تالاب گاوخونی در حال خشک شدن است
به گفته مریم فرهمند یکی از مسئولان سازمان محیط زیست اصفهان: تالاب بین المللی گاوخونی روز به روزدر حال خشک شدن است و تنها لکه هایی از آب در این تالاب باقی مانده که در آنها تعداد زیادی از پرندگان مهاجرمستقرهستند. مریم فرهمند افزوده که در پی خشکسالی امسال و بسته شدن سد زاینده رود و کاهش شدید آب تالاب گاوخونی، حیات زیست محیطی این تالاب در معرض خطر جدی قرار دارد.
تالاب گاوخونی که در فاصله ۱۴۵ کیلومتری جنوب شرقی اصفهان واقع شده در سال ۱۹۷۵ در کنوانسیون بین المللی تالاب ها به ثبت رسید.
در باره روابط خارجی ایرانِ صفوی با دیگر کشورها، کارهای عالمانه بسیاری صورت گرفته است. از دید محققان، این روابط که در بُعد سیاسی واقتصادی اهمیت بیشتری دارد، به طور معمول با چهار بخش اروپا، عثمانی، هند و ازبکان است.(1) سیاست ایران در بخش اروپایی با تحوّلات منطقه خلیج فارس نیز مربوط بوده و در این میان، اشاراتی هم به برخی از امیران این منطقه میشود. مع الأسف در میان این آثار، اشارهای به روابط ایران و حجاز نشده است. این در حالی است که در آن روزگار، همه ساله، شمار فراوانی زائر از ایران راهیِ حرمین شریفین میشدند و علاوه بر آن، جمعی از عالمان و فقیهان شیعه از ایران در آن دیار اقامت داشتهاند.
پیشتر در باره دو موضوع «زائران» و «اقامت برخی از علمای ایرانی در حرمین»، در مقاله «پارهای از مسائل حجاج شیعه و شیعیان مقیم حرمین شریفین در دوره صفوی»(2) به بحث پرداختیم(3) و اکنون در این مقاله، به دو نکته دیگر در ضمن دو فصل، میپردازیم:
الف: ارتباط سیاسی حکام صفوی با اشراف مکه، که از طرف سلطان عثمانی برای حکومت بر حجاز منصوب میشدند.
ب: مهاجرت سادات مدینه به ایران عصر صفوی، که آثار فرهنگی و مذهبی در دو طرف از خود برجای گذاشت.
در باره روابط اشراف مکه با دولتمردان صفوی، اطلاعات قابل توجهی در دست نیست. اما مسلّم است که حجاز در این زمان زیر سلطه عثمانیها بود و دولت مستقلی نداشت؛ بنابراین نباید انتظار داشت که به عنوان یک دولت مستقل، طرف خطاب دولت صفوی قرار گیرد. اما به هر روی، دولت اشراف، هم به دلایل مذهبی و هم استقلال نسبی خود و نیز به دلیل مسأله حج، با ایرانیها روابطی داشتهاند، که بهطور پراکنده در مقاله پیشگفته، به آن اشاره کردهایم. از آن زمان، تنها یک سفرنامه، آن هم به صورت منظوم(4) برجای مانده که در آن، آگاهیهای اندکی در این زمینه وجود دارد. مطالب پراکنده دیگر، در آثار مرحوم آخوند ملامحمدتقی مجلسی و میرزا عبداللّه افندی آمده است که هیچکدام به نوع مناسبات میان دولتمردان صفوی با اشراف اشارهای ندارند.
آنچه میماند و خوشبختانه برجای مانده، یک نامه مفصل عربی است که از سوی شاه عباس دوم (سلطنت از 1052 تا 1077) برای شریف مکه ارسال شده است. متن این نامه توسط عالم بزرگِ نیمه دومِ قرن یازدهم هجری، مرحوم آقاحسین خوانساری (م 1098) نگاشته شده است. به نظر میرسد این نامه برای شریف زیدبن محسن نگاشته شده است؛ زیرا وی از سال 1040 تا 1077 امارت مکه را در اختیار داشته است.(5)
نامه یاد شده در باره دشواریهای راه حج از طریق بصره است که گستردگی آن سبب تعطیلی امر حج از سوی دولت ایران شده است. اندکی بعد، حاکم بصره به شاه ایران قول داده است تا از این دشواریها بکاهد و در عوض از دولت ایران خواسته است تا اجازه عبور کاروانهای حج ایرانی را از آن مسیر بدهد. نامه یاد شده توضیحاتی در این باره برای شریف مکه است.
از آنجاکه همین یک نامه مغتنم بوده و بر حسب اطلاع ما تاکنون به چاپ نرسیده، متن آن را در اینجا میآوریم. پیش از آن شرحی در باره مجموعهای خطی که این سند در آن درج شده و در کنار آن نامههای با ارزش دیگری هم در ارتباط با شرفای مکه درج شده، به دست میدهیم:
مجموعهای با عنوان «مکاتبات» با شماره 11639 در کتابخانه آیتاللّه مرعشی رحمهالله نگهداری میشود که حاوی چندین متن مختلف است. در جمع این مکاتبات ادبی، نامههایی دیده میشود که از میان آنها، نامه شاه عباس دوم به شریف مکه، که به انشای آقاحسین خوانساری نگاشته شده، تاریخیتر و قابل استفادهتر است. اما در دیگر نامههای آن نیز مطالب سودمندی وجود دارد. اصل مجموعه به عنوان یک متن ادبی، فراهم آمده از نامهها و منشآت و وقفنامههای عربی، با خطی زیبا نوشته شده و دارای «سرلوحهای با زمینه طلا و لاجورد گل و برگ مرصّع اسلیمی به سبک اواخر دوره صفوی» است.(6)
در ابتدا، نامهای ادبی آمده که بیشتر به هدف ارسال سلام و دعاست. نامه دوم با عنوان «جواب مکتوب شریف سعدبن زید»(7) است که تنها اشارات تاریخی آن به مسأله راههای حج و تأمین امنیت حجاج میباشد. (برگ 9 ـ 5) ممکن است این پاسخ از آقاحسین خوانساری باشد که در آن از شریف مکه که از سادات حسنی و فردی مقتدر بوده، به خاطر تلاشش در راه تأمین امنیت، ستایش شده است. نامه بعدی با عنوان «ایضا پاسخ دیگری به همان مکتوب شریف سعد»، در ستایش او و تمجید از نامه اوست. (برگ 12 ـ 9) نامه بعدی از سعد بن زید شریف مکه (میان سال های 1077 ـ 1113) به فرزندش سعید است که باز به لحاظ ادبی در این مجموعه آمده است. (16 ـ 15) عناوین نامههای بعدی عبارت است از: «جواب مکتوب شیخ سعدان» (برگ 17) «جواب مکتوب شیخ ناصر الاحسائی» (برگ 19)، «جواب نامه دیگر او» (برگ 20) «جواب کتاب لبعض الاحباب» (برگ 21) «جواب سید فرجاللّه خان والی حویزة فی البشارة بفتح البصرة» (برگ 23) «جواب السید عبدالمحسن المکّی» (برگ 24) و چند نامه متفرقه دیگر که برخی جنبه تاریخی نیز دارد. و با «جواب کتاب الشریف سعد بن زید» (برگ 48) «أیضا جواب مکتوب بعض شرفاء مکة» (برگ 50) «جواب مکتوب بعض سادةفضلاءمکة» (برگ 51) «کتاب الی الشیخ بنی خالد» (برگ 55) که مربوط بهراهبصره میباشد؛ (... إنّ فی فتح طریق البصرةیفتحلکمأبوابالنصرة وتستفیدون بذلک فوائد غزیرة و لکم فیها منافع کثیرة و قد رخّص من ذلک السبیل وفد حجاج بیتاللّه الحرام و رهْط المعتمرین المتمتّعین بادراک المشاعر العظام و اذن لهم فی هذه السنة و أجْر من أحسن الیهم أجر من جاء بالحسنة... برگ 56). «جواب مکتوب بعض مشایخ مکة» (برگ 57) «من جملة المکاتیب ایضا الی شرفاء مکة» (برگ 59 ـ 58) «کتب ایضا الی شریف مکه» (برگ63 ـ 60) این نامه طرحی از یک نامه سلطانی است که به شریف مکه نگاشته شده تا از زائر ایرانی خاصی که از وی در این نامه یاد نشده (تنها با تعبیر فلان آمده) مراقبت کرده، به او احترام بگذارند. «نامه دیگر به ابن الشریف» (برگ 63) این نامه هم مانند نامه پیشین است. «و کتب ایضا الی المولی شریف مکه» (برگ 66) «و من اجوبة المکاتیب المکیة» (برگ 69) «و منها ایضا» (برگ 70) این نامهها بیشتر از همان نوعی است که اشاره شد. در این زمان، برخی از اعضای خاندان سلطنتی یا کسانی از علما به حج مشرف میشدند و همراه خویش از این نامههای توصیه به اشراف مکه میبردند. «و منها ایضا الی بعض مشایخ مکة» (برگ 71).
در ادامه دو متن برای وقفِ قرآن، متنِ نوشته شده در پشت ترجمه کتاب «مفتاح الفلاح» [ شیخ بهایی ] ، چند دیباجه از جمله دیباجه کتاب «وقایع الشهداء»، متنی که پشت کتاب تفسیر «کنز الدقایق» بوده، دیباجه رساله در «شرح حدیث البیضة»، قباله وقف کتاب «الصحاح» و چند نمونه متن دیگر آمده است. برخی از آن متنها عباراتی است که در شهادت نامههایِ نوشته شده در کناره وقف نامهها بکار میرود که جالب توجه است.
آخرین متن در این نسخه، نامه شاه عباس دوم به شریف مکه است که آقا حسین خوانساری آن را نگاشته است: «کتبه النحریر العلاّمة آقا حسین خوانساری ـ قدّساللّه روحه الی السلطان الأعظم ـ شاه عباس الثانی الی شریف مکه» (برگ 95 ـ 92):
الحمد للّه الّذی شرّف مکة المبارکة و صیّرها امّالقری و الأمصار، و جعل المولودَیْن الذین نَشَاءا فی ذیلها و ربّیا فی حِجرها أفضل من کلّ مولود لفّ [یلفّ] فی قماط اللیل و النّهار، أعنی جدّنا و نبیّنا محمّد، سیّد الکونین الذی أُسری به من المسجد الحرام إلی السّماء، و رأی عند سدرة المنتهی ما رأی، و ارتقی إلی مقام قاب قوسین، و کانَاللّه هو الّذی رمی إذ رمی؛ و أبانا و إمامنا علیّا [ثانی الثّقلین] الّذی وضعته أُمّه فی بطن بیت هو أوّل بیت وضع للناس و رفعه ربُّ هذا البیت و طهّره و أذهب عنه و عن أهل بیته جمیع الأرجاس و و الأدناس ـ صلواتاللّه و سلامه علیهما و آلهما المعصومین الأخیار و أولادهما الطیّبین الأطهار ـ أجدادنا الأئمة [الإمامین] العظام و آبائنا [المیامین] الغّر الکرام ما لم تُعَد جمار البطحاء و لاتحصی حصی البیداء.
أما بعد: فإنّ القرابة القریبة العلویّة و الرّحم الماسّة الفاطمیّة، تستدعی أن یکون لایزال من حضرتنا العلیّة و سُدّتنا السنیّة هدایا نسائم تسلیمات تهبّ من مهبّ الشفقة و المودّة وتحائف روائح تَفُوح منها نفحة العطوفة و المودّة توجّه تلقاء نجد المجد و تهامة الشهامة، وتنحّی شطر مسجد العزّ و مشعر الکرامة؛ یعنی حضرة من خصّهاللّه تعالی بالنّسب الطاهر المصطفوی و الحسب الزاهر المرتضوی، و حَباهُ الشوکة الباهرة والرفعة الظاهرة، و أعطاه المجد الرفیع و القدر المنیع، و جعله من أهل بیتٍ أنبتهماللّه نباتًا حسنًا بواد غیر ذی زرع، [ و صیّره من أشرف اصل و الکرم فرع [و عظّمه [ کرّمه ] بملازمة حرمه الشریف الّذی یأوی إلیه کلّ قویّ وضعیف، و شرّفه بخدمة بیته العتیق الّذی یؤتی من کلّ فجّ عمیق، زادهاللّه سبحانه تعظیمًا و تبجیلاً کما فرض حجَّه علی من استطاع إلیه سبیلا، و هی الحضرة الشریفة الشریفیّة الحَسَنیّة، لازالت مَهْبطًا للفیوضات البهیّة و الفتوحات السنیّة و یقتضی أن یکون دائمًا جنابهم الشریف ملحوظًا بعین العنایة السلطانیة و جانبهم المنیف مراعی حقّ الرّعایة الخاقانیّة. فما زال إن شاءَاللّه الرّحمن رکن المودّة بین الجانبَیْن إلی قیام الساعة رکینًا و حبل المواصلة بین الطرفین الی یوم القیامة متینًا.
ثمّ المنهیّ الی جنابهم العالی، إنّ قبلذلک بسنین وصل إلی شریف مسامع حضّار المجلس الأعلی الخاقانی ـ ما برح محفوفًا [ محفوظا ] بالنصر و التأیید السبحانی ـ أنّ قوافل الحاج والمعتمرین الامّین لطواف بیتاللّه الّذی من دخله کان من الامنین، القاصدین لزیارة رسوله سیّد المرسلین و ائمته الکرام المعصومین ـ صلواتاللّه علیهم اجمعین ـ الّذین یجیئون من بلادنا المحروسة ـ حرّسهااللّه تعالی ـ یصل إلیهم فی الطریق مِحَن کثیرة بَدنیّة و مالیّة و یصیبهم بلایا عظیمة جسمانیّة ونفسانیّة من جهات مختلفة و طرائق [ أنحاء ] شتّی. حتّی یکون یستلب منهم اللصوص و الذؤبان ثیابهم و أسلابهم و جمیع ما کانوا یتمتعون ،و یذرونهم بالبیداء بایدین و یحلّونهم منزلة ما کانوا یحرّمون.
و مع ذلک، لأجل تسویف المباشرین لإمارة الحاج فی الخروج وتأخیرهم فی الذهاب، و بسبب توقفات فی أثناء الطریق من شؤمة سماجة الأعراب، یتفق فی بعض السنین أن یفوتهم الحجّ إذ لم یدرکوا الموقفَین ویرجعون من هذه الشقّة الشاقّة خائبین بِخُفَّی حنین.(8)
و لمّا کان فی مثل هذه الحال، لما فیها من المخاطرة بالأنفس و الأموال، الاستطاعة التی هی شرط وجوب الحج علی ما قال الملک المتعال مفقودة، إذ من جملتها تخلیة السرب، و ظاهرٌ أنّها لیست حینئذ موجودة و [ کأن ] لم یکن الحج فی هذه الصورة واجبا و لا مثل هذا السفر سائغا، فلاجرم قد صدر عن موقف السلطنة العظمی الحُکم بِمَنْعَیِ القوافل والوفود و سدّ الطّرایق و الصدود امتثالاً لأمراللّه و شفقةً علی خلقاللّه و حمایة للرعیّة لا رعایةً للحمیّة.
و فی هذه السّنة أرسل حاکم البصرة إلی خدمتنا و استدعی من حضرتنا أن نرخّص الحاجّ [ و نفتح هذا الطریق ] و شرط أن(9) لایؤخذ منهم من کلّ نفر سوی الجمّال و الطبّاخ و البرید فی الذهاب والعود جمیعًا من کلّ جهة وعلّةٍ، أزید من ثلاثین أحمر نقیرًا و لا قطمیرًا، [ و أنّهم لایصیبهم ظمأٌ و لا نصب و لا مخمصة إلاّ أن یشاءاللّه و لایظلمون نقیرًا ] و أن لایدع أن یصل الیهم أذًی من الأعراب قلیلاً و لا کثیراً، و تعهّد أن یزعجهم [ ینفرهم ] من البصرة الیوم الأوّل أو الثانی من شهر ذی القعدة و لایقیمهم بعد ذلک بقدر قومة و لا قعدة.
و لمّا کان حینئذ مظنّة أن یکون منع الحاج فی هذا الحال، معاذاللّه صدّاً عن سبیلاللّه ـ جلّ ذکره ـ و منعًا لمساجده أن یذکر فیها اسمه، فأجبنا مسؤوله [ و أسعفنا مأموله [ و رخّصنا الحجاج و العمّار و أنفذنا الأحکام المُطاعة و الفرامین النافذة الی خوانین [ خواقین [الأطراف و الأقطار بأن یجهّزوا القوافل و یسبّلوا [ السوابل، و یتوجّهوا ] من درب [ صوب ] البصرة [ الی الأرض المقدّسة التی بالتهامة، بادین من کلّ بایر و عامر، آتین رجالاً و علی کلّ ضامر، جائین من نائی البلاد و جابین للبوادی الصخرة الوعرة من کلّ واد ] لیجیبوا الدّعوة التّامّة الخلیلیّة و یدعو فی تلک المقامات الکریمة، لدوام هذه «الدولة القائمة الصفویة الإسماعیلیّة».(10)
و حیث کان خدّامکم الکرام لایزال یسعون فی رعایة الحجاج و الزوّار، سیّما أهل هذه البلاد و الأمصار و یبالون جدًّا بمراقبة أحوالهم و لایألون جهدًا فی محافظة أنفسهم و أموالهم، و لایترکون أن یصل الیهم أذی و ظلم من أحد من الناس(11) و یکونون لهم بمنزلة الحَفَظةِ والحرّاس، أمرنا أن یؤخذ من کلّ رأس منهم الاّ ما استثنی خمسة حمر سوی الثلاثین المذکور، و یرسل الی خدمتکم علی سبیل النذر و الهدیّة، ازدیادًا للمحبّة و المودّة و مجازاة للمشقّة الّتی یتحمّلها خدمتکم السنیّة.
فإذَنْ طریقة الإخلاص و الصفوة التی لایزال یسلکها تلک الزمرة الشریفة الشریفیّة بالنسبة الی هذه السلسلة العلیّة الصفویّة، أن لایقصّروا فی إکرام القوافل الّتی تجیء من ظهر البصرة و کفّ أیدی الناس عنهم ببطن مکّة، کیف و هم أضیافاللّه و أضیافکم و إکرام الضیف من سنن أکارم أسلافکم، و أن لا تدعوا أحدًا أن یکلّفهم بالرّجوع من طریق آخر(12) و یجعلهم الیه ملْجاة، إذ قد سمعنا أنّ فی السّنین السابقة کان یلحقهم خسران عظیم من هذه الجهة.
ثمّ إن کان الأمر بعد ذلک علی ما شرطوا و لم یغیّروا شیئا ممّا تعهّدوا وأخرجوا القوافل حیث ما التزموا وحفظوهم من شرّ الإخوة اللّئام و الأعراب الجفاة الطّغام و أوصلوهم إلی ذلک البلد الأمین فی سعة الوقت آمنین و رجعوهم من الطّریق الّذی أسلکوهم منه سالمین غانمین، فائزین بالمُنی والمرام، [ مدرکین بالمشاعر العظام، طائفین بالبیت الحرام، عاکفین بین الرکن و المقام ] و مشرّفین بزیارة بیتاللّه ورسوله و الأئمة الکرام ـ علیهم صلواتاللّه تعالی إلی یوم القیام ـ [ عایدین عقیب الاحلال إلی ما کانوا علیه من الاحرام، راجعین بعد البلوغ والکمال إلی یوم یخرجون من الاحرام، حیث یعرون عن الثیاب التی خاطتها أیدیهم من الخطیئات و الاجرام و یتطهّرون بصب ذنوب من ماء زمزم الغفران من جمیع الذنوب و الآثام] فذاک هو [ المستبغی والمرام ] المراد و یکون دائمًا بعون اللّه تعالی و حسن توفیقه هذا الطریق الإلهیّ مفتوحة فی جمیع البلاد و القوافل و الوفود من الأطراف و الأکناف لاتزال فی کلّ سنة تربو و تزداد.
و هذا الأمر العظیم [ و الخطب الجسیم ] مع قطع النّظر عن حصول المثوبات العظیمة الاُخرویة تکون سببًا لأن تصیر تلک البلاد الطیّبة الکریمة المعمورة و سکّانها و قطّانها بالیُسر و الخصب و رفاه الحال و فراغ البال مغمورة، و أن یشهدوا من أجل کثرة اختلاف الناس و تردّدهم إلیهم منافع عظیمة، و یستفیدوا فوائد جسیمة.
و إن لمیقیموا علی ما قالوا، و غیّروا أمرًا ممّا قرّروا، و بدّلوا شیئا ممّا عیّنوا، فیلزمُ علینا إذَنْ برخصة الشرع القویم أن لا نرخّص أحدًا بعد ذلک فی سلوک هذا الطریق المستقیم و نحرمَهُم من هذه الفوائد و نقطع عنهم تلک العوائد ویکون إثمه علی الذین یبدّلونه و یرون عاجلاً و آجلاً مکافاة ما صنعوا، و یجزون فی الأولی و الآخرة جزاء ما فعلوا، و لبئس ما یصنعون و ساء ما یفعلون و السلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته.
خلاصه ترجمه: در این نامه با یاد از اینکه شهر مکه شهری است که محمد صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام در آن به دنیا آمدهاند و بهخصوص، امام علی علیهالسلام در کعبه متولد شده است، بر رابطه خویشاوندی دو دولت صفوی و اشراف به دلیل سیادت تأکید شده و همان را زمینه فرستادن درودها و سلامها از سوی دربار صفوی به سوی نجد و تهامه و مسجد و مشعر؛ یعنی دربار اشراف کرده است. در مقدمه آرزو شده است که روابط دو جانبه تا قیام قیامت بر اساس مودّت و دوستی پایدار بماند.
سپس در باره هدف اصلی از این نامه آمده است: چند سال قبل، سلطان ایران شنید که قافلههای حج و عمره، که از ایران به مکه اعزام میشوند، در راه گرفتار صدمات مالی و جسمی فراوانی شده و بلایای عظیمی از جهات مختلف بر آنان فرود میآید؛ بهطوری که دزدان، دارایی و لباس و وسائل آن را میگیرند.
علاوه برآن، به خاطر اهمال مباشرینِ راه نسبت به ورود و خروج و ایجاد تأخیر در حرکت کاروانها و به سبب توقّفاتی که اعراب میان راه ایجاد میکنند، در برخی سالها، زمان حج از زائران فوت میشود؛ چرا که آنان موقف عرفه و مشعر را درک نمیکنند و از این راه دشوار و با این همه زحمت، دستخالی بر میگردند.
در چنین وضعیتی که ترس جانی و مالی وجود دارد، «استطاعت» که شرط وجوب حج است، از میان میرود؛ طبعی است حج در این وضعیت واجب نخواهد بود و طبعی است چنین سفری روا نیست. به همین دلیل از سوی سلطان ایران، فرمان تعطیلی حج و منع قافلهها صادر شد؛ کاری که بر اساس امتثال دستور خداوند و ملاحظه حال رعیت بود.
امسال حاکم بصره نمایندهای نزد ما فرستاد و از ما خواست تا به کاروانها اجازه حرکت دهیم. وی شرط کرد که جز ازشتردار وآشپزوبرید دررفتو برگشت، به هر جهت و علتی، بیش از سی سکه طلا، درهمینگیرد واجازهندهدتا اعراب آزار و اذیتی به آنان برسانند. همچنین متعهد شد که روز اول یا دوم ذی قعده آنان رااز بصرهحرکتدهد و جز به اندازه ضرورت آنانرا میان راه معطل نکند.
از آنجایی که تصور بر این بود که در چنین وضعیتی دیگر منع حجاج از حج روا نیست، به درخواست او پاسخ مثبت داده و دستورات و فرامین خود را به خانهای اطراف و اکناف صادر کردیم تا قافلهها را آماده کرده، از راه بصره روانه سازند تا به دعوت ابراهیم پاسخ دهند ودر آن مقامات برای دولت صفویه اسماعیلیه (بهنام شاه اسماعیل) دعاکنند.
از آنجاکه مأموران بزرگوار شما همیشه در رعایت حال حجاج و زوار، به ویژه زائرانی که اهل بلاد و شهرهای ما هستند، میکوشند و از هیچ کوششی در حفاظت از جان و مال آنان دریغ نمیکنند و اجازه نمیدهند که از سوی احدی بر آنان آزار و ستمی برود و به منزله نگاهبانان آنان هستند، ما هم دستور دادیم که از هر نفر ـ به جز موارد استثنا ـ پنج سکه طلا، منهای آن سی سکه، گرفته شده وبرسبیلنذر و هدیه به شما پرداخت شود تا رشتههای محبت و الفت استوار شده و تسکینی بر مشقت و رنجی باشد که در این خدمت خود متحمّل میشوید.
طریق اخلاص و دوستی که پیوسته آن دستگاه شریف با این دولت علیّه صفویه دارد، اقتضا میکند تا در اکرام به قافلهها که از طریق بصره میآیند کوتاهی نکرده، دست اهل مکه را از تجاوز به آنان باز دارند. چون آنان میهمانان خدا و شمایند و کرامت در حق میهمان از سنن اسلاف بزرگوار شماست، اجازه ندهند کسی آنان را مجبور کند تا از راه دیگری برگردند که در سالهای پیش، از این بابت، ضررهای زیادی پیش آمده است.
اگر بر شروط خود باقی مانده و چیزی از آن را تغییر ندادند و قافلهها را همانگونه که ملتزم شدهاند حرکت داده و از شرّ اعراب حفظ کرده، در وقت مناسب آنان را به مکه رساندند و از همان راهی که بردهاند باز گرداندند، در حالی که آنان به فیض زیارت بیتاللّه الحرام و حرم پیامبر صلیاللهعلیهوآله نائل آمدهاند، مقصود حاصل شده است. طبیعی است که در این صورت، راه حج در تمامی بلاد و برای همه کاروانها از هر نقطه باز است و هر سال بیشتر و بیشتر خواهد شد.
این کار بزرگ، علاوه بر ثواب عظیم اخروی آن، میتواند وسیلهای برای آبادانی آن سرزمین مقدس و ثروتمندی و رفاه حال ساکنان آنجا باشد که شاهد رفت و آمد مردمان از هر نقطه به آنجا هستند. اما اگر به شروط خود پایبند نباشند، در این صورت ما بهلحاظ شرعی، به احدی اجازه حرکت در این مسیر را ندهیم و آن نواحی را از این همه فواید محروم گردانیم. گناه آن هم بر عهده کسانی است که شروط را عوض کردهاند و آنان پاداش عمل خود را میبینند.
* * *
این نامه به نوعی روشنگر برخی از دشواریهای سفر حج در دوره صفوی است. نمونه زنده این دشواریها را در سفرنامه بانوی فرهیخته و شاعره اصفهان در دوره اخیر صفوی میتوان دید که به زبان شعر، بخشی از آنها را یادآور شده است.(13)
بر اساس اطلاعاتی که در باره گرایش مذهبی سادات حرمین ـ که اصطلاحا به آنان «اشراف» گفته میشود(14) ـ در اختیار است، میتوان چنین اندیشید که بهطور کلّی، هر دو گرایش تشیع و تسنن در آنان وجود داشته است. در این باره دو یادآوری مناسب است:
نخست آن که، سادات شیعه مذهب، در بسیاری از موارد به دلیل سلطه دولتهای قدرتمند سنی در این دیار، مجبور به تقیه بودهاند.
دوم آنکه، ساداتی هم که سنی بودهاند، به دلیل آنکه از نسل امام علی علیهالسلام بودند، بهطور طبیعی علایق شیعی بسیار شدیدی داشتهاند. به سخن دیگر، تسنن افراطی در میان سادات و اشراف به ندرت دیده شده است. اما اینکه درصد جمعیتی شیعه و سنی سادات در حرمین تا چه اندازه بوده، نمیتوان به جایی رسید. دلیل آن نیز دقیقا همان دو نکتهای است که اشاره کردیم.(15)
وجود چنین فضایی به لحاظ گرایشِ مذهبی در میان اشرافِ حرمین، راه را برای ایجاد ارتباط میان آنان و دولت شیعه صفوی فراهم میکرد. مسأله سیادت خود صفویان از یک سو و علاقه شدید و عمیق این دولت نسبت به سادات، و نیز تشیع دولت صفوی از سوی دیگر، در فراهم کردن زمینه ارتباط میان صفویان و اشراف تأثیر بسزایی داشت. اشراف با آمدن به ایران، انتظار آن را داشتند تا دولتمردان صفوی به آنان توجه کرده و ایشان را مورد حمایت مالی خود قرار دهند که آنان نیز چنین میکردند؛ هرچند مواردی نیز وجود داشت که آنان به چیزی دست نمییافتند.(16)
افزون بر ایران، سرزمین هند نیز که ایضا قبلهگاه بسیاری از عالمان و شاعران ایرانی بود، برای اشراف حرمین هم، عرصهگاه مناسبی برای استفاده از مواهب بیحد و شمار آن به حساب میآمد. نمونههای فراوانی از مهاجرات سادات مدینه به هند را سید ضامنبن شدقم (زنده 1090) در «تحفة الأزهار» آورده است.
به علاوه، کسانی از سادات که در زمره عالمان بودند، در اصفهان و دیگر شهرهای ایران با علما ارتباط برقرار کرده و نزد آنان به شاگردی مینشستند و اجازه روایتی و علمی دریافت میکردند. در این زمینه، آنان همانند برخی از طلاب و علمای بحرین، جبل عامل و عراق ـ بیشتر از حلّه و نجف و کربلا ـ عمل میکردند که برای تحصیل، تدریس و بهرهگیری از دیگر زمینههای علمی و کتابخانهای، پس از تشکیل دولت صفوی به دیار عجم رفت و آمد میکردند.
باید توجه داشت که حضور این قبیل افراد که دستشان از نسخ خطی آثار شیعی هم خالی نبود، به نوعی در انتقال بخشی از فرهنگ شیعه از مناطق عربی به ایران کمک کرده است. در واقع تشیع ایران در این برهه، در درجه نخست از شهرهای عراق، سپس از جبل عامل و بحرین و در مقیاس کمتری از ناحیه سادات و اشراف حرمین بوده است. همچنین، بهطور متقابل، ارتباط اشراف حرمین با ایران، سبب تقویت تشیع در آن دیار نیز میشد.(17) این ارتباط از طریق علمایی نیز که از ایران به حرمین رفته، در آنجا مجاور میشدند، تقویت میگردید که نمونههایی از آن را در جای دیگر آوردهایم.(18) به علاوه، حضور اینان سبب تقویت ادبیات عرب در ایران میشد. بیشتر این افراد شاعران و منشیانی بودند که نثر و نظم فراوان میگفتند.(19) نمونه بسیاری از این اشعار را در «تحفة الأزهار» میتوان یافت.
جامعترین اطلاعات در باره حضور اشراف مدینه در ایران، و بهطور خاص اصفهان، در یک اثر علمیِ ارجمند با عنوان «تحفة الأزهار و زلال الأنهار فی نسب أبناء الائمة الأطهار علیهمالسلام » از سید ضامن بن شدقم بن علی (زنده در 1090) آمده است.(20) این اثر که در شرح انساب سادات است، در قرن یازدهم هجری تألیف شده و حاوی اطلاعات فراوانی از رفت و آمد سادات به شهرهای مختلف ایران و روابط آنان با دربار صفوی است.
ما در این نوشته، میکوشیم اطلاعات پراکنده این کتاب را در این زمینه، به صورتی منظم عرضه کنیم تا بدین ترتیب بخشی از تاریخ روابط صفویان با اشراف مدینه روشن شود.
ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که اشراف مکه، از سادات بنی الحسن و اشراف مدینه از سادات بنی الحسین بودند. طبعا ریاست و امارت حرمین در اختیار اشراف مکه بود و اشراف مدینه موقعیت محدودتری داشتند. به همین دلیل، بیشتر، این سادات بنیالحسین بودند که به ایران و هند مسافرت میکردند. به علاوه تشیع امامی در مدینه نیز ریشهدارتر از مکه(21) بود که این نیز خود برای کوچ آنان به ایران و هند مؤثر بود. حضور سادات بنوالحسین در جنوب هند، تأثیر خاص خود را در نشر تشیع در آن دیار داشته است.
مجلد نخست «تحفة الأزهار» شرح انساب سادات حسنی و شرفای مکه است که افزون بر انساب، بخشهایی از تاریخ مکه را نیز در بر دارد. مجلد دوم و سوم این کتاب به سادات حسینی اختصاص دارد که ضمن آن نسل تک تک امامان را به صورتی مستقل تا امام عسکری علیهالسلام آورده است.
مؤلف «تحفة الأزهار» سید ضامن [بن شدقم بن علی بن حسن بن علی بن حسنبن علیبن شدقم] از سادات حسینی مدینه و از طایفه شداقمه(22) است که مانند اجدادش، عالمی فرهیخته بوده و بهویژه در دانش انساب و تاریخ تبحّری ویژه داشته است. این خاندان تا چند نسل منصب نقابت را در شهر مدینه عهدهدار بودند و سفرهایی به هند و ایران داشتند:
* نورالدین علی نقیب (بن حسن بن علی بن شدقم) (م 960) عالم و نقیب سادات مدینه بود که به درخواست برهان شاه از سلاطین نظامشاهیه هند(23) در سال 954 بهدکن رفت و شخص شاه به استقبال او آمد. وی دو سال بعد به مدینه برگشت و به سال 960 در همانجا درگذشت.(24)
* فرزندش حسن بن نورالدین علی (932 ـ 999) از علما و فضلای قابل و شایسته بوده و در شهرهای مختلف ایران نزد شیخ حسین بن عبدالصمد (پدر شیخ بهایی) و نیز خود شیخ و عدهای دیگر در قزوین و جایهای دیگر تحصیل کرده است. وی پس از درگذشت پدرش در سال 960 نقابت علویان حسینی مدینه را عهدهدار شد؛ اما دو سال بعد، از این مسؤولیت کناره گرفت. وی در سال 963 به دکن و احمدآباد رفت و مورد استقبال حسین نظام شاه پسر برهان شاه قرار گرفت. در آنجا بود که نظام شاه خواهرش فتحشاه را به عقد وی درآورد. وی سپس به شیراز آمده، مدتی در آنجا به تحصیل پرداخت، و پس از آن در سال 964 نزد شاه طهماسب (930 ـ 985) ـ طبعا در قزوین ـ رفت که شاه اکرام و انعام فراوانی به وی کرد.(25) وی به سال 976 به مدینه بازگشت(26) بعدها در سال 982 باز به هند رفت و به سال 999 در دکن درگذشت که جسدش را به وطنش مدینه آورده، دفن کردند. از وی آثاری برجای مانده است که یکی از آنها کتاب «زَهْر الریاض و زلال الحیاض» است.(27) محمد فرزند همین حسن (م 1008) از شاعران برجسته است که نثر و نظم فراوان از وی برجای مانده بوده است.(28)
* علی بن حسن بن نورالدین علی (976 ـ 1033) از علما و مؤلفان و فردی نسب شناس بوده است. مادر وی، فتحشاه دختر برهان شاه نظامشاهی است و در همان دکن هم به دنیا آمد. از وی کتاب «زَهْرة المقول فی نسب ثانی فرعی الرسول»(29) یعنی شرح سادات حسینی که در مدینه بودند، برجای مانده است.(30) سید ضامن شرح حال وی و برخی از اشعارش را آورده است.(31) از دیوان وی نیز نسخهای به خط سید ضامن برجای مانده که بیتردید سزاوار نشر است.(32)
* شدقم بن علی بن حسن نیز سیدی جلیل القدر و از علما بوده که به سال 1006 متولد شده و نزد علمای مختلف به تحصیل پرداخته است.(33) وی به سال 1038 درگذشته است.(34)
* سید ضامن بن شدقم عالم امامی مذهب است که اطلاعات ارجمندی را در زمینه مورد بحث ما؛ یعنی حضور سادات بنی الحسین در ایران و به ویژه اصفهانی صفوی در اختیار ما گذاشته است. وی خود سالهای متوالی به ایران رفت و آمد داشته و در لابلای کتاب خود؛ یعنی «تحفة الأزهار و زلال الأنهار» به سفرهایش اشاره کرده است. آخرین تاریخی که از خود برجای گذاشته، سال 1090 هجری است.(35) سید ضامن به شهرها و بلاد زیادی سفر کرده و از جمله در سالهای مختلفی در شهر اصفهان اقامت داشته است. یکی از همسران وی نیز اصفهانی بوده که از وی دو فرزند با نام زینب و عبدالرسول محمد داشته است.(36) سالهایی که وی در اصفهان بوده، به طور پراکنده در میان سالهای 1052(37) تا 1088(38) است.(39)
اخبار حضور اشراف بنی الحسین درایران
از مجموعه آگاهیهایی که در باره حضور اشراف در ایرانِ صفوی در اختیار داریم، چنین به دست میآید که آنان از مهاجرت موقت یا دائم، سه هدف داشتهاند؛ نخست: زیارت قبر امام رضا علیهالسلام (40) دوم: تحصیل علم(41) و سوم: بهرهمندی از مواهب مادی که شاه یا دیگران ممکن بود به آنان بدهند. این قبیل مهاجران، در مواردی بهطور موقت به ایران آمده و گاه فرزندانشان را نیز همراه خویش میآوردند. (تحفه، 2/373) این ممکن بود که به دفعات به ایران آمده و حتی در اصفهان مدفون شوند. (تحفه، 2/452).
چنانکه خواهیم دید، اعتنای شاهان صفوی به سادات بنی الحسین مدینه، از زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب به این سوی بوده و در دوره شاه عباس اول (996 ـ 1038) در جریان موقوفه مهمی که شاه عباس برای آنان معین کرد، این اعتنا به نهایت خود رسید. بعد از آن، موقوفه مزبور در دوره شاه عباس دوم تجدید شد که قاعدتا باید تا پایان دوره صفوی ادامه داشته باشد. ما در جریان ارائه اخباری که سید ضامن بن شدقم در باره مهاجرت سادات بنی الحسین به ایران و به خصوص اصفهان آورده، اشاراتی به این وقف خواهیم داشت، اما نص صریح آن خبری است که «ولی قلی شاملو» در «قصص الخاقانی» آورده است. متن این وقفنامه که مربوط به سال 1014 هجری است، پس از مقدمات، چنین است:
همگی و تمامی و جملگی کاروانسرای واقع در صدر «میدان نقش جهان دارالسلطنه اصفهان مع قیصریه متصل بدان و کلّ بازار دور میدان» مذکور و حمام واقع در حوالی آن، مشهور به «حمام شاهی» که جمیع آنها احداث کرده کلب آستان علیبن ابیطالب علیهالسلام ، بندگان نواب کامیاب سپهر رکاب اعلی حضرت واقف است ـ خلداللّه ملکه و اجری فی بحار الخلود فُلْکه ـ و در بین صیغه وقف شرط فرمودند که نصف حاصل اجاره موقوفات مذکوره در وجه وظیفه و ارتزاق و مدد معاش سادات عالی درجات «بنی حسین که ساکن و عاکف مدینه طیبه مقدسه باشند»، صرف نمایند، خواه مرد و خواه زن؛ به شرط آنکه وظیفه و سیورغال و مواجب نداشته باشند و شیعه امامی اثنیعشری باشند و شرط زن آن است که بیوه باشد یا بکری که هنوز در حباله زوجیت احدی در نیامده باشد. و چون اختیار شوهر نماید دیگر چیزی به او ندهند. و نصفی دیگر را در وجه وظیفه و مدد معاش و ارتزاق ساکنان و متوطنان نجف اشرف نمایند...(42)
تقی بن علی (عموی سید ضامن) که به هدف زیارت قبور امامان علیهمالسلام راهی عراق شده، از آنجا برای زیارت امام رضا علیهالسلام به ایران آمده و سپس به دربار شاه عباس و شاه صفی (1038 ـ 1052) رفته است. وی پس از مدتی اقامت در ایران، در سال 1040 به مدینه برگشته اما بار دیگر در سال 1046 به اصفهان بازگشت و در سال 1048 در این شهر درگذشت.
علی فرزند تقی هم در سال 1055 سفری به ایران داشته و بعد از آن سالها در قاهره اقامت کرده و به سال 1065 به مدینه برگشته است. وی توسط شریف زید، امیر حجاز، به نقابت بنیالحسین در مدینه منصوب گشته و در این زمان، با گزارش وضعیت سادات مدینه به شاه عباس دوم، از وی خواسته است تا درآمد موقوفاتی را که جد وی شاه عباس اول وقف سادات کرده بوده، باز برقرار سازد که او هم پذیرفته و چنین کرده است.(43)
حسین بن حسن بن علی (عموی سید ضامن و متولد 978) پس از تحصیلات اولیه، عازم ایران شد تا از عالمان این دیار بهره علمی ببرد. وقتی اوصاف وی را برای شاه عباس اول گفتند، او را به مجلس عالی خود طلب کرد. وی در فقه مطالعاتی داشت و محل رجوع بود. شاه در حق وی انعامی شایسته کرده، مقرریهای فراوانی قرار داد که از آن جمله، پرداخت 1500 تومان در یک مرتبه بود. پس از آن بجز قرار پرداخت مخارج او، سالانه دویست تومان برای او قرار داد که وی چیزی از آن را نگرفت. شاه او را در مجلس خود در کنار یکی از سادات حسنی با نام سیدهاشم عجلانی قرار داد که بر اساس نزاعی که میان سادات حسینی مدینه و سادات حسنی مکه بود. او از این کار ناراحت شد. پس از آن، سید مزبور عازم حویزه شده، نزد حاکم آن دیار رفت که مقرری در حد سالانه دویست تومان، و پنجاه محمدی برای هر روز بجز مخارج روزانه او قرار کرد و وی هم نزد او ماند. سپس به بصره رفت و در راه بازگشت به وطن مفلوج شد. وقتی خواست به حویزه بازگردد، در راه درگذشت؛ جسدش را به کربلا برده، دفن کردند. (تحفه، ج2، صص292 و 293).
