وصف اصفهان
جهان آفرین را جهانى نبود
جهان را اگر اصفهانى نبود

دریغ از اصفهان و از صفاى او
که بوى مشک مى ‏دهد هواى او

هواش غم زداید از دل حزین
خوشا، خوشا هواى غمزداى او

ز کعبه فرهى بود حجاز را
عراق راست فره از فضاى او

ز مردمان شهرهاى روم و چین
به هند مردمان روستاى او

گل و گیاى خلد را بود بدل
به ماه فروردین گل و گیاى او

به گاه گشت گل بتان سرو قد
چمان چمان به زیر سروده ‏هاى او

«قصیده شمس الشعرا سروش اصفهانى»