آثار تاریخی جی
آثار تاریخی جِی 
  

لطف الله هنرفردکتر در تاریخ استاد دانشگاه اصفهان 

جِی که در دوران هخامنشیان ‏‏‎گِی و گابه نامیده می‌شد نام قدیم اصفهان است ولی امروز به علت وسعت قابل ملاحظه شهر اصفهان که مخصوصاً در دوره‌های اسلامی تاریخ ایران عظمت و اهمیت فوق العاده حاصل کرده است نام جی تنها به یکی از بلوک اصفهان اطلاق می‌شود که دو ساحل شمالی و جنوبی زاینده‌رود را در بر می‌گیرد . قسمت واقع در شمال رودخانه را جِی و قسمت واقع در جنوب آن را ابرزِ رودِ جِی می‌نامند . بلوک در شمال شرقی آن واقع شده ، حد شرقی جی بلوک براآن و حد غربی آن بلوک سرسبز مارْبین است . زمین این بلوک شیرین و آب آن از زاینده‌رود است و بعضی جاها چشمه و قنات دارد ، چاههای آب آن آب گوارا دارد و حاصل تابستانی خود را اکثر از آب چاه مشروب می‌سازند ، در اراضی جی بیشتر زراعت می‌شود و باغستان آن کمتر است .  
  
محصول آن گندم و جو و ماش و عدس و نخود و ذرت می‌باشد ، در روزگاران پیش محصول پنبه و تریاک ‌آن نیز مشهور بوده مخصوصاً تریاک دو قریه هَفتان و لَفتان که در زمرة بهترین تریاکهای ایران به شمار می‌رفته است. روستاهای جی که هنوز نام قدیمی و تاریخی خود را حفظ کرده‌اند و این اسامی باید هم چنان حفظ شود به شرح زیر است‌: 

آسنجان . اََبر . ارداجی . باطان . برتیان . بوزان1 . بیجی . پزْوه . پنارت . جوهران . خاتون آباد. خابجان . خوراسگان ( که پنبة کاغذی آن معروف است ) . زَردَنجان ( آب برخوار در شمال جی و بلوک قهاب آن از مادی جی سات ) سنجوان سور یا سمسورْ ( خربزه و طالبی آن مشهور است ) سنجوان مرّه . سوارچی . سوار دز ( اصفهور دز ) سودان . قلعه برتیانچی . طامه ( امتداد خیابان چهار باغ که از فلکه پهلوی به بعد به نام خیابان کاوه نامیده می‌شود مستقیماً به طامه منتهی می‌گردد ) . قلعه نو . کنگاز . اتشاران . خورشاد . لفزاآن . زاآن . چنگان . هستیان . کلمخواران . هرمنجد . ازیسان . کرد آباد . ساسان . منجان . بادرنگی . کند آمیز . دهمرّتین ( ده مرد ) باترقان . جیران . کوهسار . فرسان .  

آثار برجا مانده برج و باروهای جی در قریه شهرستان 
 
ساحل جنوبی زاینده رود بین پل شهرستان در مشرق و قریه دستگرد در مغرب ( برزرودجی ) نام داشته است که حد شمالی آن بستر زاینده‌رود و حد جنوبی کوهستان هزار دره و کوه صفه می‌باشد و بر مقیاس قدیم عرض این ناحیه را نیم فرسخ و طول آن را دو فرسخ ذکر کرده‌اند . چهار باغ بالا و باغ عباس آباد یا باغ هزار جریب ( محل فعلی دانشگاه اصفهان ) و باغ وسیع سعادت آباد ( بین پل الله وردی خان تا پل خواجو ) و عمارت مشهور هفت دست و آینه‌خانه و نمکدان و سایر قصرهای باغ سعادت آباد و سرباز‌خانه فعلی اصفهان و فرح آباد جزء برزر رودجی محسوب می‌شود و دستگرد وسیچان و حسین آباد و قینان و مارنان و جلفا از قصباب و روستاهای مشهور آن به شمار می‌رفته است .در این قسمت از جی نیز گندم و جو و حبوبات کشت می‌شده و باغهای میوه فراوان داشته که هنوز هم باقی است و مخصوصاً تاکستانهای جلفا و دستگرد هنوز هم انگور خوب و فراوان دارد و بهترین خیار اصفهان را در دستگرد به عمل می‌آورند . 

وجه تسمیه جی : 

مفضل بن سعد بن حسین مافروخی اصفهانی 2 صاحب رساله محاسن اصفهان که کتاب خود را در نیمه دوم قرن پنجم هجری و به روزگار سلطنت ملکشاه سلجوقی در اصفهان به رشته تحریر در آورده است به نقل از کتاب اصفهان حمزه اصفهانی 3 درباره وجه تسمیه جی چنین ذکر می‌کند که این مدینه را اسکندر بنا فرمود بردست معماری جی بن زراده اصفهانی 4 و این شهر به نام او شهرت یافت و بعضی گویند این مدینه مبنی بود پیش از زمان جم ، در وقتی که افراسیاب ترک مداین ایرانشهر را خراب می‌کرد این را نیز خراب گردانید ، بعد از آن خمانی جمه آزاد5 دختر بهمن اسفندیار که پیش از آمدن اسکندر بدان حدود بر تخت بخت ، مملکت در تحت تصرف و فرمان او بود اساس و بنای آن را فرمان فرمود . 

باروی جی و دروازه‌های ان : 

حافظ ابو نعیم 6 در یکی از تألیفات خود به نام ذکر اخبار اصفهان در کیفیت توسعه شهر اصفهان دربارة جی چنین می‌نویسد : 

شهر جی قبل از اسلام شهر مسکونی نبود بلکه قلعه‌ای بود برای اهالی دهات روستای جی و مردم در شهر قه زندگی می‌کردند تا آن که اسلام آمد و اعراب شهر « قه » را خراب کردند و هر کسی از اهالی آن شهر باقی بماند به شهر جی کوچ کرد و بنابراین ، آن قوم نخستین اقوامی هستند که در آن شهر سکونت اختیار کردند . 

نخستین خانه‌ای که در شهر جی بنا شد خانه « مطیار » بود به فرمان کسری پرویز در آن هنگام که مطیار قسطنطنیه را برای او گشود و پس از انتقال مردم شهر قه به جی خانه‌های دیگر نیز بنا شد . 