علی بن فواز بن جماعه، از ساداتی است که در ابرقوی ایران فرزندانی از وی بر جای مانده است؛ از جمله فرزندانش شهربابان است که مادرش سیدهای کاشانی بوده است. فرزندی هم با نام اسماعیل داشته، که مادرش ابرقویی بوده است. (تحفه، ج2، ص374)
سلیمان بن محمد (از عموزادگان سید ضامن) برای زیارت قبور ائمه و تحصیل علم به عراق آمد. پس از آن به ایران شتافت و از محضر شیخ بهایی و میرداماد و دیگران بهره برد. زمانی که شاه عباس وصف وی را شنید، او را نزد خود خوانده، به وی سخت احترام و اکرام کرده، جدای از آنچه همان لحظه به او بخشید. در اوده ـ در هند ـ نیز حوالهای به وی اعطا کرد. شاه عباس، از وی احوال بنی الحسین یعنی سادات و اشراف مدینه را پرسید که وی احوال آنان را برای شاه بازگفت. پس از آن از شاه خواست تا برای آنان چیزی از (وقف) قرار دهد تا منفعتش عاید آنان شود. همین امر سبب شد تا شاه عباس وقفی را برای آنان قرار دهد تا حاصل آن به اهالی حرمین شریفین و مشاهد مشرفه ائمه برسد. (تحفه، ج2، صص260 و 261).(44) بعدها شاه عباس دوم، بار دیگر آن را احیا کرده مستمری سادات را میپرداخت.
محمد بن جویبر از سادات آل مُهنّا، که سیدی جلیل القدر و متقی بود، روزگاری را در هند گذراند و رفاقتی هم با حسن (جد سید ضامن) داشت. پس از آن به عراق عرب و عجم آمده، به تحصیل علوم پرداخت و سپس به وطن خویش بازگشت. این محمد، همسری شیرازی گرفت که فرزندش جابر از او بود. همچنین دختری با نام دلالا داشت که مادرش زنی ترک بود. (تحفه، ج2، ص336) علی و جابر دو فرزند محمد، هر دو در شمار علمای فقیه و ادیب بودند. جابر که در علوم مختلف دست داشت و شاگرد حسن (جد سید ضامن) بود، سفری هم به ایران داشت که هدفش استفاده علمی بود (بقصد الاستفادة و النقل عن العلماء العاملین و الفضلاء المجتهدین). پس از آن از طریق لحسا به وطنش بازگشت و مدتی بعد راهی دارالسلطنه صفویه؛ یعنی اصفهان شد.
سید ضامن میگوید: وی دراصفهان درگذشت وقبرش درمقبره «هارونولایت» است که گویند از اولاد موسیبن جعفر علیهالسلام است. فرزند وی محمد در سال 1048 به اصفهان آمد و همانجا درگذشت که وی را کنار قبر پدرش دفن کردند. حسن بن جابر نیز در شیراز ماندگار شد. (تحفه، ج2، صص337 و 338).
در واقع کسانی از اشراف و سادات مدینه که به ایران میآمدند، همسرانی از مردم این شهر میگرفتند.(45) نمونه آنان مبارک بن علی از سادات مدینه بود که مادرش زنی اصفهانی بود. (تحفه، ج2، ص314) این در حالی بود که اشراف، به دلیل سیادت، حاضر به تزویج دختران خود به ایرانیهای غیر سید ـ و حتی سید ـ نبودند.
عامربن بدیوی از سادات مدینه است که به ایران آمد و نزد شاه عباس رفته، شاه برای او از موقوفات دو روستای کلیل(46) و سرمه(47) سالی بیست تومان تبریزی قرار داد. وی این پول را تا زمان مرگش میگرفت. وی سه پسر با نامهای محمدباقر، محسن(48) و قاسم داشت که مادرشان ایرانی بود. با این حال، به آنان توصیه کرد که: «أن لایزوّجوا البنت من الأعاجم و إن کانوا صحیحَیِ النسب إلاّ لبنی أعمامه بنی حسین أهل المدینة». (تحفه، ج2، ص315) در این باره، حتی در موردی که مردی از کُردها زنی از سادات مدینه گرفته بود، اقوام وی به سراغش آمدند و از وی درخواست کردند تا دختر آنان را طلاق دهد، چرا که «لیس من عادتنا أن نزوّج نساءنا للأجانب و إن کان صحیح النسب ذا مال.» در این مورد اعتراض آنان به آن شخص کُرد این بود که «أنت لسْتَ منّا و لست بشریف و لا کفوا لها» اما این شخص کُرد حاضر به طلاق دختر نشد و آنان نیز در فرصت مناسب او را کشتند. برادران آن کردی، این افراد را گرفته نزد شاه طهماسب فرستادند، او هم آنان را نزد قاضی فرستاد. برخورد بهگونهای شد که گویا به حسب ظاهر شرع، قتل او ثابت نشد، اما در اصل به دلیل تمایل شاه به سادات، آنان رها شدند. (تحفه، ج2، صص374 و 375) دقیقا شبیه این حکایت در مورد دیگری هم نقل شده است (تحفه، ج2، ص331).
فاضل بن حمود یکی از این سادات به اصفهان آمده، نزد شاه سلیمان (1077 ـ 1105) رفت و پس از آن هم عازم دیار هند شد. (تحفه، 2/441)
علی بن امیر مسعود دو بار به اصفهان آمد؛ بار نخست در سال 1069 و بار دوم در سال 1080. به همراه وی جمعی از آل جماز و آل عرار هم بودند. آنان نزد شاه سلیمان رفتند. وی اندکی بعد در سال 1082 در اصفهان درگذشت. شاه همچنان نسبت به نزدیکان او توجه داشته، آنان را انعام میکرد. حتی شاه برخی از قریهها را در حاشیه شط ...(49) نیز بهآنانواگذار کرد. (تحفه، ج2، ص428).
ضامن بن شدقم مینویسد: عذیفان ابن سعود یکی از شرفا بود که زبانی شیرین داشت و شعر میسرود. وی با عسرت میزیست و کسی هم به فریادش نمیرسید. طبعا به هوای گرفتن کمک عازم اصفهان شد. زمانی که به تختگاه صفویان رسید، رسیدنش همراه با رسیدن نامه من (یعنی ضامن) و برادرم و عموزادهام به شاه عباس دوم بود که از وی درخواست کرده بودیم [ گویا از همان موقوفه شاه عباس ] تا حقوقی برای سادات بنیالحسین مدینه معین کند. شاه نام عذیفان را نیز داخل آن افراد کرده برای او 9 تومان که معادل هفتاد و اندی زر سرخ بود قرار داد. وی سپس به وطنش بازگشت اما مجددا پس از انجام مناسک حج، راهی اصفهان شد. ضامن میافزاید: منزل او روبروی منزل من در اصفهان بود و درخت توتی هم قرار داشت ! یکبار هم با میرزا مسعود بن نورالدین محمد جابری انصاری وزیر وقف درگیر شد؛ چرا که حقوق او را نپرداخته بود و البته حق به جانب وزیر بود؛ زیرا سید یاد شده، حکم سلطانی نداشت. وی در ربیع الاول سال 1062 به مدینه بازگشت. اندکی بیش از یکسال نقیب بود و در رجب سال 1063 درگذشت. (تحفه، ج2، ص433).
قناع بن محمد بن علی بن رملی بن قداح، از سادات مدینه بود که فردی بلند مرتبه، کریمالنفس وسخاوتمند به حساب میآمد. وی دو بار بر شاه طهماسب اول وارد شد؛ نخست در سال 965 و بار دوم در سال 968 که هر دو بار او را اکرام کرد و بار دوم بیشتر. وی سپس به وطن خود بازگشته، در سال 979 درگذشت.
از همین خاندان، محمد بن رمال بن قداح نیز در مدینه متولد شد، اما در دیار عجم بالید و ملازمت شاه اسماعیل (اول) و سپس فرزندش طهماسب را اختیار کرد. مدتی بعد به وطن بازگشته، از آنجا به دکن رفت که اکرام فراوان دید. پس از آن از طریق سند به ایران بازگشت و در حالی که تنها سه دختر داشت در سال 967 در لار درگذشت. (تحفه، ج2، صص330 و 331).
سید مهنّا بن صالح از آلجماز، سالها در هند بسر برد، پس از آن عازم اصفهان شده، مدت اندکی در آنجا ماند و سپس به بندر بنیتمیم ! رفت که خاندانش در آنجا بودند. شاه سلیمان نیز به واسطه او اکرام بر آنان کرده و او نیز شیخوخیت قوم خویش را داشت. سید ضامن با اشاره به اینکه او همچنان درآنجاست، اشعار وی را که با لهجه بادیه مدینه مشرفه در باره حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله سروده شده، آورده است.(50)
از سید ضامن مجموعهای نفیس، به خط خود او ، حاوی رسالههای چندی برجای مانده است. در این مجموعه نفیس، اطلاعات تاریخی جالبی در باره مسائل مختلف، از جمله وضعیت خود وی و مسائلی که در اصفهان با آن درگیر شده، آمده است. همچنین اشعاری از وی در این مجموعه دیده میشود. مرور بر برخی از این اطلاعات در روشن کردن آنچه ما در پی آن هستیم، مناسب است:
نخستین رساله این مجموعه، «حمایة الدین فی ردع المنافقین» است. مقدمه این رساله اشارتی به وقایع زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقش منافقان و قریش در مبارزه با آن حضرت دارد که در لابلای آنها آیاتی از قرآن نیز آمده است. پس از آن، باب اول کتاب در باره وقایعی است که طی سالهای سلطان عادل (شاه سلیمان) رخ داده است؛ مانند زلزله خراسان و خراب شدن بقعه مبارکه حضرت رضا علیهالسلام . همینطور دو خسوف رخ داده، و دیگر آیات الهی. اما آنچه به سید ضامن مربوط میشود، مصیبتی است که در این روزگار خیانت پیشه و حیلهگر از سر دروغ و بغی و طغیان بر وی فرود آمده و از هر طرف وی را در فشار قرار داده است. وی این حکایت را به صورت مختصر بیان کرده و پس از بیان هر بخشی از آن، آن هم به شکلی مبهم، شروع به ارائه آیات و روایات میکند. با این حال، اصل حکایت روشنگر برخی از نکات در باره وضعیت سادات مدینه در اصفهان دوره اخیر صفوی است.
عبارات وی حکایت از آن دارد که عدهای به دلایلی کوشیدهاند تا وی را نزد صدر اعظم که «شیخ علی خان زنگنه» بوده، بدنام سازند. باب بعدی در باره رفتن آنان نزد اعتمادالدوله است. وی بی آن که در ادامه، شرح ماوقع را بدهد، با نثری مسجع و ارائه آیات و روایات در باره سادات و صله ارحام و غیره مطالبی آورده است (صص 13 ـ 10). پس از آن مینویسد: آنان به اعتمادالدوله گفتند: ای وزیر، بدان اینکه این مرد، فردی معتبر و معروف نیست. پس از آن در این باره گفتگو شده، اعتمادالدوله از سخنان آنان قانع نشده اما قلوب آنان همچنان پر از بغض و کینه بوده و همچنان به توطئه ادامه میدادهاند. (صص14 و 15). در این شرایط، سید ضامن، قدری در خود تفکر کرده و خویش را به دست قضای الهی سپرده است. بعد از آن، اعتماد الدوله طبیبی به سراغ سید ضامن فرستاده، در حالی که وی سخت مریض الاحوال بوده است. طبیبی از نسل قوم عاد و فرعون که قرار بوده است سید را به خانه اعتمادالدوله برده در آنجا معالجه کند. وقتی طبیب به خانه او میآید و معاینهاش میکند، نزد وزیر میرود و میگوید او مریض نیست ! (ص18) دشمنان وی همچنان به توطئه بر ضد او ادامه میدهند. در اینجا به یاد مظلومیت امام علی علیهالسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام میافتد و شرحی از وقایع پس از سقیفه میدهد. در این میانه، از کسانی هم یاد میکند: السید محمد الشولستانی (ص 19) راشد بن حمدان بن راشد الموسوی الحسینی (23). بعدهم اشاره به مصیبتهایی میکند که روزگار بر سر آنها آورد. کسانی از دوستانش نیز خواستند تا میان آنان را مصالحه دهند، اما وی با توجه به بغض و کینه آنان گفته است که آشتی امکانپذیر نیست (ص 26). در ادامه باز به شرح مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسلام و وقایع شهادت آن بزرگوار میپردازد (ص 30).
وی در فصلی دیگر، به سبب اصلی این وقایع و آنچه که در شوال 1083 بر سر وی آمده، اشارتی کرده است. عامل آن قضایا چیزی جز طغیان و تکبر و بغی نیست (ص 36).
از آنچه بعد از این آورده، چنین به دست میآید که اختلاف سر موقوفهای خاص است. شاید همان موقوفهای که شاه عباس برای سادات بنی الحسین مدینه قرار داده بود. وی مینویسد: شرط واقف این بوده است که حقوق افراد را سالانه پرداخت کنند. سید ضامن نیز بر همین اساس، حقوق خود و اولادش را طلب کرده است، اما گویا از سوی کسی که اداره موقوفه در اختیارش بوده، اوراقی به او داده شده که هیچ ارزشی نداشته است. این اوراق دو سال در دست او بوده و وی حتی با توسل به دوستانش نتوانسته آنها را نقد کند. وی دست به دامان اعتمادالدوله شده و او هم یکی از خدام خود را فرستاده است. این شخص، در روزی که وزیر غایب بوده، به سراغ آن شخص رفته و عاشور غلام او را گرفته حبس کرده است. همین امر سبب برآشفتن وی شده و بر بغض و عدواتش نسبت به سید ضامن افزوده است (ص 39).
ادامه ماجرا گفتگوی آنها گویا در حضور مسؤول دفترخانه موقوفات است که شخصِ طرفِ سید ضامن مدعی داشتن وکالت نامه از طرف «قوم» ـ شاید اشاره به سادات بنی الحسین ـ بوده و در دفتر حکومتی هم چیزی در این باره بوده است، اما سید ضامن آن را انکار میکرده است (صص41 و 42). و باز گویا کسی که مدعی وکالت بوده، مال را تفریط یا تصاحب کرده و الآن به همان وکالت نامه که سید ضامن مدعی است که مزورانه درست شده، استناد میکند (ص 44). وی در اثبات موضع خود با استناد به روایات، فراوان کوشیده است (تا ص 52). سید ضامن که نتوانسته کاری انجام دهد، دست به دامان خالق یکتا شده است.
او مینویسد: هفتهای نگذشت که میرزا سلمان کاتب استیفا مرد. امااشخاصیکه طرف وی بودهاند، همچنان علیه وی کار کرده و نزد این و آن از او بدگویی میکردند(ص53). در نهایت اعتماد الدوله از وی پرسش کرده و او نیز واقعیت را برای او شرح داده است. پس از آن روشن شده است که این شخص خیانت پیشه در دفاتر به مقدار دوازده تومان دست برده و به مقدار 122 سکه طلا در خزانه خیانت کرده است. به علاوه نامهای هم از زبان شیخ [ سید؟ [حسین بن سلیم مدنی جعل کرده و بر تعداد مهرها در آن افزوده است. در واقع شیخ حسین هیچ وکالتی به او نداده بوده و این امر چند سال ادامه داشته است. در این وقت، کسانی نزد خان از او شفاعت کرده و خان (گویا شیخ علی خان؛ یعنی همان اعتماد الدوله) از او گذشته است (ص 55).
باب بعدی در باره هجوم سید دویرج بن مناع الحسینی به خانه اوست. وی او را متهم به جهالت کرده و عامل آن را هم تولد و نشأت وی در منطقه نجد با بدویها دانسته است. برای همین فهم کافی ندارد و از شریعت هم سر در نمیآورد. آنها سید ضامن و فرزندش را گرفته و به زندان میاندازند (ص 57، 59، 60). در این وقت، وی شعری سروده و از مصیبتی که در این دار غربت بر او فرود آمده، سخن گفته است. زندانی شدن وی و فرزندش محمد برهان الدین از ظهر تا غروب آفتاب بوده تا آن که دو نفر از سادات؛ یکی جبربن حصن جمازی و دیگری ناصر بن منصور خان بن مطلب الموسوی الحسینی الحویزی به یاریاش میشتابند. بعد از آن نزد میربداخان و سپس نزد دیوان بیگی ابوالقاسم خان بن غرشی باشی جانی خان رفته که از وی ستایش هم کرده است. در محفل خان، باز سیدی که طرف وی بوده مطالبی گفته اما خان تبسم میکرده و دیگران نیز از سخنان وی میخندیدند؛ چرا که وی را به عنوان رأس منافقین و محرک اصلی میدانستهاند (ص 64). وی عامل دشمنی این سید را هم چنین توضیح داده است که زمانی که دست سید ضامن خالی بوده به منزل او آمده، درخواست کمک از درهم و لباس و غیره داشته و وقتی او کمکی به وی نکرده ـ که آن زمان نمیتوانسته بکند ـ به دشمنی با وی پرداخته است. (ص65 و 66) وی در شعری که باز در باره دشواریهایش سروده، از چند نفر عرب با نامهای خالد و دویرج یاد کرده است (ص 66).
در نهایت، دیوان بیگی متوجه ظلم آنان در حق سید ضامن شده، همه اینان را به متابعت از شرع دستور داده است (ص 67). در اینجا رساله حمایة الدین شاید به صورتی ناتمام، به اتمام میرسد.
رساله بعدی هدایة الدین فی قمع المعتدین است که این رساله نیز حاوی اخباری در باره او و مسائلی است که برای وی رخ داده است. این رساله نیز بسان رساله پیشین است که مؤلف ضمن آن، به برخی از مشکلاتی که برایش پیش آمده اشاره کرده و در ذیل آنها به نصایح دین در آن زمینه پرداخته است (ص 70). نصایح با خطاب «یا نفس» آغاز میشود و ذیل آن روایاتی ارائه میگردد (تا ص 101). در اینجا باز مؤلف اشاره به وقایعی دارد که در سال 1083 رخ داده و مهمترین آن همان زلزله مشهد است. رعد و برق وحشتناکی هم در سال 1088 در شبی آمده که مانند روز هوا را روشن کرده و صدای آن مردم را به هراس انداخته است. (ص 102) در ادامه، به مصیبات و بلایایی که در برخی از سالهای پیش از آن رخ داده اشاره کرده است. یکی از آنها وقوع آتش سوزی در مسجد النبی در سال 654 است که سنیان، شیعیان را ـ که آن زمان تسلط بر مدینه داشتند ـ متهم کردند که آتش برای پاک کردن محل تماس آنها با در و دیوار برافروخته شده است !(51) (ص 112) وی برخی از این حکایت را به نقل از جدش حسن بن علی که از وی با عنوان «حسن المؤلف» یاد میکند، آورده است. به نظر میرسد این نقلها از کتاب زهر الریاض است.
روال بحث از ص124 با آنچه پیش از آن است، جدا میشود و در اینجا باز اشارتی به منافقین دارد. گویا کسانی به آزار سیدی پرداختهاند که وی نزد سید ضامن آمده و به او پناه آورده است (ص126). او نیز این شکایت را برای شاه سلیمان صفوی نقل کرده و شاه طرفهای درگیر را خواسته است. در این مجلس، قاضی القضاة اصفهان، سید ماجدبن سید محمد بحرانی نیز برای قضاوت حاضر بوده است. گویا ماجرا هنوز، همان ماجرای سابق و بحث وکالت ساختگی بوده است. به هر حال سید ماجد قاضی از آنها خواسته است تا با یکدیگر صلح کنند. سید ضامن نیز اصرار دارد که صلح گرچه خوب است، اما نه اینکه به قیمت پایمال شدن حقی بینجامد (ص 132).
به دنبال این بحث صفحات زیادی، به اشعاری که به احتمال از مؤلف با اجداد اوست، اختصاص یافته است. رسالهای هم در نصایح به فرزندش در ادامه آمده است (تا ص 189). به دنبال آن، سید ضامن در ده صفحه، خلاصهای از کتاب تحفة الأزهار را آورده است. (صص200 ـ 191) رسالهای با عنوان وقعة الجمل (صص325 ـ 276) و کتابی با عنوان زهرة الریاض فی نسب الأئمة الأطهار (صص425 ـ 327) در ادامه آمده است. بخش نهایی کتاب، چند نمونه انشاء عربی و نیز چند رساله کوچک دیگر است.(52) در ص455 این مجموعه، زمان تألیف رسالهای را که موضوعش فهرست نام سلاطین عثمانی است، 1089 یاد شده است.
* . * . *
1 . برای مثال، در کتاب «روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفوی» (عبدالحسین نوایی، تهران، سمت، 1377) این روابط تنها در قالب «روابط ایران و عثمانی» و «ایران و کشورهای اروپایی» و «ایران و هند» بررسی شده و نه تنها از ازبکان و ممالیک یادی نشده بلکه اشاره هم به روابط دولت صفوی با حجاز و شرفای مکه و مدینه نشده است. همینطور بنگرید به: اسناد و مکاتبات سیاسی ایران، از سال 1038 تا 1105، عبدالحسین نوایی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1360
2 . صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 2، صص849 ـ 825
3 . بدیهی است افزودههایی بر آن مباحث وجود دارد که باید در اینجا به آن بپردازیم.
4 . نک : سفرنامه منظوم حج، (از قرن دوازدهم)، بانوی اصفهانی! به کوشش رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1374
5 . نک : تاریخ امراء مکة المکرمة، صص731 ـ 727 ؛ (در آنجا آمده است: در سال 1047 در مکه اعلام شد که زائران عجمی ـ ایرانی ـ حق انجام اعمال حج را ندارند، اما روز بعد گفته شد: امسال حج خود را انجام دهند اما از سال دیگر نباید به حج بیایند !) امراء مکة فی العهد العثمانی، اسماعیل حقی اوزون چارشی لی، بصره، 1406 ق. صص115 ـ 113
6 . فهرست نسخههای خطی کتابخانه آیتاللّه العظمی مرعشی، ج 29، صص409 ـ 408
7 . وی به «الشریف الأفضل» مشهور بوده و از سال 1077 تا 1113 بر مکه حکم کرد اما سال درگذشت او 1116 بوده است. نک : تاریخ امراء مکة المکرمة، (عارف عبدالغنی، دمشق، دارالبشائر، 1413) صص745 ـ 738 ؛ امراء مکة فی العهد العثمانی، صص120 ـ 115
8 . و مع ذلک یتّفق أیضا فی بعض السنین أن یفوتهم الحجّ، اذ لمیدرکوا الموقفین و یرجعون عرافة حفاة بحفی حنین.
9 . و عرض علی أولیاء دولتنا الباهرة مؤکّدا بالعهود و المواثیق أن لایؤخذ منهم من کلّ نفرٍ ...
10 . حتی یجیبوا الدّعوة التامّة التی لأبینا الخلیل و یصغوا لأن یدعوا فی تلک المقامات الکریمة لدوام هذه الدّولة الصفویّة القائمة فی ذرّیّة اسماعیل ـ علی نبیّنا و علیهما الصلوات الملک الجلیل.
11 . و لایدعون أن یعدو علیهم أحد من النّاس.
12 . و أن لاتدرؤا أحدا یدعوهم الی الرجوع من طریق آخر.
13 . سفرنامه منظوم حج، ص50
14 . در باره اصطلاح شریف، نک : جامع الانساب، سید محمدعلی روضاتی، اصفهان، 1335 ش . ص30ـ32
15 . در این باره نک : وِرنر اِنْده، جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل، 1379 ؛ رسول جعفریان، مقالات تاریخی، دفتر چهارم، (قم، دلیل، 1377) مقاله «تاریخ تشیع در مکه ، مدینه و...» صص56 ـ 45
16 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 466 . در باره شخصی آمده است: سافر الی العجم مرّتین و لم ینل بها حظاً ثمّ عاد الی وطنه.
17 . برای نمونه میتوان به تلاش یکی از ایرانیها «رجلاً اَعْجمیا» مبالغی پول برای تزیین بقعه امامان علیهمالسلام در بقیع در سال 1074 اهدا کرد. زمانی که بین بوّابین و متولیان بقعه در سال 1077 و 1078 درگیری پیش آمد، یکی از آنان به عثمانیها خبر داد که شیعیان در اینجا کارهای غیر صحیح انجام میدهند ! آنان نیز به بقعه یورش برده و حاصل کارهای انجام شده را از میان بردند و مانع از خواندن نماز توسط شیعیان در بقعه ائمه شدند؛ از جمله کارهای انجام شده، تهیه کردن خُمْرههای فراوان از درختان نخل بود که برای سجده ساخته میشد (حصیرهای کوچک 20 در 20 سانتیمتر برای سجده که هنوز هم در میان شیعیان مدینه معمول است). همچنین قندیلها و فرشهای تازهای برای آن خریداری شده بود.
سید ضامن، سپس از جدش نقل میکند که در سال 988، یک شیرازی با نام سید علی حیدر ملک شیرازی به بازسازی مسجد علی علیهالسلام در نزدیکی کوه سلع پرداخت و به علاوه خانهای در مدینه خرید و آن را وقف مسجد کرده دربانی هم برای آن قرار داد. به علاوه وی بیت الاحزان فاطمه زهرا علیهاالسلام را در بقیع تعمیر کرد. وی همه این کارها را از اصل مال خود انجام داد و قاضی مدینه حسین مالکی ناظر اجرای آنها بود. (تحفة الأزهار، ج 2، ص 44).
بحث کمک به شیعیان مدینه؛ اعم از سادات و غیر سادات، یکی از سنتهای ریشه داری است که از عصر صفوی تا دوره قاجار و حتی تا زمان ما برقرار بوده است.
18 . نمونه دیگر جمالالدین محمدبن علیبن عبدالعزیز است که سید ضامن ستایش فراوانی از علم و دانش و تقوای وی کرده، میافزاید: وی از سادات آل شمالی بود که در جرجان ساکن بودند. او در مکه اقامت گزید و نزد سلطان آنجا سخت محترم بود تا آنکه درگذشت و در نزدیکی قبر خدیجه مدفون شد. تحفة الأزهار، ج 2، ص 206
19 . در این باره میتوان به کتاب ارجمند «سلافة العصر فی محاسن شعراء العصر» از سید علی صدرالدین مدنی، مشهور به «ابن معصوم» (قاهره، الطبعة الاولی 1324 ق .) مراجعه کرد که ادبیات شیعه را در زبان عربی در این دوره، با نام «شاعران برجسته شیعه» شناسانده است.
20 . چاپ شده به کوشش کامل سلمان الجبوری، تهران، میراث مکتوب و کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام وایران، 1378 ش .
21 . در مکه بیشتر سادات، شیعیان زیدی مذهب بودند.
22 . این خاندان چهرههای برجستهای داشته که در بسیاری از منابع، شرح حال آنان آمده است. سید علیخان مدنی شرح حالِ شماری از آنها را در «سلافة العصر» (صص 255 ـ 249) آورده است.
به علاوه، مرحوم میرزا عبداللّه افندی در موارد مختلف از کتاب «ریاض العلما و حیاض الفضلا» (قم، به کوشش سید احمد اشکوری، کتابخانه مرعشی، 1401) خود ـ که نامش هم به نوعی اقتباس از کتاب «زهر الریاض و زلال الحیاض» است ـ یاد کرده است. (از جمله: ج 1، صص 243 ـ 236، ص 248، 259، ج 2، ص 61) همچنین در مقدمه «زهرة المقول» چاپ نجف سید محمد حسن آل طالقانی شرححال مفصلی برای آنان نوشته است.
به علاوه در «تحفة الأزهار» و «تحفة لب اللباب» (و مقدمههای آنها) و نیز در خود «تحفه» و همچنین «طبقات اعلام الشیعه» شیخ آقا بزرگ (قرن یازدهم ص 258) شرح حال آنان آمده است. بهطور قطع با توجه به برخی از آثار چاپ نشده آنان، میتواند برای این خاندان که از عالمان امامی مذهب مدینه منوره هستند، یک تک نگاری مفصل نگاشت.
سید ضامن در یکی از رسالههایش، خود را به لحاظ نسبی این چنین معرفی میکند: ضامنبن شدقمبن حسن النقیب بن علیّ النقیب بن حسن الشهید بن علی بن شدقم الشدقمی الحمزیّ الحسینی المدنی. نک : مجموعه عکسی ش 601 مرکز احیاء میراث اسلامی، ص 192
23 . این دولت در احمدنگر هند توسط احمد بن نظام الملک در سال 896 تأسیس شد. در سال 914 برهان شاه به قدرت رسید که تا سال 961 زنده بود. از این سال حسین شاه فرزند وی حکومت یافت. این دولت تا سال 1007 پایدار بود تا آن که اکبرشاه آن ناحیه را فتح کرد.
24 . تحفة الأزهار، ج 2، صص 222 ـ 219
25 . تحفة لب اللباب، ص 166 : فأجری علیه النعم الجسام بالعشیّ و الابکار، و أمدّه العطایا الفخار.
وی در ص 168 و 169 از مشایخ خود یاد کرده که شماری از آنان در ایران میزیستهاند. سید ضامن در «تحفة» شرح حال مفصل سید حسن را آورده است. یکی از کسانی که به وی اجازه علمی داده است، سید محمد عاملی صاحب «مدارک الاحکام» است که وی را در سفر حج ملاقات کرده و از او ستایشی شایسته کرده است. نک ریاض العلماء، ج 1، ص 237
26 . نک : زهرة المقول، (مقدمه)، ص 9، (متن) ص 17 گویا در این سفر بود که فتحشاه به عقد ازدواج وی درآمد.
27 . این کتاب به شماره 5055 در کتابخانه مرعشی موجود است. نسخه کتاب «معالم العلماء» ابن شهرآشوب که متعلق به این سید بوده، با تصحیحات او در اختیار میرزا عبداللّه افندی قرار گرفته و به ملکیت او درآمده است. وی این مطلب را ذیل شرح حال «سید حسن» آورده است. نک : ریاض العلماء، ج 1، ص 238
28 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 260 ـ 254
29 . تصحیح السید محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، 1380 ق . سید علی این کتاب را در دفاع از کتاب جدش که نامش «المستطابة فی نسب سادات طابة» بوده و مورد اعتراض برخی قرار گرفته، نگاشته است.
30 . این کتاب در شناخت سادات حسینی است که آن را در سال 1013 نگاشته و تکملهای هم با عنوان «نخبة الزهرة الثمینة فی نسب اشراف المدینة» (تحقیق عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینة المنورة، المکتبة الثقافیة، (بیتا 1420 ؟) در سال 1014 بر آن افزوده است.
31 . تحفة الأزهار، ج 2 ، ص 263 و 264 یک مجموعه با ارزش از «رسائل» سید علی بن حسنبن نورالدین به شماره 6662 مرعشی موجود است که بیشتر آنها پرسشهای فقهی از علمای برجسته این دوره، مانند شیخ بهایی و پاسخهای آنهاست. سزاست که مجموعه یاد شده تصحیح شده، به چاپ برسد.
32 . مع الأسف در «فهرست نسخههای خطی مرکز احیاء میراث اسلامی» این دیوان به نام سید ضامن آمده است. در حالی که همانگونه که سید ضامن در صفحه اول این نسخه یادآور شده، وی دیوان جدش سید علی را همراه با توضیحاتی به خط او یافته و استنساخ کرده و برخی از اشعار خود را در انتها بر آن افزوده است. نسخه اصل دیوان به شماره 702 در مرکز احیاء موجود است. این اشعار حاوی اطلاعات جالبی در باره سید علی و اندیشهها و افکار اوست. همینطور اطلاعات فراوانی در باره شماری از علمای معاصر، اتفاقاتی که در مکه و مدینه افتاده، روابط شاعر با شرفای مکه و نیز جریان ادبی جاری آن روزگار دراین دیوان ـ که همراه با شرح وتوضیح لغات دشوار آناست ـ یافت میشود. همچنین در این دیوان، برخی از قصاید سید حسن پدر سید علی هم آمده و منشآتی نیز در انتهای آن وجود دارد. شدقم نیز اشعار اندکی از خود در صفحات پایانی دیوان آوردهاست (ص 295).
33 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 279
34 . نک : طبقات اعلام الشیعة القرن الحادی عشر، (تصحیح منزوی، تهران، مؤسسة فقه الشیعة) ص297
35 . وی همچنین کتابی با عنوان «تحفة لب اللباب» دارد که به چاپ رسیده است (به کوشش سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشی، 1376). مؤلف در این کتاب شرح حالِ شماری از برجستگان خاندان علوی را، که طی ده قرن در تحوّلات سیاسی و اجتماعی و انقلابی نقشی داشتهاند، با استفاده از منابع مختلف آورده است.
36 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 280
37 . در این سال وی در مشهد بوده است. نک : تحفة الأزهار، ج 3، ص 439
38 . وی در شعبان این سال، در اصفهان بوده است. تحفة الأزهار، ج 2، ص 334
39 . سالهای 1057 (3/371) 1063 (1/188) 1069 (2/425)، 1079 (2/396) 1080 (2/465) 1081 (1/295) 1082 (2/393، 1/280) 1083 (/294) 1087 (1/247) 1088 (2/334).
40 . نک : تحفة الأزهار، ج 2، ص 223
41 . شهرهایی که در این زمینه فعال بودند، یکی قزوین بود ـ تا پیش از پایتختی اصفهان ـ دوم شهر اصفهان و سوم شیراز. شهر سوم به ویژه برای مهاجران عرب، به خصوص بحرینیها (نک : تحفة الأزهار، ج 2، ص 264، ج 3، ص 389) جاذبه خاصی داشت. شیراز یکی از سه ضلع مثلثی بود که دو ضلع دیگر آن مناطق عربی و هند بود و مسافران زیادی در این مثلث حرکت میکردند.
42 . قصص الخاقانی، ولی قلی شاملو، به کوشش سید حسن سادات ناصری، تهران، وزارت ارشاد، 1371، ج 1، صص 189 و 190
43 . تحفة الأزهار، ج 2، ص 283
44 . پیش از این، وقفنامه شاه عباس را در این باره آوردیم.
45 . برای نمونه نک : تحفة الأزهار، ج 2، ص 374، 280
46 . روستای کوچکی با نام کلیل از بهش کوهپایه اصفهان است که از دهستان رودشت به حساب میآید. نک : فرهنگ جغرافیایی اصفهان، (سازمان جغرافیایی ارتش جمهوری اسلامی، 1367) ص 219
47 . در فرهنگ جغرافیایی ارتش یادی از این روستا نشده است. تنها روستایی به نام «سرما» در سمت سمیرم و دهاقان وجود دارد (تاریخ اصفهان، میرزا حسن خان انصاری، تصحیح جمشید مظاهری، اصفهان، 1378، ص 446) که بعید مینماید مقصود روستای «سرمه» مورد نظر باشد.
48 . سید ضامن نوشته است که محسن با مادرش ـ که اصفهانی بوده ـ در سال 1069 به اصفهان برگشته و وی کتاب المتسطابة جدش حسن را در دست وی دیده است. (ج2، ص315).
49 . در اصل سفید است.
50 . تحفة لب اللباب، صص 363 و 364
51 . نیز نک : تحفة الأزهار، ج 2، ص 357، 360 در آنجا پاسخی که یکی از شیعیان داده، آورده است؛ پاسخی که تاکنون در منابع رؤیت نکرده بودیم. (در این باره، پاسخ دیگری بود که ما در «صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج2، ص 827» آوردیم).
52 . نک : فهرست نسخههای عکسی مرکز احیاء میراث اسلامی، ج 2، صص 195 ـ 196. نسخه مورد استفاده ما برای استخراج مطالب بالا همین نسخه عکسی است که به شماره 601 در مرکز یاد شده نگهداری میشود و اصل آن در کتابخانه سپهسالار (شهید مطهری فعلی) است.
پژوهش در سنگ نوشته های گورستان تخت فولاد
مردم اصفهان از دیر باز نه فقط در بین ایرانیان بلکه در جهان به ذوق و هنر شهره آفاق بوده اند ، زیرا همیشه نمونه های زیبا و شاهکار های هنری از سر پنجه سحرآمیز این هنرمندان تولد یافته است . بر همین اساس در تاریخ صنایع ایران ، همیشه اصفهان دارای سبک و شیوه خاص خود، در تمام رشته های هنری بوده که محققین این اسلوب را مکتب اصفهان نامیده اند .
مکتب اصفهان به خوبی نشانگر این امر است که ذوق و طبع ظریف هنرمند اصفهانی هر جا که ممکن بوده تجلی یافته است . نه تنها درمعماری،گچ بری،کاشیکاری،نقاشی بر روی ظروف و دست بافته ها بلکه نشانه های این هنرمندی را حتی در گورستان های اصفهان نیز می توان مشاهده کرد .
بدون شک گورستان تخت فولاد را می توان موزه ای بزرگ از زیبا ترین سنگ قبرها به حساب آورد. سنگ قبرهای این گورستان مولود کار جمعی هنرمندان اصفهانی است. ذوق و قریحه شاعران،خطوط زیبای خطاطان و قلم هنرمندانه حجاران و سنگ تراشان، همه و همه در خلقت این مجموعه به یاد ماندنی، نقش ارزنده ای ایفا کرده اند.
البته مقصود ما در اینجا از نشان دادن خطوط و تصاویر روی سنگ قبرها تنها معرفی آنها نیست بلکه نمایش عواطف،احساسات،ذوق و قریحه هنرمندانه ایست که درگورستان ها نیز با تمامی ظرافت هایش به چشم می خورد.
در گورستان تخت فولاد سه دسته سنگ نبشته مشاهده می شود که می توان آنها را به دو بخش جنبی شامل سنگابها و سنگ کتیبه ها و یک بخش اصلی شامل سنگ قبرها تقسیم کرد.از آنجا که موضوع اصلی بررسی سنگ مزارهای این گورستان می باشد لذا به اختصار به دو بخش فرعی فوق الذکر یعنی سنگابها وسنگ کتیبه ها می پردازیم.
الف- سنگابها:
در گورستان تخت فولاد سنگابها می تواند مجموعه جالبی را تشکیل دهند. هرچند که تعداد آنها محدود است و از نظر هنری نیز عاری از ظرایف لازمه است اما از دیدگاه مردم شناسی حائز اهمیت می باشد.
نصب سنگابها در مساجد ویا گذرگاه ها از دوره صفویه معمول شده بود. به وجود آمدن این پدیده جالب،ارتباط خاصی با عقاید مذهبی مردم دارد. علاقه مندی و ارادت مردم به سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیه السلام،مظلومیت و عطش آن بزرگوار و خاندان و یارانش در روزهای گرم و داغ سرزمین کربلا که با قطع آب فرات بر روی آنها همراه بود،موجب شده است جهت اجر و ثواب چه از طریق احداث آب انبار ها،سقاخانه ها و یا تعبیه سنگابها به تشنه لبان آبی برسانند.
وجود سنگابهای کوچک و بزرگ در تخت فولاد نیز از همین اعتقادات مایه می گیرد،افزون بر اینکه ثواب این عمل پسندیده به ارواح اموات خیرین نیز نثار می گردد.
سنگابهای تخت فولاد عموما به صورت ساده و گاه حجاری شده هستند که در ورودی بنا نصب شده اند مانند سنگابهای تکیه بابارکن الدین و تکیه مادر شاهزاده.پاره ای از سنگابها به صورت جامهای پایه داری هستند که نمونه آن در تکیه واله و تکیه آقا مجلس مشاهده می شود.
نمونه های سنگاب مزین به خط نوشته در تخت فولاد را می توان در تکیه لسان الارض و میرفندرسکی،بابارکن الدین،آغاباشی مشاهده کرد.هرچند سنگاب تکیه میرفندرسکی را ازنظر حجاری وشکل وفرم نمی توان با سایر سنگابهای دوره صفوی مقایسه نمود اما ازآنجا که سنگاب کتیبه داری است ازاهمیت خاصی برخورداراست.
سنگاب تکیه میر از آثار دوره صفوی است وبانی آن شاه محمود بیکاخلف مرحوم بیکا می باشد که بر مؤمنین وقف کرده و ثواب آن را بر پدر خود هدیه نموده است ودرپایان لعنت خدا ونفرین رسول وائمه هدی علیهم السلام را نثار تغییر دهنده این وقف کرده است. خط این کتیبه نستعلیق وفاقد تاریخ است.
ب- سنگ کتیبه ها:
این سنگ نبشته ها عموماً حاوی اطلاعات مربوط به تاریخ احداث ویا مرمت بناهای موجود در تخت فولاد است. این کتیبه های انگشت شمار هم گویای طبع ظریف هنرمند اصفهانی است. در اینجا به چند نمونه از سنگ نبشته ها اشاره می شود.
1- سنگ نبشته مرمت تکیه بابا رکن الدین:
در سمت راست در ورودی بقعه تکیه بابا رکن الدین سنگ مرمر تقریباً مربعی شکل به ابعاد 35*33 سانتیمتر برروی دیوار نصب شده نبشته در5 سطر به خط نستعلیق وشرح تعمیربنا می باشد. طبق این کتیبه میرزا محمد نصیر بایزیدی بسطامی درذیحجه سال 1200هجری درصدد تعمیر وابادی بقعه مزبور برآمده است.
