اصفهان

طالع سعد سپاهان آذر است شاخص نقشش ، سرای قیصر است

اصفهان

طالع سعد سپاهان آذر است شاخص نقشش ، سرای قیصر است

میدان نقش جهان از دید تاورنیه

میدان نقش جهان از دید تاورنیه   

    ژان باتیست تاورنیه ( Jean Buptist Tavernier ) فرانسوی، از یک خانواده ی هلندی که به علت فشارهای تعصبات مذهبی مجبور به مهاجرت به فرانسه می شوند در سال 1655 میلادی متولد می گردد. معیشت پدرش که از راه ترسیم نقشه های جغرافیا و طبعا با مسائل حدود شهرها، منابع رودها، و اسامی دریاها، بندرها، و کشورها، و گوشه و کنار جهان همراه است تاثیر شگرفی در پرورش روح جهانگردی تاورنیه ی جوان داشت.
    تاورنیه یکی از بزرگ ترین و دقیق ترین جهانگردان سده ی هفدهم میلادی است که در دوران سلاطین صفوی به قصد تجارت و انجام ماموریت سیاسی و شناسایی شرق و به ویژه ایران، با هیئتی کامل (حتی نقاش جهت به تصویر کشیدن اشخاص و آثار) و با برنامه ریزی های دقیق و مفصل و با پشتوانه ی مالی کافی و حمایت دولت فرانسه و حمایت ضمنی سلاطین عیسوی بسیاری از قدرت های اروپایی و با همت عالی به سمت ایران رهسپار می شود.
    تاورنیه همانند یک مورخ دقیق با احاطه ی کامل به شئونات رسمی دربار و نحوه ی رفتار، تمام دیده ها و تجربه ها را در سفرنامه ی مفصل خود به رشته ی تحریر درآورده است. مطالب زیر از سفرنامه ی تاورنیه راجع به میدان نقش جهان انتخاب شده است:

 