مساحت شهر جی : حافظ ابو نعیم درباره شهر جی چنین ادامه سخن می‌دهد : 

دوره باروری آن دو هزار نی بوده پس مساحت شهر دو هزار جریب بوده است زیرا قطر شهر سیصد و بیست نی است و چنانچه نصف قطر آن را در نصف دائره‌اش ضرب کنیم حاصل هشتاد هزار نی می‌شود که عبارت از دو هزار جریب باشد و در باروی آن یکصد و چهار قصر ( کوشک ) بوده که هر یک به صورت برجهائی منحنی و فراخ با فواصلی ثابت از سور « حصار » شهر بنا شده 7 و از باب (دروازه ) خور تا باب « یهودیه صغری » یک هزار و یکصد ذراع و در میان این دو دروازه هیجده برج واقع بوده و از آنجا تا دروازه تیره یک هزار و یکصد ذراع و مابین آنها سی و سه برج و از آنجا تا دروازه اسفیس یک هزار و سیصد ذراع و در میان ، بیست و چهار برج و از آنجا تا دروازه « خور » یک هزار و چهارصد ذراع و در میان ،‌سی و پنج برج ، بنابراین دوران شهر جی هفت هزار و یکصد ذراع 8 و به ذراع دست ، ده هزار و ششصد و پنجاه ذراع و طول آن یک هزار پانصد و عرض یک هزار و هفتصد و پنجاه و دو ذراع بوده است . 

این مساحت به شرحی که ذکر شد از محمد بن لره حسابدار است . 

ما فروخی اصفهانی در رساله محاسن اصفهان خود درباره باروی جی چنین نوشته است : 

بعد از وفات خمانی ملکه ، رایت اسکندری بدان جا نزول فرمود ، یک نیمه بارو صورت ارتفاع یافته بود ، اسکندر چون آنجا عمارتی زیادت ندید و ارادت عمارت نداشت بر قرار بگذشت ، بعد از آن بر آن منوال حال شهریاری و روزگار منتهی شد به نوبت دولت فیروز بن یزدجرد ، و صورت آن بود که فیروز فرمان فرستاده بود به آذر شاپوران پسر آذر مانان ، پهلوان از دیه هرستان 9 از روستای ماربین جد ما فروخ بن بختیار ( که حد صاحب رساله محاسن اصفهان بوده است ) به اتمام باروی مدینه جی و این حال پیش از اسلام بود به صد و هفتاد سال . 

آذر شاپوران بر مقتضاء فرمان‌بنای باروی را تمام کرد و شرف10 و مواضع مقاتله و تیر گذارها را کما ینبغی و شاید مرکب و مرتب ساخت و چهار در بر آن تعلیق کرد یکی دروازه جور 11 نام کرد  
 
برابر میدان بازار دوم دروازه ماه که دروازه اسفیش می‌گویند و سوم دروازه تیر که تیره می‌خوانند و چهارم دروازه جوش که معروف است به دروازه جوسودان و در پهلوی آن دیهی بنا کرد نام آن آذر شاپوران و در آن دیه سرایی عالی در حال عمارت آورد و در باغ سرای ایوانی رفیع برافراشت و آن را آتشکده ساخت و آن دیه بر آن وقف کرد 

و از غرائب آن بنا یکی آن است که نیر اعظم را به وقت وصول به اول درجه جدی‌، مطلع مشرق دروازه جور باشد و مغرب دروازه جهودان و به اول درجه سرطان ، مشرق آفتاب دروازه ماه باشد که آن را اسفیش می‌خوانند و مغرب تیره و عرض اساس و پهنای باروی شست خشت بود بیرون از فرهیزها 12 به شیفتق 13 محکم و ملزق گردانید . 

و بعضی متقدمان آورده‌اند که بر دری از درها دیدیم که نوشته بود برین سیاق : اشتادویر 14 موکل بر گلیکران 15 و قیاسان گوید که بهای نان و خورش عمله و کارکنان این باروی مدت عمارت به مبلغ ششصد هزار درم رسید . 

و بعضی دیگر گویند رقعی از آن موکل بیرون آمد مبلغ پنجاه هزار درم استرداد کرده بر خرج عمارت فرهیزها و گل شیفتق صرف نمودند16 .  

منظره فعلی پل جی که امروز آنرا پل شهرستان مینامند 
  
ابو علی احمد بن عمر رسته اصفهانی که در قرن سوم هجری می‌زیسته در کتاب خود به نام « الاعلاق النفیسه » درباره شهر جی چنین می‌نویسد : طول آن نیم فرسخ و وسعت آن دو هزار جریب است و چهار دروازه دارد ، اول دروازه خور و آن را دروازه زرین رود هم می‌گویند که اسم قدیم رودخانه است دوم دروازه اسفنج سوم دروازه طیره « تیره » چهارم دروازه یهودیه . این نویسنده شماره برجهائی که در باروی شهر بین هر دو دروازه بوده و فاصله هر برجی را از برج دیگر به ذراع معین کرده است 

توصیف جی از خلال نوشته‌های سیاحان خارجی : 

شوالیه شاردن فرانسوی Chardin که در اواخر عهد شاه عباس دوم و اوائل سلطنت شاه سلیمان در اصفهان بوده است در مورد قریه شهرستان از قراء معروف جی که بزرگترین قریه آن بوده است و به همین مناسبت نام جی در نوشته‌های چند قرن اخیر تحت الشعاع آن قرار گرفته چنین می‌نویسد : 

« قریه شهرستان یکی از بزرگترین دهکده‌هائی است که مانند ‌آن در هیچ کشوری در دنیا نیست ، طوا آن قریب یک فرسخ و باغهای میوه زیادی دارد ، این ده در مشرق شهر و کنار رودخانه است که پل بلند و کم عرضی بر روی آن قرار دارد و نزدیک آن ویرانه‌هائی از بناهای بزرگ وجود دارد و چنان که در تواریخ نوشته شده در روزگاران پیش شهر بزرگی بوده است . »  
پل جی که امروز آنرا پل شهرستان مینامند با منظره اطراف آن نقاشی سمبات کوریقیان
 