2- سنگ نبشته مسجد مصلی
این کتیبه سنگی مورخ به سال 1305 هجری به خط عبدالرحیم افسرازشاعران وخطاطان اصفهان وبا حجاری حاجی حسین بن محمد رضا است. براساس این کتیبه محمد تقی نقشینه به احداث این مسجد اقدام نموده است. ماده تاریخ کتیبه ازمانی شاعر دوره قاجار وبه شرح زیر است:
چون این فر خجسته بنا شدتمام که بادا همیون براهل یقین
زمانی طلب کردتاریخ، گفت مبارک بگردیدبرمتقین
3- سنگ نوشته آب انبار مصلی
قطعه سنگ مرمر سفیدی است که بردیوارآب انبار نصب شده است وبرروی آن 12بیت شعربه خط نستعلیق حجاری شده است. تاریخ کتیبه 1299هجری وماده تاریخ آن عبارتست از:
خراج خال می داد روح القدس را این نغزمصرع برطبق وقاّد
بیرون بها کن ازبهرتاریخ «ماء معینی ازتخت فولاد»
4- کتیبه های سنگی سرستون های مسجد رکن الملک
برقسمت فوقانی سرستون های سنگی چهارگانه زیرگنبد مسجد رکن الملک اشعاری به خط نستعلیق برجسته حجاری شده که برای نمونه به یکی دوبیتی که برروی یکی ازستون های سنگی حکاکی شده اکتفا می شود:
شدزرکن الملک چون بنیان این محکم بنا سال اتمامش خلف ازاین وان جویا شد
عقل دوراندیش اوازبهرتاریخش سرود ازسلیمان مسجدالاقصی نگر بر پا شد
ج- سنگ قبرهای تخت فولاد
سنگ قبرهایی که امروزه درمجموعه گورستان تخت فولاد به چشم می خورد بازمانده تعداد زیادی ازسنگ قبرهای باارزش مربوط به قرن دهم تا قرن اخیراست.
متأسفانه ازسنگ مزارهای قبل ازدوره صفوی چیزی باقی نمانده است. امّا طرح هایی ازسه سنگ قبر متعلق به قرن پنجم ویا ششم هجری دردست است که احتمال می رود مربوط به تکیه لسان الارض باشد. ازسنگ قبر قدیمی ترین مدفون این گورستان یعنی یوشع بن نون ازاولیای بنی اسرائیل اطلاعی دردست نداریم و با توجه به همزمانی آثارکهن به نام استر خاتون درقبرستان قدیمی پیر بکران که مربوط به سالهای(615-562 ق.م.) است چنین به نظرمی رسد که قدیمی ترین سنگ قبر نیزمتعلق به این قبر بوده باشد.
اما قدیمی ترین سنگ قبوری که تابحال بدست آمده است یکی سنگ قبر بابا فولاد مورخ 959 هجری و دیگری زیبا بنت خواند درویش مورخ به سال 964 در تکیه بابا رکن الدین است.
هرچند بر روی سنگ قبر بابا رکن الدین سال 760 هجری نقش بسته است اما اصل کتیبه سنگ و حجاری در دوره فوی صورت گرفته است.
حجاری سنگ قبر ها در دوره زندیه و قاجاریه پیشرفت زیادی داشته است ووجود تعداد کثیری از سنگ قبر های این دوره بخصوص قاجاریه نشانگر انحطاطی است که در صنعت حجاری در این دوره پیدا شد لیکن همیشه آن استعداد و ذوق دربین هنرمندان اصفهانی باقی بوده و فقط متر صد فرصت و وضعیت مناسبی بودند که با تمام قوا هنرخود راعرضه بدارند. لذا می بینیم که تعداد کثیری از سنگ قبر های تخت فولاد به این دوره تعلق دارد و بعضاً از لحاظ خطوط،نقوش و طرحها از شاهکارهای هنری به حساب می آیند .
سنگ قبر های تخت فولا د به سه شیوه افقی(خوابیده)،عمودی(افراشته)-افقی و عمودی با هم به کار رفته که به اختصار به هر سه شیوه اشاره می شود:
1- سنگ قبرهای افقی (خوابیده)
این نوع سنگ قبرها که قسمت اعظم سنگ قبرهای این گورستان را تشکیل می دهند به دوصورت دیده می شوند:
الف- به صورت مستطیل که قطرآن گاهی از ده سانتیمتر نیز تجاوز نمی کند.
ب- دارای قطرزیاد و به اصطلاح صندوقی شکل که دراین صورت سطوح جانبی آن نیز مورد استفاده حجار قرار گرفته و با گل و بوته و خطوط تزئین شده است مانند سنگ قبرهای صندوقی تکیه بختیاری ها و سنگ قبر بابا فولاد که در بیرون تکیه خاتون آبادی قرار دارد.در این صورت سنگ قبربرروی سکویی بلند تراززمین قرارمی گرفت.
یکی از مهمترین مواردی که از لحاظ مردم شناسی حائز اهمیت است وجود زائده هایی در بالا و پائین سنگ قبر های افقی است که در میان مردم اصفهان به«بالین» مصطلح می باشد بدین صورت که سنگ قبور مردان دارای یک زائده در بالای سنگ و سنگ قبرزنان این زائده را هم در بالا و هم در پائین دارد که بر اساس آن شناسایی سنگ قبر مردان و زنان برای افراد عامی میسر می شده است .گاه آیات قرآنی و یا اسماء جلاله خداوند،بر روی بالین فوقانی نوشته می شد و همین برجسته بودن حرمت آیات راحفظ،و از قرار گرفتن زیر پای زائرین جلوگیری می کرد.
2- سنگ قبر های عمودی(افراشته)
عموماً دارای ارتفاع و قطر و وزن کم هستند و به دو صورت بر روی قبر نصب گردیده اند .
الف- برخی از سنگ های افراشته بر دیوار جنب قبر نصب شده اند مانند سنگ ملاحسن نائینی و یا بر سطوح جانبی سکویی که بر روی قبر قرار دارد تعبیه شده اند،مانند سنگ قبر میر فندرسکی.
ب- برخی دیگر از سنگ قبر ها به صورت افراشته بدون پشتبند می باشند که اطلاعات مربوط به متوفی بر روی آن نوشته شده است مانند سنگ قبر میرزا عبدالله تفرشی و میر معصوم در تکیه بید آبادی و سنگ قبرملا محراب گیلانی در تکیه چهار سوقی .
هر چند هر دو طرف سنگ برای حکاکی قلبل استفاده می باشد اما اغلب ازیک سطح آن بیشتراستفاده نشده است. به جز سنگ قبر افراشته جمال الدین خوانساری و آقا حسین خوانساری که هر دو طرف آن نوشته دارد.
سنگ قبر افراشته ای در تکیه مادر شاهزاده وجود داشته متعلق به ناصرحکمت طبیب که درمرمت های اخیرآن را به صورت افقی نصب نموده اند.
3-سنگ قبرهای عمودی-افقی
دراینگونه موارد قبردارای دوسنگ نوشته عمودی و افقی است. سنگ قبر اولی به معرفی متوفی پرداخته و اطلاعات اضافی در سنگ قبری که بعداً نصب شده ادامه یافته است. اما تقدم وتأخرنصب سنگ قبر عمودی یا افقی درهر مورد متفاوت است.
هردونوع آن درقبرستان تخت فولاد به چشم می خورد. مثلاً برروی قبرمیر معصوم درتکیه بیدآبادی وقبرملا حسن نائینی درتکیه بابا رکن الدین سنگ قبرعمودی وافراشته قدیمی تر از سنگ قبرافقی است، لیکن سنگ قبور افراشته آقا جمال وآقا حسین خوانساری درتکیه خوانساری متأخرند وسنگ های افقی از قدمت بیشتری برخوردارند.
اساساً حجاران اصفهانی جهت دستیابی به سنگ خوب ومغوب دو مسئله را مورد توجه قرار می دادند: 1- انتخاب سنگ با مشخصه های لازم 2- انتخاب معدن
1- انتخاب سنگ:
حجاران در انتخاب سنگ های مورد استفاده جهت قبور ویا دیگر صنایع سنگی نهایت دقت را مبذول می داشتند. از آنجا که آزمودن سنگ به منزله بخشی از فرایند انتخاب سنگ، کاری نسبتاً مشکل وپیچیده است ولی می بایست انواع مختلف سنگ ها را به روش های گوناگون آزمود، به همین جهت حجاران شرایط ومشخصه های اساسی وخاصی را جهت استفاده از سنگ ها مورد توجه قرار داده اند که به چند مورد آن اختصاراً اشاره می شود:
الف: دوام واستحکام
از آنجا که سنگ قبرها عموماً درمعرض تابش مستقیم آفتاب ویا بارش برف وباران قرار می گیرند با توجه به معیارها، سنگی انتخاب می شود که توانایی استقامت دربرابر آب وهوای محیط جدید راداشته باشد به عبارتی دیگر سنگ هایی انتخاب می شود که دربرابر هوازدگی مقاومت کند ومتلاشی نشود، به همین جهت درانتخاب سنگ، ظرفیت جذب آب(با توجه به مقدار تخلخل، نوع واندازه خلل وفرج) را نیز در نظر می گرفته اند.
ب:رنگ
حجاران اصفهانی در انتخاب رنگ سنگ ها نیز دقت لازم را داشتند و با توجه به کاربرد سنگ مورد نظر در فضای باز و یا فضای سرپوشیده،رنگ ها نیز کم و بیش تغییر می کردند .
مثلاً سنگ سیاه که در مقابل شرایط جوی از استحکام بیشتری برخوردار است در صحن ها و سنگ های مر مر روشن، سفید، سبز روشن و یا لیمویی که در مقابل نور خورشید ایجاد انعکاس می کنند جهت قبور داخل بنا استفاده می شده است.
سنگ های مرمریت خاکستری و یا مرمر خرمایی رنگ به علت استحکام بیشتر در فضای باز مورد استفاده قرار می گرفت هر چند در سده اخیر،این مشخصه های اصلی در انتخاب سنگ کمتر دخالت داشته است و البته سفارش مشتریان نیز در استفاده از رنگ ها و نوع سنگ نیز نمی توانست بی تأثیر باشد.
ج:نوع طرح ها
نوع طرح از نظر پرکاری و ظرافت در انتخاب جنس سنگ ها تأثیر داشت.زیرا با توجه به اینکه یکی از مراحل حساس بعد از حجاری،پرداخت سنگ است انتخاب نابجای جنس سنگ می تواند باعث پریدگی خطوط و طرح های ظریف،به خصوص موقع پرداخت شود.به همین دلیل در حکاکی خطوط و طرح های ظریف،از سنگ مرمر استفاده می شد.
2- انتخاب معادن
اختلافات محیطی بین معادن و محل مورد استفاده سنگ گاه سبب تغییر شکل آن ها می شود از این رو حجاران سعی می کردند از معادنی،سنگ انتخاب کنند که شرایط محیطی و آب و هوایی نظیر اصفهان داشته باشند.
معادن مورد استفاده:
با توجه به شرایط گزینه معادن و سنگ،پس از بررسی و اطمینان از شرایط مساعد،نسبت به انتقال آن به اصفهان اقدام می کرده اند.برای مثال سنگ سیاه را از نجف آباد،گرانیت از اردستان و جوشقان قالی کاشان،سنگ مرمر سفید را از کرمان و سنگ مرمر سبز را ازاطراف یزد تأمین می کردند.مهمترین معادن به شرح زیر می باشند:
1- معادن اردستان
شاردن فرانسوی در سیاحت نامه خود که به سالهای 1021تا1025هجری در زمان سلطنت شاه عباس نوشته شده می نویسد:« معدن سنگ مرمری در اردستان کشف شد که برای ساختمان مسجد شاه به کار برده می شد اما امروزه اثری از آن وجود ندارد »با توجه به جنس و رنگ مرمر با رگه های خرمایی که در ازاره و ستون های مسجد امام اصفهان به کار برده شده و مشابهت نام آن با سنگ قبرهای بابا رکن الدین ومیرفندرسکی که همه دراین دوره حجاری شده اند، به نظر می رسد که سنگ قبرهای اخیر نیز ازهمین معدن دراردستان استخراج شده باشند.
یکی دیگر از معادن مهم سنگ اردستان معدن سنگ بلوک علیا یا لاسیب است که تولیدات آن بیشتر جهت استفاده لوحه های قبر به اصفهان وکاشان منتقل می شود.
2- معدن لاشتر
معدن لاشتر در44کیلومتری روستای غضنفریه ازتوابع دهستان سفلی شهرستان شهرضا قرار دارد. کوه لاشتر با ارتفاع حدود 1800متر جزو رشته کوه ماهدشت محسوب می شود. معادن این رشته کوه بزرگترین معدن تأمین کننده سنگ گرانیت است که نه تنها در اکثر سنگ قبرهای تخت فولاد بلکه درشبستان های مساجد وبقاع ستون دار، مانند مسجد مصلی ، مسجد تکیه چهار سوقی ، مسجد تکیه کازرونی ها وتکایای مادر شاهزاده وچهار سوقی و...کاربرد فراوان داشته است.
3- معادن جوشقان قالی
سلسله جبال اطراف جوشقان قالی از توابع کاشان دارای معادن متعدد سنگ است که قسمتی از تولیدات آن به اصفهان حمل می شده و جهت تهییه سنگ قبور تخت فولاد به کار می رفته است. این معادن عبارتند از :
الف- معدن سنگ مرمریت: این معدن در 130 کیلو متری شمال اصفهان و در 6 کیلو متری غرب جوشقان واقع است.
ب- معدن سنگ لیمویی: در سه کیلو متری جنوب جوشقان واقع شده نوع سنگ آن مرمریت است و امروزه مورد بهره برداری قرار نمی گیرد.
ج- معدن درکان: این معدن در فاصله 170 کیلومتری شمال اصفهان و 38 کیلومتری شمال غربی جوشقان قرار دارد و دارای چهار ناحیه استخراجی است. نوع سنگ این نواحی مرمر کرم،لیمویی و سبز رنگ است و سنگ مرمر سبز که مرغوب تر است به ناحیه چاه یوسفعلی تعلق دارد.
انتخاب متن و نوشتار سنگ قبر ها از مهمترین مراحل است و معمولاً این نوشتار شامل سه بخش است:
الف- سرلوحه:
« سرلوحه» یا « آغازین» عبارتیست که بر فراز متن نوشته می شود نگارش و انشای سرلوحه پر محتواترین عبارات مربوط و با ویزگی خاص می باشد. مضمون ای عبارات غالباً به شرح ذیل می باشند:
1- از اسماء و صفات الهی می باشد مانند: «بسم الله؛بسم الله الرحمن الرحیم»،« هوالغفور»،« هوالغفور الرحیم»،« هوالشفیع» ...
2- عباراتی که بقای ذات باری و فنای غیر او را می رساند مانند: «هوالباقی»،«هو النفس ذائقة الموت»،«کل من علیها فان»،« کل شیی هالک الا وجهه» و« هو الحی الذی لایموت» ...
3- توجه به عالم آخرت.
4- تأکید بر توکل و اطمینان قلب به متقین مانند:« الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون»،« یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی ال ربک راضیه مرضیه» و« من ئیتوکل علی الله فهو حسبه»
5- اظهار تأسف ازوقوع فاجعه مانند«واذا مات العالم ثلمه فی الاسلام»
6- گاه محررین وکاتبین خوش ذوق، ایات وروایاتی که به نوعی نام متوفی ذکر شده باشد را جهت سرلوحه برمی گزیده اند. برای مثال بر سنگ قبرمریم دایه سیف الدوله میرزا ازآیه ذیل استفاده شده است: « یا مریم ان الله اصطفیک...» وبر سنگ مزار آقا جمال خوانساری این حدیث به چشم می خورد:« ان الله جمیل ویحب الجمال» وبر سنگ مزار عالم وادیبی به نام ابراهیم ورنو سفادرانی نیز آیه« سلام علی ابراهیم» نوشته شده است.
7- گاه کلمات وعباراتی مانند :« هذا المضجع»،« هذا المرقد» و« آرامگاه» و...در سرلوحه قبور بسیار دیده می شود.
ب- متن سنگ نوشته
قسمت اعظم سنگ نوشته به متن اختصاص دارد. این نوشته ها رامی توان به سه دسته تقسیم کرد:
1- متن سنگ قبر به صورت نثر فارسی وبعضأ به زبان عربی ومعمولأ حاوی اطلاعات تاریخی در مورد متوفی می باشد. ازجمله معرف مقام علمی، فقهی، هنری وادبی، اصلو نصب وتاریخ فوت اومی باشد.
2- گاه متن نوشتار به صورت شعر امده که دراین قالب نیز نه تنها مفاهیم خاص عرفانی ادبی ومقام وموقعیت خاص علمی ایمانی متوفی نمایان است، بلکه احساسات شاعر نیز به نحو احسنت متجلی است. مانند سنگ قبرآقا مجلس وآقا محمد بیدآبادی. گاهی نیز از اشعار ادبی نیز استفاده شده است. یکی از مهمترین اشعاری که برروی بسیاری از سنگ قبور تخت فولاد به چشم می خورد عبارتست از:
وفدت علی الکریم بغیر زاد من الحسنات والقلب السلیمی
وحمل زاد اقبح کل شیی اذا کان الوفود علی الکریمی
3- در بسیاری از قبور متن نظم و نثر با هم آمده و شعر در انتهای متن و حواشی سنگ نقر گردیده است غالب این اشعار به بیت و مصرعی که ماده تاریخ فوت متوفی است ختم میشود البته موضوع ماده تاریخ در سنگ نبشته ها بسیار گسترده می باشد.
ج- حواشی:
حواشی گاه به تزئینات اختصاص یافته و گاه در صورت زیاد بودن ابیات انتهایی متن،ادامه اش که اغلب شعر است در حواشی نوشته شده است.البته گاهی اشعارفقط در حاشیه و از متن جدا می باشد قبوری نیز وجود دارند که دارای متن کوتاه و بدون حاشیه می باشند.
یکی از مهمترین فنون و ظرایف شعری شعرا،هنر و فن سرودن ماده تارخ بر اساس حروف ابجد می باشد به این صورت که مصرع آخر اشعار به تاریخ فوت شخصیت مورد نظر اختصاص دارد و برای هر حرف این مصرع عددی را قائل شده اند که مجموع اعداد مزبور تاریخ فوت متوفی را به دست می دهد.بعضی از اساتید و شعرا مهارت بسیاری در این فن داشته اند تا جایی که قصایدی سروده اند که هر مصرع آن ماده تاریخ بوده است.
ماده تاریخ فوت میر معصوم از علما و شخصیت های بزرگ قرن دوازدهم را خادم شاعر اصفهانی سروده و چنین آورده است :
خادم ازجمله وز رقم به حساب بیست مصرع بموقع از پی هم
در تاریخ فوت آقا محمد بید آبادی عالم،فیلسوف و عارف مشهور قرن دوازدهم،محمد کاظم واله ابیاتی سروده که هر دو مصرع بیت آخر آن ماده تاریخ می باشد که شاعر در یک بیت مانده به آخر به این مسأله اشاره کرده است:
کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم تا بود هرمصرعی برسال فوتش رهنمون
قبله ارباب علم آقا محمد شد زدهر برگزیده عارفی عالم شد از دنیای دون
1- ماده تاریخ تکرار یک واقعه مهم که در ذهن ها وجود داشته و ایجاد ارتباط با آن. ماده تاریخ فوت آقا حسین
خوانساری، مشتمل بر صنایع شعری است که اغلب آن ها در هنگام وقوع حادثه گفته شده است:«امروز هم ملائکه گفتند یا حسین 1098» یعنی فوت خوانساری یادآور واقعه عاشورا است.
2- ماده تاریخ ها از نام و نشان شخص و مقام علمی و شخصیتی افراد سخن می گوید:
در مورد تاریخ در گذشت ملا فرج الله دری مدفون در تکیه حاج آقا باقردردشتی،جلال الدین همایی متخلص به سنا چنین سروده است:
« تارخ راسنا به میان پا نهاد و گفت دری دری زمخزن علم و کمال بود»
و یا به مناسبت درگذشت شیخ محمود مفید مدفون در تکیه آقا محمد بید آبادی برنا چنین آورده است:
برنا پی رحلتش به شمسی گفتا «لقمان زمان و عهد خود بود مفید»
1382
3- زمانی که از منزلت و شخصیت زنان سخن به میان آمده مضامین عفت و عصمت آنان ماده تاریخ فوتشان گردیده است:
برسنگ قبر شهربانو متوفی به سال1257 ه.ق. و مدفون در تکیه مادرشاهزاده چنین سروده است:
نوشت کلک ضیا ازبرای سال وفاتش مه سپهرعفافی ازاین جهان شده بیرون
1257
وتاریخ فوت گوهربیگم سلطان مدفون درتکیه خوانساری رااینگونه سروده اند:
گفت بیمه آسمان آمد ازآنک «گوهرجیهون عصمت ماه شد»
1258
4- گاهی شاعردراستخراج ماده تاریخ ازمعنای لغوی نام متوفی استفاده کرده است وآنرا درشعرخودگنجانده است:
درمرگ ضیا شاعروخطاط معروف اصفهان،تاراج اصفهانی گفته است:
ناگه زبان خامه تاراج زان میان کرد این بیان«بدیده مردم ضیا نماند»
در سال فوت شیخ قاسم،خادم اصفهانی چنین سروده است:
ازدهر چو شیخ قاسم زهد شعار بگرفت به امر حق به فردوس قرار
تاریخ وفات اورقم زد خادم «آسوده زعفوقاسم جنت ونار»
5- گاهی ماده تاریخ از علت فوت متوفی خبر می دهد:
پی تاریخ سالش کلک دانش رقم زد«کشته شدعابد به ناکام»
1225
6- بعضی صاحبان ذوق کلمات یا عباراتی راکه به حساب ابجدباتاریخ فوت متوفی مطابقت دارد درارتباط با مرگ وآخرت و موضوعاتی ازاین نوع به رشته تحریر درآورده اند:
الف- مرگ،رحلت وکوچ به سرای ابدی
به نظر می رسدصحبت ازمرگ ازجمله بدیهی ترین مواردی باشد که شعرا دراشعاروماده تاریخ ها ازآن سخن رانده باشند: برهمین اساس استفاده ازاین مزامین بخش مهمی ازماده تاریخ های سنگ قبورتخت فولاد رادربرمی گیرد.
هاتف ماده تاریخ فوت حاج محمد حسن کلباسی مدفون درتکیه اژه ای راچنین رقم زده است:
بتاریخش رقم زدکلک هاتف «زدنیا پیشوای اهل دین رفت»
1190
درسروده برنا تاریخ فوت آقا عطاء الله درب امامی حسینی اینگونه آمده است:
کلک برنا از پی تاریخ او رقم زد رفت از دار فنا سید عطاءالله عالم
1387
درتاریخ درگذشت میرزا ابوالقاسم ناصر حکمت آوورده اندک
بهر تاریخ وفاتش گفت الهامی که حیف رفت از دنیای ما آن آدم با افتخار
1331
ب- ورود به جنت و بهشت رضوان
مضمون،تمایل و آرزوی شاعر برای ورود متوفی به جنت و فردوس اعلا بخش زیادی از ماده تاریخ های فوت افراد را به خود اختصاص داده است.
این بیت در ماده تاریخ درگذشت حاج میرزا محمد علی انصاری سروده شده است:
« شده جنت مقام انصاری»
1305
و کفاش شاعر اصفهانی در سال تاریخ فوت ملا عبد الله بن علامه مولی علی اکبر اژه ای چنین گفته است:
از پی تاریخ رحلتش گفتا رفته عبد الله از دنیا به گلزار جنان
1265
وماده تاریخ وفات میرزا سید هاشم طبیب خراسانی از خادم اصفهانی :
به تاریخش رقم زد کلک خادم « وطن بادش بهشت جاودانی»
1154
ویا صهبا شاعر معروف اصفهان مصرع دوم بیت ذیل را در تاریخ مرگ سید عبدالباقی موسوی کلانتر اصفهانی ماده تاریخ قرار داده است:
کلک صهبا از پی تاریخ فوتش زد رقم بزم جنت منزل آن زبده سادات باد
1168
ج- درخواست غفران آمرزش
درخواست غفران آمرزش و رحمت واسعه حق برای متوفی از دیگر خواسته ها و آرزو های شاعر است که در ماده تارخ تجلی یافته است :
بیت ذیل توسط پرتو در رثای حاج محمد جعفرآباده ای عالم و فاضل دوره قاجاریه سروده شده است:
سال تاریخش ز پرتو شد سؤال گفت« اللهم نور مضجعه»
1280
تاریخ مرگ حسینعلی مشفق ضرغامی شاعر و ادیب اصفهان در مصرع ذیل بروز یافته است.
به شمسی سال فوتش گفت برنا « روان مشفق ما شاد گردد»
1251
د- همنشینی با حوران
همنشینی با حوران بهشتی از جمله عبارات ظریفه ای است که بیشتر در مورد زنان به کار رفته،ماده تاریخ فوت حوری نسا بیگم همسر شیخ الاسلام :
بهر تاریخ وفاتش زد رقم کلک ضیا درجنان حوری نسا را حوری آمد هم کلام
1249
در وفات مریم دایه شاهزاده سیف الدوله میرزا فرزند فتحعلی شاه شاعر چنین رقم زده است:
ضیا از بهر تاریخش رقم زد به حوران همنشینی کرد مریم
1246
و سروده برنا در ماده تارخ فوت خانم روضاتی :
به تاریخ وفاتش گفت برنا قرین جور شد بهجت مینو
1396
ه- ناکامی متوفی
کلمه ناکامی عموماً در مواردی به کار می رفت که متوفی در سنین جوانی و مجرد و یا تهیدست و نیازمند دار فانی را وداع می گفته و بر همین اساس شاعر ماده تاریخ می سرود.
برسنگ قبر ملا عبد الواسع بن ملا کلب علی همدانی شاعر و ادیب متخلص به دامی این بیت دیده می شود:
رقم زد این چنین کلک رفیق از بهر تاریخش « به ناکامی ز دنیا رفت عبد الواسع دامی»
1173
این بیت نیز بر سنگ قبر شیخ محمد حسین واعظ مدفون در تکیه مادر شاهزاده به چشم می خورد:
ازپی تاریخ او بهای حزینی گفت شیخ حسین از زمانه کام ندیدی
1288
و- شفاعت و همنشینی با معصومین(ع)
شفاعت و همنشینی با معصومین علهم السلام از متوفی و همجواری متوفی با ایشان آرزو و اشتیاقی است که در پاره ای از ماده تاریخ ها متجلی شده است.
در تاریخ فوت محمد علی ملا باشی عالم و فاضل دوره قاجار وحیدی شاعر اینگونه سروده است:
بنوشت وحیدی از پی تاریخش «دربار محمد و علی یافت مقام»
1287
و یا در تاریخ مرگ سید محمد طباطبایی مدفون در تکیه بید آبادی خرد چنین سروده:
خرد تاریخ سال رحلتش گفت محمد رفته تا ئنزد محمد
1331
ز- اظهار تأسف و تأثر
افسوس و حسرت از دست دادن متوفی،گاه مضمون کلام ماده تاریخ بوده است.
برسنگ قبر ملا عبدالله بن حسن،ماده تارخ فوت از قلم صهبا به این شرح است :
کلک صهبا نوشت تاریخش حیف آن زبده افاضل حیف
1184
همایی متخلص به سنا در تاریخ فوت میرزا حسن خان جابری انصاری چنین سروده است:
زگفتار سنا در سال فوتش نوشتم« مرد شیخ جابری آه»
1376ه.ق.
ح- سیراب شدن از آب کوثر و سلسبیل
ازآنجا که سیراب شدن ازآب کوثر و سلسبیل منسوب به روز قیامت است بنابراین در اشعار شعرا جهت ماده تاریخ به آن اشاره شده است.
از جمله:
پی تاریخ فوتش این رقم زد زآب کوثر او نوشید جامی
1166
7- گاه در موارد استثنایی نام افراد ماده تاریخ فوتشان می شد. مثلاً میرزا محسن تأثیرتبریزی در تاریخ وفات آقارضی الدین محمد موسوی عالم و عارف قرن دوازدهم هجری چنین گفته است:
پی تاریخ فوت او چو گشتم همان«آقا رضی» تاریخ آن شد
1113
وعبدالحسین آیتی در وفات میر سید محمد صدرالواعظین شهشهانی سروده است:
سال تاریخ فوت او گردید «شهشهانی محمد ثانی»
1262
شعرا تاریخ فوت مشاهیر مدفون در تخت فولاد را به صور گوناگون سروده اند که در ذیل به اختصار به آنها اشاره می شود.
1- درمصرع آخر تاریخ واقعی فوت افراد را به نظم در آورده اند، بدون اینکه ماده تاریخ باشند.
بهر تاریخ وفاتش زد رقم نصری چنین یکهزارو سیصد و هشتاد و هفت ماه الحرام
تاریخ شعر فوق، تاریخ درگذشت آقا سید جمال الدین مدفون در تکیه آقا رضی است که نصری شاعر اصفهانی سروده است.
ماده تاریخ فوت شیخ محمد حسین سروده صفا چنین است:
هزاروسیصد و هژده گذشت از هجرت بسوخت آتش داغش صفا به گلشنرا
2- گاه تمام مصرع آخر ماده تاریخ فوت می شود، اکثر ماده تاریخ های سنگ قبور تخت فولاد چنین است.
3- بعضی از شعرا به طرز دیگری ماده تاریخ فوت افراد را به رشته نظم کشیده اند به این معنی که از یک مصرع،کلمه یا عبارتی کوتاه را موضوع اصلی قرار دادند و لفظ دیگری نیز برآن افزوده اند این ماده تاریخ را جمع و خرج می گویند.
فقضی نحبه وسارالیه ودعاالیه ارخ «غفور»
در تاریخ فوت ابو جعفر خادم الشریعه نیز چنین گفته اند:
در پی تاریخ اتمامش شدم درفکر گفت هاتف غیبم«قل ان الجنة للمتقین»
1325
4- بعضی از شعرا ماده تاریخ فوت افراد را به صورت معما نیز گفته اند در این موارد گاه با کم و زیاد کردن کلمه و یا عددی ازمصرع ویا عبارتی به صورت کنایه و یا معما تاریخ فوت رابه نظم درآورده اند.دراینجا به دو نمونه آن اشاره می شود:
همایی شاعر معروف اصفهانی در فوت علی عبدالرسولی فیروزکوهی ادیب فاضل،شاعر متخلص به«ثابت» مدفون در تکیه سید العراقی چنین گفته است:
چون علی از جمع بیرون شد به تاریخش سنا گو نویسد:«درجنان بگرفته جا عبدالرسولی»
1322=110-1432
در مورد درگذشت حاج آقارحیم ارباب نیز سروده اند:
جبرئیل سرفروکرد در جمع و تاریخ حاج آقا رحیم ارباب از این جهان برفته
1396=3+1393
نمونه هایی از ماده تاریخ های سنگ قبور
ماده تاریخ هایی که در این بخش ثبت شده اند قطره ای از دریا وخلاصه ای از قصاید بلند،غزل های زیبا،قطعات و رباعیات نغز و جذاب می باشند که به عنوان نمونه از هر تکیه کرد آوری شده اند:
نام متوفی: شیخ محمد تقی رازی ایوانکیفیعالم و از مراجع
تکیه: مادر شاهزاده
نام شاعر: ضیاء اصفهانی
ماده تاریخ:
ازپی تاریخ آن کلک ضیاء زد رقم «راه نمای امم کرد به جنت مقام»
1284
نام متوفی: درویش عبلامجید طالقانی خطاط معروف
تکیه: میرفندرسکی
نام شاعر: آذر
ماده تاریخ:
زدرقم ازپی تاریخ وفاتش آذر شده ایوان جنان منزل درویش مجید
نام متوفی: آقا حسین علی سراجشاعرادیب متخلص به آشفته
تکیه: لسان الارض
ماده تاریخ:
پاهشت برون وگفت عنقا «آشفته نهاد پا به جنت»
نام متوفی: آقا محمد باقر چهار سوقی صاحب روضات
تکیه: چهار سوقی
نام شاعر: رکن الملک شیرازی متخلص به خلف
ماده تاریخ:
خلف سرود به تاریخ فوتش این مصرع «مقام برد بفردوس حجة الاسلام»
1313
نام متوفی: میرزا رفیعا عالم فیلسوف
تکیه: میرزا رفیعا
شاعر: خردمند
ماده تاریخ:
بتاریخ فوتش خردمند گفت مقام رفیعا مقام رفیع
1082
نام متوفی: محمدحسن آرندی نایینی عالم، عارف
تکیه: بابارکن الدین
شاعر: سیما
ماده تاریخ:
گفت سیما بهرتاریخ وی ازالهام غیب جای بگزیده بجنت مرشد کامل حسن
1270
نام متوفی: محمدعلی عارفچه ادیب، شاعر
تکیه:آقا رضی
نام شاعر: صغیر اصفهانی
ماده تاریخ:
خواست گوید صغیرتاریخش چون سرآمد زمان عارفچه
سربرون کرد حوروجنت گفت «هست جنت مکان عارفچه»
1380
نام متوفی: محمدرحیم شیخ الاسلام
تکیه: خوانساری
شاعر: ضیاء اصفهانی
ماده تاریخ:
نوشت کلک ضیاء ازبرای سال وفاتش رحیم را که کند رحم جز رحیم بعقبا
1249
نام متوفی: حسین شاعر ادیب متخلص به کوشا
تکیه: جویباره ای ها
شاعر: برنا
ماده تاریخ:
برنا پی فوت اوبه شمسی بنوشت کوشا بسرای دیگری کرد سرای
نام متوفی: رکن الملک شیرازی
تکیه: رکن الملک
شاعر: اعوری
ماده تاریخ:
اعوری گفت بهرتاریخش شد بجنت مقام رکن الملک
1331
نام متوفی: حاج محمد حسن کلباسی
تکیه: اژه ای ها
نام شاعر: هاتف
ماده تاریخ:
به تاریخش رقم زد کلک هاتف زدنیا پیشوای اهل دین رفت
1190
نام متوفی: دکترمحمد ریاحی استاد طبیب حاذق
تکیه: بهشتی
نام شاعر: برنا
ماده تاریخ:
بمینو شد ریاحی فلاطون علم و لقمان رای زگیتی شدریاحی محمد نام عیسی دم
1389
نام متوفی: هادی علیشاه خاتون آبادی
تکیه: آغا باشی
شاعر: طرب
ماده تاریخ:
بهر تاریخ اوسرود طرب زدعلم شیخ اهل حق بجنان
1311
نام متوفی: آقا میرزا محمد مهدی، عالم
تکیه: آقا مجلس
شاعر: مذهب
ماده تاریخ:
سال فوتش را بجو ازاین خطاب ادخل الجنات سید الامین
نام متوفی: محمد رضا شکیب، شاعرو خطیب
تکیه: آغا باشی
نام شاعر: فضل الله اعتمادی متخلص به برنا
ماده تاریخ:
به شمسی خامه برنا وفات او بنوشت اجل گرفت قلم از کف شکیب ادیب
1361
نام متوفی: محمد باقرچهار سوقی صاحب روضات
تکیه: چهارسوقی
ماده تاریخ:
قد طار من عرف الروضات طارها نحو الجنان وابقی من ماثره
قال المورخ فی تاریخ رحلته تعطل العلم من فقدان باقره
1313
از آنجا که دین و مذهب با تمام ابعاد زندگی انسان آمیخته است، هنری که در این بستر حرکت کند لاجرم از آن مایه می گیرد. ازاین رو می بینیم که هنر دینی در کشور ما با زندگی مردم عجین شده چرا که مذهب درهمه زوایای زندگی مردم ریشه دارد. به قول هربرت رید«اگر هنرمندی بخواهد به مرتبه عالی برسد به حس اجتماعی مردم توسل جوید و تاکنون بالاترین شکل حس اجتماعی همان دیانت بوده است.»
پس مذهب یک حس اجتماعی فراگیر است وبرهمین اساس،مردم،طرف سخن هنرمندان هستند.
شکوفایی استعداد هنرمند در آن هنگام آشکار می شود که بتواند به کمک هنرخود به مخاطبین القاء فکر و اندیشه کند. در این راستا هنرمند گزینه خاصی را برای حرف زدن با مردم دارد. طراح با نقوش بدیع و زیبایش ،شاعر باالفاظ و کلمات موزون، خطاط و حجار با آثار قلمی اش با مخاطب سخن می گوید.
بدون شک خط و کتابت یکی ازمهم ترین موضوعات تزیینی ومهم ترین وسیله وعامل هنرنمایی بوده است.
آثار قلمی هنرمندان اصفهانی بر عرصه سنگ قبر های تخت فولاد نه تنها نشانه خلوص و صفای مذهبی است بلکه اوج توانایی هنرمند را به نمایش می گذارد. هنرمندان اصفهانی در طول قرن های گذشته در آثار منقول و غیر منقول هنری، به شایستگی از این ابزار و زمینه ها استفاده کرده اند و با به کار بردن خطوط زیبا و نغز کمال استادی و مهارت خود را نشان داده اند.سنگ قبر های موجود در گورستان تخت فولاد نشانه بارزی از توانایی بالفعل هنرمندان اصفهانی در به نمایش گذاردن انواع خطوط زیباست.
هرچند از خطوط وسنگ نوشته ها و سنگ قبر های این گورستان تا اوائل قرن دهم هجری اطلاع کاملی در دسترس نیست لیکن قدیمی ترین و کهن ترین خطوطی که در سنگ قبر ها مشاهده شده خط کوفی ساده ایست که بر اطراف سه سنگ قبر صندوقی شکل نقر شده است.
متأسفانه محل کشف و نگهداری این سنگ قبرها نامعلوم است فقط طراح طرح سنگ قبر ها به کارگاه مرمت و کشف آن یعنی گورستان تخت فولاد اشاره کرده است.
خط کوفی روی سنگ ها ساده است و کاتب تمایل خود را به تزیین بالای حروف و آخر کلمات نشان داده است.تاریخی که می توان برای این سنگ قبرها منظور نظر داشت اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است و با توجه به اینکه قدیمی ترین بخش گورستان بخش لسان الارض است می توان محتمل دانست که محل کشف این سنگ قبرها همین محل باشد.
بررسی درآثاربجای مانده از اوایل قرن دهم هجری حاکی ازآن است که خطوط متداول مورد استفاده در سنگ نوشته ها اعم از سنگ قبر و کتیبه های سنگی به صورت رقاع،ثلث و نستعلیق و نسخ می باشد.
هرچند از قرن سیزدهم خطوط نسخ،تعلیق و مسلسل بر روی تعدادی از سنگ قبر ها مشاهده میشود اما کاربرد وسیعی در سنگ قبر های تخت فولاد نداشته است.
این خط را از دقیق ترین و زیباترین اشکال هندسی برشمرده اند که به خط ثلث جلی و خفیف تقسیم می شود.متن بخش عظیمی از سنگ نوشته قبور مشاهیر به خط ثلث آراسته شده که زیباترینشان را برروی قبورتکیه خوانساری و تکیه مادرشاهزاده و تکیه میر می توان مشاهده کرد.
این خط که با خط ثلث تفاوت چندانی ندارد از فروعات خط ثلث است که بعد از خط ثلث بوجود آمده و آن را خط ثلث خفیف دانسته اند. تفاوت اساسی دوخط ثلث و رقاع درسهولت وصعوبت حروف است. دو نمونه اززیباترین خطوط رقاع را می توان درسنگ قبرهای بابارکن الدین ومیر فندرسکی مشاهده نمود. هرچند تاریخ فوت این دو شخصیت بیش از سه قرن فاصله دارد لیکن هردو سنگ متعلق به دوره صفویه است وبا توجه به شباهت بسیار زیاد خطوط آنها، می توان آنها را اثر یک هنرمند به حساب آورد.
این خط نیز بواسطه زیبایی ظاهردر شکل وحروف تا اوایل قرن دهم موضوع خوشنویسی وهنرنمایی بود. ازآن پس بارواج خط نستعلیق روبه ضعف گذاشت وتا امروز کمترمورد اقبال خطاطان بوده است. تنها سنگ قبری که دارای خط تعلیق است متعلق به آرامگاه محمد کاظم واله شاعروخطاط مشهور دوره قاجار است که برخلاف سایر سنگ قبور تخت فولاد این خط متعلق به خودمتوفی است. به تعبیراستاد حبیب الله فضائلی خوشنویس معاصر خط تعلیق دراصفهان به دست واله بر سنگ مزارش نقش بست وبرای همیشه برخاک واله نشست!
این خط بعد ارخط کوفی از قدیمی ترین خط هاست ودردوره های مختلف کاربرد فراوان داشته است. تعداد زیادی از خطوط سنگ قبرهای گورستان تخت فولاد به این خط می باشد.
یک قرن پس از توسعه خط تعلیق،یعنی نیمه دوم قرن هشتم خط نستعلیق از ادغام خط نسخ و تعلیق به وجود آمد. این خط که نه کندی خط نسخ را دارد و نه نواقص تعلیق را،خطی بسیار زیبا و معتدل است. دوران صفوی را می توان از ادوار برجسته خوشنویسی از جمله خط نستعلیق دانست از نیمه دوم قرن دوازدهم این خط سیر نزولی طی کرد و در نیمه دوم قرن سیزدهم مجدداً تجدید حیات یافت و از این به بعد تا اوایل قرن چهاردهم عده ای از خوشنویسان چیره دست به ظهور رسیدند که آثار فراوان و کم نظیر آنان نماینده یکی از برجسته ترین ادوار خوشنویسی در ایران است. از قرن چهاردهم به بعد نیز استفاده خط نستعلیق بر روی سنگ قبر ها و سنگ نوشته ها به اهمییت و اعتبار باقی است. نام خوشنویسان بسیاری را بر روی سنگ نوشته ها و آثار تاریخی تخت فولاد می توان مشاهده کرد که آثار هر کدام از نظر زیبایی کم نظیر است.