تاورنیه
 


    میدان بزرگ اصفهان
    میدان بزرگ اصفهان از بناهای شاه عباس کبیر است و علت ایجادش این بوده که وقتی شاه عباس اصفهان را پایتخت قرار داد یکی از شاهزاده های خانواده ی قدیم ایران میدان و عمارتی در آنجا داشت. شاه عباس می خواست آن را بگیرد که او مضایقه کرد و نداد. شاه عباس مصمم به ساختن میدان نو شد که تجار و کسبه را از آن میدان کهنه به میدان نو جلب نموده، خانه ی این شاهزاده را خراب و آن محله را متروک و خالی از سکنه نماید، چنانچه اکنون آن محله خیلی کم جمعیت است.کشیشان سلسله ی اکوستان و کارم هم در میدان کهنه آباد خانه دارند. یهودی ها نیز در همان حول و حوش هستند. هنوز دو سمت آن میدان کهنه آباد و بی عیب مانده، و در عمارات سرپوشیده ی آنجا میوه فروش ها و سایر اغذیه فروش ها منزل دارند. ولی دو سمت دیگرش مخروبه شده است، اما وقتی که تمامش آباد بود کمتر و بدتر از میدان نو نبوده است. جای تعجب است که شاهزاده ای که آنجا را بنا کرد چرا همین محل میدان نو را که شاه عباس اختیار نمود انتخاب نکرد، زیرا که اینجا به رودخانه نزدیک تر و مجاورت رودخانه سبب همه نوع راحتی است.
    میدان بزرگ قریب هفتصد قدم طول و سیصد قدم عرض دارد. طول آن از جنوب به شمال واقع شده و در چهار سمت عمارت دارد. دورتادور آن ایوان و روی آن مهتابی ساخته اند و در طول میدان از طرف شهر اتاق های کوچک به ارتفاع 9 یا 10 پا بنا شده و اغلب در شرف خرابی هستند، زیرا از خشت خام ساخته اند و بیشتر ازفاحشه های بینوا و پست شهر مسکون هستند. چند قدم دور از میدان نهری از سنگ جدول بنا نهاده اند که دور میدان امتداد می یابد، اما در نگهداری و حفظ آن کوتاهی و غفلت نموده اند. شاه عباس در کنار آن نهر به فاصله های معین درخت کاشته بود، اما روز به روز رو به تمامی می رود و مراقبی ندارد. یک درخت که خشک می شود به جایش درخت دیگری نمی نشانند. سنگ های اطراف نهر اغلب ریخته و از میان رفته اند. خود نهر را هم پرآب نگه نمی دارند و در تابستان آب آن فاسد و اغلب متعفن می شود و موجب عدم آسایش است.
    دکل بلند وسط میدان
    در وسط میدان چوب بلند یا دکلی مانند آنچه ما در اروپا برای تیراندازی و نشانه زدن نصب می کنیم، نصب کرده اند که این نیز برای همچنین مقصودی برپا شده است. وقتی شاه می خواهد تیراندازی کند، جام زرینی روی آن دکل نصب می نمایند. سوار باید در سر تاخت بیاید از زیر آن بگذرد و بعد با قیقاج به تیروکمان آن جام را بزند. این هم از رسومات قدیمی ایران است که در حال فرار با قیقاج دشمن خود را می کشتند. هر کس جام طلا را با تیر بزند، آن جام از آن او خواهد بود و من خودم دیدم که شاه صفی در پنج تاخت سه جام را فرود آورد.
    کسبه ی میدان
    از این دیرک وسط میدان تا مسجد بزرگ محل فروش هیزم و زغال است. از دیرک تا زیر ساعت برجی که سمت شمال میدان است، محل فروش آهن آلات و زین و یراق کهنه و فرش های مندرس است. فضای مقابل ساعت در طرف جنوب مرغ و کبوتر و سایر طیور را می فروشند، و سمت دیگر میدان جلوی عمارت سلطنت هیچ دکانی نیست و همیشه پاک و تمیز است، زیرا اغلب اوقات عصر هنگام شاه بیرون می آید و در آن محل تفرج و تفریح می نماید و به تماشای جنگ شیر و خرس و گاو و قوچ و خروس و سایر حیوانات که مخصوصا برای به جنگ انداختن به میدان می آورند مشغول می شود.
    سرگرمی های میدان