اوژن فلاندن Eugene Flandin که در سال 1840 میلادی برابر با 1255 هجری قمری و در دوران سلطنت محمد شاه قاجار در اصفهان بوده است در سفرنامة خود دربارة شهرستان جی چنین می‌نویسد : 

  « شهرستان از دو کلمه شهر و استان تشکیل شده که بر روی هم جائی را گویند که در آن بنائی ساخته باشند . تاریخ نویسان شرق اظهار می‌دارند که محل شهر اصفهان را ابتداء‌در این قریه تعیین کردند که سپس تغییر یافت و به جای فعلی اصفهان مستقر شد ، نمی‌شود این عقیده را قبول کرد چه آثاری از تأسیس آن مشهود نمی‌گردد اما از وضعیت محلی که در ساحل زنده رود دارد و طرز تقسیم آب رودخانه و پل بزرگی که بر روی رودخانه کشیده شده و دو ساحل را به هم متصل می‌سازد معلوم می‌شود شهرستان مهم بوده است شاید عده زیادی از ساکنین آن ترک وطن گفته و به شهر جدید رفته باشند . در نتیجه بعد از مدتی به کلی از اسم و رسم افتاده و به صورت فعلی در آمده است . در بین آثار بر جای مانده آن هنوز مسجدی کوچک برجاست که گنبد و مناره دارد17.  

آثار بر جای مانده بفعه الراشد بالله در جی 
  
دیولا فوآ Dieulafoy که حدود چهل سال بعد از اوژن فلاندن در سال 1881 میلادی برابر با 1298 هجری قمری در اصفهان بوده و سفرنامه او مشهور است دربارة شهرستان جی چنین می‌نویسد :  

  در 18 سپتامبر آخرین گردش و سیاحت ما در شهرستان صورت گرفت ، شهرستان ، قدیمی‌ترین محلات اصفهن است که در محل جی قدیم واقع شده و امروز از شهر اصفهان به اندازه دو فرسنگ فاصله دارد 18 برای رفتن به شهرستان باید در ساحل زاینده رود راه پیمود و از محله موسیم به عباس آباد عبور کرد ، این محله هم مانند جلفا از محلات خارج شهر اصفهان محسوب می‌شود و پر آب و اشجار است ، باری ما پس از عبور از این محله و یک ساعت راه‌پیمائی به مقابل منار با شکوهی رسیدیم که متجاوز از 39 متر ارتفاع داشت و با کتیبه موزائیک یک‌رنگ زینت یافته بود ، امامزاده‌ای هم در آنجا هست که در مقابل مرور زمان و زیان دست انسان مقاومت کرده و کمتر خرابی در آن راه یافته است مخصوصاً طرز بنای سقف آن قابل توجه است و چون از تزئینات خارجی عاری می‌باشد خمیدگی طاق آن که ایرانیان در معماری آن هنر خاصی بروز داده‌اند به خوبی دیده می‌شود19. 

 آثار تاریخی جی سارویه 

  سارویه نام بنائی بسیار قدیمی در جی بوده است که نویسندگان تاریخ قدیم اصفهان عموماً از آن یاد کرده‌اند از جمله ابن رسته در قرن سوم هجری چنین می‌نویسد : 

  در شهر جی بنای کهنه‌ای به شکل قلعه وجود داشته است موسوم به ساروق یا سارویه و این اسم نظیر اسم قلعه همدان است ، ابن رسته می‌گوید چون این بنا بسیار کهنه است نمی‌توان بانی آن را معلوم کرد و گویند قبل از طوفان نوح ساخت شده است .  
منظره بقعه الراشد بالله و مناره شهرستان نقاشی و ترسیم پاسکال کست معمار و باستانشناس فرانسوی در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی
 
حمزه اصفهانی در قرن چهارم هجری توضیح بیشتری راجع به این قلعه بسیار قدیمی اصفهان در جی می‌دهد و اینست آن چه که حمزه در کتاب خود به نام « سنی ملوک الارض و الانبیاء‌» آورده است : 

  از حوادث سال 350 هجری قمری این که در این سال قسمتی از بنای موسوم به سارویه در داخل بخش جی اصفهان خراب شد و اطاقی از آن نمایان گردید که تقریباً پنجاه عدل کتاب از پوستهائی کتابت شده بود که مردم آن نوع خط را تا آن وقت ندیده بودند ، کسی نمی‌دانست که چه وقت این کتابها در این محل قرار داده شده است تا این که کتابی از ابو معشر منجم موسوم به کتاب « اختلاف الزیجات » به دست آمده که در آن چنین نوشته شده بود : سلاطین آن قدر توجه و عنایت به حفظ دانشهای بشری داشته‌اند که برای نگهداری آنها از شر حوادث زمینی و آفات جوی ، اوراقی را انتخاب کردند که در مقابل حوادث روزگار پایدار و از تعفن و اندراس بر کنار ماند، این خواص در پوست درخت خدنگ که به نام توز موسوم است یافتند . 

  مردم کشورهای هند و چین و بلاد مجاور آنان نیز از ایرانیان اقتباس نموده و از توز برای کتابت استفاده نمودند و چون این پوست خیلی محکم و نرم و دوام داشت مدت مدیدی در وتر کمان برده می‌شد .  

جزئیات مناره زیبای سلجوغی شهرستان از پاسکال کست 
 
پادشاهان ایران پس از انتقال علوم بر روی پوست درخت خدنگ ، در صدد بر آمدند که در روی زمین شهری پیدا کنند که خاک آن زود فاسد نگردد و از زلزله و خسوف بر کنار باشد این بود که تمام اطراف مملکت را جستجو نمودند ، در زیر آسمان شهری که واجد این اوصاف باشد به جز اصفهان یافت نشد و در نقاط مختلف این شهر بخشی بهتر از بخش جی و در جی محلی که سالیان دراز پس از آن به نام قهندز موسوم گردید و در داخل بخش جی بود پیدا نکردند و در این محل بود که علوم و دانش‌های خود را در آن قرار دادند و این محل تا امروز باقی و به نام سارویه موسوم است ، و از روی همین بنا بود که مردم به بانی و تاریخچه آن پی بردند ، تفصیل این اجمال آن که سالها قبل از زمان ما ( مقصود ، زمان ابو معشر منجم است ) قسمتی از این بنا خراب شد و چند اظاق تودر تو از آن نمایان گردید که همه از گل آهک ساخته شده بود ، در این اطاقها مقدار زیادی از کتب خیلی قدیمی که همه روی پوست توز نوشته شده و با خط فارسی قدیم انواع علوم روی آن کتابت شده بود ظاهر گردید . 