اما از اواخر قرن قرن چهاردهم به بعد افول خوشنویسی به خصوص نستعلیق را بر روی سنگ قبر های این گورستان شاهد هستیم به طوری که نسبت به دوران قبل وضع خوش نویسی به حالتی کمترازمتوسط درآمد.کتیبه های سنگی مساجد و بقاع تخت فولاد و همچنین اشعار فارسی و ماده تاریخ های تعداد کثیری ازسنگ قبرها به این خط نوشته شده اند.اوج زیبایی خط نستعلیق را بر سنگ قبر مادرشاهزاده(1262ه.ق.) اثرمحمد باقرسمسوری می توان مشاهده کرد.
خطی است که ازچند خط قوسی تودرتو متوازی به شکلی خاص رسم می شده است. چون بعضی ازخطوط طغرا به صورت کمان می باشد شعرا ابروی یار وهلال ماه را بدان تشبیه کرده اند این خط فقط درآغازین یاسر لوحه بعضی از سنگ قبرها به کار رفته. زیباترین نمونه این خط ها برروی سنگ قبرحکمی درتکیه آقا مجلس می توان مشاهده کرد.
این خط نیزاز فروعات خط ثلث است بااین فرق که خطوط وحروف بسیار ظریف ونازک است وبا ظرافت خاصی حروف کلمات به هم پیوسته وزنجیر شده است. درمجموع تکایای بررسی شده تخت فولاد فقط به یک نمونه خط مسلسل برخورد شد که برسنگ قبر یک تاجراصفهانی مدفون درتکیه بید آبادی نقش بسته است.
هر چند خطاطان معروفی چون محمد رضا امامی،رضا عباسی،محمدحسین تبریزی،میرعلی هروی،مجموعه های تاریخی اعم از مساجد و بقاع متبرکه و مدارس اصفهان را به زیور خطوط خود آراسته اند،اما نام این هنرمندان بر روی سنگ نوشته ها و سنگ قبرهای گورستان تاریخی تخت فولاد به چشم نمی خورد. هرچند که خطوط ثلث پاره ای از آن ها چون محمد صالح مولوی اصفهانی برسردر تکیه بابارکن الدین مشاهده می شود.
از سوی دیگر شکسته نفسی برخی از خطاطان مشهور در خودداری از حکاکی نام خود برروی سنگ قبرها باعث ناشناخته ماندن خطاطین این مجموعه نفیس هنری شده است. اما تعداد معدود و انگشت شماری از سنگ قبرها،نام خطاطان را در خود جای داده است که بیشتر اینان مربوط به دوره زندیه و قاجاریه اند که از آن میان می توان به هنرمندان ذیل اشاره کرد:
1- محمد کاظم واله
آقا محمد کاظم اصفهانی متخلص به واله فرزند محمد ابراهیم اصفهانی ازاعیان وادبا وشعرای اصفهان وازاساتید خوشنویسان خط تعلیق است.گویند هیچکس خط تعلیق را پس ازخواجه اختیارالدین حسن بن علی منشی الممالک سلطان حسین بایقرا در خوبی و پختگی او ننوشته است. وی همیشه مورد تکریم و احترام حاج محمد حسین خان نظام الدوله صدراصفهانی بود. واله به سال 1229ه.ق.در اصفهان در گذشت ودرتکیه ای مخصوص دراول گورستان تخت فولاد مدفون شد سنگ قبرش درزمان حیات وی تهیه شد وخط تعلیق روی آن شاهکار های خوشنویسی است از آثار خود وی می باشد.
2- آقا محمد باقر سمسوری
آقا محمد باقر سمسوری از اعاظم ونوابغ نستعلیق نویسان اصفهان در قرن سیزدهم هجری است اصل وی از اهالی قریه سمسور از قرای بلوک قهاب اصفهان است. نمونه ای از خطوط زیبای آقا محمد باقربر سنگ قبر مریم خانم دایه سلطان محمد میرزا سیف الدوله حاکم اصفهان،معروف به مادر شاهزاده مورخ بسال 1262 موجود است. هنرنمایی این هنرمند بر روی این سنگ قبر به حدی است که به گفته استاد همایی جلوه خط او، رونق خط ضیاء را که خود از نستعلیق نویسان این عصر است از بین برده است.
3- میرزا عبد الرحیم افسر
میرزا عبد الرحیم فرزند میرزا محمد علی مسکین شاعر شهیر اصفهانی است. وی در اشعارش «افسر» تخلص می کرد. در خط نستعلیق اورا تالی میر عماد نوشته اند. افسر از شاگردان آقا محمد باقرسمسوری اصفهانی است.ازآثاروی می توان به کتیبه سنگی سردر شبستان مسجد و آب انبار مصلی تخت فولاد مورخ بسال1305 ه.ق. اشاره کرد. اشعار این سنگ نبشته ها از مانی شاعر است.
4- ملا محمد تقی حسینی اصفهانی
وی از خوشنویسان نستعلیق نیمه دوم قرن دوازدهم است. از آثار خطی او کتیبه سنگ قبر آقا محمد بیدآبادی متوفی بسال 1197 ه.ق. است. استاد همایی او را در ردیف آقا محمد باقر سمسوری قلمداد کرده است.
5- ضیاءاصفهانی
ملا محمد حسین فرزند محمد اسماعیل اصفهانی متخلص به ضیاء از فضلا و شعرا و خوشنویسان دوره قاجار است. نسبش از پدر به مرحوم ملا اسماعیل خواجویی و از طرف مادر به میرزا مهدی خان منشی صاحب دره نادری و جهانگشای نادری میرسد.
ضیاءمعاصر سلطنت فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار و حکومت معتمد الدوله منوچهر خان گرجی(1263-1255) در اصفهان بود. وی در علوم ظاهری سرآمد عصر و در هیئت و نجوم اعجوبه دهر بود. خط نستعلیق را چون رشید و میر عماد و نسخ را چون میرزای تبریزی می نوشت و در خط شکسته نیز استاد بود.
علاوه بر کمالات صوری و معنوی، حالش چنان پسندیده بود که حجره وی هرگز از ادبا، شعرا و فضلای عراق و فارس خالی نبود.
از آثار ماندگارش از شعر و خط ، بر سنگ قبور تخت فولاد، فراوان به چشم می خورد.از جمله متن سنگ قبر شیخ محمد تقی رازی صاحب حاشیه متوفی بسال1248 که بعداً در عهد معتمدالدوله بسال 1258 ساخته و حجاری شده است.
خطوط و اشعار روی قبر میرزا محمد رحیم شیخ الاسلام مدفون در تکیه آقا حسین خوانساری یکی دیگر از آثار وی به شمار میرود. خط نستعلیق کتیبه سنگاب بقعه سید حجة الاسلام بید آبادی نیزازیادگارهای هنری اوست.
ضیاء اصفهانی در سال 1265 وفات یافت و در نزدیکی قبر فاضلان در تخت فولاد مدفون شد در تاریخ فوتش تاراج می گوید:
ناگه زبان خامه تارج زان میان کرد این بیان«بدیده مردم ضیاء نماند»
1265
تعداد دیگری از سنگ قبر های گورستان تخت فولاد نیز به خط اوست.
6- پرتو اصفهانی
میرزا علیرضا آقا جان متخلص به پرتو اصفهانی در قریه اشیان لنجان به دنیا آمد، در اصفهان به تحصیل پرداخت. وی از شعرا و خوشنویسان معروف اصفهان است که در خط شاگرد آقا زین العابدین اشرف الکتاب بود ولی سبکش ترکیبی از سبک اشرف و سبک آقا غلامعلی اصفهانی بود.
پرتو را می توان استاد مسلم خط نسخ و ثلث دانست از آثار او در قرآن یکی مورخ به سال 1277 ه.ق. برای ناصر الدین شاه و دیگری مورخ به سال 1267 ه. ق. جهت معتمدالدوله میرزا به رشته تحریر در آمد. وی در جمادی الاول سال1303 ه.ق. در اصفهان درگذشت. از آثار خطی دیگرش می توان به سنگ مزار خدیجه سلطان بیگم در تکیه خوانساری اشاره کرد.
7- قدسی اصفهانی
میرزا عبد الحسین قدسی اصفهانی فرزند میرزا محمد علی قاری و از اساتید بزرگ خوشنویسان عصر حاضر در خط نسخ و ثلث است.در تقویم و شناختن خطوط و تذهیبات اساتید قدیم مهارتی تمام داشت. از فنون ادبی فارسی و عربی ، حساب و هندسه و اطلاعات علمی بهره کافی برده بود.درشیوه خوشنویسی تربیت شده مکتب اشرف بود لیکن آقا غلامعلی اصفهانی رابر وی ترجیح می داد. قدسی طبع شعر نیز داشت وغزلیات وی از طبع ظریف ولطیف او حکایت دارد.
وی در ماه صفر 1366 ه. ق. دراصفهان درگذشت ودر تکیه میرزا عبدالغفار تویسرکانی درتخت فولاد مدفون شد. از یادگارهای خط ثلث مرحوم قدسی سنگ لوحه ها ومقابر اصفهان است. سنگ قبر همای شیرازی در امامزاده محمد وسنگ قبر مرحوم آقا میرزا عباس پا قلعه ای در تکیه خاتون آبادی ها در تخت فولاد از آثار اوست.
در میان خطاطان دیگری که نام آنها در گورستان تخت فولاد بر روی بناهای این گورستان به چشم می خورد می توان به محمد صالح مولوی اصفهانی، میر عماد، آقا محمد تقی صحافف میرزا فتح الله خان جلالی، سید حسن چادر دوز تبریزی وطرب شیرازی اشاره کرد.
اصولاً حجاری به دو صورت برروی سنگ قبرها وسنگ نوشته ها اجرا می گردید.
1- به صورت گود
در این صورت حروف به صورت گود وفرو رفته برروی سطح صیقلی وصاف نقر می شد سپس با مرکب چینی سیاه ویا سرخ رنگ می گرفت.
2- فرم برجسته
دراین اصل اجرا حروف وطرح ها به صورت برجسته بوده وپس از خالی کردن اطراف آن زمینه را صاف کرده وزوایای حروف را با پرداخت صاف می کردند.
طرز اجرا
درهر دو مورد ابتدا نقوش، طرح های تزیینی و خطوط مورد نیاز توسط هنرمند برروی کاغذ اجرا می گردید سپس با سوزن زنی اطراف خطوط ونقوش وطرح گرده پاشی با دوده برروی سنگ اجرا می شد، آنگاه نقاط سوزنی را به هم متصل می کردند. گاه کاغذ طراحی را بر روی سنگ قبر طوری می چسباندند که با قلم سنگ تراش جابجا نشود. در بعضی موارد نیز طرح مستقیماًروی سنگ ترسیم می گردید. آنگاه به خالی کردن اطراف حروف و پرداخت اطراف خطوط و طرح ها پرداخته و سطح اصلی سنگ را ساییده و صاف می کردند.
کارگاه های سنگ تراشی عموما در گورستان مستقر بوده وحجاران طبق خطوط و طرح های ارائه شده سنگ را انتخاب می کردند. گاه خطاطی و تزیینات توسط هنرمندانی صورت می گرفت که با حجاران همکاری داشتند. اکثر حجاران با اینکه هنرمندان مههری بودند، لیکن به دلیل عدم شهرت و معروفیت خدمات ارزانتری ارائه می دادند. البته این نکته را نیز نباید از نظر دورداشت،چون هنرمندان و صنعتگران مطابق خواسته سفارش دهندگان مرفه ویا خریداران کم درآمد کار انجام می دادند شیوه کار یکی بود و تنها پرکاری و ظرافت، وجه تمایز بین دو کار یک هنرمند محسوب می شد.
توجهی که ایرانیان همواره در تزیین سنگ چه از نظر طرح ها و به خصوص در کتابت داشتند بی نظیر است به همین جهت سنگ قبر های تخت فولاد از جمله آثار نفیس هنری به شمار می آیند.
حجاران هنرمند اصفهانی نیز با احساس عمیق دینی تیشه بر سنگ آشنا کرده و از ورای سنگ بی جان با زیباترین خطوط، با شیوایی زیاد حجاری بدان حیات بخشیده اند. متأسفانه نام هنرمند اصفهانی کمتر بر روی سنگ قبرها نقش بسته و آنان که نامشان زینت بخش برخی از سنگ قبرهاست از انگشتان دست تجاوز نمی کند. شاید آن همه دقت و ظرافت در حجاری خطوط و طرح ها و پرداخت سنگ قبر ها که نشانه عظمت روح هنرمند اصفهانی است، از سوی دیگر نشانگر طبع بلند وی نیز می باشد و بر همین اساس هدف از خلق آثار هنری این چنین را انجام یک وظیفه انسانی و مذهبی دانسته و از روی تواضع ، علیرغم تلاش فراوان، در بسیاری از موارد حتی نامی از خود نیز ثبت نکرده است. از این رو کوشش در باز شناختن آفرینندگان بسیاری از این آثار بی نتیجه مانده است.
از طرف دیگر، دربرابر خوشنویسان و حجاران معروف، عده ای از نساخان و حجاران گمنام نیزبه کتابت و حکاکی سنگ ها اشتغال داشتند که هرچند ضاهراً معروفیتی نداشتند و نام آن ها نیز بر سنگ قبری به چشم نمی خورد اما ذوق و هنر زیادی را در پردازش سنگ از خود نشان داده اند . احتمالاً این هنر مندان به دستمزد ارزان و کمتری نیز قانع بودند.تعدادی از حجاران معروف که نامشان در ذیل متون سنگ قبر ها حجاری شده عبارتند از:
1- استاد ملا محمد شریف ورنو سفادرانی
ملا محمد شریف فرزند استاد کلبعلی ازحجاران ماهر وزبر دست دوره صفویه بود. تحصیلات خود رااز ملا عبدالحق ورنو سفادرانی شاعر وموسیقی دان معروف آن زمان (متوفی به سال 1063) که از اقوام اوبود فرا گرفت وتا اوان پیری ازسنگ تراشی امرار معاش می کرد وآخر عمرش به واسطه ضعف باصره دست از آن برداشته ودر محضر قضات شرعی به کتابت سجلات پرداخت.
2- استاد محمد حسین
استاد محمد حسین حجار ازسنگ تراشان نیمه دوم قرن دوازدهم هجری است . ازآثار حجاری او سنگ قبر ملا اسماعیل خواجویی متوفی به سال 1173 هجری است و امضای او «الهم اغفر محمد حسین» می باشد.
3- استاد محمدعلی حجار
استاد محمدعلی حجارهم عهد با استاد محمد حسین واز حجاران قرن دوازدهم هجری است. از جمله آثار هنری وی سنگ قبرآقا محمد بیدآبادی«متوفی به سال 1197» است وامضای وی بر سنگ قبر«صنعه محمدعلی» است.
4- استاد محمدرضا
استاد محمدرضا فرزند استاد محمدعلی حجار معروف است مانند پدرش در فن حجاری مهارت زیادی داشت. از آثار استاد محمدرضا حجار می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
لوح مقبره مرحوم شیخ محمدتقی رازی صاحب حاشیه مورخ به سال 1258 ه.ق. که ازکارهای ممتاز اوست. این لوح با امضاء «صنعه محمدرضا بن محمدعلی حجار» در تکیه مادرشاهزاده واقع شده است.
- سنگ قبر محمد رحیم شیخ الاسلام مورخ به سال 1249 ه.ق. به امضای « عمل استاد محمدرضا حجار» در تکیه خوانساری .
- سنگ قبر حوری نساء بیگم مورخ به سال 1249 ه.ق. با امضای «صنعه رضا بن مرحوم محمدعلی حجار» در تکیه خوانساری.
5- استاد محمد حسین
وی از استادان ممتاز حجاری در قرن سیزدهم هجری است. از آثار برجسته اش حجاری سنگ قبر مادرشاهزاده است که خط آن از اثر محمد باقر سمسوری مورخ به سال1262 ه.ق. با امضای «کتبه محمد باقر صنعه محمد حسین1262» است.
6- استاد حسین
از حجاران قرن13 و فرزند استاد رضا حجار است . از آثار هنری وی می توان به سنگ قبر گوهر بیگم سلطان مورخ به سال1258 ه.ق. در تکیه خوانساری اشاره کرد.
امضایش عبارت« عمل استاد حسین ولد مرحوم استاد رضا حجار» است.
7- استاد سید اسدالله
از حجاران قرن14 ه.ق. است . از آثار وی سنگ قبر آقا میرزا محمد مهدی موسوی متوفی به سال 1324 ه.ق. در تکیه چهار سوقی است.
8- استاد محمد علی حجار
استاد محمد علی حجار پسر حاج محمد حسن ترواسکانی استاد بزرگ حجاری نیمه دوم قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم هجری است. سنگ قبر حسین قلی خان ایلخانی بختیاری واقع در تکیه میر از شاهکار های کم نظیر و برجسته استاد محمد علی حجار است.
در اصفهان حجاران قابل و ماهر زیادی نیز نشو و نما یافته اند که از جمله می توان به استاد کلبعلی سنگتراش قرن11 ه.ق. معاصر با شاه عباس اول و شاه صفی ،استاد محمد ابراهیم حجارازاساتید سنگ تراش قرن سیزدهم اشاره کرد . متأسفانه آثار این سنگتراشان در تخت فولاد موجود نیست.
هنرمندان همیشه مترصد بهانه و توجیه فلسفی کارهای خویش اند و به همین جهت برای مردم وار کردن هنر خود رابطه عمیق معنوی بین هنر خود و عقاید دینی برقرار ساخته و خطوط و تصاویر را بر اساس آن به وجود می آورند و نوک قلم را بر سنگ بی جان و جامد آشنا کرده به آن روح و طراوت و زیبایی و جان می بخشند. به عبارت دیگر زیبایی طبیعت به نشانه موهبتی الهی در دست های ماهر هنرمند مفهومی والا و بازتابی از معنویت می یابد.
یکی از مهمترین خصائص حجاری و سنگ تراشی سنگ قبور، علاوه بر استفاده از خطوط ساده، استفاده از اشکال مختلف و تصاویر متنوع است. اما موضوع اصلی این مجموعه را سه عنصر گیاه، حیوان و در بعضی موارد فرشته... تشکیل میدهد. چنین به نظر می رسد که غالب تصاویری که روی سنگ قبر های گورستان تخت فولاد نقش بسته است دارای معانی فلسفی خاص می باشدکه به نحوی با اعتقاد جاودانگی روح ارتباط مستقیم دارد. هرچند دربین محققین دراین مبحث توافق نظر حاصل نگشته ومعانی این علامات به خوبی آشکار نیست، ولی مفهوم بعضی از انها کاملاً واضح وروشن است. بدون شک این تصاویر تحت تأثیر عقاید مذهبی وروایات وباورها قرار گرفته است همچنین شغل وصنعت مدفونین نیز در انتخاب نوع تصاویر دخالت کلی داشته است.
دراینجا به اختصار به بررسی مفهوم کلی برخی از این نقوش می پردازیم:
1- گل بوته ها
ازگذشته های دور درحجاری ها به گل وگیاه اهمیت زیادی داده می شد به قول زکی حسن شاید آنان که فکرحجاری این نقوش را شروع کرده اند، پرکردن فضاهای خالی آنرا منظور نظر داشته ویا اهمیت دادن به گل وگیاه ودرخت فقط از جنبه زیبایی شناسی بدون انگیزه مذهبی مورد توجهشان بوده است. اما بعد که مذهب با زندگی مردم درآمیخت این هنر نیز بر اساس آن شکل گرفت وتسری یافت .
گاه درطراحی این نقوش برروی سنگ قبرها، انتخاب اجزای طبیعی مانند شاخه ها، برگ ها و گل ها مورد توجه عینی نبوده وبرهر یک از شاخه ها ، گل های متعدد و مختلفی پیوند خورده که در طبیعت نمونه آن وجود ندارد. اما گاه شاخه های گیاهی با برگ های کوچک وگل های ریز تزئین می شده بدین ترتیب برزیبایی وپرکاری آن افزوده می گردید.
گل وبوته در پهنه وسیع شعر وادب وهنر سرشار از توصیف مظاهر زیبایی است. گل مبین احساسات لطیف هنرمندانه ومظهری از زیبایی طبیعت وتوصیفی عارفانه ومحسوس ازجمال قدرت خداوندی بر ادامه حیات وتولدی دیگر است که محتوا ومفهوم آن کمال مطلوب را عینیت می بخشد وروح آدمی را که گاه وبی گاه گرفتار مسائل نا زیباست به مطلق جهان هستی می برد. ازسوی دیگرارزش های حیات را درسایه گلبرگ های زیبای خود نمایان می سازد وهنرمند برهمین اساس آثا هنری خود را به ارزش های زندگی والهی یوند می دهد.
ازطرف دیگر ازآنجا که گل وگیاه وسرسبزی وطراوت اشجار، غم هارا اززندگی یکنواخت زایل کرده وبهجت وسرور در دل ها ایجاد می کند، لذا نشانگر آمال وارزوی بازماندگان مبنی برتنعم وسرورمتوفی درباغ فردوس وبهشت جاودانی نیز می باشد.
2- گلدان
نقش گلدان برروی سنگ قبرها را می توان سنبل آرامگاه وجایگاه اصلی دانست وگل وبوته در آنرا نقش در گذشتگانی دانست که به سوی الله رجعت کرده ودر گلدان ابدی جای گرفته اند وزمزمه حیات مجدد را ترسیم می کند. به عبارت دیگر گلدان سمبل امید به زندگی دوباره در عالم آخرت است.
3- پرنده
نقش پرنده نیز ز ادبیات وهنر ایران فوق العاده مورد توجه بوده وبه همین جهت برروی سفال ، پارچه ،قلمکار، قلمزنی، جلد کتاب ها وحتی روی سنگ قبرها نیز جایگاه ویژه ای داشته است.
نقش پرنده ها، بلبل، قناری، کبوتر، هدهد و... نشانه بسیار ارزنده ای است از پدیده طبیعی پرواز واوج گرفتن.در فلسفه و عرفان نیز نقش پرنده نشان از عروج روح انسانی، و تعالی و پرواز بسوی لایتناهی است . پرنده سمبل آزادی و رهایی روح از بند تن و عالم خاکی است.
برعکس تصاویر گل و گیاه که ساختار آن بر اساس تخیلات در قالب های گوناگون هنری استوار است. نقش پرنده بر روی سنگ قبرها دقیقاً شبیه طبیعت است و هماره در قسمت های حساس طرح بر روی شاخسار و یا گل قرار می گیرد.
4- آهو
وجود نقش آهو بر پاره ای از سنگ قبور چه به صورت ایستاده و چه در حال دویدن همواره مظهر سرعت و دوندگی است. هنرمندان در توجیه بهره گیری از این تصاویر بر روی این سنگ قبر ها، کنایه از گذر سریع و برق آسای عمر انسان می دانند.
5- نقوش اسلیمی و ختائی
یکی از مهمترین نقوش تزئینی سنگ قبر های تخت فولاد، انواع طرح های ساده و پیچیده هندسی بود که اساس ان را یک دایره اصلی و چند دایره فرعی تشکیل می داد. از دایره ها و نیم دایره ها انواع خطوط اسلیمی و ختایی و گل های چند پر ترسیم می شد. دایره و نیم دایره های پیوسته که برروی بعضی از قبورعلمای بزرگ در تخت فولاد دیده می شود دارای معانی خاص عرفانی است.
دایره تنها خطی است که آغاز و انتهای آن مشخص نیست همان گونه که در داخل خود اشکال منظم هندسی را نیز جای می دهد به همان گونه جهان نیز در شکلی دایره گون در عین نظم و گستردگی نهایت یافته و این تعریف مؤمنین را به خدا نزدیک می کند. طرح های اسلیمی و ختایی که از دایره ها و نیم دایره ها نشأت گرفته نشان کوشش هنرمند برای بیان نهایت حرمت به علما است . شاید تحریم و یا احتیاط علما در مورد استفاده از نقوش باعث استفاده از خطوط هندسی و یا اسلیمی و ختایی بر روی سنگ قبور گردیده است.
6- نقوش و خطوط ساده
استفاده از خطوط ساده یا به صورت ترنج با حاشیه ای ظریف که سطورش متن سنگ قبرهارا محصور کرده است هرچند ممکن است دارای مفاهیم خاصی نباشد لیکن نقش تفکیک خطوط را معنا می بخشد .هنرمند اصفهانی با استفاده از این خطوط تمام سطح سنگ را با تزئینات ساده پرنموده و هیچ جای سنگ را خالی از طرح و تزئینات باقی نگذارده است . در تعداد زیادی از سنگ قبور اشعار و متن سنگ قبرها به وسیله ترنج های ظریفی محصور شده است.
7- فرشته
نقش فرشته که بر روی تعداد معدودی از سنگ قبر های تخت فولاد به چشم می خورد نیز مظهر روح و زندگی جاویدان و دنیای ماوراءالطبیعه که موعود و معاد انسانی است می باشد. نقش فرشته برسنگ بیگم سلطان مزار زوجه آقا میرزا عبدالرحیم شیخ الاسلام و بر روی بسیاری از سنگ قبرهای تکیه میرفندرسکی دیده می شود.
8- نقوش دیگر
هرچند سنگ قبور مشاهیر اصفهان در تخت فولاد مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته و سایر سنگ قبر ها جزو برنامه نبوده است، اما نقوشی که بر روی بیشتر سنگ قبرها حک شده و جلب توجه می کند نشانگر حالات معنوی متوفی است ، مثلاً کشکول که نشان از مشرب صوففیه دارد و مهر و تسبیح که بیانگر تقوی و ایمان متوفی است.
پاره ای از نقوش نیز حکایت از شغل و صنعت مدفونین دارد و از اهمییت زیادی برخوردار است. این نقوش عبارتنداز: شانه،قیچی،قنداق تفنگ، نخ و سوزن و قیچی، اره و چکش، قلم و چکش و...
منبع :سایت تخت پولاد
گزارشى از مراسم بزرگداشت آیتالله میرمحمد صادق خاتونآبادى |
مراسم پرتو صادق در بزرگداشت علامه حاج میرمحمد صادق مدرس خاتون آبادى فقیه و مجتهد اصولى متوفى به سال 1348 هـ .ق و جدّ مادرى شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتى در شامگاه پنج شنبه 2 خـرداد ماه به همت مجموعه فرهنگى مذهبى تختفولاد و شهردارى اصفهان در محل آرامگاه این فقیه و عالم ربانى در تکیه سیدالعراقین برگزار شد. این مراسم که با حضور نمایندگان اصفهان در مجلس شوراى اسلامى، اعضاء شوراى اسلامى شهر و همچنین مدیران شهر ، اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه و علماء و خانواده و اعقاب و احفاد آن عالم ربانى، با تلاوت آیاتى از قرآن مجید آغاز شد. پـس از آن مـهـنـدس حمیدى اصفهانى مدیر مجموعه تاریخی فرهنگى و مذهبی تخت فولاد ضمن خیرمقدم به حاضران و شرکت کنندگان گزارش مختصرى از فعالیت هاى مجموعه تخت فولاد در احیاء یاد و نام مفاخر بزرگان مدفون ارائه دادند پس از آن دکتر اصغر منتظرالقائم عضو هیئت علمى گروه تاریخ دانشگاه اصـفـهان و مدیر دانشنامه تخت فولاد و مشاور اسـتـاندار در امور اجتماعى و فرهنگى استاندار گـزارشـى از فـعالیت هاى فرهنگى که در قالب طرحهاى پژوهشى و برپایى سمینارها در بزرگداشت مقام مشاهیر و علما ارائه دارند. وى با اشاره به جایگاه اصفهان در حوزه فرهنگ و هنر اسلامى و نقش رجال و بزرگان و مفاخر این شهر که رکن اصلى این تلالو و درخـشندگى در ادوار مختلف بودند، تجلیل و بزرگداشت از مقام علمى و اخلافى این بزرگان را فریضه اى بر اهل علم و ادب و فـرهـنـگ دانـسـته و هدف از بـرپـایـى سمینار پرتوصادق را علاوه بر تجلیل از مقام علمى ایـن عالم ربانى، بیان جایگاه واقعى شهر اصفهان و بزرگان آن در اعتلا و شکوفایى فرهنگ و تـمـدن ایـران اسـلامـى عنوان کردند.
دکتر اژهاى :عالمى باریک بین، عارى از تصنع و تدلیس ،با احتیاط و بى ریا در ادامه حجت الاسلام والمسلمین دکتر جواد اژهاى نماینده ولى فقیه در اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان اروپا و رییس سازمان پرورش استعدادهاى درخشان و نواده دخترى مرحوم علامه خـاتون آبادى در بیان ابعاد شخصیت این فقیه عالیقدر به ایراد سخن پرداخت . وى در اشاره به جایگاه اصفهان در نشر علوم و معارف دینى و همچنین ارزش تخت فولاد به واسطه دفن تعداد بیشمارى از این بزرگان گفت: وجود دانشمندان مدفون در تخت فولاد بیانگر این است که اصفهان شهر علم و شهر مراجع بوده است و به علت کثرت علماء و مراجع، در بعضى دورهها هر محلهاى براى خود عالمى مرجع داشته که این روند در دوره صفویه رونق خاصى داشته که با حمله افغانها ساختار علمى و مذهبى شهر اصفهان به هم مىریزد و یک رکودى را تا زمان فتحعلى شاه قاجار دارد که در این زمان حیات علمى و فکرى عصر صفوى به نوعى احیاء مى گردد و همچنین حوزه علمى اصفهان با همان تنوع سلیقه که در عصر صفوى در آن بوده مجدداً شکل مىگیرد و به گونه اى که بزرگانى همچون مرحوم آیت الله بروجردى خوشه چینى آغازین خود را از محضر علما و بزرگان حوزه اصفهان مى نمایند. وى در ادامه و در بیان دوره زمانى حیات ایشان درخصوص وفات مرحوم خاتون آبادى گفت: اگر چه برخى منابع فوت ایشان را کـسـالـت عـنوان کرده اند ولى شبهه قطعى در اینجاست که پس از بازگشت علما از قم در جریان اعتراض به اقدامات رضاخانى، اکثر آن ها در فاصله زمانى کمى درگذشتند و با توجه به شیوههایى که رضا خان در از بین بردن مخالفان خود داشتند از جمله مسموم نمودن افراد و تزریق نمودن آمپول هوا در زنـدان به مخالفان، ایشان هم احتمالاً دچار مسمومیت و بیمارى ناشى از آن شدهاند . چرا که مرحوم خاتون آبادى در امر تغذیه مراقب احوال خود بودند و وفات در سن 62 سالگى براى ایشـان بـا آن احتیـاط هـا و مسائلى که رعایت مىنمودند به صورت عادى قابل قبول نمى باشد . دکتر اژهاى در ادامه به بیان جایگاه علمى و اخلاقى مرحوم خاتون آبادى پرداخته و در عظمت مرتبه علمى ایشان گفت: مرحوم خاتون آبادى در جریان مهاجرت به ایران از نجف که در صـــورت مـــانـــدن بــه مــرجـعـیّــت مـىرسیـدنـد، فـرموده اند احساس کردم علم مـرجـعـیـت به شانهام سـنـگین است و آیت الله سیدمحمد نجف آبادى در همین خصوص گفته است: اگـــر ایــشـــان در نــجــف مىماندند نوبت مرجعیت به دیـگـرى نمىرسید. ایشان تـدریـس را واجـب عـیـنى مىدانستند و حتى محرم و صفر که حوزههاى علمیه، درس را تعطیل مىکنند ایشان درس را تعطیل نمىنمودند. بنابر این مطالعات و شنیده ها مرحوم خاتون آبادى عالمى باریک بین، عارى از تصنع، عارى از تدلیس، با احتیاط و بى ریا، با دقت و روشنفکرانه بوده اند و توجه به تحصیل دخترانشان نشانه روشن فکرى ایشان مى باشد. تدریس ایشان چنان توأم با اخلاق و ادب بود که مرحوم آیت الله پسندیده نقل کرده اند: هنگام تدریس نمىگفتند: فهمیدید یا نه بلکه مى گفتند: خوب درس دادم؟ اگر خوب نبود بگویید تا دوباره بگویم . دکتر اژه اى در پایان ضمن اشاره به شاگردان مرحوم خاتون آبادى که همه از اعاظم علما و بزرگان علمى بوده اند گفت: ایشان در غربت رضاخانى غریبانه جان باخت و اگر در آن روز مقام و جایگاه ایشان دیده نمى شد، به برکت مقامات عالى علمى و اخلاقى که دارا بودند امروز چنین مجلسى در بزرگداشت و احیاءیاد و نامشان برگزار گردیده است.
دکتر علیرضا بهشتى:ایشان در فقه و اصول اهل تتبع وسیع بود دکتر سیدعلیرضا بهشتى نواده دخترى مرحوم خاتونآبادى و فرزند شهید بهشتى در سخنان خود که به بیان شباهتهاى مرحوم خاتونآبادى و شهید بـهـشـتـى تـوجـه داشـت گفت: امروز در مقابل انسانهاى بزرگ و خودساختهاى قرار داریم که با وجـود گذشت سالیان طولانى از درگذشت آنها درسهــاى فـراوانـى از زنـدگـى آنـهـا، افـکـار و اندیشههایشان براى ما مانده است که مرحوم علامه خاتونآبادى و شهید بهشتى از جمله این انسانها مىباشند. دکتر بهشتى گفت: با مطالعه مکتوبات و توجه به شنیدهها در خصوص مرحوم خاتونآبادى شگفتزده از مشابهتهایى که به لحاظ خصال روحى و ابعاد روحى میان ایشان با شهید بهشتى شدم و جالب توجه است که با فاصله یک نسل این مقدار شباهت در گفتار و رفتارشان مىتوان یافت. آنچه که از آثار برمىآید مرحوم خاتونآبادى در مسایل فقهى و اصولى اهل تتبع وسیع بوده است و تمایل به مطالعه آرا و عقاید گوناگون داشتند که به نوعى وسواس علمى هم منجر مىشد چرا که هرچه محقق اقوال مختلفترى و آرا گوناگونترى را ببیند دیرتر و سختتر مىتواند آراء خود را بیان کند که هـمین مساله نوعى انصاف علمى را هم به بار مىآورد. مرحوم خاتونآبادى حلقه درسى داشته که همه از فقها و مجتهدان و صاحبنظران اصفهان بودند و شیوه اداره این حلقه جالب است. بحثى طرح مىشد و تا جلسه بعد فضلا و... برعهده داشتند که بر علیه راى ایشان هر آنچه را مىتوانند جمعآورى نمایند و به ایشان ارائه کنند تا مرحوم خاتونآبادى پاسخ دهند. و در زمانى که شیوههاى عقلانیت انتقادى فلسفه غرب رایج شد، نگاه و توجه شهید بهشتى به این موضوع قابل توجه است و این نه این که این عین آن است یا همان است اما شباهتها بسیار است.
دکتر محمدرضا بهشتى: در چهره امام حالت مجذوبیت نسبت به این عالم بود دکتر سید محمدرضا بهشتى فرزند دیگر شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتى و نواده دخترى مرحوم علامـه خاتون آبادى در بخشى از سخنان خود درخصوص توجه امام راحل به مقام مرحوم خاتون آبادى گفت: در دیدارهایى که پس از واقعه هفتم تیر با مرحوم امام داشتم بعد از بیان مطالب بلافاصله حضرت امام یاد مرحوم حاج میرمحمدصادق خاتون آبادى مىافتادند و ذهن ایشان به خاطرات مرحوم حاج میرمحمدصادق معطوف مى شد و در چهره امام یک حالت مجذوبیت نسبت به این عالم جلیل القدر و وارسته و زاهد عارف مشاهده مىشد و لحن ایـشان تغییر مىیافت. امام مىفرمودند: مرحوم خاتون آبادى در نجف از فحول علما و در ردیف مرحوم آقا ضیاء عراقى و مرحوم کمپانى بودند. دکتر بهشتى از دیگر ویژگى هاى خاتون آبادى امتناع ایشان از تبدیل شدن به یک چهره محورى خاص علمى با تمام توانمندىهاى علمى که دارا بودند را عنوان نموده که نه یک بار که دو بار، یک بار از نجف و دیگر بار از قم مهاجرت مى کنند . و این نه به معناى عزلت گزینى ایشان مى باشد که مرحوم خاتون آبادى در ارائه علم و درس خود حوزه درسى قوى در اصفهان داشتند و شاگردان قابل ملاحظه اى در درس ایشان شرکت مى کردند و در مسائل و مشکلات اجتماعى همراه و همگام مردم بودهاند.
آیت الله فاطمى نیا: مرحوم امام (ره)اسم مرحوم خاتون آبادى را با تجلیل مى آوردند در ادامه برنامه آیت الله فاطمىنیا به ایراد سخن پرداخت. وى با تشکر از برگزارکنندگان این مراسم به فضائل مرحوم علامه خاتون آبادى اشاره نموده و گفت: مرحوم امام رحمت الله علیه اسم مرحوم خاتون آبادى را با تجلیل و تعظیم مىآوردند . وى با اشاره به مقدمه کشف الظنون اثر حاجى خلیفه که فهرست کتب اهل سنت مى باشد و در آن اینگونه بیان شده : »روحانیون و علما و دانشمندان بر دو قسم اند: یک دسته هستند که صاحب فکر و اندیشه اند و زحمت مى کشند و از این و آن چیزى مى گیرند و مىفهمند و بیان مى کنند اما از خود چیزى ندارند. دسته دوم منبع علم اند و مردم از اینها فیض مىگیرند«. که در مثال قسم دوم از خواجه نصیرالدین طوسى یاد مى کند و علامه خاتون آبادى از قسم دوم بوده اند و منبع به شمار مى رفتند و حرف براى گفتن داشتند. ایشان در ادامه با اشاره به جایگاه زیارتى مزار تخت فولاد آن را گنجى بى مانند در کل دنیا نامیدند که اولیاء و بزرگان در آن مدفون اند . آیت الله فاطمىنیا در ادامه صحبتهاى خود درخصوص فضیلت و فایده زیارت قبور بزرگان و اولیاء، ضمن اشاره به این مطلب که تفکر وهابیت درخصوص امر تدفین و زیارت قبور نشأت گرفته از بى سوادى و ناآگاهى و جهل آنان مىباشند، از تمهیدالقواعد ابن ترکه اصفهانى مطلبى را بیان داشتند که فخر رازى هم به آن پرداخته است و آن اینکه «نفوس قویه پس از مفارقت از ابدان نیکان آثارى که از آن ها صادر مىشد تعطیل نمىشود بلکه بیشتر مىشود» و بدن خاکى را در این جمله مانعى و مزاحمى براى روح مىداند که روح در آخرت رها از جسم خاکى و در آن نشئه مزاحمتها کنار مى رود و توسل به ارواح این بزگان در آرامش روح و روان تأثیر فراوانى دارد و از جمله این بزرگان علامه خاتون آبادى که از روح بلندى برخوردار بودند و همانگونه که در زمان حیات منبع فیض و برکت بودهاند زیارت مزارشان نیز فیوضات فراوان براى زائران خواهد داشت .
|
در تخت فولاد اصفهان در مجاورت تکیه کازرونی ، آب انبار کازرونی قرار دارد .
ساختمان آب انبار یک بنای هشت ضلعی است . که در سمت شمال شرقی آن پلکانی قرار دارد .
بر بالای بنای این آب انبار چهار مناره باریک زیبا قرار دارد که در حدود نزدیک به 4 متر از سطح بام ارتفاع دارند .
این مناره ها در اصل بادگیر هستند و وظیفه تصفیه و خنک کردن فضای داخلی آب انبار را بر عهده دارند .
بدنه هر یک از این مناره ها شامل چهار قسمت است :
قسمت اول بدنه مناره شامل تزئینات کاشی کاری فیروزه ای و مشکی بصورت زیگزال بر روی زمینه آجری .
قسمت دوم بادگیرها شامل پنجره های خنک کننده است که بصورت آجر کاری تزئین شده است .
قسمت سوم گلویی مناره شامل کتیبه ای کاشی کاری فیروزه ای با خطوط کاشی کاری زرد رنگ .
قسمت چهارم سر مناره بصورت گنبدی شکل با کاشی کاری فیروزه ای و نقوش اسلیمی .
مسیر دسترسی :
1 ) خیابان فیض – بعد از کاروانسرا – انتهای محور سنگ فرش کازرونی
2 ) خیابان سعادت آباد – کوچه جنب بقعه بابا رکن الدین – تکیه کازرونی
3 ) خیابان مصلی – کوچه شهید شاطرگلی – بعد از باغ طوبی – انتهای مسیر سمت چپ – تکیه کازرونی
منبع :نقش جهان
* تکایا و بقعه های از بین رفته قدیمی :
1- تکیه سید ابوالقاسم خواجویی (سادات خواجویی) :
در سمت شرق خیابان فیض نرسیده به تکیه فاضل سراب قرار داشته و سردر آن تا سالها قبل باقی بوده است .
در وسط بقعه قبری آجری بدون سنگ و در اطراف قبور زیادی از سادات و غیره بوده است .
قسمتی از آن در حال حاضر در گوشه شمال شرقی چهارراه و در کنار سازمان تعاون استان قرار دارد و به فضای سبز تبدیل شده است .
2- صومعه ملا محمد لاری : در سمت راست بابا رکن الدین قرار داشته است .
در سفرنامه شاردن آمده که وی در زمان شاه صفی به اتهام سحر و جادو کشته شده است .
3- تکیه بابا بیات : وی از عرفا و صوفیان قرن هشتم بوده است .
4- تکیه و خانقاه بابا لکات : از عرفا و صوفیان قرن هشتم بوده و مرشد و مراد بابا رکن الدین بوده است .
این تکیه و خانقاه نزدیک بابا رکن الدین بوده و بانی آن خود بابا لکات بوده است . شاردن می نویسد که صوفیان اجتماعات خود را در آنجا تشکیل می داده اند .