    اهالی اصفهان مثل اغلب شهرهای دیگر ایران به دو طایفه و طبقه تقسیم می شوند. یکی را حیدری و دیگری را نعمت اللهی می گویند و وقت جنگیدن این حیوانات آن دو دسته با یکدیگر بر سر فتح و شکست جانوران گرو و شرط بندی می کنند و گاهی مبالغ گزافی شرط می بندند. شاه در ابتدای امر بی طرف است. اما هر حیوانی که غالب می شود به صاحبش 5 تومان یا 10 تومان و گاهی تا 20 تومان انعام می دهد و آن کسی هم که گرو را برده است سهمی به صاحب آن حیوان می دهد. یک قسم بازی دیگر هم دارند که تخم مرغ ها را به هم زده و می شکنند. بعضی از تخم مرغ ها هستند که دانه ای سه چهار اکو قیمت دارند و متعلق به مرغ هایی است که از سبزوار می آورند و تخم هایشان بسیار محکم است و خروس های سبزواری هم از خروس های معمولی خیلی قشنگ تر و پرقوت تر هستند و هر یک 100 اکو ارزش دارند. شب ها بعد از شام دستگاه های حقه بازی و خیمه شب بازی در میدان برپا می شود و بعد از اتمام آن، از حاضرین وجهی مطالبه و دریافت می شود و هرکس به میل خود چیزی می دهد. روزهای جمعه که برای آنها به منزله ی روز یک شنبه ی ماست، میدان پر از جمعیت می شود و دهاتی ها صنایع دهات از قبیل در و پنجره و قفل و چهارچوب و دیگر اشیا را به آنجا می آورند. همچنین اسب و شتر و قاطر و الاغ بسیار از اطراف برای فروش به میدان می آورند. در طرف مغرب میدان سمت امارت سلطنتی در فاصله ی میان ایوان و شهر قریب هفتاد لوله توپ های بزرگ و کوچک روی قنداق به صف واداشته اند. این توپ ها را شاه عباس کبیر با آن ساعت برجی که تفصیلش را بعد خواهم گفت بعد از فتح هرمز از آنجا آورده است. انگلیسی ها نیز باید قسمی از آن را برده باشند، زیرا آنها هم در گرفتن هرمز به شاه ایران کمک کردند و بدون همراهی آنها شاه ایران از عهده ی فتح آن بر نمی آمد.
    شرح بدنه ی جنوبی میدان
    اینک به شرح ابنیه ای که در میدان بزرگ واقع شده اند می پردازیم و برای اینکه خوانندگان را در هر یک از آنها داخل و سیر و گشت بدهیم، به شرح نمای سمت جنوب می پردازیم. از زاویه ی این بدنه که متصل به ضلع شرقی می شود تا مسجدی که در وسط آن واقع است عموما دکاکین سراجی است و از آن مسجد تا زاویه ی دیگر که به ضلع غربی اتصال پیدا می کند مخصوص کتاب فروشی ها و صحاف ها و صندوق سازهاست. در وسط ضلع جنوبی درگاه بزرگی دیده می شود که در طرفینش دو برج ساخته شده و از آن داخل مسجدی می شوند که درش از صفحه ی نقره پوشیده شده و محققا این بهترین و زیباترین مدخل تمام مساجد ایران است.
    در منتهی الیه همان بدنه ای که به ضلع غربی اتصال پیدا می کند درگاه بزرگی دیده می شود که داخل در مخفی عمارت سلطنتی می شود و متصل به آن در منزل خزانه دار بزرگ واقع شده است که وی یکی از خواجه سرایان سفیدپوست است و کلید اتاق های خزانه ای که کیسه های پول در آنجا انباشته است در نزد اوست. وی مسئول پرداخت حوالجات شاه است و از این در مخفی تمام لوازم زندگی دربار را داخل می کند و خدام برای انجام کارهای مربوطه از آن رفت و آمد می نمایند. همچنین در آنجا حیاط بزرگی مخصوص بیوتات هست که در یک سمت آن دستگاه قالی بافی از ابریشم و زر و پارچه های زری که برای مصارف شاه بافته می شود، دایر شده است و فرنگی های مستخدم شاه که در جلفا منزل دارند روزها در همین حیاط حاضر و مشغول کار می شوند.
    شرح بدنه ی غربی میدان
    در بدنه ی غربی که یکی از دو ضلع طولانی میدان است، از زاویه ی جنوبی که به محله ی صندوق سازها متصل می شود تا عمارت سلطنتی، سراسر محل نشیمن خرازی فروش هاست.
    اما در خصوص عمارت شاه من نمی توانم تعریف و تمجیدی بنویسم، زیرا نه در ابنیه و نه در باغ آن چیز قشنگی که قابل تحسین و توصیف باشد دیده نمی شود. من به غیر از اوقاتی که شاه احضارم می کرد مکرر به آنجا می رفتم و غیر از چهار تالار بزرگ که دیوان می نامند چیزی ندیدم. تمام راهروها و گالری ها کوتاه و پست و به قدری تنگ است که دو نفر به سختی می توانند در یک صف از آنجا عبور کنند.