  بعضی از این کتابها به دست کسانی که آشنا به این نوع خط بودند افتاد ، در بین کتابها کتابی بود متعلق به یکی از پادشاهان قدیم ایران و در آن نوشته شده بود که قبل از آمدن طوفان به طهمورث پادشاه دوستدار دانش و اهل علم خبر دادند که بارانهای متوالی و فراوان نازل می‌گردد ، فاصله آغاز سلطنت طهمورث تا شروع این حادثه جوی ، دویست و سی و یک سال و سیصد روز بوده است . از روزی که طهمورث به سلطنت رسید پیوسته او را از وقوع این حادثه می‌ترسانیدند و لذا او هم دستور داد مهندسین ،‌محلی را که از حوادث بر کنار و ضمناً خاک و هوای آن زود فاسد و خراب نگردد انتخاب کنند . 

پس از آن که در داخل شهر جی ، محلی که بعداً به سارویه شناخته شده و اکنون پابرجاست انتخاب نمودند ، از کتابخانه خود علوم مختلفی را به روی توز نقل کرده و در یک طرف از این بنا ( یعنی سارویه ) قرار دادند تا پس از فرو نشستن طوفان ، مردم بتوانند از این دانش‌ها استفاده نمایند . 

سپس حمزه اصفهانی از قول ابو معشر مطالبی راجع به ادوار هزارات و کتاب زیج شهریار نقل می‌کند و در پایان می‌نویسد : تا این جا گفتار ابو معشر منجم دربارة بنائی که تا امروز در اصفهان برپاست ختم می‌گردد ، بعد اضافه می‌کند که ابو معشر منجم قسمتی از این بنا را که هزار سال کم و بیش از خرابی آن می‌گذرد وصف کرده است . 

و اما آن چه در سال 350 هجری قمری از این بنا خراب گردید اطاقهای دیگری بود که کتابهای بزرگی در آنها پیدا شد ، این کتابها را نه کسی می‌توانست بخواند و نه خط آنها شبیه به خطوط ملل مختلف بود . 

خلاصه سخن آن که بنائی که اکنون در یکی از شهرهای مشرق زمین برپاست از آثار و ابنیه شگفت مشرق زمین است چنان چه اهرام مصر از ابنیه عجیب مغرب زمین می‌باشد 20 . 

در فصل چهارم کتاب تاریخ « سنی ملوک الارض و الانبیاء » در ذیل نام طهمورث زیباوند نیز به نام سارویه و زمان آن به شرح زیر اشاره شده است : 

معنی زیباوند انه شاکی السلاح و بنی مدینه بابل و قهندز مرو ،‌و فی بعض النسخ انه بنی کردیندادوهی مدینه من مدن المدائن السبع و انا اقدر کرد ابادالتی علیها دستان اندرسوا کردآباد ، فصفحوا لفظه الاسم ، و بنی باصفهان بنیتین عظیمتین سمی احداهما مهرین و الاخری سارویه فاما مهرین فانه صارمن بعد اسماً لرستاق تحت هذه البنیه کان یسمی قبل ذلک کوک و اما سارویه فانه احاطه بها بعد الوف سنین سور مدینه جی و هما بعد قائما الاثر21 . 

در فصل حواشی و اضافات تاریخ راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق تألیف راوندی ضمن توضیح اصطلاح « توز » از قول بیرونی راجع به مکتوباتی که در حصار سارویه به دست آمده چنین نقل شده است. 

قال البیرونی وجد فی زماننا بجی مدینه اصفهان من اتلال التی انشقت عن بیوت مملوه اعدالاکثیره من لحاء الشجره التی یلبس بها القسی و الترسه و تسمی التوز مکتوبه بکتابه لو یدر ماهی و ما فیها « الاثار الباقیه صفحه 34 »22. 

  

پل شهرستان 

قدیمی‌ترین پلهای زاینده رود پل شهرستان است که در بلوک جی و حدود چهار کیلومتری مشرق شهر اصفهان قرار دارد ، از دو جاده‌ای که در شمال و جنوب بستر زاینده رود از مغرب به مشرق کشیده می‌شود می‌توان از پل شاهی ( پل خواجو ) به این پل رسید ، پل شهرستان بر روی صخره‌های طبیعی بستر رودخانه بنا شده و ارتفاع آن از کف رودخانه جلب توجه می‌کند ، عرض پل در هیچ نقطه به پنج متر نمی‌رسد و فقط کاروانها از روی آن عبور می‌کنند ، امروز آن را منحصراً پل شهرستان می‌نامند ولی در روزگاران قدیم جسر حسین و پل جی هم نامیده می‌شده . از نویسندگان قدیم مفضل بن سعد بن حسین مافروخی اصفهانی در کتاب خود به نام محاسن اصفهان از این پل به نام جسر حسین یاد کرده است و قصوری را که نزدیک این پل بنا شده بود مانند قصر خصیب و قصر مغیره و قصر یحیی چنان کهاز اشعار زیر بر می‌آید ستوده است : 
اجش الرعد منهمر العزالی  
سقی قصر المغیره کل دان 

فاکناف المصلی فالتلال  
الی جسر الحسین فشعب تیم  

فمرج الخندقین فذات ضال23  
فجزعی زرنرود فقصر یحیی 


به عقیده بعضی از مورخین و باستان‌شناسان پل شهرستان دارای اساس و بنیاد ساسانی است ، در دورة دیلمیان و سلخوقیان تنها پل مهم زاینده‌رود در داخل شهر اصفهان بوده و یقیناً در دوره‌های مزبور تعمیراتی از آن به عمل آمده و آثاری بر آن افزوده شده است . پل شهرستان همیشه واسطه ارتباط جی در شمال بستر زاینده‌رود با برزرودجی در ساحل جنوب این رودخانه بود . 