5- بقعه سکاکی : در انتهای ضلع شمالی لسان الارض در اول زمینهای مزروعی کوله پارچه قرار داشته .
برخی او را « سراج الدین ابویعقوب یوسف بن ابوبکر بن محمد بن علی خوارزمی » (مولف مفتاح العلوم) متوفی 626 یا 627 می دانند . اما مرحوم مصلح الدین مهدوی قبر مولف مفتاح العلوم را در خوارزم می داند و این بقعه را به « علی المشهور سکاکی » نسبت می دهد .
بقعه ای دوازده ترک داشته اما کوچکتر از بابا رکن الدین . در بهار 1334 بر اثر سیل قسمتی از بقعه و اطرافش خراب می شود و بعد از گرانی سال 1336 در اثر عدم مراقبت همراه با دروازه دهکده کوله پارچه رو به خرابی رفته و مردم نادان با آجرهای آن دیوار قلعه را استوار می کنند .
با اینکه باقی ماندن بقعه پس از صفویه دلیل بر شیعه بودن صاحب آن است لکن در سالهای دهه چهل مالک ده به جرم سنی بودن آنرا کاملا ویران کرده و کل قبرستان را به مردم می فروشد .
6- غسالخانه تخت فولاد : غسالخانه در محل کنونی مرکز مخابرات قرار داشته که پس از ممنوعیت دفن ، آنرا تخریب کردند .(1363 ش)
7- تکیه شیخ زین الدین : شمال مادی آب 250 ما بین تکیه میر و غسالخانه در ضلع شمالی کوچه قرار داشته و تا حدود 48 سال پیش سنگهای قبور در آن مشخص بوده است . امروزه این محدوده به منازل مسکونی تبدیل شده است . قبر مشتاق اصفهانی در آن قرار داشته است .
8- بقعه سادات کتابی : در سمت شمال غربی میرزا رفیعا بقعه ای آجری بوده که در موقع احداث فرودگاه تخریب شده است .
9- تکیه درویش صادق : از تکایای عهد صفوی بوده در قبرستان بابا رکن الدین ، که « مرتضی قلی خان » حاکم بندر عباس وقتی در اصفهان بود آنرا بنا کرد .
10- گنبد لالا : « رضی الدین علی لالا غزنوی » شاعر عارف مشهور متوفی 643 ق
11- بقعه محمد بیک : « محمد علی بیک » ناظر و پیشکار کُل دربار شاه عباس بوده است . قبر وی در مقابل تکیه میر در فضای تکیه درویش عبدالمجید واقع بوده است .
12- تکیه خرابه : در کنار میرزا رفیعا و سمت شرق آن بوده و امروزه حتی آثار قبور آن نیز وجود ندارد .
13- تکیه و خانقاه میر معز صوفی : ظاهرا نزدیک به بابا لکات بوده و دارای مهمانسرای بزرگ ، آب انبار ، استخر و یک باغ بوده که همگی وقف بوده است .(سفرنامه شاردن )
بنابر گفته « نصر آبادی » ، میر معز تولیت موقوفات مزار بابا رکن الدین و بابا بیات را داشته و حاصل عایدات را صرف مریدان و دراویش که در آن مزار عبادت می کردند ، می نموده است .
14- تکیه بابا یحیی : از عرفای قرن هشتم ، جنب تکیه بابا رکن الدین بوده است .
15- تکیه محمد زکی : در پشت خانه های مسکونی در سمت غرب کوچه مقابل غسالخانه نزدیک تکیه خاتون آبادی بوده ، سالها پیش این فضا تسطیح و درختکاری شد اما یک قبر باقی ماند که معروف به ملا محمد زکی بود ولی اکنون از آن خبری نیست .
16- مقبره الله وردی خان : محل آن معلوم نیست و فقط در سفرنامه شاردن از آن یاد شده است .
17- تکیه فاضل اردستانی : از آثار دوره صفویه بوده و غرب خیابان شاه عباس (فیض) جنوب کوچه واله محل لت آب 250 قرار داشته است .
18 – تکیه گزی : تکیه ای خصوصی بوده که در شمال غسالخانه قرار داشته و به گفته مسئولان هنوز هم آثار آن باقی است .
پشت مخابرات فیض در کنار خیابان شیخ مفید که یک چاه آب و موتور خانه در محدوده آن قرار دارد .
( اینجانب موتور خانه را سال قبل دیده ام اما در مشاهدات اخیر هنوز آنرا ندیده ام ، یا از بین رفته و یا من دقت کافی نداشته ام )
* بناها و تکایای خراب شده در دهه 60 :
1- تکیه نواب 2- بقعه ابراهیم راه نجات در تکیه بابا رکن الدین
3- تکیه بدیعی از تجار محترم اصفهان 4- تکیه میرزا حسنعلی خان
5- تکیه حاج اسماعیل خیری 6- تکیه مومنی
7- تکیه رضا ارواحی 8- تکیه حاج سید جواد کسایی
9- تکیه حاج محمد علی شرف 10- تکیه معتمد الدوله شاهزاده قاجار
11- تکیه ملا باشی 12- تکیه همایون فرزند ظل السلطان
13- مقبره سادات رضوی : در مسیر تکیه کلباسی به تکیه ملک رو به قبله دست چپ قرار داشته .
در وسط خانه های مسکونی قرار گرفته و به مرور از بین رفته است . ( سید زین العابدین رضوی خوانساری 1307 ق )
14- بقعه ملا محمد خوانساری : در جنوب غربی تکیه ملا اسماعیل خواجویی در مجاورت دیوار خیابان فیض قرار داشته .
* تکیه هایی که وجود دارد اما بناهای موجود در آن خراب شده :
1- تکیه زرتشتی ها 2- تکیه ایزد خواستی
3- تکیه امام جمعه 4- تکیه صدری ها
5- تکیه زند کرمانی 6- تکیه صیرفیان
7- تکیه اژه ای ها 8- تکیه سید رضی
9- تکیه فیض 10- تکیه اشراقی
11- تکیه های داخل گلستان شهدا
* مادی های تخت فولاد :
1- نهر آب 250 : این نهر رشته ای از مادی معروف شایج بوده که از حوالی کوه دنبه در درچه پیاز جدا شده و پس از گذشت از دستگرد و فرح آباد و مارنان و سیچان به تخت فولاد می رسیده است .
چون 250 سهم از هزار سهم این مادی مربوط به تخت فولاد بوده به آن آب 250 گفته می شده است .
این نهر پس از عبور از تکیه میر و غسالخانه و باغ واله و مسجد رکن الملک به قریه کوله پارچه می رسیده است .
2- مادی جوی سیاه : این مادی در حوالی آب نیل از رودخانه منشعب شده و از بالای هزار جریب عبور کرده و در حوالی کوله پارچه به رودخانه می ریخته است .
توسط ظل السلطان تخریب شده و فقط قسمت مختصری از آن باقی ماند که با مادی « نایج » ( که به هزار جریب و اوایل تخت فولاد منتهی می شد ) باغات و مزارع تخت فولاد را هم مشروب می کرد .
* آب انبار های از بین رفته :
1- آب انبار بابا رکن الدین : در 200 متری جنوب بابا رکن الدین و 100 متری شرق مادر شاهزاده قرار داشته و از مادی نایج تامین می شده است . این بنا از دوره صفوی بوده و در هنگام توسعه فرودگاه خراب شد .
2- آب انبار تکیه شهشهانی : قدیمی ترین آب انبار تخت فولاد بوده که عمق بسیاری داشته است .
در اصل چاهی عمیق بوده که چندین پله داشته (شبیه چاه خانه های یهودیان ) یکی از پله ها به تکیه شهشهانی و یکی دیگر هم به محور واله راه داشته است .
3- آب انبار تکیه چهارسوقی : در جنوب شرقی تکیه بوده و احتمالا از جوی سیاه تامین می شده است .
4- آب انبار تکیه آقا مجلس : در جنوب در ورودی تکیه به فاصله 20 متری قرار داشته و از این رو برخی آنرا آب انبار تکیه ریزی هم گفته اند .
مصلح الدین مهدوی قدمت آنرا به قرن دهم میداند که توسط آقا مجلس مرمت شده ، اما استاد همایی ساخت آنرا به مرحوم کازرونی نسبت می دهد .
از نهر جوی سیاه تامین می شده و در هنگام احداث خیابان سعادت آباد از بین رفته است .
5- آب انبار سمائیان : احداث 1360 ق ، بانی آن حاج ملا حسین بزاز معروف به سمائیان از تجار متدین اصفهان بوده که قبرش در سمت غربی آب انبار بوده است . احتمالا از نهر جوی سیاه تامین می شده است .
محل آن در مسیر تکیه کلباسی به تکیه ملک ذکر شده است .
(در حفاری های محدوده قطعه جدید شهدای مفقود الاثر در گلستان شهدا گنبد آن از زیر خاک بیرون آمد که دوباره روی آنرا پوشاندند )
------------------------
بر گرفته از
کتاب : یادمان تخت فولاد – سازمان میراث فرهنگی
کتاب : دانشمندان و بزرگان اصفهان – مجموعه تخت فولاد
منبع :نقش جهان
از وبلاگ کلبه آبی من
یغماى جندقى:
اگرچه اهل ادب، یغماى جندقى را با غزل ناب و ماندگار «نگاه کن که نریزددهى چو باده به دستم» مىشناسند اما باید گفت میرزا رحیم یغماى جندقى شاعرتضادها نیز محسوب مىشود. وى که زاده خور و بیابانک به سال 1196 ه.قمىباشد شاعرى است خوشمشرب و بذلهگوى و علاوه بر غزلیات شیرین داراىهزلیات شنیدنى است اما آنچه یغما را معروف کرده است مراثى جانسوز اوست.مرثیه ماندگار یغما که در قالب مستزاد سروده است در روانى و تأثیر کمنظیر است.
مىرسد خشکلب از شط فرات اکبر من،
نوجوان اکبر من
سیلانى بکن اى چشمه چشم تر من،
نوجوان اکبر من
کسوت عمر تو تا این خم فیروز نمون،
لعلى آورده برون
گیتى از نیل عزا ساخت سیه معجر من،
نوجوان اکبر من
تا ابد داغ تو اى زاده آزادهنهاد،
نتوان برد ز یاد
از ازل کاش نمىزاد مرا مادر من،
نوجوان اکبر من
یغما با روحانى و مجتهد و دانشمند معروف زمان خود، حاج ملا احمد نراقىمجالست داشت. گویند روزى حاج ملا احمد این رباعى را براى یغما خواند که:
عاشق ار بر رخ معشوق نگاهى بکند
نه چنان است گمانم که گناهى بکند
ما به عاشق نه همین رخصت دیدار دهیم
بوسه را نیز دهیم اذن که گاهى بکند(226)
و یغماى جندقىِ حاضرجواب و خوشمشرب به جاى اظهارنظر ادبى تنهاگفت: «کاش فتواى سوم را هم مىفرمودید.»!
نگاه کن که نریزد دهى چو باده به دستم
فداى چشم تو ساقى به هوش باش که مستم(227)
کنم مصالحه یکسر به صالحان مى کوثر
به شرط آنکه نگیرند این پیاله ز دستم
ز سنگ حادثه تا ساغرم درست بماند
به وجه خیر و تصدق هزار توبه شکستم
چنین که سجده برم بىحفاظ پیش جمالت
به عالمى شده روشن که آفتابپرستم
کمند زلف بتى گردنم ببست به مویى
چنان کشید که زنجیر صد علاقه گسستم
نه شیخ مىدهدم توبه و نه پیر مغان مى
ز بس که توبه نمودم ز بس که توبه شکستم(228)
ز گریه آخرم این شد نتیجه در پى زلفش
که در میان دو دریاى خون فتاده نشستم
ز قامتش چو گرفتم قیاس روز قیامت
نشست و گفت: قیامت به قامتى است که هستم
حرام گشت به یغما بهشت روى تو روزى
که دل به گندم آدمفریب خال تو بستم
بهار، ار باده در ساغر نمىکردم چه مىکردم
ز ساغر گر دماغى تر نمىکردم چه مىکردم
هوا تر، مىبه ساغر، من ملول از فکر هوشیارى
اگر اندیشه دیگر نمىکردم چه مىکردم
عرض دیدم بهجز مى هرچه زآن بوى نشاط آمد
قناعت گر بدین جوهر نمىکردم چه مىکردم
چرا گویند در خم خرقه صوفى فرو کردى
به زهد آلوده بودم گر نمىکردم چه مىکردم
ملامت مىکنندم کز چه برگشتى ز مژگانش
هزیمت گر ز یک لشکر نمىکردم چه مىکردم
مرا چون خاتم سلطانى ملک جنون دادند
اگر ترک کله افسر نمىکردم چه مىکردم
به اشک ار کیفر گیتى نمىدادم چه مىدادم
به آه ار چاره اختر نمىکردم چه مىکردم
ز شیخ شهر جان بردم به تزویر مسلمانى
مدارا گر به این کافر نمىکردم چه مىکردم
گشود آنچ از حرم بایست از دیر مغان یغما
رخ امید بر این در نمىکردم چه مىکردم
ای باد مشک ریز چو امواج زنده رود......از من به سرزمین سپاهان رسان درود
آنجا که شا هکار هنر ها و ذوق ها ......پیوند خورده اند به هم همچو تار و پود
مدارس دوره صفویه
در ابتدای بازار قیصریه و در زیر چهارسوی زیبایی که در دوران صفویه چهارسوی شاه نامیده می شد مدرسه ملاعبدالله قرار دارد. این مدرسه به دستور شاه عباس اول صفوی ساخته شد و به تدریس حاج ملا عبدالله شوشتری که یکی از روحانیون برجسته آن عهد بود اختصاص یافت.
مدرسه ملاعبدالله در دو طبقه ساخته شده که در هر دو طبقه حجره های طلاب واقع شده اند. پشت بغل های بالا و پایین مدرسه با تزئینات کاشیکاری معّرق آراسته شده اند. مدرسه ملاعبدالله تاریخ ساخت مشخص ندارد، اما با توجه به نحوه کاشیکاری معرق و منابع و مآخذ موجود قطعاً در زمان شاه عباس اول ساخته شده است.
در ایوان جنوبی مدرسه لوحی از سنگ پارسی نصب شده که به خط نستعلیق برجسته به تاریخ 1088 هجری قمری نوشته شده است. مفاد این کتیبه حاکی از این است که شخص نیکوکاری موقوفاتی برای مدرسه تعیین کرده است. کتیبه سر در مدرسه ملاعبدالله نیز به خط ثلث سفید بر کاشی خشت لاجوردی مورخ به سال 1218 هجری قمری است.
در این کتیبه به تعمیراتی اشاره شده است که در زمان حکمرانی محمدحسین خان صدر اصفهانی بر اصفهان در این مدرسه انجام گرفته است. مدرسه ملاعبدالله درزمان حیات ملاعبدالله از مدارس پر رونق و باشکوه اصفهان بوده که بسیاری از دانشمندان و روحانیون برجسته اصفهان از آن فارغ التحصیل شده اند. بازگشت
در بازار بزرگ اصفهان و در نزدیکی بازار زرگرها دو مدرسه از زمان شاه عباس دوم باقی مانده که از مدارس بزرگ و باشکوه دوران صفوی است. این دو مدرسه در طول دهها سال حیات خود، دانشمندان و روحانیون برجسته ای را در خود پرورش داده اند. این دو مدرسه به جده بزرگ و جده کوچک معروف هستند.
مدرسه جده بزرگ که در دو طبقه ساخته شده در بازار اصلی اصفهان واقع است و نهر آبی از میان آن می گذرد. وجه تسمیه آن به این علت است که جده بزرگ شاه عباس آن را ساخته است. کتیبه ای که در سر در مدرسه است با خط ثلث با کاشی معرق بر زمینه کاشی لاجوردی است. تاریخ از 1058 هجری قمری و خطاط آن محمدرضا امامی است.
در این کتیبه به نام شاه عباس دوم و جده او اشاره شده است. تزئینات داخل مدرسه جده بزرگ کاشیکاری است. در ضلع شرقی صحن مدرسه لوحه کوچکی است که با خط نستعلیق مشکی تاریخ تعمیر مدرسه را به سال 1334 ذکر کرده است. بازگشت
مدرسه جده کوچک
مدرسه جده کوچک در بازار بزرگ اصفهان واقع شده است. این محل به نام (بازار قهوه کاشی ها) معروف است. همانگونه که از نام این مدرسه مشخص می شود جده کوچک شاه عباس دوم بانی آن بوده است. کتیبه بزرگی که بر یک لوح سنگ مرمر بر دیوار یکی از غرفه های شمالی مدرسه نصب شده است و با خط ثلث برجسته تاریخ 1057 هجری قمری را نشان می دهد بیانگر این مطلب است که جده شاه عباس دوم به نام (دلارام خانم) بانی ساختمان این مدرسه بوده است. عمارت مدرسه جده کوچک دو طبقه است و حجره ها مخصوص اقامت طلاب علوم دینی است.
پشت بغل های نمای اطراف سر در این ساختمان تزئینات کاشیکاری دارد. کتیبه ای که به خط ثلث سفید معرق بر زمینه کاشیکاری لاجوردی رنگ به تاریخ 1056 هجری قمری نوشته شده به نام شاه عباس دوم و پدر او شاه صفی اشاره کرده است. این کتیبه را محمدرضا امامی خوشنویس مشهور عصر صفوی نوشته است. مدرسه جده کوچک از مدارس بسیار نفیس اصفهان است که از مدرسه جده بزرگ مساحت بیشتری دارد. بازگشت
در محله دردشت اصفهان، مدرسه ای است که از آثار زمان شاه عباس دوم صفوی می باشد بانی مدرسه محمد شفیع اصفهانی است. مدرسه شفیعیه 4 ایوانی است که داخل ایوان های چهارگانه با قطاربندی های گچی تزئین شده است کتیبه سر در مدرسه شفیعیه به خط ثلث سفید معرق بر زمینه کاشی لاجوردی است که نویسنده آن محمدرضا امامی است. این کتیبه به نام بانی آن محمد شفیع اصفهانی فرزند جمال الدین محمد خوزانی، شاه عباس دوم و تاریخ 1067 هجری قمری اشاره می کند.
در مدخل ایوان بزرگ جنوبی مدرسه دو لوح سنگی است که متعلقات و موقوفات مدرسه بر آنها نوشته شده است. یکی از این دو لوح به خط نستعلیق برجسته به قلم محمدرضا امامی اصفهانی به تاریخ 1069 هجری قمری است. از آنجا که این لوح دنباله لوح قبلی است قطعاً خطاط لوح اول نیز محمدرضا امامی اصفهانی است.
مندرجات این دو لوح روستاها و دهاتی را نام می برد که بایستی درآمد آنها صرف نگهداری مدرسه شود، مدرسه شفیعیه اصفهان به دلیل وجود تزئینات قطاربندی گچی که شباهت بسیاری با قطارهای مسجدعلی دارد از بناهای قابل توجه اصفهان می باشد. بازگشت
مدرسه آقا کافور یکی دیگر از آثار دوران شاه عباس دوم می باشد که بوسیله آقاکافور یکی از خواجه های حرم شاه عباس در مجاورت بازار توپچی باشی و محمد امین ساخته شد.
به نوشته مؤلف کتاب "گنجینه آثار تاریخی" از این مدرسه جز کتیبه سر در آن که بر یک لوح سنگ مرمری نوشته شده و در یکی از غرفه های مسجد خان نگاهداری می شود اثری بر جای نمانده است. در این کتیبه نفیس که به خط بسیار زیبای نستعلیق برجسته بر سنگ مرمر حجاری شده به نام شاه عباس دوم صفوی اشاره شده، اما آقا کافور، را حاجی کافور نوشته شده است. نویسنده این کتیبه محمدرضا امامی و تاریخ آن 1069 هجری قمری است.بازگشت
یکی از مدارس قدیمی اصفهان مدرسه میرزا حسین است. این مدرسه که در نزدیکی مسجد سید و در محله بید آباد واقع شده از آثاری است که در زمان شاه سلیمان صفوی ساخته شده است.
سال ساخت مدرسه به موجب کتیبه سردر، سال 1099 هجری قمری است. این کتیبه که به خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی است حاوی اشعاری است که مصراع آخر آن سال 1099 هجری را بیان می دارد. در این اشعار به نام بانی مدرسه و شاه سلیمان صفوی اشاره شده است. سنگاب نفیس مدرسه نیز به خط نستعلیق برجسته بر سنگ پارسی تاریخ 1275 هجری قمری (زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار) را با نام نویسنده برخود دارد. مدرسه میرزا حسین 4 ایوانه است و حجرات طلاب در یک طبقه ساخته شده اند. بازگشت
مدرسه کاسه گران از بناهائی است که در آخرین سال سلطنت شاه سلیمان و آغاز حکومت شاه سلطان حسین صفوی در نزدیک مسجد جامع اصفهان در بازار ساخته شد، بانی مدرسه امیرمحمد مهدی حکیم اردستانی است. مدرسه کاسه گران در دو طبقه و بصورت دو ایوان در جناح های شمال شرقی و جنوب غربی ساخته شده است. حجره ها در یک حیاط مرکزی به شکل 8 گوش نامنظم ساخته شده اند.
کتیبه سر در مدرسه به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه لاجوردی به تاریخ 1105 هجری قمری به قلم "عبدالله رجال" است. در این کتیبه به نام شاه سلیمان صفوی و حکیم الملک اردستانی اشاره شده است. بر سکوهای طرفین سر در مدرسه نیز با خط بنائی آیات قرآن به تاریخ 1103 هجری قمری نوشته شده است. در اشکال مربع طرفین سر در مدرسه هم، با خط نستعلیق و خط بنائی و خط ثلث ضمن اشعاری نام " محمد مومن بنا اصفهانی" و"محمد ابراهیم اصفهانی" با تاریخ 1103 نوشته شده است.
در اطراف ایوان شمالی مدرسه کاسه گران کتیبه ای به خط ثلث سفید بر روی زمینه قهوه ای گچبری شده است. این کتیبه طولانی که روایتی از حضرت رسول (ص) است به خط جعفر بن عبدالله نوشته شده است. تاریخ این کتیبه نیز 1103 هجری قمری است.
در اطراف سردر داخلی مدرسه کاسه گران کتیبه ای بصورت قرینه کتیبه ایوان شمالی وجود دارد که آن نیز ثلث لاجوردی بر زمینه سفید نوشته شده است. به نوشته منابع و مآخذ مختلف، حکیم الملک اردستانی که از اطباء حاذق بوده است به هندوستان رفته و پس از مدتی به ایران مراجعت می نماید و بنای مدرسه را آغاز می کند. بنابراین این مدرسه در ابتدا شمسیه و سپس به حکیمیه معروف می شود.
به هرحال مدرسه کاسه گران به دلیل در برداشتن تزئینات گچبری و خطوط بنائی در عداد آثار بسیار زیبای دوره صفویه به شمار می آید. بازگشت
یکی از مدارس قدیمی اصفهان مدرسه نیم آورد است که در بازار اصفهان و در یکی ار محلات شهر که به همین نام معروف است قرار دارد. وجه تسمیه مدرسه دقیقاً معلوم نیست اما آنچه مسلم است اینکه این مدرسه را یکی از زنان نیکوکار زمان شاه سلطان حسین صفوی به نام زینب بیگم در سال 1117 بنا کرده است. این زن همسر حکیم الملک اردستانی بانی مدرسه کاسه گران بوده است.
مدرسه نیم آورد به صورت 4 ایوانه بنا شده و از نظر تزئینات کاشیکاری و گچبری بی نظیر است. کتیبه سردر مدرسه نیم آورد به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی شامل آیات قرآنی است. تاریخ این کتیبه 1349 هجری قمری است و به نظر محققین از بنای دیگر به این مدرسه منتقل شده است. خطوط بنائی موجود در سردر مدرسه نیز شامل آیاتی از قرآن و احادیث است. در داخل مدرسه نیم آورد نیز قطارهای گچبری به خط نستعلیق مشکی اشعاری نوشته شده که کاتب آنها ابوالفتوح گلستانه است.
مدرسه نیم آورد علاوه بر شهرتی که از نظر تزئیناتی دارد به لحاظ وجود بزرگان و علماء و فضلائی نام آور است که در طول دهها سال در آن به کسب علم و یا تدریس مشغول بوده اند. بطوری که مدرسه نیم آورد یا نم آورد اصفهان با نام بزرگانی همچون مرحومین ملاحسن نائینی و آقا سید محمدباقر درچه ای و آقا عبدالکریم جزی و... همراه است. در زمان معاصر نیز اسوه های علم و دانش همچون آیت الله بروجردی و مرحوم جلال همائی در این مدرسه حجره داشته اند و سالها در این مکان به کسب علم و دانش مشغول بوده اند. بازگشت
مدرسه جلالیه در اواخر عصر صفوی در زمان شاه سلطان حسین به سال 1114 هجری قمری بنا گردیده است. این مدرسه که به وسیله جلال الدین محمد حکیم (طیب شاه سلطان حسین) ساخته شده در محله احمد آباد واقع شده است.
کتیبه سردر مدرسه جلالیه سال 1114 هجری قمری را بیان می دارد اما برخی از محققین سال اتمام بنا را 1115 هجری قمری ذکر می کنند. مدرسه جلالیه با دو ایوان در شمال و جنوب و حجره هائی که در جناح های ساختمان انسجام یافته اند با کتیبه هائی که با خط ثلث و کوفی نوشته شده اند و تزئینات کاشیکاری و معقلی و مقرنس کاری و گچبری در عداد بناهای جالب توجه اواخر دوره صفویه به حساب می آید. در ایوان شمالی مدرسه جلالیه بانی مدرسه (جلال الدین محمد حکیم) ذفن شده است. بازگشت
در گوشه جنوب شرقی مسجد امام (مسجد شاه) مدرسه ای است که بنای آن را به اواخر دوره شاه عباس اول یا اوائل دوره شاه صفی نسبت می دهند. اما با توجه به کتیبه هائی که به دست آمده است تزئینات کاشیکاری و کتیبه های مدرسه مربوط به زمان شاه عباس دوم است.
در ایوان جنوبی مدرسه ناصری کتیبه هائی است که یکی از آنها به خط ثلث مشکی بر زمینه زرد به قلم محمدرضا امامی، صلوات بر 14 معصوم را با امضاء محمدرضا امامی و تاریخ 1077 هجری برخود دارد. در اطراف محراب این ایوان نیز آیات قرآن با همان تاریخ و امضاء همان خطاط آمده است.
کتیبه داخل محراب در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی به خط ثلث سفید بر روی زمینه کاشی لاجوردی نوشته شده است. این کتیبه شامل روایاتی از حضرت رسول (ص) با تاریخ 1095 و امضاء محمد محسن امامی است. علت اینکه این مدرسه را ناصری هم می نامند این است که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار تعمیر و مرمت شده است. این مدرسه دارای حجره هائی است که در ضلع جنوب شرقی مدرسه قرار دارند. مدرسه دارای دو ایوان در شمال شرقی و جنوب غربی است. تزئینات به کار رفته در مدرسه کاشیکاری، مقرنس کاری، حجاری و خط نوشته است. بازگشت
در گوشه جنوب غربی مسجد امام (مسجد شاه) مدرسه سلیمانیه واقع شده است. این مدرسه قرینه مدرسه (ناصری) و برخلاف آن فاقد حجره برای طلاب است. این مدرسه با یک در ورودی به خارج از مدرسه و مسجد راه دارد. این در ورودی که به کوچه پشت مسجد باز می شود دارای کتیبه ای است که به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی نوشته شده است. خطاط این کتیبه محمدرضا امامی و تاریخ آن 1078 هجری قمری است. در این کتبیه به سلطنت شاه سلیمان اشاره شده است. در یکی از دو مدخلی که مدرسه را به صحن مسجد وصل می کند دو لوح سنگی از زمان فتحعلیشاه قاجار به سال 1212 و ناصرالدین شاه قاجار به سال 1268 هجری قمری است.
سنگ شاخص معروف مسجد که محاسبه و نصب آن بوسیله شیخ بهائی دانشمند بزرگ عصر صفویه صورت گرفته است در قسمت پایین یکی از جرزهای صحن این مدرسه تعبیه شده است. مدرسه سلیمانیه به شیوه دو ایوانه ساخته شده که یکی در جنوب غربی و دیگری در شمال شرقی مدرسه واقع شده است. تزئینات مدرسه عبارتند از کاشیکاری، مقرنس کاری، حجاری و کتیبه که به بهترین شیوه در این مدرسه انجام شده اند.
یکی از آثار بسیار نفیس و مشهور دوران قاجار در اصفهان مدرسه صدر است که در بازار بزرگ اصفهان واقع شده است. این مدرسه که از زمان احداث تا کنون پیوسته دائر بوده و در هر زمان محل تدریس علماء و دانشمندان طراز اول اسلام بوده است. از آثار مرحوم حاج محمد حسین خان صدر اصفهانی است.
صدر اصفهانی از رجال بزرگ و نیکنام اوائل عصر قاجار است که در زمان حکومت اصفهان و در دورانی که صدر اعظم ایران بود به دلیل علاقه بسیار به شهر اصفهان و میراث های فرهنگی علاوه بر تعمیر و مرمت بناهای زمان صفویه و نجات بسیاری از آنها از انهدام و نابودی قطعی در اصفهان آثاری ساخت که یکی از آنها به مدرسه صدر بازار معروف است.
ساختمان مدرسه و تزئینات نمای خارجی مدرسه به علت فوت مرحوم صدر ناتمام مانده است اما پس از اتمام به دلیل وجود درختان سر به فلک کشیده و ساختمان جالب پیوسته در بین طلاب طرفداران فراوان داشته است.
مدر قسمت فوقانی سر در مدرسه صدر با خط نستعلیق سفید بر زمینه مشکی معرق جمله "بسم الله الرحمن الرحیم" و عبارات دیگر مذهبی نوشته شده است. خطاط این کتیبه عبدالجواد خطیب است. در سر در مدرسه نیز اشعاری به خط نستعلیق سفید بر زمینه مشکی معرق نوشته شده که تاریخ آن 1342 هجری قمری است. سراینده این اشعار مرحوم جلال همائی است.
بر سنگاب نفیس و زیبای مدرسه نیز کتیبه ای به خط نستعلیق برجسته با تاریخ 1275 هجری قمری وجود دارد که برآن نام واقف سنگاب نوشته شده است. در سر در کتابخانه نیز با خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی نام بانی کتابخانه، آیت اله خراسانی و تاریخ 1364 هجری قمری نوشته شده است.
علاوه بر آن، اشعاری اثر طبع مرحوم جلال همائی و نام استاد کاشی ساز آن نوشته شده است. آنچه مدرسه صدر را در عداد مدارس معروف اصفهان معرفی می کند علاوه بر معماری زیبای دوران قاجار وجود دانشمندان بزرگی همچون مرحوم جهانگیرخان قشقایی و آیت اله دهکردی و آیت اله شمس آبادی و دیگر روحانیون برجسته ای است که در این نهاد عظیم دینی و فرهنگی به تدریس اشتغال داشته اند.
ذکر این نکته مناسب است که مدرسه صدر در زمانی در اصفهان ساخته شد که شهر اصفهان پس از حملات افعانها و تغییر پایتخت از عظمت دوران صفوی عاری گردیده بود بطوری که ساخت مساجدی همچون مسجد سید و مسجد حاج محمد جعفر آباده ای و مدارسی مانند مدرسه صدر شروع مجدد عظمت اصفهان به شمار می رود. بازگشت
مدرسه امامی از مدارس بسیار قدیمی و زیبا و معروف اصفهان است که در مجاورت مقبره بابا قاسم واقع شده است. ساختمان بنا دو طبقه است که با نقشه چهار ایوانی برای سکونت و درس طلاب علوم دینی ساخته شده است. مدرسه امامی دارای تزئینات کاشیکاری بسیار زیبا است و قسمت هائی از ایوان و طاقهای آن با کاشی های معرّق و 7 رنگ پوشانده شده است.
این مدرسه با نقشه 4 ایوانی ساخته شده که این ایوان های 4 گانه با کتیبه هائی به خط بنائی تزئین شده است. این کتیبه ها شامل سورهائی از قرآن مجید، مطالبی درباره اصحاب حضرت رسول (ص) و احادیث مذهبی است. مهمترین بخش این مدرسه از نظر کاشیکاری، ایوان و گنبد جنوبی آن است. نام کاشیکار این قسمت، شیخ محمد عمر نوشته شده است. محراب مدرسه زیباترین بخش این بنا را تشکیل می داده که با کاشی های رنگی تزئین شده بود. که در حال حاضر در مدرسه نیست. این مدرسه به نام مدرسه بابا قاسم و امامیه نیز نامیده می شود.باباقاسم یکی از عرفای اصفهان بود که یکی از مریدان او این مدرسه را برای تدریس او ساخت.
امامزاده محمد(مارنان)
از کتاب مزارات
در محله مارنان، که گاهی آن جا را ماربانان گفته و نوشتهاند و در زمانهای گذشته از دهات اصفهان بوده و در جنوب غربی شهر در ناحیه برزرود قرار دارد و خیابان وحید از وسط آن میگذرد و از شمال به پل معروف مارنان و از جنوب به فرحآباد و از سمت مشرق به جلفا و حسینآباد و از سمت مغرب به قریه دستگرد خیار محدود است، در محل سه راه خیابان وجید و خیابان نظر غربی، امامزادهای است به نام: شاهزاده محمد، از امامزادگان معتبر و مورد توجه و عنایت مردم دیندار و در عهد سلاطین صفویه بسیار معتبر و از مقابر بزرگان بوده است.
نسب امامزاده بر حسب مشهور، محمدبن زیدبنالحسن بن علی بن ابیطالب علیهمالسلام میباشد. صحن امامزاده نسبتاً بزرگ و در اطراف آن جرات زیادی با درها و ارسیهای مشبک عهد صفوی و در آن اطاقها، قبور عدهای از مشاهیر عهد صفوی بود که متأسفانه در سالهای اخیر از روی عدم توجه، آن همه آثار نفیس را خراب کرده و مدرسه جدید بنا کردند و ثابت شد که اولاد و اعقاب ائمه معصومین علیهمالسلام همانگونه که در زمان حیات مظلوم بوده و آنان را دشمنان خاندان پیغمبراکرم اذیت و آزار میرسانیده و شهید میکردند قبور و مزارات آنان نیز به وسیله مدعیان دوستی آنان منهدم و خراب میشود. امامزاده دارای بقعه و ضریح نفیسی میباشد.
بعضی از منسوبین به این محل: در قرن سوم و چهارم هجری، جمعی از محدّثین اصفهان از این دهکده بودهاند [که عبارتند از:]
1- احمدبن تاجیکه [ماربانانی] از محدّثین، متوفی به سال 271هـ (ص123، جلد یکم، ذکر اخبار اصبهان).
2- احمدبن رستم ابوعلی ماربانانی اصفهانی، متوفی به سال 291هـ.ق. از مأمورین دستگاه سلطنت بوده است (ص264کتاب: آثار ملی اصفهان به نقل از ص79، جلد سوم، اللباب فی تهذیب الانساب).
4- ابوبکر محمدبن فرخان بن ابان ماربانانی، از محدّثین. وی از ابومسعود احمدبن فرات رازی اصفهانی (شیخ ابومسعود) روایت میکند (ص276، جلد دوم، ذکر اخبار اصبهان)
5- ابوعبدالله محمدبن فضل بن خطاب عنبری ماربانانی. حافظ ابونعیم اصفهانی درباره او مینویسد: «شیخ ثقة کثیرالحدیث» (ص267، جلد دوم، ذکر اخبار اصبهان).
ذکر دو حدیث: 1- حافظ ابونعیم اصفهانی به سند خود از محمدبن فرخان از ابومسعود رازی به سندش از ابوهریره روایت میکند که: قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: مابین بیتی و منبری روضةٌ من ریاض الجنة و منبری علی حوض.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ما بین خانه و منبر من باغی است از باغهای بهشت و منبرم بر حوض (حوض کوثر) نهاده شده است.
2- حافظ ابونعیم به سندش از ابیسعید از حضرت رسولاکرم صلیالله علیه و آله و سلم روایت میکند که: «قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: مَن اطعم مسلماً جائعاً اطعمه الله من ثمارالجنة».
«کسی که مسلنان گرسنهای را سیر کند خداوند متعال او را از میوههای بهشت سیر میکند» (صدقالله و صدق رسوله)
از معاصرین فضلای این محله است: مرحوم آقا سیّدمحمدعلی مارنانی، از فضلاء اهل منبر و وعاظ و ذاکرین مصائب که علاوه بر جامعیت او در فضل و ادب و شعر، دارای آوازی دلنواز بود و قبر از 11350هـ.ق وفات یافته، در تکیه مرحوم حاج میرزاابوالحسن درکوشکی (بروجردی) در یکی از اطاقهای غربی مدفون گردید که در سالهای اخیر شهرداری آن جار ا خراب کرد. و از مدفونین در این امامزاده است:
«مرحوم عالم جلیل حاج سیّدفضل الله روضاتی» فرزند مرحوم آقا میرزا عطاءالله بن علامه فقیه زاهد آقا میرزا محمدباقر چهارسوقی مؤلف گرانقدر کتاب روضاتالجنات. وی در سال 1314هـ متولد و در اصفهان در نزد جمعی از بزرگان مانند: 1- آقا سیّدابوالقاسم دهکردی(1272-1353هـ) 2- آقا سیّدمحمدباقر درچهای (1266-1353هـ) 4- آخوند ملاعبدالکریم
گزی (فوت 1339هـ) 5- مرحوم آقا شیخ علی مدرس یزدی (فوت 1353هـ) 6- آقا میرزا عطاءالله چهارسوقی، پدر دانشمند خود (1266-1335هـ) و جمعی دیگر تلمذ کرده است.
مرحوم حاج آقا فضلالله پس از فوت پدر در مسجد ایشان(1) در محله مارنان (خیابان خاقانی) امامت جماعت داشت و به بیان احکام و نشر فضائل و مناقب خاندان عصمت و طهارت میپرداخت. سرانجام در ماه رجب سال 1412هـ.ق در اصفهان وفات یافته، در امامزاده محمد مدفون گردید. رحمةالله علیه.
پل تاریخی رابط غرب اصفهان
موقعیت: خیابان مطهری بین پل فلزی و پل وحید
واسطه اتصال دو ساحل شمالی و جنوبی رودخانه در غربی ترین قسمت شهر اصفهان بوده شکل امروزی این پل با نمای ساختمانی عصر صفوی تغییر اساسی نکرده است ولی تعمیرات مکرری را سر گذارنده است
بنا به روایتی این پل در اصل ماربین نام داشته که اسم تصحیف «مهربین» از فرهنگ اوستایى است و در طى 15 قرن تاریخ اسلامى ایران پیوسته به همین نام شناخته شده و در غربىترین قسمت شهر اصفهان بوده است. این پل در عصر صفوى تغییرى نکرده ولى تعمیرات مکرّر داشته است.
چهارفرسنگ به شهر اصفهان مانده رودخانه زاینده رود به شکل مارپیچى راست خم گشته وارد شهر مى گردد و و گفته اند که به همین جهت قریه مارنان را مارنان یا ماریانان گفته اند و در همین محل پل مارنان را ساخته و جلفا را بقریه مارنان اتصال مى دهد پل مزبور اکنون داراى هفده دهانه است ولى در پیش بیش از هفده دهانه داشته است که حالا بسته شده است. این پل را پل سرفراز هم نامیده اند و وجه تسمیه اش را چنین بیان کرده اند که در زمان شاه سلیمان صفوى یکى از ثروتمندان ارامنه آن را ساخت و به لقب سرفراز نائل گردید و مدتى هم به همان نام سرفراز مشهور بود.
در هر حال متمول مزبور تعمیرى کرده است چه این پل قبل از آن وجود داشته است منتهى هر چه عبور و مرور به نسبت جمعیت زیادتر مى شده پل فرسوده مى گردیده است و احتیاج به تعمیر و تجدید بناء حاصل مى گردیده است ثبت تاریخى این پل در گردش ادارى است.
قبل از پیدایش وسایط نقلیة موتوری مثل اتومبیلهای مختلف، قطار، کشتی و هواپیما که مسافر و بار را به سهولت حمل مینمایند، تجار، مالالتجارههای خود را به وسیلة چهارپایان مثل الاغ و قاطر و شتر و امثال آن حمل مینمودند. همچنین مسافرتها و زیارتها به وسیلة همین چهارپایان انجام میگرفت که مدّت مدیدی طول میکشید تا مالالتجارهها یا مسافرین پس از مشقّات و زحمات زیاد به مقصد خود برسند. بنابراین احتیاج فراوانی به استراحتگاه بین راه داشتند تا خود و مرکبشان در آن محل کمی توقف نموده، رفع خستگی نمایند و برای ادامة راه آماده شوند. به همین مناسبت سلاطین قدیم ایران به فکر ساختن کاروانسراهای مجهزّ میان شهرهای مهمّ تجاری یا اماکن مقدّسه زیارتی افتادند. این کاروانسراها بهترین محل آسایش مسافران و حفظ امنیت کالاهای آنها و همچنین محل ارتباط و اطلاع با شهرهای دیگر بودهاند. کاروانسراها حُجرات متعددی جهت مسافر و طویلههای مجهزّی برای مرکبهای آنها داشته است. بنای این نوع کاروانسراهای امن و مجهزّ در زمان صفویه به خصوص در عهد شاه عباس به اوج خود رسید.
