن دوم و سوم هجرت طورى لغات اصلیه پهلویه را مهجور دانست و به لغت طایفه‌ى فاتح مانوس شد که مافروخى آنها را عربى زبان نوشته است. در زمان حکومت دیالمه و ملک‌شاهى‌ها، لغات فارسى از عربى جلو افتاده که قوت قاهره تاتار، کلمات ترکى را در میانه‌ى آنها شایع ساخت. زمان صفویه یک زبانى مرکب از لغات فارسى عربى و ترکى رواج داشت که هنوز هم باقى است.

در پاره‌اى از نقاط اصفهان مانند: سده، گز، جرقویه و غیره زبـانـى متداول است از لغات پهلوى که معلوم مى‌شود انقلابات در آنجا اثرى نکرده است. ‌ ‌

زبان معمول اصفهان

در بازار اصفهان، بعضى کسبه لغات مخصوصى میانه خود وضع نموده‌اند که مخصوص است به خود آنها و در موقعى که مشترى‌هاى غریبه داشته باشند به آن زبان مطالبى را که مى‌خواهند از مشترى مستور دارند گفت‌وگو مى‌کنند. مانند بزازها و صراف‌ها و... زبانى هم به اسـم زرگرى متداول است که اغلب مى‌دانند غیر از بچه‌ها، که براى مستور داشتن مطالب از بچه‌ها به این زبان تکلم مى‌کنند. طریقه آن از این قرار است که پهلوى هر حرف متحرکى، حرف »ز« را با حرکت همان حرف سابق تکرار مــى‌کـنـنـد: مثلاً »مـن‌مـى‌خـواهـم« را مـى‌گـوینـد: م‌ز‌ن مى‌زى،‌خازا، هزم.

برگرفته از کتاب فرهنگ مردم اصفهان، مولف میرسیدعلى جناب


منبع خبر : The Source Of News : http://isfahanziba.isfahan.ir/Details.aspx?NewsId=5879&MID=2755