  
بقعه الرّاشد بالله 

در نزدیکترین فاصله قریه شهرستان جی تا ساحل زاینده‌روددر محوطه‌ای که از سطح جاده‌های مجاور آن کمی مرتفع‌تر است آثار یک بنای قدیمی و دیوارهای مخروبه و یک گنبد آجری مشاهده می‌شود ، در داخل این گنبد صورت دو قبر موجود است که به دور آنها ضریحی چوبی قرار دارد و اهالی قریه آنها را به نام شاهزاده ابراهیم و حسین بن حسن بن علی زیارت می‌کنند در حالی که مورخین عموماً این مقبره را آرامگاه الراشد بالله خلیفه عباسی معرفی کرده‌اند که در رمضان سال 532 هجری به دست باطنیه در جی به قتل رسیده و در همین محل فعلی مدفون شده است . 

الراشد بالله فرزند المستمر شد بالله خلیفه عباسی است که در اندیشه تجدید قدرت خلفای عباسی با سلاطین سلجوقی مانند سلطان محمود بن محمد ( 511 – 525 ) و غیاث الدین مسعود بن محمد ( 527 – 547 ) مواجه گردید ، سلطان محمود همان کسی است که چندی بغداد را در حصار داشت و خلیفه را به دشنام زشت یاد کرد . مسعود هم خلیفه المستر شد را که می‌خواست بر عراق مستولی شود در جنگی که در آذربایجان واقع شد شکست داد و در مراغه او را تحت نظر گرفت تا برج یک ساله را او بستاند و خلیفه در همین شهر در تاریخ 17 ذی القعده سال 529 هجری به ضرب کارد یکی از فدائیان از پای در آمد . 

بعد از قتل المستمرشد فرزندش الراشد بیش از یک سال خلیفه نبود ( 529 – 530 ) و چون نتوانست به تعهدات پدرش مسترشد در پرداخت باج به مسعود عمل کند و علاوه بر این به تحریک داود سلجوقی فرزند محمود که مدعی مسعود بود با آن سلطان از در خلاف در آمده بود گرفتار خشم مسعود گردید چنان چه سلطان مسعود بغداد را محاصره کرد و خلیفه از بیم او به موصل گریخت و پادشاه سلجوقی وی را از خلافت خلع کرد و عم وی المقتفی لامر الله ( 540 – 530 ) را به خلافت نشاند و خود به جنگ داود و راشد رفت و آنان را نزدیک اصفهان شکست داد . 

در سال 532 راشد از موصل به آذربایجان پیش داود رفت و اتابک فارس و بعضی دیگر از امراء هم که از مسعود ترس داشتند دور داود و راشد را گرفتند و به جنگ مسعود آمدند ، مسعود در شعبان این سال آنها را نزدیک دینور شکست داد ، راشد با داود به خوزستان آمد و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر در 25 رمضان سال 532 به دست یک تن از اسماعیلیه به ضرب کارد جان سپرد . 

قدیمی‌ترین مورخی که تفصیل قتل الراشد بالله را در شهر اصفهان نوشته است عماد کاتب اصفهانی می‌باشد که در کتاب « تاریخ آل سلجوق » شرح این واقعه را که خود شاهد آن بوده نوشته است ، بنابراین آن چه را او نوشته از روی علم و اطلاع کامل می‌باشد ، عماد کاتب چنین نوشته است :  
  
  الراشد بالله پس از قتل پدرش المستمرشد در ذیقعده 529 در بغداد به خلافت نشست و مدت 9 ماه با ترس و اظطراب زیاد خلافت نمود تا این که سلطان مسعود سلجوقی به بغداد آمد و خلیفه از بغداد فرار کرد و مدت دو سال در این شهر و آن شهر آواره بود و بالاخره به آذربایجان رفت و به داود بن سلطان محمود پناه برد و با قشون وی برای محاصره اصفهان به جانب این شهر شتافت ، در محاصره اصفهان جمعی از فدائیان باطنیه هنگام ظهر روز سه‌شنبه 26 شهر رمضان سال 532 ناگهان بر سر او ریخته و وی را به قتل رسانیدند . 

  عماد کاتب می‌نویسد این حادثه در اوان طفولیت من رخ داد و هنوز خاطره آن در ذهن من باقیست سپس وی شرح مفصل و جالبی از محاصره اصفهان به دست داود سلجوقی و خرابی‌های وارد به این شهر به دست می‌دهد تا آنجا که می‌نویسد : 

  « و دفن الرلشد بالله فی مدینته جی و افردت له تربه فی جامعها و صار الی الیوم موضع قبره عن اشرف مواضعها . » 

  از عبارت « و افردت له تربه » معلوم می‌شود بنای بقعه در همان زمان سلجوقیان بوده و مردم به واسطه عظمت مقام خلافت به زیارت قبر خلیفه توجه مخصوص داشته و آرامگاه او را مکان شریفی می‌دانسته‌اند ، واضح است که پس از گرویدن مردم اصفهان به مذهب شیعه در زمان صفویه قبر الراشد بالله نیز مانند سایر مقابر بزرگان به صورت مدفن یکی از امامزادگان در آمده است 25.  
سر در مسجد سروشفاداران، که در اصل آتشکده بوده و سروش آذران نام داشته است
 قحطی شدید اصفهان و محل آرامگاه الراشد بالله از خلال نوشته‌های مورخین دیگر 

از جغرافی‌نویسان قدیمی کسی که اسمی از مقبره الراشد بالله در شهرستان اصفهان برده یاقوت حموی صاحب کتاب « معجم البلدان » است . وی در جائی که از کلمه جی گفتگو می‌کند می‌نویسد : 

« و فی جی مشهد الراشد ابن المسترشد معروف یزاروهی علی شاطئی نهر زنده‌رود .» 

در تاریخ آل سلجوق در آناطولی نوشته شده است که الراشد بالله به هنگام فرار از مقابل سپاهیان مسعود چون دیهی رسیدند ستوربانی از ملحدان ، خلیفه را بکشت 26 . 

  مؤلف کتاب راحه الصدور و روایه السرور در تاریخ آل سلجوق نوشته است که در این موقع سعد الدوله والی اصفهان بود و مردم از قحطی یکدیگر را می‌خوردند . 