    از در عمارت شاه تا باب علی که علی قاپی می گویند دکاکین زرگرها و حکاک ها و الماس تراش ها است. این باب علی یا علی قاپی در ساده ای است و هیچ زینتی ندارد و از آن داخل خیابانی می شوند که منتهی به در دیگری می شود و در آستانه ی آن سنگ گردی واقع شده است که ایرانی ها آن را خیلی محترم می دارند و همین در است که مخصوصا باب علی می نامند و حیاطی که از آن در داخل می شوند محل بست و پناهگاه امنی است و هر مقصری که بتواند خود را به آنجا بیاندازد، هر قدر هم که جرمش سنگین باشد در امان است.
    در میانه ی باب علی و زاویه ی دیگر همین ضلع غربی، در بزرگی است که از آن داخل بازار می شوند که تمام ارامنه که در جلفا سکنی دارند در آنجا حجره و دکان دارند و متاعشان غالبا ماهوت انگلیسی و هلندی و ماهوت های ارغوانی ونیزی با بعضی امتعه که باب سلیقه ی ایرانی هاست می باشد.
    در آخر بازار ارامنه، کاروانسرای عالی دو طبقه ای که مادر شاه عباس دوم بنا کرده است دیده می شود. در وسط آن حوضی بزرگ و در چهار گوشه ی آن چهار در بزرگ که داخل چهار کاروانسرای دیگر می شوند قرار دارد.
    اما بازارها هم در کمال امنیت هستند. تجار شب در دکان خود را می بندند و مستحفظین تا صبح از داخل و خارج مشغول حراست و کشیک هستند. اما دکاکین کوچک داخل میدان شب ها امتعه ی خود را در صندوق ها ریخته و درش را قفل می کنند و صندوق ها را در یک طرف میدان به ردیف می چینند. اما امتعه ی حجیم مثل چادر و طناب و غیره که جای زیادی لازم دارند را در کناری می ریزند و رویش یک تجیری کشیده و به زمین میخ کوب می کنند. در میدان نیز مستحفظین تا صبح به حراست مشغولند. حالا شرح میدان را به پایان برسانیم.
    در میانه ی علی قاپی تا دهنه ی بازار ارامنه ای که دباغی پوست روسی می کنند منزل دارند. همچنین مشک و راویه و دلو درست می کنند. تیروکمان سازها و جبه چی ها نیز در اینجا هستند. از دهنه ی بازار ارامنه تا آخر این قسمت بازار غربی دکاکین عطاری و ادویه فروشی است. در زاویه ی دو بدنه ی غربی شمالی در بزرگی است که داخل بازاری می شود و در آن بازار قبا و پیراهن و زیرشلواری و جوراب و از این قبیل اجناس فروخته می شود. همچنین کفش های صاغری مردانه و زنانه را هم در آنجا می فروشند. این کفش ها را مردمانی می پوشند که بر طبقه ی پایین مردم تفوقی دارند. از این بازار داخل بازار دیگری می شوند که ربع سکنه ی آن مس گرها هستند و ظروف مسینه و مایحتاج خانه داری را می سازند. همچنین سوهان و تیغه ی اره را هم در آنجا درست می کنند. بقیه ی آن بازار بزرگ به زرگرها تعلق دارد که با پارچه های مختلف صباغی می کنند. در آخر آن بازار کاروانسرایی بسیار عالی است که در آن مشک ناب و پوست های مختلف از خز و غیره و چرم های روسی می فروشند.
    شرح بدنه ی شمالی میدان
    اکنون به شرح بدنه ی شمالی میدان می پردازیم. ایوان آنجا را به اتاق هایی چند تقسیم کرده اند که رو به میدان هستند و مردم در آنجا قهوه و قلیان صرف می نمایند. سکوی این اتاق ها را به شکل نیم دایره بسته، و وسط آن حوضی با آب جاری دارد که وقتی رنگ آب قلیان به واسطه ی دود تنباکو تغییر می کند در آن حوض عوضش می کنند. همه ی ایرانی هایی که بضاعتی دارند هر روز قبل از ظهر به آن مکان ها می روند و فورا یک قلیان و یک فنجان قهوه به آنها عرضه می دارند. اما شاه عباس کبیر مه پادشاه عاقلی بود ملتفت شد که این اتاق ها محل اجتماع مردم و مذاکرات دولتی می شود و از این فقره بسیار نفرت و کراهت داشت. وی برای این که از برخی کنکاش ها و فتنه جویی ها جلوگیری نماید تدبیری به کار برد و حکم کرد که هر روز و قبل از این که کسی داخل آن اتاق ها بشود یک ملا به هر اتاق برود و بنشیند و واردین را به گفتن مسئله و تاریخ و شعر مشغول نماید و این رسم هنوز هم معمول است. پس از این که دو سه ساعت به این منوال مردم را مشغول می نمود، ملا برمی خواست و به حاضرین می گفت: حالا دیگر وقت کار است و باید دنبال کار رفت؛ بفرمایید و تشریف ببرید. مردم نیز فورا اطاعت کرده و بیرون می رفتند، در حالی که قبل از وقت هر یک نیازی هم به ملا داده بودند.