چنانکه در کتب تاریخ ضبط شده، شاه عباس تعداد 999 باب کاروانسرا در سراسر کشور احداث نموده است. بسیاری از سیّاحانی که در آن زمان به ایران آمدهاند این کاروانسراها را نام برده و مدتها در آنجا زندگی کردهاند. تاورنیه نوشته است: «بعضی از کاروانسراهای ایران گنجایش یکصد مسافر را با اسبها و کالاهایشان داشته، تا مسافران بتوانند مدتها با آسایش و امنیت در آنجا به استراحت بپردازند». ژان شاردن تعداد حجرات و اتاقهای یکی از این کاروانسراها را 250 باب دانسته و نوشته است: «کاروانسرا دارای حوض بزرگی در وسط و درختان تنومندی در اطراف است.» تعداد کاروانسراهای اصفهان را در عهد صفویه 182 باب ذکر کردهاند.
کاروانسرای مادرشاه (مهمانسرای عباسی)
در مشرق مدرسه چهارباغ و در سمت چپ خیابان چهارباغ یکی از بزرگترین کاروانسراهای اصفهان واقع شده است این کاروانسرا همزمان با بنای مدرسه چهارباغ احداث شده تا درآمد و عواید آن به مصرف مخارج طلاب و نگهداری مدرسه برسد.
کاروانسرا در زمان سلطنت شاه حسین صفوی ساخته شد و در عداد آخرین آثاری است که در اواخر حکومت صفویان در اصفهان ساخته شده است.
یکی از محققان و پژوهشگران معماری اسلامی، این کاروانسرای چهار ایوانی مستطیل شکل را دارای 128 متر طول و 93 متر عرض نوشته است که در دو طبقه آن 140 اتاق دارد. در پشت این اتاقها دو اصطبل سراسری نیز وجود داشته است.
این کاروانسرا در دوره قاجاریه مانند سایر آثار اصفهان مورد بی مهری ظل السلطان حاکم اصفهان قرار گرفت و بالاخره نیز بوسیله این شاهزاده حاکم به فروش رسید.
درحدود سال 1343 شمسی مقرر گردید کاروانسرای مادرشاه با حفظ جنبه های هنری و ارزش های معماری دوران صفویه به یک مهمانسرای بین المللی تبدیل گردد. طرح های اولیه کار به وسیله ماکسیم سیرو متخصص مشهور که تالیفات بسیاری در معماری ایران و بخصوص کاروانسراها دارد آماده گردید و با استفاده از شیوه های معماری سنتی و تقلید از نقاشی های موجود در بناهای تاریخی بویژه نقاشی ها و گچبری های کاخ عالیقاپو سالن های مهمانسرای مزبور پس از مدت 8 سال آماده گردید.
این مهمانسرا که امروز به نام مهمانسرای عباسی نامیده می شود با نقاشی ها و تزئینات نقاشی و گچبریهای بسیار زیبا و آثار چوبی نفیس و آلت و لفظ های باشکوه یکی از جاذبه های بسیار زیبای اصفهان بشمار می رود.
علاوه برآن این مهمانسرا پذیرای اجلاس ها و سمینارها و نشست های داخلی و بین المللی است که در سالن های جدید الاحداث آن برگزار می گردد.
کاروانسرای مقصود عطّار
این کاروانسرا در حوالی میدان امام قرار داشته و بنا به توصیة شاه عباس به دست عطّاری معروف، با تجهیزات کامل ساخته شده است کاروانسرای مذکور به شکل مربع مستطیل و به طول 136 متر و عرض 60 متر بوده. در اطراف آن اتاقهای دو طبقه به ارتفاع 5/7 متر ساخته شده بود. در مدخل کاروانسرا دکانهایی در طرفین دالان ورودی قرار داشته است، اتاقهای پایینی کاروانسرا دارای ایوان و مهتابی و اتاقهای فوقانی دارای صندوقخانه بودهاند کف کاروانسرا سنگفرش و در وسط آن حوض بزرگی ساخته بودهاند در گوشه و کنار ساختمان نیز چند چاه آب وجود داشته است. پشت ساختمان طویله یا باربند، برای استراحت و خوراک حیوانات در نظر گرفته شده بود. مغازة عطّاری که این کاروانسرا را ساخته، در مقابل کاروانسرا بوده است. در اطراف کاروانسرا کتیبههای زیبایی وجود داشته که در آن نصایحی با خط نستعلیق نوشته شده بود که برای کاروانیان سودمند و راهنما بوده است، از جمله این جملات:«برای هر مسافر دو چیز لازم است اول پول برای رفع نیاز و دوم شمشیر برای حفظ آن». «اگر خواهی به مقصد برسی، شبانگاه حرکت کن و بدان شب رازداری با وفاست و روز فاش کننده اسرار». «روزها همچون برادران و شبها خواهران آنها هستند.»
کاروانسراهای اصفهان:
محمد یوشنی عباباف |
میرزا حسین |
مشهدی ابراهیم |
حاج محمدعلی |
حاج محمدرضا عرب |
حاج محمد کاظم |
سیورسات خانه |
مرتضی خان |
خسرو آقا |
دخانیات |
مغزی |
حاجی محمدحسین |
باراندازه |
بخش |
تیمچه |
بروجنی |
قیچی |
نو |
بانک استقراضی |
حاجی حیدر |
طوقی |
فیل سازها |
عربها |
حاجی یوسف علی |
حاجی باقر |
دروازه دردشت |
پاسنگ |
عزیزالله |
قهرودیه |
شاه علی |
زفرهیه |
اردستانیها |
مرغ |
شکربیک |
اناریها |
حاجی غلامعلی عصّار |
سفید |
شَله میراسماعیل |
شماعیها |
آقا |
میرحاج |
خانی |
جارچی |
خوانساریه |
حاج کریم |
تالار |
میرزاکوچک |
مردارکشها |
اسکرو |
هندوها |
کریم پوستی |
فخر |
باربند گلشن |
گلشن |
سر چاه |
مخلص |
ملک |
منجّم |
حمدصادق خان |
سار و تقی |
پست خانه |
بازار کفش دوزه |
جلوخان میدان |
بیگدلی |
سه طبقه |
شیشهگری |
بوریاباقها |
حسنآباد |
قالی بافها |
صفا |
چهارسو مقصود |
یاور |
میرپنج |
بلبلیها |
نادعلی |
ملاباشی |
مصطفی |
مسجد علی |
|
|
|
محمد علاّف |
حاج غلامرضا |
مشهد باقر |
بعضی از این کاروانسراها هماکنون نیز موجود هستند که به عنوان مراکز تجّاری و انبار تجار و محل کسب بازاریان اصفهان مورد استفاده قرار میگیرند. بعضی از آنها نیز به طور کلی ویران شده و به مراکز دیگری مبدل گردیدهاند.
سواحل زاینده رود در اصفهان از صدها سال پیش محل گذران اوقات فراغت مردم بوده است. وجود این رودخانه همچنین پیدایش و آفرینش آثار هنری متعدد و گوناگون در مسیر خود را به همراه داشته است.
نه تنها ساختمان های با شکوه در کنار زاینده رود و پل های قدیمی روی آن از دورۀ ساسانیان تا عصر حاضر به سبب وجود این رودخانه ساخته شده اند، بلکه گردهمایی های مردمی، جشن ها و اعیاد باستانی مانند نوروز، سیزده بدر، جشن گل سرخ و جشن آب پاشان نیز از زمان های قدیم همواره در کنار این رود برپا می شده است. امروزه نیز سواحل زاینده رود در اوقات فراغت به صحنۀ ارائۀ هنر موسیقی و آواز مردمی اهالی اصفهان تبدیل شده است.
اگر چه برای شهرنشین های اصفهان زاینده رود سرچشمۀ احساس و الهام است، در اطراف شهر، این رودخانه از کوههای بختیاری تا کویر شرق اصفهان در مسیر خود زندگی بخش گیاهان و حیوانات نیز بوده است تا این که پس از پیمودن حدود ٤٠٠ کیلومتر حیات خود را در بقایای تالابی به نام "گاوخونی" در خشک زار شرق اصفهان پایان بخشد.
سرنوشت تلخ زاینده رود به اساطیر باستانی مانند داستان هستی بخشی ققنوس و باورهای عرفانی رایج که نیستی خود را با رسیدن به مراد مدلل می کند، شباهت دارد و شاید به همین علت است که مردمان ساکن در مسیر این رودخانه، نیستی آن را نمی پذیرند و بر این باورند که این آب زندگی زا در دور دستهای کویر دوباره به خدمت دیگر انسان ها و موجودات زنده می پردازد.
زاینده رود را می توان از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، شاهرگ حیاتی شهر اصفهان، بلکه استان اصفهان نامید. گفته می شود چند سال پیش زمانی که به سبب کمبود باران، آب زاینده رود پیش از رسیدن به شهر تمام می شد، برخی از اهالی در سوگ آن می گریستند و به فکر مهاجرت از شهر افتاده بودند تا این که شهر بار دیگر به آب زاینده رود زنده شد.
طول این رود با پیچ و خم هایش از ٣٦٠ تا ٤٢٠ کیلومتر و در مسیرمستقیم ١٧٠ کیلومتر است. عرض رودخانه در ابتدا حدود ١٠ تا ٢٠ متر است که با پیشروی به طرف شهر اصفهان افزایش می یابد.
در طول مسیر زاینده رود که به زنده رود نیز مشهور است پل های زیادی وجود دارد که از زمان ساسانیان به بعد و بخصوص در زمان صفویه ساخته شده است. از میان این پل ها، پل مارنان، سی و سه پل، پل خواجو، پل جویی (چوبی) و پل شهرستان در دل شهر اصفهان قرار گرفته اند.
قدیمى ترین پل زاینده رود، پل شهرستان است که در زمان ساسانیان ساخته شده و در زمان سلجوقیان تعمیر شده است. این پل در چهار کیلومتری شرق اصفهان در کنار روستای قدیمی جی قرار گرفته است. پل ورزنه در نزدیکی تالاب گاوخونی نیز آخرین پل بزرگ برروی این رود جوشنده است.
کرانه های این رود به ویژه در مسیر عبور از شهر اصفهان، محدودۀ پل زمان خان در حدود مرز اصفهان و چهار محال و بختیاری و پشت سد زاینده رود از تفرجگاه های مهم منطقه محسوب می شود. هزاران تن از اهالی شهرهای مجاور در فصل ها و ماه های مساعد سال برای گذراندن اوقات فراغت بخصوص در روزهای تعطیل از آن بهره مند می شوند.
کمبود آب در منطقۀ اصفهان که در گذشته موجب اختلاف اهالی بر سر "حق آب" بوده موجب پیدایش شیوه های مختلفی برای استفاده از این آب در کشاورزی یا برای استفادۀ شخصی شده است.
شیخ بهایی متفکر و دانشمند زمان صفویه برای حل این معضل در منطقۀ شهر اصفهان طرح ایجاد نهرهایی را داد که به نام "مادی" شناخته می شوند. براساس این طرح آب رودخانه در روزها و ساعات خاصی در این نهرها هدایت و از طریق آن به مصرف افراد می رسیده است. امروز زاینده رود آب آشامیدنی شهر یزد را نیز تامین می کند.
افزایش آب زاینده رود همواره آرزوی مردم ساکن در مسیر آن بوده است. آین آرزو که بنا به روایت ها از زمان ساسانیان وجود داشته و تحقق آن با وجود کوشش ها در زمان صفویه ممکن نشد، سرانجام در زمان رضا شاه (١٣٢٧) با ایجاد تونل کوهرنگ که مسیر چشمه های پر آبی را که به سمت خوزستان سرازیر می شدند به سمت شرق هدایت می کند، تحقق یافت. در سال های اخیر ایجاد تونل سوم کوهرنگ نیز در دست احداث بوده است.
خلیل ملکی، نوازندۀ نی و کارشناس تاریخ و فرهنگ اصفهان، که دوران کودکی خود را در کرانه های زاینده رود در منطقه فلاورجان گذرانده است در گفتگویی اهمیت زاینده رود را در حیات اجتماعی و فرهنگی شهر اصفهان بیان می کند
آشنائی با شیخ بهائی
" بهاء الدین عاملی " که نامش محمدبن عزالدین حسین بن عبدالصمد جیعی عاملی حارئی همدانی معروف به شیخ بهائی است در غروب روز پنجشنبه هفدهم ذی احجه سال 953هجری قمری ( 925 ش و 1546 میلادی ) در شهر بعلبک لبنان متولد شد و بعدها ستاره تابناک اسمان علوم و ریاضی و نجوم و ادبیات و فقه و مهندسی گردید . نبوغ خارق العاده این مرد بجائی رسید که مسائل و مطالب و کارهای او از زمان و عصر خودش بیش از حد متعارف جلو بود . اجداد بهاء الدین از اهالی جیاع در ناحیه ای بین شام و سوریه میزیستند که اصل و نسب آنها همدانی بوده و از شیعیان متعصب و به مولای متقیان و ال علی ( ع ) دلبستگی باطنی داشتند . چون در آن زمان حاکم عثمانی شهر بعلبک با شیعیان خوشرفتاری نمی کرد و به عناوین مختلف به آنها سختگیری می نمود , ناچار شیعیان منطقه جبل عامل به اتفاق تصمیم به مهاجرت گرفتند و به نقاط مختلف اطراف مسافرت کردند .
مهاجرت به ایران
عزالدین , پدر شیخ بهائی ناچار شد باتفاق پسر سیزده ساله اش به ایران بیاید و در شهر قزوین که در آن زمان پایتخت شاه طهماسب صفوی بود سکنی گزیند و چون در آن زمان شاه طهماسب صفوی شیعیان را می پذیرفت ,مقدم او را گرامی داشت و او را تحت حمایت خود قرار داد . پدر شیخ بهائی که از نویسندگان و محققان و اهل مطالعه بود کتاب " عقدالطهماسبی " را در همان زمان نوشت . مدتی این خانواده در قزوین بودند و هنگامی که شاه عباس پایتختش را به اصفهان منتقل کرد , شیخ بهائی به همراه پدرش به اصفهان رفتند . شیخ بهائی با سعی و مجاهدت بسیار در شبانه روز مدام تعلیم می گرفت . عربی و تفسیر و حدیث را در نزد پدر فرا گرفت و حکمت و کلام و قسمتی از علوم منقول را از ملا عبدالله یزدی صاحب کتاب " حاشیه در منطق " و ریاضی را از مولانا فضل بن محمد قائینی در مشهد مقدس آموخت . وی در جوانی به سیر و سیاحت پرداخت و با مردم شهرهای افغانستان , دمشق , فلسطین و مصر درآمیخت و توشه پربار دانش و معرفت را از خرمن هر قوم و ملیت و قبیله ای برداشت . شیخ بهائی در سال 984 هجری قمری برای حج به مکه سفر کرد و درسال 992 سفر دوم خود را به حجاز آغاز نمود و سپس در سال 1008(ه .ق ) به همراه شاه عباس صفوی با پای پیاده و بدون آنکه سوار بر مرکبی شود عازم مشهد مقدس گردید . هوش و ذکاوت و اطلاعات عمیق او مورد توجه دانشمندان و علمای وقت قرار گرفت و در نتیجه روز به روز به شهرتش افزوده شد , بطوریکه فقیهی بنام شیخ منشار که شیخ الاسلام وقت بود او را به جانشینی خود انتخاب و دخترش را به عقد شیخ بهائی درآورد و پس از در گذشت شیخ منشار شیخ بهائی به جانشینی او منصوب گردید . شیخ بهائی , حکیم عارف , فقیه , ادیب , ریاضیدان و مهندسی برجسته بود و چون از قدرت سخنوری بهر کافی داشت در محافل و مجالس ادبی و سیاسی و علمی طرفداران زیادی را کسب کرد تا آنجا که با توجه به معلومات و محبوبیتش به مقام وزارت منصوب شد .
شاهکارهای شیخ بهائی :
1) تقسیم آب زاینده رود
نخستین کار جالب او تقسیم صحیح و طریقه مهندسی آب زاینده رود به محله ها و باغات شهر اصفهان بود , او با محاسبه دقیق و بدست آوردن آمار بارندگی مناطق مختلف اصفهان ,حومه و کوهستان های اطراف و همچنین سرچشمه زاینده رود , طرح دقیق نهرها و شیب و مقطح آنها و سهم استفاده آب هر باغ و محله و منزل , به مشگل و اختلاف چندین ساله این منطقه پایان داد . این منطقه تا قبل از تقسیم آب همیشه در حال نزاع و جنگ و خونریزی قبیله ای برای تقسیم آب بود و با این کار شیخ بهائی این گرفتاری برای همیشه خاتمه پیدا کرد . بر اساس این رساله یا آئین نامه که امروزه به آن دفترچه مشخصات فنی می گویند , تقسیم بندی و استفاده صحیح از آب زاینده رود قانونمند شد و هنوز بر مبنای همان رونوشت تقسیم مقدار آب باتوجه به حرکت و سرعت و کشش و شیب و حجم مناطق زراعی و باغ ها و یا برای استفاده عامه مردم مشخص و معلوم شده است . جالب ترین محاسبه شیخ بهائی در این است که فصل سیلابی زاینده رود را طی 197 روز اوایل آذر ماه و سپس مدت 168 روز برای جریان عادی و منظم برسی و محاسبه کرده است . جالبتر آنکه , این مدت زمان تغییرات و نوسانات تا به امروزه با آمار متوسط عوامل جوی اصفهان منطبق بوده و اصالت خود را حفظ کرده است . شیخ بهائی طرز تقسیم بندی جریان آب زاینده رود را با توجه به محاسبات خیلی دقیق به 33 سهم تقسیم نموده که هر سهم معادل 5 شبانه روز قسمتی از آب رودخانه است که باید آب موجود در رودخانه به هر محله سرازیر شود که امروزه با نصب دستگاه های مختلف آب سنج ها در نقاط زاینده رود به همان نتیجه رسیده اند که او در 420 سال قبل رسیده بود .
2) ساخت مسجد چهار باغ به روی لجنزار
کار مهم دیگر شیخ بهائی بنای مسجد مشهور چهار باغ است که چون در مسیر یکی از کانالهای آب زاینده رود قرار داشت و امکان پی ریزی ساختمان عظیم و سنگی آن مواجه با اشکال می گردید و ساختمان مذکور هم نمی توانست روی سطح مرداب و لجن های موجود در اطراف آن قرار گیرد و امکان هر گونه خطر برای ساختمان و به ویژه برای دیوارهای جانبی گنبد و مناره ها وجود داشت ( این کانال هنوز از وسط مدرسه چهارباغ اصفهان عبور می کند ) دست به یک ابتکار زد . شیخ برای اجرای صحیح این کار پیشنهاد کرد که نخست ، مقدار زیادی زغال چوب به ضخامت 2 متر در سرتاسر پی ساختمان پراکنده گردد و پس از کوبیدن زغال در کف پی ها روی آنرا با ساروج و شفته پر کرده و پی های ساختمان را روی ساروج و شفته مذکور بنا نمایند . این روش که عبارت است از استفاده از زغال چوب برای پی ساختمان های روی مرداب و لجن زار است بعدها مورد توجه اروپائیان قرار گرفت و پی و شالوده ساختمانهای عظیم خود را بدین طریق ساختند و هنوز هم در بعضی از نقاط به همین روش عمل می کنند . ظمنا" چون باید ملات گل ساختمان مسجد بهم در آمیخته و با پا و سایر وسایل بخوبی مخلوط شود و از آنجا که هر چه ملات بیشتر پا بخورد چسبندگی گل بهتر شده و خوب عمل می آید , از این لحاظ به دستور شیخ بهائی ابتکاری برای هر چه بیشتر پا زدن گل ها بکار برده شد که ملات بنای مسجد هر روز زیر پای مردم و کودکان اهل اصفهان بلا وقفه پا بخورد و بهم مخلوط و آمیخته گردد . ابتکار شیخ بهائی این بود که دستور داد که هر روز صبح چند سکه طلا را در خاک ملات ها بریزند و سپس گل ساخته و به مردم اطلاع دهند که بیایند و سکه ها را برای خود بیابند . مردم گروه گروه گل ملات ها را از صبح لگدمال کرده و تا غروب آنروز تعدادی سکه برای خود می جستند و بدین طریق گل ملات ها کاملا بهم آمیخته و به قول معمارها عمل می آمد , یعنی همین کاری که امروزه هم برای گل خاک رس کاشی سازی به وسیله ماشین های مکانیکی مخلوط کن انجام می گیرد . ( البته امروز این بناء به مدرسه چهارباغ مشهور است.)
3) گرمابه شیخ بهائی
یکی دیگر از کارهای شیخ بهائی ساختن گرمابه ای است که به احتمال نزدیک به یقین از روی ایده شمع خودکار احمدبن موسی بن شاکر خراسانی ساخته شده است . طرز کار این شمع خودکار و تهیه آبگرم حوضچه سربینه حمام مذکور با مراجعه به شکل و دست خط و ترسیم احمدبن موسی بن شاکر خراسانی بخوبی مشهود است ,نسخه اصلی کتاب او که فقط در موزه ها و کتابخانه های واتیکان , برلین , لندن , ترکیه موجود است , مکانیسم و عمل کار آن بدین طریق است که شرح می دهم.
طرز کار آبگرمکن "شیخ بهائی "
چون نقشه اصلی و خط نویسنده کتاب موسی بن شاکر خراسانی در دسترس است و از این لحاظ سعی شده که اصالت نقشه اصلی سازنده حفظ شود و شکل به طریقه برشی مقطع و یا پرسپکتیو و یا ایزومتریک ترسیم نشده است ( یعنی نقشه همانطور ترسیم شده و مثل نقشه های امروزی که به آن نقشه کشی صنعتی می گویند رسم نشده است )
1- کره فلزی "1 " که بالای آن سرپیچ است به لوله فلزی توخالی "2 " که یک سر آن فتیله و انتهای دیگر آن دنده دار است لحیم شده است . چون کره "1 " تو خالی است روی مایع شناور است و اگر سطح مایه سوخت شناور است و اگر سطح مایع سوخت پائین اید توپ مذکور پائین آمده و لوله منحنی در مسیر حرکت می کنند و فتیله شعله ور می گردد .
3- قرمز رنگ " 4 " بطرف چرخ دنده) هنگام حرکت دنده ها بطرف زنجیر حرکت می کند" 5 " بطرف و در نتیجه حرکت زنجیرها بطرف انجام میگیرد
4- فلوتر و یا گوی توپر " 5 " دریچه " 6 " را که سر ورود لوله سوخت است به بالا میبرد و مایع سوخت وارد ظرف و یا منبع میشود . در نتیجه مخزن پر شده و دوباره گوی " 1 " به بالا میرود و با این عمل دنده " 4 " بطرف عکس حرکت و اینبار گوی " 5 " دریچه را می بندد . در صورتی که دریچه بسته شود مازاد مایع از لوله عصائی " 7 " که ارفلو است بخارج ریخته می شود بدون اینکه اسیبی به سیستم وارد کند .
5 - شناور " 8 " برای تولید فشار کافی روی مایع است که از طرفی با اهرام هایی به پشت گوی " 5 " وصل است که با کم و زیاد شدن مایع سوخت به باز و بسته شدن دریچه ورودی مایع کمک می کند
6 - تامین مایع سوخت , در زمان شیخ بهائی به وسیله یک لوله زیر زمینی به عصار خانه جنب حمام وصل شده بود و با تولید روغن های کرچک و کنجد و روغن های سوختی دیگر که در محل مذکور روغن کشی می شده تامین میگردید . روی شمع مذکور ظرف لکن مسی بوده که حجم ابی را برابر با 3 و یا 4 سطل کنجایش داشته و مرتبا در شبانه روز گرم بوده و اب ان برای کسانی که از شستشو فراغت یافته و سربینهء حمام قسمت خروجی نزدیک در کار گذاشته و جاسازی کرده بودند . دستگاه مذکور را حدود اواخر حکومت زندیه از زیر زمین بیرون اوردند و به خارج از ایران منتقل کردند . این اطلاعات از نسخه منحصر به فرد کتاب " الحبل " که فقط به تعداد سه نسخه است در لندن , برلین و در ترکیه است استخراج شده است . ( اگر دقت کرده باشید تقریبا کار این دستگاه شببیه ابگرمکن های گازی دیواری میباشد که اب را سریع گرم می کند )
4) محاسبات کامپیوتری
یکی دیگر از کارهای برجسته این استاد بزرگ در عملیات حساب و ریاضی , نکته جالبی است که در کتاب " خلاصه الحساب " او امده است . بحث درباره اعداد مزدوج ( اعداد زوج ) و یا بای ناری "Binary " 2 – 4 – 8 – 16 – 32 – 64 – 128 – 256 – 512 – 1024 است . که عدد 2 جذر , و 4را مال , و 8 را کعب در نتیجه مال المال = 16 و مال الکعب = 32 کعب الکعب = 64 مال المال الکعب = 128مال الکعب الکعب = 256 کعب الکعب الکب = 512 ما المال کعب الکعب = 1024 انتخاب می کند و سپس روی عدد 1024 متوقف شده و انرا بنام "ام " یعنی مادر بکار برده که امروز در یک کامپیوتر هم به همین ترتیب حساب میشود , با این تفاوت که بجای کلمه " ام " انرا یک " بایت" یا "بیت " میگویند که اغلب کامپیوترها تا 8 بیت مجهز هستند ( البته به تاریخ نگارش این مطلب توجه شود . 1361 ش ) یعنی تا 8 بار عدد 1024 را محاسبه می کنند . معمولا حافظه یک کامپیوتر با بکار بردن " K " حساب میشود که چند کیلوبیت و یا همان عدد " ام " شیخ بهائی است که مال المال کعب الکعب و برابر با 1024 است که جهان ریاضی از ان بخوبی استفاده کرده و ما از ان بکلی بی اطلاع بودیم .
میدان نقش جهان از دید کاتف
فدت آفاس یویچ کاتف ( Fedot Afanas Yevic Katof ) بازرگان روسی بود که شرح مشاهدات خود را در ایران در سال های 1623 و 1624 میلادی به رشته ی تحریر درآورده است. کاتف در مسیر حرکت خود که از مسکو آغاز می شود از قفقاز می گذرد تا به اصفهان می رسد. آنچه از خطرهای راه، شیوه ی زندگی، خصوصیات اخلاقی، تجارت و صنعت مردم سر راه خود دیده به قلم آورده و در پایان نیز از زندگی پرجنب و جوش مردم پایتخت (اصفهان) سخن گفته است. آنچه در ادامه می خوانید توصیف این بازرگان روسی از میدان نقش جهان در سال 1624 میلادی است.
در بیستم ژوئن 1624 میلادی به اصفهان رسیدیم. این شهر در جلگه ای بین کوه ها و در محلی صاف و هموار قرار دارد.
اصفهان پایتخت شاهنشاهی ایران است. شهری است بزرگ و زیبا با دیوارهای زشت و شبیه به حصارهای گلی اطراف باغ ها. کاخ های شاهی به شکلی ساخته شده که درها به میدان اصلی (میدان نقش جهان) باز می شود. روی درهای بزرگ نام اتاق ها را با طلا نوشته اند. این اتاق ها یکی پس از دیگری در سه ردیف قرار دارند. هر سفیر و بازرگانی می تواند به این اتاق ها وارد شود. کاخی که نشستنگاه شاه است دورتر از این درها و در میان باغ و در طبقه ی پایین تر قرار دارد. در آنجا تیر اندازان شاه زندگی می کنند. درهای این کاخ نیز به میدان (نقش جهان) باز می شود. در هر طرف درها تیراندازان و درباریان ایستاده اند. در این نقطه میدان وسیع و بزرگی قرار دارد که دورتادور آن خندقی پر از آب است. در دو انتهای میدان دو ستون سنگی به ارتفاع دو برابر انسان دیده می شود. در میدان روبروی درهای شاهی، توپ های آهنی و مسی بزرگ و کوچک و بدون چرخ به طور منظم قرار دارد. برخی از آنها در شن و خاک فرو رفته اند. میدان صاف و همواری است به درازای تقریبا 400 و پهنای 100 ساژن ( ساژن واحد اندازه گیری روسی است و هر ساژن برابر 2 متر و 13 سانتی متر است ). نزدیک میدان، بازار، قهوه خانه، مهمانخانه ها و مسجدها که همه از سنگ است برجاست. می گویند شمار این مهمانخانه ها بیش از 100 است.
در این میدان از هر قومی اعم از ایرانی، هندی، ترک، عرب، ارمنی، شاماتی (سوری)، و کلیمی به دادوستدند. در ابتدای میدان بالای دروازه های بلند ساعت هایی کار گذاشته شده است که ساعت کار روسی مراقب کار آنهاست. از میان دروازه به تین چاک (بازار رسته های مختلف بازرگانی در اصفهان که امروزه به آن تیمچه می گویند) رفت و آمد می کنند.
در میدان انواع کالاها به طور عمده یا خرده فروشی دادوستد می شود. در این میدان نمایش های گوناگونی ترتیب می دهند. عده ای طاس بازی می کنند، خاک را می گسترانند و نی هایی را که روی آن چیده اند شکل های مختلفی می دهند، درویشان از روی کتاب های خود گذشته و آینده را خبر می دهند و فرقه های خود را تبلیغ می کنند.
در انتهای میدان پهلوی تیمچه در سمت راست روی انبارهای فوقانی، انبارهای بزرگی درست شده که از بالا پوشیده شده و از پهلو باز است. در اینجا ایرانی ها زنگ عزا و نقاره و سرنا می زنند و از آن شیپورهای بزرگ، صدایی چون نعره ی گاوان شنیده می شود. در سمت چپ تیمچه جایگاه پوشیده ی بزرگی است که ترک های عثمانی اسیر شاهنشاه ایران از جنگ بغداد به زدن بیست نقاره و شیپور و سرنا سرگرمند. هر شب مردم را با کالاها و آذوقه های خود از میدان بیرون می کنند و سپس میدان را تمیز و قلوه سنگ ها و شن و ماسه ی آن را صاف و هموار می نمایند. جارو می کنند و آب می پاشند تا اکنون که تابستان است به هنگام عبور چارپایان گرد و خاک برنخیزد. به این وقت شاه وارد میدان می شود و به گردش می پردازد. شاه تقریبا هر شب به چایخانه ها سری می زند و در آن چایخانه ها نوجوانان و کودکان به نزد او به رقص و پایکوبی می ایستند و پاره ای از نوجوانان نیز در میدان روبروی او با شمع های روشن قرار می گیرند. چراغ های نفت سوز دورتادور تمام میدان را روشن می کند.
شاه با دلبستگی میدان و بازارها را گردش می کند و روزها هنگامی که میدان خلوت است با چماقداران به جلو راه می رود و گاهی نیز بدون چماقدار به گردش می پردازد.
منبع: سفرنامه ی کاتف، ترجمه ی محمد صادق همایونفرد، 1356
تاریخ دقیق بنای میدان نقش جهان و مسجد جامع عباسی کتاب " وقایع السنین و الاعوام " تالیف مورخ شهیر مرحوم سید عبدالحسین الحسینی خاتون آبادی (1039-1105 هجری قمری) است و گزارش های سالیانه از ابتدای خلقت تا سال 1195 هجری قمری را ضبط کرده است. مرحوم خاتون آبادی از موثقین بوده و گفته ی او برای مورخین قابل اعتماد است. مقبره ی وی در تخت فولاد اصفهان می باشد. کتاب وقایع را خود مولف تا سال 1097 نوشته و پس از آن وقایعی که در کتاب درج شده از فرزندان اوست. این کتاب منبع قابل استنادی برای آگاهی از تاریخ دقیق بنای میدان نقش جهان است، زیرا بنای این میدان در دوران زندگی فرزندان خاتون آبادی بوده و در همان سال در کتاب ثبت شده است. مطالب زیر عینا از این کتاب ذکر می گردد:
سال هزار و یازدهم:
بنای نقش جهان دارالسلطنه ی اصفهان در هزارویازده.
سال هزار و نوزدهم:
بنای مسجد جدید عباسی در سر میدان نقش جهان اصفهان در روز شنبه بیست و دوم شهر صفر المظفر سنه ی 1019 و شاه فرمودند که تخمینا باید شصت هزار تومان خرج بشود.
سال هزار و سی و ششم:
کتابه ی خط مولانا عبدالباقی خوش نویس بر دور ثانی اندرون گنبد مقصوره ی جامع جدید عباسی واقع در جنب میدان اصفهان در هزار و سی و شش تمام شد به تاریخ مکتوب در آن کتیبه و کتابه ی اندرون گنبد رو به مشرق که از آنجا آب بیرون می آید در هزار و سی و شش است.
میدان نقش جهان از دید دلاواله
پیترو دلاواله ( Pietro della Valle ) جهانگرد ایتالیایی است که در سال 1617 میلادی وارد اصفهان می شود. هدف او از مسافرت به ایران به گفته ی خود او یکی شرکت در لشگرکشی علیه ترک های عثمانی و گرفتن انتقام بدرفتاری های آنان با مسیحیان است، و دیگری فراهم کردن اسبابی است تا مسیحیان مقیم عثمانی که در وضع بدی به سر می بردند به ایران مهاجرت کنند. در سفرنامه ی به جا مانده از دلاواله در مورد وضع میدان نقش جهان در اصفهان مطالب پراکنده ای اشاره شده که از نظرتان می گذرد.
در اینجا مسجدهایی از نوع پنج یا شش مسجدی که توسط امپراطوران عثمانی در قسطنطنیه ساخته شده است وجود ندارد، ولی می توان از دو محل اسم برد که به نظر من نه تنها نظیر آنها در قسطنطنیه نیست، بلکه با بهترین آثار مسیحیت برابر و حتی بدون تردید بر آنها مزیت دارند. یکی از این دو محل، میدان شاه یا میدان اصلی شهر واقع در جلوی قصر سلطنتی است که طول آن ششصدونود و عرض آن دویست وسی قدم من می شود. دورتادور این میدان را ساختمان های مساوی و موزون و زیبا فرا گرفته که سلسله ی آنها در هیچ نقطه قطع نشده است. درها همه بزرگ و دکان ها هم سطح خیابان و پرامتعه هستند و بالای آنها ایوان ها و پنجره ها و هزاران تزیینات مختلف منظره ی زیبایی به وجود آورده است. این حفظ تناسب در معماری و ظرافت کار باعث تجلی بیشتر زیبایی میدان می شود و با وجودی که عمارت های میدان ناوونا (Paizza Navona) در رم بلندتر و غنی تر هستند اگر جرأت این را داشته باشم باید بگویم میدان شاه را به دلایل مختلفی بر آن ترجیح می دهم.
دور تا دور میدان در نزدیکی دکان ها نهر پر آبی جاری است که در وسط آن سنگ هایی برای رفت و آمد پیاده ها قرار داده اند و بین این نهر و دکان ها به خط مستقیم درخت های پر شاخ و برگ و یکسان کاشته اند که چند وقت دیگر وقتی برگ های آنها بروید به نظرم قشنگ ترین منظره ی عالم را تشکیل خواهند داد. وسط تمام میدان با سنگ های ریز فرش شده و برای دویدن یا اسب سواری موقعیتی از آن بهتر وجود ندارد.
در ورودی خانه ی شاه در یکی از اضلاع طولی میدان شاه واقع شده ولی در وسط آن نیست، به طوری که اگر این ضلع میدان را به سه قسمت کنیم از یک طرف یک سوم و از طرف دیگر دو سوم با ضلع عرضی میدان فاصله پیدا می کند و برای بیان حقیقت باید گفت زیبایی این در بیش از عظمت و شکوه آن است.
قدری پایین تر مدخل ورودی زنان دربار است، منتها در آن هنوز بر جای گذاشته نشده است. مقابل در این عمارت در طرف دیگر میدان مسجدی است ( مسجد شیخ لطف الله )با گنبدی زیبا که تمام دیوار آن از کاشی های ظریف و رنگارنگ مزین شده است. در ضلع فوقانی میدان مسجدی است ( مسجد جامع عباسی ) که فعلا مشغول ساختمان آن هستند و در پایین میدان نزدیک بازار به قرینه ی آن سردر بزرگی است که در طبقه ی بالای آن دو جایگاه قرار دارد که هر روز غروب آفتاب در آن نقاره می زنند و دو آهنگ جنگی ایرانی و ترک می نوازند که به گوش خوش می آید و با وجود بزرگی میدان در همه جا طنین می افکند.
در مواقع رسمی در کاخ شاه ( کاخ عالی قاپو ) تعداد بسیار محدودی از مقربین که اجازه ی حضور دارند می توانند داخل شوند و بقیه در داخل میدان می ایستند و منتظر می شوند تا شاه با اسب از در عمارت یا در ورودی قصر که مخصوص زنان است خارج شود.
شاه یومیه به اصفهان می آید و بعضی اوقات اشخاصی را در آنجا به حضور می پذیرد و بعضا اسب را به این سمت و آن سمت می راند و گهگاه بعضی را طرف خطاب قرار می دهد و احیانا افرادی را احضار و آنها را وسط میدان به صرف غذا و نوشیدنی دعوت می کند. گاهی نیز در میان کرنش و تعظیم و تکریم همراهان به این طرف و آن طرف می رود، ولی بیشتر اوقات مایل به دیدار هیچ کس نیست و میل دارد تنها به بازار رود تا ببیند مردم چه می کنند و به طور کلی وقت او به این ترتیب می گذرد.
عزاداری روز بیست و یکم ماه رمضان در میدان نقش جهان:
در این روز دو دسته ی مهم که هر کدام نماینده ی یک قسمت شهر هستند به راه می افتند و تعداد زیادی از سران و بزرگان کشور نیز در دسته ی مورد علاقه ی خود شرکت می کنند و در این کار بر یکدیگر سبقت می گیرند، حتی اگر خود شاه نیز در اصفهان باشد به انتخاب خود با یکی از دسته ها که بیشتر طرف توجه او باشد همراهی می کند. جلوی هر دسته چند اسب که طبق رسوم محل آراسته به زینت فراوان هستند حرکت می کنند و روی زین آنان تیر و کمان و شمشیر و سپر و عمامه ای قرار دارد که گفته می شود ما ترک علی است. بعد از آن پیادگانی بیرق و علم های متعدد و بزرگی را که دور تا دور آن با نوارهایی زینت شده است به زحمت به دوش می کشند. تیغه ی علم ها در زیر وزن سر آنها چنان خم شده که صورت کمان بزرگی را پیدا کرده است و ظاهرا این اشیاء نیز نماینده ی سلاح های علی هستند، ولی البته این استنباط شخصی من است و هنوز چیزی در این باره از خود آنها نشنیده ام. بعد از اینها تابوت یا تابوت هایی پوشیده به مخمل سیاه را بر دوش می کشند و ظاهرا اینها نیز نشانی از تابوت علی است. روی تابوت ها مجموعه ای از سلاح های مختلف تعرضی و تدافعی و پرهای رنگین قرار داده اند و دور تا دور آنها عده ی راه می روند و نوحه می خوانند و عده ی دیگری بوق و کرنا و سنج می زنند و فریادهای عجیب برمی آورند و جست و خیز می کنند. اشخاص معتبری که همراه دسته ها هستند بر روی اسب سوارند و بقیه که تعداد آنها بی حد و حساب است پیاده می روند. دسته ها میدان را دور می زنند و قبلا جلوی درب قصر شاه و سپس جلوی مسجد بزرگ مقابل کاخ توقف می کنند و مراسم مذهبی چندی در این دو محل همراه با نوحه و فریاد اجرا می شود و سپس مردم به خانه های خود می روند.
وزیر اصفهان با تعدادی اسب در یک سوی میدان و خزانه دار شاه در سوی دیگر قرار د ارند و مراقبت می کنند که دسته ها در محل تقاطع به یکدیگر برخورد نکنند، زیرا هر یک از آنها سعی می کند بر حریف سبقت جوید و در نتیجه گهگاه منازعات سختی در می گیرد و تعداد زیادی زخمی و کشته می شوند.
میدان نقش جهان از دید فیدالگو
گرگوریو پریرا فیدالگو داسیلوا ( Gregorio Pereira Fidalgo da Silva ) یک پرتغالی است که به عنوان سفیر این کشور در سال 1697 میلادی به دربار شاه سلطان حسین صفوی وارد می شود. در گزارش های به جا مانده از این شخص اشاره ی چندانی به میدان نقش جهان و موقعیت آن نشده است و تنها نمونه هایی گذرا مانند موارد زیر می توان یافت:
روز چهارشنبه بیست و هفتم فوریه مهماندار اطلاع داد که ساعت سه بعدازظهر آن روز برای شرف یابی تعیین شده است و در ضمن از این که نمی تواند مرا همراهی کند عذر آورد و گفت که گرفتاری های دیگری دارد. در پاسخ گفتم که باید حتما همراه من باشد و در غیر این صورت هرگز از اقامتگاهم خارج نخواهم شد. پیام من به قدری موثر بود که کمی بعد مهماندار در اقامتگاه من حاضر شد. در راه به طرف قصر و قبل از رسیدن به میدان دو نفر از مستخدمان شاه اطلاع دادند که شتاب نمایم زیرا شاه نیز از قصر خارج شده است و در میدان مرا خواهد پذیرفت و افزودند که برای گفتگو با شاه که سوار بر اسب می باشد من بایستی پیاده باشم. به راهنما گفتم که به اطلاع اعلیحضرت شاه برساند که باید همانگونه که در هنگام شرفیابی اولی مرا پذیرفت در هنگام اجازه ی مرخصی نیز رفتار نماید، زیرا موقعیت من با سایر سفرا متفاوت است و سفیر اعلیحضرت پادشاه پرتغال می باشم. در پاسخ اظهار داشت که از بردن چنین پیامی معذور است، زیرا امکان دارد سخت توبیخ شود. بر آن شدم به اقامتگاه مراجعت نمایم و از شرفیابی در میدان عمومی خودداری کنم، ولی روحانیون فرقه ی آگوستن و اسقف و سایر اشخاص باتجربه مرا از این عمل باز داشتند و یادآوری کردند که موجب اشکالات و ناراحتی های زیاد خواهد شد، زیرا با عموم سفرا همین گونه رفتار می شود.
به میدان قصر که رسیدم ژان کنراد را که به عنوان سفیر امپراطور روس در دربار معین شده بود و حامل نامه هایی نیز از دوک مسکو بود، دیدم. سفرای عربستان مکه و ازبکستان نیز حضور داشتند. آنها پیاده در وسط میدان ایستاده بودند. من با تمام همراهانم تا مقابل در قصر که عالی قاپو نام دارد و شاه از آنجا خارج می شود پیش رفتیم. یکی از پسران قورچی باشی نزدیک شد و گفت که باید از اسب به زیر آیم. من قبول نکردم و تامل نمودم تا شاه سوار بر اسب به نزدیک من رسید. در آن موقع پیاده شدم. اعتمادالدوله صدراعظم، ناظر، و سایر بزرگان دربار پیاده در جلوی اسب شاه حرکت می کردند. صدراعظم پاسخ نامه های آن جناب را در دست داشت. پادشاه به او امر کرد که آنها را به من بسپرد و او آنها را قبل از رد کردن روی سر قرار داد و سپس به من سپرد و من هم با همان تشریفات نامه ها را از او گرفتم...
روز چهارشنبه بیستم (مارس) به اتفاق رییس تشریفات دربار عازم آنجا شدم. در میدان قصر انبوه جمعیت به قدری زیاد بود که مدتی طول کشید تا به قصر رسیدم. در داخل قصر به شاهزاده ی گرجی برخورد کردم که توسط منشی خود به من اظهار ادب کرد و از این که نمی تواند قبل از شرفیابی به حضور شاه با من صحبت کند ابراز تاسف کرد و افزود اگر غیر از این رفتار کند مورد اتهام قرار خواهد گرفت. سپس سفیر امپراطور روس وارد شد و بعد از او سفیر حاکم کل مالت که او را به ساختمان دیگری هدایت کردند. اول شاهزاده ی گرجی احضار شد و سپس به من اطلاع دادند که می توانم در همان موقع داخل شوم. بعد از عبور از دو در، راهنما اظهار داشت که باید تا رسیدن پیام ثانوی تامل کنم. در مدتی که انتظار می کشیدم هدایایی که شخصیت های بزرگ مملکت و دربار جهت تقدیم به شاه فرستاده بودند از مقابل ما گذشت...
میدان نقش جهان از دید تاورنیه
ژان باتیست تاورنیه ( Jean Buptist Tavernier ) فرانسوی، از یک خانواده ی هلندی که به علت فشارهای تعصبات مذهبی مجبور به مهاجرت به فرانسه می شوند در سال 1655 میلادی متولد می گردد. معیشت پدرش که از راه ترسیم نقشه های جغرافیا و طبعا با مسائل حدود شهرها، منابع رودها، و اسامی دریاها، بندرها، و کشورها، و گوشه و کنار جهان همراه است تاثیر شگرفی در پرورش روح جهانگردی تاورنیه ی جوان داشت.
تاورنیه یکی از بزرگ ترین و دقیق ترین جهانگردان سده ی هفدهم میلادی است که در دوران سلاطین صفوی به قصد تجارت و انجام ماموریت سیاسی و شناسایی شرق و به ویژه ایران، با هیئتی کامل (حتی نقاش جهت به تصویر کشیدن اشخاص و آثار) و با برنامه ریزی های دقیق و مفصل و با پشتوانه ی مالی کافی و حمایت دولت فرانسه و حمایت ضمنی سلاطین عیسوی بسیاری از قدرت های اروپایی و با همت عالی به سمت ایران رهسپار می شود.
تاورنیه همانند یک مورخ دقیق با احاطه ی کامل به شئونات رسمی دربار و نحوه ی رفتار، تمام دیده ها و تجربه ها را در سفرنامه ی مفصل خود به رشته ی تحریر درآورده است. مطالب زیر از سفرنامه ی تاورنیه راجع به میدان نقش جهان انتخاب شده است:
میدان بزرگ اصفهان
میدان بزرگ اصفهان از بناهای شاه عباس کبیر است و علت ایجادش این بوده که وقتی شاه عباس اصفهان را پایتخت قرار داد یکی از شاهزاده های خانواده ی قدیم ایران میدان و عمارتی در آنجا داشت. شاه عباس می خواست آن را بگیرد که او مضایقه کرد و نداد. شاه عباس مصمم به ساختن میدان نو شد که تجار و کسبه را از آن میدان کهنه به میدان نو جلب نموده، خانه ی این شاهزاده را خراب و آن محله را متروک و خالی از سکنه نماید، چنانچه اکنون آن محله خیلی کم جمعیت است.کشیشان سلسله ی اکوستان و کارم هم در میدان کهنه آباد خانه دارند. یهودی ها نیز در همان حول و حوش هستند. هنوز دو سمت آن میدان کهنه آباد و بی عیب مانده، و در عمارات سرپوشیده ی آنجا میوه فروش ها و سایر اغذیه فروش ها منزل دارند. ولی دو سمت دیگرش مخروبه شده است، اما وقتی که تمامش آباد بود کمتر و بدتر از میدان نو نبوده است. جای تعجب است که شاهزاده ای که آنجا را بنا کرد چرا همین محل میدان نو را که شاه عباس اختیار نمود انتخاب نکرد، زیرا که اینجا به رودخانه نزدیک تر و مجاورت رودخانه سبب همه نوع راحتی است.
میدان بزرگ قریب هفتصد قدم طول و سیصد قدم عرض دارد. طول آن از جنوب به شمال واقع شده و در چهار سمت عمارت دارد. دورتادور آن ایوان و روی آن مهتابی ساخته اند و در طول میدان از طرف شهر اتاق های کوچک به ارتفاع 9 یا 10 پا بنا شده و اغلب در شرف خرابی هستند، زیرا از خشت خام ساخته اند و بیشتر ازفاحشه های بینوا و پست شهر مسکون هستند. چند قدم دور از میدان نهری از سنگ جدول بنا نهاده اند که دور میدان امتداد می یابد، اما در نگهداری و حفظ آن کوتاهی و غفلت نموده اند. شاه عباس در کنار آن نهر به فاصله های معین درخت کاشته بود، اما روز به روز رو به تمامی می رود و مراقبی ندارد. یک درخت که خشک می شود به جایش درخت دیگری نمی نشانند. سنگ های اطراف نهر اغلب ریخته و از میان رفته اند. خود نهر را هم پرآب نگه نمی دارند و در تابستان آب آن فاسد و اغلب متعفن می شود و موجب عدم آسایش است.
دکل بلند وسط میدان
در وسط میدان چوب بلند یا دکلی مانند آنچه ما در اروپا برای تیراندازی و نشانه زدن نصب می کنیم، نصب کرده اند که این نیز برای همچنین مقصودی برپا شده است. وقتی شاه می خواهد تیراندازی کند، جام زرینی روی آن دکل نصب می نمایند. سوار باید در سر تاخت بیاید از زیر آن بگذرد و بعد با قیقاج به تیروکمان آن جام را بزند. این هم از رسومات قدیمی ایران است که در حال فرار با قیقاج دشمن خود را می کشتند. هر کس جام طلا را با تیر بزند، آن جام از آن او خواهد بود و من خودم دیدم که شاه صفی در پنج تاخت سه جام را فرود آورد.
کسبه ی میدان
از این دیرک وسط میدان تا مسجد بزرگ محل فروش هیزم و زغال است. از دیرک تا زیر ساعت برجی که سمت شمال میدان است، محل فروش آهن آلات و زین و یراق کهنه و فرش های مندرس است. فضای مقابل ساعت در طرف جنوب مرغ و کبوتر و سایر طیور را می فروشند، و سمت دیگر میدان جلوی عمارت سلطنت هیچ دکانی نیست و همیشه پاک و تمیز است، زیرا اغلب اوقات عصر هنگام شاه بیرون می آید و در آن محل تفرج و تفریح می نماید و به تماشای جنگ شیر و خرس و گاو و قوچ و خروس و سایر حیوانات که مخصوصا برای به جنگ انداختن به میدان می آورند مشغول می شود.
سرگرمی های میدان
اهالی اصفهان مثل اغلب شهرهای دیگر ایران به دو طایفه و طبقه تقسیم می شوند. یکی را حیدری و دیگری را نعمت اللهی می گویند و وقت جنگیدن این حیوانات آن دو دسته با یکدیگر بر سر فتح و شکست جانوران گرو و شرط بندی می کنند و گاهی مبالغ گزافی شرط می بندند. شاه در ابتدای امر بی طرف است. اما هر حیوانی که غالب می شود به صاحبش 5 تومان یا 10 تومان و گاهی تا 20 تومان انعام می دهد و آن کسی هم که گرو را برده است سهمی به صاحب آن حیوان می دهد. یک قسم بازی دیگر هم دارند که تخم مرغ ها را به هم زده و می شکنند. بعضی از تخم مرغ ها هستند که دانه ای سه چهار اکو قیمت دارند و متعلق به مرغ هایی است که از سبزوار می آورند و تخم هایشان بسیار محکم است و خروس های سبزواری هم از خروس های معمولی خیلی قشنگ تر و پرقوت تر هستند و هر یک 100 اکو ارزش دارند. شب ها بعد از شام دستگاه های حقه بازی و خیمه شب بازی در میدان برپا می شود و بعد از اتمام آن، از حاضرین وجهی مطالبه و دریافت می شود و هرکس به میل خود چیزی می دهد. روزهای جمعه که برای آنها به منزله ی روز یک شنبه ی ماست، میدان پر از جمعیت می شود و دهاتی ها صنایع دهات از قبیل در و پنجره و قفل و چهارچوب و دیگر اشیا را به آنجا می آورند. همچنین اسب و شتر و قاطر و الاغ بسیار از اطراف برای فروش به میدان می آورند. در طرف مغرب میدان سمت امارت سلطنتی در فاصله ی میان ایوان و شهر قریب هفتاد لوله توپ های بزرگ و کوچک روی قنداق به صف واداشته اند. این توپ ها را شاه عباس کبیر با آن ساعت برجی که تفصیلش را بعد خواهم گفت بعد از فتح هرمز از آنجا آورده است. انگلیسی ها نیز باید قسمی از آن را برده باشند، زیرا آنها هم در گرفتن هرمز به شاه ایران کمک کردند و بدون همراهی آنها شاه ایران از عهده ی فتح آن بر نمی آمد.
شرح بدنه ی جنوبی میدان
اینک به شرح ابنیه ای که در میدان بزرگ واقع شده اند می پردازیم و برای اینکه خوانندگان را در هر یک از آنها داخل و سیر و گشت بدهیم، به شرح نمای سمت جنوب می پردازیم. از زاویه ی این بدنه که متصل به ضلع شرقی می شود تا مسجدی که در وسط آن واقع است عموما دکاکین سراجی است و از آن مسجد تا زاویه ی دیگر که به ضلع غربی اتصال پیدا می کند مخصوص کتاب فروشی ها و صحاف ها و صندوق سازهاست. در وسط ضلع جنوبی درگاه بزرگی دیده می شود که در طرفینش دو برج ساخته شده و از آن داخل مسجدی می شوند که درش از صفحه ی نقره پوشیده شده و محققا این بهترین و زیباترین مدخل تمام مساجد ایران است.
در منتهی الیه همان بدنه ای که به ضلع غربی اتصال پیدا می کند درگاه بزرگی دیده می شود که داخل در مخفی عمارت سلطنتی می شود و متصل به آن در منزل خزانه دار بزرگ واقع شده است که وی یکی از خواجه سرایان سفیدپوست است و کلید اتاق های خزانه ای که کیسه های پول در آنجا انباشته است در نزد اوست. وی مسئول پرداخت حوالجات شاه است و از این در مخفی تمام لوازم زندگی دربار را داخل می کند و خدام برای انجام کارهای مربوطه از آن رفت و آمد می نمایند. همچنین در آنجا حیاط بزرگی مخصوص بیوتات هست که در یک سمت آن دستگاه قالی بافی از ابریشم و زر و پارچه های زری که برای مصارف شاه بافته می شود، دایر شده است و فرنگی های مستخدم شاه که در جلفا منزل دارند روزها در همین حیاط حاضر و مشغول کار می شوند.
شرح بدنه ی غربی میدان
در بدنه ی غربی که یکی از دو ضلع طولانی میدان است، از زاویه ی جنوبی که به محله ی صندوق سازها متصل می شود تا عمارت سلطنتی، سراسر محل نشیمن خرازی فروش هاست.
اما در خصوص عمارت شاه من نمی توانم تعریف و تمجیدی بنویسم، زیرا نه در ابنیه و نه در باغ آن چیز قشنگی که قابل تحسین و توصیف باشد دیده نمی شود. من به غیر از اوقاتی که شاه احضارم می کرد مکرر به آنجا می رفتم و غیر از چهار تالار بزرگ که دیوان می نامند چیزی ندیدم. تمام راهروها و گالری ها کوتاه و پست و به قدری تنگ است که دو نفر به سختی می توانند در یک صف از آنجا عبور کنند.
از در عمارت شاه تا باب علی که علی قاپی می گویند دکاکین زرگرها و حکاک ها و الماس تراش ها است. این باب علی یا علی قاپی در ساده ای است و هیچ زینتی ندارد و از آن داخل خیابانی می شوند که منتهی به در دیگری می شود و در آستانه ی آن سنگ گردی واقع شده است که ایرانی ها آن را خیلی محترم می دارند و همین در است که مخصوصا باب علی می نامند و حیاطی که از آن در داخل می شوند محل بست و پناهگاه امنی است و هر مقصری که بتواند خود را به آنجا بیاندازد، هر قدر هم که جرمش سنگین باشد در امان است.
در میانه ی باب علی و زاویه ی دیگر همین ضلع غربی، در بزرگی است که از آن داخل بازار می شوند که تمام ارامنه که در جلفا سکنی دارند در آنجا حجره و دکان دارند و متاعشان غالبا ماهوت انگلیسی و هلندی و ماهوت های ارغوانی ونیزی با بعضی امتعه که باب سلیقه ی ایرانی هاست می باشد.
در آخر بازار ارامنه، کاروانسرای عالی دو طبقه ای که مادر شاه عباس دوم بنا کرده است دیده می شود. در وسط آن حوضی بزرگ و در چهار گوشه ی آن چهار در بزرگ که داخل چهار کاروانسرای دیگر می شوند قرار دارد.
اما بازارها هم در کمال امنیت هستند. تجار شب در دکان خود را می بندند و مستحفظین تا صبح از داخل و خارج مشغول حراست و کشیک هستند. اما دکاکین کوچک داخل میدان شب ها امتعه ی خود را در صندوق ها ریخته و درش را قفل می کنند و صندوق ها را در یک طرف میدان به ردیف می چینند. اما امتعه ی حجیم مثل چادر و طناب و غیره که جای زیادی لازم دارند را در کناری می ریزند و رویش یک تجیری کشیده و به زمین میخ کوب می کنند. در میدان نیز مستحفظین تا صبح به حراست مشغولند. حالا شرح میدان را به پایان برسانیم.
در میانه ی علی قاپی تا دهنه ی بازار ارامنه ای که دباغی پوست روسی می کنند منزل دارند. همچنین مشک و راویه و دلو درست می کنند. تیروکمان سازها و جبه چی ها نیز در اینجا هستند. از دهنه ی بازار ارامنه تا آخر این قسمت بازار غربی دکاکین عطاری و ادویه فروشی است. در زاویه ی دو بدنه ی غربی شمالی در بزرگی است که داخل بازاری می شود و در آن بازار قبا و پیراهن و زیرشلواری و جوراب و از این قبیل اجناس فروخته می شود. همچنین کفش های صاغری مردانه و زنانه را هم در آنجا می فروشند. این کفش ها را مردمانی می پوشند که بر طبقه ی پایین مردم تفوقی دارند. از این بازار داخل بازار دیگری می شوند که ربع سکنه ی آن مس گرها هستند و ظروف مسینه و مایحتاج خانه داری را می سازند. همچنین سوهان و تیغه ی اره را هم در آنجا درست می کنند. بقیه ی آن بازار بزرگ به زرگرها تعلق دارد که با پارچه های مختلف صباغی می کنند. در آخر آن بازار کاروانسرایی بسیار عالی است که در آن مشک ناب و پوست های مختلف از خز و غیره و چرم های روسی می فروشند.
شرح بدنه ی شمالی میدان
اکنون به شرح بدنه ی شمالی میدان می پردازیم. ایوان آنجا را به اتاق هایی چند تقسیم کرده اند که رو به میدان هستند و مردم در آنجا قهوه و قلیان صرف می نمایند. سکوی این اتاق ها را به شکل نیم دایره بسته، و وسط آن حوضی با آب جاری دارد که وقتی رنگ آب قلیان به واسطه ی دود تنباکو تغییر می کند در آن حوض عوضش می کنند. همه ی ایرانی هایی که بضاعتی دارند هر روز قبل از ظهر به آن مکان ها می روند و فورا یک قلیان و یک فنجان قهوه به آنها عرضه می دارند. اما شاه عباس کبیر مه پادشاه عاقلی بود ملتفت شد که این اتاق ها محل اجتماع مردم و مذاکرات دولتی می شود و از این فقره بسیار نفرت و کراهت داشت. وی برای این که از برخی کنکاش ها و فتنه جویی ها جلوگیری نماید تدبیری به کار برد و حکم کرد که هر روز و قبل از این که کسی داخل آن اتاق ها بشود یک ملا به هر اتاق برود و بنشیند و واردین را به گفتن مسئله و تاریخ و شعر مشغول نماید و این رسم هنوز هم معمول است. پس از این که دو سه ساعت به این منوال مردم را مشغول می نمود، ملا برمی خواست و به حاضرین می گفت: حالا دیگر وقت کار است و باید دنبال کار رفت؛ بفرمایید و تشریف ببرید. مردم نیز فورا اطاعت کرده و بیرون می رفتند، در حالی که قبل از وقت هر یک نیازی هم به ملا داده بودند.
در وسط بدنه ی شمالی درگاه بزرگی است که بالای آن ساعتی را که شاه عباس در فتح هرمز از پرتغالی ها گرفته بود نصب کرده اند. اما این ساعت چیز بی مصرفی است، زیرا کار نمی کند و معلوم هم نیست که کسی به خیال راه انداختن آن باشد. دورتادور، یک ایوان و گالری میدان را احاطه کرده که از همه طرف باز است، زیرا فقط سقفی دارد که روی ستون ها ایستاده است و در روی این گالری یا ایوان است که اول غروب آفتاب و نصفه شب نقاره و کرنا به دادن کنسرت مشغول، و صدای آن در تمام شهر شنیده می شود. به راستی باید گفت که این موسیقی خوش آهنگی نیست و گوش های ظریف به هیچ وجه از آن محفوظ نمی شود.
در بعضی نقاط این گالری یا ایوان اتاق های کوچک برای منزل نقاره چی ها ساخته شده و در همه ی شهرهای خان نشین به حکام این امتیاز داده شده که نقاره خانه داشته باشند.
در دو طرف درگاه بزرگی که ساعت روی آن است، روی پنج شش صفه، جواهر فروش ها بساط خود را پهن کرده و نشسته اند. در یک سینی یاقوت و در سینی های دیگر زمرد و لعل و مروارید و فیروزه های سبک و کم قیمت گسترده و تمام آنها را روی نیم تختی چیده و پارچه ی حریر نازکی رویشان کشیده اند که هم جواهر پیدا باشد و هم از دستبرد طراران محفوظ بماند.
روبروی همان درگاه که به سمت بدنه ی جنوبی میدان می رود دو پایه ی سنگ به ارتفاع پنج شش پا و به فاصله ی هفت هشت پا دور از یکدیگر دیده می شود که برای چوگان بازی ساخته شده و باید گوی را در تاخت اسب چنان بزنند که از وسط آن دو بگذرد.
از آن درگاه داخل محوطه ای می شوند که شبیه به میدان سنت ژرمن است و آنجا محل تجاری است که زری طلایی و نقره و پارچه های اعلی می فروشند.
شرح بدنه ی شرقی میدان
بدنه ی چهارم میدان که سمت مشرق و مقابل بدنه ی بزرگی که عمارت سلطنتی در آنجا واقع است به این ترتیب است: در وسط مسجدی بنا شده که سطح خارجی کنبدش مانند سطح داخلی تمام از کاشی است. برای ورود به مسجد باید از نه یا ده پله بالا رفت. در مقابل مسجد، آن طرف میدان، علی قاپی واقع شده است. از ابتدای ایوانی که به سمت شمال اتصال دارد تا مسجد، علاقه بندها نشسته اند و ابریشم کلاف و نوار و زانوبند و اشیای خرده ی از این قبیل می فروشند. از مسجد تا بدنه ی جنوبی خراط ها که گهواره و چرخ نخ ریسی می سازند و حلاج ها که پنبه برای لحاف و تشک می زنند و لحاف دوزها مسکن دارند. آن طرف ایوان از سمت خارج آهنگرها به ساختن داس و چکش و گاز و میخ و سایر آهن آلات و چند نفر چاقوساز به ساختن کارد و چاقو و غیره اشتغال دارند.
این بود شرح شهر اصفهان و میدان نامی آن که بعضی از سیاحان شاید خیلی قشنگ تر از آنچه من نوشته ام نقاشی و تمجید کرده باشند. اما کاغذ خیلی صبور و بردبار است و همه چیز را متحمل می شود و اشیاء را زیباتر از طبیعیشان نشان می دهد و نقاش ها عادت دارند که تملق هر چیزی را بگویند و این از قوه ی متخیله ی من به دور است. من هر چه دیدم بدون کسر و نقصان نوشتم و می توانم بگویم از همه ی فرنگی هایی که به آسیا مسافرت کرده اند بهتر و مفصل تر آنجا را دیده ام، زیرا طی چهل سال شش مرتبه به ایران رفته ام.
قیقاج : تاخت و تاز به صورت مارپیچ
میدان نقش جهان از دیدگاه اولئاریوس
آدام اولئاریوس (Adam Olearius) در سال 1599 میلادی در شهر آشرس لبن (Aschersleben) آلمان در خانواده ی یک کفاش متولد شد. چون وضع مالی خانواده اش خوب نبود تحصیلات خود را با زحمت زیاد در حالی که کار می کرد ادامه داد و در سال 1620 میلادی وارد دانشگاه شد و در رشته ی علوم دینی مشغول تحصیل شد و در ضمن آن در رشته های ریاضی، نجوم، و زمین شناسی نیز تبحر پیدا کرد. سپس وارد دانشگاه فلسفه شد و در سال 1627 فارغ التحصیل گردید.
اولئاریوس به عنوان مستشار و دبیر اول سفارت کشور شاه زاده نشین شلزویگ هلشتین (Schleswig Holstein) در ایران مشغول کار شد و با ثبت خاطرات و وقایع روزانه ی سفر خود، اقدام به چاپ سفرنامه ی خود نمود. متن زیر از کتاب وی برگرفته شده است.
میدان نقش جهان
میدان بزرگ شهر که معاملات در آن انجام می شود و تفریحگاه مردم نیز به شمار می رود، کاملا بزرگ و وسیع است و ما نظیر این میدان را از نظر وسعت در هیچ کجای دنیا مشاهده نکردیم. این میدان در حدود 700 قدم طول و 250 قدم عرض دارد. در سمت غرب این میدان که کاخ سلطنتی و دیوان خانه ی شاه در آنجا قرار دارد، یک ردیف ساختمان منظم دوطبقه وجود دارد که جلوی آنها ایوان های عریضی ساخته اند. در حجره های این ساختمان ها زرگرها و طلافروشان مشغول کار و فروش کالای خود هستند. جلوی این ساختمان ها یک ردیف منظم و مرتب شمشاد کاشته اند که زیبایی خاصی به آنها می دهد و جلوی این شمشادها نیز سنگاب هایی گذاشته اند که مملو از آب است و مردم از آب آنها برای آشامیدن و نظافت و شستشو استفاده می کنند.
سمت شرق میدان و روبروی قصور سلطنتی، یک راهروی سرپوشیده ی عریض وجود دارد که دکان های اصناف و صنعت گران اصفهانی در آن واقع است. صنعت گران ایرانی عادت ندارند که در خانه ی خود کار کرده و مصنوعات خود را به وجود آورند و آنها را در دکان های خود و جلوی چشم عابران درست می کنند و هنگام عبور از کوچه و خیابان می توان طرز کار آنها را به خوبی مشاهده کرد. روی این راهروی سرپوشیده و درست مقابل کاخ سلطنتی، اتاق هایی ساخته اند که به آنها نقاره خانه می گویند و نوازندگان ایرانی هنگام غروب آفتاب و مواقعی که شاه از شهر خارج شده و یا وارد آن می گردد نقاره می زنند.
کاخ سلطنتی را ایرانیان دولتخانه و یا خانه ی شاه می نامند. جلوی در کاخ تعداد زیادی لوله ی توپ مشاهده می شود که آنها را روی زمین و یا بالای درخت ها به طور ثابت کار گذاشته اند. این توپ ها را از راهی طولانی یعنی جزیره ی هرمز به اصفهان آورده اند و ظاهرا منظور از نصب آنها در این محل حفاظت از کاخ سلطنتی بوده است. ولی این لوله های توپ با آن وضع ثابت فقط کسانی را که در دهانه ی آن قرار می گیرند هدف قرار خواهند داد. کاخ در برابر حملات احتمالی مجهز و مستحکم نیست و تنها دیوارهای بلندی دور آن کشیده اند. روزها جلوی در کاخ فقط سه یا چهار نفر نگهبان کشیک می دهند و شب ها عده ی آنها به پانزده نفر می رسد و سی نفر مسلح هم اطراف خوابگاه شاه به مراقبت مشغولند. این افراد مسلح بیشتر پسران خان های شهرها و ایالات ایران هستند. عده ای از آنها در نقطه ای ایستاده و کشیک می دهند و عده ای هم دور خوابگاه گردش می کنند و شب را زیر آسمان به صبح می رسانند.
در طرف جنوب میدان، مسجد فوق العاده زیبا و باشکوهی واقع شده که شاید آن را بتوان بزرگ ترین و پرخرج ترین مسجد ایران دانست. ساختمان این مسجد را شاه عباس شروع کرد و تقریبا به پایان رسانده است و شاه صفی در چند ساله ی سلطنت خود فقط یک دیوار و چند سنگ مرمر به آن اضافه کرده و اقدام دیگری برای تکمیل آن ننموده است. این مسجد را شاه عباس به نام امام دوازدهم شیعیان "مهدی" ساخته و معروف به مسجد مهدی صاحب الزمان است. روی در ورودی مسجد نوشته شده است "مهدی صاحب الزمان". جلوخان مسجد سنگ فرش بوده و حوض آب بزرگی در آن قرار دارد که کسانی که برای نماز وارد مسجد می شوند در آن وضو می گیرند. سردر مسجد مرتفع و به اندازه ی سردر بنای معروف سلطانیه است و با سنگ های مرمر و کاشی تزیین شده است. در بزرگ مسجد روپوشی از نقره دارد و روی قسمت هایی از آن طلاکاری هم شده است. از در که وارد مسجد شویم در دو طرف کریدور سرپوشیده و عریضی مشاهده می شود که قسمتی از آن را فرش کرده اند و روی آن نماز می خوانند. این دو کریدور به حیاط بزرگی در مسجد منتهی می شود. در وسط حیاط حوض بزرگی مملو از آب قرار دارد. طول حیاط را که طی کرده و به طرف مقابل برویم به شبستان اصلی آن می رسیم که محراب و منبر بزرگ در آنجاست. این شبستان سردر بسیار بلند وهلالی شکلی دارد که انسان دچار حیرت می شود که چگونه آن را ساخته اند و این سردر با کاشی های بسیار زیبای آبی و زمینه ی طلایی تزیین شده است.
اینها بناهای بزرگ و معروف اطراف میدان بود. حال به توصیف بیشتر خود میدان می پردازیم. در وسط میدان و جلوی در بزرگ عالی قاپو، میله ی بزرگی نصب کرده اند که در بعضی از مواقع یک خربزه، هندوانه، یا یک سیب و گاهی هم یک بشقاب نقره پر از سکه و پول را بالای آن می گذارند و آن وقت شاه و خان های او در یک مسابقه ی تیراندازی شرکت کرده و به طرف آن هدف تیراندازی می نمایند. هر یک که موفق شده و میوه ها یا بشقاب سکه را زدند به عنوان میزبان انتخاب شده و شاه و دیگران به منزل او می روند و افتخار پذیرایی از شاه را پیدا می کند. سکه هایی هم که با خوردن تیر روی زمین می ریزد نصیب نوکران و مستخدمان می شود. در همین محل گاهی خان ها و رجال بزرگ به بازی گوی و چوگان می پردازند. در قسمت دیگری از میدان نیز مسابقه ی پرتاب نیزه و گاهی هم اسب دوانی انجام می شود که چند دور اسب ها را دور میدان می دوانند.
در بالای میدان یک اتاقک چوبی که چهار چرخ زیر آن است، وجود دارد. در این اتاقک که شاه نشین نامیده می شود، شاه در هنگام این مسابقات و یا آتش بازی هایی که انجام می گردد، می نشیند و تماشا می کند. چون اتاقک متحرک است، آن را به هر جایی که دید بهتری داشته باشد می برند.
در قسمت غربی میدان و نزدیکی قصر سلطنتی، فال گیران و پیشگویان بساط خود را گسترده و برای اشخاص فال می گیرند و سرنوشت آنها را می گویند. ایرانی ها معمولا به فال اعتقاد زیادی دارند و مشتریان بسیاری همیشه دور این فالگیران را فرا گرفته اند.
در شمال میدان چندین دکه و چادر وجود دارد که هر یک نوعی تمایلات مشتریان را برآورده می کنند که عبارتند از شیره خانه، چای خانه، و قهوه خانه.
در شیره خانه کوزه های شراب را به مشتریان می دهند. این مشتریان از طبقات پست بوده و ضمن صرف شراب پسر بچه هایی برای آنها می رقصند و وقتی سر آنها از مشروب گرم شد و با این رقص ها تحریک شدند، با پسر بچه های رقاص به گوشه ای از شیره خانه می روند و یا آنکه از آنجا خارج شده و سری به فاحشه خانه های اصفهان می زنند.
در چایخانه مشتریان نوشیدنی داغی را به نام چای می آشامند و ضمن صرف چای به تخته بازی و یا شطرنج هم می پردازند. ایرانی ها در شطرنج استادند و در این بازی از روس ها مهارت زیادتری دارند. می گویند که شطرنج را خودشان ابداع کرده اند و نام آلمانی آن (شاخ) نیز از همان کلمه ی شاه در شطرنج گرفته شده است. شطرنج یک بازی صد در صد فکری است و بازیکنان باید هنگام بازی تمرکز افکار داشته باشند.
در قهوه خانه ضمن کشیدن قلیان، چند فنجان قهوه ی داغ هم صرف می کنند. در این سه نوع دکه معمولا نقالان و شاعران هم هستند. آنها وسط دکه یا چادر روی صندلی بلندی نشسته و اشعاری را می خوانند و برای سرگرمی مشتریان داستان های تاریخی و متفرقه نقل می کنند و ضمن نقالی با عصایی که در دست دارند حرکاتی کرده و قهرمانان داستان را برای شنوندگان مجسم می کنند.
در نزدیکی این دکه ها، دکه های دو صنف دیگر واقع شده است؛ یکی جراحان که جراحات و زخم ها را با داروهای قدیمی و سنتی درمان می کنند، و دیگری دلاک ها که در حقیقت سلمانی بوده و سر مردم را اصلاح می کنند. مراجعان دلاک ها زیادند و همه دستور می دهند که سرشان را از ته تیغ انداخته و بتراشند. معمولا هر مشتری که به نزد دلاک ها می آید تیغ مخصوصی را برای خودش می آورد تا دچار بیماری پوستی که در ایران زیاد است نشود و افراد کمی با تیغ عمومی سر خود را می تراشند. در انتهای شمال میدان سمت راست، راهی است که به بازار می پیوندد و داخل بازار یک قیصریه ی بزرگ است که انواع کالاهای گرانبها در آن خرید و فروش می شود. در سردر این بازار ساعت بزرگی وجود دارد که در زمان شاه عباس، یک انگلیسی به نام فزلی آن را ساخته و نصب کرده است و موقعی که ما در اصفهان بودیم این ساعت از کار افتاده و خراب شده بود و سازنده ی آن هم چون یک ایرانی را کشته بود مانند شتادلر سوییسی اعدام شده بود.
بازار بزرگ اصفهان به چندین کوچه ی سرپوشیده یا بازارهای فرعی هم تقسیم می شود که در آن کلیه ی کالاهایی را که انسان مایل باشد می تواند به دست آورد و هر نوع جنسی را در یک قسمت از بازار که صنف خاصی در آن دکان دارد می توان خریداری کرد. در ابتدای بازار و نزدیک مسجد، دکان بزرگی بود که در آن علاوه بر انواع و اقسام کالا و اجناس، ریشه های گیاهان طبی و داروهای مختلف را که از چین و تاتار به ایران می آورند عرضه می کرد. در میان بازرگانان و دکان داران اصفهان از افراد همه ی ملل دنیا وجود دارند که بعضی از آنها کالاها را به صورت عمده خرید و فروش می کنند و عده ای نیز به طور جزیی در دکان هایشان آنها را می فروشند. در بازار اصفهان علاوه بر تجار ایرانی، بازرگانان هندی، تاتارهای خوارزم، ختایی، بخارا، ترک، یهودی، ارمنی، گرجی، و در کنار آنها تجار اروپایی از انگلستان، هلند، فرانسه، ایتالیا، و اسپانیا مشاهده می شود.
حجره و دکان های بازرگانان هندی، در بازار و کنار دکان های ایرانی هاست، و آنها پارچه های ابریشمی و نخی می فروشند که اجناسشان از نظر کیفیت و زیبایی بهتر از کالاهای مشابه ایرانی است. عده ی هندی ها در اصفهان بالغ بر دوازده هزار نفر می باشد که بیشتر آنها خطوط زردی با زعفران روی پیشانی و بالای بینی خود کشیده اند و با این خطوط می توان آنها را شناخت.
اعدام یک ساعت ساز آلمانی به فرمان شاه صفی در میدان نقش جهان
روز سوم اکتبر یک ساعت ساز آلمانی که در استخدام شاه ایران بود، از طرف ایرانی ها دستگیر شده و او را در میدان شهر با شمشیر اعدام کردند. تفصیل این واقعه به قرار زیر بود:
"یوهان رودلف شتادتلر" ساعت ساز 38 ساله ای متولد زوریخ سوییس بود که ساکن آلمان شده و از پنج سال قبل به عنوان ساعت ساز به استخدام شاه صفی در آمده بود. شتادتلر از طرف همسر، با آقای بروگمان سفیر خویشاوندی داشت و باجناق او به شمار می رفت. او که از دوری از وطن رنج می برد وقتی ما وارد اصفهان شدیم به فکر افتاد که از خدمت خود استعفا داده و پس از پایان ماموریت ما به اتفاقمان به آلمان باز گردد. به همین جهت به حضور شاه رفت و ضمن استعفا اجازه ی مرخصی طلبید. شاه صفی که از خدمات شتادلر رضایت داشت و نمی خواست چنین ساعت سازی را از دست بدهد به او تکلیف کرد که دو سال دیگر به خدمت خود ادامه دهد و در مقابل 400 تالر دریافت نماید. ولی ساعت ساز آلمانی که دیگر طاقت دوری از خانواده و وطن را نداشت این پیشنهاد را نپذیرفت. در این میان دزدی که ظاهرا تصور کرده بود شتادلر حقوق و مطالبات خود را از شاه صفی گرفته و مقدار زیادی پول در خانه دارد، شبانه به خانه ی او دستبرد زد. اما ساعت ساز متوجه ی آمدن دزد شد و او را گرفت. آنها مدتی با هم دست به گریبان بودند و بالاخره شتادلر که جوانی نیرومند بود، بر دزد فایق آمده و او را کتک مفصلی زد و از خانه ی خود بیرون انداخت. اما بلافاصله از این که دزد را به اندازه ی کافی مجازات نکرده و رها نموده، به کوچه دوید و با تپانچه اش چند گلوله به وی شلیک کرد و دزد را از پای درآورد.
دوستان و خویشان دزد مقتول روز بعد نزد حاکم شرع و قاضی اصفهان شکایت کردند که ساعت ساز آلمانی که مردی کافر است یک مسلمان را کشته است و تقاضا کردند که قاضی حکم قتل ساعت ساز را صادر کند و او را برای مجازات و قصاص تحویل آنها دهد. اشتادلر روز بعد توسط ماموران دستگیر شد و او را به زندان انداختند.
سفیران ما در صدد وساطت درآمدند و در فرصت های مختلف از شاه تقاضای عفو و آزادی اشتادلر را کردند ولی به علت اصرار و پافشاری کسان مقتول صدرالقضات اصفهان حکم اعدام اشتادلر را صادر نمود و فقط شاه اعلام کرده بود که اگر ساعت ساز آلمانی دین اسلام را بپذیرد عفو خواهد شد که اشتادلر این امر را رد کرد و گفت مرگ را به تغییر دین خود ترجیح می دهم. به دستور شاه دو بار اشتادلر را از زندان به میدان بزرگ جلوی قصر شاه و روی سکوی اعدام بردند و دوباره به زندان برگرداندند تا او جدی بودن اعدام خود را مشاهده کند و تسلیم تقاضای شاه شود که این کار هم مفید واقع نشد. در این میان کشیشان مذهب کاتولیک اصفهان هم با ساعت ساز ملاقات کردند و ضمن دلداری به او پیشنهاد دادند که لااقل به مذهب کاتولیک درآید که باز هم او نپذیرفت.
بالاخره ایرانی ها از سرسختی اشتادلر مایوس گشتند و متوجه شدند که نمی توانند او را وادار به پذیرفتن پیشنهاد شاه کنند و از همه بدتر آن که آقای بروگمان سفیر ما که با ساعت ساز خویشاوندی داشت از حکم اعدام او خشمگین شده و حرف ها و سخنان تندی در مورد شاه و دربار بر زبان راند و در نتیجه حکم اعدام اشتادلر به اجرا گذاشته شد، به این ترتیب که او را طبق رسوم موجود برای مجازات و قصاص تسلیم کسان مقتول کردند تا آنها با چهار ضربه ی شمشیر، آن طوری که در ایران معمول است محکوم را به قتل برسانند. طبق مرسوم، ضربه ی اول را به پشت گردن، ضربه ی دوم را به پیشانی، و دو ضربه ی دیگر را به وسط صورت وارد می کنند. اشتادلر با روحیه ی قوی و خوبی مرگ را پذیرفت. او را دست بسته و با پالهنگ به جایگاه اعدام بردند و چهار نفر از کسان مقتول شمشیر به دست آماده ایستاده بودند. نفر اول ضربت خود را وارد کرد که به پای او اصابت کرد و خون از آن جاری شد. ضربه ی دوم به پالهنگی که روی دوش محکوم بود اصابت کرد و ضربه ی سوم بالاخره بر گردن او وارد شد و کارش را ساخت و ضربات دیگری را هم بر بدن او وارد آوردند تا ساعت ساز جان به جان آفرین تسلیم کرد.
جسد اشتادلر در حالی که پالهنگ هنوز به دست ها و شانه های او بسته بود، یک روز تمام در وسط میدان بزرگ اصفهان باقی ماند تا این که شب آقای بروگمان سفیر با کسب اجازه از شاه دستور داد تا جسد را از آنجا برداشته و به داخل سفارت انتقال دادند و روز 22 اکتبر یعنی 19 روز بعد جنازه را تشعییع و به خاک سپردند.
شلزویگ هلشتین: ایالتی در شمال غربی آلمان و مرز دانمارک
پالهنگ: چوبی که با زنجیر به گردن و دست های زندانیان می بستند.
| |||||
به گزارش ایمنا به نقل از روابط عمومی سازمان بهزیستی استان اصفهان، محمود محمدزاده در گردهمایی مسئولان و معاونان شهرستانی سازمان بهزیستی با بیان این مطلب افزود: سازمان بهزیستی استان اصفهان هم اکنون دارای 11 مرکز نگهداری شبانه روزی و 52 مرکز روزانه نگهداری معلولین، پنج مرکز نگهداری سالمندان و 10 مرکز شبانه روزی و روزانه نگهداری معلولان مزمن ذهنی و روانی است. وی ایجاد بانک اطلاعات مددجویان و معلولان تحت پوشش را ضروری ارزیابی کرد و اظهار داشت: وجود بانک اطلاعات مددجویان و معلولان سازمان بهزیستی استان اصفهان، یکی از ضروریات خدمت رسانی به این قشر از جامعه است که تاکنون نیز به خوبی مورد توجه قرار نگرفته اند. رئیس سازمان بهزیستی استان اصفهان اشتغال مددجویان را بهترین روش برای خودکفایی آنان دانست و تصریح کرد: با همکاری و تعامل واحدهای کاریابی و مراکز دولتی می توان اقدامات ارزنده ای در این ارتباط به انجام رساند. |
| |||||
به گزارش ایمنا به نقل از روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان، همزمان با فرارسیدن سالروز ولادت با سعادت دخت نبی اکرم اسلام، بازدید از 20 بنای تاریخی تحت پوشش این سازمان در تاریخ چهارم تیرماه برای عموم مردم رایگان اعلام شد. بر اساس اعلام سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان، بازدید از بناهای تاریخی مسجد جامع، مسجد امام، مسجد شیخ لطف الله، عالی قاپو، چهل ستون، هشت بهشت، منارجنبان و کوه آتشگاه در شهر اصفهان، باغ فین، خانه های تاریخی بروجردی، عامری، مسجد و مدرسه آقا بزرگ و چشمه سلیمانیه در شهرستان کاشان، مسجد جامع و موزه ابیانه در شهرستان نظنز، مسجد جامع و موزه مردم شناسی کویر در شهرستان نایین، مسجد جامع در شهرستان اردستان و مسجد جامع در شهرستان زواره برای عموم مردم در روز سه شنبه چهارم تیرماه 1387 رایگان خواهد بود. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان در مناسبت ها و اعیاد مختلف اقدام به برگزاری تورهای گردشگری و بازدیدهای رایگان از آثار تاریخی این استان می کند. /الف |
| |||||
به گزارش ایمنا، در پی مصوبه هیئت مدیره خانه مطبوعات و خبرنگاران استان اصفهان در خصوص برگزاری نشست های مطبوعاتی و تخصصی در راستای هم فکری و بررسی موضوعات مختلف استان و با توجه به رخدادهای قابل توجه و حاشیه های ایجاد شده برای تیم فوتبال سپاهان اصفهان، جلسه ای با حضور محمدرضا ساکت مدیرعامل این باشگاه برگزار می شود. این جلسه راس ساعت 16 عصر فردا (سه شنبه چهارم تیرماه) در محل خانه مطبوعات و خبرنگاران استان اصفهان برگزار می شود. اخبار تکمیلی متعاقباً ارسال می شود. |
نیایشگاه زرتشتیان اصفهان با نام « درِ مهـرِ گوهر و مهربان »
در دی بدین ایزد و مهرماه 1367 خورشیدی برابر با سپتامبر 1998 میلادی
با موقوفه ای توسط شادروانان « رستم مهربان مهربانی » و « گوهر بهرام گشتاسب پور » ساخته شد .