  صاحب کتاب مجمل التواریخ و القصص در ذکر مدفن خلفاء راجع به آرامگاه الراشد بالله می‌نویسد : 

  « الراشد بالله به اصفهان حماء الله من الآفات دفن کرده‌اند . » 

  
منظره داخل و خارج بقعة الراشد 

  منظرة خارجی بقعه الراشد بالله مانند سایر گنبدهای دوره سلجوقی آجری می‌باشد و هیچ گونه تزئینات دیگری نداشته است ولی با مشاهده چند قطعه کاشی فیروزه‌ای جدید که بر گنبد مزبور نصب شده معلوم می‌شود در یکی دو قرن اخیر از طرف مردم قریه که مقبره راشد را امامزاده می‌دانستند اقدام به کاشی گنبد آن هم شده بوده ولی بر اثر عدم مراقبت تدریجاً این کاشی‌ها هم ریخته است .  
 
  گنبد الراشد بالله در داخل تزئیناتی ندارد و با گل سفید رنگ‌آمیزی شده و به طوری که نقل شده است در سال 1316 هجری قمری به وسیله یکی از بانوان قاجار به نام افتخار الدوله از این بقعه تعمیری شده و علی رضای موسوی متخلص به انجم در دو شعر ، تاریخ تعمیر این بقعه را به شرح زیر آورده است : 
گشت باعث بهر تعمیر حرم  
افتخار الدوله از باب کرم 

الف پس سیصد دگر شانزده گفت  
انجم بیدل به تاریخش شگفت 


کتیبه داخل بقعه الراشد بالله به خط کوفی برجسته بر زمینه گچ که بعداً رنگ‌آمیزی شده است مشتمل بر آیه 36 و 37 و 38 از سوره نور است به شرح ذیل : 

  بسم الله الرحمن الرحیم فی بیوت اذن الله و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصل رجال لاتلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب و الابصار لیجزیهم الله ما عملوا و یزیدهم من فضله و الله یرزق من یشاء بغیر حساب . 

به طوری که ملاحظه می‌شود نام خطاط کتیبه و تاریخ نصب آن یا ساختمان گنبد ذکر نشده است .  

تزئینات کاشیکاری سردر مسجد سروشفاداران از دوره شاه طهماسب صفوی 
 مناره شهرستان 

  در مجاورت بقعه الراشد بالله و پل قدیمی شهرستان سابقاً مناره‌ای هم از قرن ششم هجری و از دوران سلاجقه وجود داشته است که در ردیف مناره‌های بسیار زیبای اصفهان به شمار می‌رفت این مناره دارای دو پلکان بوده که از یکی بالا می‌رفتند و از دیگری پائین می‌آمدند و از نظر معماری بسیار جالب بوده است ، راه اول مناره از کف زمین شروع می‌شده و راه دوم تقریباً سه متر و نیم بالاتر قرار داشته است ، مناره قطوری بوده و از نظر تزئینات بیشتر به مناره مسجد علی که هم اکنون وجود دارد شباهت داشته است ، بیشتر سیاحان خارجی که از عهد صفویه به بعد به اصفهان آمده‌اند مخصوصاً سیاحانی که در یک قرن اخیر اصفهان را دیده‌اند توصیف این مناره را به دست داده‌اند از باستان شناسان آقای سمیث Myron Smith در مقاله « مناره‌های اصفهان » از ملحقات جلد اول – جزوه دوم آثار ایران از این مناره به نام « مناره شهرستان » و « شاه رستم » یاد کرده است ، دیولافوآ هم این مناره را به نام شاه رستم ذکر کرده است که باید تحریف کلمه شهرستان باشد . پاسکال کست Pascal Cost معمار و باستان شناس فرانسوی که در سال 1840 میلادی برابر با 1255 هجری قمری و در دوره سلطنت محمد شاه قاجار مدتی در اصفهان به سر برده و راجع به آثار تاریخی و هنری این شهر آلبومی مصور تحت عنوان Monuments 

modernes de la Perse تهیه کرده و در فرانسه به چاپ رسیده است از این مناره تصاویر جالبی به دست داده که در این مقاله از نظر خوانندگان عزیز می‌گذرد 27 . 

  
مسجد شهرستان 

  در داخل قریه شهرستان ویرانه‌های مسجد محقری مشاهده می‌شود که فقط کتیبه تاریخی آن به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی رنگ باقی مانده و ساختمان مسجد را به دوره شاه صفی می‌رساند . این کتیبه که به خط محمد رضا امامی مورخ به سال 1042 هجری می‌باشد به شرح زیر است . 

  قال الله تعالی انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اقام الصلوه و آتی الزکوه و لم یخش الا الله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین فی شهر رمضان المبارک سنه 1042 کتیبه محمد رضا الامامی الادهی . 

  
مسجد سرو شفادران 

  سر و شفادران که در عرف تلفظ « سرش با دران »‌خوانده می‌شود قریه‌ای از قراء‌جی و براآن است که در ساحل شمالی زاینده‌رود واقع شده ، این اسم در اصل « سروش آذران » بوده و محل یکی از آتشکده‌های معروف اصفهان است ، اکنون آثار قابل ملاحظه‌ای ندارد به غیر از مسجد سر و شفادران که بفحوای کتیبه آن در دوره شاه طهماسب اول به وسیله محمد سر وشفادرانی در سال 976 هجری بنا شده ،‌کتیبه سر در این مسجد که قسمتی از کاشی‌های انتهای آن موجود نیست به خط ثلث با کاشی لاجوردی بر زمینه آجری به شرح زیر است : 

  « در ایام خلافت سلطان الاعظم نیر اوج فیض و کرم اختر برج مکارم و نعم السلطان بن السلطان ابو المظفر شاه طهماسب بهادر خان خلد الله ملکه بنا نمود این مسجد را ابن یوسف محمد سر وشفادرانی ، اتمام داد سنه 976 …. میر علی بنا . » 

  در قسمت فوقانی دو اسپر طرفین سر در مسجد در دو لوحه به خط آجری بر زمینه کاشی لاجوردی نوشته شده : 
میر محمد ابن میر علی  
داد این زیب را بعون ولی 


و این اشعار بر در قدیمی مسجد نقش بسته است : 
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او  
محمد عربی آب روی هر دو سرای 