    در وسط بدنه ی شمالی درگاه بزرگی است که بالای آن ساعتی را که شاه عباس در فتح هرمز از پرتغالی ها گرفته بود نصب کرده اند. اما این ساعت چیز بی مصرفی است، زیرا کار نمی کند و معلوم هم نیست که کسی به خیال راه انداختن آن باشد. دورتادور، یک ایوان و گالری میدان را احاطه کرده که از همه طرف باز است، زیرا فقط سقفی دارد که روی ستون ها ایستاده است و در روی این گالری یا ایوان است که اول غروب آفتاب و نصفه شب نقاره و کرنا به دادن کنسرت مشغول، و صدای آن در تمام شهر شنیده می شود. به راستی باید گفت که این موسیقی خوش آهنگی نیست و گوش های ظریف به هیچ وجه از آن محفوظ نمی شود.
    در بعضی نقاط این گالری یا ایوان اتاق های کوچک برای منزل نقاره چی ها ساخته شده و در همه ی شهرهای خان نشین به حکام این امتیاز داده شده که نقاره خانه داشته باشند.
    در دو طرف درگاه بزرگی که ساعت روی آن است، روی پنج شش صفه، جواهر فروش ها بساط خود را پهن کرده و نشسته اند. در یک سینی یاقوت و در سینی های دیگر زمرد و لعل و مروارید و فیروزه های سبک و کم قیمت گسترده و تمام آنها را روی نیم تختی چیده و پارچه ی حریر نازکی رویشان کشیده اند که هم جواهر پیدا باشد و هم از دستبرد طراران محفوظ بماند.
    روبروی همان درگاه که به سمت بدنه ی جنوبی میدان می رود دو پایه ی سنگ به ارتفاع پنج شش پا و به فاصله ی هفت هشت پا دور از یکدیگر دیده می شود که برای چوگان بازی ساخته شده و باید گوی را در تاخت اسب چنان بزنند که از وسط آن دو بگذرد.
    از آن درگاه داخل محوطه ای می شوند که شبیه به میدان سنت ژرمن است و آنجا محل تجاری است که زری طلایی و نقره و پارچه های اعلی می فروشند.
    شرح بدنه ی شرقی میدان
    بدنه ی چهارم میدان که سمت مشرق و مقابل بدنه ی بزرگی که عمارت سلطنتی در آنجا واقع است به این ترتیب است: در وسط مسجدی بنا شده که سطح خارجی کنبدش مانند سطح داخلی تمام از کاشی است. برای ورود به مسجد باید از نه یا ده پله بالا رفت. در مقابل مسجد، آن طرف میدان، علی قاپی واقع شده است. از ابتدای ایوانی که به سمت شمال اتصال دارد تا مسجد، علاقه بندها نشسته اند و ابریشم کلاف و نوار و زانوبند و اشیای خرده ی از این قبیل می فروشند. از مسجد تا بدنه ی جنوبی خراط ها که گهواره و چرخ نخ ریسی می سازند و حلاج ها که پنبه برای لحاف و تشک می زنند و لحاف دوزها مسکن دارند. آن طرف ایوان از سمت خارج آهنگرها به ساختن داس و چکش و گاز و میخ و سایر آهن آلات و چند نفر چاقوساز به ساختن کارد و چاقو و غیره اشتغال دارند.
    این بود شرح شهر اصفهان و میدان نامی آن که بعضی از سیاحان شاید خیلی قشنگ تر از آنچه من نوشته ام نقاشی و تمجید کرده باشند. اما کاغذ خیلی صبور و بردبار است و همه چیز را متحمل می شود و اشیاء را زیباتر از طبیعیشان نشان می دهد و نقاش ها عادت دارند که تملق هر چیزی را بگویند و این از قوه ی متخیله ی من به دور است. من هر چه دیدم بدون کسر و نقصان نوشتم و می توانم بگویم از همه ی فرنگی هایی که به آسیا مسافرت کرده اند بهتر و مفصل تر آنجا را دیده ام، زیرا طی چهل سال شش مرتبه به ایران رفته ام.

    قیقاج : تاخت و تاز به صورت مارپیچ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد