اصفهان - در آثار آپولینر

گوشه هایی از شعر اصفهان را از مجموعه آثار آپولینر به ترجمه محمدتقی غیاثی برایتان نقل میکنم :

اصفهان

به خاطر گل سرخت

حاضر بودم سفر دور و دراز تری در پیش گیرم

آفتاب آن خورشیدی نیست

که در سرزمین های دیگر می تابد

ونغمه های سازت

که با سپیده دمان هماهنگ می شود

از این پس ، برای من

معیار هنر است .

ای چهره معبود !

من شعر خود و همه هنرها را

با خاطره آنها خواهم سنجید

اصفهان

با آن نغمه های بامدادی خود

رایحه گلهای سرخ باغهایش را

بیدار می کند .

من روانم را ،در همه عمر خویش

با گل سرخ عطرآگین ساخته ام

اصفهان ، ای شهر خاکستری

با آن کاشی های نیلگونت

گوئی تو را با تکه های آسمان و خاکت

پدید آورده اند

و در میانه روزنی از نور نهاده اند ....

من ، اینجا برادر صنوبران هستم

ای صنوبران زیبا، ای برادران لرزانم

که در شرق نماز میگذارید

فرزندان غربی خود را بازشناسید .