آدرس : خیابان نظر شرقی – روبروی تالار اندیشه _ کوچه سیچان _ کوچه سجاد
زمان بازدید و نیایش : 8 بامداد تا 12 نیمروز و 4 پسین(عصر) تا 8 شامگاه
تلفن : 6246412
در محله « جوباره » اصفهان حد فاصل میدان قیام ( سبزه میدان ) تا خیابان کمال
چندین « کنیسه » وجود دارد که محل عبادت کلیمیان اصفهان است .
در کنار این کنیسه ها پارک زیبای « لت فر » توسط شهرداری اصفهان احداث شده است .
راههای دسترسی :
1) چهارراه ابن سینا - خیابان کمال – کوچه ماهی فروشها ( مسیر ماشین رو )
2) میدان قیام - نبش خیابان ولی عصر – کوچه جویباره ( یک مسیر زیبا و تاریخی )
به نقل از وبلاگ نقش جهان
این همه از اصفهان گفتم
ولی کی می تونه توی اصفهان زندگی کنه و این آدمها را فراموش کنه؟
این افراد جزئی از فرهنگ این شهرند
در کنار بقیه شاخص ها ....
« حاج حسین خرازی » فرمانده شهید لشکر امام حسین اصفهان
بابا رکن الدین عارفی نامدار و از صوفیان عصر ایلخانان بوده است .
نامش رکن الدین مسعود فرزند عبدالله بوده است . اصل وی از بیضای فارس بوده که در اصفهان ساکن شد و مراتب سیر و سلوک عرفانی را پیمود .
«بابا» در قدیم به دو گروه اطلاق می شد و یکی از آن دو گروه عارفان و زاهدان و قطبها بودند ؛ این عده اغلب در قرنهای هشتم و نهم می زیستند و قبرهای زیادی از اینها در اصفهان است و از آن رو که رکن الدین مسعود هم از این گروه بود وی نیز بابا لقب گرفت .
وی آنگونه که خود نوشته از کودکی معانی توحیدی را ادراک می کرده است .
عرفان نظری را در محضر شیخ کمال الدین عبدالرزاق کاشانی ، شیخ داوود قیصری و نعمان خوارزمی به کمال رسانید و به سلسله « سهروردیه » متصل گشت و در نزد " بابا بیات " عرفان عملی را فرا گرفته و به اوج رسید .
همچنین نوشته اند که « شاه نعمت الله ولی » مقدمات علوم را نزد رکن الدین شیرازی تحصیل کرد .
در سال 738 ق به خواست نعمان خوارزمی شرحی بر کتاب " فصول الحکم " ابن عربی نگاشت و آنرا « نصوص الخصوص » نامید .
وی علاوه بر مقامات عرفانی دارای طبع شعر هم بوده و برخی اشعار وی در نصوص الخصوص آمده است .
بابا رکن الدین در روز یکشنبه 26 ربیع الاول 769 ق به دیار باقی شتافت و قبر وی از بناهای مهم در سرزمین « لسان الارض » یا « تخت فولاد » قبرستان تاریخی و مهم اصفهان ، میباشد .
وی قدیمی ترین شخصیت شناخته شده در تخت فولاد است که تاریخ وفاتش معلوم می باشد .
پس از در گذشت بابا رکن الدین وی را در همان مکانی که برای ریاضت و تدریس برگزیده بود به خاک سپردند و بعدها بر سر مزارش آرامگاهی بنا شد .
مرقد بابا رکن الدین- که در زمان حیات خود نیز با عزت و احترام می زیست- پس از رحلت وی تاکنون محل توجه و زیارت و توسل مردم و بزرگان و عرفا بوده و سالها پس از رحلتش کرامتی هم از او رخ داد:
روزی مرحوم بهاءالدین محمد عاملی- مشهور به شیخ بهائی- با عده ای از بزرگان به زیارت اهل قبور می روند. به قبرستان تخت فولاد که می رسند هنوز نفس تازه نکرده بودند که شیخ بهائی به اطرافیان خود فرمود : « من چیزی شنیدم آیا شما هم شنیدید؟ »
به نقل از وبلاگ نقش جهان
حاضران گفتند : « ما چیزی نشنیدم و اصلاً کسی سخنی نگفت !» مرحوم شیخ بهائی جمله ای را که شنیده بود به آنان نگفت و به خانه بازگشت و در خانه را به روی خود بست و شروع به گریه و تضرع و توجه به آخرت نمود و تقریبا شش ماه بعد، دار فانی را وداع کرد و جسدش را از اصفهان به مشهد برده و دفن کردند .
مرحوم محمد تقی مجلسی می نویسد : من از نزدیکان شیخ بهائی بودم و او به من فرمود : « من به آماده شدن برای مرگ خبر داده شدم» و آن جمله ای که 262 سال پس از رحلت بابا رکن الدین از قبر وی , خطاب به شیخ بهائی گفته شد این بود : « شیخنا ! در فکر خود باش ! »
بقعه بابا رکن الدین یکی از اماکن عبادت و ریاضت مرحوم شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی بود .
مرحوم حاجی کرباسی نیز به بابا رکن الدین اعتقاد تام داشت و به زیارتش می رفت.
بزرگ دیگری که به زیارت وی می رفت فقیه عارف حضرت آیت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری بود .
شرح تکیه بابا رکن الدین
عکسهایی از تکیه
به تقل از وبلاگ نقش جهان
ظاهرا در روزگار گذشته در مجاورت آن مسجدی هم بوده . اما در حال حاضر هیچ اثری از آن به جای نمانده .
این بنا از هفت قسمت کاملا متمایز تشکیل شده است :
بخش اول از یک سری رگچین آجری تشکیل شده است .
بخش دوم و سوم دارای تزئینات آجر کاری زیبا و استادانه است .
بخش چهارم تاج اول مناره است که مقرنس های آجری همراه با کاشی فیروزه ای دارد .
قسمت پنجم دارای تزئیناتی آجری است .
قسمت ششم تاج دوم مناره است .
قسمت هفتم تارک مناره می باشد .
در قاعده دو تاج این مناره دو کتیبه بسیار زیبا از بهترین رنگ فیروزه ای کاشی دیده می شود .
این بنای مرتفع در حال حاظر به سمت غرب متمایل شده است .
سال احداث آن دقیقا مشخص نیست اما کارشناسان بنای آنرا بین سالهای 650 تا 680 هجری تخمین زده اند .
منار ساربان
مسیر دسترسی :
خیابان کمال – روبروی منار دارالضیافه - جنب شهرداری منطقه 3 – کوچه بابا تون تاب – بازارچه شاه اسدا... – کوچه منار ساربان
در ادامه همین مسیر :
بازارچه میرزا باقر - کوچه شهید رنجبر – کوچه توحید - کوچه شهید بحری - منار چهل دخترون
به نقل از وبلاگ نقش جهان
در محله قدیمی جوباره و در کناره خیابان کمال آثار سردر مجللی که بر فراز آن دو مناره دارالضیافه واقع شده ، مشاهده می شود .
وجه تسمیه این مناره ها احتمالا به این علت است که سردر یک مهمانسرا در ورودی شهر بوده و به امیر یا حکمرانی تعلق داشته .
امروزه از این مهمانسرا چیزی به جای نمانده است .
به نقل از وبلاگ نقش جهان
طرح سازه مصلّی اصفهان جزو 408 طرح شرکت کننده در کنفرانس 1999 در شهر ریو برزیل بود که در نهایت به عنوان یکی از هشت طرح برتر در زمینه فرم فلزی و پوسته های بتنی قرار گرفت و به عنوان اثر ماندگار از جمهوری اسلامی ایران مطرح شد .
طرح مصلی اصفهان بر گرفته از معماری سنتی اصفهان و گره های سقف که در واقع چشم گیر ترین و اصلی ترین بخش سازه ای آن است الهام گرفته از درهای مقبره مرحوم سید در مسجد سید اصفهان اما با تلفیقی از مواد و مصالح روز است .
شاخص ترین قسمت مصلی که آن را به لحاظ سازه ای متفاوت می کند سالن اصلی 100 در 180 متری است . داخل سالن اصلی در سه قسمت ، رواقی سه طبقه با عرض 20 متر اجرا شده که سقف نهایی این رواق با 21 پوسته بیضوی بتنی 20 در 20 متر پوشیده شده .
در وسط این رواق ها و بخش مرکزی سالنی به ابعاد 160 در 60 متر بدون ستون قرار دارد . این سالن با پوسته های فلزی تک لایه کروی به وزن دو هزار تن با شیشه دو جداره هفت لایه ضد UV پوشیده خواهد شد . اما در حال حاضر تنها گره های سقف به چشم می خورد و خبری از 12 هزار متر مربع شیشه نیست .
قراردادی با یکی از واحد های تولیدی کشور برای تهیه شیشه مورد نیاز منعقد شده که باعث شده فناوری ما در این زمینه تا 50 سال پیشرفت کند . آن هم در شرایطی که توانسته ایم شیشه ای با یک سوم قیمت نوع خارجی اما با همان کیفیت تولید کنیم .
از دیگر ویژگی های منحصر به فرد این مصلی گنبد مقصوره ( محل محراب و حضور امام جمعه ) است . وزن این گنبد با شیشه هایی که قرار است نصب شود به دو هزار تن می رسد . در این محل مرکز کنترل صوت و تصویر پیش بینی شده است .
گنبد با دو مناره 110 متری کناری آن از سمت شمال همانند انسانی به نظر می رسد که سر و دو دستانش را برای عبادت به سمت آسمان بلند کرده است .
مناره های جنوبی 110 متری مصلی ، شامل 11 طبقه موزه و سه سالن اجتماعات است . در هر مناره دو آسانسور 15 نفره و یک دستگاه پله تعبیه شده است . مجموعه مصلای اصفهان در کل دارای هشت مناره است .
طراحی مصلای اصفهان به گونه ایست که نیاز به نازک کاری خاص مرسوم ندارد . در واقع با اتمام مرحله سفت کاری 90 درصد کار تمام شده است .
از جمله طرح های جانبی مجموعه مصلای اصفهان می توان به دو مجموعه کامل ورزشی غربی و شرقی هر یک به مساحت 7 و 9 هزار متر مربع اشاره کرد . همچنین پلانتاریوم یا آسمان نمای بزرگ شهر که با تغییر کاربری آب انبار قدیمی موجود در محل امکان آموزش نجوم در حد آشنا سازی و بازدید روزانه دانش آموزان قرار است آماده سازی شود .
تیمچه هنر با 7 هزار متر مربع زیربنا برای تجمع و حمایت از هنرمندان و صنایع دستی استان _ مسجد محل _ سالنهای چند منظوره و بانک ها ( با ظرفیت 500 نفر در هر سالن ) _ فروشگاه با زیر بنای 1400 متر مربع _ موزه با زیر بنای 700 متر مربع _ کتابخانه و خانه علوم با زیر بنای 700 متر مربع _ مهمانسرا با زیر بنای 1100 متر مربع _ سالن اجتماعات با گنجایش دو هزار نفر و مجموعه آموزشی تحقیقاتی ( دانشگاه علوم قرآنی ) با زیر بنای 4500 متر مربع از جمله مهمترین طرح های جانبی این مجموعه است .
بر گرفته از روزنامه همشهری اصفهان 9 آبان 86
---------------
مجموعه مصلی در محدوده تخت فولاد ( قبرستان قدیمی و تاریخی اصفهان با داشتن آرامگاه های بزرگان علم و فرهنگ ایران زمین ) که از جمله مهمترین مراکز فرهنگی و توریستی اصفهان است ، قرار دارد و برای سرویس دهی به صنعت توریست و نیز امور فرهنگی مکان مناسبی است .
البته این طرح هنوز ناتمام است .
اگر مسجد موزه هنر های اسلامی است ، مناره آیینه تمام نمای آن موزه است . در تاریخ معماری مناره ها طراحی و ساخت و نقوش متفاوتی با دیگر آثار دارند .
ریشه کلمه مناره در زبان عربی از " نار " گرفته شده و به معنای " مکان مشخص و محدودی است که بر روی آن آتش روشن میکردند " . در کتب مختلف چنین بیان شده که مناره ها به دو دسته تقسیم میشوند .
مناره های درون شهری که به عنوان برج دیده بانی از آنها استفاده می شد و قبل از اسلام " آتش مقدس زرتشتیان " بر روی آنها روشن میشد که این شعله های طلایی می توانست مسیر عبور را برای کاروانیان مشخص کند .
مناره های برون شهری برای راهنمایی مسافران و پیدا کردن مسیر از دور دست بوده است .
کاربرد مناره ها در قدیم با توجه به بافت تنگ و پیچ در پیچ بودن شهر و کوچه ها از لحاظ امنیتی و سیستم آّب رسانی بود . استقرار مناره ها محل مساجد را از فواصل دور و نزدیک به مردم نشان میداد و بعد از ظهور اسلام مناره ها جایگاهی برای " موذن ها " شد .
بر طبق برخی گزارشها مسجد حکیم اصفهان که در آغاز مسجد دیلمی بوده ، مناره ای با ارتفاع بیش از صد متر داشته که بعضی از منابع تخریب آنرا به مغول و بعضی به تیمور لنگ نسبت میدهند . وجود چنین مناره هایی نشان از اهمیت آنها به عنوان یک مرکز دیده بانی و علامت دهی در هنگام دفاع از شهر در برابر دشمنان بود .
مناره ها علیرغم اینکه عناصری لاغر و کم تعادل به نظر میرسند ، بسیار پر دوام هستند . علت این دوام را میتوان در محدودیت بام آن و نفوذ کمتر برف و باران دانست . از طرف دیگر شکل مخروطی و استوانه ای آن عاملی مقاوم در برابر زلزله است . به صورتی که هنگام وقوع زلزله با جذب نوسانات رفت و برگشت نیروهای پرشی پایه از طراز کف تا تراز فوقانی خود از میزان نوسانات ناشی از زلزله کم میشود .
از نظر ظاهری مناره ها از پایین به بالا دارای یک " ساق " هستند که در فراز آن به یک طوق بر میخوریم که به آن " گلوگاه " مناره میگویند . در بالای گلوگاه قسمتی به شکل چتر قرار دارد که به آن " نعلبکی " میگویند . به بالاترین قسمت مناره هم " تاج " میگویند که اگر بخش " شالوده " به آن اضافه شود میتوان مناره را به پنج قسمت تقسیم کرد .
با توجه به اینکه اصفهان یکی از بزرگترین مراکز تمدنی گذشته ایران زمین بوده ( خصوصا در زمان سلجوقی و صفویه ) بیشترین تعداد مناره ها را که 17 عدد میباشد در خود جای داده است . وجود مناره ها عمدتا در کنار گنبد مساجد قرار دارد .
مناره ها در قدیم مورد توجه سیاحان و گردشگران بوده و در حال حاضر هم جذاب ترین بخش از لحاظ ارتفاع ، نوع و سبک معماری ، گره چینی و کتیبه و گچ کاری و کاشی کاری است .
تمامی 17 مناره اصفهان با همکاری سازمان میراث فرهنگی به ثبت ملی رسیده و در انتظار ثبت جهانی یونسکو است .
--------------------
بر گرفته از روزنامه اصفهان زیبا 5/6/86
مناره هایی که در دل تاریخ گم شد :
مناره گلدسته در دوره سلجوقی در محله دردشت واقع بوده که از بین رفته است .
مسجد و مناره خواجه علم در اوایل نیمه دوم قرن 14 واقع بود که سقوط کرد و مسجد هم به علت کشیدن خیابان هاتف ویران شد .
مناره شاخ نیز در دوره تیموریان واقع بوده که ویران شده است .
در دوران متأخر با همکاری میراث فرهنگی و شهرداری ، مناره مسجد علی که بنای آن به قرن پنجم میرسد و نیز مناره ساربان که بنای آن بین سالهای 650 تا 680 در عهد سلجوقی تخمین زده شده و نیز منار جنبان که در قرن هشتم بنا شده ، ترمیم شده اند .
مناره های صاحب نقوش زیبا :
با توجه به دوره های فرهنگی و تاریخی مربوط به قرون 5 و 6 سلجوقی و 10 و 11 آل مظفر ، نقوش مختلف و متفاوت است .
به عنوان مثال مناره های دارالضیافه یا 38 متر ارتفاع جزو کاروانسرای مجلل بود و یا مناره باقوشخانه در دوره ایلخانی با 38 متر ، پر تزیین ترین مناره از نظر نوع طرح اسلامی کاشیکاری و تزیین بر روی آجر بوده است اما مناره مسجد علی هارونیه با 52 متر ارتفاع گل سرسبد مناره ها به حساب می آمد .
مرتفع ترین مناره :
مناره ساربان با 54 متر ارتفاع در عهد سلجوقی از نظر ارتفاع و جذابیت و عظمت های هنری برتر است .
قدیمی ترین مناره :
مناره مسجد برسیان ( bersian ) که در 42 کیلومتری شرق اصفهان واقع شده در سال 491 قمری ساخته شده است .
عجیب ترین مناره :
منار جنبان که بر روی مقبره عمو عبدالله بنا شده و هنوز تاریخ دقیق بنای مناره ها مشخص نیست . معروفیت منارجنبان از این جهت است که هرگاه یکی از مناره های طرفین را تکان دهند این حرکت به مناره دیگر هم منتقل میشود و خود ساختمان هم به ارتعاش در می آید .
--------------------
بر گرفته از روزنامه اصفهان زیبا 5/6/۸۶
یکی از زیباترین ابنیه تاریخی به جا مانده از اعصار گذشته که گاهی در میان دیگر بناهای عظیم عرض اندام میکند " سنگاب ها " هستند .
حوضچه هایی به شکل جام ، تراشیده شده از سنگ یکپارچه . که به عنوان محل آب آشامیدنی استفاده می شده .
در این مطلب با برخی از سنگابهای اصفهان که در عصر قاجار ساخته شده اند آشنا میشویم :
- سه سنگاب مسجد سید که در مدخل شمالی مسجد و شمال و جنوب حوض قرار دارند .
- سنگابی از جنس سنگ پارسی در کنار حوض مسجد آقا میرزا هاشم در محله چهارسوی شیرازی .
- سنگابی در دالان امام زاده هارون ولایت در خیابان هارونیه .
- یک سنگاب در کنار پله ورودی مسجد علی اکبر حاجی رضا در ابتدای کوچه ای در ضلع جنوبی خیابان عبدالرزاق .
- دو سنگاب در زیر رواق در ورودی و رواق جنوب شرقی مسجد دروازه نو که در نبش سه راهی بازاری به همین نام واقع است .
- سنگابی زیبا در گوشه جنوب غربی محوطه مسجد جامع محمد جعفر در بازاری به همین نام در ضلع شمالی خیابان عبدالرزاق .
- دو سنگاب در ایوان جنوبی و ضلع شمالی محوطه مسجد رحیم خان .
- سنگاب زیبایی در میان رواق آرامگاه سید محمد باقر شفقی .
- سنگابی مزین با خطوط نستعلیق در مسجد آقا میرزا محمد باقر چهارسوقی .
- دو سنگاب در مسجد مصری در محله جویباره .
- دو سنگاب در مسجد خان در محله احمد آباد .
- دو سنگاب در مسجد قطبیه .
- سه سنگاب در مسجد شارع در صحن مسجد دردشت .
- یک سنگاب در مسجد صفا در محله شهشهان .
- یک سنگاب در مسجد صفا در محله چهار سوق .
- یک سنگاب در مسجد جار چی در بازار بزرگ .
- یک سنگاب در گرمابه جارچی .
- یک سنگاب در محله نو .
- یک سنگاب در مدرسه صدر .
- یک سنگاب در مدرسه میرزا حسین در محله بید آباد .
بر گرفته از روزنامه اصفهان زیبا 12 شهریور 86
این ساعت بر اساس ترکیبی از علوم نجوم ، معماری و مجسمه سازی طراحی شد و به عنوان یک ابزار نجومی که توسط سایه ، زمان دقیق محلی را نشان می دهد به مردم معرفی گردید .
محاسبه ساعت به وسیله روابط نجومی و هندسه کروی انجام می شود . مهمترین خصوصیت ساعتهای آفتابی دقت آن است که تا صدها سال بدون تنظیم به کار خود ادامه می دهد و بخصوص زمان دقیق اذان ظهر را به وقت محلی نشان می دهد .
تولد ساعتهای آفتابی :
بر اساس نوشته های هرودوت ، تاریخچه ساخت ساعتهای آفتابی به 5 هزار سال پیش بر می گردد و منشاء این ابزار را به سومری ها و کلدانی ها نسبت می دهند . سومری ها اولین نمونه ساعتهای آفتابی عمودی را ساختند .
در این نوع زمان سنج یک شاخص عمودی سایه ای را بر صفحه ای می اندازد که تقسیم بندی های آن ساعتهای مختلف روز را نشان می دهد .
در قرن شش پیش از میلاد ساعتها در نقاط مختلف امپراطوری یونان گسترش یافتند و در بیشتر میدان های شهر روی پایه های عمودی نصب می شدند تا مردم از زمان دقیق آگاه شوند .
در سال 340 قبل از میلاد بروسوس ستاره شناس کلدانی ساعت آفتابی کروی را طراحی کرد . در این ابزار شاخص درون نیمکره ای قرار گرفت و علاوه بر نشان دادن زمان بر حسب تقسیم بندی 12 ساعته ، فصل ها را نیز بر مبنای بلندای سایه مشخص می نمود .
27 سال قبل از میلاد ویرتوویوس 13 نوع ساعت آفتابی متفاوت را طراحی و به مردم معرفی کرد که یکی از جذاب ترین آنها ساعت آفتابی قابل حمل و نقل بود .
در ایران قدیم دانش ریاضیات به کمک طراحان ساعت آفتابی شتافت و نتیجه آن ساخت ساعتهایی شد که به عنوان ابزاری علمی و رصدی به حساب می آمد و وقت مناسک مذهبی را به دقت تعیین می کرد .
در عصر حاضر نیز ساخت ساعتهای آفتابی دیجیتالی که با شکست نور کار می کنند آغاز شده است . اما با وجود پیشرفت علم هنوز هم دیدن ابزارهای قدیمی که معماران زبردست آنها را طراحی می نمودند خالی از لطف نیست .
ساعتهای آفتابی در اصفهان :
قدمت این ساعتها به دوران صفویه باز می گردد که در نوع خود جالب و بی نظیر هستند ولی متاسفانه تعدادی از آنها در دوران قاجار تخریب شده اند . اصفهان یکی از معدود شهرهای مذهبی است که ساعتهای آفتابی عمودی دارد .
مسجد سید ، مسجد حکیم ، مدرسه علی قلی آقا و گنبد های مقبره بابا رکن الدین و بابا قاسم در تخت فولاد از جمله ابزارهای آفتابی موجود در اصفهان هستند . ولی قدیمی ترین ساعت آفتابی ایران توسط شیخ بهایی طراحی گردید که در صحن مسجد امام قرار دارد . این ساعت سنگی مثلثی شکل است و شاخص اذان ظهر می باشد و هر زمان که سایه سنگ بر آن مماس شود ظهر شرعی فرا رسیده است .
گنبد های باب رکن الدین و بابا قاسم و گنبد دیگری در خیابان ابن سینا دارای 12 وجه هستند که هر کدام از وجه ها زمانی که از حوزه سایرین خارج شود یک ساعت خاص را نشان می دهد .
بر گرفته از روزنامه اصفهان زیبا 12 شهریور 86
پژوهش های باستان شناسی و کاوشهای علمی که در نقاط مختلف استان اصفهان از جمله تپه های سیلک کاشان (sialk ) انجام شده نشانگر این نکته است که استان اصفهان یکی از نخستین مراکز فرهنگی و محل زیست انسان پیش از تاریخ است .
قبل از ورود آریایی ها به این منطقه از هزاره پنجم پیش از میلاد مردمی غیر آریایی در این استان می زیسته اند که بدون شک بعدها در ساختار اجتماعی ، فرهنگی و حتی نژادی مهاجران آریایی تاثیر بسیار داشته اند .
ورود آریایی ها به فلات ایران از نیمه هزاره دوم پیش از میلاد آغاز شد و در نواحی گوناگون میهن جدید خود گسترده شدند .
تیره ای در ارمنستان و دامنه کوهستانهای گرجستان زندگی میکردند . شاه عباس صفوی پس از گشودن آن منطقه ، ارمنی ها را به منظور بازرگانی و رواج آن در ایران ، به ایران کوچانید و حدود 1800 خانوار ارمنی در جلفای اصفهان در جنوب زاینده رود اسکان داده شدند .
بیشتر مردم این تیره مسلمان میباشند و شماری زرتشتی نیز در میانشان وجود دارد . نیاکان آنان آریایی نژاد بودند که در گذشته های دور از دامنه کوهستان قفقاز عبور کرده اند و بسوی ایران و هندوستان از جمله استان اصفهان سرازیر شدند . بعضی از پژوهشگران معتقدند که نسبت این تیره به منوچهر پادشاه پیشدادی ایران میرسد و فرهنگ این مردم بین سده های 8 و 14 میلادی پیدا و گسترش یافته است .
این تیره در گذر زمان با مردمانی همچون عرب ، ترک ، مغول و … آمیخته و نژاد خالصی ندارند ، اما ایرانیانی که به آیین زرتشت مانده اند از این آمیختگی بدور بوده اند .
شماری خانوار از نژاد ایرانیان پیشین در داران و پیرامون آن سکونت دارند . مردم این تیره بیشتر آداب و رسوم زرتشتیان را نگاه داشته اند و حتی پاره ای از واژگان آنان همانند واژگان پیشین فارسی دری است . گروهی در روستای مشهد کاوه ، جمالو ، اورگان و بردشاه زندگی میکنند . آرامگاهی در روستای مشهد کاوه در جنوب داران وجود دارد که مردم محل آنرا آرامگاه کاوه آهنگر میدانند . مردم این تیره در زمان شاه عباس بزرگ به ایران آمدند . زبان آنان گرجی است و در فریدن و فریدونشهر و … پراکنده اند. بخشی از آنان مسلمان و بخشی هم مسیحی هستند .
در سال 585 قبل از میلاد نبوکه نصر ( بخت النصر ) پادشاه بابل به فلسطین تاخت و شهر اورشلیم را گشود و هزاران یهودی آنجا را به بابل فرستاد . کورش بزرگ هخامنشی در سال 540 قبل از میلاد پس از گشودن بابل به یهودیان آنجا آزادی داد و موافقت کرد به اورشلیم بازگردند . با این حال بسیاری از آنها به ایران مهاجرت کردند و در پیرامون شهر ها از جمله اصفهان پراکنده شدند . یهودی ها در اصفهان در کوی جوباره ساکن شدند و امروزه نیز در آنجا زندگی میکنند . مردم این تیره سرخ مو و سیاه چهره بودند که به مرور زمان در اثر دگرگونی آب و هوا ویژگیهای نژادی خود را از دادند .
برگرفته از روزنامه اصفهان زیبا 5 شهریور 86
ترین ها و اطلاعات ویژه
* ابنیه و تکایا :
تکیه میرزا رفیعا نائینی مسجد مصلی
تکیه بابا رکن الدین آب انبار مصلی ( آسمان نمای اصفهان )
تکیه حجت نجفی (عمادالاسلام ) قبرستان پشت مصلی
تکیه بید آبادی تکیه سادات بهشتی
تکیه امین التجار (خانم امین) تکیه سادات امامی
تکیه آقا مجلس (خادم الشریعه ) تکیه کلیشادی (مغنی گو )
تکیه حکیم باشی تکیه سادات مهدوی
تکیه بروجردی (درب کوشکی ها) تکیه درویش عبدالمجید طالقانی
تکیه ریزی تکیه میر فندرسکی
تکیه فاتح الملک تکیه بختیاری ها
تکیه صدر هاشمی مقبره بابا فولاد حلوایی
تکیه خوانساری تکیه خاتون آبادی
تکیه مادر شاهزاده ( محمد تقی رازی) تکیه دراویش خاتون آبادی (نعمت الهی)
تکیه اشراقی تکیه آقاباشی
تکیه سید رضی تکیه سید العراقین
تکیه صاحب روضات (چهارسوقی) قطعه یادمان مشاهیر اصفهان
تکیه برزانی ها مقبره تاج اصفهانی
تکیه آل طاها (سادات طاهری) مقبره آیت الله داور پناه
تکیه زرگر ها موزه سنگ ( مقبره نیک پی )
تکیه همدانیان موزه روزنامه نگاری (مقبره مسعود میرزا )
تکیه زند کرمانی موزه عکس
باغ طوبی ( تکیه صیرفیان ) تکیه امام جمعه
تکیه صدری ها تکیه خلیلیان ( دردشتی )
تکیه هاشمی طالخونچه تکیه مقدس
باغ شهید فدایی تکیه گلزار
تکیه محمد لطیف خواجویی تکیه یزد خواستی
تکیه معارفی تکیه تویسرکانی
تکیه زنجانی کاروانسرای ملک
تکیه کازرونی تکیه آباده ای
تکیه ایزدگشسب (ناصر علی درویش) مسجد رکن الملک
آب انبار کازرونی تکیه واله
تکیه فیض تکیه فاضل سراب (جویباره ای ها )
تکیه زرتشتی ها تکیه شهشهانی
تکیه فاضل هندی (فاضلان) تکیه قشقایی ( آقا محمد ترک )
تکیه ملا اسماعیل خواجویی تکیه ابوالمعالی کلباسی
تکیه فقیه احمد آبادی آرامگاه عطاء الملک دهش
* گلستان شهدا : تاریخچه و کلیات گلستان شهدا
* تکایای قدیمی : * مقابر جدید و قطعات شهدا :
مقبره یوشع نبی حاج آقا رحیم ارباب و پروفسور فلاطوری
تکیه لسان الارض شهید شمس آبادی و شهید اشرفی اصفهانی
آب انبار لسان الارض (زورخانه تخت فولاد) قطعه های شهدا (1)
تکیه ملک (خیمه حسینی ) قطعه های شهدا (2)
تکیه بروجنی ها قطعه های شهدا (3)
تکیه میر محمد صادقی ها قطعه های شهدا (4)
تکیه محیی قطعه های شهدا (5)
تکیه کوهی قطعه های شهدا (6)
تکیه قهفرخی ( مسجد حجت ) نقشه گلستان شهدا
* سنگ قبرها ، کتیبه ها و نشانه ها :
بزرگترین سنگ قبرها قدیمی ترین سنگ قبرها
نفیس ترین سنگ قبرها زیباترین سنگ قبرها
انواع مختلف سنگ قبرها سنگ قبرهای دوتکه
سنگ قبرهای نقش برجسته سنگ قبرهای آواره
کتیبه های ایستاده علائم و نشانه ها
تشتابه ها شیر سنگی
سقا خانه ها سنگاب ها
به نقل از وبلاگ نقش جهان
این مناره متعلق به زمان تیموریان یا سلجوقیان است .
در کنار بارگاه ملکوتی « امامزاده اسماعیل » و مرقد « شیعیای نبی » در خیابان هاتف قرار گرفته است .
اولین مسجد اصفهان به نام مسجد خوشینان در این مکان بوده که امروزه از آن اثری وجود ندارد .
احتمال میرود که کار ساخت مناره به اتمام نرسیده یا اینکه قسمتهایی از بالای آن خراب شده باشد .
مناره موجود در حال حاضر از سه قسمت تشکیل شده :
قسمت اول که در معرض دید قرار ندارد با قاعده 8 ضلعی به ارتفاع حدود 5 متر ، در داخل مسجد کنار امامزاده قرار گرفته و با دیواره قطور مسجد پیوند خورده است بطوری که فقط 5 ظلع آن دیده می شود . هر ضلع در حدود 2/1 متر است و یک در ورودی کوچک در ظلع شمالی آن وجود دارد .
قسمت دوم که تا حدود 5 متر بالاتر از بام ادامه دارد و به مانند دیگر مناره های آجری میباشد .
قسمت سوم یک مناره باریک کوچک است به ارتفاع حدود 2 متر که احتمالا ادامه میله وسط بوده ، در سالهای اخیر مرمت شده و با آجر و کاشی مزین شده است .
مسیر دسترسی :
1- میدان قیام – خیابان هاتف
2- چهارراه شکرشکن - خیابان هاتف
به نقل از وبلاگ نقش جهان
« منارجنبان » از بناهای عجیب و معروف اصفهان می باشد .
این بنا بصورت یک بقعه و دو مناره است که بر روی قبر « عمو عبدالله » در قرن هشتم هجری بنا شده است .
ایوان منارجنبان یکی از نمونه های ابنیه سبک مغولی ایران است و از آن دوره کاشی کاری هایی هم به یادگار مانده است .
مناره ها در تاریخی که درست معلوم نیست و احتمالا در اواخر عصر صفویه ، به ایوان مزبور اضافه شده است .
با حرکت دادن یکی از مناره ها ، مناره دیگر هم به حرکت در می آید و سپس تمامی ساختمان هم مرتعش می گردد .
معروفیت منارجنبان هم بخاطر همین انتقال ارتعاش به مناره ها و کل ساختمان است .
چگونگی این حرکت و انتقال آن از دید صاحبنظران اینگونه است که :
« در تمام بناهایی که چنین شکل و مناره هایی دارند حرکت هست و اگر در اینجا بسیار چشمگیر است به دلیل سبکی و باریکی مناره ها است »
احداث ساختمان ایوان و مناره ها پس از سال 716 هـ قمری آغاز شده و به انجام رسیده است .
منارجنبان بر سر راه اصفهان به نجف آباد در روستایی به نام « کارلادان » قرار دارد .
ارتفاع بنا 10 متر است و هر یک از مناره ها حدود 17 متر ارتفاع دارند .
کاشی های لاجوردی و فیروزه ای زینت بخش این بناست و در زیر آن ، بر مزار روحانی زاهد عمو عبدالله قطعه سنگی مرمری قرار داده اند که سوره « یس » حاشیه آنرا زینت داده است .
کتیبه های دیگری نیز در این آرامگاه وجود دارد که از آن جمله میتوان کتیبه ای با سنگ مرمر بالای سنگ اصلی را نام برد که عمو عبدالله را مردی پرهیزگار و زاهد معرفی کرده است .
به نقل از وبلاگ نقش جهان
آقا حسین خوانساری مشهور به « محقق خوانساری» دانشمند ، فقیه و حکیم بزرگ شیعه اواخر عصر صفوی است که از محضر بزرگانی چون میر فندرسکی ، ملا محمد تقی مجلسی ، ملا محمد باقر سبزواری و مرحوم خلیفه سلطان کسب علم نمود .
دوران تحصیلش در روزگار جوانی را با فقر و تنگدستی سپری کرد . چنان که نقل است در همان زمان از شدّت سرمای زمستان در حجره اش لحاف را به دور خویش میپیچد و راه می رفت تا گرم شود ، ولی سرانجام در علم و اخلاق به جایی رسید که شاه سلیمان ردای گرانبهای خود را برای او فرستاد و در یکی از سفرها نیابت سلطنت و رسیدگی به کارهای کشوری را به وی واگذار کرد .
آقا حسین در علم کلام ، فلسفه ، فقه و اصول عالم طراز اول روزگار خویش محسوب می شد و در دیگر علوم هم اشراف کامل داشت . برخی گفته اند جامعیت وی در علوم از شیخ بهایی هم بالاتر بوده است . مرحوم وحید بهبهانی به وی لقب « استاد الکُلّ فی الکُلّ » را داده است .
وی آثار فراوانی از خود به یادگار گذاشت . از جمله مهمترین آثارش کتاب « مشارق الشموس » (در شرح کتاب الدروس شهید اول ) و « ترجمه صحیفه سجادیه » را میتوان نام برد .
خدمت مهمی که این عالم بزرگوار به علم نمود آن بود که فلسفه و علوم عقلی را از تهمت و بی دینی و بی اعتقادی عوام نجات داده و ثابت نمود که حکمت و فلسفه به هیچ وجه با بد دینی و سست اعتقادی همراه نیست . همچنین وی از مخالفان بزرگ مکتب اخباری به شمار میرود .
از ویژگیهای مکتب علمی آقا حسین خوانساری پرورش شاگردان با روح ادبی و ذوق عرفانی و نیز مشرف بر علوم مختلف بود . از جمله شاگردان وی : فرزندانش آقا جمال و آقا رضی ، علامه مجلسی ، علامه میرزا محمد باقر شروانی ، ملا سعید مازندرانی و ملا محمد تنکابنی (فاضل سراب) را باید نام برد .
آقا حسین طبع شعر نیز داشته و بسیار خوش گفتار و نیکو مجلس بوده است . از اشعار اوست:
ای باد صبا ، طرب فزا میآیی از طرف کدامین کف پا می آیی
از کوی که برخاسته ای راست بگو ای گـــــرد بچشم آشنا مـی آیی
وفات آقا حسین در سال 1098 قمری روی داد . تاریخ فوتش چنین است:
« امروز هم ملایکه گفتند یا حسین»
پس از فوت آقا حسین خوانساری در سال 1098 قمری شاه سلیمان صفوی دستور داد جهت وی بقعه ای زیبا بنا کنند .
مزار این عالم بزرگ در تخت فولاد اصفهان همواره مرکز تجمع و عبادت بزرگان و عرفا و دوستداران علم بوده است .
به نقل از وبلاگ نقش جهان
شیخ ابو مسعود احمد ابن فرات بن خالد ضبّی رازی
منسوب است به « ضبّ بن اُد بن طانجة بن الیاس بن مضر » پدر قبیله ای مشهور در عرب که عده زیادی ادیب فقیه و محدث از این قبیله برخاسته اند . در اینکه وی شیعه یا سنی بوده اختلاف است لکن بواسطه خدماتی که انجام داده قطعا می توان گفت که شیعه بوده است .
وی در ری متولد شد و جهت اخذ حدیث به مصر ، دمشق ، کوفه ، بغداد ، شام ، جزیرة العرب ، یمن و اصفهان مهاجرت نموده و پس از تکمیل فضایل به ری مراجعت نمود .
او از معاصرین احمد ابن حنبل بوده و نزد وی احترام زیادی داشته است .
در سفری که عازم حج بود در مدت توقف در اصفهان مشاهده کرد که مردم اصفهان دشمنی شدیدی با امام علی (ع) دارند و صبّ و لعن او را ثوابی بس بزرگ و از واجبات می دانند . تا حدی که برای رسیدن به حاجات خود مجلس ختم لعن بر علی (ع) برپا میکنند و برخی نام مقدس حضرت را بر زیر کفش های خود کنده اند تا در هنگام راه رفتن هم از ثواب این کار بهره مند شوند .
شیخ ابو مسعود با دیدن این مناظر از رفتن به سفر حج منصرف شد و به همراهان خود چنین گفت که مسئله مهمی برایش پیش آمده که از حج خانه خدا مهمتر است .
وی در اصفهان ماند و مدت چهار سال در محافل و مجالس مختلف به نقل حدیث از پیامبر(ص) درباره یکی از بزرگان مسلمین پرداخت ولی نام او را بر زبان نیاورد تا جایی که مردم اصفهان شدیدا حریص و مصر بر شنیدن نام این بزرگ مرد بودند .
سرانجام در یکی از جلسات بزرگ که عده زیادی برای شنیدن این نام جمع شده بودند ، نام این مرد بزرگ را فاش کرد .
نقل است که مردم اصفهان با شنیدن این نام بسیار منقلب و ناراحت شدند و عده ای از مردم بخاطر اعمال ناشایستی که انجام داده بودند از شدت غصه و اندوه دق کرده و مُردند .
شیخ ابو مسعود چهل و پنج سال در اصفهان ماند و به ذکر حدیث و تربیت محدثین پرداخت و در شعبان سال 258 ق وفات یافت .
قاضی ابراهیم ابن احمد خطّابی بر وی نماز خواند و محمد بن عاصم وی را غسل داد .
قبر وی در بقعه ای بزرگ در قبرستان آبخشان اصفهان قرار دارد .
به نقل از وبلاگ نقش جهان