بدین حدیث لب لعل روح پرور او  
شنیده‌ام که تکلم نمود همچو مسیح 

عجب خجسته حدیثیست من سگ در او  
که من مدینه علمم علی در است مرا 

پاورقی 
  [1] - این روستا دارای مسجدی قدیمی است و محراب گچ‌بری عالی آن مورخ به سال 528 هجری از دوران سلاجقه به تهران انتقال داده شده و در موزة ایران باستان نگهداری می‌شود . 
  2 - مفضل بن سعد بن حسین مافروخی اصفهانی صاحب کتاب محاسن اصفهان است که اصل آن به زبان عربی است و رساله‌ایست که مؤلف در وصف اصفهان و ذکر محاسن آن جمع آوری و در ضمن بسیاری از فواید تاریخی و جغرافیائی و ادبی متعلق به موطن خود را در آن جا گنجانده و بیش از همه در فصاحت عبارت و نمودن جنبه هنر انشاء خود در زبان عربی کوشیده و آن را تحفه مجلس فخر الملک بن خواجه نظام الملک والی اصفهان که مردی فضل دوست و شاعر پرور بوده ساخته است .از چند موضع کتاب محاسن به خوبی واضح می‌شود که تألیف آن در ایام سلطنت سلطان معز الدین ابوالفتح ملکشاه سلجوقی ( 465 – 485 هجری )‌و دوره صدارت خواجه نظام الملک طوسی صورت گرفته و در آن ایام حکومت اصفهان با نصره الدین ابو الفتح مظفر ملقب به فخر الملک ( متولد در 434 و مقتول در روز عاشورای سال 500 ) بوده است . 
رساله محاسن اصفهان به وسیله حسین بن محمد بن ابی الرضا علوی آوی در نیمه اول قرن هشتم هجری به فارسی ترجمه شده و از طرف مترجم به خواجه رشید الدین فضل الله همدانی وزیر دانشمند سلطان ابو سعید بهادر خان در سال 729 هجری تقدیم شده است . ترجمه فارسی محاسن اصفهان چون وقایع نیمه دوم قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم ایران به خصوص اصفهان را نیز در بر دارد بر نسخه عربی آن مزیت تمام دارد . مترجم رساله مدتها در اصفهان زندگی کرده و با بزرگان و منتفذین آن شهر مانند خاندان صاعدی و خواجه شمس الدین محمد بن نظام الدین یزدی و امیر مظفر الدین شیخ علی حکام آنجا محشور بوده و از خوان نعم ایشان بهره برده است . 
متن عربی رساله محاسن اصفهان در سال 1312 شمسی به وسیلة استاد دانشمند آقای سید جلال الدین تهرانی انتشار یافته و ترجمه فارسی آن در سال 1328 شمسی به وسیله استاد دانشمند آقای عباس اقبال به ضمیمه مجله یادگار به طبع رسیده و منتشر شده است . 
  3 - ابو عبدالله حمزه بن الحسن مورخ و زبان شناس اسلامی از مردم اصفهان بوده است و پدر و اجدادش در این شهر ساکن بوده‌اند ، حمزه در حدود سال 270 هجری به دنیا آمده و حدود سال 350 تا 360 بدرود زندگی گفته است ، وی بیشتر سالهای عمر خود را در اصفهان گذرانیده و برای تکمیل تحصیلات علمی و ادبی خود طبق معمول زمان چند بار به بغداد سفر کرده و از حوزه‌های درسی آن شهر استفاده کرده است . امروز فقط شماره کمی از نوشته‌های این دانشمند اصفهانی را در دست داریم و با آن که موضوع بیشتر آثار او علم نحو بوده در ادبیات اسلامی به عنوان یک مورخ اشتهار دارد وی کتاب معروفی داشته به نام اخبار اصفهان « اصفهان و اخبارها » که یاقوت حموی در قرن هفتم هجری چند بار از آن یاد کرده و ثعالبی مورخ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم بنابر آنچه در کتاب یتیمه الدهر در باب « محاسن شهر اصفهان » می‌گوید این کتاب را در دست داشته و مطالبی از آن نقل کرده است . 
  آخزین سفر حمزه به بغداد در سال 323 هجری بوده و در پایان این سال و اوائل سال بعد بوده است که به مسقط الرأس خود اصفهان مراجعت کرده و در همین سال که شرح قحطی عظیمی را که در اصفهان روی داده است نوشته است و چنین توضیح داده که در اواخر سال 323 و اوائل سال 324 هجری قحطی عظیمی در اصفهان روی داد و به دنبال آن کشتار فجیعی روی نمود به طوری که در دو محله جی و یهودیه بیش از دویست هزار نفر تلف شدند . 
  حمزه کتابهای دیگری مانند التنبیه علی حدوث التصحیف و مجموعه امثال و شرح اخبار ابی نواس و کتاب الامم را نیز به رشته تحریر در آورده و کتاب تاریخ « سنی ملوک الارض و الانبیاء‌» نوشته این مورخ هم اکنون در دست است و به وسیله بنیاد فرهنگ ایران به زبان فارسی ترجمه شده است . 
  وفات حمزه در اصفهان اتفاق افتاده ولی از محل دفن او فعلاً اطلاعی نداریم . 
  4- جی بن زراده « حافظ ابو نعیم » . 
  5- خمانی چهر آزاد « حافظ ابو نعیم » . 
  6- احمد بن عبد الله بن احمد بن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی سبط احمد بن یوسف البناء‌الاصفهانی معروف به حافظ از اعلام محدثین و از اکابر حفاظ ثقات است که در رجب سال 336 و به قولی 334 متولد شده و وفات وی به اصفهان در صفر یا روز دوشنبه بیست و یکم محرم سال 430 هجری بوده است ، حافظ ابو نعیم در قبرستان قدیمی « آب بخشان » اصفهان مدفون شده و مدفن او نزدیک محله « در شیخ » آنجا که بقعه و خانقاه شیخ ابو مسعود رازی واقع است در باغ بزرگی که سابقاً دارای عمارت وسیعی بوده قرار داشته است . مولی نظام الدین قرشی از شاگردانش شیخ بهایی در قسم ثانی از کتاب رجال خود مسمی به نظام الاقوال می‌گوید قبر او را در اصفهان دیدم و بر لوح مزار او مکتوب بود : 
قال رسول الله صلی الله علیه و آله مکتوب علی ساق العرش لا اله الا الله وحده لا شریک له محمد بن عبد الله عبدی و رسولی و ایدته بعلی بن ابی طالب رواه الشیخ الحافظ المؤمن الثقه العدل ابو نعیم احمد بن محمد بن عبد الله سبط احمد بن یوسف البناء‌الاصفهانی رحمه الله و رضی عنه و رفع فی اعلی علّیین درجته و حشره مع من یتولاه من الائمه المعصومین . 
صاحب روضات به استناد کتاب ( حیله الاولیاء ) که از تألیفات مهم حافظ ابو نعیم است او را از پیروان مذهب شیعه می‌داند . 
قبر شیخ احمد صوفی بناء‌که حافظ ابو نعیم از اسباط اوست در محله« شیخ یوسف » از محلات قدیمی اصفهان می‌باشد و عوام به غلط او را ( شیخ سنا ) تلفظ می‌کنند . ( برای اطلاع بیشتر از حافظ ابو نعیم و تألیفات او رجوع شود به لغت‌نامه دهخدا صفحه 913 و 914 ) . 
  7- و فی سورها من القصور مائه و اربعه قصور و هی بروج معوجه واسعه ثابه من استدراه السور « ابو نعیم » این عبارت در کتاب حافظ ابو شیخ ابن حیّان چنین آمده است : و فی سور المدینه مائه قصر و قد حجب عن السنور الفار بطلسم و من باب حورا ( کذا ) الی باب الیهودیه الصغری الفومائه ذراع … 
  8- فدوران مدینه جی سبعه آلاف و مائه ذراع « ابو نعیم » لکن حافظ ابو الشیخ گوید : و دوران المدینه سبعون الف و مائه ذراع . 
  9- این دهکده هم اکنون نیز در بلوک ماربین در مغرب شهر اصفهان واقع شده و هرستان نام دارد . 
  10- شرف جمع شرفه : کنگره و آنچه بر سر دیوار حصار و قلعه و دیوارهای دیگر سازند ( برهان قاطع ) . 
  11- خور ( به معنی خورشید ) « ابو نعیم » . 
  12- فرهیز ؟ درست معلوم نشد به چه معنی بوده است ، شاید چیزی بوده از نوع جان پناههای امروز « از حواشی مرحوم عباس اقبال بر ترجمه محاسن اصفهان ». 
  13- شیفتق : این کلمه که در متن چاپی ، الفهرست و تاریخ حمزه اصفهانی به صورت شقیق چاپ شده و بدون شبهه همان است که ما امروز « شفته » می‌گوییم و آن مخلوطی از شن و آهک و خاک است که آن را در پی بناها و کف مجاری آبها و غیره به منظور استحکام و بستن راه نفوذ آب می‌ریزند « از حواشی عباس اقبال » . 
  14- اشتاذویه « حافظ ابو نعیم » . 
  15- گلیکران جمع گلیکر که لغتی است در گلکر یعنی گل کار « از حواشی عباس اقبال ». 
  16- پایان عبارت « ترجمه محاسن اصفهان » . 
  17- مقصود از گنبد در اینجا گنبد بقعه الراشد بالله است که در این مقاله ذکر آن خواهد آمد و منظور از مناره ، مناره شهرستان است که فعلاً وجود ندارد . 
  18- دیولافوآ در ذکر این مسافت اشتباه کرده زیرا شهرستان در چهار کیلومتری مشرق اصفهان است . 
  19- ترجمه فارسی سفرنامه دیولافوآ صفحه 321 چاپ تهران . 
  20- رجوع شود به کتاب گنجینه آثار تاریخی اصفهان تألیف نگارنده صفحه 865 تا 870 . 
  21- نقل از کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء چاپ بیروت صفحه 31 . 
  22- تاریخ الصدور و آیه السرور چاپ تهران صفحه 496 . 
  23 - کتاب محاسن اصفهان به زبان عربی چاپ تهران صفحه 57 . 
  24 – ابو عبدالله محمد بن محمد بن حامد معروف به عماد کتاب در سال 519 در اصفهان متولد شد ، سالها در شام سکونت داشت و در خدمت سلاطین ایوبی معزز و محترم می‌زیست ، عموم نویسندگان و مورخین وی را به عظمت و بزرگی یاد نموده‌اند ، تحصیلات وی در اصفهان در مدرسه نظامیه انجام گردیده و برای تکمیل معلومات خود به شهرهای مختلف مسافرت نموده و وزارت سلطان صلاح الدین ایوبی را یافته است ، عماد کاتب شافعی مذهب بوده و در مدرسه نظامیه اصفهان مدتی هم تدرسی می‌کرده ، وی فقیه و ادیب بود و در فنون شعر و ادب مهارت داشت ، کتب زیر از تألیفات اوست : 
  1= البرق الشافی در تاریخ در هفت مجلد 2- خریده العصر و جریده اهل العصر در شرح حال ادبا و شعراء 3- دیوان رباعی 4 – دیوان الرسائل 5 – دیوان الشعر در چهار مجلد 6 – زبده النصره و نخبه العصره که از معروفترین آثار اوست 7 – عتبی الزمان که به نام العتبی و العقبی نیز معروف است 8 – کتاب النسل علی الذیل که شرحی است بر کتاب الذیل ابن سمعانی 9 – کتاب نصره الفتره و عصره الفطره در اخبار دولت آل سلجوق و کتابهای دیگر . 
  وفات عماد کاتب در رمضان سال 597 در دمشق اتفاق افتاده و از گفته‌های اوست که : « هیچ کتابی نیست که به یک مرتبه خواندن نیارزد » . 
  25 – اقتباس از شماره 55 و 56 روزنامه سرنوشت مرحوم محمد صدر هاشمی . 
26 – نسخه عکسی کتاب تاریخ آل سلجوق در آناطولی متعلق به کتابخانه دانشمند محترم آقای دکتر امیر حسن یزدگردی . 
27 – به طوری که آقای حسین معارفی معمار ابنیه تاریخی اصفهان برای نگارنده نقل کرده است این مناره زیبای عهد سلجوقی در اواخر سلطنت احمد شاه قاجار به وسیله شخصی به نام سکیّز خان ارمنی که سرپرست ساختمانهای سرباز‌خانه اصفهان بوده خراب شده و مصالح آن در ساختمان این سربازخانه به کار رفته است .